اخلاق در خانواده و تربيت فرزند

سيد محمد نجفى يزدى

- ۲ -


با زنها، زيبا صحبت كنيد 
(( فداروهن على كل حال و احسنوا لهن المقال لعلهن يحسن الفعال ))
اميرالمؤ منين عليه السلام در ضمن بياناتى كه راجع به صفات ناپسند (برخى ) بانوان همانند خودپسندى و تكبر، ناشكرى و بى صبرى و مانند اينها ايراد نمود و توصيه فرمود كه مراقب زنها باشيد تا به هلاكت نيفتند و سرپرستى خانواده را به آنها نسپاريد فرمود:
با زنها در هر حالى مدارا كنيد (سخنان تند و زشت بر زبان نياوريد) شايد (در اثر اين رفتار نيكويى شما) آنها كارهاى خود را درست كنند(36)
اذيت و آزار به همسر مجازات دارد 
بزرگى از علماء اعلام و سلسله جليله سادات كه شايد از ذكر نام شريفش ‍ راضى نباشد نقل فرمود: وقتى پدر علامه ام را در خواب ديدم و پرسشهايى از ايشان نموده و پاسخهايى شنيدم ، پرسيدم : ارواحى كه در عالم برزخ معذبند، عذاب و سختيهاى آنها چگونه است ؟
در پاسخ فرمود: آنچه براى تو كه هنوز در عالم دنيا هستى از عذاب برزخ و ناچارى آن مى توان بيان كرد مثل آن است كه در دره اى باشى و از چهار سمت كوههاى بسيار مرتفعى كه هيچ توانايى بر بالا رفتن از آنها نباشد تو را بر گرفته باشد و در آن حال گرگى هم تو را دنبال كند و هيچ راه فرارى از او نباشد (عذاب برزخ هم چنين است )
پرسيدم : آيا خيراتى كه در دنيا براى شما انجام داده ام به شما رسيده و كيفيت بهره مندى شما از خيرات ما چگونه است ؟
در پاسخ فرمود: بلى تمام آنها به من رسيده است و اما كيفيت بهره مندى از آنها را هم با ذكر مثالى براى شما بيان مى كنم .
هرگاه در حمام گرم و بسيار پر جمعيتى باشى كه در اثر بخار و حرارت ، نفس ‍ كشيدنت سخت باشد در آن حال گوشه درب حمام باز شود و نسيمى خنك به تو برسد چقدر شاداب و راحت و آزاد مى شوى ؟! چنين است حال ما هنگام رسيدن خيرات شما!
صورت نورانى و لبهاى چركين 
ايشان مى گويد: چون بدن پدرم را سالم و نورانى ديدم و تنها لبهاى او زخمى و آلوده به چرك خون بود از ايشان سبب زخم بودن لبهايش را پرسيدم و گفتم اگر كارى از دست من بر مى آيد براى بهبود لبهاى شما بفرمائيد تا انجام دهم ؟
در پاسخ فرمود: تنها علاج آنها بدست علويه مادر شما است ، زيرا سبب اهانتى بود كه در دنيا به او مى نمودم و چون نامش سكينه است و هر وقت او را صدا مى زدم خانم سكو مى گفتم ، او رنجيده خاطر مى شد، اگر بتوانى او را از من راضى كنى اميد بهبودى هست . ايشان از خواب بيدار شده گويد:
اين مطلب را به مادرم گفتم در جواب گفت : بلى پدر شما هر وقت مرا مى خواند از روى تحقير مى گفت خانم سكو و من سخت آزرده و رنجيده مى شدم ولى اظهار نمى كردم و احترام ايشان چيزى نمى گفتم و چون فعلا گرفتار و ناراحت است او را حلال نموده و از او راضى هستم و از صميم قلب برايش دعا مى كنم (37)
زن خوب سعادت است  
(( من سعادة المراة الزوجة الصالحة ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: از خوشبختى مرد، داشتن زن شايسته است (38)
زن خوب فرمانبردار پارسا
كند مرد درويش را پادشا
چو مستور باشد زن خوبروى
به ديدار او در بهشت است شوى
دست روى همسر بلند نكنيد 
(( انى اتعجب ممن يضرب امراته و هو بالضرب اولى منها ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده : تعجب مى كنم از مردى كه همسرش ‍ را مى زند در حالى كه خويش مستحق تر است به كتك خوردن .(39) (خود دهها خطا را انجام داده است اما تحمل يك خطا را ندارد).
خشونت و محبت ؟! 
(( ايضرب احدكم المراة ثم يظل معانقها ))
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: كسى كه همسرش را نمى زند چگونه دست در گردن او مى كند.(40) (وقتى كانون زندگى بايد با شعله هاى محبت گرم باشد، زدن همسر به شدت از اين صميميت مى كاهد).
گذشت و مروت  
آورده اند كه مردى زن زيبائى داشت ، چند سالى با كمال خوشى با هم زندگى نمودند، تا اينكه ناگاه زن در اثر آبله صورتش از زيبايى افتاد.
شوهر جوانمردى وى براى اينكه مبادا همسرش از اين حادثه خجالت كشد و غمگين شود، روزى چون سر از خواب برداشت ، شروع كرد به فرياد كردن و گريستن و بر سر و صورت مى زد، زن پرسيد چه شد است ؟ گفت : دريغا كه هر دو چشم من نابينا شده و جايى را نمى بينم ، و مدت بيست سال باقيمانده عمر خود را با اين حال سپرى كرد، تا مبادا همسرش از زشتى رخسارش خجالت كشد.
عفو حق زن است  
اسحاق ابن عمار مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : حق زن بر شوهر چيست ؟ حضرت فرمود: او را سير كند، لباس بپوشاند، و اگر خطائى كرد از او در گذرد.(41)
حضرت هود و همسر ايشان 
حضرت هود يكى از پيامبران الهى است ، او همسر بدى داشت ، اما برايش ‍ دعا مى كرد، از علت اين كار پرسيدند؟ فرمود: خداوند هيچ مؤ منى را نيافريد، مگر اينكه دشمنى دارد كه او را اذيت مى كند! دشمن من هم همين زن من است ، اگر دشمنم در اختيار خودم باشد بهتر از اين است كه من در اختيار دشمنم باشم (42)
پاداش مرد صبور 
(( من صبر على خلق امراة سينة الخلق و احتسب فى ذلك الاجر اعطاه الله ثواب الشاكرين ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر مردى كه اخلاق بد همسر خود را به خاطر پاداش آن ، تحمل كند، خداوند پاداش شاكرين به او عطا خواهد نمود.(43)
مهربانى و محبت به بانوان 
(( العبد كلما ازداد للنساء حبا ازداد فى الايمان فضلا ))
امام صادق عليه السلام فرمود: بنده هر چه محبتش به بانوان زيادتر شود ايمانش بيشتر فضيلت مى يابد(44)
شيرينى جاودانه 
(( قول الرجل للمراة انى احبك لا يذهب من قلبها ابدا ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شوهرى كه به همسرش بگويد دوستت دارم ، اين سخن هميشه در دل زن خواهد ماند(45) (زيرا بانوان دوست دارند خود را محبوب شوهر ببينند و اين اظهار محبت ، نشان دهنده علاقه و موجب محبت نيز مى شود.)
