اخلاق

مرحوم سید عبدالله شبر
مترجم : محمدرضا جباران

- ۳ -


فصل سوم : خلاصه‏اى درباره طهارت و نظافت

از آنچه كه دين اسلام يك برنامه كامل براى زندگى بشر بوده و تمام جنبه‏هاى حيات مادى و معنوى او را در نظر دارد و از جهتى بهداشت يكى از ابعاد مهم زندگى بشر است، اسلام عزيز نسبت به مسأله بهداشت عنايت شايانى دارد.

قرآن مجيد در اين باره مى‏فرمايد: رجال يحبون ان يتطهروا والله يحب المطهرين‏ (55).

از پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم): طهارت نيمى از ايمان است‏ (56).

از پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم): طهارت كليد نماز است‏ (57).

از پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم): دين بر پايه نظافت بنا شده است‏ (58).

از پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم): چه بد بنده‏اى است بنده كثيف‏ (59).

يكى از عرفا فرموده: لازم است كه صاحبان بصيرت هوشيار بوده از اين ظواهر بفهمند اصل ايمان آبادى و عمران قلب و اندرون است و بدانند كه منظور رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) از جمله طهارت نصف ايمان است اين است كه اصلاح ظاهر با نظافت و طهارت آن به وسيله ريختن آب نصف ايمان است و نصف ديگر آن اصلاح باطن به وسيله اعمال صالح و اخلاق پسنديده است.

مراتب طهارت

طهارت چهار مرتبه دارد:

1 - پاك نمودن و نظافت ظاهر از چرك و نجاسات و كثافات.

2 - پاك نمودن اعضاء و جوارح بدن از جرائم و گناهان.

3 - تطهير قلب از رذايل اخلاقى.

4 - تطهير اندرون از غير خدا يعنى عدم توجه به مخلوق در تمام شؤون زندگى.

البته اين مرتبه آخر مخصوص انبياء و صديقين است.

و بايد توجه داشت كه در هر مرتبه‏اى طهارت نيمى از عملى است كه با آن طهارت انجام مى‏شود. اين مراتب كه براى طهارت ذكر شد در واقع مراتب و درجات ايمان هستند و هر مرتبه‏اى در حدى مخصوص به خود قرار دارد و هيچ بنده‏اى به طبقه بالا نمى‏رسد مگر طبقات پايين‏تر از آن را طى كرده باشد.

بنابراين هيچ كسى به طهارت اندرون از غير خدا و اصلاح آن به وسيله شناخت و كشف جلال و عظمت او نمى‏رسد مگر خود را از اخلاق ناپسند خالى كرده و با اخلاق پسنديده اصلاح نمايد و هيچ كسى به اين مرتبه نمى‏رسد مگر از طهارت جوارح و اعضاء از گناهان و اصلاح آنان با اطاعت و عبادات فارغ شده باشد.

فصل چهارم : اسرار ازاله نجاست و قضاء حاجت

مرحوم شهيد ثانى‏ (60) مى‏فرمايد: لازم است انسان از ازاله و برطرف كردن نجاسات، تطهير قلب از نجاسات و زشتى‏هاى اخلاقى را يادآور شود.

هنگامى كه انسان مى‏بيند مأمور شده ظاهر پوست و لباسش را كه با ذات و اصل وجودش رابطه‏اى ندارد، پاك نگهدارد نبايد از تطهير اصل وجود و اندرون و قلبش غافل شود، پس سزاوار است كه با توجه و پشيمانى از گناهان در جبران گذشته كوشا باشد و تصميم بگيرد كه در آينده هم دنبال گناه نرود تا بدين وسيله باطنش را كه مورد توجه معبود است تطهير كند.

و هنگامى كه براى تخلى و قضاء حاجت مى‏رود به ياد نقص و نياز خود بوده و توجه داشته باشد كه چه نجاساتى در درونش نهفته در حالى كه ظاهرش را در مقابل مردم تزيين مى‏كند ولى خداى تعالى اندرونش را مى‏بيند و بر خباثت‏ها و پستى‏هاى درونيش آگاه است. پس بايد در رفع نجاسات درونى و اخلاق فاسدى كه در اعماق وجودش جا گرفته اقدام كند تا نفسش استراحت كند، و قلبش آرامش يابد و جانش از سنگينى آنها راحت، و صلاحيت وقوف بر بساط خدمت، و آمادگى مناجات در او فراهم شود.

از امام صادق (عليه السلام): مستراح را از آن جهت مستراح گفته‏اند كه در آنجا نفوس انسان‏ها با دفع كثافات و نجاسات راحت مى‏شوند.

