مصلح غيبى

سيد حسين أبطحى

- ۷ -


توسّل ديگر

همان سيّد مکاشفه ديگرى دارد که مى گويد: من در کتابهاى سيّد بن طاووس ديده بودم که به فرزندش فرموده: هر زمان خواستى به حضرت بقيّة اللّه ارواحنا فداه متوسّل شوى آن حضرت را به رحم قسم بده. يعنى تو با آن حضرت نسبت خويشاوندى دارى او را به خويشاونديت قسم بده.

من هم در بالاى سر مقدّس حضرت على بن موسى الرّضا عليه السلام متوسّل به امام زمان عليه السلام شدم وگفتم: آقا ما با شما پسر عمو هستيم چرا با ما صله رحم نمى کنيد واز ما خبرى نمى گيريد؟!

ناگهان حالت مکاشفه اى به من دست داد، ديدم آقا ولى عصر عليه السلام به من مى گويد: ما که دائماً به تو متوجّهيم وهر چه از سلامتى ونعمت در هر آن به تو مى رسد، به وسيله ما است وما هستيم که به خاطر ما تو زنده هستى وهر نعمتى که به تو مى رسد، از طرف ما است اين تو هستى که قطع رحم کرده اى واز ما يادى نمى کنى وهميشه به فکر دنيا هستى.

من از اين مکاشفه کاملاً متنبّه شدم وديدم موضوع کاملاً صحيح است. اميد است پروردگار متعال ما را از خواب غفلت بيدار کند.

مکاشفه ديگر

همان سيّد نقل مى کرد ومى گفت: يک روز که در اثر غيبت حضرت بقيّة اللّه ارواحنا فداه فشارهاى روحى فوق العاده اى بر من وبر سائر دوستان آن حضرت آمده بود، در مناجاتهايم به آن حضرت گفتم: آقا چرا ما را خدا در اين زمان به دنيا آورده؟ آيا نمى شد که پروردگار متعال ما را در زمان ظهور به دنيا مى آورد تا اين همه رنج وناراحتى نمى کشيديم؟

مکاشفه اى دست داد فرمودند: اينکه شما در اين زمان به دنيا آمده ايد، به خاطر نافرمانيهائى است که در عالم (ذر) کرده ايد!

گفتم: آيا نمى شود که ما آن گناهان را جبران کنيم؟

فرمودند: اگر با ذکر يونسيّه بتوانيد جبران کنيد، ممکن است گناه عالم ذر بخشيده شود واگر از نظر کلّى زمان ظهور نرسيده باشد مزاياى آن زمان را براى شخص تو در اين زمان قائل مى شويم.

سوّم: تشرّف به محضر حضرت بقيّة اللّه ارواحنا فداه وملاقات در بيدارى با همان بدن ظاهرى آن حضرت است وآن به چهار نحوه ممکن است باشد:

يک:

ممکن است انسان حضرت بقيّة اللّه عليه السلام را ببيند ولى او را در آن وقت نشناسد وبعدها متوجّه آن گردد که نمونه هائى از اين قبيل قضايا را در کتاب (ملاقات با امام زمان) عليه السلام نقل کرده ايم.

دو:

گاهى ممکن است انسان خدمت حضرت بقيّة اللّه عليه السلام در عالم ظاهر برسد ولى او را نشناسد وبعد هم متوجّه نشود که او را ديده است، چنانکه از احاديث استفاده مى شود که وقتى حضرت بقيّة اللّه ارواحنا فداه ظاهر مى شوند، اکثر مردم مى گويند ما اين آقا را زياد ديده بوديم ولى فکر نمى کرديم که او امام زمان عليه السلام باشد.

يکى از تجّار اصفهان که مورد وثوق است، نقل مى کرد: من در منزل، اطاق بزرگى را به عنوان حسينيّه اختصاص داده ام واکثراً در آنجا روضه خوانى مى کنم. شبى در خواب ديدم، که من از منزل خارج شده ام وبه طرف بازار مى روم، ولى جمعى از علماء اصفهان به طرف منزل ما مى آيند! وقتى به من رسيدند گفتند: فلانى کجا مى روى؟ مگر نمى دانى منزلت روضه است. گفتم: نه منزل ما روضه نيست. گفتند: چرا منزلت روضه است وما هم به آنجا مى رويم وحضرت بقيّة اللّه عليه السلام هم آنجا تشريف دارند، من فوراً با عجله خواستم به طرف منزل بروم آنها به من گفتند: با ادب وارد منزل شو، من مؤدبانه وارد شدم، ديدم جمعى از علماء در حسينيّه نشسته ودر صدر مجلس هم حضرت ولى عصر عليه السلام نشسته اند. وقتى به قيافه آن حضرت دقيق شدم احساس کردم، مثل اينکه ايشان را در جائى ديده ام. لذا از آن حضرت سؤال کردم که آقا من شما را کجا ديده ام؟ فرمود: همين امسال در مکّه در آن نيمه شب در مسجد الحرام، وقتى آمدى نزد من ولباسهايت را نزد من گذاشتى ومن به تو گفتم: مفاتيح را زير لباسهايت بگذار.

