الفقه الاسلامى‏ احكام خانواده و آداب ازدواج

محمد تقی مدرسی

- ۱ -


بسم الله الرحمن الرحيم

پيش‏گفتار

الحمد للَّه رب العالمين وصلى اللَّه على محمد وآله الميامين وبعد..

برادر وخواهر با ايمان، خدايى را سپاس مى‏گذارم كه به من وشماتوفيق داد تا آموزشهاى اين دين حنيف وفقه احكام درخشان شريعت‏را بكاويم، بويژه در نزديكترين مسائل زندگى شخصى خود يعنى‏ازدواج. آيا هدف از ازدواج ساختن خانه صلح، آرامش وتقوى‏نيست؟ خانه نور كه همان خانه ايده‏آل اسلام است با آنچه كه در آن‏نهفته است از احكام الهى كه ما را از كارهاى پليد وزشت حفظ مى‏كندواز لغزش‏گاههاى هوس وشهوت باز مى‏دارد وما را تا آنجا بالا مى بردكه پاكى است، وبا رحمت ما را در انجام مسؤليتهايمان در زندگى يارى‏مى‏رساند.

برادر وخواهر با ايمان، از عوامل نيك بختى در دنيا ورستگارى درروز رستاخيز، ژرف انديشى در دين ماست پيش از آنكه به هر كارى‏بپردازيم بويژه تأمل ودقت در احكام ازدواج وشالوده ريزى خانه والاى‏اسلامى‏است، بر اين جهت واز خداوند سبحان خواستم كه مرا درپژوهش اين بخش از فقه سرشار اسلامى كامياب گرداند، وخداوندزمانى خواست مرا بر آورد كه توانستم به همراه گروهى از دانشمندان‏نزديك به دو سال، مسائل مربوط به ازدواج را بر پايه ادله تفصيلى آن‏بكاهم وخداوند توفيق آن را عنايت فرمود كه با يارى برخى از برادران‏به گونه‏اى فشرده اين پژوهش را بنگارم وما در اين كار امور زير راپيوسته فراچشم خويش داشتيم:

اول - بهره برى از آيات قرآن كريم كه در فهم حكمت قوانين الهى‏هدف احكام دينى، بينشمان را فزونى مى‏دهد.

دوم - پرتوگيرى از نور احاديثى كه احكام را با زبانى رساودريافتهاى ژرف وجدانى، آشكار مى سازد.

سوم - پرداختن به سنن وآداب در كنار واجبات ومحرمات.

چهارم - رعايت فشردگى در بيان مسائلى كه رويداد آنها در اين‏روزگار اندك است.

از خداوند مى‏خواهم تلاش ما را از ريا وشهرت‏طلبى حفظ كندوبرادران وخواهران را از اين مختصر بهره رساند وعمل آنها را به اين‏مسائل مجزى قرار دهد كه اوست شنونده دعاها.

محمّدتقى المدرسى‏

15/جمادى الثانى/1415 ه . ق‏

بخش اول‏ : نكات مقدّماتى‏

1 - بينشهاى قرآنى در ساختار كانون خانواده‏

اگر در آيات قرآنى و بويژه "سوره نور" بادقت نگاه كنيم به‏خواست خدا به اين حقيقت خواهيم رسيد كه مقصود از احكام‏شريعت پيرامون پيوند ميان مرد وزن ساختن خانه‏اى آكنده از ايمان‏است وخانواده براين پايه‏ها استوار مى‏باشد:

1 - ديواره اين خانه همان حدود شرع است در مورد زن ومردزناكار، چه هر يك از آن دو بى هيچ ملاطفتى )بنا بر أصل حكم‏شرعى( به صد ضربه تازيانه محكوم‏اند.. خداوند مى‏فرمايد:)الزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ‏وَحُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ(1)).

"زنان ومردان زناكار را هر يك صد ضربه تازيانه بزنيد واگر به خداوروز قيامت ايمان داريد مبادا كه در اجراى حكم خدا نسبت به آنان‏دستخوش رأفت گرديد، بايد گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده‏كنند."

2 - بدينسان دين، احترام به كانون خانواده را با دژ بندى آن بوسيله‏نرده هايى محكم بنيان نهاده است كه مى‏توان آن را در تحريم پيوندجنسى ميان مرد وزن، جز آنگاه كه پروردگار مى فرمايد جلوه‏گردانست وشايد همين اصل در ساير احكام مربوط به پيوند ميان مردوزن از جمله تحريم )قذف( - نسبت دادن تهمتهاى جنسى به‏ديگران - جارى دانست، البته اين موجب مى‏شود كانون زنا شويى اززبان بيهوده‏گويان در امان بماند واحترامى اجتماعى براى آن در نظرآيد.

خداوند مى‏فرمايد: )وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحَصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِشُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً وَأُولئِكَ هُمُ‏الْفَاسِقُونَ(2)).

"كسانى كه زنان پاكدامن را متهم )به عمل منافى عفت( مى‏كنند،سپس چهار شاهد )بر مدعاى خود(نمى آورند، آنها را هشتاد تازيانه‏بزنيد، واز آن پس هرگز شهادتشان را نپذيريد كه آنها همان فاسقانند."

3 - براى تجليل خاص از خانواده وحفظ حرمت آن در برابر زبانهاخداوند حرام كرده است كه مردى به همسر خود نسبت زنا دهدواحكام لعان را بر او فرض گردانيده است، چنانكه جامعه را ازبكارگيرى مسائل جنسى از سوى باندهاى مختلف در راه منافع‏سياسى باز داشته، ومسلمانان را به والاترين ادب، مؤدب ساخته‏است وكسانى را كه تهمت جنسى به ديگران مى‏زنند رسوا كرده‏است. خداوند مى‏فرمايد: )إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ‏آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(3)).

"براى كسانى كه دوست دارند در ميان اهل ايمان كار منكرى اشاعه‏وشهرت يابد، در دنيا وآخرت عذابى درد آور مهياست. وخدا مى‏داندو شما نمى‏دانيد."

4 - خداوند احترام به خانه را واجب گردانيده است واز ما خواسته‏بدون گرفتن اجازه به خانه‏اى درنيائيم وحكمت آن را هم در اين‏دانسته كه چنين كارى براى مسلمانان پاكتر وبهتر خواهد بود.

خداوند مى‏فرمايد: )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ‏حَتَّى‏ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى‏ أَهْلِهَا ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * فَإِن لَّمْ‏تَجِدُوا فِيهَا أَحَداً فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّى‏ يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُواهُوَ أَزْكَى‏ لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ(4)).

"اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به خانه‏اى غير از خانه خود، بدون‏طلب اجازه وبر ساكنانش سلام كرده باشيد داخل آن نشويد، اين براى‏شما بهتر است، باشد كه پند گيريد. واگر در خانه، كسى را نيافتيد داخل‏نشويد تا شما را رخصت دهند واگر گويند باز گرديد، باز گرديد. اين‏برايتان پاكيزه‏تر است وخدا به هر كارى كه مى‏كنيد آگاه است."

5 - خداوند به زنان ومردان مؤمن دستور مى‏دهد از آنچه برايشان‏حرام گردانيده چشم فرو بندند، وروشن كرده كه اين كار براى آنهابسى بهتر است. خداوند مى‏فرمايد: )قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ‏وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكَى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ * وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ‏يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ... (5)).

"به مردان مؤمن بگو كه چشمان خويش را )از نگاه ناروا( ببندندوشرمگاه خود را )از عمل زشت ونگاه ديگران( محفوظ دارند. اين‏برايشان پاكيزه تر است، زيرا خدا به كارهايى كه مى كنند آگاه است * وبه‏زنان مؤمن بگو كه چشمان خويش را )از نگاه ناروا( ببندند وشرمگاه‏خود را )از عمل زشت ونگاه ديگران( محفوظ دارند...".

از اين آيه در مى‏يابيم كه مقصود حفظ شرمگاه، وپاكيزگى قلب اززنا وفتنه‏هاى بر خاسته از آن است، زيرا كه نگاه كردن زناى چشم‏وتيرى است از تيرهاى ابليس. پس فروبستن چشم از نگاه ناروا پرهيزاز گرفتار شدن در دامى است كه بسى خطرناكتر است. وشايد ازهمين روست كه در آيه شريفه امر به "غض بصر" نموده ومفهوم آن‏ظاهراً نه اين است كه چشم خود را كاملاً ببنديم بل مراد از آيه كريمه‏اين است كه نگاه خود را تيز نكنيم.