شخص مؤمن در هنگام تخلى توجه مى‏كند كه آنچه از حلال دنيا خورده عاقبتش اين گونه رسوائى منجر شده كه از اظهارش شرمنده و از ديدنش مشمئز مى‏شود، و با ترك آن و خالى كردن وجودش از آن خيالش راحت مى‏شود و از نگهدارى و جمع آن استنكاف دارد. و تفكر مى‏كند كه نفسش كه در بعضى حالات چنان محترم است، چگونه در اين حالت خوار و ذليل مى‏شود و پى مى‏برد كه تمسك به قناعت و تقوى آرامش دو جهان را برايش به ارمغان مى‏آورد و راحتى را در تحقير دنيا و ترك لذائذ آن و ترك اعمال و افعال حرام و شبهه‏ناك‏ (61) مى‏يابد و بعد از آنكه خود را در آن حال ذلت و خوارى ديد و خود را شناخت به اميد خير عاقبت و درجات عالى‏ (62) كبر را از خود دور كرده و از گناهان مى‏گريزد و رو به تواضع در رفتار و پشيمانى از كج‏روى‏هاى گذشته و حيا از كفران در مقابل خداى تعالى مى‏آورد و در انجام اوامر و ترك نواهى خدا كوشش مى‏كند و نفسش را در زندان خوف از خدا و صبر بر مكاره و مصيبت‏هاى دنيا و خود نگهدارى از شهوات محبوس مى‏نمايد تا زمانى كه در زندگى واقعى و دار قرار به امان خدا دست يابد و طعم رضايت او را بچشد زيرا كه تكيه‏گاه، هموست و غير او چيزى نيست.

فصل پنجم : مسواك

رسول اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: يك نماز كه قبلش مسواك كرده باشى بهتر از هفتاد و پنج نماز است كه قبل از آن مسواك نكرده باشى‏ (63).

از امام صادق (عليه السلام): هنگامى كه شب براى عبادت برخاستى مسواك كن زيرا فرشته‏اى مى‏آيد و در هنگام عبادت دهانش را بر دهان تو مى‏نهد و هيچ حرفى از دهان تو خارج نمى‏شود مگر اينكه آن را به آسمان مى‏برد، پس بهتر است كه نفست و گفتارت خوشبو باشد.

در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: مسواك موجب پاكى دهان و جلب رضايت پروردگار است.

يكى از سنت‏هاى مؤكد رسول اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) كه آن حضرت آن را ترك نمى‏كرد، مسواك كردن است.

و چنانچه كسى در اين مورد بينديشد درمى‏يابد كه فوايد ظاهرى و باطنى آن بسيار و غير قابل شمارش است.

با اين همه يك انسان بصير توجه دارد كه مسواك كردن امرى ظاهرى و در راستاى اصلاح جسم است و هم چنانكه مسواك مى‏كند و آلودگى‏هاى دندانش را بدين وسيله مى‏زدايد آلودگى‏هايى را كه در اثر گناهان در قلبش پديد آمده، به وسيله تضرع و خشوع و شب‏زنده‏دارى و طلب مغفرت در شبانگاهان زايل مى‏كند و ظاهر و باطن را از كدورت مخالفت و ارتكاب محرمات پاك مى‏كند.

زيرا پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) مسواك را به عنوان يك مثال براى بيدار دلان مطرح نموده و آن مثال اين است كه خداى تعالى دندان‏ها را به عنوان وسيله و آلت جويدن و سبب اشتهاء به غذا و يار معده در هضم غذا در دهان قرار داده و آنها را از ماده‏اى صاف و شفاف خلق كرده كه با جويدن غذا آلوده مى‏شوند و بوى دهان تغيير مى‏يابد و باعث فساد مى‏شود.

هنگامى كه مؤمن زيرك تيزهوش با آن چوب لطيف‏ (64)مسواك مى‏كند و آن چوب نرم را بر آن ماده شفاف مى‏كشد، تغييرى كه در اثر خوردن غذا در آن ايجاد شده زائل مى‏شود و شفافيت خود را باز مى‏يابد.

قلب انسان را نيز پاك و صاف آفريده و غذايش را فكر و ياد و ترس از خود و بزرگداشت خودش مقرر كرده است و هنگامى كه قلب با غفلت از ياد او كدر و مشوب مى‏شود، بايد آن را با سنگ توجه صيقل داده با آب انابه شستشو كرد تا حالت اوليه و شفافيت سابقش را باز يابد.

قرآن مجيد مى‏فرمايد: ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين‏ (65).

و پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) در ظاهر دستور به مسواك كردن دندان‏ها فرموده و در واقع معنى مشابهش را كه همان شستشوى باطن است منظور داشته، اما كسى كه كاروان فكرش در منزلگاه عبرت توقف كرده باشد و بتواند اين معانى و امثال را در اصل و فرع استخراج كند خداوند چشمه‏هايى از حكمت به رويش مى‏گشايد، و آنچه كه بيشتر است از فضل خدا است، و خدا اجر نيكوكاران را ضايع نمى‏كند. (پايان نقل از مصباح الشريعه، ص 123).

در شرع مقدس اسلام آنچه كه مى‏تواند انسان را از حالت طهارت خارج كند بر دو قسم است.

اول نجاست‏هاى ظاهرى كه در اصطلاح فقه خبث ناميده مى‏شود و راه پاك شدن از آنها همان است كه در بحث مطهرات رساله‏هاى عمليه بيان شده.

دوم نجاستهاى باطنى كه در اصطلاح فقه حدث ناميده مى‏شود البته با ديد دقيق نمى‏توان حدث را نجاست ناميد بلكه حدث تنها يك حالت روانى ايجاد مى‏كند كه آمادگى عبادت و مناجات را از انسان مى‏گيرد.

بنابراين پاك كننده‏ها بايد بر دو قسم باشند.

1 - پاك كننده از خبث كه مقدارى از آن ذكر شد و قسمتى از آن در بحث استحمام‏ (66) خواهد آمد.

2 - پاك كننده از حدث.

آنچه كه مى‏تواند حدث را از وجود يك انسان رفع كند و به او آمادگى عبادت دهد سه چيز است كه عبارتند از وضو، غسل و تيمم.

فصل ششم : وضو

پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر كس وضو بگيرد و نام خدا را به زبان آورد تمام بدنش طاهر مى‏شود و وضوى روى وضوء كفاره گناهان بين دو وضو است‏ (67) و هر كس كه در حال وضو نام خدا را به زبان نياورد فقط اعضاى وضويش پاك مى‏شود.

راز پاك شدن تمام بدن با ياد خدا اين است كه با ذكر خدا قلب انسان آگاه و متوجه مى‏شود و از غفلتى كه از ياد خدا بر او عارض شده تطهير مى‏يابد و هنگامى كه قلب يك انسان كه رئيس و عنوان مركزيت بدن است پاك شود، جميع اعضاء پاك مى‏شود (68).

شهيد ثانى (قدس سره) مى‏فرمايد: در مورد طهارت، انسان بايد توجه داشته باشد كه چون اعضاء ظاهرش در معرض ديد ديگران است و از طرفى هميشه با امور پست دنيوى در تماس هستند انسان موظف است كه آنها را بشويد و نظيف نگهدارد.

پس لازم است كه همراه با اين اعضاى ظاهرى قلبش را هم كه مورد توجه حق تعالى است تطهير كند، زيرا كه خداى تعالى توجهى به صورت ظاهرى ما ندارد بلكه توجهش به قلوب ماست و قلب رئيس اين اعضاء است، و كارهايى را كه اين اعضاء در جهت دور شدن از پروردگار انجام مى‏دهند، به دستور او و در خدمت اوست پس قلب، براى تطهير سزاوارتر است.

بلكه آنچه در اين باب مقرر شده به وضوح ما را به تطهير قلب توجه مى‏دهد. بنابراين كسى كه براى عبادت خداى تعالى و توجه به او و اعراض از دنيا وضو مى‏گيرد، بايد بداند كه براى توجه به آخرت بايد دل از دنيا بريده، دست از متاعش بشويد.

و به همين خاطر است كه مى‏بينيم دستور داده‏اند كه صورت و دو دست را شسته و سر و روى دو پا را مسح كنيم.

دستور شستن صورت به اين خاطر است كه توجه و روى آوردن به خدا با صورت باطنى به واسطه همين صورت انجام مى‏شود و اكثر حواس ظاهرى كه باعث و انگيزه دلبستگى به دنيا هستند در محوطه صورتند، پس دستور به شستن آن داده‏اند تا با صورتى خالى از كثافات به خدا روى آورد و بدين وسيله به مرتبه‏اى ترقى كند كه صورت باطنيش را نيز تطهير نمايد (69). سپس دستور به شستن دستها داده چون اكثر برخوردهاى انسان با امور پست دنيوى به وسيله دست انجام مى‏شود.

و بعد دستور به مسح سر داده زيرا قوه مفكره انسان كه قصد حركت به طرف امور دنيوى و هر امر ديگرى را ايجاد مى‏كند در سر قرار دارد و همين قصدها هستند كه به انسان جهت مى‏دهند و انسان را به طرف امور مورد نظر خود برمى‏انگيزانند و چنانچه مربوط به امور دنيايى باشند انسان را به طرف دنيا مى‏رانند و از توجه به آخرت غافل مى‏كنند.

