رشد در دوران اوليه كودكى

پرفسور ساندرا آنسلمو
مترجم على آخشينى

- ۶ -


شنوايى

شنوايى ظاهراً در هنگام تولد بخوبى رشد يافته است، به طورى كه هر فردى مىتواند اين امر را با ديدن كودكى كه ازصدايى بلند ترسيده است تصديق كند. در واقع، گزارشهاى حكايت گونهاى در مورد كودكان وجود دارد كه ظاهراً بعد از تولد، موسيقى يا صداهاى ديگرى را كه پيش از تولد در جريان آن بودند، باز مىشناسند. لكن در اين اواخر، پژوهشگران شروع به درك فرايندهاى پيچيده ادغام صداهايى كردند كه با شنوايى همراه مىشوند. براى مثال در يك مطالعه خوب طراحى شده پژوهشگران اين نكته را بررسى كردند كه آيا كودكان دو ماهه وزنهاى صدا را درك مى كنند يا خير. پژوهشگران قضيه خوگيرى را به كار بردند ـ يعنى اگر توجه كودك به وزن بخصوصى كاهش يابد ولى با نواخته شدن وزنى ديگر تداوم يابد، اين امر نشانگر آن است كه كودك به تفاوت آن توجه نشان داده است. پژوهشگران سه جفت وزن را نواختند، و كودكان تحت هر سه شرايط در درك تفاوتهاى الگوهاى موزون مهارت داشتند ( دمانى Demany ، مكنزى McKenzie ، و ورپيلوت Vurpillt ، 1977). بزرگسالان اغلب با كودكان به بازيهاى موزون مىپردازند يا با آواز خواندن آنان را آرام مى كنند. اين يافتههاى پژوهشى نشان مىدهد كه چرا اين روشها غالباً موفقيت آميز است.

بازتابها و توانش

بازتابها اعمالى از كودكان است كه تحت كنترل ارادى آنان نيست. در كتابهايى نظير اين كتاب، غالباً بازتابها جدا از ساير جنبههاى رشد بحث مىشوند واين تصور به وجود مىآيد كه كودكان مجموعهاى از بازتابهاى غير متمايزهستند. لكن اين كتاب از روش برازلتون (1981) پيروى مى كند، بدين ترتيب كه بازتابها را جزئى از توانش كودكان توصيف مى كند كه با آن حتى به اولين برخوردهاى خود با جهان نزديك مىشوند.

بازتاب كشيدگى طبيعى عضله گردن

هركسى كه به شمشيربازى اشتغال داشته باشد وضعيت خاص بازتاب كشيدگى طبيعى عضله گردن را باز مىشناسد: چهره به يك سو مىچرخد و دست و پايى كه در آن سو هستند در امتداد بدن قرار مىگيرند، بدن به شكل قوسى در امتداد چهره واقع مىشود، و دست و پاى طرف ديگر در ناحيه آرنج و زانو خم مىشوند. نوزادان را مىتوان مشاهده كرد كه اغلب سخت در تلاشند تا به اين وضعيت برسند. حركت سر سبب بازتاب مىشود و موجب مىشود تا دستى كه كودك رو به سوى آن دارد امتداد يابد و دست طرف مقابل آن خم شود. آنگاه نوزادان ممكن است تلاش كنند بر اين بازتاب مسلّط شوند و دست را به دهان برسانند. چشمانشان جستجوى هوشيارانه آنان را براى مناظر و صداها در محيط نشان مىدهد. كودكان در تمايل به آشنايى با آنچه در پيرامون خود دارند فعّال هستند.

بازتابهاى گونه (rting reflex) و مكيدن

نوزادان داراى بازتابهاى گونهاى نيرومندى هستند كه در اثر لمس كردن آرام گونهشان در اطراف دهان برانگيخته مىشوند. كودكان به سمت تماس رو مىگردانند و انگشت را در دهانشان مىگيرند و شروع به مكيدن مىكنند. قدرت مكيدن غالباً براى بزرگسالان شگفت انگيز است، همان طورى كه احساس كردن حركات جداگانه دهان كودك براى بزرگسالان چنين است. مكيدن به طور موثر مجموعهاى از سه حركت جداگانه را در بر مىگيرد: مك زنى از مرى، حركت موزون در پشت زبان، و حركت بالا و پايين از جلو زبان. در ابتدا، كودكان زمانى براى هماهنگ كردن حركاتشان نياز دارند. در روز سوم، اغلب كودكان حتى در شروع تغذيه با كارآيى مك مىزنند. موارد استثنا كودكان آسيب ديده مغزى و زود رس هستند كه براى يكپارچه ساختن حركات مكيدن مدت بيشترى صرف مىكنند.

الگوى مكيدن مكرر و مكث (burst - pause pattern)

در ارتباط با بازتابهاى گونه و مكيدن، الگوى مكيدن مكرر و مكث است كه اغلب كودكان در هنگام تولد از آن پيروى مىكنند. آنان ابتدا از پستان يا شيشه بى وقفه شير مىمكند. ولى زمانى كه گرسنگى اوليه آنان برطرف شد از اين الگو پيروى مىكنند كه ده تا دوازده بار مك بزنند و يك بار مكث كنند. از اين رفتار به عنوان ارتباطى تعبير مىشود كه آن را كودكان براى جلب پاسخ بزرگسان به كار مىبرند. طى اين مكثها، بزرگسالان باقصد راحتى و ادامه شيرخوردن كودك نوك پستان يا پستانك را حركت مىدهند، كودك را آهسته تكان مىدهند، با او صحبت و يا او را نوازش مىكنند. برازلتون (1981) طول مكثهاى كودكان را تحت دو نوع شرايط مطالعه كرد: وقتى كه مادران پاسخ مىدادند و وقتى پاسخ نمىدادند. او دريافت كه وقتى مادر پاسخ نمىداد مكثها كوتاهترتر بود. و زمانى كه مادر پاسخ مىداد، كودكان مكثها را طولانى مىكردند و ارتباط را ادامه مىدادند. اين مطالعه ظاهراً نشان مىدهد كه مكيدن مكرر و مكث نمونه شيوهاى است كه در آن با يك الگوى رفتار مىتوان به برقرارى ارتباط كودك كمك كرد.

باز تاب بابكين

يكى ديگر از بازتابهاى وابسته، بازتاب بابكين نام دارد. اين بازتاب زمانى قابل مشاهده است كه گونه كودك نوازش گردد. دست كودك در اين سوى بدن كودك به صورت مشتى در مىآيد و كودك بتدريج اين مشت را به دهان مىبرد. بازتاب بابكين را پزشكانى كه با تجهيزات فراصوت كار مىكنند، حتى قبل از تولد نيز مىتوانند مشاهده كنند.

بازتاب راه رفتن

نوزادان داراى بازتاب راه رفتن هستند، با وجود اين كه راه رفتن ارادى آنان تا حدود يك سال بعد آغاز مىشود. بازتاب راه رفتن باحمايت كودك در وضعيت ايستاده به طورى كه پاهايش روى سطح صافى نظير تختخواب قرار داشته باشد پديد مىآيد. آنگاه كودك اندكى به جلو در بالاى دست فرد بزرگسال خم مىشود; بتدريج كودك با قدمهاى متناوب «راه خواهد رفت» . كودك اين بازتاب را در حدود شش ماهگى از دست مىدهد و در اين زمان حركاتى مشابه و در عين حال ارادى ترى بتدريج ظاهر مىشود.

بازتابهاى قرار گرفتن ، (Placing) ، بابينسكى و چنگ زدن

بازتاب قرار گرفتن در اثر راست نگه داشتن كودك و لمس كردن قسمت بالايى پاهاى او پديد مىآيد. ناحيه كشاله ران در كودك خم مىشود كه اين خميدگى به پاها مىرسد و انگشتان پا را كشيده و جمع مىكند. يك بازتاب وابسته ديگر بازتاب بابينسكى نام دارد كه با لمس كردن كف پاهاى كودك، انگشتان پاهايش گسترده مىشود. حركت قرار گرفتن مىتواند با دست كودك نيز پديد آيد، به شرط اين كه پشت دست كودك لمس شود. با اين بازتاب چنگ زدن، كودك مىتواند با شدتى شگفتانگيز يك انگشت يا يك شىء را در دستش نگهدارد.
بازتاب راه رفتن از تولد تا حدود شش ماهنگى وجود دارد.

