آداب معاشرت در اسلام
(ترجمه شرح الاربعين النبوية)

محمد حسين الجلالى
مترجم : جواد بيات و محمد آذربايجانى

- ۱۳ -


و گاهى شكرگزارى با عمل است . و آن عبارت از ميانه روى ، و اسراف نكردن و اداى حقوق شرعيه و احترام به فقيران و مستمندان و دادن از آنچه كه از نيكيهاى دنيا و ثواب آخرت است ، مى باشد. و قرآن كريم تاءكيد مى كند كه فايده شكر به خود شكرگزار بر مى گردد. و اين همان اطمينان قلب و آرامش جان است كه خداوند متعال مى فرمايد:
و من شكر فانما يشكر لنفسه و من كفر فان ربى غنى كريم .
(نمل / 40)
هر كس شكر كند به سود خويش شكر كرده است و هر كس كفران كند، پروردگار من غنى و كريم است .
و پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) در تعريف شكر مى فرمايد:
خصلتان من كانتا فيه ، كان عندالله شاكرا صابرا: من نظر فى دينه الى من فوقه فاقتدى به ونظر فى دنياه الى من هو دونه فشكرالله .
دو خصلت است كه در هر كس باشد، پيش خدا شكرگزار و صبر كننده محسوب مى شود: كسى كه در دين خود به بالاتر از خودش بنگرد و به وى اقتدا نمايد و در دنيايش به كسى كه از وى پائين تر است بنگرد و خدا را شكر كند.
انسان شكرگزار، كسى است كه در دين به بالاتر از خود بنگرد و به او اقتداء كند، و در امور دنيا به پائين تر از خود نگاه كند و شكرگزار خدا باشد. و اگر در امور دنيا به بالاتر از خود بنگرد، و بر آنچه از دست داده ، تاءسف بخورد، خداوند او را شكرگزار و صابر به حساب نمى آورد.
امام صادق (عليه السلام ) در تعريف شكر فرمود:
... يحمد الله على كل نعمة عليه فى اءهل و مال و ان كان فيما اءنعم عليه فى ماله حق اءداه ...
(اصول كافى / ج 3 151)
(حد شكر آن است كه ) خدا را بر هر نعمت كه نسبت به خانواده و مال او داده سپاس گويد، و اگر براى خداوند در نعمتى كه نسبت به مال او داده ، حقى باشد بپردازد.
سيرى در روايات اسلامى
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اءربع من كن فيه كمل ايمانه و ان كان من قرنه الى قدمه ذنوبا لم ينقصه ذلك . قال : و هو الصدق و اداء الاءمانة والحياء و حسن الخلق .
چهار چيز است كه در هر كس باشد، و از سر تا پايش گناه باشد خدا همه آن گناهان را به حسنات و نيكيها تبديل مى كند: راستگويى ، و حيا، و خوش خلقى ، و شكرگزارى .
2 - على (عليه السلام ):
ما كان الله لفتح على عبدالشكر و يغلق عليه باب الزيادة
(سفينة البحار / ج 1 / 709 ماده شكر - اصول كافى ج 3 / 151 با اندك تفاوت )
خداوند در شكر را بر هيچ بنده اى نمى گشايد مگر آنكه او را زياد دهد (درب زيادى را بر او نمى بندد.)
3 - امام سجاد (عليه السلام ):
ان الله يحب كل قلب حزين و يحب كل عبد شكور
(اصول كافى / ج 3 / 158 بحار / ج 71 / 38)
خدا هر بنه غمگين و هر بنده شكرگزار را دوست دارد.
4 - امام سجاد (عليه السلام ):
اءشكركم لله اءشكركم للناس
(اصول كافى / ج 3 / 158)
قدردان ترين شما نسبت به مردم ، شكرگزارترين شما است نسبت به خدا.
5 - امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
لا يقطع المزيد من الله حتى ينقطع الشكر من العبد
(بحار / ج 71 / 56)
زيادى در نعمت از جانب خدا قطع نمى شود مگر آنكه شكر نعمت از جانب بنده قطع شود.
6 - امام صادق (عليه السلام ):
شكر النعمة اجتناب المحارم و تمام الشكر قول الرجل : الحمدلله رب العالمين .
(اصول كافى / ج 3 / 153، بحار / ج 71 / 40)
شكر نعمت كناره گيرى از حرامهاست و نهايت شكر گفتن الحمدلله رب العالمين است .