و در آخر دستور به مسح پاها داده زيرا به وسيله پاهاست كه انسان به مقاصد خود و از جمله مطالب دنيايى خود مى‏رسد و با آنها به طرف حوائج دنيوى حركت مى‏كند، لذا سزاوار است كه اين اعضاء را در عبادت شركت دهد تا در سعادتى كه از عبادت نصيبش مى‏شود سهيم باشند (70). (پايان كلام شهيد (قدس سره))

در كتاب مصباح الشريعه: از امام صادق (عليه السلام) روايت شده:

هنگامى كه قصد طهارت و وضو كردى چنان به طرف آب حركت كن كه گوئى به طرف رحمت خدا مى‏روى، زيرا خداى تعالى آب را كليد نزديكى و مناجات خود و راهنماى بساط خدمتش قرار داده و همان طور كه رحمتش گناهان بندگان را مى‏شويد جز آب چيز ديگرى نجاسات ظاهرى را زائل نمى‏كند.

و بعد چنين ادامه مى‏دهد: خداى تعالى در قرآن مى‏فرمايد: هو الذى ارسل الرياح بشراً بين يدى رحمته و انزلنا من السماء ماء طهو (71) و همچنين مى‏فرمايد: و جعلنا من الماء كل شى‏ء حى‏ (72) پس همان طور كه با آب هر نعمتى را به وجود آورده با فضل و رحمتش قلوب را با طاعت و بندگيش زندگى بخشيده.

نتيجه: پس در صفا و رقت و پاكيزگى و بركت آب بنگر، و بنگر كه چگونه با همه چيز ممزوج مى‏شود و در همه چيز وجود دارد؛ و آن را در اعضايى كه خدا دستور داده استعمال كن و واجب و مستحبش را به جا آور كه در هر كدام از اين امور فوائد بسيار نهفته كه اگر به صورت شايسته انجام دهى چشمه‏هاى فوايدش به سوى تو جارى خواهد شد. سپس همان طور كه آب به راحتى با همه اشياء ممزوج مى‏شود با خلق خدا معاشرت كن و با هر چيز همان طور كه شايستگى‏اش را دارد برخورد كن.

و خلاصه آنكه بر اساس فرمايش رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) كه فرمود: مثل المؤمن الخاص كمثل الماء (73) مانند آب باش.

پس بايد خلوصت با خدا در تمام عبادات مانند خلوص آب به هنگامى كه خدا او را از آسمان نازل كرد و آن را طهور يعنى پاك كننده‏ (74) ناميد باشى. و هنگامى كه جوارحت را با آب تطهير مى‏كنى‏ (75) قلبت را با يقين و تقوى پاك كن‏ (76).

در كتاب علل فضل بن شاذان از حضرت رضا (عليه السلام) چنين نقل مى‏كند: جهت اينكه دستور به وضو داده شده اين است كه هنگامى كه بنده‏اى براى مناجات با خداوند جبار برمى‏خيزد، پاكيزه در مقابلش قرار گيرد، و در دستورات مطيع او باشد و از كثافات و نجاسات پاك شده باشد به اضافه اينكه چرت و كسالت را برطرف كرده دل را براى ايستادن در مقابل خدا تزكيه مى‏كند.

و به اين خاطر اين اعضاء را بايد شست و شستن بقيه اعضاء بدن لازم نيست كه بنده وقتى در مقابل خدا مى‏ايستد فقط اعضاء وضو را براى عبادت به كار مى‏برد به اين معنى كه به وسيله صورتش سجده و اظهار خضوع مى‏كند؛ خواهش‏ها، ترس و محبت و انقطاع از دنيا را به وسيله دستش اظهار مى‏كند؛ و با سرش در سجده و ركوع به خدا روى مى‏آورد و با پاهايش نشست و برخاست مى‏كند.

فصل هفتم : اسرار غسل و تيمم

شهيد ثانى (قدس سره) مى‏فرمايد: در غسل دستور به شستن تمام بدن داده شده، زيرا پست‏ترين حالت انسان و شديدترين حالات وابستگى و بندگيش به امور شهوى حالت جماع و ديگر موجبات غسل از قبيل حيض و نفاس و استحاضه است‏ (77).

در حالت جماع تمام بدن به طور كلى و با تمام اجزاءش دخالت دارد، به همين خاطر پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: در هر مويى جنابتى نهفته است.

پس وقتى كه تمام بدن انسان از مراتب عالى دور شده و در لذات پست دنيوى غرق شده باشد، شستن آن از مهمترين مطالب شرعى خواهد بود. زيرا با اين طهارت بدن آمادگى حركت در مسير شريف الهى و صعود به قله رفيع عبادت را پيدا مى‏كند و از حركت در جهت حيوانيت روى گردانده دست از لذات دنيوى مى‏شويد.

