حقوق ارحام واقارب
21- حق مادر .
فحق امك أن تعلم أنها حملتك حيث
لا يحمل احد احدا ؛ و أطعمتك من ثمرة قلبها م لا يطعم احد
احدا؛ وأنها وقتك بسمعها و بصرها و يدها و رجلها وشعرها و بشره
وجميع جوارحها مستبشرة بذلك؛ فرحة؛ موبلة؛ محتملة لما فيه مكروهها وألمها و
ثقلها وغمها؛حتى دفعتها عنـك يدالقـدرة وأخرجتـك الى الارض فرضيت أن تشبع و
تجوع هى وتكسوك وتعرى وترويك وتظمأ وتظلك وتضحى وتنعمك ببؤسها وتلذذك
بالنوم بأرقها وكان بطنها لك وعاءاً وحجرها لك حواءاً وثديها لك ثقاءاً
ونفسها لك وقاءاً؛ تباشر حرالدنيا وبردها لك و دونك ؛ فتشكرها
على قدر ذلك ولاتقدر عليه ال بعون الله و توفيقه .
ترجمه :
اما حق مادر برتو آنست كه بداني او حمل كرده است ترا نه ماه طوريكه هيچ كس حاضر نيست اين چنين ديگري را حمل كند و به تو شيره جانش را خورانده است
قسمي كه هيچ كس ديگر حاضر نيست اينكار را انجام دهد و با تمام وجود ؛ با
گوشش چشمش ؛ دستش ؛ پايش ؛ مويش ؛ پوست بدنش و
جميع اعضا و جوارحش ترا حمايت
و مواظبت نموده است و اينكار را از روي شوق و عشق انجام داده و رنج و درد و
غم و گرفتاري دوران بارداري را به خاطر تو تحمل نموده است ؛ تا
وقتي كه خـداي متعال ترا از عالم رحم به عالم خارج انتقال داد .
پس اين مادر بود كه حاضر بود گرسنه بماند و توسير باشي ؛برهنه بماند و تو
لباس داشته باشي ؛ تشنه بماند و تو سيراب باشي ؛ در آفتاب بنشيند تا تو در سايه او
آرام استراحت كني ؛ ناراحتي را تحمل كند تا تو در نعمت و آسايش
به زندگي ادامـه داده و رشد نمائي و در اثر نوازش او به خواب
راحت و استراحت لذيذ دست يابي .
شكم او خانهء تو و آغوش او گهواره تو و سينه او سيراب كننده تو و خود او
حافظ و نگهدارنده تو بود ؛ سردي و گرمي دنيا را تحمل ميكرد؛ تا تو در آسايش و ناز و
نعمت زندگي كني .
پس شكر گزار مادر باش به اندازهء كه براي تو زحمت كشيده است؛ و نمي تواني
از او قدر داني نمائي مگر به عنايت و توفيق خداوند متعال .
شرح :
پسر جان قدر مادر دان كه دائم كشد رنج پسر بيچاره مادر رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم فرمود :
اعظم الناس حقا على
الرجل امه
" بزرگترين حق به گردن هر انساني حق مادر است (1) .
ــــــــــــــــــــــــ
(1) نهج
الفصاحه ص 570
و به خاطر همين جهت است كه فرمـود :
امك ثم امـك ثم امـك
ثم ابـوك ثم الاقـرب فالاقـرب
"
مادرت ؛ مادرت ؛ مادرت و سپس پدرت و بعد از آن نزديكان باندازهء قرابت شان
(1) .
و با تكرار كلمه (مادرت) سه بار ؛ما را متوجه اهميت حق مادر و بلندي جايگاه
او نمود امام صادق عليه السلام فرمود : شخصي خـدمت رسول خدا
صلي الله عليه واله وسلم شرفياب شده عـرض كرد :
يا رسول الله من ابر
؟ قال : امـك ؛ قال : ثم مـن ؟ قال : امك ؛ قال : ثم من ؟ قال : امك ؛
قال : ثم من ؟ قال : اباك
" اي رسول خدا با كه بايد نيكي كنيم فرمود : مادرت ؛ عرض كرد بعد از مادر ؟ فرمود : مادرت ؛ باز عرض كرد :بعـد از
مادر؟
فرمود : مادرت ؛ بارسوم عرض كرد : بعد ازمادر ؛ فرمود : پدرت (2) .