(تاجر اصفهانى مى گفت: همين طور بود يک شب در مکّه خواب از سرم پريده بود، با خود گفتم: چه بهتر که به مسجد الحرام مشرّف شوم ودر آنجا بيتوته کنم ومشغول عبادت بشوم، لذا وارد مسجد الحرام شدم، به اطراف نگاه مى کردم، که کسى را پيدا کنم لباسهايم را نزد او بگذارم وبروم وضو بگيرم. ديدم آقائى در گوشه اى نشسته اند. خدمتش مشرّف شدم ولباسهايم را نزد او گذاشتم مى خواستم مفاتيحم را روى لباسهايم بگذارم فرمود: مفاتيح را زير لباسهايت بگذار).

به هر حال در خواب از آقا سؤال کردم: فرج شما کى خواهدبود؟

فرمود: (نزديک است به شيعيان ما بگوئيد دعاء ندبه را روزهاى جمعه بخوانند).

از اين خواب وقضيّه کاملاً استفاده مى شود که چه بسا مکرّر انسان به محضر حضرت بقيّة اللّه ارواحنا فداه مى رسد ولى او را نمى شناسد، چنانکه اگر آن تاجر اصفهانى آن خواب را نمى ديد تا آخر عمر هم احتمال نمى داد که آن آقا حضرت حجّة بن الحسن ارواحنا فداه بوده است.

سه:

گاهى ممکن است انسان به محضر حضرت بقيّة اللّه ارواحنا فداه برسد ودر همان وقت هم آن وجود مقدّس را بشناسد واز آن حضرت بهره هاى علمى فراوانى ببرد. مثل:

حکايات سيّد بحرالعلوم، علاّمه حلّى وعلى بن مهزيار اهوازى ومرحوم سيّد ابو الحسن اصفهانى وحاج على بغدادى وسائر قضايائى که در کتابهاى مهدى موعود (جلد سيزدهم بحار الانوار) ونجم الثّاقب ومفاتيح الجنان نقل شده است. (ما در کتاب ملاقات با امام زمان عليه السلام دهها قضيّه از اين قبيل تشرّفات را نقل کرده ايم).

چهار:

چهارمين نحوه اى که ممکن است انسان خدمت حضرت ولى عصر عليه السلام مشرّف بشود اين است که انسان بتواند با آن حضرت ارتباط روحى پيدا کند يعنى روح آن بزرگوار را بشناسد وکيفيّت ارتباط روحى را بداند وبا آن حضرت هميشه در ارتباط باشد يعنى گوش وچشم وزبان روحش باز شود وخود را هميشه در محضر آن حضرت ببيند. در اين زمينه قضيّه اى ديده ام که نقل مى کنم:

شخصى که مورد وثوق کسانى است که او را مى شناسند، يک روز در منزلى نشسته بود ومن هم با جمعى آنجا بودم. هر کس با رفيق پهلو دستش مشغول حرف زدن بود ولى تنها کسى که رفيقى نداشت او بود.

وقتى من به صورتش دقيق شدم متوجّه گرديدم که او مثل اينکه با کسى صحبت مى کند، يعنى خيلى ظريف گاهى خوشحال مى شود وگاهى تعجّب مى کند وگاهى با زبان حال پيشنهادى مى کند وگاهى جواب مى گيرد.

من خودم را به او رساندم واز او سؤالاتى در خصوص اين نحوه تشرّف کردم واو شرح مفصّلى براى من گفت که در اين کتاب مشکل است بتوان آنها را توضيح داد.

ولى مى گفت: در اين چند لحظه که همه با هم صحبت مى کردند من با امام زمان عليه السلام حرف مى زدم وايشان چند جريان را براى من بيان کردند که انشاء اللّه اتّفاق مى افتد.

من اصرار کردم که اگر ممکن است آنها را براى من بگوئيد او هم آن جريانات را براى من نقل کرد که همه آنها اتّفاق افتاد.

<"058">با بودن وسائل جنگى روز، امام زمان چگونه با شمشير پيشرفت مى کند؟

آن چنانکه از روايات واخبار پيشوايان گرامى اسلام وائمّه اطهار عليهم السلام فهميده مى شود، آن حضرت بدون خونريزيهاى دسته جمعى (به سبک روز) ظهور کرده ودر اندک مدّتى تمام جهان پيرو آن بزرگوار مى شوند، بلکه در اثر گسترش معارف وحقايق اسلام به وسيله آن حضرت وبه کار بستن دستورات قرآن، که متضمّن عالى ترين قوانين وبرنامه هاى فردى واجتماعى است، همه مردم به رفاه وآسايش مادّى ومعنوى نائل گرديده وعدالت اجتماعى وحکومت حقّه اسلامى برقرار خواهد شد.

بساط ظلم وستم وجنايت طبعاً برچيده گشته وبه دست تواناى آن وجود ارزنده، عدل وداد در سراسر گيتى گسترده مى گردد.