7 - امام صادق (عليه السلام ):
من احتمل الجفاء لم يشكر النعمة
(بحار / ج 68 / 42)
هر كس درباره خدا احتمال جفا و ظلم دهد، شكر نعمت او را بجا نياورده است .
8 - امام صادق (عليه السلام ):
طوبى لمن لم يبدل نعمة الله كفرا
(بحار / كتاب ايمان و كفر / ج 45)
خوشا به حال كسى كه نعمت خدا را به كفر مبدل نسازد.
9 - امام صادق (عليه السلام ):
اءشكر من اءنعم عليك و اءنعم على من شكرك ، فانه لا زوال للنعماء اذا شكرت ولا بقاء لها اذا كفرت . الشكر زيادة فى النعم و اءمان من الغير.
(اصول كافى / ج 3 / 151 - بحار / ج 13 / 360)
شكرگزارى كن از هر كه به تو نعمت داد. و نعمت بخش بر هر كه تو را سپاس گزارد، زيرا با سپاسگزارى نعمت نابود نگردد. و با كفران ، نعمتى نپايد. شكرگزارى ، افزايش نعمت است ، و امان از دگرگونى نعمت .
10 - امام صادق (عليه السلام ):
ان الله عزوجل اءنعم على قوم بالمواهب فلم يشكروا فصارت عليهم وبالا
(تحف العقول / 376)
خداوند عزوجل ، به گروهى نعمتهائى از مواهب خود عنايت كرد، ولى آنان سپاسگزارى نكردند، آن نعمتها به وزر و وبال مبدل گرديد.
11 - امام كاظم (عليه السلام ):
من حمد الله على النعمة فقد شكره و كان الحمد اءفضل من تلك النعمة
(بحار / ج 71 / 33 - اصول كافى / ج 3 / 154)
هر كه خدا را بر نعمتى حمد كند، او را شكر كرده است . و حمد از آن نعمت برتر است .
12 - امام رضا (عليه السلام ):
من لم يشكر المنعم من المخلوقين لم يشكر الله عزوجل
(بحار / ج 71 / 44)
كسى كه از مخلوقات و بندگان خدا بخاطر نعمتهايش سپاسگزارى نكند، از خداوند عزوجل سپاسگزارى نكرده است .
13 - امام جواد (عليه السلام ) از على (عليه السلام ):
نعمة لا تشكر كسيئة لا تغفر
(غرررالحكم / ج 2 / 774)، حديث 10)
نعمتى كه سپاسگزارى نشود، مانند گناهى است كه آمرزيده نشود.
و از آنجا كه به فرموده قرآن كريم : ليس للانسان الا ما سعى(39) - براى انسان جز سعى و كوشش او نيست لذا تلاش ‍ انسان به تفاوت درجات نعمت ، متفاوت مى شود و مراحل شكرگزارى نيز، نسبت به همديگر؛ مانند نعمت زندگى كه خداوند به تمامى بشر از فقير و غنى و زمامدار، ارزانى داشته ، تفاوت شايانى دارد. از قبيل آب و هوا، و عقل و اراده ، و سلامتى ، كه اينها نعمتهاى دائمى براى بشر است . و اگر چيزى از آنها مختل و نابود شود، نظام زندگى بشر مختل خواهد شد.
ياءس و اميد در زندگى
خداوند متعال مى فرمايد:
قل يا عبدى الذين اسرفوا على اءنفسهم ، لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم
(زمر / 53)
بگو: اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى آمرزد و او بسيار بخشنده و مهربان است .
اسلام عبارت از پاكسازى جان بشريت از تمام خيالات و اخلاق ناپسند روحى است . و نوميدى از رحمت خدا، يكى از آن صفات است . و همچنين است تكيه بدون عمل بر رحمت خدا. و آنها دو صفت مقابل يكديگرند، كه اسلام با هر يك از آنها، جداگانه مبارزه مى كند.
چنانكه خداوند متعال مى فرمايد:
لا يباءس من روح الله الا القوم الكافرون .
(يوسف / 87)
از رحمت خدا كسى ماءيوس نمى شود، بجز گروه كافران .
همچنين مى فرمايد:
و اياى فارهبون .
(بقره / 40)
و (از شكستن پيمان ) من برحذر باشيد. (و به رحمت من بدون عمل اميدوار نباشيد.)