ولى چون قسمت اعظم بهره‏هاى معنوى عبادت به قلب تعلق مى‏گيرد، در نظر عاقل، تطهير قلب از رذايل حيوانى و توجه به دنيا كه مانع رسيدن به فضايل انسانى مى‏شود سزاوارتر از تطهير اعضاء ظاهرى است.

تيمم

دستور داده شده كه هنگام عدم امكان غسل يا وضو با آب، با خاك تيمم كرده بر صورت و دستهايش بكشد، با اين كار يعنى ماليدن خاك به صورت و دستها كه از اعضاى رئيسه و اصلى بدن هستند در واقع انسان خود را در مقابل خدا به نوعى حقارت و ذلت مى‏كشاند در اين هنگام بايد توجه داشته باشى كه روح و قلبت را اگر نتوانستى با اخلاق حميده و اوصاف جميله از رذائل اخلاقى پاك كنى بايد او را خرد و حقير و با تازيانه ذلت و خوارى سيرابش كنى، باشد كه مولاى رحيم و آقاى كريمت به آن قلب شكسته نظرى كند و با پرتوى از نور درخشانش به او حيات بخشد، زيرا هم چنان كه در حديث آمده خدا تعالى را بايد در قلوب شكسته يافت‏ (78).

پس اى خواننده عزيز از اين اشارات عبرت گير و پر بگشا و به اوجى ترقى كن كه تو را به خدا نزديك كند و گذشته‏هايت را جبران نمايد.

از حضرت على بن موسى رضا (عليه السلام) در دنباله روايت گذشته‏ (79) در باب وضو:

در مورد جنابت دستور غسل داده‏اند ولى در مورد تخلى غسل لازم نيست زيرا جنابت از نفس انسان است و آن چيزى است كه از تمام بدن خارج مى‏شود، ولى تخلى اين طور نيست بلكه فقط غذايى است كه از يك طرف جذب بدن شده و از طرف ديگر دفع مى‏گردد.

در روايت ديگرى از آن حضرت چنين آمده:

علت اينكه خداوند تعالى به بندگانش تخفيف داده و براى بول و غائط دستور غسل نداده اين است كه آنها هميشگى هستند و بسيار اتفاق مى‏افتند و اگر قرار بود براى هر كدام غسلى شود موجب مشقت بود، به اضافه اينكه آن دو بدون شهوت خارج مى‏شوند و از اختيار انسان خارجند، ولى جنابت هميشه همراه با تلذذ نفس است.

فصل هشتم : استحمام

اميرالمؤمنين على (عليه السلام) فرمود: بهترين خانه‏ها حمام است كه در آن انسان به ياد آتش جهنم مى‏افتد و چرك بدن زائل مى‏شود (80). بنا به قولى اين حديث به طور اشاره مى‏فهماند كه براى شخص عاقل زيبنده است كه هيچ گاه و در هيچ لحظه‏اى از آخرت غافل نباشد، زيرا آخرت، عاقبت و اقامتگاه جاويد اوست در اين صورت است كه در هر چه مى‏بيند، آب، آتش يا هر چيز ديگر عبرت و موعظه‏اى نهفته است.

مثلاً، چون تاريكى و ظلمت ببيند، ظلمت و تاريكى قبر را به ياد آورد. و هنگامى كه چيز خوبى ببيند، نعمت‏هاى بهشتى را به خاطر آورد، و اگر بشنود كه مسأله‏اى رد يا قبول مى‏شود لحظه‏اى را به خاطر آورد كه در محشر پس از حسابرسى او را مى‏پذيرند يا رد مى‏كنند. حمام شبيه‏ترين اشياء به جهنم است كه در پايينش آتش و بالايش قرين ظلمت است، بنابراين شايسته است كه انسان از حرارتش به ياد حرارت آتش جهنم بيفتد، ساعتى خود را در آن زندانى كند و تحمل خود را در مقابل آتش جهنم بسنجد و به خدا پناه برد.

امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه به خانه سوم وارد شدى بگو پناه مى‏بريم به خدا از آتش جهنم و از او تقاضاى بهشت داريم و همين جمله را تكرار كن تا از آن خانه آتشين خارج شوى‏ (81).

باب دوم: نماز

فصل اول : شنيدن اذان

ابوحامد (82) مى‏گويد: هنگامى كه صداى مؤذن را شنيدى هراسى را كه از نداى روز قيامت بر تو عارض خواهد شد تصور كن و با ظاهر و باطنت براى اجابت دعوت خدا به نماز شتاب كن، زيرا آنان كه در اجابت اين ندا شتاب مى‏كنند همان كسانى هستند كه در روز قيامت كبرى با لطف به آنها ندا مى‏دهند (83).

