یکی از بزرگان در نجف اشرف توسلی به امیرالمومنین (ع) کرد که « یا علی شما خودت نان جو می خوردی من نمی توانم زندگی است و خرج دارد، یک فکری برای ما بکن. ما به شما پناه آوردیم. آن روز و فردا و این ماه و آن ماه خبری نشد، یک روز خیلی ناراحت […]

یکی از بزرگان در نجف اشرف توسلی به امیرالمومنین (ع) کرد که « یا علی شما خودت نان جو می خوردی من نمی توانم زندگی است و خرج دارد، یک فکری برای ما بکن. ما به شما پناه آوردیم. آن روز و فردا و این ماه و آن ماه خبری نشد، یک روز خیلی ناراحت شد و به حرم رفت که یا علی دیگر نمی توانم صبر کنم، یک فکری برای من بکن، شب حضرت را در خواب دید فرمودند: برو اهواز، فلان جا، کارت اصلح می شود، بلند شد و رفت همان جا که حضرت فرموده بود. شخص به او گفت: «آقا فرمودند بین الطلوعین بیدار باش توسعه رزق شما تضمین شده است.» می پرسد: آقا کیست؟» جواب می دهد : «حضرت بقیه الله» آقا فرمودند: بین الطلوعین بیدار باش توسعه رزق شما تضمین شده است