زكات

محسن قرائتى

- ۳ -


شيوه گرفتن

حضرت على (عليه السلام ) در نامه بيست و پنجم نهج البلاغه دستوراتى به دست اندركاران دريافت زكات مى دهد كه چون آن دستورات امروز براى همه كسانى كه از طرف دولت اسلامى براى انجام ماموريتى به سراغ مردم مى روند است ، آن نامه را نقل و ترجمه مى كنم :

1- انگيزه تو براى گرفتن زكات ، تقواى خداوند يكتا باشد (نه رياست ، نه امرار معاش و..) انطلق على تقوى الله وحده ....

2- هيچ مسلمانى را مترسان (فكر نكن كه چون مامور حكومت هستى بايد مردم از تو حساب ببرند و تو متكبرانه و با ژست بر آنان وارد شوى ). لا ترو عن مسلما

3- در صورت كراهت مردم ، حق ندارى وارد زمين و مزرعه و باغ آنان شوى : لا تجتازن عليه كارها.

4- بيش از حق خدا (زكات ) نگير: لا تاخذن منه اكثر من حق الله .

5- هر گاه بر قبيله اى وارد شدى ، به منزل مردم نرو بلكه كنار چشمه و چاه و قنات آبى فرود آى . انزل على ماهم من غير ان تخالط البياتهم . (مهمان شدن كارمندان آفاتى دارد، از جمله ممكن است به خاطر پذيرايى ، قلب كارمند جذب صاحبخانه شود و در گرفتن حق خدا از او سهل انگارى كند و ممكن است مردم ميزبان را واسطه قرار دهند تا مامور كمتر بگيرد، يا ممكن است ميزبان در قبيله خود افتخار و از ميزبانى خود سوء استفاده كند.)

6- با آرامش و وقار بر مردم وارد شو. (بوق و كاروان و اسكورت و هيئت همراه لازم نيست ) ثم امض اليهم بالسكينة والوقار.

7- تو بر مردم وارد شو و بر آنان سلام كن ، (نه انتظار سلام از مردم داشته باش و نه اتظار اينكه مردم گرد تو جمع شوند) تقوم بينهم فتسلم عليهم .

8- از احترام به مردم فروگذار مكن . و لا تخرج بالتحيه حركت به سوى مردم و گفتگو با مردم همراه با تانى باشد (نه دست پاچگى ) ثم امض ‍ اليهم بالكسينة ثم تقول (218)

9- در گرفتن زكات ، خدا محورى را فراموش مكن و به مردم بگو: شما بنده خدا هستيد (عباد الله ) و من فرستاده و مامور خدا هستم (ارسلنى اليكم ولى الله ) و سهمى كه مى دهيد حق خداست (لا خذ منكم حق الله )

10- در گرفتن زكات از مردم پيش داورى نكن ، بلكه از خود مردم سوال كن كه آيا در مال شما حق الهى هست يا نه ؟ اگر هست ، حق خدا را به ولى خدا بدهيد فهل لله فى اموالكم من حق فتودوه الى وليه

11- به مردم اعتماد كن و اگر كسى گفت حق الهى در مال من نيست ، گفتارش را بپذير و دوباره به او مراجعه نكن . (فان قال لا فلا تراجعه ).

12- چون كسى كه زكات مى دهد به تو لطف مى كند (فان انعم لك منعم ) همراه او حركت كن (فانطلق معه ) و در مسير راه او را مترسان ، تهديد مكن ، سخت نگير **من غير ان تخيفه او توعده او تعسفه او ترهقه

13- هر چه از طلا و نقره داد بگير و چانه نزن . (فخذ ما اعطاك ) اگر شتر و گوسفند دارد چون سهم او بيش از سهم زكات است ، بدون اجازه او وارد بر آنها مشو **فان كان له ماشية او ابل فلاتد خلها الا باءذنه فان اكثرها له

14- همين كه وارد شدى و گاوها و گوسفندها و شتران را ديدى ، قيافه نگير و سخت گيرى نكن و صاحبش را مرنجان .** لا تدخل عليها دخول متسلط عليه ... ولا تسوان صاحبها

15- حيوانات را رم نده و آرامش آنها را نگير لا تنفرون تهميمة و لا تفزعنها.

