اخلاق و عرفان

رضا رمضانى

- ۶ -


معناى تقوا، اخلاص و خوف از خدا

سوال : واژه هاى تقوا، اخلاص و خوف از خدا را توضيح دهيد؟

تقوا

جواب : تقوا در اصل از ماده ى «وقايه» به معناى نگه دارى يا خويشتن دارى است; به تعبير ديگر يك نيروى كنترل درونى و ملكه ى نفسانى است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مى كند و داراى سه ركن است:

1. ترس از خدا; 2. كناره گيرى از كار زشت; 3. قصد قربت در آن دو.

مرتبه ى اول تقوى انجام واجبات الهى و ترك محرمات است.[1]

حضرت على (عليه السلام) تقوا را يك دژ مستحكم در برابر گناه معرفى كرده، مى فرمايد:

اِعمَلوا عِبادَ الله اِنّ التّقوى حصن عزيز; بدانيد اى بندگان خدا، تقوا دژى محكم و نفوذناپذير است.

برخى تقوا را به حالت كسى تشبيه كرده اند كه با عبور از يك سرزمين پر از خار، سعى دارد با برچيدن دامن خود، با احتياط گام بردارد، تا خارى در پايش ننشيند، و يا دامنش را نگيرد.

در هر صورت، اين حالت تقوا و كنترل نيرومند معنوى، روشن ترين آثار ايمان به «مبدأ» و «معاد»، يعنى خدا و رستاخيز است; و معيار فضيلت و افتخار انسان و مقياس سنجش شخصيت او در اسلام محسوب مى شود، تا آن جا كه آيه ى «اِنّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَالله اَتْقيكُم» [2] يك شعار جاودانى اسلام است.

خداوند خطاب به مؤمنين مى فرمايد:

(وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ)[3]; تقوا پيشه كنيد و بر خداوند توكل نماييد.

قرآن كريم علاوه بر مدح و ستايش متّقين، آثار و نتايج تقوا را نيز در آيات متعدّدى بيان نموده كه گزيده اى از آن ها بدين شرح است:

(وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً)[4]; هر كه تقوا پيشه كند، خداوند برايش راه نجاتى از گرفتارى ها قرار مى دهد.

(وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً)[5]; هر كه تقوا پيشه كند، خدا امور دنيا و آخرتش را آسان مى سازد.

(وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً) [6]; هر كه تقوا پيشه كند خدا گناهانش را تكفير و اجرش را عظيم مى سازد.

اخلاص

اخلاص عبارت است از خالص ساختن قصد و اعراض نيّت از غير خدا. انسانى مخلص است كه قلبش را مخصوص حق گرداند و فقط «مقلب القلوب» را در حريم دل خود جاى دهد و صحنه را براى حضور بيگانگان ببندد. پس كار مورد قبول كارى است كه كماً و كيفاً براى خداى متعال انجام پذيرد. از آيات الهى استفاده مى شود كه دين داران واقعى كسانى هستند كه از اخلاص واقعى برخوردار باشند.

(وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِيَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ); مردم هيچ مأموريتى ندارند، جز اين كه دستورهاى دين را مخلصانه براى خدا انجام دهند.

بى شك محصول چنين اخلاصى بهشت خواهد بود; همان گونه كه امام صادق(عليه السلام)فرموده اند:

من قال لا اله الاّ الله مخلصاً دخل الجنّة و اخلاصه ان تحجزه لا اله الاّ الله عمّا حرّم الله عزّوجلّ [7]; كسى كه با اخلاص، لا اله الاّالله بگويد وارد بهشت مى شود و اثر اخلاصش آن است كه اين كلمه او را از آنچه كه خداوند بر او حرام نموده است باز مى دارد.

برترين مقام آن است كه به لقاءالله نايل شود; چنان كه خداوند متعال مى فرمايد:

(فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً); كسى كه اميد به لقاى حق دارد و مشتاق جمال و جلال الهى است، بايد مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد و در كار خود، نه در بخش اعتقاد و نه در بخش عمل، شرك نورزد.

معناى لقاءالله فقط اين نيست كه انسان تنها پس از مرگ، جمال الهى را مشاهده مى كند، بلكه پيش از مرگ نيز قابليت مشاهده ى جمال و دريافت فيض هاى خاص الهى را دارد; و كلام رسول گرامى اسلام نيز ناظر به همين بخش است:

من اخلص لله اربعين صباحاً فجرى الله ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه[8]; هر كسى كه چهل شبانه روز با اخلاص عمل كند، خداوند چشمه هاى حكمت را در قلب او مى جوشاند و بر قلم و زبانش جارى مى كند.

