تحفة الأبرار الملتقط من آثار الأئمة الأطهار (ع)
جلد اول

حاج سيد محمد باقر شفتى معروف به حجة الاسلام على الاطلاق‏ (قدس سره‏)
محقق: سيد مهدي رجائي

- ۱۱ -


مبحث دوم [در بيان وقت نافله ظهرين است‏]

و در اين چند قول است:

أول: و هو أوسع الاقوال آن است كه وقت نافله ممتد است به امتداد وقت فريضه، و اين قول را صاحب شرايع و غيره حكايت نموده‏اند، و تا حال به قائل اين برنخورده‏ايم، لكن كلام أبي الصلاح در مبحث صلوات مسنونه اگر چه موهم اين است.

چنانچه فرموده است: كه أوقات نافله هر فريضه ممتد است به امتداد آن فريضه، لكن مذكور شده در أوقات فرائض آن مرحوم وقت اجزاى نماز ظهر را در حق مختار منتهى مى‏دانند به رسيدن ظل شاخص به چهار سبع آن، و وقت نماز ظهر را در حق مضطر منتهى مى‏دانند به رسيدن ظل شاخص به مثل شاخص.

پس مقتضاى جمع ما بين دو كلام او آن است كه وقت نافله ظهر ممتد است تا آن كه ظل شاخص مثل شاخص شود لكن در حق مضطر، بلكه مقتضاى كلام ايشان در نماز عصر چنين است، نظر به اين كه وقت نماز عصر را در حق مضطر ممتد مى‏دانند تا غروب، و در حق مختار وقت آن را ممتد مى‏دانند تا بلوغ ظل مثل شاخص شود.

دوم: آن است كه وقت نافله ظهر ممتد است تا آن كه ظل شاخص به مثل‏ شاخص شود، و وقت نافله عصر ممتد است تا آن كه ظل شاخص دو مثل شاخص شود. و ارباب اين قول مختلف‏اند، بعضى استثناء نموده‏اند از آخر اين دو وقت مقدارى را كه كفايت فريضتين نمايد، و بعضى مطلقا فرموده‏اند و استثنايى ننموده‏اند، بلكه بعضى تصريح بر عدم استثناء نموده.

و قول سوم: و هو أضيق الاقوال آن است كه وقت نافله ظهر ممتد است تا آن كه ظل حادث به دو سبع شاخص برسد، بعد از تحقق زوال تا اين وقت مشترك ما بين نافله و فريضه است، و بعد از آن مختص به نماز ظهر مى‏شود، به اين معنى كه اتيان به نافله ظهر در اين وقت جايز نخواهد بود، نظر به خروج وقت آن، و وقت نافله عصر باقى است تا آن كه ظل حادث به مقدار چهار سبع شاخص برسد، بعد از آن مختص به نماز عصر مى‏شود، به اين معنى كه اتيان به نافله بعد از انقضاى اين مقدار و قبل از عصر جايز نيست. و مختار ما بين أقوال قول ثالث است.

و از جمله امورى كه در اين مقام مناسب است بيان شود دو مطلب است:

أول: آن است كه هر گاه كسى در أول زوال به جهت عارضى ترك نافله ظهر نمود و نماز ظهر را در أول وقت اتيان نمود، و همچنين ترك نافله عصر نمود و نماز عصر را بعد از ظهر بلا فاصله به عمل آورد و هنوز ظل حادث مساوى دو سبع شاخص نشده، در اين وقت باعث رفع شد مى‏تواند هر دو نافله را به عمل آورد به قصد اداء، نظر به بقاى وقت هر دو.

و هر گاه فرض شود كه رفع باعث شد بعد از اداى ظهر و قبل از عصر، در اين صورت آيا مى‏تواند اتيان به نافله ظهر نمايد مقدم بر نماز عصر يا نه؟ نظر به اين كه اين نافله است در وقت فريضه، و آن قدر كه ثابت است جواز اين نافله است مقدم بر صلاة ظهر، و مفروض اين است كه بعد است، ظاهر اين است‏ كه جايز بوده باشد.

مطلب دوم: در تحديد وقت نافله ظهر و عصر است به حسب ساعات.

بدان كه مذكور در بحار و غيره آن است كه زمان بلوغ ظل حادث به دو سبع شاخص وقتى كه شمس در رأس جدى بوده باشد در يك ساعت و نيم و هفت دقيقه است، و به چهار سبع شاخص در دو ساعت و ده دقيقه. و در وسط جدى در يك ساعت و نيم و هشت دقيقه، و به چهار سبع در دو ساعت و دوازده دقيقه.