16- در تمام مراحل حال مردم را مراعات كن . گله و دام را دو بخش كن . هر بخش را صاحبش اراده كرد، بر دارد وشما بخش ديگر را انتخات كن . بار دوم بخشى كه سهم تو است به دو قسمت تقسيم كن ، باز هم هر قسمت را كه او خواست بردارد آزاد است و اين بخش كردن را آنقدر تكرار كن تا سهم زكات در آخرين تقسيم تو روشن شود.

17- پشيمانى مردم را در انتخاب بخشى كه برداشته است ، بپذير. فان استقالك فاقله

18- حيوان پير و از كار افتاده ، دست و پا شكسته و عيب دار را مگير (219) لا تاخذن عودا و لا هرمة و لا مسكورة و لا مهلوسة و لا ذات عوار (220)

19- سهم خدا را به كسى بسپار كه به دين و دلسوزى او نسبت به مال مسلمين اطمينان داشته باشى . **و لا تامنن عليها الا من تثق بدينه رافقا بمال المسلمين

20- سهمى كه جمع آورى شده بايد بدست ولى مسلمين برسد و او آن را ميان فقرا تقسيم كند و كسى كه حيوانات زكاتى نزد ما مى آورد، بايد شخصى مهربان و درستكار باشد، درشتى نكند، آنها را به سختى نراند، خسته نكند **لا توكل بها الا ناصحا شفيقا امينا حفيظا غير معنف و لا مجحف و لا ملعب و لا متعب

21- شترى كه به عنوان زكات گرفته مى شود از بچه اش جدا نشود. (لا يحول بين ناقة و بين فصيلها)

22- تمام شير آن را ندوشد و مقدارى از شير براى بچه اش در پستان باقى بگذارد. (و لا يمصر لبنها فيضر ذلك بولدها)

23- با سوار شدن بر حيواناتى كه به عنوان زكات گرفته شده اند، آنها را خسته نكند. (لا يجهدنها ركوبا)

24- در دوشيدن شير و سوار شددن عدالت را ميان شتران مراعات كند، (مبادا يك شتر را يك ساعت سوار شود و يك شتر را دو ساعت ) (و ليعدل بين صواحباتها)

25- اگر حيوانى در مسير راه خسته شد، بايد به او استراحت دهد (و ليرفه على اللاغب )، حيوانى را كه پايش سائيده شده (نقب ) و حيوانى كه به خاطر درد لنگان و كج مى رود (ظالع ) با آرامش براند (و ليستان بالنقب و الظالع )، در مسيرى كه حيوانات زكاتى را مى برد اگر به محل هاى آب رسيد، آنها را وارد كند (وليوردها ما تمر من الغدر)، مسير حيوانات را از جاده هاى سر سبز به مناطق بى گياه تبديل نگند و لا يعدل بها عن نبت الارض الى جواد الطريق )، (جواد منطقه بى علف است )، به حيوانى كه خسته شد استراحت دهد (وليمهلها عند النطاف و الاعشاب ). همه اين دستورات براى آن است كه حيواناتى كه سهم فقرا است فربه و پر مغز (221) نزد ما جمع شود و ما آنها را طبق كتاب خدا و سنت پيامبر تقسيم (صلى الله عليه و آله ) كنيم ، البته مراعات اين دستورات در ماموريتى كه دارى پاداش تو را بزرگتر و رشد معنوى تو را ان شاء الله بيشتر مى نمايد.

در اين چند سطر نهج البلاغه ، آوردن اين همه دستور براى انجام يك ماموريت نشان دهنده جامعيت و دقت و لطافت اسلام است . راستى اگر همين يك نامه را براى اهل توحيد بخوانيم ، خدا محورى آن همه را جذب مى كند. اگر براى حقوقدانان و كسانى كه دم از بشر دوستى مى زنند بخوانيم ، همه بايد در برابر اين نامه سجده كنند. اگر براى نويسندگان حقوق حيوانات بخوانيم ، از ادعاهاى خود دست بر مى دارند. زيرا در اين نامه ، هم خداوند محور همه چيز است و هم به مردم در عالى ترين سطح احترام گذاشته شده است و هم حق حيوانات مراعات شده و هم ...