باز روايت شده كه شخصي خدمت آن بزرگوار رسيده عرض نمود :
يا رسـول الله ! مـن احق الناس بحسن الصحبة ؟ فقال (ص) امك ثم امك ثم ابوك
"
اي رسول خدا كه در اولويت قرار دارد كه با او به نيكوئي سخن
گفته شود ؟ آن حضرت فرمـود : مادرت و مادرت و
پدرت (3) .
اين روايات و ده ها روايت ديگر مـوجود در منابـع اسلامي بيانگر حق مادر؛ و
اولويت و اهميت حق او نسبت به ساير حقوق است .
به راستي رنج ؛ زحمت و مشقتي را كه مادر تحمل مي كند تا فرزندش را به ثمر
رساند غير قابل وصف است ؛نُه ماه تمام فرزند را باخود حمل نمودن بدون آنكه خستگيش
ر ابراز كند و درد و رنج دوران بارداري را تحمل كردن بدون آنكه
شكايتي كند .
هم چنين درد و مشقت زائيدن را به جان خريدن و تمام خطـرات را پزيـرفتن ؛
فداكاري بسيار بزرگي است كه مادر در حق فرزند خود انجام ميدهد .
وقتي كه فرزند به دنيا مي آيد ؛ گرفتاري مادر نيز دو برابر و چند برابر مي
شود .
زيرا تا وقتيكه فرزند دست چپ و راست خود را مي شناسد ؛ ايـن مادر است كـه
لحظه لحظهء عمر عزيز و گرانمايه خود را نثار فـرزند مي نمايد؛ تا او را از خطرات و
حوادث حفظ كند ؛چه شب ها كه تا به صبح نمي خوابد و طفلش را در
آغوش گرفته و براي او لالائي مي خواند تا به خواب رود و در دل
شب از خواب شيرين دست مي كشد تا طفـل را شير دهد يا باز و بسته
كند .
دست فرزندش را مي گيرد و با او آهسته آهسته راه مي رود تا شيوه راه رفتن را
يـاد
ــــــــــــــــــــــــ
(1) نهج
الفصاحه ص 570
(2 و 3)
بحار الانوار ج 74 ص 49
گيرد ؛ با او حرف ميزند تا سخن گفتن را فرا گيرد ؛ متوجه هست نيفتد ؛ لباسش
كثيف نشود ؛ دست و صورتش پاك وتميز باشد ؛ چيزهاي ميكروبي و كثيف را به دهن خود
نزند ؛ غذاي ميكروبي و آلوده نخورد و خلاصه كه گرسنگي ؛ تشنگي ؛ گرما و
سرما ر به جان مي خرد تا فرزندش سير و سيراب در راحتي و آسايش
رشد و نمو نمايد .
گوينــد مـرا چــو زاد مــادر پستان به دهن گرفتن آموخت
شـب ها بــر گاهـــواره مـن بيدار نشست و خفتن آموخت
يكحرف و دوحـرف بردهانـم الفاظ نمود و گفتــن آمـوخت
دستم بگرفت و پا به پا بــرد تا شيــوه راه رفتــن آموخت
پس هستي مــن زهستي اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
22- حق پدر .
وأما حق أبيك فتعلـم أنـه
أصلك و أنـك فرعـه و أنـك لولاه لم تكـن ؛ فمهما رأيت فى
نفسك مما يعجبك؛ فاعلم أن أباك
أصل النعمة عليك فيه واحمدلله و اشكره على قـدر ذلك ولا قوة الا
بالله .
