«منتظری» قوت قلب همه جناح ها است؛ سیاسی کاری کافیه
«منتظری» قوت قلب همه جناح ها است؛ سیاسی کاری کافیه

در نشستی که چندی پیش به مناسبت بازدید جمعی از معتمدین شهری از پروژه های عمرانی شهرداری برگزار شد، علیرضا انتشاری دبیر آموزش و پرورش و یکی از مجریان ویژه برنامه های گرامیداشت سالروز درگذشت حضرت آیت الله منتظری، سخنان جالبی راجع به مسعود منتظری و شهردار آینده بیان کرد. حرف های او که به […]

در نشستی که چندی پیش به مناسبت بازدید جمعی از معتمدین شهری از پروژه های عمرانی شهرداری برگزار شد، علیرضا انتشاری دبیر آموزش و پرورش و یکی از مجریان ویژه برنامه های گرامیداشت سالروز درگذشت حضرت آیت الله منتظری، سخنان جالبی راجع به مسعود منتظری و شهردار آینده بیان کرد. حرف های او که به معنای واقعی کلمه «اصلاح‌طلب» محسوب می شود، جواب خیلی از مدعیان را می دهد.

برخی فقط به حرف های رهبری در حد نصب بنر و پلاکارد عمل می کنند ولی او شجاعانه زیر بمباران شدید «نظر تنگی» ها و تهمت ها، جهادی وارد میدان شد و به چهره خَمود شهر، نشاط بخشید.

شعار «به عقب باز نمی گردیم» حرف درستی است، او قوت قلب همه جناح ها است. این سیاسی کاری ها باید کنار گذاشته بشه و نجف آباد به الگویی در این خصوص تبدیل شود. او بدهکار کسی نیست و برای رضای خدا کار کرده.

ما شهرداری می خواهیم که مورد عنایت نظام و رهبری باشه و بتواند اعتبارات جذب کند. هر کس در این مسیر کارشکنی بکند، مرتکب فعل حرام شده. جلوی امنیت، آرامش و آسایش فکری و روحی مردم را گرفته.

اگر بهتر از او برای این مسئولیت سراغ دارید، انتخاب نکردنش ظلم است ولی وقتی کسی این جور مشغول کار و تلاش و آبادانی شهره، پایین آوردنش هم ظلم خواهد بود.

هنوز یادمون نرفته که یکی از مسئولان شهر در حضور احمدی نژاد رئیس جمهور وقت، نجف آباد را به عنوان «شهری قدیمی که بر روی خرابه ای قرار گرفته» توصیف کرد. مسعود طرحی نو برای این شهر در انداخته. ای کاش تصویر شهر قبل از آغاز فعالیت او را با الآنش مقایسه می کردیم.

 

من اگه بودم، نگه اش می داشتم

ابوالقاسم مرادی مدیر عامل شرکت صنعتی گاز سوزان و رئیس خانه صنعت، معدن و تجارت شهرستان نیز در حاشیه این دیدار، ضمن اهدای لوح تقدیری به مسعود منتظری، گفت: « او تمام وقتش را برای خدمت به مردم گذاشته و خانواده اش را از وجود خود محروم کرده. دعا می کنم که موفق باشه، من اگر در مسند تصمیم گیری بودم، او را نگه می داشتم. حیفه که او برود.»