بازتاب مورو

كودكان نيز داراى نوعى بازتاب يكه خوردن هستند كه بازتاب مورو نام دارد كه چنانچه سر كودك سريعاً به عقب بيفتد يا دچار انحراف ديگرى شود، پديد مىآيد. در حالت واكنش، كودك دست و پايش را امتداد مىدهد و سپس مثل حالتى كه چيزى را مىخواهد در بغل بگيرد، آنها را به طرف بدن جمع مىكند.

واكنشهاى حفاظتى

از هنگام تولد، كودكان بطور غريزى اقداماتى انجام مىدهند تا از خفه شدن آنها در زير پتو در هنگام خواب جلوگيرى شود. وقتى پتويى چهره كودكى را مىپوشاند، كودك يمعمو سر خود را فعالانه از طرفى به طرف ديگر حركت مىدهد. اگر آن حركت پتو را جابجا نكند، كودك دستهايش را متناوباً به چهرهاش نزديك مىكند تا پتو را كنار بزند.
وقتى بزرگسالان براى پديد آوردن اين بازتابها با كودكان بازى مىكنند يا براى ديدن آن بازتابها كودكان را مشاهده مىكنند، كفايت واقعى كودكان را كه با آن به اين جهان گام مىنهند در مىيابند. كودك مطمئناً در مقايسه با فرد بزرگسال موجودى درمانده است، ولى در هنگام تولّد از نوعى توانايى برخوردار است كه با كنشها و واكنشهايى تلاشهاى بزرگسالان را براى مراقبت از خود هدايت كند.

سطوح هوشيارى

فرض كنيد كه پدر يا مادر سعى دارد با كودك نوزادش بازى كند و كودك در پاسخ چشمانش را محكم مىبندد. آيا پدر يا مادر بايد احساس غم يا افسردگى كند؟ نه چنين ينيست، و اين پدر يا مادر با درك سطوح هوشيارى قابل انتظار در طفوليت احتما آسوده خاطر خواهد شد. با اين آگاهى، او مىتواند اوقات بازى خود را به گونهاى برنامهريزى كند كه با چرخه خواب و بيدارى كودكش هماهنگ شود. سه بخش چرخه خواب و بيدارى كودك عبارتند از خواب عميق sund sleep ، خواب با حركت سريع چشم (آر. اى. امREM sleep )، و هوشيارى alertness .

خواب عميق

در خواب عميق كودك از مناظر و صداهايى كه در محيط پيرامونش وجود دارد آگاه ينيست. تنفس او منظم و چشمانش كام بسته است. غالباً هر چند وقت يك بار حركتى حاكى از يكه خوردن وى به چشم مىخورد كه الگوى تنفس او را متوقف مىسازد و سپس همانند قبل به تنفس عميق خود ادامه مىدهد.اگر لامپى روشن شود يا

تابلو 6ـ1ـ استراتژيهايى براى تسهيل رشد: تمرين با كودك

لوى Levy (1973) يك رشته تمرين را براى والدين در ارتباط با كودكانشان ارائه داده است تا والدين از كفايت كودك خود آگاهى بيابند و در كنترل او احساس آسودگى كنند. در سه ماهه اول، تمرينها براساس آرميدن جسم كودكان استوار است. ازسه تا شش ماهگى تمرينها كودكان را براى وضعيت نشسته آماده مى سازند. و از شش تا دوازده ماهگى، تمرينها شامل حركات گوناگونى است و كودكان را براى وضعيت ايستاده آماده مى سازند. در زير نمونهاى از تمرين آرميدگى جسم كودك آورده شده است: وضعيت جسمى : كودك را به پشت به طور صاف روى ميزى پوشيده از ابر اسفنجى قرار دهيد.
هدف : باز كردن دست كودك با شل كردن شانه او.
با ضربههاى منظم شروع به شل كردن بدن در سطح شانه كنيد و اين كار را به آرامى تا دستها ادامه دهيد. بازوى كودك را به آرامى بالا و پايين بيندازيد و وقتى كودك دستش را باز كرد، دست و بازوى ديگر او را آزاد بگذاريد.
Adapted by permissin f Panthen Bks, a Divisin f Randm Huse, Inc. frm The Baby Exercise Bks Fr the first Fifteen Mnths (PP. 10-11), by Dr. Janine Levy, traslated by Dr. Hermina Benjamin Cpyright 1973 by William Cllins Sns Ltd.
ي سروصدايى به وجود آيد، كودك معمو مىتواند آن را ناديده بگيرد. حتى اگر مزاحمت كوتاهى نيز برايش باشد، كودك بدون اين كه واقعاً ازخواب بيدار شود به حالت خواب عميق همچنان ادامه مىدهد. بنابراين براى اغلب كودكان در طول زمان خواب ضرورتى يندارد كه والدينشان روى سرپنجه راه بروند. كودك معمو مىتواند سروصداى زياد يا نورى را كه در پيرامونش وجود دارد بدون لطمه خوردن به خوابش، تحمل كند.
كودكان زودرس نسبت به كودكان رشد يافته دورههاى خواب عميق كوتاهتر و كم ثباتترى دارند. كودكان زودرس كمتر قادرند مناظر و صداها را ناديده بگيرند و بيشتر تحت تاثير آنها بر آشفته مىشوند. والدين كودكان زودرس يا مبتلا به فشار روانى نسبت به كودكان طبيعى به محيط قابل كنترلترى نياز دارند.

خواب آر اى ام

حركت سريع چشم (آر اى ام) مرحلهاى ازخواب را مشخص مىسازد كه مرتباً با خواب عميق نوزادان جايگزين مىشود، به همان ترتيبى كه در بزرگسالان به چشم
مىخورد. مرحله خواب (آر اى ام) حدود شصت درصد كل خواب را در نوزادان تشكيل مىدهد. در طول خواب آر اى ام، كودكان ناآرامتر و تحريك پذيرتر از زمانى هستند كه در خواب عميق به سر مىبرند. بتدريج، در فاصله ميان تولد تا بزرگسالى هم مقدار خواب آر. اى. ام وهم نسبت آن در برابر كل خواب كاهش مىيابد.