سفارش نسبت به زن 
(( اوصافى جبرئيل بالمراءة حتى ظننت انه لا ينبغى طلاقها الا من فاحشة مبينة . ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل آنقدر راجع به زن به من سفارش كرد كه گمان كردم جز در كار زشت آشكار نمى شود زن را طلاق گفت .(46)
با غيرت باشيد 
(( يا اهل العراق نبئت ان نسائكم يدافعن الرجال فى الطريق اما تستحون لعن الله من لايغار ))
حضرت امير عليه السلام فرمود: اى اهل عراق (اى مردم ) شنيده ام كه زنهاى شما در راه رفتن با مردها برخورد پيدا مى كنند، آيا خجالت نمى كشيد، خدا لعنت كند بى غيرتها را (هيچ لزومى ندارد بانوان براى مسائل جزئى در كوچه و بازار تردد كنند و موجب تحريك و تهييج غرائز ديگران شوند آن هم با عدم رعايت مسائل عفت در لباس و سخن و حركات خود.)(47)
اين مرد جهنمى است  
(( من اضر بامراءة حتى تفتدى منه نفسها لم يرض الله له بعقوبة دون النار. ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر مردى كه همسرش را آزار دهد تا مهرش را ببخشد و جانش را آزار كند، خداوند به كمتر از جهنم او راضى نخواهد شد.(48)
بهشت بر او حرام است  
(( حرمت الجنة على الديوث ))
حضرت صادق عليه السلام فرمود: بهشت بر ديوث حرام است (كسى كه از آميزش همسرش با اجانب ناراحت نيست )(49)
از اعدام تا شهادت به خاطر پنج خصلت  
امام باقر عليه السلام فرمود: چند اسير (مشرك و بت پرست كه جز اسلام از آنها پذيرفته نشود و آنها هم اسلام را نپذيرفته بودند) نزد پيامبر آوردند، حضرت دستور داد ايشان را بكشند، ليكن يكى از ايشان را جدا نمود، آن مرد گفت : چرا مرا آزاد كردى ؟ حضرت فرمود: جبرئيل از طرف خدا به من خبر داد كه تو پنج خصلت دارى كه خدا و رسول او آن را دوست مى دارند، نسبت به خانواده خودت به شدت غيرتمند هستى ، سخاوت و خوش ‍ خلقى و راستگوئى و شجاعت دارى ، آن مرد كه اين سخن را شنيد مسلمان شد و اسلامش نيكو گرديد و با پيامبر جهاد كرد تا شهيد شد(50)
بى غيرتى پستى است  
(( كان ابى ابراهيم غيورا و انا اغير منه و ارغم الله انف من لايغار من المؤ منين . ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پدرم ابراهيم با غيرت بود و من از او با غيرت ترم ، خدا به خاك مالد بينى آن مؤ منى را كه غيرت ندارد(51) (شوهر بايد تا مى تواند همسر خود را از معاشرت نامشروع در اعمال و مجالس ‍ حفظ كند، بى حجابى يا بد حجابى ، شوخى با اجانب و شركت در محافل نامحرم بدون ضرورت ، از كم غيرتى مرد است ).
همسرانتان را حفظ كنيد 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: به پدران خود نيكى كنيد تا فرزندانتان به شما نيكى كنند، نسبت به زنان مردم عفت پيشه كنيد تا زنان شما با عفت باشند.(52)
اين هم صدقه است  
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مردى فرمود: آيا امروز را روزه دارى ؟ (گويا جمعه بوده است ) گفت : نه . فرمود: به فقيرى غذا داده اى ؟ گفت : نه . فرمود: برو نزد خانواده ات كه اين خود انفاق است .(53)
بيشترين خير در زنهاست  
(( اكثر الخير فى النساء ))
امام صادق عليه السلام فرمود: بيشترين خير در زنهاست (شكم مادر و اخلاق و پرورش او سرمنشاء استعداد و پيشرفت هر خدمتگذار و خيرانديش است ). و مى شود معناى حديث اين باشد كه : نسبت به بانوان نيكى بسيار نمائيد.(54)
سه نعمت بى حساب  
(( ثلاثه لا يحاسب عليهن المؤ من طعام يا كله و ثوب يلبسه و زوجة صالحه تعاونه و يحصن بها فرجه ))
امام صادق عليه السلام فرمود: سه چيز است كه بر مؤ من حسابرسى ندارد، غذائى كه مى خورد، لباسى كه مى پوشد، و زن نيكوئى كه او را يارى داده و شهوت خود را به او كنترل مى كند.(55)
اينجا اطاعت نكنيد 
حضرت امير عليه السلام فرمود: هر كه در چهار چيز به حرف زنش گوش ‍ دهد، خداوند به صورت ، او را در آتش افكند، گفتند آنها چيست ؟ فرمود: در پوشيدن لباس نازك ، در رفتن به حمامها (زيرا رعايت عفت كلام و بدن را نمى كنند) در رفتن به عروسى (زيرا رعايت حجاب و جدائى زن و مرد نمى شود بعلاوه بد زبانيها، چشم و هم چشمى و تفاخر بى جا و بهانه جوئيها از اثرات اين مراكز است ) و نوحه خوانيها(56) (كه سابقا براى اموات خود مى گرفتند و زنها مراعات مسائل اسلامى را نمى كردند، بطور كلى مرد بايد مراقب رفت و آمدهاى همسر خود باشد و او را از رفتن به مجالسى كه زمينه ساز فساد و موجب وسوسه شيطانى مى باشد منع كند.)
به سخن اين زن گوش ندهيد 
(( طاعة المراة ندامة ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اطاعت كردن از زن پشيمانى آورد(57)
مؤ لف گويد: شايد منظور از اين حديث و امثال آن ، اطاعت از بانوانى است كه عقل و دين آنها اسير هواها و هوسهاى بى مورد است ، همچنانكه در بسيارى از افراد مشاهده مى شود، بانوانى كه توقعات بى جا از شوهران خويش دارند و بدون در نظر گرفتن ضروريات زندگى و درآمد و شئونات خانواده چه بسا روى چشم و هم چشمى و يا احيانا احساسات بى جا، در خواستهائى مى كنند، انجام اين دستورات موجب ندامت است ، آن بانوئى كه از روى كم فكرى ، شوهرش را تشويق به جدائى از پدر و مادر و يا فاميل مى كند اطاعتش ندامت مى آورد، آن بانوئى كه شوهرش را وادار به حرام و مخارج حرام و يا بيهوده مى كند اطاعتش موجب ندامت است ، آن بانوئى كه هنگام جنگ و شهامت و شهادت ، شوهر و فرزندانش را تشويق به سستى مى كند اطاعتش موجب ندامت است ، آن بانوئى كه شوهرش را و يا دخترى كه پدرش را تشويق به خريدن وسائل گمراه كننده و يا تفريحات ناسالم و يا مجالس گناه و يا خريدن لباسهاى ناهنجار مى كند اطاعتش ‍ موجب ندامت است ، خلاصه آنكه بانوان بايد در خواستهاى خود را مطابق عقل و درايت و دين قرار دهند نه طبق احساسات و هوسهاى بيهوده همچنانكه مردها بايد در انجام تقاضاهاى بانوان طبق عقل و درايت و دين عمل كنند و زمام زندگى را خود بدست گيرند نه همسرانشان .