<"059">پيشرفتهاى علمى

ممکن است سؤال شود: اکنون که هنوز دانشمندان معتقدند پيشرفتهاى علمى آنان کامل نيست وروز بروز به سرعت سرسام آورى در راه ترقيّات صنعتى وتوسعه سلاحهاى مخرّب وويرانگر مى کوشند، هنگام ظهور امام زمان عليه السلام بشر از نظر قدرت نظامى ونيروى جنگى به قدرى پيشرفت کرده که حتّى تصوّر آن هم فوق العاده است. (با توجّه به اين موضوع) روايات زيادى از پيشوايان اسلام آمده که آن حضرت با شمشير به جنگ دشمنان خود رفته وبه اين وسيله با مشرکين وظالمين مى جنگند.

آيا رواياتى که در اين زمينه وارد شده با توسعه وسائل جنگى ونظامى چگونه سازگار است؟!

امام زمان عليه السلام چگونه مى تواند با 313 نفر در برابر حدّ اقل سه ميليارد ونيم جمعيّت دنيا ايستادگى کرده وپيروز شود ونظام اسلام را بر سراسر جهان رواج دهد؟!

مگر نه اين است که در جنگها هميشه تعادل قوا وتوازن نيروها از ضروريّات اوّليه محسوب مى شود؟!

قبل از اينکه اين اشکال را پاسخ دهيم لازم است به يک نکته دقيقاً توجّه شود تا مطلب واضح تر گردد.

<"060">يک نقشه دقيق استعمار

چون عقيده به وجود مصلح دادگرى که به اين نابسامانيها وفسادها وتباهيها خاتمه دهد، بهترين وسيله اصلاح جامعه ها وموجب ضرر فراوان به استعمارگران وآنهائى که مى خواهند مردم را در هوسرانى وسيه روزى نگه دارند واز هستى ونيرو وفکر آنها سوء استفاده کنند، مى گردد واعتقاد به امام ورهبر وپيشواى دادگستر جهانى، مردم را به آمادگى براى پذيرش حکومت او دعوت کرده وآنها را در سطح وسيع فکرى قرار مى دهد واصولاً مسأله انتظار مصلح وکسى که برهم زننده بساط ستمگران است، بهترين طريق انديشيدن به خوبيها وحکومت اسلام وعالى ترين راه براى کوتاه کردن دستان مرموز دشمنان است، لذا از دير زمان آنها که همواره در صدد جلوگيرى از انديشه هاى صحيح وفکر سالم مردم بوده وسعى مى کرده اند به وسيله عقب گرد فکرى واخلاقى از پرورش افکار وتقويت نيروهاى مذهبى واجتماعى جلوگيرى کنند وعقيده به امام زمان عليه السلام مخالف مقاصد شوم واغراض پليدشان بوده، با القاء شبهه هاى گوناگون ومعرّفى غلط از وجود مقدّس آن حضرت بدبين کرده وبا وارونه جلوه دادن ومعکوس کردن هدف وعمل آن بزرگوار از راههاى گوناگون، در گسترش مقاصد ضد انسانى خود کوشيده اند.

روزى فرد کثيفى را سمبل عدالت معرّفى مى کنند واو را جانشين خدا مى دانند وبا تقويت او، بين مسلمانان اغتشاش ايجاد کرده واز الفاظ (عدل) و(مصلح جهانى) درست بر خلاف مسير صحيح معانى آنها بهره بردارى مى کنند.

زمانى ديگر امام زمان عليه السلام را فردى خونخوار وآدمکش معرّفى کرده وآن حضرت را با روشهاى گوناگون گاهى با نشان دادن شمشير خون چکان به دست آن حضرت وزمانى با نوشته هاى مسموم ومضر وعبارات فريبنده واينکه: امام زمان اوّل کسى را که مى کشد، شمائيد و... و... واز اين قبيل سمپاشيهاى خطرناک وبهره برداريهاى سوء وغير انسانى.

تمام اينها براى اين است که مردم امام زمان عليه السلام را آن طور بشناسند که آنها مى خواهند ودر نتيجه شناخت غلط، از مسير وهدف آن حضرت دور افتاده ودر وادى جهالت وافکار خرافى واوهام وبيهوده سرائيها قرار گرفته ودر درّه افکار مسموم وپوچ سقوط کنند.

آنها به مردم مى گويند: امام زمان عليه السلام به هنگام ظهور با شمشيرى آخته وبرّان که برقش چشم انسان را کور مى کند، ظهور کرده واز يک طرف به کشتن وخونريزى وقتل و... مى پردازد واز کشتن گنهکاران جوى خون مى سازد، در حالى که حقيقت درست مخالف گفته ها وتبليغات سوء آنها است که اگر توجّه کنيد با مقدّمه زير مطلب واضح مى شود:

<"061">معجزات انبياء

هر يک از انبياء وفرستادگان الهى با آوردن معجزه، حقّانيّت رسالت خود را اثبات کرده وبه اين وسيله براى آنها که ديرباور وسنگدل يا مغرض اند حقيقت را آشکار مى ساخته اند.