هوشيارى

مناظر و صداهاى جذّاب كودكان را از حالت خواب به يك حالت انتقالى و سپس به حالت هوشيارى كامل مىرساند. حساسيت بزرگسالان در برابر نشانههاى كودكان كه در ارتباط با رشد روانى ـ اجتماعى مورد بحث قرار گرفت، در نيل كودكان به هوشيارى و حفظ آن بسيار اهميت دارد. گاهى در دوره انتقالى كودك سروصدا به راه مىاندازد وگريه مىكند. گريه كردن انرژى كودك را آزاد مىكند و سپس با تسلى دادن بزرگسالان، كودك را به حالت هوشيارى در مىآورد. نقش بزرگسالان آرام كردن كودك و اجازه تعامل دادن به او است ولى نه اين كه به كودك آن چنان وضعيتى تحميل شود كه وى در برابر پاسخى بسيار محرك به حالتى انتقالى بازگردد.
با كودكان زودرس يا كودكانى كه در آستانه حسّى پايينى قرار دارند بايد بدقّت و صبورانه رفتار شود. اين كودكان ممكن است بسيار گريه كنند و به خواب روند، گويى كه جهان بيرون را نمىپذيرند و لازم است كه والدين براى برقرارى ارتباط با كودكان، با آنان در زمانى كه بيدار هستند به آرامى رفتار نمايند. در طى زمان، اين كودكان حسّاس توان بهترى پيدا مىكنند تا تحريكات را كنترل نمايند.
اين سه قسمت چرخه را كودكان در فواصل هر روز و شب تجربه مىكنند. يك نفر بزرگسال كه بدقت مشاهده كند مىتواند اوقات بازى مناسبى را برگزيند كه به تجربيات مثبت متقابلى بينجامد.
والدين نقش مؤثرى در سازماندهى و تعيين چرخه خواب عميق، خواب آر.اى.ام، و هوشيارى به عهده دارند. برازلتون (1981) اظهار مىدارد كه پاسخ «ايده آل» فرد بزرگسال اين است كه موجب تشويق كودك گردد، به طورى كه هم دورههاى لذت بخش هوشيارى را تداوم بخشد و هم دورههاى خواب عميق را. گاهى اوقات برخى والدين بيش از حد مشتاق در سازماندهى اين چرخهها دخالت مىكنند و كودك را در طول دورههاى آر.اى.ام در طول شب به حالت هوشيارى در مىآورند. ولى به منظور اين كه كودك براى مدتى طولانى در شب به خواب رود كه اغلب والدين نيز خواهان آنند، لازم است كه كودك طرز كنترل دورههاى آر.اى.ام را كه مرتباً در ميان اوقات خواب عميق پيش مىآيد، ياد بگيرند. والدين حساس مىتوانند كودكانشان را در تسلّط يافتن بر قسمتهاى اين چرخه و تداوم آن يارى دهند، كه اين امر از طريق تشويق كودكان به هوشيارى روزانه و نه دخالت عجولانه در طول خواب آر.اى.ام شبانه آنان امكان پذير است. آنچه كه باعث تسكين فراوان والدين مىشود اين است كه تعبير و تفسير چرخه خواب عميق، آر.اى.ام ، و هوشيارى، با گذشت هر ماه از طفوليت به طور فزايندهاى آسان مىگردد.

علايم رشد جسمى

بسيارى از كودكان نخستين گامهاى لرزان خود را تقريباً همان زمانى بر مىدارند كه نخستين شمعهاى سالگرد تولدشان نيز روشن مىشود. وقتى به ياد آوريم كه كودكان در هنگام تولد نمىتوانستند به طور ارادى حركت كنند، روشن مىشود كه چقدر آنان در اين زمينه پيشرفت كردهاند. در هيچ دوره يكساله ديگرى تا زمان بلوغ اين همه تغييرات جسمى پديد نمىآيد. تغييرات دوره طفوليت بر حسب روز و هفته اندازهگيرى مىشود تا ماه و سال.
رشد جسمى داراى توالى منظمى از بالا تا پايين بدن كودك است. كودك ابتدا سر، بتدريج دستها و بدن، و سرانجام پاها را كنترل مىكند. اين گونه پيشرفت را از سر تا انگشتان پا رشد سرى ـ دمى مىنامند. آنچه از تماشاى كودكان براى تسلّط بر حركاتشان لذت بخش است عبارت است از شادى آشكار آنان در هر مرحله مهمى از رشد. آنان براى اين كه كار برجستهاى را به انجام برسانند سخت مىكوشند و سپس به طور مكرّر تمرين مىكنند. عمل تكرار بيش از آن كه ملال آور باشد، لذت بخش مىنمايد. وقتى كودكان از انجام يك كار برجسته احساس موفقيت كنند، براى كار برجسته بعدى اعتماد به نفس پيدا مىكنند.
براى آشنايى با مسير رشد جسمى در نخستين سال زندگى، تغييرات رشد را در «آنّا» دنبال خواهيم كرد. آنّا نمونهاى از كودكان گوناگون است و گسترههاى سنّى ارائه شده براى فعاليتهايش تنها ميانگين را نشان مىدهند (منطبق بر تحقيقات گلاور، پرمنگر، و سنفرد، 1978); برخى كودكان اين كارها را زودتر انجام مىدهند و برخى ديرتر. به خاطر سپردن اين نكته اهميت دارد كه در آنچه كه به عنوان رشد نرمال شناخته مىشود تنوع زمانى وسيعى وجود ارد.

سه ماهه اول زندگى

حتى در نخستين ساعات بعد از تولد، آنّا به جهان علاقه فراوانى دارد. او نور، تاريكى و برخى رنگها را مىتواند تشخيص دهد; او الگوهاى ساده را ترجيح مىدهد; و مىتواند با چشمانش اشياى متحرك را آهسته دنبال كند. وى تمام اين كارها را به بهترين وجهى انجام مىدهد، به شرط آن كه مناظر در فاصله دوازده اينچى او قرار داده شوند. وقتى كه كسى جغجغهاى را براى آنّا مىآورد يا او را براى تماشاى كاغذ ديوارى مىبرد، وى علاقه نشان مىدهد. او متكى به والدينش است تا او را در آشنا شدن با خودشان و با اشياى پيرامونش يارى دهند. يدر شش هفته اول زندگى، دستهاى آنّا در وقت بيدارى معمو به حالت مشتهاى بسته قرار دارد. مانند اغلب كودكان در ماههاى نخست، آنّا ممكن است مجبور شود كه دستهايش را براى يك بازتاب قوى چنگ زدن به كاربرد. تنها زمانى كه وى در خواب است دستهايش گاهى باز و آسوده است.
وقتى آنّا حدود چهار هفته از عمرش مىگذرد، مىتواند هنگامى كه روى قسمت جلو بدنش قرار مىگيرد، سرش را بالا نگه دارد. او در اين وضعيت مىتواند مدت كوتاهى باقى بماند. ولى چنين مىنمايد كه او از وضعيت جديد بسيار خشنود مىشود.
از هنگام تولّد، آنّا نسبت به صداها هوشيار است و ظاهراً وزنها را دوست دارد. در نخستين هفتههاى زندگى، آنّا در پاسخ به صداى پر زير وبم مادرش لبخند مىزند. در چهار هفتگى مادرش هنوز مىتواند سبب لبخند زدن او ازطريق صحبت كردن با او گردد، ولى آنا در عين حال نشان مىدهد كه در صورتى كه با او سخن هم نگويند به چهره فرد لبخند مىزند. آنّا ظاهراً به چهرههاى والدين و مراقبان خود بدقت نگاه مىكند، چشم به چشم آنان مىدوزد و آنگاه لبخند آشكارى بر لبانش نمايان مىشود. بزرگسالان اينك مدّت بيشترى را صرف بازى كردن با او مىكنند، به رغم اين كه توضيحى براى اين كار خود ندارند.
آنّا وقتى به شش هفتگى عمر خود مىرسد كنترل بيشترى بر دستهاى خود دارد. او وقتى بيدار است دستهايش را بازتر نگه مىدارد و حركات چنگ زدن ارادى او جانشين بازتابهاى اوليه مىشود. پدرش نگران مىشود كه آنّا دارد ضعيف مىشود، چرا كه آنّا نمىتواند چيزى را به مدت طولانى و محكم، همچون زمانى كه چنگ زدن او بخشى از يك بازتاب بود، محكم در دست نگه دارد; ولى وقتى مىبيند كه آنّا ياد گرفته است كه اشيا را به دهان ببرد آسوده مىشود. آنّا اين اشيا را بررسى مىكند، به دهان مىبرد و خود را با آنها سرگرم مىسازد، ولى والدنيش بايد مراقب باشند كه او به اشيايى كه احتمال بلعيدن آنها وجود دارد، دسترسى نداشته باشد. جهان آنّا به هنگام شش هفتگى گسترش مىيابد. مراقبان اومتوجه مىشوند كه او با چشمانش حركت افراد و اشيايى را كه در فاصله چند پايى قرار دارند دنبال مىكند. اواز وقتى كه دو ماه ونيم سن دارد، دستهايش را دور يك وسيله بازى كه بالاى تختش آويزان است تاب مىدهد. وقتى كه او نگاهش را به آن مىاندازد و سپس آن را تكان مى دهد، بسيار متعجب و خشنود به نظر مىرسد.
در سن دو ماهگى، آنّا مىتواند وقتى روى قسمت جلو بدنش قرار مىگيرد، سرو سينهاش را به مدتى طولانىتر بلند كند. با اين نيروى اضافه شده به گردن و پشت، آنّا مىتواند با راحتى و اطمينان در جاى مخصوص خود يا روى دامن يك فرد بنشيند. در سن سه ماهگى او به هر چيزى در پيرامونش نگاه مىكند و قطعاً مىخواهد كه در كانون فعاليت خانواده قرار داشته باشد. اينك در بدنش انحنايى مشاهده نمىشود و تحرك بيشترى از خود نشان مىدهد. وقتى به پيرامونش نگاه مىكند پاهايش را غالباً به هم مىزند.
در سه ماهگى آنّا مىتواند محلى را كه صداها از آنجا به گوش مىرسد تشخيص دهد. مادرش گزارش مىدهد كه آنّا ظاهراً معناى حالتهاى گوناگون صداى بزرگسالان را نيز درك مىكند.