مشورت با همسر شايسته او را سعادتمند كرد 
امام هفتم موسى ابن جعفر عليه السلام فرمود: در بنى اسرائيل مرد شايسته اى بود كه همسر شايسته اى نيز داشت ، شبى در خواب ديد كه به او خبر دادند، عمر تو فلان مقدار است و چند سال را براى او معين كردند، و به او گفتند: خداوند مقدر كرده است نصف عمرت را در وسعت و ثروت باشى و نصف ديگر را در تنگدستى باشى ، حالا خودت انتخاب كن ، كداميك را مى خواهى اول بگذرانى ؟
آن مرد در خواب جواب داد: من همسر شايسته اى دارم كه شريك زندگى من است ، با او مشورت مى كنم و جواب مى دهم ، چون صبح شد خواب خويش را با همسرش در ميان گذاشت ، زنش گفت : نيمه اول را انتخاب كن ، اول در عاقبت باشيم ، شايد خداوند به ما رحم كند و نعمت خود را بر ما تمام كند. شب بعد، همان شخص به خواب او آمد و پرسيد: تصميم تو چه شد؟ آن مرد گفت : نيمه اول را انتخاب كردم ، قبول شد، از آن به بعد دنيا از هر طرف به او رو كرد و نعمتش زياد شد، همسرش به او گفت : به فاميلت و نيازمندان رسيدگى كن ، به همسايه و برادرت خدمت كن و بخشش نما، تا اينكه نيمه اول تمام شد و آن وقت موعود فرا رسيد، باز آن مرد را در خواب ديد، اينبار به او گفت : خداوند متعال از اين كار خير تو تشكر نمود و مقدر نمود تا آخر عمر خود را در رفاه و ثروت زندگى كنى .(58)
خير دنيا و آخرت در چهار چيز است  
نوه امام مجتبى عليه السلام از مادرش دختر امام حسين عليه السلام و ايشان از امام حسين و ايشان از پدرشان حضرت على عليه السلام و ايشان از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت مى كند كه فرمودند:
كسى كه در دنيا به او چهار چيز داده شد، خير دنيا و آخرت را به او داده اند، و بهره خود را از دنيا برده است (1) ورع و پرهيزكارى كه او را از حرام باز دارد (2) اخلاقى كه ميان مردم زندگى كند (3) بردبارى كه با آن نادانى مردم را دفع كند (4) زن شايسته اى كه او را در دين و دنيا كمك دهد(59)
صفاتى كه زنان در مردان مى پسندند 
تو مرد رهى واقف راه باش
زحال زنان نيز آگاه باش
1 - مال و ثروت ، چرا كه موجب رونق خانه و زندگى و زيبائى جامه و خانه مى شود و اين امور مورد توجه بانوان است ، اما مرد مى بايست با عقل و فكر در تاءمين اين گونه خواسته ها اقدام كند.
2 - قدرت و توانايى ، چرا كه زن و مرد را نگهدار خود مى داند و مى خواهد پشتيبان او قوى باشد.
3 - مردانگى و غيرتمند بودن مرد.
4 - استقلال در زندگى ، بگونه اى كه مرد آزادانه زندگى كند و زير بار منت ديگرى نباشد.
5 - ميان مردم با آبرو و با شخصيت باشد.
6 - اهل سخن و شيرين كلام و شوخ باشد چرا كه زن از مرد خاموش و بى سرو صدا رنج مى برد.
7 - وضع سر و لباس او تميز و زيبا و مرتب باشد.
8 - گاهى با هديه و سوغاتى و گاهى با سخن علاقه خود را ابراز كند.
9 - گاهى سخنان و كارهاى زن را تحسين كند.
10 - رعايت ادب و نزاكت را بكند.
11 - خوش سليقه باشد و نسبت به كارهاى زن در خانه بى تفاوت نباشد، بلكه به آنها نظارت كند و اگر سستى يا ناهنجارى مثل كثافت و بى انضباطى ديد بى تفاوت نباشد وگرنه زن نيز سرد و بى تفاوت مى شود.
چهار چيز كمر شكن 
پيامبر اكرم به حضرت امير عليه السلام در ضمن سفارشات خود فرمود: يا على چهار چيز، پشت انسان را مى شكند، (يعنى بسيار سخت و گران و غير قابل تحمل است ) (1) پيشوايى كه معصيت خدا مى كند ولى حرفش را گوش مى كنند. (2) زنى كه شوهرش او را مراعات مى كند ولى او به شوهر خيانت مى كند. (3) تنگدستى كه صاحب آن چاره ندارد. (4) همسايه بدى كه در محل اقامت دائمى انسان باشد.(60)
اين زن نفرين كرد و خودش مرد 
مردى با زنش نزد حضرت صادق آمد و از بد اخلاقى زن خود شكايت كرد، حضرت به آن زن فرمود: چرا شوهرت از تو شكايت مى كند، زن شروع كرد به شوهرش نفرين كردن ، حضرت فرمود: اگر همينطور (بر اين كنيه و بر اخلاقى و نفرين ) ادامه دهى بيش از سه روز زنده نيستى ، زن (با گستاخى ) گفت : برايم مهم نيست كه هرگز او را نبينم (يعنى بميرم و راحت شوم ) در روايت است كه اين زن بيش از سه روز عمر نكرد و مرد.
حضرت صادق عليه السلام فرمود: اين زن متجاوز بود و خداوند عمرش را كوتاه كرد و شوهرش را راحت نمود.(61)
طلا باشيد نه خاك ! 
حضرت صادق عليه السلام فرمود: زن گردنبند است ، توجه كن چه چيزى به گردن مى آويزى ، براى زن قيمت (مشخصى ) نيست ، نه خوبش و نه بدش ، اما خوبانشان را با طلا و نقره برابرى نمى كنند چون طلا و نقره بهترند، اما زن بد، ارزش (مشتى ) خاك را هم ندارد، خاك از آن بهتر است (زن خوب همواره سعادت آفرين و زن بد سبب سياه كردن زندگى مى شود و هيچكدام از اين دو بهتر با طلا و خاك قابل مقايسه نيست )(62)
پيرى زودرس  
(( كان من دعا رسول الله صلى الله عليه و آله اعوذ بك من امراة تشيبنى قبل مشيبى .))
امام صادق عليه السلام فرمود: يكى از دعاهاى پيامبر صلى الله عليه و آله اين بود كه خدايا به تو پناه مى برم از همسرى كه قبل از پيرى مرا پير كند.(63)
دل آرام باشد مرد نيكخواه
و ليك از زن بد خدايا پناه
با اين سخن اعمال زن باطل مى شود 
(( ايما امراة قالت لزوجها ما رايت قط من وجهك خيرا فقد حبط عملها ))
امام صادق عليه السلام فرمود: هر زنى كه شوهر خويش بگويد از تو خيرى نديده ام ، اعمالش باطل مى گردد.(64)
دستورهاى بيجا ندهيد 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر زنى كه با شوهر مدارا نكند و او را به آنچه نمى تواند وادار كند، خداوند هيچ كار خوبى از او قبول نمى كند و خدا را در حالى كه بر او خشمگين است ملاقات مى كند.(65)
بلاى سفر به كه در خانه جنگ  
تهى پاى رفتن به از كفش تنگ
بلاى سفر به كه در خانه جنگ
به زندان قاضى گرفتار، به
كه در خانه بينى بر ابرو گره
در خرمى بر سرايى ببند
كه بانگ زن از وى برآيد بلند
كسى را بينى گرفتار زن
مكن سعد يا طعنه بروى مزن
تو هم جور بينى و بارش كشى
اگر يك سحر در كنارش كشى
بر زنها هم حرام است  
(( اشتد غضب الله على امراءة ذات بعل ملات عينها من غير زوجها ))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خشم خدا شديد است بر زن شوهردارى كه چشم خويش را با نگاه به اجانب پر كند.(66) (نگاه زن هم به نامحرم مثل نگاه مرد به زن اشكال دارد).