و در آخر جدى كه أول دلو است بلوغ ظل به دو سبع شاخص در يك ساعت و چهل دقيقه است، و به چهار سبع در دو ساعت و هيفده دقيقه. و در وسط دلو بلوغ ظل به دو سبع شاخص در يك ساعت و نيم و شانزده دقيقه، و به چهار سبع در دو ساعت و بيست و سه دقيقه.

در آخر دلو كه أول حوت است بلوغ ظل به دو سبع در يك ساعت و نيم و شانزده دقيقه، در اين اشتباه است، و به چهار سبع در دو ساعت و نيم و شانزده دقيقه، و در اين اشتباه است، و به چهار سبع در دو ساعت و نيم و يك دقيقه. و در وسط حوت بلوغ ظل مقدار دو سبع در يك ساعت و نيم و بيست و چهار دقيقه، و به چهار سبع در دو ساعت و نيم و هشت دقيقه.

و در آخر حوت كه أول حمل است بلوغ ظل به دو سبع شاخص در دو ساعت الا سه دقيقه، و به چهار سبع در دو ساعت و نيم و سيزده دقيقه. و در وسط حمل بلوغ ظل به مقدار دو سبع در دو ساعت الا سه دقيقه، و به چهار سبع در دو ساعت و نيم و هيفده دقيقه.

و در آخر حمل كه أول ثور است بلوغ ظل به مقدار دو سبع در دو ساعت الا پنج دقيقه، در اين اشتباه است، و به مقدار چهار سبع در دو ساعت و نيم و هيفده‏ دقيقه. و در وسط ثور بلوغ ظل به مقدار دو سبع در دو ساعت الا نه دقيقه، و به مقدار چهار سبع در دو ساعت و نيم و پانزده دقيقه است.

و در آخر ثور كه أول جوزا است بلوغ ظل به مقدار دو سبع در يك ساعت و چهل و نه دقيقه، و به مقدار چهار سبع در دو ساعت و چهل و دو دقيقه. و در وسط جوزا بلوغ ظل به مقدار دو سبع در يك ساعت و سى و هشت دقيقه، و به مقدار چهار سبع در دو ساعت و سى و هشت دقيقه.

و در آخر جوزا كه أول سرطان است بلوغ ظل به مقدار دو سبع در يك ساعت و چهل و يك دقيقه، و به چهار سبع در دو ساعت و سى و هشت دقيقه، و وسط سرطان مثل وسط جوزا است.

و آخر سرطان مثل أول جوزا است. و وسط اسد مثل اسد مثل وسط ثور است، و آخر اسد يعنى أول سنبله مثل أول ثور است، و أول سنبله مثل وسط حمل است. و آخر سنبله يعنى أول ميزان مثل أول حمل است، و وسط ميزان مثل وسط حوت است. و آخر ميزان يعنى أول عقرب مثل أول حوت است، و وسط عقرب مثل وسط دلو است. و آخر عقرب يعنى أول قوس مثل أول دلو است، و وسط قوس مثل وسط جدى است.

و در بعضى مواضع اگر چه اشتباه شده، لكن به نحوى نيست كه منافى با مظنه بوده باشد. بنابر اين عمل به مقتضاى آن نمودن در اتيان نوافل بى عيب است.

مخفى نماند كه آنچه مذكور شد در وقت نافله ظهرين در غير روز جمعه است و اما در روز جمعه چنين نيست، و همچنين عدد ركعات نافله روز جمعه علاوه است از عدد ركعات نافله ساير أيام به چهار ركعت، پس عدد ركعات نافله روز جمعه بيست است، و اشكالى در اين نيست، بلكه كلام در وقت اتيان به اين بيست ركعت است، و احتمالات در اين بسيار است‏

أول: آن است كه اتيان شود به مجموع بيست ركعت قبل از زوال مجتمعة يعنى در يك دفعه، ظاهر اين است كه جايز بوده باشد در هر وقت از أوقات قبل از زوال كه بوده باشد، خواه وقت پهن شدن آفتاب يا وقت بلند شدن آفتاب يا قريب به زوال بوده باشد، در هر وقت كه خواسته باشد مجموع بيست ركعت را يك دفعه اتيان مى‏تواند نمود.

دوم: آن است كه مجموع بيست ركعت را باز اتيان نمايد قبل از زوال لكن متفرقه، اين نيز به هر نحو كه خواسته باشد، ظاهر اين است كه جايز بوده باشد، لكن أفضل أقسام متصوره آن است كه توزيع نموده، به اين نحو كه شش ركعت را وقت انبساط شمس، يعنى وقت پهن شدن آفتاب در سطح زمين اتيان نمايد، و شش ركعت را وقتى كه آفتاب بلند شد اتيان نمايد، و شش ركعت را قريب به زوال اتيان نمايد، و دو ركعت را متصل به زوال، يعنى بسيار نزديك به زوال اتيان نمايد.