<"062">حضرت موسى وجادوگران زبردست

در زمانى که سحر وجادوگرى از همه کارها بيشتر رونق گرفته وساحران وجادوگران با استفاده از هنرها وصنعت وچشم بندى ومهارت وسرعت کار اشکال عجيب وغريب وحيوانات گوناگون ورنگارنگ وکارهاى شگفت انگيز وحيرت آور انجام مى دادند، دعوت پيامبرى به نام موسى عليه السلام آنها را به خود متوجّه کرد.

آنها که با انواع واقسام سحر وجادو سر وکار داشتند او را به مبارزه طلبيده وبراى اينکه او را از بين ببرند وادّعايش را باطل معرّفى کنند وبدين وسيله به فرعون ودستگاه او که موسى از بزرگترين دشمنانش بود کمک کرده باشند، با مهارت وجادوگرى، ريسمانهاى فراوانى را به شکل مارهاى زيادى در حال حرکت درآوردند وموسى را مرعوب خود ساختند.

ولى خداوند براى اثبات حقّانيّت پيامبر عزيزش موسى عليه السلام که درهم شکننده بساط ستمگرى وجنايات فرعون بود به او امرکرد:

(اَلْقِ عَصاکَ فَاِذا هِى تَلْقَفُ ما يَاْفِکُونَ).(1)

(عصاى دس) تت را بينداز ناگهان به امر واراده خدا به اژدهائى عظيم تبديل شد وهمه مارهاى ساحران را خورد).

ساختن مار از ريسمان وحرکت کردن آن در آفتاب به وسيله جيوه ورنگها ومواد شيميائى هنر وصنعت جادوگرى وسحر است، ولى تبديل شدن چوب خشک وبى جانى به اژهاى مهيبى که داراى معده ودستگاه گوارش ودندان وحرکت ونيرو باشد وتمام مارها وريسمانهاى آنها را بخورد، اصلاً شباهتى به سحر وجادو وشعبده وامثال اينها ندارد. زيرا اين کار از عهده بشر خارج است ويک انسان هر قدر هم در شعبده بازى وچشم بندى مهارت داشته باشد از چوب اژدهائى با اين خصوصيّات نمى تواند بسازد.

لذا زمانى اعجاب آنها زيادتر گرديد وبر حيرتشان افزوده شد که ديدند حضرت موسى عليه السلام اژدها را گرفت ودوباره تبديل به عصاى قبلى شد با اين فرق که هيچ اثرى از خوردن آن همه ريسمان ونخ در بزرگى وکوچکى چوب ايجاد نشد وآنها را نيز معدوم کرد.

اينجا بود که همه ساحران بى اختيار فرياد زدند: (امَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ، رَبِّ مُوسى وهرُونَ)(2) به خداى جهانيان، خداى موسى وبرادرش هارون ايمان آورديم.

<"063">حضرت عيسى وپزشکان ماهر

حضرت عيسى عليه السلام در زمانى که دانشمندان وپزشکان بسيارى با داروهاى گوناگون ووسائل مختلف مريضى را معالجه مى کردند وغوغاى پيشرفتهاى سريع آنها در اين زمينه تمام افراد را متوجّه خود کرده بود، به امر خداوند بدون هيچ دارو ووسيله بهداشتى وپزشکى به شفا دادن امراض بى علاج وسخت يا غير قابل علاج به معالجه ومداوا پرداخت وبه اين وسيله اعجاب وحيرت وعجز همه آنان را که خود را معالجه کننده مرضها مى دانستند، برانگيخت. زيرا آنها مى ديدند پس از سالها آزمايش وتجربه وپس از خسارتهاى فراوان، به اثرات فيزلوژى بعضى از گياهان يا مواد خوراکى پى برده ونقش آنها را در بهبود امراض درک کرده وبا به کار بستن وترکيب کردن مواد مختلف وگوناگون با يکديگر، مرض را علاج نموده اند، ولى حضرت عيسى بدون استفاده از هيچ گياه ودارو وبدون به کار بردن مواد شيميائى وخوراکى، فقط با چند کلمه دعا، آرى با چند کلمه دعا (که متضمن درخواست شفاى مريض از خدا بود) مرضهاى سخت وکورهاى مادرزاد وابرص ها وامراض مختلف را به يک لحظه وبدون گذشتن وقت معالجه کرده ونه تنها بيمار کاملاً صحيح وسالم مى گشت بلکه حتّى اثرى هم از محلّ آن زخم يا مرض باقى نمى ماند.

اينجا بود که متوجّه مى شدند بايد نيروى فوق العاده وما وراء طبيعتى باشد که به حضرت عيسى مدد کرده واو را مورد لطف خود قرار داده وبه وسيله او اين امراض شفا يابد، لذا به حقّانيّت آن حضرت ورسالتش پى مى بردند وبه او ايمان مى آوردند.