بلكه اسلام با تمام قوانين و سفارشات خود سعى دارد كه انسان را در حالت متوسط بين آندو (خوف و رجاء) تربيت كند و رجاء عبارت است از اتكال به رحمت خدا و خوف عبارت است از ياءس و نوميدى از رحمت خدا. شكى نيست كه خداوند بخشنده مهربان است و رحمتش همه چيز را فرا گرفته است . ليكن در جاى عفو و بخشش ، ارحم الراحمين است و به هنگام انتقام و مجازات اشد المعاقبين است . پس هر دو حالت از نظر اسلام مبغوضند و حالت متوسط بين اين دو همان است كه تربيت انسان آن را اقتضاء مى كند و خداوند سبحان از تكيه بر رحمت (بدون عمل ) با واجب ساختن احكامى كه بجا آوردن آن بر همه واجب است ، منع فرموده است . در حالى كه او نياز به چيزى از واجبات ندارد، و هر كس به آن پشت پا زند، او را به كيفر مى رساند.
نيز خداوند، نوميدى از رحمت خود را منع فرموده است ، و به كليه كسانى كه اراده استقامت در زندگى دارند، باب توبه را از هر دو جانب آن (نوميدى - رجاء) باز گشوده است تا اينكه به هنگام لغزش و گناه از رحمت خدا ماءيوس نباشد. زيرا كه انسان هرگاه به گناهان خود مى نگرد ترس و وحشت او را فرا مى گيرد و يك حالت نوميدى به وى رخ مى دهد و نزديك است كه به ياءس مبدل شود، و هرگاه به رحمت خدا مى نگرد، به طمع مى افتد و به اميدوارى نزديك مى شود. خداى متعال براى ما واجبات و وظايفى قرار داده كه بايد به آنها عمل كنيم و براى كسانى كه به نحوى از انحاء منحرف شده اند، راه برگشت را بوسيله توبه و آمرزش گناهان و رضا به قضا عبارت از خشنودى انسان به حوادثى است كه بودن اراده او از نيك و بد انجام مى گيرد كه خواه ناخواه ، انجام شدنى است . بنابراين انسان بايد از نيك آن خوشحال نباشد، و از بد آن جزع و بى تابى نكند.
خداوند متعال مى فرمايد:
و من يقنط من رحمة ربه الا الضالون .
(حجر / 56)
چه كسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش ماءيوس مى شود؟
زيرا كه رحمت خداوند بر تمام هستى شامل است . در آيات زيادى از قرآن كريم ، بيش از سيصدبار، ماده رحمت بعنوان يكى از صفات بارز خداوند آمده است چنانكه خداوند رحمتش را بر هر چيز توسعه داده و مى فرمايد:
و رحمتى وسعت كل شى ء فساءكتبها للذين يتقون و يؤ تون الزكاة والذين هم باياتنا يؤ منون .
(اعراف / 156)
و رحمت من ، همه چيز را فرا گرفته و آن را براى كسانى كه پرهيزكارند، و زكات را مى پردازند و آنها كه به آيات ما ايمان مى آورند، مقرر خواهم داشت .
پس اعتماد به خدا، با نوميدى و ياءس قابل جمع نيست بلكه با ترس از كيفر خداوند متعال قابل جمع است .
بحثى پيرامون خوف از خدا
خوف از خدا، به معناى بزدلى و ترس نيست بلكه عبارت از ترس محب و مطيع از محبوب خود است ، كه انسان در زير سلطه خداوند رحيم ، و در سايه لطف و مهر و محبت او، احساس آزادى مى كند و خوف از خدا، مايه احساس راحتى جان و ايمان به آرامش قلب است . در قرآن كريم با الفاظ مختلف مانند خشية و رهبة و وجل كه همه اينها به معناى ترس است بر خوف خدا تاءكيد شده است . گرچه بعضى بين اين الفاظ تفاوت اندكى قائل شده اند مانند فرق بين هرب (فرار) از بديها و فزع (ترس ) از آن ، و مانند خوفى كه از ايمان به كيفرهاى عادلانه خدا سرچشمه مى گيرد، از خوفى كه از رحمت فراگير او، احساس مى شود.
خداوند متعال مى فرمايد:
و بشر المخبتين الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم والصابرين على ما اءصابهم والمقيمى الصلوة و مما رزقناهم ينفقون .
(حج / 35)
و بشارت ده متواضعان و تسليم شوندگان را، همانها كه وقتى نام خدا برده مى شود، دلهايشان مملو از خوف پروردگار مى گردد. و آنها كه در برابر مصائبى كه به آنان مى رسد، شكيبا و استوارند و آنها كه نماز را برپا مى دارند و از آنچه روزيشان داده ايم انفاق مى كنند.