6 - خدا زندگى اجتماعى را با تحريم )تَبَرُّج( - آشكار كردن زينت‏وزيبايى‏هاى زن در برابر بيگانه - از انگيزشهاى جنسى پاك ساخته‏است، وزنان مؤمن را از اين كه زينت خويش را هويدا سازند - جزآنكه قهراً ظاهر مى‏شود - بازداشته است. ونمونه آن را همان حرمت‏آشكار سازى سينه‏ها وگردنها قرار داده است، وبه زنان دستور داده‏است كه مقنعه‏هاى خود را تا گريبان فرو گذارند واز آن گروههايى رااستثنا كرده است كه عبارتند از: شمارى از خويشان، بندگان، مردان‏خدمتگزار وكودكان مادام كه بر شرمگاه زنان آگاهى نداشته باشند.از زنها نيز زنان سالخورده استثنا شده است وبه آنها اجازه داده شده‏است در صورتيكه زينتى ندارند بخشى از لباسهاى خود را بنهندوحكمت آن هم اين است كه اميد نمى‏رود اين عده به نكاح كسى درآيند.

خداوند مى‏فرمايد: )...وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ‏بِخُمُرِهِنَّ عَلَى‏ جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَ‏أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْنِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ‏الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى‏ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن‏زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(6)).

")زنان مؤمن( زينتهاى خود را جز آن مقدار كه پيداست)بربيگانه( آشكار نكنند ومقنعه‏هاى خود را تا گربيان فرو گذارندوزينتهاى خود را آشكار نكنند، جز براى شوهران خود وپدران وپدران‏شوهر وپسران خود وپسران شوهر وبرادران خود وپسران برادر وپسران‏خواهر خود، يا زنان همكيش خود يا بندگان خود يا مردان خدمتگزارخود كه رغبت به زن ندارند، يا كودكانى كه از شرمگاه زنان بى خبرند،ونيز چنان پاى بر زمين نزنند تا آن زينت كه پنهان كرده‏اند معلوم شود.اى مؤمنان! همگان به درگاه خدا توبه كنيد باشد كه رستگار گرديد."

7 - خداوند ورود به اطاق خواب را از سوى اعضاى خانواده جززن وشوهر وكودكان در اوقات مخصوص حرام كرده است، كه افرادغالباً در اين اوقات برهنه ويا در لباس كوتاهند )كه از اين امر لزوم‏رعايت آداب وشؤون اسلامى در لباس پوشيدن را در مى‏يابيم(خداوند مى‏فرمايد: )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ‏وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الفَجْرِ وَحينَ تَضَعُونَ‏ثِيابَكُمْ مِن الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلاَةِ الْعِشَاءِ ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلاَعَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى‏ بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ‏الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَليمٌ حَكِيمٌ(7))

"اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد. بايد بندگان ملكى شما وآنها كه هنوزبه سن بلوغ نرسيده‏اند در سه وقت از شما براى وارد شدن )به اطاق‏خواب واستراحت( رخصت طلبند. پيش از نماز صبح وهنگام ظهر كه‏لباس از تن بيرون مى‏كنيد وبعد از نماز عشاء، اين سه وقت، وقت خلوت‏شماست. در غير اين سه وقت بر شما وآنها باكى نيست اگر بر يكديگربگذريد خدا آيات را اين چنين براى شما بيان مى‏كند وخدا دانا وحكيم‏است."

خداوند ورود به اطاق خواب پدر ومادر را به هنگام خواب‏واستراحت براى كودكان مادامى كه به سن بلوغ نرسيده‏اند استثناكرده است، پس هر گاه آنها نيز به سن بلوغ رسيدند بايد براى ورود به‏اطاق اجازه بگيرند. خداوند مى‏فرمايد:

)وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ‏كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِه وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(8)).

"وچون اطفال شما به حد بلوغ رسيدند بايد رخصت طلبند همانندكسانى كه قبل از ايشان رخصت من طلبيدند. خدا آيات را اين چنين براى‏شما بيان مى‏كند وخدا دانا وحكيم است."

چنانكه پير زنان را از قانون حجاب استثنا كرده است ومحور اين‏حكم اين است كه پير زنان شهوت را بر نمى‏انگيزند وازدواج با آنهااميد نمى‏رود، مشروط بر آن كه زينتى نداشته باشند وبه آنها اجازه‏داده شده است كه جامه از خويش برگيرند، ولى خداوند براى آنها نيزعفت را بهتر دانسته. خداوند مى‏فرمايد:

)وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لاَ يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ‏ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(9)).

"وزنان سالخورده كه از ولادت وعادت باز نشسته واميد ازدواج‏ونكاح ندارند بر آنان باكى نيست اگر اظهار تجملات وزينت خود نكنندكه جامه‏هاى خود را از تن )نزد نامحرمان( برگيرند، واگر بازهم عفت‏وتقوى بيشتر گزينند )وجامه برنگيرند( بر آنان بهتر است. وخدا)بسخنان خلق( شنوا وآگاه است."

8 - خداوند بر زنان پيامبرصلى الله عليه وآله حرام كرده كه در سخن گفتن آن گونه‏بگويند كه در دل بيماران هوا وهوس فتنه بر انگيزد وموجب طمع آنان‏در آنچه خطر ناكتر است گردد. خداوند مى‏فرمايد: )يَا نِسَاءَ النَّبِيِ‏لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ‏وَقُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوف(10)).

"اى زنان پيامبر شما همانند ديگر زنان نيستيد )بلكه مقامتان رفيع‏تراست( اگر تقوا پيشه كنيد، پس به نرمى )با مردان نامحرم( سخن‏مگوئيد، مبادا آنكه دلش بيمار )هوا وهوس( است بطمع افتد، و به‏نيكى سخن گوئيد."

شايد مقصود سخن گفتن همراه با عشوه است كه طمع كسانى را برمى‏انگيزد كه دلى بيمار دارند ودر انجام كار زشت طمع مى‏كنند. به‏نظر مى‏رسد اين حكم همه زنان را در برمى گيرد.

9 - خداوند بر زنان پيامبرصلى الله عليه وآله آشكار كردن زينت وزيبايى‏هاى‏خود را در برابر نامحرمان حرام كرده وآنها را ملزم به خانه نشينى‏نموده است. خداوند مى‏فرمايد:

)وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْاُولَى‏...(11)).

"ودر خانه‏هاى خود بمانيد ومانند زينت نمايى روزگار جاهليت‏پيشين، زينت نمايى نكنيد..."

10 - خداوند وعده وقرار گذاشتن پنهانى با زنان را حرام گردانيده‏است، جز انكه سخنى نيكو ومشروع باشد )منظور خواستگارى‏براى ازدواج بر اساس روشهاى مشروع است(.

خداوند مى‏فرمايد: )وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِأَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلكِن لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَن‏تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوف(12)).

"واگر به كنايت از آن زنان خواستگارى كنيد يا انديشه خود را در دل‏نهان داريد باكى بر شما نيست، زيرا خدا مى‏داند كه از آنها بزودى يادخواهيد كرد ولى در نهان با آنان قرار وپيمانى نگذاريد، مگر آن كه به‏وجهى نيكو ومشروع سخن گوييد."

11 - در پى آن به مردان مجرد دستور مى‏دهد پيوند زناشويى قرارسازند واز تهيدستى نهراسند: )وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى‏ مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ‏عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(13)).

"بايد مردان بى زن وزنان بى شوهر وبندگان وكنيزان صالح وشايسته‏خود را همسر دهيد، اگر بينوا باشند خدا به كرم ولطف خود توانگرشان‏خواهد ساخت كه خدا رحمتش وسيع )ونامتناهى وبه احوال بندگان(آگاه است."

12 - خداوند از اين كه دختران جوان به فحشاء مجبور گردند نهى‏كرده است، )واين البته پس از زمانى است كه آنها را امر به ازدواج‏مى‏كند(.

خداوند مى‏فرمايد: )...وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ‏تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌرَّحِيمٌ(14)).

"ودختران خود را اگر خواهند كه پرهيزگار باشند به خاطر طمع مال‏دنيوى به زنا وادار نكنيد، هر كس كه آنان را به زنا وادارد خدا براى آنان‏كه به اكراه بدان كار وادار گشته‏اند آمرزنده ومهربان است."

از اين آيات شريفه، درمى‏يابيم كه مقصود قرآن ساختن خانه‏زناشويى است بدور از زنا، قذف، تهمت ودروغ بستن، ودژ بندى آن‏در پرتو عفت وپاكى چشم وبازداشتن از "تَبَرُّج"، -زينت نمايى زن دربرابر نامحرمان - وحرمت لحظات استراحت وموارد استثنا از تحريم‏نگاه وآرايش وآشكار كردن زينت در برابر ديگران كه همان در ميان‏نبودن حكمت اين حرمت است، همچون آرايش نزد خويشان ونزدكسانى كه به زن نياز ندارند نظير خدمتگزاران مرد وكودكان وكسانى‏همچون زنان كهنسال كه اميدى به نكاح آنها نمى‏رود.