<"064">قرآن وبازار گرم ادبيات

در زمانى که شعرا وادباى فراوانى سراسر جزيرةالعرب را فرا گرفته بودند وبا سرودن اشعار مهيّج ادبى، قريحه وذوق سرشار خود را با نصب اشعار در خانه کعبه وبازار عکّاظ که مرکز پخش آنها بود، اظهار مى داشتند، زمانى که شعرا با سرودن اشعار عجيب عشقى وتوصيفى ريزه کاريهاى ادبى را در لابلاى اشعار زيباى خود همراه فصاحت وبلاغت خاص خويش آشکار مى کردند، خداوند به وسيله برترين پيامبران وبافضيلت ترين فرستادگانش، خاتم انبياء، حضرت رسول اکرم صلى اللّه عليه وآله، آياتى را نازل مى کند که نه تنها آن زمان وشعراى آن روزگار بلکه تا حال هم که هزار وچهارصد سال از نزول قرآن مى گذرد، هيچ کس نتوانسته حتّى يک سوره کوچک هم مانند آن را بياورد وبه اظهار تمام ادبا وشعراى آن زمان وتمام دانشمندان وفصحا وبلغاى همه زمانها که درباره قرآن بررسى وتحقيق کرده اند، فصيح ترين، بليغ ترين، جامع ترين، زيباترين وموزون ترين کلمات وعبارات با معانى بسيار وسيع وگسترده، در قالب عباراتى شيرين ومتين بيان شده که بشر از آوردن مثل آن عاجز است.

زمان امام عصر (عجّل اللَّه تعالى فرجه) نيز چون صنايع وعلوم مادّى پيشرفت فوق العاده اى کرده ووسائل ارتباطى وماهواره هاى نقل صوت ودستگاههاى گيرنده وفرستنده قوى در ارتباط جمعى با نقاط دور دست نقش مؤثّرى را ايفا مى کنند، حضرت ولى عصر عليه السلام با معجزه اى که خداوند در اختيارشان قرار داده بدون هيچ گونه وسيله ودستگاه از هر کجاى دنيا که صحبت کنند، ياران وپيروانشان صداى آن حضرت را شنيده، ايشان را هم مى بينند.

دانشمندانى که با به کار بردن مغزهاى الکترونيکى ودستگاههاى عظيم کامپيوترها ولامهاى الکتريکى با زحمات فراوان ومخارج هنگفت به ساختن ماهواره ها وفرستنده ها دست يافته اند، زمانى که مى بينند، فردى بدون به کار بردن آن وسيله ها ارتباط صوتى خود را در دورترين نقاط دنيا همان گونه برقرار مى کند که نزديک ترين افراد کنار او مى شنوند، طبعاً به خارق العاده وغير طبيعى بودن آن امر پى برده وبه آن حضرت ايمان مى آورند.

اينکه مى گويند: پيروان وياران حضرت بر سحاب وابر مى نشينند، در زمانى که موشکها وهواپيماهاى سريع وچند برابر صوت وجتهاى جنگنده حيرت انگيز وسفينه هاى فضائى صحنه آسمان را تسخير کرده اند، در برابر اين وسائل سوار شدن جسم سنگين بر ابر وحرکت کردن آن بر فراز آسمان اعجاب وحيرت بى نظيرى در متخصّصين تحقيقات فضائى وسازندگان سفينه ها وهواپيماها ايجاد کرده وآنها را در برابر عظمت وجلال آن حضرت خاضع وخاشع مى سازد.

اينجا است که حقّانيّت دعوت حضرت ولى عصر (عجّل اللَّه تعالى فرجه از) راه معجزه وگسترش احکام اسلام آشکار مى گردد ومخترعين ومکتشفين ودانشمندان عالى رتبه جهان که چشم مردم به آنها دوخته شده مانند ساحران زمان حضرت موسى وپزشکان ماهر زمان حضرت عيسى وادباى زمان پيامبر اسلام به حضرت ولى عصر عجّل اللّه فرجه ايمان مى آورند وتمام وسائل روز که در اختيار آنها است خودبخود با ايمان آوردن به آن حضرت تحت قدرت آن بزرگوار قرار مى گيرد وچون هدف امام زمان عجّل اللّه فرجه خونريزى وقتل وغارت بيهوده نيست، وسائل روز به اين وسيله متروک شده واز کار مى افتد.

<"065">بخش معارف اسلامى

صرف نظر از کارهاى اعجازآميز، چون دانشمندان ومتفکّرين وتوده مردم از ظلم وستم زمامداران خودکامه وسودجو به تنگ آمده وشدّت جنايت ووحشت سر تا پاى وجود آنها را احاطه کرده واجتماع انسانى را که مى بايست از صنايع واختراعات وعلوم به نفع روح وروان وجسم وجان خود استفاده کنند، به جهنّمى سوزان مبدّل ساخته اند.