اما محوريت خدا در كلماتى از قبيل : تقوى الله ، عباد الله ، ولى الله ، حق الله ، كتاب الله ، سنة رسول الله ، امر الله ،

ان شاء الله به چشم مى خورد.

اما احترام مردم در اين نامه در جملاتى از قبيل :

1- امنيت مردم در جامعه (لا تروعن مسلما)

2- امنيت مردم در مسكن و باغ و مزرعه (من غير ان تخالط ابياتهم )

3- رفتن ميان مردم (تقوم بينهم )

4- سلام بر مردم (فتسلم عليهم )

5- سوال از مردم (فهل لله فى اموالكم )

6- اعتماد به مردم (فان قال لا فلا تراجعه )

7- نرمى با مردم (من غير ان تخيفه ، توعده ، تعسفه ، ترهقه )

8- آزار ندادن مردم (لا تسون صاحبها)

9- آزاد دادن به مردم (ثم خيره )

10- عذر پذيرى مردم (فان استقالك فاقله )

11- اجازه گرفتن از مردم (لا تدخلها الاباذنه )

به چشم مى خورد. در اين نامه مراعات حقوق حيوانات در عالى ترين سطح مطرح است ، مثلا حيوان را نترسان ، تمام شيرش را مدوش ، آن را از فرزندش ‍ جدا مكن ، خسته مكن ، به خسته ها رفاه بده ، در جاده خشكيده حركت مده ، در بهره گيرى عدالت داشته باش و امثال آن ...

بعد از نگاهى گذرا كه به نامه 25 نهج البلاغه حضرت على (عليه السلام ) به كارگزاران و دست اندركاران حكومت براى گرفتن زكات داشتيم ، به چند حديث ديگر نيز توجه كنيم :

امام صادق (عليه السلام ) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نقل مى كند كه فرمود: در گرفتن زكات خشونت ، قهر، كتك ، سخت گيرى ، تحميل بيش ‍ از طاقت ممنوع است (222)

و در حديث ديگر از اينكه مردم را وادار به سوگند كنيم كه زكات داده اند، نهى فرمود. (223) اگر برخورد ما اسلامى باشد (و همان گونه كه در نامه 25 گذشت ) مردم بدانند كه حاكم اسلامى به خاطر وظيفه الهى به سراغ مردم رفته يا افرادى را براى گرفتن زكات اعزام مى كند، انگيزه تقوى و سير كردن فقرا است ، داه و روش كتاب خدا و سنت پيامبر است ، تمام مردم (جز افراد لجوج و مريض ) با آغوش باز اسلام را خواهند پذيرفت .

اگر مردم از نحوه جمع آورى و تقسيم آگاه باشند، به پرداخت زكات گرايش ‍ بيشترى خواهند داشت . در زمان رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) زكات در مسجد جمع آورى مى شد و همين كه محل جمع آورى پر مى گشت ، شخص پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) آنها را تقسيم مى فرمود. (224)

اگر در شيوه گرفتن زكات به قرآن عمل شود كه گيرنده زكات كه پيامبر اكرم است ، بر پرداخت كننده صلوات و درود مى فرستاد (225) و صلوات او براى آنان آرام بخش بود و سنگينى گذشت از مال را از دوش آنان بر طرف مى كرد و مردم با طيب خاطر زكات خود را خواهند پرداخت .

در حديث مى خوانيم : اول كسى كه زكات خود را نزد پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) آورد شخصى به نام ابواوفى بود. حضرت زكات او را گرفت و فرمود: اللهم صل على ابى اوفى و آل ابى اوفى (226) خداوند بر ابى اوفى و خاندان او درود بفرستد.