ترجمه :
اما حق پدرت بر تو آنست كه بداني او اصل و ريشه تست؛ و تو فرع و شاخه او هستي؛ و اگر او نبود تو نبودي ؛ پس هر وقت در خودت چيزي مي بيني كه موجـب
پيدا شدن غرور در تو مي گردد ؛ متوجه باش كه پدرت اصل و اساس آن نعمت است و خداوند را به خاطر اين نعمت بزرگ ستايش كن و از او تشكر كن به اندازهء نعمتي
كـه به تو ارزاني نموده است و قوتي نيست مگر به قوت خداوند
متعال .
شرح :
رنجي را كه پدر در راه تربيت و تعليـم فرزنـد و آماده ساختنش براي زندگي در اين دنياي پر از گرفتاري تحمل مي كند ؛ كمتر از رنج و زحمت مادر نيست .
چه روزهاي گرم كه پدر در زير آفتاب سوزان كار مي كند؛ تا فرزندانش آسوده
زندگي نمايند و چه روزهاي سرد كه در زير برف و باران با تحمل سرما به تلاش ادامه
ميدهد تا وسايل آسايش فرزندان خود را تهيه نموده و در اختيار
آنان گزارد و مصرف تعليم و تحصيل آنها را فراهم نمايد تا از
ديگران عقب نمانند و در آينده پدر را متهم به اهمال و تنبلي
ننمايند .
تربيت فرزند نيز يكي ديگر از زحماتيست كه
پدر براي فرزند تحمل مي كند تا او گمراه
نشود و در مسير صحيح زندگي قدم بردارد .
به خاطر همين رنجها و زحمات است؛ كه پدر حقوقي بر فرزندان دارد كه بايد ادا
نمايند رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم فرمود :
إحفظ ودّ أبيك ولا
تقطعه
فيطفئ
الله نـورك
" دوستي پدرت را حفظ كن و رشته آنرا مبر كه
خداوند نور ترا خاموش مي كند (1) .
و فرمود :
طاعة الله طاعة الوالد و معصية الله معصية الوالد
" اطاعت پدر؛ اطاعت خداوند و نافرماني پدر نافرماني خداوند است
(2) .
و فرمود :
أنت و مالك لأبيك
" تو و آنچه داري تعلق به پدرت دارد (3) . زيرا طبق فرمايش امام
زين العابدين عليه السلام ؛ پـدر اصل و ريشه و فرزند فـرع و
شاخه مي باشد و اگـر اصل و ريشه نباشد يا از بين برود ؛ فرع و شاخه نيز
نبوده ي از بين خواهد رفت .
براي توضيح بيشترلازم است به آياتي ازقرآن
كريم كه در رابطه با حقوق پدر و مادر
نازل شده است ؛ استشهاد نمائيم .
خداوند متعال مي فـرمايد :
وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا
تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً
(الاسراء:23)
پروردگار تو چنين مقرر نموده كه غير او را
عبادت نكنيد و به پدر و مادر خود احسان
نمائيد .
مي بينيد كه خداوند متعال ؛ احسان به پدر و مادر را در كنار عبادت خود ذكر
نموده؛ و آنجا كه از ما اخلاص در عبادت و بندگي ميخواهد؛ احسان
به والدين را نيز مي خواهـد كه همين نكته ما را متوجه اهميت
حقوق پدر و مادر مي سازد .
در ادامه آيه قبل اين چنين مي فرمايد :
إِمَّا يَبْلُغَنَّ
عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلا تَقُ
ـ
لْ
لَهُمَا أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلاً كَرِيماً
(الاسراء:23)
هرگاه يكى از آن دو، يا هر دو
ي
آن
ها
نزد تو به سن پير
ي
رسند
؛
كمترين اهانت
ي
به آن
ها
روا مدار! و بر آن
ها
فرياد مزن! و
گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو!