در آن زمان که همه تشنه حقيقت وجوياى آب زلال معنويّات هستند، در طلب يک لحظه آسايش فکرى وآرامش روحى دقيقه شمارى مى کنند، آنها که در ظلمات سياه ومتراکم ظلم وستم روزنه اميد وپنجره روشنى را آرزو مى کنند، آنها که در علوم اسرار جهان آفرينش پيشرفت فوق العاده اى کرده وهمواره در صدد کشف مجهولات ودانستنيهاى فراوانتر هستند، با ديدن علوم سرشار وگسترش بى سابقه رموز عالم هستى وروشن کردن نکات دقيق علمى همراه با آزادى بشر از قيد اسارتهاى شهوات، قدرتهاى بزرگ وآرامش دادن به قلبهاى خسته مردم پر اضطراب، طبعاً اوّل کسانى که به آن حضرت ايمان مى آورند، دانشمندان بزرگ اند وسپس توده رنج ديده وستم کشيده ومحروم که پناهگاه حقيقى ومدافع حقوق خود را دريافته اند.

تا زمانى زمامداران جنايتکار مى توانند به قدرت زور وسرنيزه خود باقى باشند که بتوانند عدّه اى محتاج ونيازمند يا ضعيف ومحروم را تحت سلطه خود در آورده وبه اين وسيله به نيروى خويش اضافه کنند وبر دوش بقيّه مردم سوار شوند.

هنگامى که اکثريّت، از اطراف گردانندگان کار، پراکنده شده وبه منجى واقعى ونجات بخش دلسوز خود حضرت بقيّة اللّه عجّل اللّه فرجه که هدفى جز نجات مردم نداشته وبراى اجراى عدالت الهى وبرقرارى عدل وداد قيام کرده، گرد آن حضرت جمع شدند، طبعاً نيازى به جنگ وخونريزى نخواهد بود.

وقتى که سيل جمعيّت جهان با اعتقاد قلبى وعقيده باطنى وميل واراده خود به حضرت ايمان آوردند واحکام متين ومتّقن وجامع اسلام که نجات دهنده حقيقى آنها است، به نحو کامل معرّفى گرديد واجرا شد، جامعه با سرعت عجيبى به سوى اصلاح ونيکيها پيش رفته ومفاسد وجنايات چون پَرِ کاهى که در برابر طوفان شديد قرار گرفته باشد، محو ونابود مى گردند.

در اين بين عدّه اى انگشت شمار از افراد مغرض يا جاه طلب وفرمانروايان ظالم وستمکار مى مانند که چون عدّه آنها در برابر مؤمنين ومسلمانان بسيار ناچيز واندک است نه تنها با شمشير بلکه با نيروى ضعيف تر از آن هم از بين خواهند رفت، زيرا قدرت آنها در برابر نيروى توانا وفوق العاده حضرت ولى عصر عجّل اللّه فرجه توانى نداشته وبه انحطاط مى گرايد.

بنابراين پس از ظهور امام زمان عجّل اللّه فرجه دنيا با روشى بسيار عادلانه وآرام به سوى عدل وعدالت پيش رفته وحکومت اسلامى به تمام معنا به دست با کفايت آن حضرت طرح واجراء خواهد شد وآرزوى هزاران ساله مستضعفين ودرماندگان وستمديدگان که ظهور مصلح ومنجى حقيقى وبراندازنده بساط جنايت وستمگرى را آرزو مى کرده اند، برآورده شده واراده خداى بزرگ که مى فرمايد: (ونُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْاَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً ونَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ).(3)

عملى گشته وزمين ملک مؤمنين وبندگان صالح وشايسته خدا خواهد شد.

<"066">در روايات زيادى وارد شده که بايد براى فرج حضرت بقيّة اللّه دعاء كرد

دعاء براى تعجيل فرج از محبّت وعشق وعلاقه به آن حضرت وروحيّه نوع دوستى وعلاقه به برقرارى عدل وداد برمى خيزد وبايد يک فرد مسلمان هميشه از اين روحيّه برخوردار باشد.

اگر مسلمانى دعا براى حکومت واحد جهانى نکند، نجات مردم مستضعف جهان را از زير ستم ابرقدرتها نخواسته باشد وخلاصه به فکر رفاه وآسايش همنوعان خود نباشد، مسلمان نيست.

زيرا پيغمبر اکرم صلى اللّه عليه وآله فرمود:

(من اصبح ولم يهتمّ بامور المسلمين فليس بمسلم)(4) (کسى که صبح از خواب برخيزد وهمّتش رفاه وخدمت به مردم مسلمان نباشد، مسلمان نيست).

بنابراين دعاء براى تعجيل فرج علاوه بر رواياتى که اين موضوع در آنها دستور داده شده، يک عمل کاملاً انسانى ووجدانى است که بايد همه افراد مسلمان به آن اهتمام کامل داشته باشند.

از طرفى هم نمى توان از اين حقيقت صرفنظر کرد که روايات زيادى از ائمّه اطهار عليهم السلام نقل شده که خلاصه اش هلاک کسانى است که در امر ظهور عجله مى کنند.