سه تا شش ماهگى

وقتى كه آنّا چهار ماهه مىشود، ياد مىگيرد كه از حالت خوابيده بر روى شكم به پشت بغلتد. اولين بارى كه در اين امر موفق مىشود، متعجب به نظر مىرسد. آنگاه اين حركت را با رغبت تكرار مىكند. عادت بيدارشدنش بعد از اين تغيير مىكند. به جاى اين كه مادش را با گريه فرا خواند از حالت خوابيده بر روى شكم به پشت مىغلتد و مادرش را با صداى جرينگ جرينگ اسباب بازى آويزان بالاى تختش بيدار مىكند. در ماه بعد، آنّا مىتواند از پشت به روى شكم بغلتد. آنّا از اين موفقيت جديد لذّت مىبرد وگاهى خود را از يك قسمت اتاق به قسمت ديگر مىغلتاند.
اينك افزايش تحرك آنّا سبب توجه او به دستها و پاهايش مىشود. او در حالى كه به پشت دراز كشيده به دستها و پاهايش دقت مىكند و بتدريج بالا و پايين كردن آنها را تحت كنترل خود در مىآورد.
پدر آنّا دستهايش را به سوى او دراز مىكند و او توان آن را دارد كه خودش را به وضعيت نشسته درآورد. آنّا وقتى مىنشيند اشيا را جستجو مىكند، ولى پدرش مىكوشد پيش بينى كند كه چه وقت اوخسته مىشود، زيرا در ابتدا او قادر نيست خود را از حالت نشسته بيرون آورد.
آنّا خود را به چيزهاى جالب مىرساند و مىتواند آنها را به بالا و پايين يا از يك سو به سوى ديگر حركت دهد. وقتى كه جغجغه را به صدا در مىآورد چشمانش برق مىزند و صدايى حاكى ازخوشى سر مىدهد.
وقتى پنج ماهه مىشود چون خود را به اشيا مىرساند دستهايش را باز مىكند. او آن قدر تجربه اندوخته است كه در برآورد اندازه اشيا براى شىء بزرگ دستهايش را بيشتر باز كند و براى شىء كوچك كمتر. اطلاعاتى كه او از نوك انگشتان دست خود دريافت يمىدارد محسوستر از اطلاعاتى است كه قب با استفاده از تمام دستش در هنگام كنترل اشيا به دست مىآورد.

شش تا نه ماهگى

آنّا به صورت چهار دست و پا بدنش را از زمين بلند مىكند و به گونهاى به جلو وعقب حركت مىكند كه گويى انديشهاى دارد ولى نمىتواند آن را به كار بندد. او نخست در حالت سينه خيز به طرف عقب حركت مىكند ولى بتدريج به طرف جلو مىرود. او چون در مىيابد كه مىتواند به هر طرف كه بخواهد حركت كند شادى در چهرهاش نمايان مىشود. آنّا دوست دارد كه در وضعيتى ايستاده قرار گيرد. او بويژه دوست دارد كه روى دامن مادرش بالا و پايين بپرد.
يبازى آنّا از آنچه كه قب بوده بسيار پيچيدهتر است. او وقتى پدرش بازى دس دسى pat -a-cake را پيشنهاد مىكند، با به هم زدن دستهايش آشنايى خود را با كارى كه در پيش است نشان مىدهد. او اشياى كوچكتر را درون اشياى بزرگتر قرار مىدهد

تابلو 6 ـ 2 استراتژيهايى براى تسهيل رشد :

پيش از اين كه كودكان تحرك پيدا كنند، نسبتاً آسان است كه در تعامل با آنها رفتارى مثبت داشت. لكن، در زمانى كه آنها براى نخستين بار مىخزند و از جايى بالا مىروند چالشهاى ويژهاى مطرح مىشود و فرصتهاى بسيارى براى تصميمگيرى در مورد فعاليتهايشان پديد يمىآيد. برخى از اين تصميمها احتما پيامهاى مثبتى را براى كودكان در بر دارد و برخى اين طور نيستند. به موقعيت زير و پاسخهايى براى آن توجه كنيد :يك كودك نه ماهه موفق مىشود درب كابينت را باز كند و تمام ظروف را بيرون آورد.
پاسخ يك : «تو به هر چيزى دست مىزنى! من بايد با تو چه كار كنم؟!»پاسخ دو : «وقتى من تو اون اتاق بودم، تو بايد سخت سرگرم كار بوده باشى، من اين ظرفارو براى آشپزى لازم دارم ولى تو مىتونى ظرفاى اون طرفو بردارى.» در اين موقعيت، كودك به چيزى جديد تسلّط يافته و جهت كاوش كردن به امكانات بديعى دست پيدا كرده است. وقتى فرد بزرگسال به اتاق بر مىگردد، كودك از صداى به هم خوردن درهاى ظروف شاد مىشود. لكن از ديد بزرگسال اوّل، اين كودك شخصى است كه او را به خشم مىآورد و برايش دردسر بيشترى يايجاد مىكند. به كودك به جز توقف اختيارات ديگرى داده نمىشود و او هم احتما جهت كاوش كردن به موقعيت اوليهاى كه تحت نظر نبود روى خواهد آورد. وقتى اين وضعيت پيش يمىآيد، احتما همچون قبل پاسخى منفى به كودك داده مىشود ولى اين بار شديدتر.
در مقابل، بزرگسال دوم كودك را به عنوان تلاشگر سختى ملاحظه مىكند كه دچار مشكل مىشود و تا رفع آن بلاتكليف مىماند. مانند بزرگسال نخست، بزرگسال دوم نيز نمىخواهد به آن كابينت مخصوص دست بزند، بلكه مىخواهد كه كودك در جاى ديگرى كه اشياى بى خطر و جالب يافت مىشود، به سر برد و به كاوش آنها بپردازد. اين كودك مىتواند براى كاوش بيشتر يمراجعت كند و احتما در آن زمان پاسخ مثبت ديگرى دريافت خواهد كرد.
بزرگسال دوم پيام مثبتى را به كودك منتقل كرده است :«علاقههايت با ارزشند وارزش پيگيرى دارند.» در عين حال، فرد بزرگسال فعاليتهاى كودك را تغيير جهت مىدهد. فراهم كردن امكانات جالب ديگر جنبه مهمى از ايجاد انضباط مثبت در كودكان است.
و طرز استفاده از چكشهاى ساده يا ساير ابزارها را ياد مىگيرد. او هر چيزى را كاوش مىكند و بويژه چيزهايى را دوست دارد كه به فراخور اعمال خودش حركت و تغيير مىكنند. يك روز او تمام لوله كاغذ توالت را باز مىكند و به دنبال آن با آب داخل حوضچه كوچك كف توالت بازى مىكند و روزنامهها را پاره پاره مىكند. او لازم است كه دقيقاً تحت نظر فرد بزرگسال باشد و علايق او تغيير جهت داده شود. براى مثال ، مادرش مىتواند در توالت علاقه او را به سمت طشت رختشويى پر از آبى هدايت كند كه در كنار چندين ظرف با اندازههاى مختلف قرار دارد و كودك مىتواند از آنها براى ريختن آب استفاده كند.