شناخت نفس‏

چنانچه مى‏خواهى خود را بيازمايى اين لحظه بهترين موقع امتحان است، پس هنگامى كه صداى اذان را مى‏شنوى اين ندا را بر قلبت عرضه كن اگر ديدى سراسر شادمانى و سرور است و به اجابت فورى رغبت دارد، بدان كه در روز داورى نداى مژده و سعادت خواهى شنيد.

لذا پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) مى‏فرمود: اى بلال ما را راحت كن‏ (84) يعنى ما را به وسيله نماز و دعوت به آن راحت كن، زيرا كه نور چشم رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) در نماز بود.

شهيد ثانى (قدس سره) مى‏فرمايد: جملات اذان را در نظر بگير ببين چگونه كلمات و جملاتش با نام خدا شروع شده و با نام خدا ختم مى‏شود، پس بدان كه اول و آخر و ظاهر و باطن فقط خداست پس هنگام شنيدن تكبير قلبت را براى بزرگداشت خدا آماده كن و تمام دنيا و مافيها را پست و كوچك بشمارد مبادا كه در تكبير گفتنت خدشه و ايرادى باشد و در نظر خداى تعالى دروغگو محسوب شوى‏ (85).

و هنگامى كه صداى لا اله الا الله را شنيدى هر معبودى غير از او را نفى كن و هنگامى كه صداى اشهد ان محمداً رسول الله را شنيدى حضرت ختمى مرتبت را در نظر بياور و در مقابل او و با اخلاص و ادب رسالتش را شهادت ده و بر او و خاندانش درود بفرست و هنگامى كه صداى حى على الصلوه و حى على الفلاح و حى على خير العمل را مى‏شنوى، خود را آماده كن و در نفست تحركى ايجاد كن و با جسم و روحت براى نماز كه موجب رستگارى و بهترين كارهاست بكوش.

و هنگامى كه صداى تكبير آخر اذان را شنيدى با خدا تجديد عهد كن و بعد از آن همان طور كه با نام خدا شروع كردى با نام او به انجام رسان و او را مبدأ و منتهاى خود بشمار و قوام و جوهره وجودت را از او بدان و بر نيروى او اعتماد كن كه لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم.

فصل دوم : وقت نماز

شهيد ثانى (قدس سره) مى‏فرمايد: هنگامى كه وقت نماز داخل مى‏شود بدان كه اين ميقاتى است كه خداى تعالى براى تو قرار داده تا به خدمتش برخاسته، و براى خواهش از محضر او و رستگارى با اطاعتش آمادگى پيدا كنى.

پس شايسته است هنگام رسيدن وقت نماز شادى بر قلبت غلبه كند و بهجت در چهره‏ات هويدا گردد، زيرا همين وقت است كه سبب نزديكى تو به خدا و وسيله رستگاريت مى‏باشد.

بنابراين همان طور كه براى ورود سلطانى خود را آماده مى‏كنى‏ (86) با طهارت و نظافت و پوشيدن لباسهاى شايسته مناجات، خود را براى رسيدنش آماده كن و با اين وقت شريف باوقار و سكينه و خوف و رجاء برخورد كن و عظمت حضرت خالق و نقصان و ناچيزى خود را به ياد داشته باش.

از يكى از همسران حضرت رسول اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) چنين روايت شده: بسيار اتفاق مى‏افتاد كه ما با رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) گرم صحبت بوديم و او با ما مشغول صحبت، اما هنگامى كه وقت نماز مى‏رسيد چنان به خدا مشغول مى‏شد و همه چيز را از ياد مى‏برد كه گويى نه او ما را مى‏شناسد و نه ما او را.

و درباره اميرالمؤمنين على (عليه السلام) روايت شده كه به هنگام رسيدن وقت نماز به خود مى‏پيچيد و بر خود مى‏لرزيد و چون از علتش سؤال مى‏شد، مى‏فرمود:

وقت امانتى رسيد كه خدا آن را به آسمان و زمين و كوهها عرضه داشت و آنها از قبولش ابا كرده از آن ترسيدند.

درباره امام چهارم حضرت سجاد (عليه السلام) روايت شده كه در هنگام وضو رنگش به زردى مى‏گراييد.

فصل سوم : لباس نمازگزار

يكى از واجبات نماز، ستر عورت است، يعنى در نماز واجب است كه انسان مقدار خاصى از بدنش را بپوشاند وگرنه غير از ارتكاب حرام باعث بطلان نماز نيز مى‏شود. اين مقدار در مورد زن و مرد متفاوت است همچنان كه در غير نماز هم تفاوت دارند، البته از نظر فقهى در اين مورد سخن بسيار است كه ما درصدد بيان آن نيستيم و علاقه‏مندان را به رساله‏هاى عمليه ارجاع مى‏دهيم.