در حقيقت اين شخص، علم الهى را ملاقات و اسمى از اسماى حسناى حق را مشاهده مى كند، البته ممكن است مراحل برتر اين مشاهده، بعد از مرگ نصيب انسان مخلص گردد. [9]

پس اخلاص آن است كه عمل انسان از جميع ناخالصى ها پيراسته و فقط در جهت تقرّب به خدا باشد.

اخلاص مراتبى دارد: بالاترين مراتب آن نداشتن قصد غير خدا در عمل است و صاحب آن هميشه از پاداش دو عالم چشم پوشيده و نظرش فقط رضاى پروردگار متعال است و به جز او مقصود و مطلوبى ندارد; اين مرتبه، اخلاص صدّيقين است.

هم چنين اخلاص آفاتى دارد، مثل رياى آشكار و پنهان; اين كه در حضور مردم عبادت را نيكوتر از خلوت به جا آورد، و خضوع و خشوع بيش ترى از خود نشان دهد به قصد آن كه او را مشاهده كنند. تشخيص آن به اين است كه ببيند آيا در خلوت و تنهايى نيز عمل را به همان نحوى كه در نظر مردم انجام مى داده انجام مى دهد يا خير؟ از اين رو آن چه براى صاحب عمل مهمّ است توجّه به قبول عمل است و آن با تقوا و خلوص به دست مى آيد.

از على(عليه السلام) روايت است كه:

چندان در قيد بسيارى عمل مباشيد، بلكه در پى آن باشيد كه عمل به درجه ى قبول برسد.[10]

خوف از خدا

خوف (ترس) از خدا حالتى است كه از شناخت خدا ناشى مى گردد; به اين لحاظ كه او قادر است در آينده ما را از نعمت هاى دنيوى و اخروى محروم سازد. در مقابل آن، «رجا» قرار دارد و آن نيز حالتى است كه از شناخت خدا ناشى مى گردد; به اين لحاظ كه خداوند قادر است نعمت هاى دنيوى را از نظر كمّى و كيفى افزايش دهد و ما را از نعمت هاى بزرگ اخروى نيز برخوردار سازد.

ثمره ى خوف و رجا در اين است كه انسان را به تلاش، كوشش، خودسازى و اصلاح امور مادّى و معنوى خويش وامى دارد; قرآن به لحاظ اهميت نقش و اهميّت آن ها از بُعد تربيتى روى آن تأكيد فراوان دارد:

(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ جَزاؤُهُمْ رَبِّهِمْ جَنّاتُ عَدْن تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ) [11]; محققاً كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، بهترين افراد خلق اند; پاداششان در نزد پروردگارشان بهشت جاويد است كه از دامنه ى آنها نهرها جارى است، تا در آنها براى ابد جاودان بمانند. خداوند از آنان خشنود و آنان از خداوند خشنودند. اين (پاداش بزرگ و سعادت ابدى) براى كسانى است كه از پروردگارشان (بيم و) خشيت داشته اند.

از اين آيه مى توان استفاده كرد، كه بيم و خشيت، آنان را به اين مقام والا و ارجمند كشانده است.

آيات متعدد ديگرى نيز مبيّن اين موضوع اند; مانند آيه ى 2 سوره ى توبه و آيات 21 ـ 24 سوره ى رعد و آيه ى 12 سوره ى ملك.

حضرت على(عليه السلام) در نهج البلاغه، خوف و رجا را از صفات متّقين دانسته است. هر قدر معرفت بنده به عظمت و جلال آفريدگار و ارتفاع شأن او در علوّ مكان او بيش تر، و به عيوب و گناهان خود بيناتر باشد، ترس و خوف او زيادتر مى شود.

براى خوف تقسيماتى نيز ذكر نموده اند; گاهى خوف در مقابل حزن به كار مى رود و مقصود اين است كه انسان نسبت به گذشته، حالت حزن، و نسبت به آينده، حالت ترس دارد; يعنى اگر كسى در گذشته مطلوبى را از دست داده، يا نامطلوبى دامن گير او شده باشد، هم اكنون محزون و غمگين است و اگر احتمال دهد كه در آينده، امر مطلوبى را از دست خواهد داد و يا نامطلوبى دامن گيرش خواهد شد، هم اكنون ترسان و هراسناك است.