و در آيهء بعـدي مي فرمايـد :
وَاخْفِضْ لَهُمَا
جَنَاحَ الـذُّلِّ مِـنَ الرَّحْمَـةِ وَقُـلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمـَا
رَبَّيَانِي صَغِيراً (الاسراء:24)
و
بالها
ي
تواضع خويش را
؛
از محبت و لطف، در برابر آنان
فرود آر! و بگو
:
«پروردگارا
!
همان
گونه كه آنها مرا در كوچك
ي
تربيت كردند
؛
مشمول
رحمتشان قرار ده!»
ــــــــــــــــــــــ
(1 و 2
و 3 ) نهج الفصاحه ص 114
انسان هر قدر كه بر عمرش افزوده مي شود بـه همان اندازه در اخلاق و رويه اش
نيز تغيراتي وارد ميگردد ؛ مثلا اندك رنج مي شود ؛ بسيار سوال مي كند و در هر
قضيه ء بهانـه مي آورد ؛ و خلاصه كه طبق فرمايش خداوند :
وَمَـنْ
نُعَمِّـرْهُ نُنَكِّسْـهُ فِي الْخَلْـقِ أَفَل يَعْقِلُونَ
(يّـس:68)
"
هر
كس را طول عمر دهيم، در آفرينش واژگونهاش م
ي
كنيم (
و
به
ناتوان
ي
كودك
ي
باز م
ي
گردانيم) ; آيا انديشه نم
ي
كنند؟!
.
بر فرزند واجب است كه در مثل چنين مواردي
پرخاش نكند و با خوشروئي جواب دهد و بي ادبانه سخن نگويد و اگر
گاهي پدر يا مادر او را نصيحت مي كنند؛با كبر و غرور
نگويد كه من بزرگ شده ام و خودم بهتر راه زندگي را مي فهمم .
زيرا فرزند هر مقدار كه بزرگ باشد ؛ پدر ومادر از او بزرگتر و داراي تجربه
بيشترنـد و تا آنجا كه ممكن است خوشنودي و رضاي آن دو را بر هر چيز و هركسي ديگر مقدم
بدارد مگر خوشنودي و رضاي خداوند كه مقدم بر هر چيز و هر كس است .
بايد تذكر داد كه : حقوق پدر و مادر منحصر به دنيا و زندگي دنيائي آنهـا
نشده بلكـه حتي بعد از مرگ نيز حق آنها بر گردن فرزندان باقي است و خلاصه كه تا فرزند
زنـده هست حق پدر و مادر بر گردن او هست ؛ آنها زنده باشند يا
مرده ؛ فرقي نمي كند .
بلكه بعد از مردن پدر و مادر حق آنها مهمتر نيز مي شود ؛ چون بعد از مرگ
دست آنه از دنيا كوتاه مي شود و اين فرزنـدان هستند كه با خيرات و مبـرات و ارسال
ثواب آن بروح پدر و مادر موجب خوشنودي آنها شده و روح آنها را
از خود راضي نگه ميدارند و بسيار به جا و شايسته است كه فرزندان
براي پدر و مادري كه فوت كرده اند ؛ نمـاز بخوانند ؛ روزه
بگيرند ؛ قرآن تلاوت كنند و اگر چنانچه پدر يا مادر؛ قبل از فوت واجب
الحج بوده وبه حج نرفته ؛ از طرف آنها ياخودشان حج را نيابتاً انجام دهنـد؛
يا نائب بگيرند و حتي اگر آنها واجب الحج هم نبودند و فرزندان
تـوان حج رفتن بـه نيابت از طرف آنها را دارند يا مي توانند شخص
ديگري را نائب بگيرند ؛ اينكار را انجام دهند .
در روايات آمده است كه ارواح مومنان به اندازه منزلت و مقاميكه درجهان بعد
از مرگ دارند ؛ به آنها آزادي داده مي شود ؛ بعضي هر روز و بعضي هرهفته و بعضي هرماه
و بعضي هرسال به ديدن بازماندگان و بستگان خود مي آيند ؛ پس اگر ديدند كه
آنه اموات خود را فراموش نكرده اند و به نيابت آنها اعمال حسنه
انجام مي دهند ؛ در حق آنها دعا نموده و خوشحال ميشوند ؛ اما اگر ببينند كـه زنده ها به فكـر اموات
نيستند از آنها در پيشگاه خداوند شكايت مي نمايند .