نه تا دوازده ماهگى

همان گونه كه آنّا با كارآيى بيشترى مىخزد، لازم است كه فرد بزرگسال نيز كنترل محيط او را به عهده داشته باشد (رك: تابلو 6 ـ 2 براى بحث در موردايجاد وانضباط مثبت در كودكان). او اغوا مىشود كه به سمت پلكان ساختمان حركت كند ولى تنها زمانى كه دقيقاً تحت نظر فرد بزرگسال باشد از خطر در امان است. در ساير اوقات، درى ميان او و پلكان قرار داده مىشود.
تغذيه آنّا صحنه مسابقهاى را براى كسب برترى پديد مىآورد. آنّا مىخواهد فنجان را خودش بردارد وغذا را خودش بخورد. مادرش تسليم مىشود و مقدارى غذا و چند تكه پنير و غذاهاى ديگرى كه بتوان با دست خورد به او مىدهد تا خودش به تنهايى بخورد.
آنّا با انگشت سبابهاش اشاره مىكند. در يك صحنه بيست دقيقهاى، آنّا با حوصله به دنبال عنكبوتى روى كف اتاق مىخزد و در حالى كه انگشت سبابهاش را به طرف عنكبوت دراز مىكند، چندين بار در گرفتن عنكبوت ناكام مىشود. او سرانجام عنكبوت را مىگيرد و توجه او از بردن عنكبوت به دهان، به قرار دادن آن در يك ظرف پلاستيكى تغيير جهت داده مىشود. در دوازده ماهگى، او فرايند گرفتن اشياى كوچك را ميان انگشت شست و نشانهاش كامل مىكند.
او در يك زمان چندين شىء را كنترل مىكند، برجهاى اسباب بازى را مىسازد و اشياى كوچكتر را داخل چيزهاى بزرگتر قرار مىدهد. او تقريباً هر چيزى را مىاندازد و پرتاب مىكند، تا هم براى حركت دادن آن شىء تمرين كرده باشد و هم ببيند كه چه پيش خواهد آمد. نخودها را از داخل سينى و اسباب بازيها را از روى تختخوابش بيرون مىافكند. او يك دانشمند كوچك است و محيطش براى او همچون آزمايشگاهى است.
در اين چهار ماهه آخر نخستين سال زندگى، آنّا تلاش مىكند تا خود را در وضعيت ايستاده قرار دهد. او در حالى كه دست به مبل مىگيرد قدرت راه رفتن پيدا مىكند. سرانجام با اتكاى به خودش مىتواند راه برود. او در نخستين سال زندگى با حوادث زيادى مواجه شده است، و همان طورى كه او ديگر وضعيتى شبيه اين را هرگز نخواهد داشت، والدينش نيز با نظر سابق خود كه مربوط به پيش از شناختن آنّاست، كودكان را نخواهند نگريست. (ر.ك: تابلو 6ـ3 براى بخشى مربوط به سن و راه رفتن به هنگام استفاده از تختههاى گهوارهاى هوپى.)

تابلو 6 ـ 3 راه رفتن و تختههاى گهوارهاى هوپى

بلوغ چه ميزان از رشد جسمى را تعيين مىكند؟ تأثير تجربه چيست؟ مطالعهاى كلاسيك توسط دنيس Dennis (1940) به سؤالها مربوط است. دنيس دو دسته از كودكان هوپى را مورد مطالعه قرار داد كه يك دسته به شيوه سنّتى هوپى پرورش يافته بودند و دسته ديگر به شيوهاى از نوع غربىتر. شيوه سنتى هوپى براى پرورشكودك شامل بستن كودكان به تختههاى گهوارهاى براى بخش اعظم نه ماهه اول زندگى مىشود. در تختههاى گهوارهاى، كودكان از لحاظ بلند كردن بدن، حركت بازوان، غلتيدن محدوديت دارند. دنيس علاقهمند بود تا تعيين كند كه آيا دستهاى از كودكان كه بدون محدوديتهاى استفاده از تختههاى گهوارهاى پرورش يافته بودند نسبت به دستهاى كه از تختههاى گهوارهاى استفاده كرده بودند راه رفتن را زودتر ياد مىگيرند يا خير؟دنيس دريافت كه هر دو دسته از كودكان حدود پانزده ماهگى شروع به راه رفتن مىكنند. دنيس نتيجه گرفت كه راه رفتن را باليدگى maturatin تعيين مىكند و نتيجهگيرى او تا مدت زمانى قابل قبول بود. وليكن شواهد بدان حد كه دنيس اعتقاد داشت متقاعد كننده نبود چرا كه وقتى كودكان حدود نه ماهگى مىرسيدند استفاده از تخت گهوارهاى متوقف مىشد. پس حتى كودكانى كه از تختههاى گهوارهاى استفاده كرده بودند، در سنين ميان نه تا پانزده ماهگى فرصت مىيافتند كه بدون محدوديت تمرين كنند. تعبير و تفسيرى محتاطانه ازمطالعه دنيس اين است كه محدوديت حركت پيش از آن كه كودكان به نه ماهگى برسند، ظاهراً بر سن راه رفتن آنان تأثير ندارد.
موضع ديدگاه باليدگى در صورتى كه كودكان تا پانزده ماهگى به استفاده از تختههاى گهوارهاى ادامه مىدادند و سپس شروع به راه رفتن مىكردند، قويتر مىشد. مطالعه دنيس اهميت باليدگى را در راه رفتن نشان مىدهد ولى اهميت تجربه را نيز ناديده نمىگيرد.
نخستين گامهاى مستقل كه در حدود يكسالگى برداشته مىشوند، سبب هيجان مىگردند.