و بعد از تحقق زوال ظاهر اين است كه جايز نباشد، به اين معنى كه جايز نيست تأخير نمايد اين دو ركعت را و بعد از زوال اتيان نمايد، و اگر اتفاق افتاد زوال و اتيان به اين دو ركعت ننموده باشد قبل از اتيان به فريضه اتيان به اين دو ركعت نماز ننمايد.

سوم: آن است كه اتيان نمايد به مجموع بيست ركعت نافله بعد از زوال و قبل از اتيان به فريضه مجتمعة بوده باشد يا متفرقة. و اين قسم اگر چه از كلام شهيد ثانى ظاهر مى‏شود جواز آن در شرح لمعه و شرح ارشاد، لكن مختار عدم جواز است‏

چهارم: آن است كه اتيان نمايد به مجموع بيست ركعت نافله فيما بين فريضتين، خواه مجتمعة بوده يا متفرقة، و اين نيز جايز نيست، اگر چه مرحوم علامه در نهاية الاحكام و شهيد ثانى در شرح ارشاد تصريح فرموده‏اند بر جواز.

پنجم: آن است كه اتيان نمايد به مجموع بيست ركعت بعد از اداى فريضتين و تشكيكى در جواز اين نيست، خواه مجتمعة اتيان نمايد يا متفرقة، لكن كلام در اين است كه در اين وقت به نيت قضا اتيان نمايد يا به نيت اداء؟ أولى آن است كه قصد قربة مطلقه نمايد و متعرض اداء و قضاء هيچ يك نشود.

ششم: توزيع است، و اين به چند نوع متصور مى‏شود:

أول: آن است كه بعضى از اين نافله قبل از زوال اتيان نمايد، و بعضى را بعد از زوال قبل از اداى فريضتين.

و ثاني: آن است كه بعضى از آن را بعد از زوال و قبل از فريضه و باقى را فيما بين فريضتين اتيان نمايد.

ثالث: آن است كه بعضى را بعد از زوال اتيان نمايد قبل از فريضتين و باقى را بعد از فريضتين.

رابع: آن است كه بعضى را بعد از زوال و قبل از فريضه، و بعضى از آن را فيما بين فريضتين، و بعضى ديگر را بعد از فريضتين.

خامس: اين است كه بعضى را قبل از زوال اتيان نمايد، و بعضى را بعد از زوال قبل از فريضتين، و بعضى را فيما بين فريضتين فقط، يا بعد از فريضتين هم اتيان نمايد.

ظاهر اين است كه هيچ يك از اين اقسام خمسه جايز نبوده باشد، بلى أقسام ديگر هست كه مضايقه از جواز آنها نداريم.

أول: آن است كه بعضى از نافله را قبل از زوال اتيان نمايد و تتمه را فيما بين فريضتين، و سه قسم از اين منصوص است، أول آن است كه هشت ركعت در ما بين فريضتين اتيان شود. و ثانى آن است كه شش ركعت فيما بين اتيان شود.

و ثالث آن است كه چهار ركعت فيما بين اتيان شود.

و دوم: آن است كه بعضى از نافله را قبل از زوال اتيان نمايد و تتمه را بعد از فريضتين. و ثالث: آن است كه جمع ما بين هر سه نمايد، يعنى بعضى را قبل از زوال اتيان نمايد، و بعضى را بعد از زوال لكن فيما بين فريضتين، و تتمه را بعد از فراغ از هر دو فريضه اتيان نمايد، دور نيست اين اقسام همه جايز بوده باشد.

بدان كه مناسب اين است كه ختم مبحث نماييم به ذكر دو مطلب:

أول: آن است كه مذكور شد هر گاه كسى اتيان به اين بيست ركعت نماز نمايد به هر يك از أنحاء مذكوره كه بوده باشد مؤدى سنت خواهد بود، مگر أقسامى كه تصريح شد به عدم جواز آنها، لكن أفضل از همه آن است كه اتيان شود به مجموع بيست ركعت قبل از زوال به توزيعى كه مذكور شد، به اين نحو كه شش ركعت وقت انبساط شمس و شش ركعت را وقت ارتفاع آن و شش ركعت قريب به زوال و دو ركعت متصل به زوال.

كلامى كه در اين مقام هست اين است كه هر گاه عيد فطر يا عيد أضحى اتفاق افتاد در روز جمعه آيا حكم نافله به حال خود باقى است يا خير؟ نظر به اين كه اتيان به نماز نافله در اين دو يوم قبل از نماز عيد و بعد از آن منهى عنه است، ظاهر احتمال أول است، پس نافله مذكوره بر حال خود باقى است، اگر چه در صورت مفروضه بوده باشد، و ظاهر اين است كه نهى منصرف به غير اين نماز بوده باشد.