گاهى خوف در مقابل رجا استعمال مى گردد كه شرحش گذشت.

گاهى خوف در مقابل «اَمْن» به كار برده مى شود كه بسيار خوب است، ولى امن در مقابل خوف، بسيار بد است; زيرا كسى كه خائف است در صدد جبران و تدارك گذشته برخواهد آمد; اما كسى كه اهل نظر و فكر نيست و قلبش پر قساوت و سرگرم و مشغول است خود را در امان خواهد ديد. قرآن كريم در اين مورد مى فرمايد:

(فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ); از مكر و انتقام حق غافل نشوند، مگر زيان كاران.

تنها تبهكاران خود را در امان و قلعه ى امن مى پندارند و نمى دانند كه كيفر و عفو به دست ديگرى است...:

ذلك يخوف الله به عباده;... آن آتشى است كه خداوند، بندگان را از آن مى ترساند.

بنابراين، در آينده ى نزديك يا دور، ممكن است نعمتى از دست او برود يا مشكلى دامن گيرش شود، پس نبايد خود را در امان بداند.[12]

حقيقت توبه و شرايط آن

سوال : حقيقت توبه و شرايط آن چيست و چگونه پذيرفته مى شود؟

جواب : توبه به معناى رجوع و بازگشت است. وقتى بنده اى به سمت مولاى خود بر مى گردد، مى گويند توبه كرده است. توبه يكى از منازل سالكان كوى بندگى است. آنان كه تصميم گرفته اند در دنياى بندگى قدم بگذارند، بعد از بيدارى از خواب غفلت بايد توبه كنند و با خداى خويش آشتى نمايند و بر اين همّت استوار باشند. پس بايد از اعمال ناپسند و خلاف فطرت انسانى و از ورود در عرصه ى گناه، دوستى دنيا، حرص به خوردن و آشاميدن، سخن بى فايده، دوستى و مدح و ستايش خويش، آرزوهاى طول و دراز، غرور، غضب و تندخويى، بدخلقى، عجب و خودبينى، كبر و... توبه كند و با بازگشت به سوى خداى خويش و بندگى و اطاعت، وصال الهى را دنبال نمايد.

اين معنا از توبه، رجوع و بازگشت، در تمام مراحل توبه وجود دارد; در توبه از معصيت به طاعت، از مخالفت به موافقت، از ترك اولى به اولى و يا از غير خدا به خدا.

شرايط توبه

بعضى از بزرگان معتقدند[13] براى تحقق توبه دو شرط اساسى لازم است.

1. ندامت و پشيمانى از گناهان و تقصيرات گذشته; على(عليه السلام) مى فرمايد: الندمُ توبةٌ; پشيمانى توبه است.

2. عزم و تصميم بر عدم بازگشت به آن گناه.

براى قبول توبه دو شرط ديگر نيز لازم است: يكى به جا آوردن حقوق بندگان الهى; ديگرى، حركت به سوى واجبات الهى و انجام آنچه كه ضايع شده. براى كمال توبه نيز دو شرط لازم است:

1. بايد گوشت روييده شده از حرام را با رياضت و روزه گرفتن آب نمود;

2. همان گونه كه بر جسم شيرينىِ نافرمانى چشانده شده است، زحمت فرمان بردارى چشانده شود.

منازل توبه

برخى براى توبه منازلى را ذكر كرده اند كه عبارت است از: بيدارى، قيام براى خدا، اعتراف به تقصير، پشيمانى، اداى حقوق مردم، اداى واجبات الهى، پايدارى در توبه، سوز و گداز، غنيمت وقت و جبران گذشته، مراقبه و محاسبه. [14]

مراحل توبه

براى توبه سه مرحله ذكر شده كه عبارت اند از:

1. توبه ى عوام; و آن توبه ى انسان معصيت كار از تبهكارى خود است;

2. توبه ى خواص; و آن پرهيز از ترك مستحب و اولى است; يعنى اگر بعضى از امور مستحب (مانند: نماز شب و صدقه دادن اول ماه) را ترك كرده، از آن توبه نمايد;

3. توبه ى اخصّ الخواص; و آن توبه از توجّه غير خداست; چنان كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله)فرمود:

انه ليغان على قلبى و انى لاستغفر بالنهار سبعين مرّة[15]; من در هر روز براى تيرگى هايى كه در قلبم عارض مى شود، هفتاد بار توبه مى كنم.