اگر هنگام گرفتن زكات ، دهنده آنرا آزاد بگذاريم كه اگر خواست جنس بدهد و اگر آن را خريدارى كند و قيمت آن را پرداخت نمايد، اين آزادى نيز نوعى تشويق عملى است . (227)

توافق عادلانه

يكى از مسائلى كه پرداخت زكات را براى مردم آسان تر مى كند، توافق كردن گيرنده با پرداخت كننده است . در حديث مى خوانيم : اگر گيرنده زكات آن حيوانى را كه مشمول زكات است نيافت ، مى تواند با دهنده زكات توافقى عادلانه داشته باشد، يا شتر بزرگترى بردارد و ارزش اضافه آن را به صاحبش ‍ بپردازد و يا حيوان كوچكترى بردارد و صاحبش مبلغى كه ما به التفاوت است همراه شتر به گيرنده زكات رد كند. (228)

تسهيلات در زكات گيرى

براى تشويق مردم بايد ما به سراغ آنان برويم ، مثلا وسيله حمل و نقل گندم و جو و... را به سرزمين ببريم ، زيرا تهيه وسيله و حمل محصول براى دولت آسان و براى مردم مشكل است .

از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدند: آيا ما مردم را جمع كنيم و زكات مالشان را بگيريم يا اينكه ما به سراغ مردم برويم ؟ فرمود: شما به سراغ چشمه هاى آب آنان برويد(229)

به چه كسانى زكات ندهيم ؟

قرآن براى مصرف زكات هشت مورد را تعيين فرموده است و در اين بحث با توجه به روايات ، كسانى كه حق گرفتن زكات ندارد، معين شده اند. از جمله :

1- كسانى كه مى توانند بدون مشقت حرفه اى بياموزند و از طريق آن امرار معاش كنند، لازم است آن حرفه را فرا گيرند. (230)

امام باقر (عليه السلام ) فرمود: افراد تندرست و قوى ، نبايد زكات بگيرند و نبايد به آنها زكات داد. (231)

آرى ، در جامعه افرادى با اين كه قدرت بر كاركردن دارند، به خاطر تن پرورى خود را مشمول زكات مى پندارند.

2- به كسى كه شارب خمر است ، زكات ندهيد. (232)

3- به كسانى كه سر سختانه و با علم و آگاهى با مسلمين عناد مى ورزند و نسبت به اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) كينه و لجاجت دارند، زكات ندهيد. (233)

4- در روايت مى خوانيم : به افراد ناصبى نيز زكات ندهيد، مگر آن كه از زبان او بترسيد و از طريق زكات بتوانيد دين و آبروى خود را حفظ كنيد. (234)

در روايات كمك به نا اهلانى كه از طريق شعر و تهمت و امثال آن آبروى ديگران را مخدوش مى كنند، نيز سفارش شده است . (235)

5- امام رضا (عليه السلام ) فرمود: به كسانى كه انحراف آنان نسبت به اهل بيت روشن و شناخته شده است ، زكات ندهيد. (236)

6- به كسانى كه واجب النفقه هستند، زكات نمى رسد. (237)

7- به افراد غنى ، زكات پرداخت نمى شود. (238)

8- به صاحبان حرفه زكات نمى رسد. (239)

9- به كسانى كه انحرافات عقيده دارند، مثلا براى خداوند جسم پذيرفته اند، يا مردم را در اعمال خود مجبور مى پندارند و يا واقفيه و هفت امامى هستند، زكات پرداخت نمى شود.(240)

البته پرداخت كمى از زكات به گروهى كه در راه حق نيستند ولى با حق هم لجاجت ندارند، بلامانع است . (241)

تفاوت خمس و زكات با ماليات

بعضى مى پرسند ما كه ماليات به دولت اسلامى مى دهيم ، پرداخت خمس ‍ و زكات براى چيست ؟

ما در اينجا به بعضى تفاوت ها فهرست وار اشاره مى كنيم :

1- برآورد خمس و زكات و تخمين حساب و كتاب آن بر اساس اعتمادى است كه به خود پرداخت كننده مى شود و هيچ نيازى به بازرسى و نظارت ديگرى نيست . در حالى كه ماليات مبلغى است كه دولت تعيين و محاسبه و دريافت مى كند.