مطلب ثانى: آن است كه مجموع اين بيست ركعت نماز از نافله ظهر و عصر اين روز است، يا از وظيفه روز جمعه است، يا شانزده ركعت از نافله ظهرين و چهار ركعت از وظيفه يوم جمعه است. ثمره در مقام نيت ظاهر مى‏شود، ظاهر احتمال أول است، پس ده ركعت أول را به نيت نافله ظهر يا صلاة جمعه به عمل مى‏تواند آورد، و ده ركعت باقى را به نيت نافله عصر، لكن أولى اين است كه نيت اين كه از نافله فريضتين است يا از وظيفه يوم است متعرض هيچ يك نشود، بلكه مقصود اين باشد كه چون كه شارع مقرر فرموده در اين روز بيست ركعت نماز شود امتثالا لطلبه و طلبا لرضاه اين نماز را به عمل مى‏آورم.

مبحث سوم (در بيان وقت نافله مغرب است)

وقت اين نافله داخل مى‏شود بعد از انقضاى مقدارى كه كفايت نماز مغرب نمايد بعد از تحقق غروب، لكن جايز نيست اتيان به نافله مگر بعد از اداى نماز مغرب. و در آخر وقت اين نافله خلاف است به سه قول:

قول مشهور و معروف ما بين فقهاء آن است كه وقت آن منقضى مى‏شود به‏ زوال حمره مغربيه، و ظاهر محقق در معتبر و علامه در منتهى دعوى اتفاق علماء شيعه است بر اين مطلب.

دوم: آن است كه ممتد است به امتداد وقت مغرب، و اين مختار شيخ شهيد است در دروس و صاحب مدارك.

سوم: جمع ما بين هر دو قول است، أول در حق مختار، و دوم در حق مضطر و اين ظاهر مى‏شود از كلام أبي الصلاح در كافى، نظر به اين كه در فصل صلوات مسنونه فرموده است: كه وقت نافله هر فريضه ممتد است به امتداد وقت آن فريضه، و در وقت نماز مغرب قائل شده كه وقت مختار منتهى مى‏شود به زوال حمره مغربيه، و وقت مضطر باقى است تا نصف شب. و مختار ما بين أقوال قول أول است.

بدان كه مناسب اين است كه تنبيه شود در اين مقام به چند چيز:

أول: آن است كه هر گاه فرض شود كسى كه در بدو امر به اعتبار باعثى قرار داد كه ترك نافله مغرب نمايد، و به اين قصد اتيان به هر دو نماز نمود بلا فصل، بعد رفع باعث شد و قرار داد كه اتيان به نافله مغرب نمايد، اگر بعد از زوال حمره است اتيان مى‏نمايد به نيت قضا، و اگر قبل از زوال حمره است ظاهر اين است كه اتيان به نيت اداء مى‏تواند نمود.

دوم: آن است كه مكروه است حرف زدن ما بين مغرب و نافله آن، و همچنين ما بين چهار ركعت.

سوم: سجده شكرى كه مستحب است بعد از فراغ از فرايض أولى آن است‏ كه اتيان شود به آن سجده مقدم بر نافله مغرب.

مبحث چهارم (در بيان مزاحمت نوافل مذكوره است نسبت به فرايض)

و در آن چند مقام است:

أول: آن است كه نافله ظهرين مزاحم اين دو نماز مى‏شود در وقت اين دو نماز.

توضيح اين اجمال آن است: كه هر گاه كسى يك ركعت از نافله ظهر را فصاعدا اتيان نمود و وقت نافله منقضى شد، در اين صورت جايز است كه هفت ركعت ديگر را مزاحم نماز ظهر گرداند، يعنى هفت ركعت را بعد از انقضاى وقت نافله اتيان نمايد، بعد اتيان به نماز نمايد. و همچنين است حال در نافله عصر، پس هر گاه يك ركعت را فصاعدا در وقت خود اتيان نمود و وقت اين نافله منقضى شد مى‏تواند اتمام نافله عصر نمايد مقدم بر نماز عصر و اشكالى در اين نيست.

لكن كلام در اين است كه آيا اين حكم مختص بصورتى است كه اين شخص به اعتقاد سعه وقت نافله شروع به نافله نمود، و بعد از اتيان به يك ركعت فساد اعتقاد او منكشف شد، يا آن كه مختص به اين صورت نيست بلكه حكم ثابت است در صورتى كه قبل از شروع به نماز نافله معتقد اين بوده باشد كه وقت نافله وسعت ندارد مگر يك ركعت از آن را، در اين صورت جايز هست يك ركعت را در وقت اتيان نمايد و تتمه را در خارج وقت؟