توبه و آثار سوء بعضى از گناهان، بعد از مرگ در برزخ يا قيامت

سوال : آيا مى توان با توبه از تمام گناهان پاك شد، يا انسان عاصى به تبع آثار سوء بعضى از گناهان، بعد از مرگ در برزخ يا قيامت دچار عذاب خواهد بود؟

جواب : روايات به توبه ى واقعى ترغيب بسيار كرده و آن را واجب عقلى شمرده اند. از رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) روايت است كه فرمود:

التائب من الذنب كمن لا ذنب له;[16] توبه كننده ى از گناهان، مثل كسى است كه گناهى ندارد.

ولى اين نكته نيز در دستورهاى اسلامى مورد توجه قرار گرفته است كه هيچ گاه اطمينان كامل به آمرزش الهى، و به عبارتى، تضمين بهشت در كار نيست; زيرا اين اطمينان موجب عصيان مى گردد. از سوى ديگر يأس از رحمت خدا هم گناه كبيره شمرده شده و انسان همواره بايد بين خوف و رجا باشد. خوف از قبول نشدن توبه و اميد به غفران الهى.

البته توبه ى واقعى هم شرايطى دارد كه بايد رعايت شود، از جمله آن كه تمام حقوق الهى و حق الناس كه به دست گنهكار فوت شده، بايد جبران شود.

اگر انسان با رعايت شرايط توبه توفيق بازگشت به سوى حق را به دست آورد بى ترديد خداى متعال پذيرنده ى چنين بازگشتى خواهد بود. پس مهم اين است كه انسان به درستى در محضر حق تعالى توبه كند و از كرده ى خويش پشيمان گردد و تصميم بگيرد تا امور گذشته را انجام ندهد. چنان كه قرآن كريم مى فرمايد:

(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً)[17]

پس اگر خالصانه به درگاه الهى بازگشت نمايد، خداوند توبه ى او را خواهد پذيرفت و آثار سوء گناهان را از بين خواهد برد، به گونه اى كه آن آثار سوء، به هيچ وجه در قيامت دامن گير توبه كننده نگردد. طبق صريح آيات قرآن، در صورت توبه ى واقعى، خداى متعال همه ى گناهان را مورد آمرزش قرار خواهد داد:

(إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً هُوَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ.)[18]

به تعبير ديگر، توبه آن شفاعت كننده اى است كه خداوند در دنيا براى بندگان خود مقرّر فرموده تا بندگانش به يأس و نااميدى دچار نشوند و به تجرّى و جسارت خود نسبت به قانون شكنى نيفزايد; از اين رو در روايات آمده است:

لا شفيع انجح من التوبه; شافعى نجات دهنده تر از توبه وجود ندارد.[19]

درباره ى آثار وضعى و تكوينى و نيز اخروى توبه مباحثى مطرح است كه بايد در اين زمينه به كتاب هاى مفصل مراجعه كرد. [20]

معرّفى مهم ترين كتاب هاي اخلاقى

از ديرباز عالمان براى هدايت اخلاقى و انسانى و تربيتى جامعه، كتاب هايى را در اين زمينه تأليف و خدمات و زحمات زيادى را تحمّل نموده اند; گرچه شيوه هاى نگارشى متفاوت بوده، امّا همه ى آنها در صدد تحقق يك نظام منسجم اخلاقى بوده اند. به طور كلى مى توان مجموع آنها را به چهار دسته تقسيم كرد:

1. اخلاق فيلسوفانه: كه بر محور تئورى اعتدال استوار است و تلاش آنها بر اين بوده كه خوبى ها و بدى هاى اخلاقى را به شكل يك فرمول، توجيه و تبيين نمايند. در اين شيوه، شناسايى قواى نفسانى مانند شهويه، غضبيه، وهميّه و عاقله و چگونگى اعتدال و افراط و تفريط در آنها، پايه ى مباحث اخلاقى شمرده مى شود. كتاب هايى نيز مانند تهذيب الاخلاق، طهارة الاعراق نگاشته ى ابن مسكويه، اخلاق ناصرى، اثر خواجه نصير الدين طوسى و نيز جامع السعادات، اثر ملا محمد مهدى نراقى تا حدّى بر اين اساس تدوين يافته اند.