در کتاب کافى از عبدالرّحمن بن کثير نقل شده که گفت: من خدمت امام صادق عليه السلام بودم که بر او شخصى به نام مهزم وارد شد وگفت: قربانت گردم به من خبر بده از موضوعى که ما انتظارش را داريم پس چه وقت خواهد بود؟!

امام صادق عليه السلام فرمود: اى مهزم دروغ مى گويند آنهائى که وقت تعيين مى کنند وهلاک مى شوند کسانى که در اين موضوع عجله مى کنند ولى آنهائى که تسليم اند، نجات پيدا مى کنند.(5)

به مضمون اين حديث رواياتى در کتاب کافى از ائمّه اطهار عليهم السلام مکرّر نقل شده که اگر کسى اهل تحقيق باشد، به وضوح به دست مى آورد که چون شيعيان در آن زمان در اثر فشار دستگاه بنى اميّه وبنى العبّاس وحکّام جور جانشان به لب آمده بود وتنها مسأله اميدبخشى که آنها انتظارش را داشتند، حکومت حقّه اسلامى بود واز طرفى هر روز يکى از بنى هاشم که از جهل مردم سوء استفاده مى کرد، ادّعاى مهدويّت مى نمود وخود را مهدى موعود معرّفى مى کرد.

لذا ائمّه اطهار عليهم السلام که مى دانستند هنوز زمان زيادى لازم است که آن وجود مقدّس متولّد شود وپس از غيبت صغرى وکبرى ظاهر گردد واين عجله سبب به دام افتادن آنها مى شود ويا مبتلا به يأس ونااميدى در امر ظهور مى گردند ويا خداى نکرده منکر وجود مقدّس آن حضرت مى شوند.

ائمّه اطهار عليهم السلام دستور فرموده وتوصيه کرده اند که به شما نيامده در امر ظهور عجله کنيد ويا برايش وقت تعيين نمائيد، زيرا عجله کنندگان هلاک مى شوند وخطرهاى فوق آنها را تهديد مى کند.

بنابراين احاديث نهى از عجله، بيشتر متوجّه کسانى بوده که در زمان ائمّه اطهار عليهم السلام زندگى مى کرده اند.

ولى پس از آن که آن حضرت متولّد شده ودر غيبت به سر مى برد وصددرصد آماده ظهور است، باز هم انسان با همه علاقه اى که به آن حضرت يا به حکومت واحد جهانى ويا رفع ظلم وجور بايد داشته باشد، درخواست ظهور، آن هم از خداى تعالى ويا انتظار شديد فرج را نمى توان نامش را عجله مذمومه گذاشت.

علاوه بر همه اينها معنى عجله درخواست چيزى است که هنوز وقتش نرسيده است.

ولى اگر چيزى وقتش دير هم شده وتنها علّت عدم وصولش به انسان، بى کفايتى وعدم لياقت خود انسان است، آيا باز هم درخواستش ويا ايجاد لياقت در خود، نامش عجله است؟!

ممکن است کسى بگويد: اساساً عجله کار صحيحى نيست زيرا همان گونه که در بالا گفتيم، معنى عجله انجام ويا درخواست کارى است که هنوز وقتش نرسيده است وعلاوه طبق احاديثى عجله از شيطان است، که فرموده اند: العجلة من الشّيطان.(6)

در جواب مى گوئيم: درخواست ويا انجام کارى که هنوز وقتش نرسيده از افراد بشر که نمى توانند مفاسدش را از بين ببرند، صحيح نيست.

ولى از خدا که قادر مطلق است ومى تواند مفاسدش را از بين ببرد درخواست چيزى که هنوز وقتش نرسيده، مانعى ندارد، بخصوص که قرآن وپيشوايان اسلام آن را تأييد کرده باشند.

بنابراين اگر مى گويند: عجله از شيطان است، منظور عجله اى است که بشر در کارهاى خود مى کند ومفسده دارد والاّ درخواست عجله در کارى که به عهده خدا است مانعى ندارد واکثر دعاها بر همين منوال است.

بنابراين بدون ترديد يکى از وظائف انسان در زمان غيبت درخواست ودعا از خدا براى هر چه زودتر وتعجيل فرج امام زمان عليه السلام است.

لذا روايات متواتره اى در اين زمينه وارد شده ودر دعاها مکرّر درخواست تعجيل در فرج آن حضرت ذکر شده است.

وما هر زمان صلوات بر محمّد وآلش مى فرستيم از خداى تعالى تقاضاى فرج براى خاندان عصمت عليهم السلام مى کنيم که مستحب است پس از صلوات بگوئيم: (وعجّل فرجهم).(7)

<"067">در روايات زيادى از ائمه اطهار نقل شده که فرموده اند: بهترين عبادت دعا براى فرج است

فرج به سه قسم است ودر روايات دستور داده شده که بايد يک فرد مسلمان هر سه فرج را از خدا بخواهد:

اوّل:

بايد انسان در مشکلات وگرفتاريهاى شخصى وابتلاءات فردى از خداى تعالى انتظار فرج را داشته باشد واز رحمت الهى مأيوس نباشد وبلکه بايد انتظار نجات از آن ابتلاء به وسيله حضرت بقيّة اللّه روحى فداه را داشته باشد.