ظاهر اين است كه حكم در هر دو صورت ثابت بوده باشد و مختص به صورت أول نبوده باشد، و لكن اين در صورتى است كه خروج وقت نافله بعد از اتيان به يك ركعت بوده باشد. و اما هر گاه قبل از اتمام يك ركعت بوده باشد اين حكم ثابت نيست، آيا در اين صورت اتمام دو ركعت جايز است با آنكه قطع آن نماز متعين است؟ ظاهر أول است، لكن اين در صورتى است كه به اعتقاد سعه وقت شروع به نماز نافله نموده باشد، و قبل از اتمام ركوع فساد اعتقاد او ظاهر شود، بلكه وقت خارج شود قبل از اتمام ركعت، در اين صورت اگر چه اتمام دو ركعت جايز است- يعنى قطع نماز بر او لازم نيست- لكن اتمام همه نافله جايز نيست. اما هر گاه قبل از شروع به نماز مشخص بوده باشد كه متمكن از اتمام يك ركعت در وقت نيست، ظاهر اين است كه شروع به نافله در اين صورت جايز نبوده باشد.

مقام دوم: در اين است كه آيا اين مزاحمت در نافله روز جمعه ثابت هست يا نه؟ به اين معنى كه كسى شروع نمود به نافله روز جمعه به اعتقاد سعه وقت، بعد از اتمام يك ركعت مشخص شد كه وقت نافله خارج شده، يعنى وقت فريضه داخل شد به تحقق زوال، در اين صورت ظاهر اين است كه مزاحمت نبوده باشد، يعنى اتمام نافله روز جمعه جايز نبوده باشد. و اما اتمام آن نماز كه شروع نموده و بعد از اتيان به يك ركعت وقت خارج شد، ظاهر اين است كه جايز بوده، بلكه دور نيست كه اتمام آن دو ركعت جايز بوده باشد اگر چه خروج وقت قبل از اتمام يك ركعت بوده باشد.

ملخص مقال اين است: كه مزاحمت نافله در روز جمعه با فريضه ثابت‏ نيست، اگر چه ده ركعت نافله را بلكه هيجده ركعت را به عمل آورده باشد، بلى هر گاه هيجده ركعت را تمام نموده باشد و شروع به ركعت نوزدهم نموده باشد در آن وقت- وقت نافله خارج شود، يعنى وقت نماز ظهر داخل شود، در اين صورت مى‏تواند آن دو ركعت را تمام نمايد تا بيست ركعت تمام شود اگر چه اين مزاحم فريضه شده.

مقام سوم: در مزاحمت نافله مغرب است با صلاة عشاء، به اين معنى كه شروع به نماز نافله مغرب نمود به اعتقاد اين كه وقت تمام نافله باقى است، بعد از اتمام يك ركعت وقت خارج شود، در اين صورت ظاهر اين است كه اتمام نافله مغرب يعنى چهار ركعت را نتواند نمود، و لكن اتمام آنچه را شروع نموده ظاهر اين است كه جايز بوده باشد، اگر چه خروج وقت قبل از اتمام يك ركعت بوده باشد. اما اين در صورتى است كه قبل از شروع به نماز معتقد سعه وقت نسبت به همه چهار ركعت بوده باشد. و هر گاه چنين نبوده باشد، اين منقسم به چند قسم مى‏شود:

أول: آن است كه معتقد اين هست كه به قدر دو ركعت از وقت نافله باقى است، در اين صورت ظاهر اين است كه تواند دو ركعت را اتيان نمود، ظاهر اين است كه مى‏بايد در اين وقت قصد كند كه اين دو ركعت أخيرتين است.

دوم: آن است كه معتقد اين است كه وقت وسعت يك ركعت دارد نه دو ركعت در اين صورت ظاهر اين است كه شروع به نافله نتواند نمود.

سوم: آن است كه معتقد اين است كه وقت وسعت سه ركعت دارد، در اين صورت اتيان به دو ركعت مى‏تواند نمود نه علاوه.

مبحث پنجم (در بيان بعضى نمازهاى وارده در اين وقت است)

يعنى فيما بين نماز مغرب و نماز عشاء، و در أخبار تعبير از اين وقت يعنى بعد از غروب آفتاب تا غروب شفق، و همچنين بعد از طلوع فجر تا طلوع شمس، تعبير از اين دو وقت به ساعت غفلت شده. و وجه تسميه اين دو وقت به ساعت غفلت چنانچه بعضى أخبار ايمايى دارد بر اين آن است كه جنود شياطين در اين وقت غافل مى‏شوند از احوال انسان، پس مراد اين است كه اين ساعت ساعتى است كه جنود شيطان از انسان غافل مى‏باشند. پس انسان از شر آنها در اين وقت محفوظ مى‏باشد، پس دعا و عبادت در اين وقت أقرب به اجابت و أوفق به قبول خواهد بود.