خداوند سبحان در اين آيه شريفه ، چهار صفت را ملازم يكديگر، بيان فرموده است :
1 - ترس از خدا به هنگام ذكر او.
2 - صبر و شكيبائى به هنگام مصيبت .
3 - برپا داشتن نماز.
4 - انفاق از آنچه كه خدا روزى فرموده است .
پس خوف از خدا يعنى ترس از خداى رحيم و عادل ، و آن همه صفات ذكر شده را به همراه دارد و علاوه بر آن همه عبادات معنوى مانند نماز و عبادات مالى مانند انفاق را شامل ميگردد.
سيرى در روايات اسلامى
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
والذى لا اله الا هو ما اعطى مومن قط خير الدنيا والاخرة الا بحسن ظنه بالله و رجائه له و حسن خلقه والكف عن اغتياب المومنين ...
(اصول كافى / 3، 115)
سوگند به خدائى كه جز او شايسته پرستش نيست ، به هيچ مومنى هرگز خير دنيا و آخرت داده نشد، جز به سبب خوشبينى اش به خدا، و اميدواريش به او، و حسن خلقش ، و باز ايستادن از غيبت مومنين .
2 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
يبعث الله المقنطين يوم القيامة مغلبة وجوههم فيقال لهم هؤ لاء المقنطون من رحمة الله .
(بحار / ج 69، 338)
خداوند ماءيوسان از رحمت خود را، در روز قيامت برمى انگيزد، در حالى كه از چهره آنان آثار ياءس و نوميدى مشخص ‍ است ، و به آنان گفته مى شود: اينان ماءيوسان از رحمت خدا هستند.
3 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
ان حسن الظن بالله ، من حسن العبادة .
(سنن بيهقى / حديث 4993)
حسن ظن و خوشبينى به خدا دليل بر نيكى عبادت است .
4 - على (عليه السلام ) فرمود:
خف الله خوفاترى ان آتيته بحسنات اءهل الارض لم يتقبلها.
(بحار / ج 67، 394)
از خدا بترس گويا كه مى بينى اگر حسنات و كارهاى نيك تمام اهل زمين را به محضر او بياورى ، قبول نخواهد كرد.
5 - امام حسن (عليه السلام ) فرمود:
... اءنا الضامن لمن لم يهجس فى قلبه الا الرضا اءن يدعو الله فيستجاب له .
(اصول كافى / ج 3، 103)
من ضامنم براى كسى كه جز خدا در دلش خطور نكند، دعايش به درگاه خدا مستجاب شود.
6 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
ان اءعلم الناس بالله اءرضاهم بقضاء الله تعالى .
(اصول كافى / ج 3، 99)
داناترين مردم به خدا، راضى ترين آنها از خداى متعال است .
7 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
يا اسحق ! خف الله كاءنك تراه و ان كنت لاتراه فانه يراك و ان كنت ترى انه لايراك فقد كفرت و ان كنت تعلم انه يراك ثم برزت له بالمعصية فقد جعلته من اءهون الناظرين عليك .
(اصول كافى / ج 3، 110)
اى اسحاق ! چنان از خدا بترس كه گويا تو را مى بيند. و اگر تو او را نمى بينى ، او تو را مى بيند. و اگر معتقد باشى او تو را نمى بيند؛ كافر شدى و اگر بدانى او تو را مى بيند و سپس نافرمانى او آشكار كنى با گناهكارى به مبارزه اش برخاسته اى و او را پست ترين بينندگان خود دانسته اى .
8 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
لايكون المومن مومنا حتى يكون خائفا راجيا ولا يكون خائفا راجيا حتى يكون عاملا لما يخاف و يرجو.
(اصول كافى / ج 3، 114)
مومن ، مومن حقيقى نمى شود مگر اينكه ترسان و اميدوار باشد. و ترسان و اميدوار نباشد تا كار كند براى آنچه مى ترسد و اميد دارد.
9 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
راءس طاعة الله الصبر والرضا عن الله فيما اءحب العبد اءو كره ولا يرضى عبد عن الله فيما اءحب اءو كره الا كان خيرا فيما اءحب او كره .
(اصول كافى / ج 3، 101)
نهايت اطاعت از خداوند و رضايت از او، نسبت به آنچه كه بنده دوست يا كراهت دارد؛ صبر است . و هيچ بنده اى از خدا نسبت به آنچه دوست يا كراهت دارد، راضى نباشد جز آنكه خير و صلاح وى در آن باشد.