2. اخلاق عارفانه: كه بيش تر به تربيت اخلاقى به وسيله ى محبّت تأكيد دارد و محور آن مبارزه و مجاهده با نفس است. عارفان واقعى كه از شريعت آسمانى بهره گرفته و اعمال و رفتار و يافته هاى خود را با ظاهر و باطن شريعت هماهنگ نموده اند سعى دارند آن را به شكلى منسجم به ديگران منتقل نمايد. كتاب هاى منازل السائرين، اثر خواجه عبدالله انصارى و منطق الطير عطّار نيشابورى بيانگر اين شيوه است.

3. اخلاق حديثى: كه به معرّفى مفاهيم اخلاقى، بر پايه ى آنچه در كتاب و سنت آمده همّت گماشته است; البته مباحث را به شكل يك نظام و سازمان اخلاقى تنظيم نكرده، فقط در صدد توصيف مفاهيم اخلاقى مورد نظر بوده اند. كتاب هايى مانند: احياء العلوم اثر محمد غزالى و المحجة البيضاء، اثر فيض كاشانى از اين قبيل اند.

شيوه ى جمع: عده اى بر شيوه ى جمع تأكيد مىورزند و معتقدند كه بر اساس آنچه در كتاب و سنت آمده، مفاهيم اخلاقى بايد به صورت يك شكل منطقى و سازمان يافته تنظيم شود و مزاياى مجموع از شيوه هاى پيشين را مشتمل باشد. [21]

منابع

1. قرآن كريم.

2. نهج البلاغه.

3. مفاتيح الجنان.

4. آملى، محمدتقى; درر الفوائد،

5. ابن مسكويه; تهذيب الاخلاق و طهارة الاعراق.

6. ابوعلى سينا; الاشارات و التنبيهات.

7. ــــــــــ; الهيات شفا.

8. احمد بن حنبل، مسند.

9. اخوان، محمد; اخلاق كانت و اخلاق اسلامى، انتشارات اشراق.

10. اسحاليز، سموئيل; اعتماد به نفس، ترجمه ى على دولتى.

11. اصفهانى، راغب; الذريعه الى مكارم الشريعه، چاپخانه ى صنوبر، انتشارات صبا، چ 2.

12. الاخلاق النظرية.

13. الجواهر السنيه،چاپ هندوستان، سال 1302.

14. الدنبورك، هربان; فروغ جادو، ترجمه ى بدرالدين.

15. امام خمينى; اربعين حديث، مؤسسه ى حفظ و نشر آثار امام خمينى.

16. ــــــــــ; سرّ الصلاة، مؤسسه ى تنظيم و نشر آثار امام خمينى.

17. انصاريان، حسين; عرفان اسلامى، انتشارات پارسايان.

18. انصارى، خواجه عبدالله; صد ميدان، به اهتمام قائم انصارى، انتشارات طهوى، چ 4، تابستان 1368.

19. بابازاده، على اكبر; زمينه هاى فساد و راه درمان.

20. ــــــــــــــــــ; آئين دوستى در اسلامى، دفتر تحقيقات و انتشارات پدر، چ 1، تابستان 1374.

21. باربور، ايان; علم و دين، ترجمه ى بهاء الدين خرمشاهى.

22. بهجت، محمدحسين (شهريار); كليات ديوان.

23. بهشتى، احمد; مشكلات زناشويى، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى.

24. بهشتى، محمود; سلامتى تن و روان، انتشارات پارسايان، چ 1، بهار 79.

25. ـــــــــــ; سيرو سلوك، انتشارات مانى.

26. پاپكين و استرول; كليات فلسفه، ترجمه ى سيد جلال الدين مجتبوى.

27. سيد رضا پاك نژاد; اولين دانشگاه و آخرين پيامبر.

28. جمعى از نويسندگان; تفسير نمونه، زيرنظر آية اللّه مكارم شيرازى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه.

29. تهرانى، مجتبى; درآمدى بر سير و سلوك، تدوين زيرنظر على اكبر ارشاد، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه ى اسلامى.

30. جعفرى، محمد تقى; نقد افكار راسل.

31. جمالى، نصرت اللّه; اخلاق تبليغى، انتشارات مهديه، چ 1، بهار 1379.

32. جمعى از نويسندگان; روش خودسازى، با مقدمه ى محمد باقر شريعتى سبزوارى، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه ى علميه قم.