با تأمل وانديشه دقيق در آيات مذكور وتدبر در تأكيد قرآن پيرامون‏تزكيه وپاكى در مى‏يابيم كه حكمت بسيارى از احكام مربوط به زن‏حفظ جامعه از زنااست. خداوند تبارك وتعالى بارها به صراحت‏حكمت تشريع وقانونگذارى را در اين موارد بيان فرموده، واين‏احكام را در پيوند با نياز جنسى واميد ازدواج ورسيدن به سن بلوغ‏معرفى مى كند.

بدين ترتيب فقهاى ما از مجموع احكام شريعت، نگاه كردن توأم‏با لذت و ريبه را حرام دانسته حتى در موارد استثنا شده، ومقصود از)لذت( آنچه غريزه وشهوت را بر مى انگيزد و)ريبه( يعنى ترس ازافتادن در عمل حرام.

وقرآن كريم بيان داشته است كه از برجسته‏ترين ويژگيهاى مؤمنان‏حفظ شرمگاه است. خداوند مى‏فرمايد: )وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ‏حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى‏ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ‏ابْتَغَى‏ وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ(15)).

"وآنها كه دامان خود را )از آلوده شدن به بى عفتى( حفظ مى‏كنند* وتنها آميزش جنسى به همسران وكنيزان ملكى‏شان دارند كه دربهره‏گيرى از آنان ملامت نمى‏شوند * وكسانى كه غير از اين طريق را طلب‏كنند، تجاوزگرند."

بدين ترتيب در مى يابيم كه حكمت احكام شريعت پيرامون رابطه‏مرد وزن همان پاكدامنى، عفت وحفظ جامعه از به بازى گرفتن كانون‏خانواده است. واللَّه العالم.

2 - احكام اجازه خواهى‏

قرآن كريم مى‏فرمايد: )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ‏أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحينَ‏تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِن الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ‏عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى‏ بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ‏اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَليمٌ حَكِيمٌ(16))

"اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! بايد مملوكهاى شما )بردگانتان(وهمچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده‏اند در سه وقت از شما )براى‏ورود به خلوتگاه واطاق خوابتان( از شما اجازه بگيرند، قبل از نمازصبح، ونيم روز )ظهر( هنگامى كه لباسهاى )معمولى( خود را بيرون‏مى‏آوريد، وبعد از نماز عشا، )اين اوقات سه گانه( سه وقت خصوصى‏براى شماست، در غير اين سه وقت گناهى بر شما وبر آنان نيست )كه‏بدون اجازه وارد شوند( وبرگِرد يگديگر بگرديد، اين چنين خداوندآيات را براى شما تبيين مى كند وخداوند دانا وحكيم است."

خداوند مسلمانان را چنين تربيت كرده كه به بندگان وكنيزان ملكى‏وكودكان نابالغ خود دستور دهند كه به هنگام ورود به خلوتگاههاى‏ايشان )اطاق خواب واستراحت( اجازه بگيرند. اوقات اين‏خلوتگاهها عبارتند از پيش از پگاه وهنگام قيلوله )بعد از ظهر(وهنگام خواب شب پس از نماز عشاء.

از اين آيه الهام مى‏گيريم كه انسان دو گونه خلوتگاه دارد كه وروددر آن از سوى ديگران بدون اجازه گرفتن جايز نيست:

نخستين آن عمومى است، كه هيچ يك از مردم اجازه ندارد به‏خانه كسى در آيد مگر پس از اجازه خواستن.

دوم: خاص اهل خانواده وتوابع آنان بجز زن وشوهر است. كه هرانسانى بايد در اوقات استراحت اذن ورود بطلبد ودر زمانهايى كه‏احتمال مى‏رود آدمى برهنه يابه معاشرت زناشويى مشغول باشد.

از اين سخن پروردگار: )ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ( "سه وقت خلوتگاه‏شماست"، در مى‏يابيم كه اين حكم، همه خلوتگاهها را در برمى گيردحتى اگر در غير اين اوقات باشد وآن به عرف هر گروهى بستگى‏دارد. پس اگر در ميان برخى از مردم هنگام استراحت، پس از نمازصبح باشد ونه پيش از آن - چنانكه امروزه بسيارى از خانواده‏ها چنين‏هستند - حكم اجازه خواهى ورخصت طلبيدن، آن وقت را نيز در برمى‏گيرد.

ونيز از اين سخن پروردگار: )الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ( "بندگان ملكى‏شما". فهميده مى شود كه بنده ملكى خواه زن باشد يا مرد مى‏توانددر غير اوقات خلوتگاه براى ارائه خدمت به درون اطاقها رفت وآمدكند همانطور كه براى طفل غير بالغ جايز است.

واز اين سخن خداوند كه مى‏فرمايد:

)وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ‏كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِه وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(17)).

"وهنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ مى‏رسند بايد) در همه اوقات(اجازه بگيرند، همان گونه كه اشخاصى كه قبل از آنها بودند اجازه‏مى‏گرفتند، اين گونه خداوند آياتش را براى شما تبيين مى كند وخداوندعالم وحكيم است."

از اين سخن خداوند چنين در مى‏يابيم كه آن كودكى بايد اجازه‏بگيرد كه به سن تمييز يعنى سنى كه بتواند خوب وبد را از هم‏تشخيص دهد رسيده باشد.

در حديثى حلبى از امام صادق‏عليه السلام روايت كرده كه به حضرت‏عرض كردم: آيا مرد بايد هنگام ورود بر پدرش اجازه بگيرد؟

حضرت فرمود: آرى.. من در حالى از پدرم اجازه مى‏گرفتم كه‏مادرم نزد او نبود، بلكه زن پدرم در كنار او به سر مى‏برد. مادرم مرده‏بود در حالى كه من نوجوان بودم وشايد در خلوتگاهشان چيزى بودكه دوست نداشتم كه آنان را در آن حال بطور ناگهانى ببينم وآنها نيزاين كار را از من ناپسند مى داشتند، پس دريافتم در اين هنگام گفتن‏سلام )به صداى بلند( بهتر ونيكوتر است.(18)

3 - فقه نگاه‏

الف - احكام عمومى

قرآن كريم:

)قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكَى‏ لَهُمْ إِنَ‏اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ * وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ‏فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ...(19))

"به مردان مؤمن بگو كه چشمان خويش را )از نگاه ناروا( ببندندوشرمگاه خود را )از عمل زشت( محفوظ دارند، اين برايشان‏پاكيزه‏تراست، زيرا خدا به كارهايى كه مى كنند آگاه است * وبه زنان‏مؤمن بگو كه چشمان خويش را )از نگاه ناروا( ببندند وشرمگاه خود را)از عمل زشت( محفوظ دارند وزينتهاى خود را جز آن مقدار كه‏پيداست )بر بيگانه( آشكار نكنند."

حديث شريف:

1 - در صحيح فضيل آمده است كه از امام صادق‏عليه السلام پيرامون دوساعد زن پرسيدم كه آيا آنها از زينت محسوب مى شوند كه در اين‏فرموده خداوند به آن اشاره شده است: )وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّالِبُعُولَتِهِنَّ( "زنان مؤمن زينت خود را آشكار نكنند مگر براى شوهران‏خود..؟"

حضرت‏عليه السلام فرمود: آرى.. وهر آنچه زير وپائين‏تر از مقنعه است‏زينت است، وهر آنچه جز مچ دست است كه دستبند بر آن مى بندندزينت است.(20)

2 - در موثق زراره از ابو عبد اللَّه‏عليه السلام پيرامون اين سخن خداوند:)إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا( جز آن مقدار "از زينت كه ظاهر است". آمده است‏كه فرموده: )مقصود از زينت ظاهر سرمه وانگشترى است(.(21)

3 - نيز حضرت‏عليه السلام مى فرمايد: )نگاه اول از تو، ونگاه دوم به زيان‏تو، ونگاه سوم نابودى تو در آن است(.(22)

تفصيل احكام:

1 - جايز نيست مردى در غير ضرورت به زنى بيگانه نگاه كند مگردر حد متعارف )صورت ودست( مشروط به اينكه توأم بالذت وريبه)يعنى ترس از افتادن در عمل حرام( نباشد.

2 - جايز است به محرمهاى نسبى يا رضاعى ياسببى نگريست‏مشروط بر آن كه محرميت سببى بر اساس ازدواج شرعى باشد.

3 - نگاه كردن به زنان اهل كتاب، بلكه مطلق زنان كافر جايز است،به شرط عدم لذت جويى وبا اطمينان از عدم افتادن در عمل حرام‏ولى احوط آن است كه در نگاه كردن به مقدارى بسنده شود كه‏معمولاً آنها را نمى پوشانند. وبه نظر مى رسد با اين كيفيت اشكالى‏ندارد به زنان باديه نشين وروستا نشين ونيز زنانى كه توجهى به نهى ازمنكر نمى‏كنند نگريست.