مسلمان بايد چنين باشد كه به رحمت خدا اميدوار بوده و از قهر او بترسد و اميدواريش طورى باشد كه از زير بار سنگين مسئوليت ، شانه خالى نكند. خوف از خدا، نبايد طورى باشد كه او را به خودكشى بكشاند زيرا كه هر يك از خوف و اميدوارى به تنهائى از عدم اعتماد به قدرت خدا سرچشمه مى گيرد خدائى كه رحمتش به همه چيز فراگير است .
بحثى پيرامون توبه و استغفار
خداوند متعال مى فرمايد:
اءلم يعلموا اءن الله هو يقبل التوبة عن عباده و ياءخذ الصدقات و اءن الله هو التواب الرحيم .
(توبه / 104)
آيا نمى دانند كه تنها خداوند توبه را از بندگانش مى پذيرد و صدقات را مى گيرد. و خداوند توبه پذير و مهربان است .
توبه عبارت از پاكسازى درون انسان و برگشت به راه صلاح و نيكى بعد از فرو رفتن در باتلاق معصيت و اصلاح نمودن خود از خطاهاى بعد از انحراف است . در توبه هيچ قيد زمانى و مادى وجود ندارد، بلكه توبه ارتباطى مستقيم بين بنده و آفريننده او است ، كه با پشيمانى از گناهان گذشته از بزرگ و كوچك ، و تصميم بر ترك آن در آينده ، محقق مى شود.
خداوند متعال مى فرمايد:
يا ايها الذين امنوا توبوا الى الله توبة نصوحا.
(تحريم / 8)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! توبه كنيد توبه خالصى .
از گناهان كبيره ، دوبار در قرآن ياد شده است ، يكى آنجا كه مى فرمايد:
ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم و ندخلكم مدخلا كريما.
(نساء / 31)
اگر از گناهان كبيره اى كه از آن نهى شده ايد، اجتناب كنيد، گناهان كوچك شما را مى پوشانيم و در جايگاه خوبى شما را وارد مى سازيم .
و ديگرى آنجا كه مى فرمايد:
الذين يجتنبون كبائر الاثم والفواحش الا اللمم ان ربك واسع المغفرة ...
(نجم / 32)
كسانى كه از گناهان كبيره و اعمال زشت جز صغيره دورى مى كنند، آمرزش پروردگار تو گسترده است .
علماء و مفسران در معناى گناهان كبيره بر چند قول اختلاف نموده اند. و شايد موافقترين آن اقوال با قواعد، اين است كه گناه كبيره به گناهى گفته مى شود كه خداوند كيفر شديد بر آن وعده داده است مانند دزدى .
فواحش ، نوعى از گناهان كبيره است كه از آن به عنوان اعمال زشت تعبير مى شود، مانند زنا.
لمم ، نوعى از گناهان كوچك است كه كيفر شديد براى آن در قرآن كريم ذكر نشده است مانند نگاه شهوت آميز به زن نامحرم .
خداوند سبحان در توبه را از هر جانب براى همه كسانى كه عصيان و گناه نموده و براى خود خير و خوشبختى و صلاح مى خواهند، باز نموده است بدون اينكه نياز به واسطه و شفاعت كسى باشد، هر چند آن واسطه ، شخص پرهيزكارى باشد. لذا گناه حجابى است بين بنده و پروردگارش . اين حجاب برداشته نمى شود، جز آنكه آتش پشيمانى و حسرت آن را از قلب توبه كار بزدايد، تا نور آمرزش و رحمت از ناحيه خدا جايگزين گناهان شود. هيچ گناهى و خطائى نيست كه توبه پذير نباشد مگر شرك به خداوند متعال .
خداوند متعال مى فرمايد:
ان الله لا يغفر اءن يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء و من يشرك بالله فقد افترى انما عظيما.
(نساء / 48)
خداوند (هرگز) شرك را نمى بخشد و پائين تر از آن را براى هر كس كه بخواهد (و شايستگى داشته باشد) مى بخشد. و آنكس كه براى خدا شريكى قائل گردد گناه بزرگى مرتكب شده است .