و حديثى كه اشاره به آن شده اين است كه شيطان پهن مى‏كند لشكر و جنود ليليه خود را از براى اغواى عباد اللّه از وقت غايب شدن شمس تا زوال شفق كه حمره مغربيه است، و همچنين پهن مى‏كند عسكر و جنود نهاريه خود را از وقت طلوع فجر تا طلوع شمس، پس اين دو وقت وقت جمع نمودن عسكر و پهن نمودن و منتشر ساختن جنود است به جهت اغواى خلايق.

پس در اين دو وقت چون كه مستولى نيستند بر خلايق، لهذا مى‏توان گفت كه غافل‏اند از احوال انسان. و چون كه منتشر مى‏سازد آنها را به جهت اغواى ناس، لهذا مناسب اين است كه در آن وقت انسان مشغول به ذكر و دعا شود تا از شر آنها محفوظ باشد.

يا آن كه چون كه اين دو ساعت ساعت شريفى است و غالب ناس از شرافت آنها غافل‏اند، لهذا تسميه شده به ساعت غفلت، نظر به غفلت أغلب ناس از بركت و شرافت آنها.

يا آن كه چون شيطان در اين دو وقت جنود خود را متفرق مى‏نمايد به جهت اغوا و اغفال ناس از طاعت الهى جل شأنه، به اين مناسبت تسميه شده به ساعت غفلت. على أى حال مقصود در اين مقام اشاره است به بعضى نمازهاى وارده در اين وقت، كه عبارت از بعد از نماز مغرب و قبل از عشاء است، و در اين مقام اقتصار مى‏شود به چند نماز:

أول: چهار ركعت نافله مغرب است كه بيان شد.

دوم: نمازى است كه مشهور شده در ألسنه به صلاة غفيله، و اين نماز دو ركعت است، در ركعت اولى بعد از حمد اين آيه را بخواند وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ و در ركعت ثانيه بعد از حمد اين آيه را بخواند وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ.

عبارت حديث بعد از اين اين است، فاذا فرغ من القرءآت رفع يديه و قال:

«اللهم اني أسألك بمفاتح الغيب التي لا يعلمها الا أنت أن تصلي على محمد و آل محمد و أن تفعل بي كذا و كذا و يقول: اللهم أنت ولي نعمتي و القادر على طلبتي تعلم حاجتي فأسألك بحق محمد و آله (عليه و عليهم السلام) لما قضيتها لي، و سأل اللّه حاجته أعطاه اللّه ما سأل.

اين است عبارت حديث. و قوله (عليه السلام) «و أن تفعل بي كذا و كذا» اشاره است‏ به اين كه حاجت خود را در آن وقت ذكر نمايد. و قوله (عليه السلام) في آخر الحديث «و سأل اللّه حاجته» اشاره بر اين است كه حاجت خود را دو مرتبه در قنوت ذكر نمايد، و گويا نكته در تكرار اين بوده باشد كه يك مرتبه متوسل مى‏شود به ذات أقدس جل شأنه در قضاى حاجت خود به معونت شفاعت به مفاتح الغيب، يعنى چيزهايى كه موجب توصل به مغيبات است از اسم أعظم الهى و غيره از جمله چيزهايى كه عالم به آنها نيست مگر بارى تعالى جل شأنه، و به اين اشاره است قوله (عليه السلام) «بمفاتح الغيب التي لا يعلمها الا أنت» تا آخر. و مرتبه ديگر وسيله قضاى حاجت خود را قرار مى‏دهد به سيد المرسلين (صلوات اللّه و سلامه عليه و آل أطهار) او را، و به اين اشاره است قوله (عليه السلام) «فأسألك بحق محمد و آله» الى آخره.

و قوله (عليه السلام) «و سأل اللّه حاجته» ممكن است كه مراد اين بوده باشد كه ذكر حاجت خود نمايد، بعد از آن كه گفت تعلم حاجتى به اين نحو: اللهم أنت ولي طلبتي تعلم حاجتى و هي أن تغفر لي ذنوبي، و تجعلني ممن اخترتهم لدينك و خلقتهم لجنتك، و يسرني في أقرب الطرق للوقود عليك، و تحشرني في زمرة أوليائك الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون. و هر مطلب كه خواهد ذكر كند آن وقت بگويد: فأسألك بحق محمد و آله (عليه و عليهم السلام) لما قضيتها لي.

و ممكن است كه مراد اين باشد كه ذكر حاجت خود نمايد در آخر به اين نحو: اللهم أنت ولي طلبتي تعلم حاجتى فأسألك بحق محمد و آله (عليه و عليهم السلام) لما قضيتها لي. آن وقت ذكر حاجت خود نمايد.

و احتمال سوم آن است كه قوله (عليه السلام) «و سأل حاجته» اشاره بوده باشد به تفسير كذا و كذا در آنجا كه فرموده «و أن تفعل بي كذا و كذا» و اين بعيد است اگر چه مراد اين بود مى‏بايست در جنب آن ذكر شده باشد.