در روايات آمده است كه از عاق كردن پدر ومادر بعد از مرگشان بيشتر بر حذر
باشيد تا از عاق كردن آنهـا در زمان زندگيشان ؛ زيرا ممكن است فرزندي را كه پدر يا
مادر ي هـردو در زمان زندگي عـاق كـرده باشند ؛و با نارضايتي
كامـل از او دار فاني را وداع گفته باشند ؛ ولي فرزند بعد از
مـرگ آنها اعمال خير و حسنه انجـام دهـد و ثوابش ر نثار روح
پدر و مادر نمايد ؛و خيرات و مبراتي به نيابت آنها انجام دهد ؛ پدر يا مادر
ي هردو او را ببخشند و خداوند نيز از سر تقصيرات او بگزرد .
چنانچه ممكن است فرزندي در زمان زندگي پدر و مادر بسيار خوب رعايت حال آن
دو را نموده باشد و لي بعد از مرگ آنها ؛ هيچ كاري براي آنها
انجام ندهد يا دنبال اعمـال خلافي برود كه موجب آزردگي روح پدر
و مادر شود ؛و آنها اورا بعد از آنكه مـرده اند عاق كنند و
فرزند هم نداند كه عاق والديـن شده است تا براي جلب رضايت آنها كاري
انجام دهد ؛ واقعا خطر اين قسم عاق شدن بيشتر از خطر عاق شدن قسم اول است .
البته بايد بدانيم : بعضي از اموري را كه مردم خيرات مي دانند خيرات نيست و
هيـچ مدرك و اساسي ندارد .
مثل اينكه بعضي در منزل خود و براي عائله خود ؛ غذائي ميپزد و بعد ميگويد
ثوابش به روح فلاني نثار شود ؛ چون غذا پختن در منزل و خوردن آن
از ضروريات زندگي و در عين حال از مباحاتي است كه ثوابي براي آن مترتب نيست ؛ و اي بسا كه به
خاطـر نپرداختن خمس و زكات و مخلوط شدن حرام به حلال خوردن آن
غذا عقـوبت و عذاب هم داشته باشد ؛ يا بعضي مقداري نان با حلوا
يا چند عدد خرما تهيه نموده و آن را در مسجد مي آورند تا نماز
خوانها نوش جان كنند ؛حال اگر فاتحهء خواندند كه خوب و ال عملي
بدون نتيجه انجام شده است وبس .
بلكه مراد از خيرات آنست كه گرسنهء سير و برهنهء لباس پوشانيده شود ؛
بيچـارهء مورد تفقد قرار گيرد و بينوائي به نوا برسد .
نه اينكه خود بخوريم و ثوابش را به روح ميت بفرستيم؛ زيرا ما نياز به غذا و
خوردن آن داريم چه ميتي در كار باشد يا نباشد .
هم چنين از انجام ساير اعمال صالحه و ارسال ثواب آن به ارواح اموات دريـغ
ننمائيم مثل نماز ؛ روزه ؛ حج ؛ صدقه ؛ تلاوت قرآن و......... .
پىنوشتها:
1 . مشكل
2 . مشكل
3 . مشكل
4 . مشكل
5 . مشكل
6 . مشكل
7 . مشكل
8 . مشكل
9 . مشكل
10 . مشكل
11 . مشكل
12 . مشكل
13 . مشكل
14 . مشكل
15 . مشكل
16 . مشكل
17 . مشكل
18 . مشكل
19 . مشكل
20 . مشكل
21 . مشكل
22 . مشكل
23 . مشكل
24 . مشكل
25 . مشكل
26 . مشكل
27 . مشكل
28 . مشكل
29 . مشكل
30 . مشكل
31 . مشكل
32 . مشكل