گناه هر چند بزرگ باشد، خداوند آن را مى آمرزد، بشرط آنكه بنده در توبه خود راستگو باشد و وابستگى آمرزش ‍ خداوند برخواسته او (كه در آيه شريفه به آن اشاره شد) مساءله اى ثابت و روشن است . پس همانطورى كه خداوند شرك به خود را نمى آمرزد همچنين گناهكار را بدون توبه واقعى نمى بخشد. اين قانون خدا بطور مساوى به گناهان بزرگ و كوچك شامل است . قرآن كريم بيشترين اهميت را درباره تو به داده و بيش از هشتاد مورد قرآن كريم ، به آن اشاره شده است . معناى توبه ، پشيمانى از گناه و برگشت از آن با استغفار است زيرا كه استغفار مستلزم توبه حقيقى است ، توبه بعد از حاصل شدن همه شرايط آن ، قبولى و آمرزش خدا را بدنبال دارد و در قرآن كريم مى فرمايد:
و اءن استغفروا ربكم ثم توبوا اليه .
(هود / 3)
(شما را دعوت مى كنم ) كه از پروردگار خود آمرزش بطلبيد سپس به سوى او باز گرديد.
و در مناجات اول صحيفه سجاديه مى فرمايد:
الهى ! ان كان الندم من الذنوب توبة اليك ، فانى اءندم النادمين . و ان يكن الاءستغفار حطة للذنوب فانى لك من المستغفرين .
(صحيفه سجاديه - مناجات اول )
پروردگارا! اگر پشيمانى از گناهان ، توبه به سوى تو است ، براستى من از نادمترين نادمان هستم ، و اگر استغفار موجب بخشش گناهان است ، پس به درگاه تو استغفار مى كنم .
بيان قرآن كريم اين است كه فرد گناهكار با ارتكاب معاصى به خود ستم مى كند و در نتيجه شخص توبه كننده خود را اصلاح كرده و از هلاكت و نابودى رهائى مى يابد.
خداوند متعال مى فرمايد:
و من يعمل سوءا اءو يظلم نفسه ثم يستغفر الله يجد الله غفورا رحيما.
(نساء / 110)
كسى كه كار بدى انجام دهد يا به خود ستم كند سپس از خداوند طلب آمرزش نمايد، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد يافت .
و در آيه ديگر مى فرمايد:
فمن تاب من بعد ظلمه و اءصلح فان الله يتوب عليه ان الله غفور رحيم .
(مائده / 39)
آنكس كه پس از ستم كردن ، توبه و جبران نمايد خداوند توبه او را مى پذيرد زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است .
و نى در آيه ديگر مى فرمايد:
ان ربك للذين عملوا السوء بجهالة ثم تابوا من بعد ذلك و اءصلحوا ان ربك من بعدها لغفور رحيم .
(نحل / 119)
پروردگار تو نسبت به آنها كه از روى جهل ، اعمال بد انجام داده اند، سپس توبه كردند و در مقام جبران برآمدند، پروردگار تو بعد از آن آمرزنده و مهربان است .
طبيعى است كه مراتب توبه به ميزان درجه و نوع گناهان فرق مى كند؛ پس توبه نسبت به حق خدا عبارت از پشيمانى از عمل قبيح و زشت است ، مانند شرابخوارى ، توبه نسبت به حق خودش ، آگاهى و عمل و حفظ سلامتى خود است .
خداوند متعال مى فرمايد:
ولا تلقوا باءيديكم الى التهلكة .
(بقره / 195)
با دست خويش ، خو را به هلاكت نياندازيد.
در نابودى و هلاكت انسان ، بين جهل و نادانى ، سستى ، بيكارى و مرض فرقى وجود ندارد.
توبه نسبت به حق ديگران ، اين است كه ؛ فرزندان خويش را تربيت نيكو كند، و با خانواده اش رفتار خوب داشته باشد و حقوق ديگران را بپردازد مانند پرداخت قرض به صاحبان آن و دادن صدقات مثل زكات به فقيران و مستمندان و انجام وظيفه نسبت به خود و جامعه و كشور. كلام اميرالمومنين (عليه السلام ) همه اينها را دربر دارد، آنجا كه مى فرمايد:
... الرجوع الى التوبة عن الذنب الذى استغفرت منه و هى اءول درجة العابدين و ترك الذنب والاستغفار اسم واقع لستة معان :
اولها: الندم على ما مضى .
والثانى : العزم على ترك العود اليه اءبدا.
والثالث : اءن تودى المخلوقين حقوقهم .
والرابع : اءن تعمد الى كل فريضة عليك ضيعتها فتودى حقها.
والخامس : اءن تعمد الى اللحم الذى نبت على السحت فتذيبه بالاحزان حتى تلصق الجلد بالعظم و ينشاء بينهما لحم جديد.
والسادس : ان تذيق الجسم الم الطاعة كما اذقته حلاوة المعصية .