و احتمال چهارم آن است كه مراد اين بوده باشد كه بعد از فراغ از نماز سؤال حاجت خود نمايد، بنابراين «و سأل حاجته» عطف خواهد بود بر «صلى» كه در أول حديث مذكور است، و أول حديث اين است «من صلى بين العشائين ركعتين قرأ في الاولى الحمد و قوله «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً» الى قوله «وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ» و في الثانية الحمد و قوله «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها» الى آخر الآية، فاذا فرغ من القراءة رفع يديه- الى آخر الحديث.

حاصل معنى بنابراين چنين خواهد بود كه كسى كه ميان نماز مغرب و عشاء دو ركعت نماز كند به اين كيفيت كه مذكور شد و سؤال كند حاجت خود را بعد از نماز، هر گاه چنين نمايد خداوند عالم اجابت حاجت او خواهد فرمود، و حاجت او را به او خواهد داد. و هر گاه جمع ما بين همه نمايد به همه احتمالات حديث عمل كرده خواهد بود، به اين نحو كه به جاى و أن تفعل بي كذا و كذا ذكر حاجت خود نمايد، و همچنين بعد از آن كه گفت تعلم حاجتى سؤال حاجت خود نمايد، و اعاده آن نمايد بعد از آن كه گفت لما قضيتها، و همچنين بعد از فراغ از نماز. و اگر چنين نمايد أشمل و أتقن خواهد بود.

مخفى نماند آنچه كه مذكور شد در بيان كيفيت و حقيقت اين نماز بود، كلامى كه در اين مقام هست در حكم آن است، كه آيا اين نماز را ما بين مغرب و عشاء مى‏توان به عمل آورد يا نه؟ تحقيق در اين باب تفصيل در مقال است، پس مى‏گوييم: اتيان به اين نماز يا قبل از زوال سرخى است كه در جانب مغرب‏ هم مى‏رسد بعد از غروب، يا بعد از آن، در صورت أول يا اقتصار مى‏نمايد به همين دو ركعت نماز، يا جمع مى‏كند ما بين آن و چهار ركعت نافله مغرب.

و در صورت ثانيه يا اين دو ركعت نماز را مقدم مى‏دارد بر نافله مغرب، يا در وسط آن اتيان مى‏نمايد، يا بعد از آن، پس أقسام مسأله شش است:

أول: آن است كه اتيان به اين نماز نمايد قبل از زوال حمره مغربيه و اقتصار نمايد به آن.

دوم: آن است كه جمع نمايد ما بين آن و نافله مغرب، لكن اين نماز را مقدم مى‏دارد بر نافله مغرب، در اين دو صورت ظاهر اين است كه اتيان به اين نماز مى‏تواند نمود.

سوم: آن است كه جمع نمايد ما بين اين نماز و نافله مغرب، و لكن اتيان به اين نماز نمايد ما بين نافله مغرب، مشخص است كه اين قبل از زوال حمره مغربيه خواهد بود، اين قسم نيز ظاهر اين است كه جايز بوده باشد.

چهارم: آن است كه اتيان نمايد به اين دو ركعت بعد از چهار ركعت‏ نافله مغرب لكن قبل از زوال حمره مغربيه، اين نيز دور نيست كه جايز بوده باشد.

پنجم: مثل چهارم است مگر اين كه اتيان به اين دو ركعت بعد از حمره مغربيه بوده باشد.

ششم: آن است كه اقتصار نمايد به اين دو ركعت لكن بعد از زوال حمره مغربيه اين دو قسم ظاهر اين است كه جايز نبوده باشد، پس اتيان به اين دو ركعت در چهار صورت كه اول مذكور شد بى عيب است، لكن اينها مختلف مى‏باشند در قوت و ضعف، به اين معنى كه دو صورت أول حكم به جواز كمال قوت دارد، و صورت ثالثه اگر چه جايز است لكن مثل اين دو صورت در قوت نيست چنانچه جواز در صورت ثالثه أقوى از صورت رابعه است.

و ممكن است كه هر گاه كسى دو ركعت نافله مغرب را اتيان نمايد به كيفيتى كه مذكور شد، و در آن قصد هر دو نماز كند، هم قصد نافله مغرب و هم قصد اين نماز، امتثال به هر دو نماز به عمل آورده باشد، پس فائز به ثواب هر دو نماز خواهد بود انشاء اللّه تعالى. وجه جواز اين نماز در چهار صورت كه مذكور شد و عدم جواز در دو صورت اخيره ظاهر مى‏شود از مطالع الانوار.