سه چيز شوم 
راوى گويد نزد امام صادق عليه السلام سخن از شوم بودن مى كرديم ، حضرت فرمود: شومى در سه چيز است در زن و اسب و خانه ، اما شومى زن در زياد بودن مهر او و ناراحت كردن شوهر است و اما اسب ، شومى او را رام نبودن او و چموشى آن است و اما خانه شومى آن در تنگ و كوچك بودن آن و بدى همسايه ها و عيوب زياد داشتن است .(67)
جزاى سركوفت زدن بر شوهر 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اگر تمامى آنچه روى زمين از طلا و نقره را زنى به خانه شوهر ببرد ولى يكروز بر شوهرش سركوفت زند و بگويد تو چه كاره اى مال خودم است ، اعمال او باطل مى شود و لو از عابدترين مردم باشد مگر اينكه توبه كند و برگردد و از شوهرش معذرت خواهى كند.(68)
و در حديث ديگرى فرمود: هر زنى كه بر شوهرش بخاطر مالش منت گذارد و بگويد تو از دارائى من مى خورى ، اگر تمام آن مال را در راه خدا صدقه دهد خداوند از او قبول نمى كند مگر اينكه شوهرش از او راضى شود.(69)
زن و تقاضاى طلاق 
(( ايما امراءة ساءلت زوجها الطلاق من غير باءس فحرام عليها رائحة الجنة .))
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر زنى كه به دليل از شوهرش ‍ تقاضاى طلاق كند بوى بهشت بر او حرام است .(70)
واسطه ملعون 
من عمل فى فرقة بين امراءة و زوجهان كان عليه غضب الله و لعنته فى و الاخره .))
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر كه براى جدائى زن و شوهرى گام بردارد خشم و لعنت خدا بر او است در دنيا و آخرت .(71)
خداوند از طلاق نفرت دارد 
همانا خداوند جائى كه در آن عروسى واقع شود دوست مى دارد و جائى كه در آن طلاق واقع شود دشمن مى دارد، خداوند از هيچ كارى مثل طلاق نفرت ندارد.(72)
صفات پسنديده و ناپسند شوهر 
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: از بهترين مردان شما مرد با تقوى و پاكيزه و دست باز است كه نگاه او سالم باشد (به نامحرم نظر نكند) و به پدر و مادرش ‍ مهربان بوده و عيان خود را به ديگرى محتاج نكند و فرمود: از بدترين مردان مرد تهمت زننده اى است كه بخيل و بد دهن باشد، تنها غذا خورده ، ميهمان دوست نباشد، همسر و خدمتكار خويش را بزند و عيال خويش را به ديگرى محتاج كند و پدر و مادرش را اذيت نمايد.(73)
صفات پسنديده و ناپسند زن 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آيا به شما بگويم بدترين زنها كيست ؟ زنى است كه در ميان خانواده خودش خوار بوده ولى نزد شوهرش ‍ تكبر مى كند، نازا و كينه توز است ، از كار زشت پرهيزى ندارد، وقتى شوهرش نيست زينت خود را به ديگران نشان مى دهد، ولى بر شوهرش ‍ امتناع مى كند، به سخن شوهرش گوش نمى كند و اطاعت او نمى نمايد، وقتى شوهر با او - در كاميابى - خلوت مى كند، همانند مركب چموش ‍ امتناع مى كند، همو كه نه عذرى مى پذيرد و نه از خطائى مى گذرد.
و فرمود: بهترين زنهاى شما زنى است بچه زا و مهربان و با عفت باشد، نزد خانواده - پدر و مادر - عزيز و نزد شوهر متواضع باشد، زيبائى و زينت خود را وقف شوهر كند و از ديگران بپوشاند، سخن شوهر را گوش كند و از او اطاعت نمايد، و چون شوهر با او خلوت كند خواسته او را انجام دهد، و همانند مردها اظهار شوق در زناشوئى - نكند (بلكه خود را نگه دارد و متين باشد تا نزد شوهر عزيز گردد).(74)
اخلاق در خانواده : محبت اساس موفقيت خانواده 
اعضاء يك خانواده كه ركن مهم آن زن و شوهر هستند، گذشته از ضرورتهائى كه آنها را دور هم جمع مى كند، بايد از پيوندى مقدس و درونى كه همان محبت و احساس علاقه به يكديگر است ، برخوردار باشند.
زن و شوهر نبايد به حكم ضرورت ، با هم زندگى كنند، در هنگام ساختن يك بنا، ميان آجرها هرگز علاقه در كار نيست ، فقط به حكم ضرورت در كنار هم قرار گرفته اند.
ولى در كانون خانواده چطور؟ آيا در زندگى مشترك آنها هم بايد به حكم ضرورتها و ناچاريها با هم باشند؟ مسلما خير، كانون خانواده بايد از بنياد محكمترى كه همان علاقه و محبت است ، برخوردار باشد، حكمت متعاليه حضرت حق ، در يك حسابرسى و نقشه كشى دقيق بهترين فرصت را براى پى ريزى اين بنياد در اوائل ازدواج ايجاد كرده است ، شور و نشاط جوانى ، شهوت و احساس محبت بسيار به همسر در اوائل ازدواج ، فرصت طلائى است كه همراه با پيوند جنسى ، پيوند دو قلب هم انجام گيرد و اين عروس و داماد هستند كه بايد از اين فرصت و بهانه ، نهايت استفاده را بكنند، و با انجام عوامل محبت آن را به گونه اى گسترش دهند كه تا پايان عمر همديگر را دوست و دلسوز هم بدانند.
اخلاق در خانواده : فرصت طلائى براى پيوند جاودانه 
عروس و داماد بايد توجه داشته باشند آن شور و عشق اوليه ازدواج كه به خاطر مسائل جنسى و تازگى آن موجب علاقه شديد آنها نسبت به يكديگر شده است تا آخر عمر خود بخود باقى نمى ماند، اگر از اين فرصت طلائى براى ايجاد پيوند عميق دوستى و حقيقى ميان خود در ماوراى مسائل جنسى استفاده نكنيد، هنگام رنگ باختن مسائل جنسى ، دچار مسائل عديده اى خواهيد شد كه چه بسا تا آخر عمر دست به گريبان شما خواهد بود.
اين شور و علاقه اگر فقط بر مبناى مسائل جنسى باشد پس از مدتى نه چندان طولانى حساسيت خود را از دست مى دهد و واقعيت زندگى بعد مهم زندگى مى شود، زيرا آن هيجانات و تحريكات شهوى و جذبه هاى اوليه از كار افتاده و آن ميل شديد كاسته شده و كسانى كه موفق شده باشند در آن فرصت محبت خود را در دل يكديگر جا كنند، پشتوانه اى محكم جايگزين آن نموده اند كه تا آخر عمر ضامن اجرائى سعادت آنان خواهد بود. و ما در اين مبحث بر آنيم كه توفيق الهى راههاى ايجاد اين محبت را كه پايه يك زندگى شيرين است جستجو كنيم ، تا بتوانيم اعضاء خانواده را مثل دو دوست در كنارهم داشته باشيم و دوست نداريم كه پس از گذشت مدتى از سر آغاز ازدواج ، وقتى كه واقعيات زندگى نمايان شد و گرد و غبار شهوات كاسته شد، زن و شوهر خود را نسبت به يكديگر بى علاقه ببيند.
زندگى نبايد بگونه باشد كه با هم بسازند، سازش بوى جنگ و سپس تظاهر به صلح از روى ناچارى مى دهد، بايد با هم بجوشند، غمخوار يكديگر باشند، از ديدن يكديگر لذت ببرند، نشاط مى يابد، سرمست مى شود و روحيه مى گيرد - خلاصه دلها بايد با هم باشد نه جسم تنها، آن خانواده اى كه اساس آن بخاطر ناچاريها است زندان است نه خانه ، آن زن و شوهرى كه به خاطر فرزندانشان با هم هستند و مى ترسند اگر جدا شوند فرزندانشان ضايع گردند، خانه آنها اداره است ، ميان زن و شوهر اگر غير از محبت چيز ديگرى سبب اجتماعشان گردد موفق نخواهند بود، و اعضاء خانواده چه زن و چه شوهر به سختى بايد مراقب باشند و اين حقيقت را با تمام وجود درك كنند و بپذيرند كه خانه ، زندان نيست و آنها هم سلولى نيستند، خانه اداره نيست و آنها مثل دو كارمند نيستند، خانه ميدان جنگ نيست و آنها در مقابل دشمن قرار ندارند، اينها هيچ نيست ، خانه كانون گرم صفا و محبت است و در يك كلمه خانه محيط دوستانه زندگى است و ازدواج يك اشتراك و همكارى مقدس براى رسيدن به سعادت مى باشد.