ب - موارد جواز نگاه ولمس كردن

حديث شريف:

1 - از امام جعفر صادق‏عليه السلام در حديثى آمده است كه فرمود: برچشم فرض است كه به آنچه خداوند برآن حرام كرده است ننگرد وازآنچه خدا باز داشته روى برتابد واين همان وظيفه ايمانى اوست.خداوند مى‏فرمايد: )قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوافُرُوجَهُمْ( "به مردان مؤمن بگو كه چشمان خويش را )از نگاه ناروا(ببندند، وشرمگاه خود را محفوظ دارند". پس خداوند مؤمنان رابازداشته از اين كه به شرمگاه يكديگر نظر كنند يا مردى به شرمگاه‏برادر خويش بنگرد وبايد شرمگاه خويش را از اينكه برادرش بدان‏نظر كند حفظ كند ونيز فرموده: )وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَ‏وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ( "وبه زنان مؤمن بگو كه چشمان خويش را )از نگاه‏ناروا( ببندند، وشرمگاه خود را محفوظ دارند."

پس نبايد زنى به شرمگاه خواهرش بنگرد وبايد شرمگاه خويش رااز نگاه خواهرش بپوشاند، وحضرت‏عليه السلام فرمود: مقصود از هر چه درقرآن پيرامون حفظ فرج وشرمگاه آمده حفظ آن از زناست مگر اين آيه‏كه مقصود از آن حفظ از نگاه است.(23)

2 - از ابو عبد اللَّه‏عليه السلام نقل است كه فرمود: )شايسته نيست زنى نزدزنى يهودى يا مسيحى خود را بنماياند، زيرا آنها زنان مسلمان را براى‏همسرانشان توصيف خواهند كرد.((24)

3 - از پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله روايت شده است: )كسى كه زنى را براى‏مردى چنان توصيف كند كه او را به فتنه اندازد وبر اثر آن فحشايى‏بجاى آورد، از دنيا نمى‏رود مگر آن كه مورد خشم وغضب خداوندقرار گرفته شده باشد.((25)

تفصيل احكام:

1 - هر مرد وزنى مى تواند بدون ريبه وترس از افتادن در عمل‏حرام وبدور از انگيزش جنسى به همجنس خويش بنگرد، مگر به‏شرمگاه او كه جز براى زن وشوهر بر كسى روانيست وهر كس بايدشرمگاه خود را از ديگرى حفظ كند.

2 - مكروه است زن مسلمان خود را در برابر زن يهودى يا مسيحى‏بنماياند، زيرا آنها اين را براى مردانشان توصيف خواهند كرد وشايداين حكم درباره همه زنانى كه چنين مى كنند جارى شود.

3 - نگاه كردن ولمس نمودن زن اجنبى )وبرعكس( جايز است‏هرگاه ضرورت ايجاب كند واين ضرورت نزد شارع مقدس از حرام‏بودن نگاه ولمس كردن مهمتر باشد، پس نگاه ولمس كردن تنها درحدود ضرورت جايز است.

وبراى اين مسأله نمونه هايى وجود دارد كه ذكر مى شود:

الف - نگاه كردن ولمس نمودن به منظور درمان ومعالجه همچون‏گرفتن نبض ودرمان شكستگى وباند پيچى زخم جايز است، البته‏مشروط بر آن كه همجنس براى درمان كردن يافت نشود ونگاه كردن‏ولمس نمودن جايز نيست جز به مقدار ودر حدود ضرورت.

ب - هنگام نجات دادن كسى از غرق شدن يا آتش سوزى ونظايرآن نيز نگاه ولمس كردن جايز است واين البته هنگامى كه نجات دادن‏بر نگاه يا لمس كردن متوقف باشد.

ج - نگاه كردن براى شهادت دادن، يا شاهد شدن اگر ضرورت‏باشد جايز است، واقوى عدم جواز نگاه به زناكاران است براى‏شهادت دادن، مگر آنكه نگاه نكردن فسادى را انتشار دهد، وحدودخداوند را به تعطيلى كشاند ويا هرچيز ديگرى را سبب شود كه نزدشارع اهميتى بيش از نگاه كردن دارد.

ج - احكام نگاه كردن به زنان سالخورده

قرآن كريم:

)وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ‏ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(26)).

"وزنان سالخورده )كه از ولادت وعادت بازنشسته( واميد ازدواج‏ونكاح ندارند، بر آنان باكى نيست اگر زينت نمايى نكنند كه جامه‏هاى)چادرهاى( خود را از تن )نزد نامحرمان( برگيرند، واگر بازهم عفت‏وتقوى بيشتر گزينند )وجامه برنگيرند( بر آنان بهتر است وخدا )به‏سخنان خلق( شنوا وآگاه است."

حديث شريف:

در صحيح بزنطى به نقل از امام رضاعليه السلام در )قرب الاسناد( آمده‏است كه از حضرت پرسيدم: آيا جايز است مرد به موى خواهر زن‏خود بنگرد؟ حضرت‏عليه السلام فرمود: "خير، مگر آنكه زن سالخورده‏اى‏باشد".

گفتم: "خواهر زنش وزن بيگانه يكسانند..؟"

حضرت فرمود: "آرى."

عرض كردم: "اگر سالخورده بود به كجاى او مى توان نگريست"؟

حضرت‏عليه السلام فرمود: "موى ودو ساعد او."(27)

تفصيل احكام:

تعريف: )وَالْقَوَاعِدُ( كه در آيه شريفه آمده است بر زنان‏سالخورده‏اى اطلاق مى شود كه نياز واميدى به ازدواج ندارند.

شرع مقدس جايز دانسته به اين گروه از زنان نگريست البته به‏مقدار متعارف كه از مقدار مو وساعد ونظاير آن تجاوز نمى‏كند، امّامانند سينه وشكم ونظاير آن كه معمولاً پوشيده داشته مى‏شود نبايدآشكار گردد، ومرد را شايسته نيست بدان نظر كند وزنان سالخورده‏نيز نبايد چندان آرايش وزينت را آشكار كنند، والبته آرايش وزينت برحسب زمان ومكان فرق مى‏كند ومعيار آن هم عرف مى‏باشد.

د - احكام نگاه كردن به پسر بچه ودختر بچه

قرآن كريم:

خداوند در بيان افرادى كه زن مى‏تواند خود را از آنان نپوشاندمى‏فرمايد: )..أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى‏ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ(28)).

".. يا كودكانى كه از شرمگاه زنان بى خبرند."

حديث شريف:

1 - از امام رضاعليه السلام نقل است كه فرمود: "از پسر بچه در حالى كه‏هفت ساله است خواسته مى‏شود كم كم با نماز آشنا شود ولى زن‏موى خود را از او نمى پوشاند تا آن كه محتلم وبالغ گردد."(29)

2 - در حديثى از عبد الرحمان بن حجاج آمده است كه از امام‏كاظم‏عليه السلام پيرامون دختر بچه‏اى پرسيدم كه به سن بلوغ نرسيده كه‏چه هنگام بايد موى خود را بپوشاند از كسى كه با او محرميتى نداردوچه وقت بايد به هنگام نماز مقنعه بپوشد؟

حضرت‏عليه السلام فرمود: "مويش را نمى‏پوشاند تا زمانيكه قاعده شودونماز بر او حرام گردد."(30)

تفصيل احكام:

واژه "مميز" به كودكانى اطلاق مى‏شود كه به سنى رسيده‏اند كه‏مى‏توانند درستى را از نادرستى تشخيص دهند گرچه به سن بلوغ‏نرسيده باشند ومقصود از "كودك مميز" كودكانى هستند كه مى‏توانندشرمگاه را از ديگر اعضاى جسم تشخيص دهند ومفهوم عورت رادرك كنند، وكودك غير مميز خلاف آن است.

1 - به كودكان دختر وپسر غير مميز مى‏توان نگاه ولمس‏شان كردوپوشش شرعى در برابر آنها واجب نيست، بلكه ظاهر ادله شرعيه برجواز نگاه كردن به ايشان تا قبل از بلوغ دلالت دارد، البته آنگونه كه‏نگاه كردن به آنها شهوت را بر نيانگيزد يا موجب فتنه وافتادن در عمل‏حرام نگردد.

2 - باكى نيست اگر مردى دختر بچه‏اى را ببوسد كه محرم او نيست‏كما اينكه جايز است پيش از آنكه سن او به شش سال برسد وى را دردامن خود قرار دهد، البته مشروط بر آنكه اين بوسيدن ودر دامن‏گرفتن از روى شهوت نباشد.

ه - حدود رابطه ميان مرد وزن نامحرم‏

قرآن كريم:

1 - (فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ(31)).

"پس زنهار، نازك ونرم )بامردان نامحرم( سخن نگوئيد، مبادا آن‏كه دلش بيمار )هوا وهوس( است به طمع افتد."