33. جوادى آملى، عبدالله; تفسير موضوعى قرآن، (مراحل اخلاق)، انتشارات اسرا، چ 1، تابستان 77.

34. حسن زاده آملى; قرآن و برهان و عرفان از هم جدايى ندارند.

35. حكيم سبزوارى; حكمت منظومه.

36. خواجه نصير الدين طوسى; اخلاق ناصرى.

37. دستغيب، عبدالحسين; گناهان كبيره.

38. ديلمى، احمد و مسعود آذربايجانى; اخلاق الاسلامى، انتشارات معارف، چ 1، پاييز 1379.

39. ديوان منسوب به امام على(عليه السلام)، چاپ سنگى، تبريز، سال 1270.

40. رمضانى گيلانى، رضا; پژوهشى در رابطه ها در حوزه ى انسانى، انتشارات مؤسسه ى فرهنگ فجر ولايت، چ 1، 1379.

41. ريحانة الادب.

42. زنجانى حقانى، حسين; نظام اخلاقى اسلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چ 1، 1373.

43. سادات، على; اخلاق اسلامى.

44. سبزوارى; جامع الاخبار.

45. سيدبن طاووس; محاسبة النفس.

46. شاله، فيليس، فرويد و فرويديسم، ترجمه ى اسحاق وكيل.

47. شجاعى، محمد; مجموعه ى مقالات (3 جلد).

48. شفيعى مازندرانى، سيدمحمد; پرتوى از اخلاق اسلامى، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى.

49. شيخ مفيد، امالى.

50. شيروانى، على; اخلاق اسلامى و مبانى نظرى آن، انتشارات دارالفكر، چ 1، بهار، 1379.

51. صانعى، سيدمهدى; پژوهش در تعليم و تربيت اسلامى، انتشارات محب، پاييز 1375.

52. طاهرى، حبيب الله; درس هايى از اخلاق اسلامى يا آداب سير و سلوك، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه ى علميه قم.

53. طباطبايى، محمدحسين; اصول فلسفه و روش رئاليسم، انتشارات صدرا.

54. ـــــــــــــــــــ; تفسير الميزان، چاپ بيروت.

55. طوسى، خواجه نصيرالدين; اوصاف الاشراف، انتشارات هدى.

56. عبدخدائى، محمدهادى; اخلاق پزشكى.

57. عينائى عاملى، سيد محمد; آداب النفس، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات.

58. غزالى; احياء علوم الدين، شركت انتشارات علمى و فرهنگى.

59. فرهنگ عميد، انتشارات اميركبير.

60. فهرست غرر.

61. فيض كاشانى، ملامحسن; المحجة البيضاء، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

62. قايضى، على; مبانى تربيت و اخلاق اسلامى، انتشارات روحانى، چ 1، زمستان 1375.

63. كاشفى، محمدرضا; آئين مهرورزى، چاپخانه ى دفتر تبليغات اسلامى.

64. كلينى; اصول كافى، چاپ بيروت.

65. مجلسى، محمدباقر; بحارالانوار، چاپ بيروت.

66. مجله ى تخصصى كلام، مؤسسه تحقيقاتى و تعليماتى امام صادق(عليه السلام).

67. محمدى رى شهرى، محمد; اخلاق در مديريت اسلامى، مركز انتشارات دفتر تبليغات حوزه ى علميه ى قم.

68. ـــــــــــــــــــ; ميزان الحكمه، چاپخانه ى ستا.

69. محمدى گيلانى; درسهاى اخلاق اسلامى، به كوشش جعفر سعيد، نشر سايه، چ 1، 1378.

70. محمود حقيقى، كريم; آداب و مراحل سلوك الهى تخلى در آداب و منازل توبه، شيراز: انتشارات فلاح، چ 2، شهريور 1372.

71. مدرسى يزدى، سيد محمد رضا; فلسفه اخلاق، انتشارات سروش، چ 1، 1371.

72. مصباح يزدى، محمد تقى; اخلاق در قرآن، انتشارات مؤسسه ى آموزشى و پژوهشى امام خمينى(ره).

73. ــــــــــــــــــ ; جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامى.

74.ــــــــــــــــــ ; فلسفه ى اخلاق.

75. مصطفوى، حسن; زناشويى از نظر قرآن مجيد و احاديث معتبر، انتشارات كلى.

76. مصطفوى، فريده و ديگران; روش خودسازى.

77. مطهرى، احمد; تامين رابطه جنسى، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى.