نياز به محبت  
مسائل و احتياجات زندگى نبايد زن و شوهر را از توجه به نيازهاى يكديگر و شخصيت آنها غافل كند، زوجين بايد دقت كنند، حتى اگر دنبال زندگى شيرين هستند بايد در درجه اول همسر خود را سالم و با نشاط داشته باشند، اگر هزاران وسيله رفاهى فراهم شود اما دل خوش و نشاط نباشد زندگى شيرين نيست .
حتى اگر يكى از طرفين از روى كوته فكرى به فكر سعادت و رفاه خود بيش ‍ از طرف ديگر هم باشد باز بايد كارى كند كه نشاط و سلامتى روحى و جسمى همسر خود را به بهترين وجه فراهم كند، گرچه اساس اين تفكر كه همسر خود را فقط به خاطر بهره ورى و سودجوئى يكطرفه خواستن ، فكرى خام و ابلهانه است .
در اين راستاست كه بايد به شدت مراقب باشند، تا حقيقت هستى و رگ حساس همسر خود كه همان روح و روحيات اوست نه تنها لطمه نخورد كه از نشاط و سلامتى بيشترى برخوردار شود.
همه مى دانيم زندگى مشكلات دارد، موانع و سختيها در راه خواسته هاى به حق يا ناحق موجود است و مهمترين عامل موفقيت در مبارزه با مشكلات ، استقامت و همت و دلگرمى است ، روحيه شخص خود باخته و دلسرد و بى رمق در مقابل كوچكترين حوادث از كاهى كوهى مى سازد، تا چه رسد به كوه مشكلات ، اينجا چه بايد كرد؟ يك همسر شايسته مخصوصا بانوان چه بايد بكنند؟ آيا بايد صرف نظر از مشكلات شوهر و مسائل درونى و بيرونى او، به فكر توقعات خود اگر چه بجا هم هست ، باشند؟ و نه تنها موجب دلگرمى نشده كه روحيه او را خرابتر گردانند؟ هرگز.
در اين موارد بيش از خواسته هاى خود سعى كنيد به فكر همسرتان باشيد، با محبت و ملاطفت و اظهار لطف و صفا و انجام نمودهائى از تواضع و خوش رفتارى ، روح او را آرامش داده و موجب شويد خانه محيط آرام بخشى براى او باشد و شما باعث تجديد قواى روحى و جسمى او باشيد - حالا كه بسيارى از مردم اجتماع بر خلاف دستورات دين و مكتب اهل بيت عليهم السلام و بر خلاف وجدان و عقل خود، گرگ صفتى پيش گرفته اند، و منتظرند با كوچكترين بهانه ، يكديگر را پاره كنند، و همچون گرگها بر سر منافع مادى به جان يكديگر افتاده اند، سعى كنيد كه محيط خانه براى وى جاى امنى باشد به دور از اين جنگ و گريز.
اخلاق در خانواده : راه كمك به همسر و دلگرمى در زندگى 
خستگى مال روح است نه جسم و نه مشكلات ، درد و رنج مال روح است نه بدن ، ترس و بزدلى مال روح است نه بدن ، خود باختگى مال روح است نه بدن ، خلاصه مركز اصلى اغلب صفات انسان روح است ، گرچه زمينه آن در مسائل مادى ايجاد مى شود، مشكلات در خارج وجود انسان پديد مى آيند، ولى روح خسته مى شود.
آنچه سخت است وجود مشكلات نيست ، بلكه سختى در خستگى روح است ، والا روح بلند و پر استقامت از مقابله با مشكلات نه تنها ضرر نمى بيند كه آبديده تر هم مى شود و بر تجربيات خود نيز در مقابله با مشكلات مى افزايد.
مشكل حقيقى اين است كه سختيهاى زندگى روح كسى را افسرده و خسته و بى طاقت كند، روح اگر افسرده باشد دچار بزرگترين نقصها شده است گرچه هيچ مشكلى در زندگى مادى نداشته باشد، و برعكس روح اگر با نشاط و نيرومند شد بزرگترين موفقيتها را داشته و بدست خواهد آورد، گر چه مشكلات چون كوهها بر سر راه او باشند.
راه موفق شدن در زندگى براى هر كسى در مقابله با مشكلات و سختيها يكى از دو راه است : 1 - برداشتن مشكلات خارجى و موانع 2 - تقويت روحيه ، راه اول ، راهى است كه اغلب مردم به آن مى انديشند و آن را تنها راه حل مشكل نيز مى پندارند، و سعى مى كنند كه اين مشكلها بوجود نيايد و اگر هم آمد مى خواهند همانها را برطرف كنند، و به همان نيز قانع هستند، و هر كس را نيز بدون مشكل مادى يافتند خوشبخت مى دانند و طبعا هر كه مشكلات مادى دارد همچون فقر و مرض و شغل پائين و غيره بى چاره و ناكام مى پندارند، و اين طرز فكر در عكس العمل مردم نسبت به طبقات جامعه كاملا هويدا است .
و لذا چون راه حل اين مشكلات را در بر طرف كردن آن مى دانند، اگر نتوانند مثلا به يك بيمار كمك كنند و يا نياز نيازمندى را بر طرف كنند، خود را ناتوان از كمك به وى مى بينند، در مسائل خانوادگى هم اگر با اين سطح فكر رفتار كنيم ، چه بسا همسرى بگويد من كه نمى توانم در مسائل مالى ، ادارى و غيره به او كمك كنم ، پس وظيفه اى ندارم .
اما راه حل دومى نيز هست كه بسيار مؤ ثرتر و مفيدتر نيز خواهد بود، به اين صورت كه انسان توجه كند، فشار مشكلات بر روح آدمى است ، لذا با تقويت روحيه خود و يا كسى كه درگير مشكلات است او را در مقابله با مشكلات قدرتمند گرداند، كارى كند كه خود بتواند مشكلاتش را بر طرف كند، يعنى درست از همان راهى كه مشكلات فشار مى آورند، آن را برطرف كنيم ، اينراه از جهتى بسيار آسان تر و عمومى تر خواهد بود، و بسيار نيز مؤ ثر مى باشد.
وقتى كسى را يافتند كه در اثر مشكلات تحت فشار روحى قرار دارد نگران است و دلگرمى را از دست داده ، روحيه او را تقويت كنيد، تفاوت و امتياز مهم اين راه از روش اول اين است كه اگر بخواهيم مشكلات خارجى را برطرف كنيم ، چون مشكلات انواع مختلف دارند، يكنفر نمى تواند از هر جهت به او كمك كند.
همچنانكه تعداد زياد مشكلات اگر با كمك مداوم تواءم باشد موجب تنبلى و وابستگى روحى مى شود و امكان كمك هم براى امثال همسران نيست ، بر خلاف روش دوم كه ربطى به زيادى مشكلات و تنوع آنها و مخراج گسترده ندارد.
گفتن چند جمله سنجيده و مؤ ثر، همراه با اخلاق و رفتار محبت آميز و تشويق صميمانه ، بهترين كمك براى تقويت روحيه است چه از معلم به شاگرد، يا همسر به همسر، يا پدر به فرزندان و ديگران .