(تحف العقول / 196 - وسائل / ج 11، 361 - نهج البلاغه فيض الاسلام / حكمت 409 با اندك تفاوت )
كميل بن زياد مى گويد از على (عليه السلام ) درباره پايه هاى اسلام سوال كردم فرمود:... (معناى توبه و استغفار) آن است : از گناهى كه استغفار نموده اى به خدا برگشت كنى . و آن اولين درجه عابدان است . و استغفار كلمه اى است داراى شش معنى :
1 - پشيمانى از گناهان گذشته .
2 - تصميم بر ترك گناه براى هميشه .
3 - پرداخت حقوق مردم .
4 - اداى حق خداوند در همه واجبات .
5 - ذوب كردن گوشتى كه از حرام بوجود آمده است تا پوست به استخوان بچسبد و دوباره بين آندو (پوست و استخوان ) گوشت جديدى برويد.
6 - چشانيدن رنج اطاعت به بدن همانطورى كه لذات گناهان را چشيده است .
و پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
اذا تاب العبد و لم يرض الخصماء فليس بتائب ، و من تاب و لم يزد فى العبادة فليس بتائب . و من تاب ولم يغير لباسه فليس بتائب . و من تاب ولم يغير رفقائه فليس بتائب . و من تاب و لم يفتح قلبه و لم يوسع كفه فليس بتائب . و من تاب و لم يقصر اءمله و لم يحفظ لسانه فليس بتائب . و من تاب و لم يقدم فضل قوته من بدنه فليس بتائب . و اذا استقام على هذه الخصال ، فذلك التائب .
(بحار / ج 6، 35)
(شرايط توبه چند چيز است ):
1 - هر كس توبه كند ولى كسانى را كه به آنها ستم كرده ، از خود راضى نكند، توبه نكرده است .
2 - هر كس توبه كند ولى به عبادتش نيفزايد، توبه نكرده است .
3 - هر كس توبه كند ولى لباسهايش را (كه با آنها گناه كرده ) تغيير ندهد توبه نكرده است .
4 - هر كس توبه كند، ولى دوستان خود را تغيير ندهد، توبه نكرده است .
5 - هر كس توبه كند ولى گوش دل را باز نكند و كف دستش را به احسان نگشايد، توبه نكرده است .
6 - هر كس توبه كند، ولى آرزوهاى طول و درازش را كم نكند، و از زبانش (در بدگوئى ) حفاظت ننمايد، توبه نكرده است .
7 - هر كس توبه كند، ولى زيادى گوشتهاى بدنش نريزد، توبه نكرده است .
8 - و اگر كسى به همه اين اوصاف و خصلتها دارا شود، او حقيقتا توبه كرده است .
از احاديث زيادى چنين استفاده مى شود، كه اگر بنده اى گناهى را مرتكب شود، مدتى به وى مهلت داده مى شود تا از گناهش برگردد و آن را جبران كند.
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
... ويهم العبد بالسيئة اءن يعملها فان هو لم يعملها لم يكتب عليه شى ء و ان هو عملها اءجل سبع ساعات ...
(اصول كافى / ج 4، 175)
اگر بنده قصد كار بدى را انجام دهد، ولى آن را انجام ندهد چيزى بر او نوشته نمى شود و اگر آنرا مرتكب شود تا هفت ساعت به وى مهلت داده مى شود (تا توبه نمايد.)
مخصوصا تا سن چهل سالگى ، اين مهلت ادامه دارد.
توبه نصوح چيست ؟
توبه نصوح عبارت است از توبه خالصى كه هرگز به آن گناه برگشت نكند.
نصوح گاهى از نصح به معناى از بين بردن چرك است ، همچنانكه گفته مى شود: نصح الغيث البلد يعنى باران شهر را از كثافات پاك كرد. پس تو به هم مانند باران است كه انسان را از چرك گناهان و آثار آن شستشو مى دهد.(40)
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
رحم الله عبدا تاب الى الله قبل الموت فان التوبة مطهرة من دنس الخطيئة و منقذ من شفاء الهلكة .
(بحار / ج 6، 33)
خدا رحمت كند كسى را كه قبل از مرگ به سوى او توبه نمايد، زيرا كه توبه انسان را از پليدى گناه پاك مى كند و از گودال هلاكت رهائى مى بخشد.
و نيز آن حضرت فرمود:
التوبة النصوح اءن يكون باطن الرجل كظاهره و اءفضل .
(وسائل / ج 11، 361)
توبه نصوح آن است كه درون انسان مانند برون او و بلكه بهتر از آن باشد.