ابوحامد مى‏گويد: معنى ستر عورت در نماز اين است كه زشتى‏هاى بدن خود را از چشمان مردم بپوشانى، زيرا ظاهر بدنت در معرض ديد مردم است.

پس نظرت درباره زشتى‏هاى درونى و رسوايى‏هاى باطنى‏ات كه جز پروردگارت كسى از آنها اطلاع ندارد چيست؟

اين زشتى‏ها و رسوايى‏ها را به خاطر بياور و خود را در پوشاندن آنها مؤاخذه كن و بر خود سخت‏گيرى نما و بدان كه هيچ ساترى آنها را از چشم بيناى خدايت نمى‏پوشاند و هيچ چيز جز پشيمانى و حياء و خوف آنها را از بين نمى‏برد.

فايده در نظر آوردن اين زشتى‏ها اين است كه لشگريان خوف و حياء از نهانگاه‏هاى خود خارج مى‏شوند و نفس سركش و مغرورت را ذليل مى‏كنند و خجلت سراسر قلبت را مى‏پوشاند آنگاه مانند يك بنده گناهكار فرارى كه از گناهان و فرارش پشيمان شده و اكنون سرافكنده و خجلت زده با قلبى پر از خوف و چهره‏اى سراسر حياء به خدمت مولايش برگشته در مقابل خدا مى‏ايستى.

در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق (عليه السلام) منقول است كه زيبنده‏ترين لباس براى مؤمن لباس تقوى و بهترين آن ايمان است كه خداى تعالى مى‏فرمايد: و لباس التقوى ذلك خير (87).

ولى لباس ظاهرى نعمتى است از خداى تعالى كه به واسطه‏اش عورتهاى بشر پوشيده مى‏شود و اين احترامى است كه خداى بزرگ به بندگان خود نهاده كه هيچ كدام از ديگر مخلوقاتش را چنين كرامتى نداده و همين لباس براى مؤمنين وسيله‏اى است براى انجام فرايض الهى.

بهترين لباس براى يك انسان لباسى است كه نه تنها او را از ياد خدا غافل نكند بلكه يادش را در او زنده كند و او را به شكر نعمت‏ها و اطاعتش برمى‏انگيزد و او را وادار به عجب و ريا و فخرفروشى و تكبر نكند زيرا كه اينها از آفات دين بوده و موجب قساوت قلب مى‏شوند.

پس هنگامى كه لباست را مى‏پوشى به ياد پرده‏اى باش كه خداى بزرگ از رحمتش بر گناهان تو كشيده و همان طور كه ظاهرت را با لباسهاى معمولى مى‏پوشانى باطنت را به لباس صدق ملبس كن.

و لازم است كه ظاهرت پوشيده در لباس طاعت و باطنت مستور در پوشش خوف باشد.

و از فضل خدا عبرت گير كه چگونه شرايطى فراهم كرده كه بتوانى عورت ظاهريت را بپوشانى و باب توبه‏اش را گشوده تا عورت باطنى چون گناهان و سوء اخلاقت را به واسطه‏اش مستور نمايى.

كسى را رسوا نكن چون خدا گناهان بزرگترى را بر تو پوشانده و مشغول اصلاح عيوب خود باش و از آنچه براى تو مهم نيست (يعنى جزئيات احوال ديگران) چشم بپوش و بترس از اينكه عمرت را با عمل ديگران فنا كنى و ديگرى با سرمايه تو تجارت كند و تو خود را هلاك كرده باشى زيرا فراموش كردن گناهان بزرگترين عقوبت خدا است كه در دنيا دامنگير مى‏شود و مهمترين سبب عقوبت اخروى است.

تا زمانى كه بنده‏اى مشغول عبادت خدا و شناخت عيوب و نقايص خود باشد و آنچه را كه به دينش لطمه مى‏زند ترك كند از آفات در امان و در بحر رحمت الهى غوطه‏ور است و از فوايد حكمت و بيان كه از طرف خدا به سويش جريان مى‏يابد بهره‏مند شده به سعادت مى‏رسد، ولى تا زمانى كه گناهان خود را فراموش كرده به عيوب خود جاهل و بر حول و قوه خود تكيه زده از آن يارى مى‏جويد هرگز رستگار نخواهد شد (88).