بعد از بيان آن مقدمه عروس و داماد مى توانند بخوبى رمز هميارى و خدمت به يكديگر را دريابند.
اگر ساختمان وجودى هر انسانى به گونه اى است كه خواه يا ناخواه در مقابل تشويق و دلگرمى و صميميت و محبت قوت مى گيرد و متاءثر مى شود.
چرا از اين وسيله مهم در راه موفقيت زندگى استفاده نكنيد؟ با محبت و ايجاد علاقه و اخلاق خوب و مودبانه و صفا و صميميت مى توانيد پشوانه محكمى براى زندگى خود و موفقيت شوهر در مقابله با مشكلات و در نتيجه سعادت خود فراهم كنيد.
انسان نيازمند و تشنه محبت است  
انسان هر قدر هم كه بزرگ باشد، چه از نظر سن و يا مقام ، باز از تنهائى گريزان است ، احتياج به دوستى صميمى و يكرنگ دارد، دوست دارد علاقه خود را براى كسى كه نسبت به وى علاقه مند است صرف كند، بشرط آنكه طرف او واقعا طرف به وى علاقه مند باشد.
زوجين بايد سعى كنند، اين نياز را برطرف كنند، يعنى از نظر دوستى نيز يكديگر را غناء كنند، اگر پاى محبت در ميان آمد، فضاى محبت و عالم دوستى و شور و هيجان محبت ، عالم ديگرى دارد با آثار و روشهاى مخصوص بخود.
خلاصه آنكه در فضاى محبت معادلات و معيارها بطور كلى دگرگون مى شود، و انسان به جهت ساختمان روحى خود مثل يك ماهى مى ماند كه در فضاى محبت ، نشاط مى يابد و رشد مى كند، خطاها، سختى ها، كمبودها، مرضها، همه و همه جلوه ديگرى دارند، تو گوئى اكسيرى است كه اگر به سخت ترين مشكلات زده شود آن را راحت و زيبا مى كند.
افسوس كه قدر اين گوهر و ارتباط و تاءثير آن در زندگى خانوادگى و اجتماعى ناشناخته است .
انسان تشنه محبت است ، اگر آب زلال محبتى از كسى يافت با تمام وجود به او علاقه مند مى شود و انس مى گيرد وگرنه بناچار وقتى آب زلال و شيرين نبود به آب شور هم بسنده مى كند.
براى همسرتان آب شيرين ، و گوارائى باشيد در محبت ، و غذاى لذيذ و خوشمزه اى از محبت تدارك ببينيد كه مشتاقانه بسوى خانه آيد، نه آب شور دواى تلخى كه بناچار بايد خورد و تحمل كرد.
شرط اول محبت ، شناخت روحيات همسر است . 
اولين قدم براى ايجاد محبت شناخت يكديگر و روحيات طرفين است ، اينكه يك سلسله مفاهيم و دستورات را شما ياد بگيريد و بدون درك موقعيت مناسب همسرتان آن را بكار بريد چه بسا برعكس نتيجه مى دهد.
خلاصه آنكه عقل و هوش و درايت و ذكاوت همسر در اين راه مهمترين وسيله براى موفقيت است .
اينكه شوهر يا همسر شما از چه چيز خوشحال مى شود و يا ناراحت مى شود؟ نسبت به چه كسانى يا چه كارهائى علاقه مند است ؟ چه وقت خسته است ؟ چه وقت بايد او صحبت كرد و چه صحبتى بايد كرد؟ چه موقع بايد نيازهاى مادى خانواده يا خود را بازگو كنيد، در چه شرائطى بايد گله كرد؟ چگونه بايد گفت ؟
اينها از امورى نيست كه بتوان براى آن مقررات دقيقى وضع كرد. هر انسانى در شرائط خاص خود بسر مى برد، چه زن و چه مرد، روحيات او در اثر خانواده و اجتماع و مدرسه و غيره به اشكال مختلف شكل گرفته است .
اين همسر هوشمند و عاقل است كه در رهگذار زندگى بايد همسر خود را درك كند، او را و موقعيت خانوادگى و اجتماعى و اخلاقى او را درك كند.
همچنانكه اغلب همسران نسبت به لباس و غذا و يا كيفيت آرايش دلخواه يكديگر آگاهى مى يابند و سعى مى كنند حتى المقدور آن را رعايت كنند، مثلا يك بانوى هوشمند سعى نمى كند غذائى درست كند كه فقط خودش ‍ علاقه مند به آن است و شوهرش از آن متنفر است .
درست همين روش را بايد در تمامى مسائل زندگى پياده كرده ، و اين احتياج به شناخت همه جانبه از همسر دارد.
با توقعات و روحيات نامطلوب چگونه بايد برخورد كرد؟ 
البته معلوم است منظور روحيات فاسد و ضداسلامى همسر شما نيست در مقابل روحيات فاسد و نامناسب همسر بايد ايستادگى كرد اما نه بگونه كه نه تنها از آن اخلاق دست نكشد بلكه به شما هم بدبين شود خاص و موقعيت سنجى همراه با لطف و محبت مى خواهد. اگر همسرتان احساس كند شما دوست او هستيد، سخن دوستانه مخصوصا از يك دوست قابل پذيرش ‍ است . ولو سخت باشد، اما اگر شخصيت او را در اين راستا ناديده گرفتيد، نه تنها از اخلاق نامناسب خود دست نمى كشد بلكه نسبت به شما نيز كم علاقه مى شود.
هر سخن جائى و هر نكته مقامى دارد. 
هرگاه خواستيد چيزى تقاضا كنيد، نبايد فقط به فكر گرفتن تقاضاى خود باشيد و به هر قيمتى شده آن را بدست آوريد، اين كار مناسب محيط خانواده نيست بلكه به ميدان جنگ و يا جنگل شبيه تر است .
مثلا شما براى خودتان يا فرزندانتان لباس مى خواهيد، شوهر شما وارد خانه مى شود، بدون در نظر گرفتن موقعيت ، شروع مى كنيد به در خواست كردن ، و چه بسا كه عكس العمل تند او - گرچه نابجاست - روبرو مى شويد و دنبال آن ممكن است مسئله ادامه يابد و كم كم عواقب سوء پيدا كند، و با زياد شدن تدريجى كدورتها رشته محبت پاره مى شود.
ولى يك بانوى عاقل مى داند هنگامى كه هنوز شوهر خستگى كار روزانه را بر دوش مى كشد و براى استراحت به خانه آمده ، وقت گذاشتن كار ديگرى بر عهده وى نيست ، او بايد صبر كند تا شوهر خستگى بگيرد، سپس با وى راجع به مسائل مختلف اندكى صحبت كند، چه بسا در امور زندگى دچار مشكلاتى باشد، اعصابش در اثر حادثه اى كوفته شده باشد، مخارج تازه اى برايش پيش آمده باشد، كه اگر بى حساب و كتاب ، تقاضا كند مسلما جواب منفى خواهد گرفت ، و اگر موقعيت مناسب بود با نرمى و از روى محبت ، تقاضاى منطقى خود را بنمايد.
اين همسر اشتباه مى كند. 
آن همسرانى كه گمان مى كنند اگر با سرسختى و درشتى و به زحمت انداختن همسر خود خواسته خود را تحميل كرده به دست آورده اند، زيرك و موفق هستند، بسيار در اشتباهند، آنها مثل كسى هستند كه براى خريد قند به مغازه اى رفته بود، صاحب مغازه كه سنگ ترازوى او از گل پخته بود، مقدارى در ترازو گذاشت ، رفت تا قند را بياورد.