و از جمله صلوات وارده ما بين نماز مغرب و نماز عشا نماز معروف به نماز وصيت است، كه شيخ طوسى در كتاب مصباح ذكر فرموده از جناب رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم)، كه آن جناب در مقام وصيت به امت خود فرموده: كه وصيت مى‏كنم شما را به دو ركعت نماز ميان مغرب و عشاء، قرائت كند در ركعت أولى بعد از حمد سيزده مرتبه سوره اذا زلزلت، و در ركعت ثانى بعد از حمد پانزده مرتبه قل هو اللّه أحد، كسى كه اين نماز را بكند در هر ماهى مى‏باشد او از جمله متقين، و هر گاه در هر سالى بكند مى‏باشد او از جمله محسنين، و هر گاه در هر جمعه بكند مى‏باشد از جمله نماز كنندگان، و اگر در هر شب به عمل آورد مزاحم‏ من مى‏شود در بهشت، و غير از خداوند جل شأنه كسى احصاى ثواب او را نمى‏تواند نمود.

و چون كه حديثى كه مشتمل بر اين نماز ضعيف است، لهذا ترك اين نماز اولى است، مگر در صورتى كه اتيان به نافله مغرب ننمايد، يا آن كه اين نماز را مقدم»

بر نافله مغرب اتيان نمايد. در اين دو صورت ظاهر اين است كه اتيان به اين نماز عيب نداشته باشد.

و از جمله نمازهاى وارده ما بين عشائين نمازى است كه در دهه أول ماه ذى الحجة الحرام ما بين اين دو نماز وارد شده، و اين نمازى است روايت شده از كاشف أسرار و دقايق جناب امام جعفر صادق (عليه السلام) كه آن حضرت فرمود: كه جناب والد من به من امر فرمود كه نبايد ترك بكنى دو ركعت نماز را ميان مغرب و عشاء در دهه ذى الحجه، و مى‏خوانى در هر يك از اين دو ركعت بعد از فراغ از سوره مباركه حمد سوره قل هو اللّه أحد و اين آيه شريفه را وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ بعد از آن كه اين دو ركعت نماز را ميان اين دو نماز در دهه ذى الحجه به عمل آوردى شريك خواهى بود با حاج در ثواب ايشان اگر چه حج نكرده باشى.

اين نماز نيز مثل نماز وصيت است، بلكه به مراتب سند اين أضعف از سند آن است، چه اين حديث در أحدى از كتب معتبره روايت نشده، و سيد ابن طاووس نقل كرده اين را از كتاب ابن اشناس، نه اصل اين كتاب معروف است نه مصنف آن، پس اعتماد به اين نمى‏توان نمود در حكم به جواز اين نماز در وقت فريضه، مگر به نحوى كه در صلوات وصيت مذكور شد، به اين نحو كه اقتصار نمايد به اين نماز و اتيان به نافله مغرب ننمايد، يا آن كه در صورت جمع ما بين هر دو أول اتيان به اين نماز نمايد بعد به نماز نافله مغرب، در اين دو صورت بى‏عيب خواهد بود، چنانچه وجه آن در مطالع الانوار مبين است.

و از جمله نمازهايى كه متداول شده در اين اعصار ميان نماز مغرب و عشاء مى‏كنند نماز هديه ميت است، و اين مطلقا مأخذى ندارد، بلكه تا حال مستندى از براى اين نماز بر نخورده‏ايم، مگر آنچه كفعمى در مصباح ايراد نموده و آن اين است: صلاة الهدية ليلة الدفن ركعتان في الاولى الحمد و آية الكرسي و في الثانية الحمد و القدر عشرا، فاذا سلم قال: اللهم صل على محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الى قبر فلان، قال: و في رواية أخرى بعد الحمد التوحيد مرتين و في الثانية بعد الحمد الهاكم التكاثر عشرا ثم الدعاء المذكور.

و از اين كه اسناد به معصوم (عليه السلام) نداده حديث بودن آن مشخص نيست بلى ظاهر مى‏شود از عبارت «و في رواية أخرى» اين كه آنچه أول مذكور شده حديث است، لكن نه سندى دارد كه ملاحظه شود، و نه اشاره به مأخذ شده كه استعلام حال آن توان نمود. به علاوه آن كه غايت مدلول آن اين است كه چنين نمازى در شب دفن ميت وارد شده، و اما اين كه اين نماز مى‏بايد ما بين دو نماز كرده شود مطلقا اثرى از آن نيست.

پس اتيان نمودن اين نماز ميان دو نماز بى‏وجه است، بلى هر گاه اين نماز به طريق اجاره بر كسى لازم شود در اين وقت، اگر چه مخير است ما بين آن كه ميان دو نماز اين نماز را اتيان كند يا بعد از هر دو نماز، لكن در اين صورت از محل كلام خارج است، نظر به اين كه در اين حالت نافله نخواهد بود.