تغذيه و رشد مغزى

بهترين و مناسبترين غذا براى كودكان شير مادر است. تغذيه با شير مادر مزاياى غذايى، بهداشتى، عملى و عاطفى فراوانى دارد. از نظر تغذيه، شير مادر دقيقاً شامل مواد غذايى لازم براى رشد و فعاليت است. از لحاظ بهداشت، شير مادر و نيز آغوز كه در روزهاى نخستين از پستان مادر ترشح مىشود، كودك را در برابر عفونتهاى گوناگون ايمنى مىبخشند و اين در صورتى است كه مادر خودش از ايمنى برخوردار باشد. شير يمادر همچنين با قابليتهاى دستگاه گوارشى كودك تناسب دارد و احتما كمتر از شيرخشكهاى جايگزين موجب تحريك واكنشهاى مربوط به آلرژى در كودك مىگردد. مزاياى عملى تغذيه با شير مادر بيشمار است: به مادهاى احتياج نيست كه با آن تركيب شود، نگهدارى در يخچال و استريليزه شدن براى اطمينان از سالم بودن آن لازم نيست، هزينه بر نمىدارد، به ريختن در بطرى براى گرم كردن آن نيازى نيست، و درميزان استفاده كودك از شير جاى نگرانى وجود ندارد. مزاياى عاطفى شامل احساس خاص وابسته بودن براى مادر شيرده است هنگامى كه درك مىكند كه وجودش منبع چيزى است كه كودكش بدان نياز دارد و اوست كه تأمين كننده آن است. به دليل مزاياى فراوان، اغلب متخصصان اطفال تغذيه با شير مادر را توصيه مىكنند. گروههاى حامى نظير گروه لالش La Leche League آمادهاند تا توصيههاى عملى و راهنماييهاى مراقبت از كودك را ارائه دهند. در كشورهاى در حال توسعه و در برخى گروهاى اجتماعى ـ فرهنگى در اين كشور، تغذيه با پستان مادر به تغذيه با شيشه تغيير يافته است (پايپس Pipes ، 1981). به تغذيه با شيشه به عنوان روشى جديدتر و پيشرفتهتر در تغذيه كودك نگريسته شده است. تغذيه با شيشه را به شرط آن كه از شير خشك مخصوصاً تقويت شدهاى استفاده شود مىتوان جانشين تغذيه با شير مادر كرد، ولى اين امر مىتواند سبب بروز مشكلاتى نيز بشود. وقتى كه پول كافى براى خريد مقادير كافى تركيب جانشين وجود ندارد، رقيق كردن آن با آب سبب كمبود تغذيه يا سوء تغذيه مىگردد. زمانى كه منبع آب ناخالص باشد يا استريليزه شدن و استفاده از يخچال مقدور نباشد، عفونتهاى معدى ـ رودهاى پديد مىآيد.
تغذيه با شيشه روشى است كه در شرايط معينى انتخاب مىشود. اگر مادر از سلامتى كامل برخوردار نباشد يا دارو مصرف كند كه احتمال انتقال آن به كودك از طريق شير مادر وجود داشته باشد، در اين صورت غالباً تغذيه با شيشه توصيه مىشود. برخى مادران شاغل از شير خود كودكشان را تغذيه مىكنند ولى مادران ديگر كه داراى ساعات كارى غير قابل انعطافند، از شير خشك تقويت شده براى تغذيه كودكانشان استفاده يمىكنند. و با وجود اين كه اين استدلال در انتخاب روش تغذيه معمو نقش قاطعى ندارد، پدرانى كه مىخواهند در تمام جنبههاى مراقبت از كودك شركت كنند ممكن است تغذيه با شيشه را ترجيح دهند. كيفيت رابطهاى كه ميان والدين و كودك برقرار است اهميت بيشترى از روش تغذيه دارد. به شرط اين كه شير خشك به طور مناسبى آماده شود. در طول سال نخست، اغلب نيازهاى غذايى كودكان را شير مادر يا شير خشك تقويت شده كودك بر آورده مىسازد. بعد از شش ماهگى، اغلب متخصصان اطفال پيشنهاد مىكنند كه هر هفته كودك را با غذا يا آب ميوه جديدى آشنا سازند تا بتدريج به آنها عادت كند. اين توصيهها تنها «براى سرگرمى» است و از اين رو اين روش از اهميت چندانى برخوردار نيست. در اين خصوص، برسر شوق آوردن كودك با توجه به خلق و خويش، براى عادت كردن به هر تجربه جديد به زمان نياز دارد. در مورد تمام كودكان، الگوى يك نوع غذا در هفته، به فرد بزرگسال امكان مىدهد تا هر نوع واكنش مربوط به آلرژى آنان را نسبت به غذاى جديد كشف كند. اگر كودك را با بسيارى از غذاهاى جديد بلافاصله آشنا كنند، جدا ساختن غذايى كه سبب بروز واكنشى مىگردد، دشوار خواهد بود.
سوء تغذيه ناشى از كمبود پروتئين و كالرى در كودكان موجب نگرانى افرادى است كه در مشاغل مراقبت بهداشتى كار مىكنند. مواردى جدّى در درمانگاهها و بيمارستانها مشاهده مىشوند، ولى كودكانى نيز وجود دارند كه دچار سوء تغذيه هستند كه در آنان به جز رشد جسمى اندك هيچ علائم قابل توجهى ديده نمىشود. يك نوع سوء تغذيه كه در كودكان زير يك سال به چشم مىخورد پژمردگى جسمانى marasmus (اقتباس از زبان يونانى به معنى «تحليل رفتن») نام دارد. پژمردگى جسمانى به سبب محدوديت استفاده از غذاى كامل از جمله پروتئين پديد مىآيد. نشانههاى پرمردگى جسمانى شامل رشد جسمانى اندك، تحليل رفتن شديد ماهيچهها، كم خونى، اسهال، فقدان چربى زير پوستى، پوست چروكيده، و چهره كشيده شده است. متأسفانه، پژمردگى جسمانى بويژه در كشورهاى در حال توسعه به دليل گرايش به سمت دورههاى كوتاهتر تغذيه با شير مادر يا اتكاى كامل به تغذيه با شيشه تحت شرايط نامناسب از نظر شيوه آماده ساختن، رعايت بهداشت و استريليزه كردن، رو به افزايش است.
در مورد تغذيه مناسب در دوره طفوليت نگرانى شديدى وجود دارد. چرا كه رشد مغزى در اين زمان صورت مىگيرد. سلولهاى مغزى در طول دو دوره زياد مىشوند: دوره اول هفته دهم تا دوازدهم باردارى را در بر مىگيرد كه شامل تقسيم سلولهاى عصبى است، دوره دوم هفته بيستم باردارى تا چهارماه بعد از تولد را در بر مىگيرد وشامل رشد سلولهاى گليايى مىگردد.رشد مغزى حاصل ازتقسيم سلولى تقريباً در هيجده ماهگى به پايان مىرسد; رشد بيشتر بازهم صورت مىگيرد ولى به واسطه ساير علل نظير افزايش اندازه سلول روى مىدهد. وزن مغز در سه سال اول زندگى كودك دويست در صد افزايش مىيابد و مطالعات پى در پى نشان دادهاند كه ميان تغذيه و رشد مغزى رابطه مستقيم وجود دارد(ورنر، 1979). تحقيقات نشان مىدهد كه اثرات بلند مدت كمبود تغذيه در اوايل زندگى شامل اختلال در عملكرد سيستم عصبى مركزى و كاهش استعداد تفكّر است. امى ورنر (1979) با مرور يك رشته مطالعات ميان فرهنگى نتيجه گرفت كه كه مكمّلهاى غذايى همراه با مراقبتهاى پزشكى تأثير نيرومندى بر رشد شناختى خواهد داشت به شرط آن كه در طول دوره باردارى و سالهاى نخست زندگى براى كودك تجويز شود. اثرات سوء تغذيه بر روى رشد مغزى بعد از سه سالگى چندان قابل توجه نيست و بعد از پنچ سالگى تقريباً به چشم نمىخورد. چنين به نظر مىرسد كه يكودكان مىتوانند رشد كنند و به صورت بزرگسالانى كام كارآمد در آيند به شرط آن كه مراقبت فراوانى در جهت برآوردن نيازهايشان در طفوليت از آنها به عمل آيد. (منحنىهاى رشد طبيعى در شكلهاى 6ـ1 و 6ـ2 نشان داده شده است.)

بهداشت دندان

يدندان اوليه كودك معمو در حدود هفت ماهگى ازميان لثه مىرويد، و مجموعاً رويش بيست دندان تا سن دو سال ونيمى به پايان مىرسد. الگوى معمول آن است كه دو دندان پيشين پايينى ابتدا در آيد و چهار دندان پيشين بالايى در چند ماه بعدى برويد. در پايان سال اول، اغلب كودكان شش دندان ياد شده را دارند.
كودكان ظاهراً از لحاظ اين كه دندان در آوردن چه مقدار سبب ناراحتى آنان شود، بسيار با هم تفاوت دارند بعضى از آنان هرچيزى را مىجوند، به طور نامنظم مىخوابند، ظاهراً هرازگاهى به مدت چند روز كج خلقى نشان مىدهند. ساير كودكان با رويش ناگهانى دندانهايشان بدون اين كه هيچ گونه تغييرى در رفتارشان مشاهده شود، موجب شگفتى والدينشان مىشوند.

شكل 6ـ1 منحنى رشد طيعى دختران

فلورايد در برنامه غذايى كودكان از طفوليت تا پايان دوازده سالگى به شكلگيرى دندانهاى قوى كمك مىكند. در برخى نواحى كشور، فلورايد به طور طبيعى در آب يافت مىشوديا به آن افزوده مىگردد. در نواحى ديگر، قطرات فلورايد به طور روزانه تجويز مىشود. هنگامى كه همراه با رشد دندانها فلورايد مصرف شود ميزان خرابى دندان به طور چشمگيرى كاهش مىيابد.