خريدار كه به خوردن گل عادت داشت ، موقعيت را مغتنم شمرد و شروع كرد مقدارى از آن گل در ترازو را خوردن ، صاحب مغازه هم متوجه نشد و با آن گلها قند را كشيد و تحويل داد، خريدار بيچاره خوشحال از اينكه زرنگى كرده و صاحب مغازه را فريب داده و گل او خورده است ، رفت غافل از اينكه كم شدن گل موجب كم شدن قند او شده است و او به خود ضرر زده است .
آرى ، آن همسرى كه خوشحال است از اينكه با سختى و ايجاد ناراحتى به خواسته خود رسيده ، در حقيقت با بدست آوردن آن خواسته ، سنگ زيرين زندگى كه همان محبت و علاقه است را به يك يا چند خواسته فروخته است . محبتى كه شيرين تر از قند است را داده و گل آلوده اى را كه با ناراحتى همراه شده گرفته است .
كيفيت محبت و ابعاد آن در انسان 
هر انسانى بر حسب بافت روحى عقائد و ارزشهاى مسلط و يا مهمى كه دارد، مسائل و امورى براى او اهميت مى يابد و به نسبت شدت و ضعف شكل گيرى روح و فكر او نسبت به امور مختلف ، از خود عكس العمل نشان مى دهد، انتظار اينكه اگر كسى به چيزى يا انسانى ، علاقه داشت تحت هر شرائط و هر شكلى محبت را حفظ كند، بدون در نظر گرفتن ارزشهاى مهم و مسلط روحى و فكرى وى ، جاهلانه است .
اينكه انسان به چه چيز بايد اهميت دهد و چه چيزى لايق است كه بيش از هر چيزى محبت انسان را جلب كند و محبوب انسان شود يك مسئله است ؟ و اينكه دوست و همسر يا پدر و مادر چه چيز را در درجه اول اهميت قرار مى دهند مسئله ديگرى است ؟
هميشه اينطور نيست كه محبتها بر طبق بايدها باشد، بلكه برعكس در صد كمى از محبتها در آن درجه كه بايد باشد هست .
مثلا ما مسلمانان معتقديم مسلمان بايد محبتش به خدا و رهبران دينى بيش ‍ از محبت او به هر چيز ديگر باشد، ولى آيا در واقعيت چنين است ؟ هرگز، زيرا محبتى كه بسيارى از ماها نسبت به زن و فرزند و مال و مقام و غذا و لباس و آرزوهاى خود داريم با محبتى كه به خدا داريم قابل مقايسه نيست ، ما براى بدست آوردن مسائل غيرالهى با شوق اقدام مى كنيم و تحمل مشقت مى نماييم و انتظارى هم نداريم ، اما همينكه پاى مخارج الهى و تحمل زحمت براى خدا پيش آيد، قدمها سست مى شود و دستها بخيل مى گردد!
اين نمونه ها نشان مى دهد كه ما در اعتقاد خدا را قبول داريم و به او هم محبت مى ورزيم ، اما نه بمقدارى كه معتقديم بايد محبت داشت ، درصدى از محبت به خدا و پيامبر و دين را هر مسلمانى دارد، اما به تناسب حالات روحى افراد و صفاى روح و اخلاق حميده و يا رذيله و مسائل فكر و ارزشهاى ديگر، مقدار اين محبت فرق مى كند، و به تناسب همان مقدار محبت ، براى دين خرج مى كنند.
مثلا اگر مسلمانى به دين 20 درجه محبت دارد اگر موردى پيش آيد كه به آن 50 درجه علاقه دارد، مثلا علاقه او به مال بيش از علاقه به دين باشد، مى بينيم كه مسئله دينى را رها مى كند و آن كار خلاف دين را مرتكب مى شود؟ البته در اين بين مسائل قابل بررسى بسيار است .
منظور اين است كه بدانيم دوستى مراتب دارد، اگر كسى در اثر برخورد با موردى ، نسبت به مسئله اظهار بى علاقه گى كرد، دليل اين نيست كه مطلقا بى علاقه است بلكه فقط مى فهماند به آن چيز ديگر علاقه بيشترى دارد.
معيار و اندازه محبت در زن و شوهر 
با اين مقدمه آنچه بيان شد كه زندگى محتاج محبت است و بدون محبت پايه هاى خانواده استوار نيست ، منظور اين نيست كه زن نسبت به شوهر و يا شوهر به زن بايد چنان محبتى داشته باشد كه هيچ چيز را مثل آن دوست نداشته باشد، اينكه بعضى از همسران توقع دارند همسرشان بايد آنها را بر همه چيز و همه كس مقدم دارد، توقع نابجائى است .
توقع معقول از يك همسر آن است كه محبت يك همسر را داشته باشد، يعنى همسر خود را بعنوان يك همسر پذيرفته و محبت همسرى را داشته باشد، دقت كنيد، محبت خاص همسر، يعنى شوهر آن محبتى كه بايد يك شوهر به زن داشته باشد و زن آن محبتى را كه يك زن بايد به شوهر داشته باشد در همان حد زن و شوهرى ، داشته باشد، و طبعا اين درجه مخصوص ‍ و معينى از علاقه خواهد بود.
مرا بيشتر دوست دارى يا...؟ 
اينكه يك زن شوهرش بپرسد مرا بيشتر دوست دارى يا پدر و مادرت را؟ سؤ ال نامعقولى است ، محبت به پدر و مادر سبك و گونه ديگرى است كه ربطى به زن و شوهر ندارد و اگر شوهر بگويد پدر و مادرم را بيشتر دوست دارم ، نبايد زن ناراحت شود كه پس مرا دوست ندارى يا كمتر دوست دارى - هر كس بايد پدر و مادر را بيش از دوست و همسايه و فاميل و همسر و غيره از مردم عادى دوست داشته باشد، و محبت هر كسى در جاى خود مطلوب است ، بنابراين اگر كسى پدر و مادرش را بر ديگرى مقدم كند، دليل بى محبتى نيست ، توقع اينكه همسر شما، اگر شما را دوست دارد بايد بر همه چيز مقدم كند، انتظار واهى و بيهوده است .
گذشته از اينكه در همان محبت زن و شوهرى هم افراد درجات مختلف دارند، و تا وقتى به حد افراط و تفريط نرسيده نبايد توقع بيشتر داشت .
اينگونه همسر قابل سرزنش است  
آرى آن شوهرى كه قنارى خود را بيش از همسرش پذيرفته ، قابل سرزنش ‍ است ، و يا آن همسرى كه لباس و آرايش را بر شوهرش مقدم مى نمايد قابل سرزنش است ، اينكه مرد، به عيش و نوش با دوستان بپردازد و از همسرش ‍ غفلت كند، قابل سرزنش است ، اينكه زن متوقع باشد كه هميشه بايد همراه مرد باشد و مرد را مقيد كند، كه در هر سفرى بايد او هم باشد و مرد حق ندارد با دوستانش به جائى رود يا تنهائى به يك ميهمانى رود، توقع بى جاست .
همچنانكه اگر مردى يا زنى بدون هيچ مصلحتى ، پدر و مادر را در هر كارى خانواده خود دخالت دهد و خواسته همسر را ناديده بگيرد كار بجائى نيست ، اينكه حتما بايد در هر كارى پدر و مادر نظر دهند وگرنه ديگرى ناراحت مى شود كار غلطى است كه نه فرزند بايد انجام دهد و نه پدر و مادر انديشمند بايد توقع اين كار را داشته باشند.
برخوردهاى تند مقطعى معيار بى محبتى نيست  
اگر همسر شما، در يك حالت خاص قرار گرفت و كارى كرد كه شما ناراحت شديد، كسى يا چيزى را بر شما مقدم كرد، دليل بر بى محبتى او نيست و يا دليل بر كم محبتى او از مقدارى كه بايد باشد بعنوان يك همسر نيست ، اگر همسر شما تصميم پدر و مادر خود را بر شما مقدم كرد و يا احيانا خواسته يك دوست را بر خواسته شما مقدم كرد، جاى نگرانى نيست .