2 - (وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ(32)).

"به مؤمنان بگو چشمان خويش )از نگاه ناروا( فرو نهند."

حديث شريف:

1 - از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل است كه فرمود: "زنان ناتوان هستندوعورت، پس ناتوانى آنها را با سكوت بپوشانيد وعورتهاى آنها را درخانه پنهان كنيد."(33)

2 - از امير المؤمنين‏عليه السلام نقل است كه فرمود: "در سلام كردن برزنان )نامحرم( پيشى نگيريد وآنها را به طعام دعوت نكنيد."(34)

3 - نيز امير المؤمنين‏عليه السلام مى فرمايد: "اى مردم عراق به من خبررسيده كه‏زنان شما در راه مزاحم‏مردان مى‏شوند، آيا شرم‏نمى‏كنيد؟"(35)

4 - ودر روايتى از امام جعفر صادق‏عليه السلام آمده است كه از ايشان‏سؤال شد: آيا زنان مى‏توانند در نمازهاى عيد قربان، فطر وجمعه‏شركت نمايند؟" حضرت‏عليه السلام در پاسخ فرمود: "نه مگر زن‏سالخورده."(36)

5 - از ابو بصير به نقل از ابو عبد اللَّه‏عليه السلام آمده است كه گفت )به‏حضرت عرض كردم: آيا مرد مى‏تواند با زن غير محرم دست بدهدومصافحه كند؟ حضرت‏عليه السلام فرمود: "خير، مگر از روى پوشش."(37)

6 - در موثق سماعه آمده است كه از ابو عبد اللَّه‏عليه السلام پرسيدم آيامرد مى تواند با زن )نامحرم( مصافحه كند؟ حضرت‏عليه السلام فرمود:"خير، مرد نمى‏تواند با زن مصافحه كند، مگر زنى كه ازدواج كردن بااو حرام باشد؛ همچون: خواهر، دختر، عمه، خاله، دختر خواهر،ونظاير آن، ولى زنى كه جايز است مرد با او ازدواج كند نبايد به‏مصافحه با او بپردازد مگر از روى پوشش والبته نبايد دست او را فشاردهد."(38)

تفصيل احكام:

تعريف: زن بيگانه يا اجنبى در اصطلاح فقه به هر زنى گفته‏مى‏شود كه مرد در اصل شرع بتواند با او ازدواج كند، يعنى هر زنى‏جز محارمى همچون خواهر، عمه، خاله.(39)

1 - مرد مى‏تواند صداى زن بيگانه را - مشروط به اينكه همراه‏بالذت ويا ريبه نباشد - گوش كند اگر چه احتياط استحبابى در ترك آن‏است در غير موارد نياز وضرورت عرفى.

2 - حرام است زنى صداى هيجان برانگيز خود را به گوش مردى‏بيگانه رساند.

3 - مصافحه كردن با زنى بيگانه جز از روى پوشش جايز نيست،آنهم بى آنكه دست او را فشار دهد.

4 - باكى نيست اگر شخص بدون شهوت يا ترس از افتادن در عمل‏حرام محارم خود را لمس كند.

5 - مكروه است مردى در سلام بر زنان )نا محرم( پيشى گيردوآنها را به طعام فرا خواند واين كراهت در زن جوان شديدتر است .

6 - نشستن در جايگاه زن كه تازه از آن بلند شده است كراهت‏دارد، مگر پس از آنكه گرماى آن مكان به سردى مبدل شود.

7 - احتياط در نگاه نكردن به عضو جداشده‏اى از بيگانه مثل‏دست، بينى، زبان ونظاير آن است. ولى دندان، ناخن وموى استثناشده است، اگرچه اقوى جواز مى‏باشد.

8 - زن مى‏تواند موى ديگرى را به موى خود پيوند زند وهمسرش‏مى‏تواند به اين موى بنگرد ولى ديگرى نمى‏تواند بدان نظر كند، زيرااين موى، موى او به شمار مى آيد.

4 - حكم نگاه كردن به منظور ازدواج‏

حديث شريف:

1 - از محمد بن مسلم آمده است كه گفت از امام محمد باقرعليه السلام‏پيرامون مردى پرسيدم كه مى خواهد ازدواج كند آيا چنين مردى‏مى‏تواند به زن مورد نظر نگاه كند؟

حضرت‏عليه السلام فرمود: "آرى، او آن زن را به گرانترين بهاء مى‏خرد."(40)

2 - از حسن بن السرى آمده است كه به ابى عبد اللَّه‏عليه السلام عرض‏كردم: آيا مردى مى تواند به زنى كه قصد ازدواج با او را دارد نيك‏بنگرد وبه پشت وچهره او نگاه كند؟

حضرت‏عليه السلام فرمود: "آرى باكى نيست كه مرد به چهره وپشت زنى‏بنگرد كه مى خواهد با او ازدواج كند."(41)

3 - در حديثى از يونس به نقل از امام صادق‏عليه السلام آمده كه به‏ابى عبد اللَّه‏عليه السلام عرض كردم آيا جايز است مرد به زنى بنگرد كه‏مى‏خواهد با او ازدواج كند؟

حضرت‏عليه السلام فرمود: "آرى. وجامه‏اى نازك براى او بپوشد، زيرا اومى خواهد اين زن را به گرانترين قيمت بخرد."(42)

4 - در حديثى از عبد اللَّه بن الفضل به نقل از امام صادق‏عليه السلام آمده‏است كه آيا جايز است مرد به موى وزيبائى‏هاى زنى بنگرد كه‏مى‏خواهد با او ازدواج كند؟

حضرت‏عليه السلام فرمود: "اگر همراه با لذت جويى نباشد اشكالى‏ندارد."(43)

تفصيل احكام:

مرد مى‏تواند به زنى كه از او خواستگارى مى‏كند بنگرد، زيرامى‏خواهد او را شريك زندگى خويش قرار دهد وبا عقد ازدواج دائم‏با او پيوند بر قرار سازد ونيز اين حكم نسبت به زن جارى است، چه‏بعيد نيست كه او نيز بتواند در صورت نياز براى شناخت بيشتر به‏مردى بنگرد كه به خواستگارى او آمده است، چون علتى كه درروايات ذكر شده در هر دو طرف وجود دارد.

در اين زمينه تفصيلاتى است كه ذيلاً به آنهااشاره مى‏كنيم:

1 - مرد مى‏تواند به چهره، دست، موى وزيبائيهاى زنى كه‏مى‏خواهد با او ازدواج كند، بنگرد، البته مشروط بر آن كه اين احتمال‏وجود داشته باشد كه او را به همسرى بر گزيند، ولى احتياط در اين‏است كه تنها به زنى بنگرد كه نيّت ازدواج با او را دارد، اما نگاه كردن‏به زنان به منظور گزيدن يكى از آنها براى ازدواج بنا به احتياط جايزنيست، كما اينكه جواز نگاه كردن مشروط به اين است كه مرد قبلاً اورا نشناسد، واز اوصاف او - بطورى كه او را از نگاه كردن كاملاً بى نيازكند - شناختى نداشته باشد.

2 - جواز نگاه كردن به ديگر اعضاى زن، جز زيبائى‏هاى او و جزنگاه كردن از پس جامه‏اى نازك براى شناخت ابعاد اندام او، بعيد به‏نظر مى‏رسد، و احتياط آن است كه از زن اجازه گرفته شود، ومردنبايد بدون آگاهى واجازه زن به اعضاى دلرباى او بنگرد، بويژه اگرنگاه كردن موجب هتك زن يا دزدانه نگريستن به او مى شود، زيرازيبائى‏هاى وى از حقوق اوست وتصرّف در حقوق ديگرى بدون‏اجازه او جايز نيست.

3 - نگاه كردن به چنين زنى بايد به دور از قصد لذت جوئى باشد.

4 - اگر با نگاه اول به زن آگاهى لازم به دست نيامد مى‏تواند نگاه راتكرار كرد.

5 - ازدواج، سنّتى الهى‏

قرآن كريم:

1 - (وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى‏ مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوافُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(44)).

"بايد مردان بى زن وزنان بى شوهر وبندگان وكنيزان صالح وشايسته‏خود را همسر دهيد، اگر بينوا باشند خدا به كرم ولطف خود توانگرشان‏خواهد ساخت كه خدا رحمتش وسيع )ونامتناهى، وبه احوال بندگان(آگاه است."

2 - (وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ‏بَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (45)).

"و از نشانه‏هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تادر كنار آنان آرامش بيابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در اين،نشانه‏هايى است براى گروهى كه تفكّر مى‏كنند."