2- گيرندگان زكات ، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) و جانشينان آن بزرگوار و كسانى هستند كه از طرف حضرت اجازه داشته باشند، ولى در ماليات اينگونه نيست .

3- خمس و زكات بايد بر اساس عقيده و ايمان و با قصد قربت و رضاى خداوند متعال پرداخت شود. تا آنجا كه اگر مسائل عاطفى ، اجتماعى ، سياسى ، قبيله اى يا كسب شهرت و عزت در نظر باشد، گويا حق خداوند پرداخت نشده است ولى در پرداخت ماليات اين ايمان و قصد قربت و اخلاص لازم نيست .

4- خمس و زكات از افرادى گرفته مى شود كه توان مالى دارند، ولى ماليات اين گونه نيست و گاهى بر پارچه و كاغذ و ماشين و سيگار ماليات بسته مى شود، خواه مصرف كنندگان فقير باشند يا غنى .

5- خمس و زكات را مردم با اراده و اختيار به كسانى مى دهند كه محبوب آنها هستند، ولى در ماليات نه دهنده اختيارى دارد و نه گيرنده آن محبوبيت و قداستى .

6- ماليات نوعا براى هزينه هاى شخصى زندگى خود ماست ولى خمس و زكات براى كمك به ديگران است . توضيح اينكه همان گونه كه انسان داخل منزل را موزائيك مى كند، مبلغى به عنوان ماليات مى پردازد كه بيرون خانه او آسفالت شود و همان گونه كه درهاى داخل منزل را قفل مى زند، مبلغى ماليات مى دهد كه پليس بيرون خانه را محافظت نمايد.

براى داخل خانه كپسول آتش نشانى مى خرد، مبلغى مى دهد تا دولت ماشين آتش نشانى به صورت آماده باش در بيرون او تهيه كند. هزينه اى براى باغچه منزل مى دهد و هزينه اى به دولت براى احداث پارك و بوستان مى پردازد.

بنابراين انسان دو نوع هزينه دارد: هزينه هايى كه مستقيما براى داخل منزل تهيه مى كند و هزينه هايى كه از طريق دولت براى رفاه و خدمات بيرون منزل به واسطه ماليات دريافت مى كند، پس ماليات بخشى از هزينه هاى شخصى انسان است .

لذا كسانى كه خمس مى دهند بايد مخارج زندگى خود را از درآمد كم كنند و مالياتى را كه مى دهند جزء مخارج زندگى آنها حساب مى شود. مثلا اگر شخصى در سال دو ميليون تومان درآمد دارد و يك مليون تومان خرج زندگى اوست و صد هزار تومان ماليات پرداخت مى كند، اين شخص به هنگام حساب سال بايد صد هزار تومان را مثل يك مليون تومان جزء زندگى خود قرار دهد و نهصد هزار تومان را پس انداز و سود خود حساب كند و خمس همان نهصد هزار تومان را بپردازد.

بنابراين زكات و خمس براى خدمت به ديگران است ، ولى ماليات براى دريافت خدمات دولتى براى خود ماست .

7- در زمان امامان معصوم حكومت ها از مردم مالياتهايى به نام خراج و عشريه مى گرفتند، ولى باز هم مردم خمس و زكات خود را به امامان عزيز مى دادند و آن بزرگواران مى گرفتند و نمى فرمودند شما كه خراج مى دهيد، لازم نيست خمس و زكات بدهيد.

8- حاكم اسلامى و فقيه جامع الشرايط مى تواند در شرايطى ميزان ماليت پرداختى مردم را كم و زياد نمايد و اكنون ولايت فقيه علاوه بر خمس و زكات ، دستور پرداخت ماليات را نيز داده اند.

9- در تمام كشورهاى دنيا علاوه بر ماليات ، صندوق هاى خيريه و موسسات عام المنفعه اى وجود دارد و تمام خدمات را بر دوش دولت نمى گذارند.