كدام پدر و مادرى است كه فرزندش را توبيخ نكرده باشد ولى با اين حال دليل بى محبتى آنها نبوده است ، اينكه يك يا چندبار تصميم دوستى مقدم مى شود قابل مقايسه با آن همه توافق او با نظرهاى شما نيست ، يك يا چندبار مخالفت معيار بى محبتى و كم محبتى نيست و نبايد انتظار داشت كه همسر شما به شما چنان محبتى داشته باشد كه تحت هيچ شرائطى با شما مخالفت نكند.
مسلما يك بار مخالفت با شما براى همسر شما سبك تر است از ناراحت كردن دوستى كه احيانا موجب كدورت و جدائى مى گردد.
در محبت توقع بى مورد نداشته باشيد 
اگر همسر شما به مال و مقام و آبرو و غذا و لباس اهميت مى دهد، حتما بايد رعايت خواسته او را بنمائيد، زيرا هيچ معلوم نيست كه محبت زناشوئى و زندگى او چنان بالا و شديد باشد كه بتواند از تمامى آنها چشم بپوشد.
و احيانا اگر به خاطر غذا و لباس و غيره ناراحت هم بشود - كه نبايد بشود - شما نبايد اين را دليل بى محبتى او بگيريد بلكه بايد متوجه باشيد كه او به دو يا چند چيز علاقه دارد، هم به شما و هم به مسائل ديگر، و اين انتظار كه همسر من نبايد هيچ چيز ديگرى را دوست داشته باشد يا بايد مرا بيش از همه دوست بدارد بطورى كه هر چيزى را فداى من كند و در سايه اين محبت تمام تمايلات خود را فراموش كند و سختى ها را تحمل كند، انتظارى جاهلانه است كه با شكست و ناكامى مواجه مى شود، و در اين راستا خشونتهائى كه احيانا از همسر شما در اثر غضب و خشم صادر مى شود اگر ادامه نيابد و مقطعى باشد، چه بسا دلالت بر بى محبتى نمى كند، در حال خشم گاهى آدمى خود را و عزيزترين افراد را دشنام مى دهد يا ميزند، ولى بعد پشيمان مى شود.
معيار محبت اين نيست كه هيچ وقت خشم نكند، آرى آن محبت بى اندازه كه به عشق تعبير مى شود مانع از غضب است ولى هرگز ميان زن و شوهر نبايد انتظار چنين عشق عميق داشت ، علاقه و محبت زوجين به يكديگر، در حد اعتدال كافى است .
منتظر محبت نباشيد، محبت كنيد. 
حتى دشمن را هم مى شود دوست كرد. 
بسيارى از افراد از جمله دو دوست يا همسران جوان و غير جوان وقتى در اثر بروز مشكلات و مسائل مختلف كه اغلب آنها ناشى از جهال طرفين است چه در مقام برخورد و چه در مقام پاسخگوئى و عكس العمل - كه مى توانسته اند حتى آتشى را كه ديگرى شعله ور كرده است با پاسخ مناسب خاموش كنند اما به آتش افروزى پرداختند. به هر دليل كه ميان آنها كدورت ايجاد شد، گمان مى كنند كه ديگر از دوست و همسر خود سرد شده و نسبت به او بى علاقه شده اند. و چاره جز بريدن و جدا شدن ندارند.
اين افراد غافلند از اينكه محبت و صفا همانطور قابل زوال و نيستى است ، قابل ايجاد و برقرارى هم هست ، محبت مثل حيات نيست كه چون برود ديگر برنگردد، حتى آهن سرد را هم دوباره مى شود گرم كرد و جوش ‍ داد.
گرچه توقع محبت و دوستى از افرادى كه نسبت به هم سرد و بى تفاوت شده اند مشكل است ، ولى نتيجه بسيار عالى است ، شما كه قبول داريد اگر اين سردى موجود تبديل به حرارت و صفا شود باز دوست و همسر خود را مى خواهيد، بسيار خوب ، دست بكار شويد و با عوامل محبت زا اين محبت را ايجاد كنيد و مطمئن باشيد كه موفق خواهيد شد.
خداوند به پيامبرش مى فرمايد: بدى را به نيكى پاسخ ده ، خواهى يافت كه دشمن تو همانند دوست صميمى خواهد شد(75) و چه بسيارند افرادى كه موفق شده اند از اين روش به نيكى استفاده كنند، و زندگى خود را مجددا با صفا گردانند.
محبت را بايد هميشه گرم نگهداشت  
محبت و صفا و گرمى و و صميميت كه لازمه زندگى مشترك و رمز موفقيت خانواده است ، هر چند پديده بسيار مهم و گرانقدرى است كه هرگز با معيارهاى مادى قابل مقايسه نيست و آنقدر ارزشمند است كه حقيقت ارزشمند مقام انسانى زيبنده آن است و به هر موجودى كه اين اكسير زده شود، نسبت به محبوب سر از پا نمى شناسد، و غافلان از محبت هرگز نمى توانند حال و هواى يك عاشق علاقمند را درك كنند.
به هر حال هر قدر كه اين علاقه ارزشمند است ، مثل تمام امور ارزشمند ديگر ايجاد و محافظت از آن نيز كار راحتى نخواهد بود.
غرض ما اين است كه دوستان مخصوصا همسران جوان بدانند كه محبت خود بخود نمى ماند، اين اكسير ارزشمند را در وجود خود و همسرتان بايد همواره پر حرارت نگه داريد، به علاقه و محبت سابق تكيه نكنيد، تا مى توانيد محبت كنيد، لطف كنيد، صفا نشان دهيد، و عوامل محبت كه در ميان شما حاكم است به سردى و ظلمت گرايش پيدا نكند.
كسى كه گرمى و نور نمى خواهد زحمتى هم نمى كشد و همه چيز على القاعده سرد و بى نور است ، اما كسيكه نور و گرمى مى خواهد بايد آتش ‍ روشن كند، و اگر مى خواهد نور و حرارت باقى باشد، بايد همواره اين آتش ‍ را روشن نگه دارد و الا اگر غافل شود و بجاى رعايت آتش سرگرم مثلا مطالعه و مسائل ديگر شود، بناچار آتش خاموش مى شود، نور و گرماى موجود نبايد ما را از ادامه آن غافل نكند.
كانون خانواده نيز همينطور است ، شور و حرارتى كه اول ازدواج بدست مى آيد، نبايد عروس و داماد را غافل كند و بدون توجه به اينكه اين حرارت و صفا احتياج به مواظبت و نگه دارى دارد، مشغول زندگى شوند، و چون مدتى گذشت كم كم آتش محبت و صفا رو به افول نهد و چون بفكر روشن نگه داشتن آن در طول زندگى نبوده اند، پس از مدتى كانون دل خود را سرد و بى رونق نسبت به يكديگر احساس مى كنند.
پس همواره مراقب باشيد، چه زن و چه مرد، نبايد مشكلات منزل و خارج ، كسب و كار و لباس و آرايش و مرض و سلامتى و غيره چنان ما را به خود مشغول كند كه هرگز متوجه مساله اصلى خانوادگى يعنى صفا و صميميت نشويم .
آرى گاهى هم خود را از مسائل اطراف جدا كنيد و محاسبه كنيد كه همسرتان علاقه اش نسبت به شما چگونه است ، شما نسبت به او چه علاقه داريد، اگر احساس نقصانى مى كنيد سعى كنيد كه آن را با ايجاد محبت برطرف كنيد.

next page

fehrest page

back page