3 - )يَاأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَازَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَ‏اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبَ(46))

"اى مردم بترسيد از پروردگارتان، آن كه شما را از يك تن بيافريدوهم از آن جفت او را خلق كرد واز آن دو تن مردان وزنان بسيار پديدآورد وبترسيد از آن خدايى كه با سوگند به نام او از يكديگر چيزى‏مى‏خواهيد وزنهار از خويشاوندان نبريد، كه همانا خدا مراقب اعمال‏شماست."

حديث شريف:

از پيامبرصلى الله عليه وآله آمده است كه فرمود:

1 - "ازدواج سنت من است، پس هر كه از اين سنت روى برتابد ازمن نيست."(47)

2 - "هيچ بنيانى در اسلام بنا نهاده نشد كه نزد خدا از ازدواج‏محبوبتر باشد."(48)

3 - "كسى كه ازدواج كند نصف دينش را بدست آورده پس بايدخدا را در نيمه ديگر بپرهيزد."(49)

تفصيل احكام:

اسلام از آن جهت مردم را به ازدواج فراخوانده كه آن را ركنى‏حياتى مى‏شمرد ولذا آن را مستحب مؤكد مى‏داند كه گاهى به وجوب‏نيز مى‏رسد، وخداوند تبارك وتعالى در آيات عديده قرآن كريم بر آن‏تشويق كرده واز حكمت وپاره‏اى احكام آن سخن به ميان آورده است‏چنانكه پيامبر گرامى‏صلى الله عليه وآله وامامان معصوم‏عليهم السلام نيز در روايات بسيارى‏بر آن تشويق كرده‏اند كه ما در آغاز بخشى از آنها را آورديم وبه‏خواست خدا در هر فصل از اين موجز به اندازه لازم باز هم ديگراحاديث وروايات را خواهيم آورد.

قرآن كريم اشاره كرده است كه ازدواج از سنتهاى الهى زندگانى به‏شمار مى رود وانسان بايد با اين سنت همسويى داشته باشد ونيز اين‏سنت پاسخى است به مقتضيات فطرت آدمى كه با آن سرشته‏شده‏است. خداوند در بيان چيرگى سنت "دوئيت" و "زوجيت" برهر چيز مى فرمايد: )وَمِن كُلِّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ(50))؛"واز هر چيزى دو نوع )نر وماده( بيافريديم، تا مگر متذكر حكمت خداشويد."

پروردگار در جارى شدن اين حكم بر انسان به اعتبار آن كه او نيزبخشى از آفرينش است مى‏فرمايد: )وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجاً (51))؛ "خدا شما را از خاك خلق كرد وسپس از نطفه‏بيافريد، وبعد از آن شما را جفت..جفت )مرد وزن( قرار داد."

آثار ازدواج‏

ازدواج موجب جلب خير وبركت در روزى‏است، چنانكه خداوندمى‏فرمايد: )إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(52)).

"اگر بينوا باشند خدا به كرم ولطف خود توانگرشان خواهد ساخت كه‏خدا رحمتش وسيع )ونامتناهى وبه احوال بندگان( آگاه است."

ونيز اسحاق بن عمار از امام صادق‏عليه السلام در حديثى نقل مى‏كند كه‏به حضرت عرض كردم آيا درست است كه مردم مى‏گويند فردى نزدپيامبر آمد ونزد ايشان از تنگدستى وفقر شكايت كرد، وحضرت سه‏بار به او دستور ازدواج داد؟

حضرت امام صادق‏عليه السلام فرمود: "آرى.. درست است" سپس‏امام فرمود: "روزى به همراه زن وخانواده است."(53)

آرى! آيا روزى از نزد خدا نيست، وآيا زن وفرزندان نزد خدايى كه‏براى هر چيز روزى قرار داده روزى ندارند؟ مرد با يافتن احساس‏مسؤوليت نسبت به خانواده فعاليتش را فزونى مى‏دهد، وبدين‏ترتيب انرژى ونيروى كار او صد چندان مى شود ودر پرتو آن امكانات‏اقتصادى را در محيط زندگى خود متحول مى‏كند.

بدينسان متون اسلامى ازدواج را مورد تشويق قرار مى‏دهندومردم را از عاقبت روى برتافتن از ازدواج بر اساس ترس از تهيدستى‏باز مى‏دارند. آيا خداوند در صورتى كه آدميان اين گام را بردارندگشودن در رزق وروزى را براى ايشان تضمين نكرده است؛ گامى كه‏خير را نصيب ايشان وجامعه مى‏سازد؟

ازدواج در خدمت امت‏

از آثار اجتماعى ازدواج افزايش جمعيت يكتا پرست مسلمان درجاى جاى زمين است بدين ترتيب انسان متأهل در فزونى باريكتاپرستى در زمين سهيم است.

امام باقرعليه السلام به نقل از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: "چه چيز مانع ازآن مى‏شود مؤمن خانواده بر گزيند شايد كه خداوند نسلى نصيب اوسازد كه با كلمه )لا اله الا اللَّه( زمين را سنگينى وثبات بخشد."(54)

از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل است كه فرمود: ".. در طلب فرزند باشيد كه من‏مايلم شما را در روز قيامت - در مقايسه با امتهاى ديگر - فزونتريابم."(55)

از ابو عبد اللَّه‏عليه السلام نقل است كه فرمود: "اگر مى‏توانى نسلى تحويل‏جامعه دهى كه بار تسبيح وتنزيه خداوند را در زمين افزايش دهندچنين كن."(56)

ازدواج، يارى دين‏

متون اسلامى تأكيد دارند كه ازدواج ابزارى است براى بالا بردن‏سطح ايمان انسان مسلمان.

يك جوان داراى حجم قابل توجهى از انگيزه‏هاى جنسى است كه‏پيوسته بر او فشار مى آورند تا آنها را اشباع كند، اين انگيزه‏هاى فعال- اگر بر آورده نشوند - در زندگى انسان نقش ويرانگر ايفا مى‏كنندونيروها وتوانائيهاى بشر را مى‏فرسايند واو را به تباهى وعقده‏هاى‏جنسى مهلك مى‏كشاند، ولى ازدواج مانع از آن مى‏شود كه جوان درپليدى فرو رود، واو را وا مى دارد كه انرژى خود را در زمينه‏هاى‏مطلوب به كار بندد.

علاوه بر آن كه ازدواج نياز جنسى فرد را فرو مى نشاند، نياز روانى‏او را نيز كه قرآن بدان اشاره دارد بر مى آورد:
(وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةًوَرَحْمَةً(57)).

"واز آيات الهى آن است كه از جنس خودتان جفتى آفريد تا در كناراو آرامش يابيد وميانتان دوستى ومحبت قرار داد."

انسان در پرتو ازدواج نياز عاطفى وروانى خود را از راه محبت‏ودوستى والفت به همسر خود تأمين مى‏كند.

واين بيان قرآنى داراى عمق بلاغت وزيبائى است كه همسربخشى جدا از "خود" است كه اين "خود" جز بدو كمال نمى‏يابدوپيوستگى با آن در پرتو دوستى‏صورت‏مى‏پذيرد؛ عاطفه‏اى برخاسته‏از نياز مادى ودر پرتو رحمت ومهربانى عاطفه‏اى جان گرفته از نيازمعنوى وروانى. در پرتو اين دوستى ومهربانى است كه ساختار بنيان‏خانواده كه جايگاه آرامش والفت است فراهم مى‏آيد، بويژه اگرحاصل اين ازدواج فرزندان صالح وبابركتى باشد كه خانه را از گرمى‏وشادى بپا كند وموجب شود كه هر يك از زن ومرد در برابرموجوديت خانواده، كه در ساختار آن وبالا بردن بناى آن شريك‏بوده‏اند، احساس مسؤوليت مشترك كنند.

اينك بيائيد تا در كنار هم بر سر خوان روايات شريفه بنشينيم‏ومعارف مهمى را پيرامون حكمت ازدواج از آن بر گيريم:

1 - از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نقل شده است كه فرمود: "هيچ چيز نزدخدا محبوبتر از آن نيست كه در عرصه اسلام خانه‏اى به ازدواج آبادگردد."(58)

2 - ونيز از پيامبر اسلام روايت شده است كه: "كسى كه مى‏خواهددر حالى خدا را ديدار كند كه پاك وپاكيزه است همسر برگزيند."(59)

3 - وايضاً از رسول خداصلى الله عليه وآله آمده است: "دو ركعت نماز يك‏متأهل برتر است از مجردى كه شب را به عبادت گذرانده وروز را به‏روزه."(60)

نكوهش پديده بى همسرى‏

روايات انسان عزبى را كه مى‏تواند ازدواج كند واز آن سر برمى‏تابد سرزنش كرده است وآن را از عوامل مساعد ناقص بودن دين‏انسان وسستى ايمان او شمرده‏اند، به سبب اينكه در همه سطوح‏خطرات وآثارى منفى در پى دارد.