مصونيت

يك نگرانى مهم اجتماعى اين است كه تعدادى از كودكان در برابر برخى از بيماريهاى مهم دوره كودكى حمايت نمىشوند. (ر.ك. شكل 6ـ3 در مورد درصد كودكانى كه مصونيت پيدا مىكنند.) شايد دليل اين كه امروزه بسيارى از والدين باخيال راحت به اين امر نگاه مىكنند اين است كه آنان جوانتر از آنند كه گذشتهاى را به خاطر آورند كه بسيارى از كودكان در اثر بيماريهايى دچار ناتوانى مىشدند يا مىمردند كه اينك در برابر همان بيماريها مصونيت وجود دارد. لكن، اهميت مصونيت كم نشده است; اين مصونيتها بايد در طفوليت وجود داشته باشد و ادامه يابد.
اولين مايه كوبى عبارت است از تزريق واكسن ثلاث دى.پى.تى ـ ديفترى، سياه سرفه، و كزاز ـ كه در حدود دو ماهگى انجام مىشود. اين واكسن ثلاث در مجموع در فواصل دو ماهه در طول نخستين سال تزريق مىشود. متأسفانه اين واكسن ثلاث سبب واكنشهايى از قبيل تب، درد در محل تزريق، بى قرارى وعدم اشتها مىگردد. دكتر مىتواند براى تسكين اين نشانهها داروتجويز كند.

شكل 6ـ2 منحى رشد طبيعى پسران

 

شكل 6ـ3 درصد كودكان يك تا چهار ساله كه به حد كافى مصونيت يافتهاند.

به درصد پايين مصون سازى در برابر فلج توجه كنيد. نسبت كودكانى كه حداقل سه نوبت دارو استفاده كردهاند از هفتاد درصد در 1966 به 59 درصد در 1978 كاهش يافته است. نسبت كودكانى كه حداقل سه نوبت واكسن دى.پى.تى به آنها تزريق شده است از 75درصد در 1966 به 65 درصد در 1978 كاهش يافته است. (اداره آمار ايالات متحده، گزارشهاى جارى جمعيت (1982). مشخصات كودكان و جوانان امريكايى : 1980 (ص 23، شماره 114، جدول 32). بصیر، دى سى: اداره چاپخانههاى دولتى ايالات متحده.
همچنين در دو ماهگى، تجويز مايع خوراكى واكسن فلج آغاز مىشود. اين واكسن كه يسه بار در طول سال اول تجويز مىشود خوراكى است و معمو در فواصل دو ماهه مصرف مىگردد. يك واكسن مركب كودك را در برابر سه ويروس كه عامل فلج شناخته شدهاند محافظت مىكند.
يساير واكسنها را در حدود يك سالگى توصيه مىكنند و معمو به صورت مركب تجويز مىشوند تا در برابر بيماريهايى چون سرخك، اوريون، و سرخجه مصونيت ايجاد كنند. با وجود اين كه بسيارى از مردم در اثر ابتلا به اين بيماريها دچار عوارضى نشدهاند، ولى شايد از پيامدهاى ناخوشايند آنها مصون نمانده باشند، نظير عفونتهاى گوش، التهاب مخ، يا آسيب مغزى كه ازسرخك حاصل مىشوند، عقيمى در مردان كه نتيجه ابتلا به اوريون است; و نارساييهاى هنگام تولّد در طول سه ماهه اول باردارى كه در اثر سرخجه پديد مىآيند. والدين مسؤوليت مهمى در حفظ كودكانشان از عوارض ناشى از اين بيماريها دارند.
كودك دوازده ماهه به هنگام انجام واكسن مصونيت از خود ناراحتى نشان مىدهد. بعد از ناراحتى موقت، او در برابر بيماريهايى كه منجر به ناتوانى يا مرگ مىشوند محافظت خواهد شد.

معلوليت ، زودرسى، بيمارى

هرچه فرد در باره پيچيدگى رشد پيش از تولد بيشتر آگاه باشد، ظاهراً بيشتر دچار شگفتى خواهد شد از اين كه كودكان فرايند تولّد را به سلامتى پشت سر بگذارند. اغلب والدين منتظر فرزند از اين كه آيا كودكانشان نرمال خواهند بود يا خير، نگرانند. زنى باردار با ديدن كودك عقب ماندهاى در تلويزيون ناگهان به گريه افتاد. فردى كه قرار بود بزودى پدر بشود متوجه گشت كه در موقعيت كارى خود كه با بزرگسالان عقب مانده سروكار دارد، واكنش عاطفى نشان مىدهد. ولى حتى اگر والدين منتظر فرزند احساس خود را از اين احتمال كه كودكشان نرمال نباشد بيان كنند يا نشان دهند، تولّد يك كودك استثنايى فرايندى را طلب مىكند كه با حمايتهاى پزشكى و شخصى سازگار باشد.
براى اغلب انواع نيازهاى ويژه، گروهاى حمايت از والدينى كه كودكانشان داراى نيازهاى مشابهاند وجود دارد. متخصصان اطفال، بيمارستانها، يا سازمانهاى ملى مىتوانند والدين را در تماس با گروههاى محلى قرار دهند. همه والدين خواهان فرصتهايى هستند تا در باره رشد فرزندانشان صحبت كنند، ولى اين نياز بويژه هنگامى يشديد است كه رشد احتما با الگوى معمول تفاوت داشته باشد.
برخى كودكان در آغاز تولد نيازهاى ويژهاى دارند ولى بعداً ممكن است عملكرد كاملى پيدا كنند. براى مثال، كودكان زودرس با كودكانى كه بر اثر شرايط تولد تحت فشار قرار دارند، غالباً در داخل و خارج از بيمارستان در ماههاى اوليه زندگى خود به توجه گستردهاى نياز دارند. در گذشته ميزان توجه و رسيدگى به اين كودكان به منظور محافظت در برابر ميكروبها يا فشارهاى روانى بيشتر حتىالامكان كم بود. لكن، اينك تحقيقات اهميت در آغوش گرفتن و صحبت كردن با كودكان و در غير اين صورت، برانگيختن آرام آنان را اثبات كرده است. اين امر معلوم شده است كه فرايند دلبستگى پدر يا مادر با كودك، در صورتى كه والدين با كودكانشان تماس نداشته باشند، مختل مىشود. اگر والدين در ابراز احساساتشان يارى نشوند، ممكن است حتى در زمانى كه زندگى كودكشان ديگر تهديد نمىشود رفتار ناشيانهاى نسبت به آنان داشته و يا نگرانشان باشند.
مؤثرترين نظرات در باره اين كه والدين كودكان زودرس خود را به بخشهاى كودكان بيمارستان بياورند نخستين بار از طرف كلاوس و كنل (1976،1982) مطرح شد كه نشان دادند كه چقدر اهميت دارد كه والدين در مراقبت از كودكان مورد تهديد خود هنگامى كه هنوز در بيمارستان به سر مىبرند شركت كنند. اگر والدين در قبال ترس خود در محيط بيمارستان يارى شوند، آنان در بازگشت به خانه با اعتماد و گرمى بيشترى از كودكانشان مراقبت مىكنند و با آنان به تعامل مىپردازند. بنابراين كاركنان بخش كودكان زودرس نقش مقدمى نسبت به والدين دارند كه اهميت آن به اندازه كمكهاى پزشكى آنان به كودكان است.
والدين كودكان زودرس يا بيمار به زمانى نياز دارند تا ديگران را در مراقبت از كودكانشان مشاهده كنند و سپس نياز دارند كه بتدريج مسؤوليت فزايندهاى را در قبال تربيت آنان به عهده گيرند. ابتدا آنان د روضعيت حساس كودك احساس ترس و اندوه مىكنند. اگر كودكان از بيمارستان مرخص شوند و در اختيار والدينى قرار گيرند كه از لمس كردن و مراقبت آنان هراس دارند، ممكن است كه هرگز نتوانند نسبت به آنان وابستگى احساس كنند.
كودكان زودرس و بيمار سيستمهاى عصبى نارس دارند. والدين در شناخت جريان رشد اوليه اين كودكان به راهنمايى نياز دارند; در غير اين صورت، والدين ممكن است در مورد طرز رفتار خود احساس گناه يا بيهودگى كنند. بعد از تولد حتى مناظر و صداهاى مثبت نيز كودكان نارس يا بيمار را تحت فشار قرار مىدهد. كودكان مىتوانند بشنوند يا نگاه كنند يا لمس نمايند، ولى تنها بتدريج مىتوانند بيش از يكى از اين سه حواس را در زمانى معين دريافت دارند. اگر اين كودكان بيش از اندازه تحريك شوند، گوشهگيرى اختيار مىكنند ـ پاسخى كه مىتواند به والدين در صورتى كه از قبل آگاه نشده باشند، احساس طرد شدگى ببخشد. اغلب والدين به كمك و حمايت نياز دارند تا زمينه نوعى تربيت حسّاس را فراهم آورند كه اين كودكان براى كاميابى خود بدان نياز دارند. افراد شاغل در حرفههاى مددكارى به طور فزايندهاى به نيازهاى بيشمارى كه مربوط به تمام اعضاى يك خانواده است توجه مىكنند.
در مقايسه با چالشهايى كه والدين كودكان عقب مانده، زودرس، يا داراى فشار روانى با آن مواجهند، ممكن است به نظر برسد كه والدين كودكان «نرمال» هيچ گونه مشكلى ندارند. ولى هرچيزى نسبى است و غالباً اولين سرماخوردگى، اولين جوش، يا اولين سرفه سبب نگرانى قابل ملاحظهاى براى آنان مىگردد. بنابراين اين امر اهميت دارد كه پيش از تولد كودك با درمانگاه يا پزشك ارتباط وجود داشته باشد تا مسائل و نگرانيها را به محض بروز بتوان در ميان نهاد. كتابهاى راهنما در زمينه بهداشت كودكان در اغلب كتابفروشيها موجود است و در عين حال كه يك كتاب جاى پزشك را نمىگيرد ولى اين منابع مىتواند مفيد باشد.
متخصّصان اطفال به والدين مىگويند كه بيش از نود درصد بيمارى كودكان تنها چند روز طول مىكشد. بويژه در سال اول ، بيمارى خفيف مىنمايد. در مورد سرماخوردگيها ممكن است از سرنگ بينى استفاده شود تا مخاط برداشته شود، چرا كه نوزادان از راه بينى تنفس مىكنند و به تنفس از راه دهان انعطاف نشان نمىدهند. پزشك ممكن است ساير درمانها را نيز بسته به شدت نشانههاى بيمارى تجويز كند.
در مواقع غير عادى كه تداوم درمان يا بسترى شدن الزامى است، والدين و كاركنان پزشكى از آنجا كه از اهميت برقرارى وحفظ اعتماد اوليه و دلبستگى آگاهند، بايد اولويت را به اين امر اختصاص دهند. در هر وقت ممكن، نزديكترين شخص به كودك بايد آمادگى اقامت در نزد كودك را داشته باشد. تسهيلات هميشه موجود نيست تا اين انتخاب راحت صورت پذيرد ولى از ديدگاه كودك بسيار مطلوب است. يك تماس يا صداى آشنا و احساس پيوستگى مىتواند معنى فراوانى را در يك محيط ناآشنا برساند.