78. ـــــــــــ; كنترل رابطه جنسى، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى.

79. مطهرى، مرتضى; اسلام و مقتضيات زمان، انتشارات صدرا.

80. ــــــــــــ; بيست گفتار، انتشارات صدرا.

81. ــــــــــــ; فطرت، انتشارات صدرا.

82. ــــــــــــ; وحى و نبوت، انتشارات صدرا.

83. ــــــــــــ; جامعه و تاريخ، انتشارات صدرا.

84. ــــــــــــ; فلسفه اخلاق، انتشارات صدرا، پاييز 1366.

85. ــــــــــــ; تعليم و تربيت در اسلام، انتشارات صدرا، چ 19، پاييز 1371.

86. ــــــــــــ; مقالات فلسفى.

87. ــــــــــــ;اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، انتشارات صدرا.

88. مظاهرى، حسين; اخلاق فرماندهى، انتشارات شفق، زمستان 1364.

89. ـــــــــــ; عوامل كنترل غرائز در زندگى انسان، انتشارات روحانى.

90. معتزلى، ابن ابى الحديد; شرح نهج البلاغه.

91. مغنيه، محمد جواد; فلسفه ى اخلاق در اسلام.

92. مولوى، محمد جلال الدين; مثنوى معنوى.

93. مهدوى كنى، محمدرضا; نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

94. ميرزايى، نجفعلى; اخلاق دانشجوى در اسلام، انتشارات مدين، چ 1، آبان 1373.

95. مؤسسه ى موزشى ـ پژوهشى امام خمينى (ره); فلسفه اخلاق، انتشارات مؤسسه ى امام خمينى (ره)، چ 1، تابستان 1377.

96. نراقى، ملا مهدى; جامع السعادات، نشر جامعة النجف الدينيه، چ 3، 1282 هـ.ق.

97. مجتبوى، سيد جلال الدين; گزيده ى جامع السعادات، انتشارات حكمت.

98. نيشابورى، حاكم; مستدرك الصحيحين.

99. هاشمى، ابوالقاسم; منطق نظرى ـ منطق علمى اخلاق، ناشر مؤلف، چ 1، 1365.

پاورقى:‌


[1]. عبداللّه جوادى آملى، مراحل اخلاق در قرآن، ص 205، و تفسير موضوعى قرآن كريم، ج 11.
[2]. سوره ى حجرات، آيه ى 14.
[3]. سوره ى مائده، آيه ى 11.
[4]. سوره ى طلاق، آيه ى 2.
[5]. سوره ى طلاق، آيه ى 4.
[6]. سوره ى طلاق، آيه ى 5.
[7]. صدوق، توحيد، باب ثواب الموحدين، ص 27.
[8]. بحارالانوار، ج 67، ص 249، و المحجة البيضاء، ج 8، ص 126.
[9]. تفسير موضوعى قرآن، ج 11، ص 254.
[10]. ملا محسن فيض كاشانى، محجة البيضاء، ج ص، 126 و غزالى، احياء العلوم، ج 47، ص 322.
[11]. سوره ى بيّنه، آيه ى 7 ـ 8.
[12]. براى مطالعه ى بيش تر ر.ك: جوادى آملى، تفسير موضوعى قرآن ج 11; علم اخلاق اسلامى، گزيده ى كتاب جامع السعادات، ترجمه و گزينش سيد جلال الدين مجتبوى; خواجه نصير الدين طوسى، اوصاف الاشراف، و امام خمينى (ره)، اربعين، ح 14.
[13]. امام خمينى (ره)، اربعين، ص 235.
[14]. كريم محمود حقيقى، آداب و مراحل سلوك الهى تخلّى در آداب و منازل توبه.
[15]. بحارالانوار، ج 25، ص 204.
[16]. بحارالانوار، ج 6، ص 21 و 41.
[17]. سوره ى تحريم، آيه ى 8.
[18]. سوره ى زمر، آيه ى 53.
[19]. من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 574.
[20]. براى مطالعه بيش تر ر.ك: روش خودسازى، ص 309 تا آخر; جوادى آملى، ا ئ مراحل قرآن، ص 153 ـ 168; محمدرضا مهدوى كنى، نقطه هاى آغاز در اخلاق على، ص 311 ـ 323.
[21]. ر.ك: احمد ديلمى و مسعود آذربايجانى، اخلاق اسلامى، از ص 30 به بعد.