از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نقل است كه فرمود:

"بيشتر اهل دوزخ عزبها هستند."(61)

"پست‏ترين مردگان شما عزبها هستند."(62)

آرى، اقتضاى بى زنى وعزب بودن گسستن ومحو نسل انسان وياداوست وتوشه او را از دنيا بر مى‏چيند. آيا هر انسانى نيازمند فرزندان‏صالحى نيست كه پس از مرگ او ونوميديش از زندگى، با انجام‏كارهاى نيكو وطلب رحمت ومغفرت به آن توشه رسانند؟

بخش دوم : آنهايى كه ازدواج با ايشان حرام است‏

1 - آنهايى كه با اختلاف دين بر انسان حرام مى‏شوند

قرآن كريم:

(وَلَا تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى‏ يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِن مُشْرِكَةٍ وَلَوْأَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى‏ يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِن مُشْرِكٍ وَلَوْأَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ‏آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(63)).

"با زنان مشرك ازدواج نكنيد، مگر آنكه ايمان آورند وهمانا كنيزكى‏با ايمان بهتر از زن آزاد مشرك است، هرچند از حسن او بشگفت آئيدوزن به مشركان ندهيد، مگر آنكه ايمان آورند، وهمانا بنده مؤمن بسى‏بهتر از آزاد مشرك است، هرچند از مال وجمالش بشگفت آئيد،مشركان شما را به آتش جهنم خوانند )از راه جهل وضلالت( وخداوندبه بهشت ومغفرت خود خواند) از راه لطف وعنايت( وخداوند براى‏مردم آيات خويش بيان فرمايد، باشد كه هشيار ومتذكر گردند."

2 - (يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ‏بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلاَ تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَاهُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَا أَنفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَ‏أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذلِكُمْ‏حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(64)).

"اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، زنا نيكه به عنوان اسلام وايمان)ازديار خود( هجرت كرده وبه سوى شما آمده‏اند خدا به ايمانشان داناتراست، شما از آنها تحقيق كرده وامتحانشان كنيد، اگر با ايمانشان شناختيدآنها را ديگر به شوهران كافرشان برنگردانيد، كه هرگز اين زنان مؤمن بر آن‏كفار وآن شوهران كافر بر اين زنان حلال نيستند، ولى مهر ونفقه‏اى كه‏شوهران هزينه آن زنان كرده‏اند به آنها بپردازيد وباكى نيست كه شما باآنان ازدواج كنيد در صورتيكه اجر ومهرشان را بدهيد وهرگز متوسل به‏حفاظت زنان كافر نشويد، وشما )اگر زنانتان از اسلام به كفر بازگشتند( ازكفار مهر ونفقه مطالبه كنيد، آنها هم مهر ونفقه طلبند، اين حكم خدااست ميان شما بندگان وخدا )به حقايق امور( دانا و)به مصالح خلق(آگاه است."

3 - (الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوْتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ‏وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوْتُواالْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي‏أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ(65)).

"امروز آنچه پاكيزه است براى شما حلال شده وغذاهاى اهل كتاب‏براى شما حلال وغذاهاى شما براى آنها حلال است وزنان پاكدامن ازمسلمانان واهل كتاب براى شما حلال هستند ومى توانيد با آنها ازدواج‏كنيد به شرط اين كه مهر آنها را بپردازيد وازدواج از طريق مشروع باشد نه‏به صورت زنا ونه به صورت دوست پنهانى انتخاب كردن، وهر كس كه‏نسبت به آنچه بايد به آن ايمان بياورد كفر بورزد؛ اعمال او بر باد مى رودودر آخرت در زمره زيانكاران خواهد بود."

اين آيات كريمه حرمت ازدواج بين مؤمنان ومشركان را بيان مى‏كند، پس يك مرد مؤمن نبايد با زن مشرك ازدواج كند، چنانكه يك‏مشرك حق ندارد با زن مؤمنى پيوند زناشويى بر قرار سازد وهرگاه زنى‏از سرزمين كفر به سرزمين اسلام هجرت كرد نكاح او فسخ مى شود،ولى جايز است مرد مؤمن زن ذمى را از اهل كتاب به عقد در آورد البته‏مشروط بر آن كه آن زن عفيفه باشد.

وجايز نيست زنان كافر را به عنوان همسر نگهداشت، شايد به‏دلالت سياق مقصود زنان مشرك باشد، يا آيه پس از نزول آيه ديگرى‏در سوره مائده نسخ شده باشد، زيرا اين سوره آخرين بخشى از قرآن‏است كه نازل شده است وبر حسب احاديث رسيده ساير سور قرآنى‏را مى‏تواند نسخ كند.

حديث شريف:

1 - حفص بن غياث روايت كرده، مى‏گويد: يكى از برادران به من‏نامه‏اى نوشت واز من خواست كه از امام صادق‏عليه السلام مسائلى راپرسش كنم ومن از حضرت پرسيدم كه آيا اسير مى‏تواند در دارالحرب )يعنى در كشور كافر محارب( ازدواج كند؟

حضرت‏عليه السلام فرمود: )اين كار را ناخوش مى دارم، اگر اين كار درسرزمين روم صورت پذيرد حرام نيست ونكاح به شمار مى آيد، امادر سرزمين ترك وديلم وخزر حلال نمى باشد."(66)

2 - معاويه بن وهب به نقل از امام صادق‏عليه السلام نقل مى‏كند كه ازحضرت پيرامون مرد مؤمنى سؤال شد كه با زنى يهودى يا مسيحى‏ازدواج مى كند؟

حضرت‏عليه السلام فرمود: "اگر ميتواند زن مسلمانى بستاند ديگر او را بازن يهودى ومسيحى چكار؟"

پس عرض كردم: اگر عاشقش شده باشد چه؟

حضرت‏عليه السلام فرمود: "اگر او را گرفت بايد مانع از آن شود كه وى‏شراب بنوشد وگوشت خوك بخورد، وبدون آنكه در دين اين مردكاستى پديد آيد."(67)

3 - زراره از امام باقرعليه السلام نقل مى كند كه گفت از حضرت‏عليه السلام شنيدم‏كه مى فرمود: "باكى نيست اگر مردى در حالى كه زن دارد با زن‏يهودى يا مسيحى به عقد مؤقت ازدواج كند."(68)

4 - محمد بن مسلم به نقل از امام باقرعليه السلام مى گويد: ازحضرت‏عليه السلام پيرامون ازدواج با زن يهودى ومسيحى سؤال كردم،حضرت‏عليه السلام فرمود: "اشكالى ندارد،آيا نمى‏دانى در زمان پيامبريك زن يهودى همسر طلحه بن عبد اللَّه بود."(69)

5 - ابن الحجاج به نقل از امام ابو الحسن‏عليه السلام مى آورد كه ازحضرتش پيرامون مردى مسيحى سؤال كردند كه با زنى مسيحى‏ازدواج كرده ولى زن پيش از آنكه آن مرد با او همبستر شود اسلام‏آورده است، حضرت‏عليه السلام فرمود: "عقد ازدواجش با آن مرد به پايان‏مى رسد واز آن مرد نه عده‏اى نگه مى دارد ونه مهرى مى گيرد."(70)

6 - در روايتى از منصور بن حازم آمده است كه گفت از امام‏صادق‏عليه السلام پيرامون مردى زرتشتى سؤال كردم كه زنى از دين خود را به‏همسرى داشت ودر پى آن، مرد مذكور يا همسرش اسلام آورد.حضرت‏عليه السلام فرمود: "مرد منتظر پايان يافتن زمان عده زن باقى‏مى‏ماند، اگر مرد يا زن پيش از انقضاء عده ايمان آورد، كه در اين حال‏هر دو به‏نكاح اول خود باقى مى مانند واگر آن زن اسلام نياورد تاانقضاى مدت عده، از آن مرد جدا مى‏گردد."(71)

7 - ساباطى روايت كرده مى گويد: از امام صادق‏عليه السلام شنيدم كه مى‏فرمود: "اگر مسلمانى كه از پدر ومادرى مسلمان، زاده شده است ازاسلام مرتد شد ونبوت پيامبرصلى الله عليه وآله را انكار وايشان را تكذيب كرد،خون او براى شنونده مباح است وزنش از روز مرتد شدن از او جدامى شود واموالش ميان ورثه او تقسيم مى گردد، وزن او عده كسى كه‏شوهرش مرده است نگه مى دارد وبر امام است كه او را بكشدوتوبه‏اش را نپذيرد."(72)

تفصيل احكام:

1 - جايز نيست مرد مسلمان با زن مشرك ازدواج كند، اما ازدواج‏با زن اهل كتاب مانند يهودى ومسيحى ومجوسى بنا به حكم قويترجايز است، ولى در مورد مجوسى احتياطى وجود دارد كه نبايدناديده گرفته شود، اما در آئينهاى ديگر باكراهت شديد همراه است‏كه اين كراهت در عقد غير دائم وزنان مستضعف دينى اهل كتاب‏كاهش مى‏يابد وشايسته است آنها را در رعايت پاكيزگى وطهارت‏وپرهيز از آشاميدن شراب وخوردن گوشت خوك ونظاير آن به آداب‏اسلامى مؤدب سازد.