لازمه توبه خالص اينست كه انسان هرگز به گناه باز نگردد. چون توبه پشيمانى از گناه مى باشد، پس واجب است كه گناهكار توبه كند، زيرا كه پشيمانى از كارهاى زشت و گناهان ، در همه حالات واجب است . امام محمد تقى (ابو جعفر دوم ) (عليه السلام ) مى فرمايد:
تاءخير التوبة اغترار.
(تحف العقول / 480)
به تاءخير انداختن توبه ، فريب دادن خويشتن است .
اصرار بر گناه ايمن بودن و غفلت از مجازات خدا است زيرا كه از آزمايش و مجازات خدا غافل نشود جز زيانكاران . براى همين خاطر توبه كسى كه در حال احتضار است ، صحيح نمى باشد.
چنانكه خداوند متعال مى فرمايد:
وليست التوبة للذين يعملون السيئات حتى اذا حضر اءحدهم الموت قال انى تبت الان ولا الذين يموتون و هم كفار اءولئك اعتدنا لهم عذابا اءليما.
(نساء / 18)
و براى كسانى كه كارهاى برد را انجام مى دهند، و هنگامى كه مرگ يكى از آنان فرا برسد، مى گويد: الان توبه كردم ، توبه نيست و نه براى كسانى كه در حال كفر از دنيا مى روند، اينها كسانى هستند كه عذاب دردناكى براى آنها فراهم كرده ايم .
سيرى در روايات اسلامى
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
التائب من الذنب كمن لا ذنب له .
(وسائل / ج 11، 306 - اصول كافى / ج 4، 168)
توبه كننده از گناه ، همانند كسى است كه گناه ندارد.
2 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
لكل داء دواء و دواء الذنوب الاءستغفار.
(وسائل / ج 11، 345)
براى هر دردى داروئى است و داروى گناهان استغفار و طلب آمرزش است .
3 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
يلزم الحق لامتى فى اءربع : يحبون التائب و يرحمون الضعيف و يعينون المحسن و يستغفرون .
(خصال / ج 1، 239)
مراعات چهار حق بر امت من لازم است :
1 - توبه كنندگان را دوست بدارند.
2 - و به ضعيفان رحم نمايند.
3 - و نيكوكاران را يارى دهند.
4 - و از گناهان خود طلب آمرزش كنند.
4 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من تاب قبل موته بسنة قبل الله توبته . ثم قال : ان السنة لكثيرة ، من تاب قبل موته بشهر قبل الله توبته . ثم قال : ان الشهر لكثير من تاب قبل موته بجمعة ، قبل الله توبته . ثم قال : ان الجمعة لكثيرة . من تاب قبل موته بيوم قبل الله توبته ثم قال : ان يوما لكثير من تاب قبل اءن يعاين ، قبل الله توبته .
(اصول كافى / ج 4، 174)
هر كس يكسال پيش از مرگش توبه كند، خداوند توبه اش را بپذيرد. سپس فرمود: يكسال زياد است . هر كس يكماه پيش از مرگش توبه كند، خدا توبه اش را بپذيرد. سپس فرمود: يكماه زياد است . هر كس يك هفته پيش از مرگش توبه كند، خدا توبه اش را بپذيرد. سپس فرمود: يك هفته زياد است هر كس يكروز پيش از مرگ توبه كند، خدا توبه اش را بپذيرد. سپس فرمود: يكروز زياد است . هر كس پيش از ديدار مرگ (ملك الموت ) توبه كند، خدا توبه اش را بپذيرد.
5 - كان رسول الله صلى الله عليه و آله يستغفر كل يوم سبعين مرة و كان لايقوم من مجلس و ان خف حتى يستغفر الله خمسا و عشرين مرة .
(اصول كافى / ج 4، 184 - وسائل / ج 11، 364)
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) هر روز هفتاد بار استغفار مى كردند و هيچگاه از مجلسى هر چند سبك بود، بر نمى خاستند جز آنكه بيست و پنج بار استغفار مى گفتند.
6 - على (عليه السلام ) فرمود:
العجب ممن يقنط و معه الممحاة ! قيل و ما الممحاة ؟ قال : الاءستغفار.
(وسائل / ج 11، 355)
تعجب از كسى است كه از رحمت خدا نوميد مى شود در حالى كه وسيله پاكى از گناه را به همراه دارد! سئوال شد: آن وسيله چيست ؟ فرمود: استغفار است .
7 - على (عليه السلام ) فرمود:
لاشفيع اءنجح من التوبة .
(بحار / ج 3، 306)