امام مهدى (عليه السلام ) و زكات

پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمودند: قبل از ظهور حضرت مهدى (عليه السلام ) فرهنگ اقتصادى مردم به نحوى است كه حرام خوارى ارزش ‍ و غنيمت ، ولى پرداخت زكات خسارت شمرده مى شود. (242)

در آن زمان كسى را مى بينى كه ثروت زيادى نزد اوست و از آغاز مالكيت ، هرگز زكات نداده است . (243)

در آن روزگار كه امام مهدى (عليه السلام ) ظهور كند، ثروتمندان بايد حق خدا را بدهند و اگر ممانعت كنند، گرفتار قهر ولى الله قرار خواهند گرفت . (244)

آرى روز ظهور روز پايان گرسنگى و فقر است گر چه به بهاى محو ثروتمندان بى درد و مرفهان بى تفاوت باشد. در آن روز تبعيض ها از بين خواهد رفت و اموال عمومى به طور مساوى در ميان مردم تقسيم خواهد شد و در آن روز كسى را كه نيازمند به زكات باشد، مشاهده نخواهى كرد. (245)

پاسخ به چند سوال :

1- آيا زكات بايد به هشت قسمت مساوى تقسيم شود؟

در آيه شصت سوره توبه براى زكات هشت مصرف نام برده شده كه عبارتند: از فقرا، مساكين ، دست اندركاران دريافت زكات ، هزينه جذب دلها، خريدن و آزاد كردن بردگان ، كمك به بدهكاران ، هزينه كردن در كارهاى خدا پسند و عام المنفعه ، كمك به مسافرانى كه در راه به مشكلات بر مى خورد. در اينجا سوالى مطرح است و آن اينكه آيا بايد زكات در اين موارد يكسان هزيه شود؟

پاسخ را از امام صادق (عليه السلام ) مى شنويم : امام از شخصى به نام عمرو بن عبيد مى پرسد: زكات مال خود را چگونه تقسيم مى كنى ؟ گفت به هشت جزء مساوى . امام فرمود: ممكن است تعدد يك صنف (مثلا فقرا) ده هزار نفر، ولى تعداد صنف ديگر چند نفرى بيشتر نباشد. گفت : بله ، ولى تقسيم من يكسان است . امام فرمود: اين عمل تو خلاف راه و روش پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) است . پيامبر عزيز اسلام در تقسيم زكات ، مصلحت انديشى مى فرمودند. (246)

آرى ، زكات از بودجه هاى حكومت است و بايد دست حاكم اسلامى در نحوه مصرف آن باز باشد.

چه مالى زكات دارد؟

تقريبا تمام فقها در رساله هاى خود فرموده اند كه زكات مربوط به نه چيز است . همان چيزهايى كه مورد توليد و مصرف عموم مردم آن زمان بوده است . (گندم و جو، خرما، كشمش ، گوسفند، گاو، شتر، طلا و نقره مسكوك ) البته براى اين نه چيز شرايطى است كه فقهاى بزرگوار در رساله هاى خود آورده اند. و آن شرايط عبارتند از:

1- شرايطى براى پرداخت كننده .

2- شرايطى براى گيرنده .

3- شرايطى براى آن مالى كه مورد زكات است . از نظر وزن ، قيمت و سكه طلا و نقره رايج باشد.

4- تغييراتى كه در گندم و جو و.. مى باشد كه اگر از چاه آبيارى شد مقدار كمترى زكات مى پردازد، ولى اگر از طريق ديم بدست آمد زكات بيشترى دارد، يا گاو و گوسفندى زكات دارد كه در چراگاه بچرد و صابش براى تامين علوفه آنها هزينه اى نپردازد. به هر حال شرايط آن در رساله هاى عمليه مطرح شده است و ما وارد آن ميدان نمى شويم و هر كس بايد به مرجع تقليد خود مراجعه و به فتواى او عمل كند تا در قيامت بر او و خدا حجت باشد.