فصل چهارم : مكان نمازگزار

شهيد ثانى (قدس سره) مى‏گويد: به ياد داشته باش كه به هنگام نماز در مقابل پادشاه پادشاهان ايستاده و قصد دارى با او مناجات كرده و در برابرش تضرع كنى تا مگر از تو راضى شده گوشه چشمى به تو كند، پس سعى كن محلى را براى اين كار انتخاب كنى كه صلاحيت مناجات داشته باشد و در حد امكان از مساجد شريفه و مشاهد مطهره استفاده كن زيرا خداى تعالى اين امكنه را محل اجابت دعا و قبول عبادت و بارش رحمتش قرار داده و مقرر فرموده كه رضايت و بخشش پروردگارانه‏اش در آنها شامل بندگانش شود همان طور كه پادشاهان دنيا مجلس و محضر خود را وسيله‏اى براى لطف و رحمت خود كرده‏اند.

پس با وقار و سكينه در آنها وارد شو و در حالى كه از او مى‏خواهى تو را از بندگان خالصش قرار دهد و به گذشتگان صالح ملحق كند، مراقب خشوع قلب و انكسار نفست باش.

و به گونه‏اى مراقب احوال خود باش كه گويى هم اكنون در حال گذشتن از صراطى، پس بايد حالتى بين خوف و رجاء داشته باشى چون در ميان رد و قبول حضرت حق معلق هستى.

در اين حال است كه قلبت خاشع و خاضع مى‏شود و براى پذيرش فيض خدائى مستعد مى‏شوى و رحمت حق به سوى تو جارى مى‏شود و دست محبتش بر سرت قرار مى‏گيرد و با چشم عنايت به تو نظر مى‏كند.

در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق (عليه السلام) روايت شده: زمانى كه به درب مسجد رسيدى توجه داشته باش كه بر پادشاهى بزرگ وارد مى‏شوى كه جز پاى پاكان به بساطش نمى‏رسد و جز صديقين را اذن مجالست نمى‏دهد، پس بترس از قدم نهادن به بساط خدمتش آن چنان كه از سلطان مى‏ترسى، كه اگر لحظه‏اى غفلت كنى در خطرى بزرگ خواهى افتاد.

و بدان كه هر گونه بخواهد به روش فضل و بخشش و اغماض يا عدل و دقت و سختگيرى مى‏تواند با تو معامله كند.

بنابراين اگر با فضل و رحمتش بر تو لطف كند، اطاعت‏هاى ناچيزت را مى‏پذيرد و در مقابل پاداش فراوانت مى‏دهد؛ و اگر مطابق عدلش با تو رفتار كند و آن چنان كه مستحق است از تو صدق و اخلاص مطالبه نمايد، تو را از دخول در رحمتش منع كرده و طاعتت را نپذيرد اگر چه بسيار باشد كه او هر كار كه خواهد تواند كرد (89).

پس به عجز و ناچيزى خود در مقابل خدا و تقصيرت در به جا آوردن شكر نعماتش و فقرت در مقايسه با بى‏نيازيش اعتراف كن كه تو براى عبادت و انس به او رو آورده‏اى.

و تمام اسرارت را بر او عرضه نما، و بدان كه هيچ چيزى از ظاهر و باطن خلايق از او مخفى نيست، پس خود را ضعيف‏ترين و فقيرترين بنده‏اش به حساب آور، و آن گاه در مقابلش بايست و قلبت را از هر مزاحمى كه بين تو و پروردگارت حائل مى‏شود خالى كن، زيرا كه او جز پاك و خالص را نمى‏پذيرد.

بنگر كه نامت در چه ديوانى ثبت است اگر شيرينى مناجاتش را در كامت احساس كردى و از سخن گفتن با او لذت بردى و از پيمانه رحمت و كراماتش شراب خدمت نوشيدى بدان كه صلاحيت خدمت او را يافته‏اى پس داخل شو كه تو را اذن دخول داده و در امانى.

وگرنه چون كسى كه چاره‏اش بريده و رشته آرزوهايش از هم گسسته، و دورانش به پايان رسيده بايست و بر اين مصيبت عظمى اشك حسرت ريز و از همو بخواه كه دستت گيرد و راهت نمايد چه اينكه هموست كه حلاوت و شيرينى مناجات به بندگان مى‏چشاند و آنها را توفيق عبادت مى‏دهد؛ پس اگر خدا در قلب تو صداقت يافت و تو حقيقتاً به او پناهنده شدى با ديده رحمت و رأفت و عطوفت به تو نظر كند و همان طور كه صلحا را توفيق عبادت بخشيد و شهداء را به سوى خود خواند تو را به آنچه خودش دوست دارد و مى‏پسندد موفق بگرداند.

زيرا او كريم است و كرامت در حق بندگان بيچاره و مضطرش كه باب رحمتش را مى‏كوبند و رضايت و دوستيش را مى‏طلبند را دوست دارد.

و هموست كه مى‏فرمايد: امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء (90) (پايان حديث‏ (91)).