نشانگان مرگ ناگهانى كودك Sudden Infant Death Syndrme)(Clearinghuse[SIDS]

نشانگان مرگ ناگهانى كودك مرگ ناگهانى وغير منتظره كودكانى است كه تا قبل از مردن سالم تصور مىشدند. طبق گزارش مؤسسه تهاترى اطلاعات مربوط به نشانگان مرگ ناگهانى كودك، اين نوع مرگ علت عمده مرگ در ميان كودكان يك ماهه تا يكساله است (پاچون، بدون تاريخ). تحقيقات قابل ملاحظهاى انجام مىشود تا علل اين نوع مرگ معين گردد، ولى در اين زمان نتايج به دست آمده مقدماتى است.
نشانگان مرگ ناگهانى كودك پديده پزشكى روشنى است كه آن را مىتوان با يتحقيقات پزشكى و كالبد شكافى كامل معين كرد. مرگ ظاهراً سريع و آرام و معمو در وقت خواب كودك اتفاق مىافتد. اين نوع مرگ را نمىتوان به خفگى ناشى از عوامل خارجى، استفراغ، يا خفگى ناشى از مسدود شدن راه تنفس نسبت داد، و هنوز هم دقيقاً قابل پيش بينى يا پيشگيرى نيست.
بسيارى از والدين و مراقبان كودك از نشانگان مرگ ناگهانى كودك مىترسند. ولى نگرانى بيش از حد براى كودكان ونظارت كردن بر آنان ممكن است شادى ناشى از تعامل ميان بزرگسالان و كودكان را در هنگامى كه هنوز راه پيشگيرى از اين نوع مرگ مشخص نيست ، كاهش دهد.
در هنگام وقوع اين نوع مرگ كه به نسبت دو درهزار بروز مىكند، (پاچون، بدون تاريخ) خانوادههاى غمزده غالباً مىتوانند از تماس با والدين كه تجربه مرگ فرزندانشان را در اثر آن نشانگان داشتهاند به عنوان عاملى تسلى بخش برخوردار شوند. اين خانوادهها همچنين به اطلاعاتى در باره اين نشانگان نياز دارند تا خود را به واسطه هر عمل يا غفلتى سرزنش نكنند.
به دليل اين كه كودكان علاوه بر دستها و چشمها به با دهان خود نيز به كاوش اشيا مىپردازند، اشياى كوچك را كه احتمال بلعيدن آنها وجود دارد بايد از دسترس آنان دور نگه داشت.

ايمنى

بزرگسالان مسؤول فراهم كردن محيطى هستند كه كودكان در آن بتوانند فعّال و در عين حال ايمن باشند. در ماههاى نخستين، تحرك كمى دارند و پيدا كردن جاهاى مناسبى براى خوردن، بازى كردن و خوابيدن آنان نسبتاً آسان است. در واقع، بعضى از والدين هر جا مىروند، نوزادانشان را نيز با خود مىبرند و احساس مىكنند كه زندگى آنان با تولّد كودك تغيير چندانى نكرده است. اين ادراك و نيز سهولت دسترسى به محيطى كه كودك را بتوان در آن قرار داد، بتدريج كه كودك تحرك پيدا مىكند، تغيير مىكند. همين كه كودكان بتوانند به طور ارادى از جايى به جاى ديگر حركت كنند، فراهم ساختن محيطى براى آنان چالش انگيزتر مىشود. بزرگسالان لازم است كه در هر اتاق با چشم كودك به آن اتاق نگاه كنند و اشياى كوچك را كه احتمال بلعيدن آنها مىرود از پيرامونش بر دارند و اشياى تيز، شكستنى يا ظريف و نيز گياهان يا ساير مواد سمّى را از دسترسش دور نگه دارند. تمام داروها و پاك كنندههاى خانگى بايد در قفسههاى بلند و قفل شده جاى گيرد. بايد روى پريزهاى برق درپوشهاى ويژهاى گذاشته شود تا در صورتى كه كودك به فكر وارد كردن شيئى در آنها افتاد از خطر برق گرفتگى در امان باشد. كاوش كردن براى رشد كودك اهميت دارد. بزرگسالان با «ضد كودك كردن childPrfing » محيط ، خود را آسوده خاطر مىسازند و علايق و حركات كودك را تشويق مىكنند. يا اين كه دائماً به كودك امر و نهى مىكنند ـ موقعيتى كه براى بزرگسالان ملال آور و براى كودكان ناكام كننده است.

سوء رفتار و غفلت

قانون پيشگيرى و درمان سوء رفتار با كودك در سال 1975 The Child Preventin and Treatment Act f 1975 سوء رفتار و غفلت را بدين گونه تعريف مىكند : «آسيب جسمى يا ذهنى، سوء رفتار جنسى، برخورد غفلت آميز يا رفتار ناشايست با كودك زير هيجده سال از سوى شخصى كه مسؤول رفاه كودك است در شرايطى كه به موجب آن سلامت يا رفاه كودك مورد آسيب يا تهديد قرار گرفته باشد.» سوء رفتار نتيجه عمل غير تصادفى فرد بزرگسال در قبال كودك است. غفلت انجام ندادن عمل در زمانى است كه يانجام آن ضرورى است. با وجود اين كه كارشناسان علت اين امر را نمىدانند، معمو در موارد سوء رفتار تنها يك كودك در خانواده مورد خشونت قرار مىگيرد. در موارد يغفلت، اين امر معمو همه كودكان در يك خانواده را شامل مىشود.