در كنار نظريه اكثريت

در كنار نظريه قرين بخ تنفتق مراجع تقليد، بعضى از علما و دانشمندان نظر ديگرى دارند كه به آن اشاره مى كنيم . اين افراد ميگويند: دليل وجوب زكات فقر زدايى است و تا فقر هست بايد زكات را از اجناس ديگر نيز بگيريم تا فقر به كلى ريشه كن شود و در پرداخت زكات ، تفاوتى ميان گندم و جو و ساير اجناس نيست ، بلكه آنچه مهم است ، ريشه كنى فقر است .

اين افراد شواهدى نيز براى سخن خود مى آورند از جمله در روايات مى خوانيم : اگر مشكل فقرا حل نمى شد، خداوند در مال اغنيا سهم بيشترى براى فقرا قرار مى داد، پس محور زكات حل مشكل فقرا است و چون با پرداخت زكات نه چيز اين مشكل حل نمى شود، بايد از اجناس ديگر نيز زكات گرفته شود.

در روايات ميخوانيم رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) زكات را از غير اين نه چيز عفو فرمود. كلمه عفو نشان مى دهد كه دامنه زكات در ابتدا گسترده بوده است ، ولى در زمان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) چون با پرداخت زكات نه چيز مشكل فقرا حل مى شد، حضرت زكات باقى اجناس ‍ را عفو كردند و اين عفو حكومتى ، تنها براى زمان خاصى است و لذا بعد از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) حضرت على (عليه السلام ) براى اسب ها زكات تعيين كرد. بنابراين دست حاكم اسلامى براى كم و زياد كردن اقلام مشمول زكات باز است و هر گاه تعداد فقرا زياد شد، حاكم اسلامى مى تواند بر چيزى زكات قرار دهد و اگر مشكل فقرا حل شد، مى تواند زكات جنسى را عفو كند.

ما به همين مقدار اشاره اكتفاو دامنه اين بحث را جمع مى كنيم و بررسى آن را به حوزه هاى علميه واگذار مى كنيم و همين قدر مى گوئيم كه :

اولا: حل مشكل فقر، تنها از راه گرفتن زكات نيست ، بلكه راههاى ديگرى نظير خمس ، انفاقات ، كفارات ، قرض الحسنه ، ايجاد شركت هاى تعاونى ، اشتغال ، مضاربه و امثال آن نيز هست .

ثانيا: بايد فرهنگ ساده زيستى و زهد و قناعت و صرفه جويى و مصرف صحيح در مردم زنده شود تا ميليون ها نفر به خيال فقر ناله نزنند و توقع نداشته باشند كه از كار كم ، نان زياد بخورند.

سوال : آيا مصرف زكات تنها در هشت مورد ذكر شده است ؟

در آيه 58 سوره توبه ، منافقان پيامبر عزيز را در مورد نحوه مصرف زكات سرزنش مى كردند و مى گفتند كه چرا زكات جمع آورى شده را فقط در موارد خاص مصرف مى كند. خداوند مى فرمايد: انتقاد و كنايه زدن آنان بر اساس منافع شخصى است ، اگر مقدارى از زكات به آنان داده شود راضى مى گردند و اگر داده نشود، عصبانى مى شوند. (247)

و در آيه بعد مى فرمايد: اگر اين منافقان (به جاى انتقاد و انتقام )، به آنچه خدا و رسول به آنان عطا كرده بود، راضى بودند و مى گفتند خداوند ما را كفايت مى كند، و در آينده خدا و رسول از فضلش به ما لطف خواهند كرد، برايشان بهتر بود.

سپس در آيه 60 همين سوره با صراحت و قاطعيت مصرف زكات را در هشت مورد منحصر كرده است كه ما اين آيه را به صورت يك تقسيم رياضى ترسيم مى كنيم كه جمله صدقات ، مقسوم و هشت مورد مصرف ، مقسوم عليه باشد و اينك ما بايد شاهد خارج قسمت باشيم كه جمع خارج قسمت چهره نظام اسلامى است .