مثلاً اگر گرفتاريهاى فردى از قبيل کسالتهاى صعب العلاج ويا قرض وورشکستگى ويا دشمنان مقاوم وسرسخت دارد، نبايد مأيوس شود، زيرا از رحمت خدا جز قوم کافر، کسى ديگر مأيوس نمى شوند.

امير المؤمنين عليه السلام فرمود: انتظار فرج را داشته باشيد واز تفضّل ورحمت خدا مأيوس نباشيد، زيرا محبوب ترين اعمال نزد خداى عز وجل انتظار فرج است.(8)

دوّم:

تمنّاى فرج براى اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام بخصوص حضرت بقيّة اللّه ارواحنا فداه. يعنى براى آنها همان حکومت واحد جهانى را طلب کند تا آنها بتوانند بشريّت را از زير بار حکومتهاى ظالمانه نجات دهند.

لذا مکرّر در دعاها دستور داده شده که از خدا براى امام زمان عليه السلام فرج بخواهيم وبگوئيم: (اللّهمّ عجّل فرجه وسهّل مخرجه)) خدايا تعجيل در فرج آن حضرت کن وخروجش را آسان نما).(9)

سوّم:

تمنّاى فرج براى مردم مسلمان مستضعف دنيا است.

توضيح آنکه بايد يک فرد مسلمان يکى از خواسته هايش نجات همنوعانش از زير بار ظلم ستمگران باشد.

هميشه غمخوار مستضعفين ويار ستمديدگان باشد.

زبانش براى آنها از خدا فرج بخواهد ودست وقدمش براى آنها کار کند وآنها را از زير بار ظلم نجات دهد.

ويقيناً مسلمانى که فرج (به هر سه معنى) را از خدا نخواهد ومأيوس از رحمت خدا باشد، مسلمان نيست.

ولذا بهترين اعمال انتظار فرج در مشکلات شخصى وانتظار فرج براى ائمّه اطهار وفرزندان پيغمبر اکرم صلى اللّه عليه وآله وانتظار فرج براى مردم مستضعف دنيا است.

<"068">بعضى از مردم براى سلامتى حضرت بقيّة اللّه صدقه مى دهند

بدون ترديد هر عملى که از روى محبّت وعلاقه به امام عصر عليه السلام انجام شود، خوب است وجاى ترديد نيست که صدقه دادن براى آن حضرت علامت محبّت به آن حضرت است.

علاوه بر اين سيره علماء در گذشته بر اين بوده وحتّى در کتابهايشان صدقه دادن براى آن حضرت را توصيه نموده اند.

مرحوم سيّد بن طاووس در کتاب (محجة) صفحه 153 به فرزندش توصيه مى کند ومى گويد: قبل از آن که براى خودت صدقه بدهى، براى وجود مقدّس امام عصر (عجّل اللَّه تعالى فرجه) صدقه بده.

صاحب کتاب (مکيال المکارم) صفحه 212 جلد دوّم مى نويسد: بيست وچهارمين وظائف بندگان خدا نسبت به امام زمان عليه السلام صدقه دادن به قصد سلامتى آن حضرت است که بدون ترديد اين عمل مستحبّى است که از اقسام اظهار محبّت به ذوى القرباى پيغمبر اکرم صلى اللّه عليه وآله است که خدا در قرآن دستور فرموده است.

پاورقى:‌


(1) سوره اعراف آيه 117.
(2) سوره اعراف آيه 121 وسوره شعراء آيه 47.
(3) سوره قصص آيه 5.
(4) بحار الانوار جلد 74 صفحه 337.
(5) اصول کافى جلد 1 صفحه 368. (عن عبد الرحمن بن کثير قال کنت عند ابى عبد اللّه عليه السلام ادخل عليه مهزم فقال له: جلعت فداک اخبرنى عن هذا الامر الذى ننتظر متى هو فقال يا مهزم کذّب الوقّاتون وهلک المستعجلون ونجا المسلّمون.
(6) بحار الانوار جلد 71 صفحه 340. (عن ابى جعفر عليه السلام قال: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله الاناة من اللّه والعجلة من الشّيطان).
(7) بحار الانوار جلد 86 صفحه 77. عن الصّادق عليه السلام من قال بعد صلواة الفجر وبعد صلاة الظهر اللّهمّ صلّ على محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم لم يمت حتّى يدرک القائم من آل محمّد صلى اللّه عليه وآله. (روايات به اين مضمون متعدّد است).
(8) بحار الانوار جلد 10 صفحه 94. (قال عليه السلام: انتظروا الفرج ولا تيأسوا من روح اللّه فان احب الاعمال الى اللّه عز وجل انتظار الفرج).
(9) بحار الانوار جلد 86 صفحه 61.