2 - اگر مردى از اهل كتاب مسلمان شد بر ازدواج خود با زنش كه‏از اهل كتاب است باقى مى ماند واگر زن بدون شوهر اسلام آوردازدواج آن دو باطل است، ولى اگر مرد نيز پيش از انقضاء عده اسلام‏بياورد، به آن زن سزاوارتر خواهد بود وهر دو بر ازدواجشان باقى‏مى‏مانند، اين حكم در صورتى است كه مرد باهمسرش همبستر شده‏باشد، اما پيش از آن ازدواج مستقيماً باطل مى‏شود ومهرى به آن زن‏تعلق نمى‏گيرد.

3 - مرتد شدن از دين پيش از دخول موجب فسخ ازدواج مى‏گردد، اما پس از آن اگر زن مرتد شد يا مردى مرتد شد كه در اصل غيرمسلمان بوده است، انتظار كشيده مى شود تا عده آن زن پايان يابد،اگر توبه نكردند ازدواج آنها از هنگام ارتداد باطل مى گردد واگر توبه‏كردند بر ازدواج نخستين‏شان باقى مى مانند، اما اگر عده زن از آن مردسپرى شد ازدواجشان فسخ مى‏گردد، واگر پس از آن توبه كردند،وخواستند به يكديگر رجوع كنند بايد از نو عقد كنند.

4 - اگر مسلمان فطرى )كسى كه از پدر ومادر مسلمان زاده شده‏است( مرتد شود ازدواج از لحظه ارتداد باطل مى گردد، چون‏توبه‏اى براى او نيست.

5 - روا نيست با زن يا مردى ناصبى ازدواج كرد، ولى ازدواج بازنى كه بر مذهب غير شيعه است اشكال ندارد.

ونيز زن شيعه مى تواند با مردى غير شيعه ازدواج كند با احتياطى‏كه در شرايط عادى نبايد ناديده گرفته شود، زيرا زن دين خود را ازهمسرش مى گيرد.

2 - محارم نسبى‏

قرآن كريم مى فرمايد: )حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ‏وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ(73)).

"حرام شد براى شما )ازدواج با( مادرانتان ودخترانتان وخواهرانتان‏وعمه‏هايتان وخاله‏هايتان ودختران برادران ودختران خواهرانتان..."

تفصيل احكام:

محرمهاى نسبى كه ازدواج با آنان حرام است به شرح زير مى‏باشند:

1 - مادر ومادر بزرگ وهرچه بالاتر رود، چه مادر بزرگ از سوى‏پدر باشد يا از مادر.

2 - دختر ونوه‏هاى دختران نوه هرچه پايين آيند.

واگر مردى بداند كه دخترى از او زاده شده است نبايد با او ازدواج‏كند حتى اگر شرعاً نسبش با او منتفى شده باشد، چنانكه زائيده زناباشد، يا مادر او را لعان كرده باشد.

3 - دختران پسر هرچه پايين آيند.

4 - خواهران، خواه از پدر يا از مادر يا از هر دوى آنها باشند.

5 - دختران خواهر ودختران فرزندان ايشان.

6 - عمه، چه خواهر تنى پدر باشد يا خواهر ناتنى او، ونيزعمه‏هاى پدر وعمه‏هاى مادر.

7 - خاله، چه خواهر تنى مادر باشد يا خواهر ناتنى، وخاله مادروخاله پدر وبه همين ترتيب هرچه بالاتر رويم.

8 - دختران برادر )خواه برادر تنى باشد يا ناتنى( ونيز نوه دختربرادر ودختر نوه پسرى او يا نوه دخترى او.

9 - دختران خواهر )خواه تنى باشد يا ناتنى( ودختران ايشان. به‏همين ترتيب همچون زنان، مردان بر زنان نيز محرم مى شوند پس‏پدر، عمو ودايى هرچه بالا روند، پسر وهرچه پايين آيد، وبرادروپسران او، وپسران خواهر.

3 - محارم رضاعى‏

قرآن كريم مى فرمايد: (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ‏وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي أَرْضَعْنَكُمْ‏وَأَخَوَاتُكُم مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُم مِن‏نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلاَئِلُ‏أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلاَبِكُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ‏غَفُوراً رَحِيم(74)).

"حرام شد بر شما (ازدواج با) مادرانتان، ودخترانتان، وخواهرانتان،وعمه‏هايتان، وخاله‏هايتان، ودختران برادر، ودختران خواهر، ومادران‏رضاعى، وخواهران رضاعى، ومادران زنانتان، ودختران زنانتان كه دردامن شما تربيت شده‏اند، اگر با آن زنان همبستر شده‏ايد، ولى اگر با آنان‏همبستر نشده‏ايد (وطلاق دهيد) باكى نيست بر شما )كه با دختران آنان‏ازدواج كنيد( ونيز )حرام شد بر شما ازدواج با( زن فرزندان صلبى )نه‏زن پسر خوانده( شما ونيز حرام شد جمع ميان دو خواهر )يعنى كه دريك وقت هر دو را به زنى گيرند( مگر آنچه پيش از نزول اين حكم )درعصر جاهليت( اتفاق افتاده است، كه خدا از آن درگذشت، زيراخداوند در حق بندگان بخشنده ومهربان است."

بينشهاى وحى‏

الف - شريعت اسلام گروهى از زنان را بر مردان حرام گردانيده كه‏از آن جمله است مادر رضاعى وخواهر رضاعى. اين تحريم در سياق‏بيان محارم نسبى همچون مادر وخواهر آمده است كه دلالت بر آن‏دارد كه خويشاوندى رضاع وشير دادن همچون خويشاوندى نسب‏است، بنابر اين آنچه به وسيله خويشاوندى نسبى حرام مى‏شود، به‏واسطه خويشاوندى رضاعى نيز حرام مى‏گردد.

ب - اين بيان قرآنى كه مى‏فرمايد: )وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي أَرْضَعْنَكُمْ("مادران رضاعى شما" و )وَأَخَوَاتُكُم مِنَ الرَّضَاعَةِ( "وخواهران رضاعى‏شما"، گواه عدم انتشار حرمت است مگر پس از آن كه زن شيرده مادرگردد ودختر او خواهر كودك شير خوار، وچنين نمى‏شود مگر پس ازآن كه جسم او از شير اين زن رشد كند، وچنان كه در حديث شريف‏آمده است استخوان او محكم وگوشت او برويد واين، پس از ده بارشير دادن يا بيشتر يا پس از يك شبانه روز شير خوارگى تحقق‏مى‏يابد.

ج - هرگاه زن شيرده مادر گردد، مادر بزرگ فرزند شير خواره،وعمه برادر زاده او، وخاله خواهر زاده او نيز مى‏گردد، چنانكه شوهراو نيز براى اين طفل پدر رضاعى مى شود ودليل اين فراگيرى اين‏سخن خداوند است كه )وَأَخَوَاتُكُم مِنَ الرَّضَاعَةِ( وخواهران رضاعى‏شما. پس خواهر نسبت به شير خوار، بدو نسبت مى يابد به سبب‏مادر واين خود دليل آن است كه انتساب وخويشاوندى با كودك شيرخوار مى تواند از طريق انتساب به مادر باشد.

حديث شريف:

1 - در حديثى منقول از امام باقرعليه السلام آمده است كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله‏فرمود: " به سبب رضاع همان حرام شود كه به سبب نسب."(75)

2 - از زياد بن سوقه روايت است كه گفت: به امام باقرعليه السلام عرض‏كردم: آيا رضاع حد خاصى دارد كه آن را معتبر بشماريم؟

حضرت‏عليه السلام فرمود: "شيرخوارگى در كمتراز يك‏شبانه‏روز يا پانزده‏بار شير دادن متوالى از يك زن واز شير يك مرد، بدون آنكه شير دادن‏زنى ديگر ميان آن فاصله بيندازد، موجب محرميت نمى‏شود."(76)

3 - امام صادق‏عليه السلام در پى پرسش از چگونگى محرم شدن به سبب‏رضاع فرمود: "آن رضاعى كه گوشت را بروياند، واستخوان را محكم‏سازد."

راوى مى‏گويد: عرض كردم آيا كودك با ده بار شير خوارگى محرم‏مى‏شود؟

حضرت‏عليه السلام فرمود: "نه، زيرا با ده بار شير خوارگى نه گوشتى‏ مى‏رويد ونه استخوانى محكم مى شود."(77)