يك بار ديگر با دقت به اين تقسيم نگاه كنيم ، اگر نظام اسلامى مقدارى از اموال اغنيا و پر در آمدها را بگيرد و در مصارف هشت گانه اى كه ذكر شده است مصرف كند، جامعه اسلامى به جامعه اى تبديل مى شود كه در آن زندگى فقرا تامين مى شود، كارگزاران را تشويق مى كند، دلها را جذب و نيروهاى اسير را آزاد مى كند، مهره هاى فلج و ورشكسته را به حركت در مى آورد، انواع كارهاى خدا پسندانه را ترويج مى كند و گرفتاران و در راه ماندگان را نجات مى دهد.

سپس در جمله پايانى آيه به دو نكته مهم اشاره مى شود: يكى اين كه تقسيم زكات بر هشت گروه از طرف خداوند واجب شده است : (فريضة من الله ) و در چيزى كه واجب شود، جايى براى چانه زدن نيست .

دوم اينكه سرچشمه اين قانون و اين نحوه تقسيم ، علم و حكمت الهى است : (و الله عليم حكيم ).

آرى ، اگر مبناى قانون ، اطلاعات محدود بشرى ، خواسته ها، يافته ها، بافته ها، عادات ، و رسوم ، شرايط سياسى و اجتماعى ، قبيله اى و قومى باشد، جاى ترديد و اظهار هست كه چرا زكات در هشت مورد مصرف شود ولى قانونى كه برخاسته از علم و حكمت بى نهايت الهى است و مطابق با عقل و فطرت و نيازهاى واقعى بشر در تمام عصرها و نسل هاست ، بايد با عشق پذيرفته شود و همان گونه كه در انجام دستورات پزشك متخصص ‍ چون و چرا نمى كنيم ، بايد در انجام فرامين الهى نيز تسليم باشيم .

سوال

ممكن است گفته شود نيازهاى افراد يا جوامع در شرايط مختلف تفاوت دارد، آيا بهتر نبود مصرف زكات را خود انسان تعيين كند؟

پاسخ

در آيه اى كه موارد هشت گانه مصرف زكات مطرح شده است ، عبارت فى سبيل الله بكار رفته است كه معناى آن اين است كه زكات را مى توان در راه خدا مصرف كرد و اين راه خدا در هر زمان مى تواند مصداق و جلوه اى داشته باشد. گاهى مصداق راه خدا تامين امكانات ازدواج براى افراد بى همسر است و گاهى هم فراهم كردن زمينه براى تحصيل و... بنابراين تامين نيازهاى واقعى فرد و جامعه از هر نوع كه باشد، مصداق فى سبيل الله به حساب مى آيد.

گستردگى زكات

در اسلام زكات داراى معناى گسترده اى است و براى هر چيز زكاتى تبيين شده است ، مثلا:

زكات داشتن آبرو، حل مشكلات مردم است و حضرت على (عليه السلام ) فرمود: همان گونه كه اداى زكات مال واجب است ، اداى زكات آبرو نيز واجب است .

عاريه دادن زيور و زينت آلات ، زكات آنهاست . (248)

امام صادق (عليه السلام ) فرمود: بر هر عضوى زكاتى واجب است . بلكه بر هر لحظه اى ، پس :

زكات چشم ، نگاه كردن با عبرت و چشم پوشى از گناهان است .

زكات گوش ، شنيدن و گوش دادن به علم و حكمت و قرآن است .

زكات زبان ، نصيحت كردن مسلمين و بيدار كردن غافلين و تسبيح خداست .

زكات دست ، نوشتن علوم و بخشش مال است . زكات پا، تلاش و سعى در راه جهاد، تحصيل ، اصلاح ميان مردم ، وعيادت و زيارت خوبان است .

زكات علم ، نشر آن است .

زكات قدرت ، انصاف است .

زكات زيبايى ، عفت است .

زكات پيروزى ، احسان است .

زكات شجاعت ، جهاد است .

زكات سلامتى ، سعى در اطاعت او امر و نواهى الهى است .

زكات حكومت ، كمك رسانى به درماندگان است .

و زكات عقل ، تحمل كردن بى خردان است . (249)