اخلاق

مرحوم سید عبدالله شبر
مترجم : محمدرضا جباران

- ۶ -


باب هفتم : آداب دعا

همان طور كه تلاوت قرآن سخن گفتن خدا با بندگان است دعا كردن سخن گفتن بندگان با معبود يكتا است و اين همان چيزى است كه به دعا ارزش مى‏دهد و حال دعا را از تمام حالات برتر مى‏كند، مخصوصاً اگر دعاهايى باشد كه لبهاى گهربار معصومين (عليهم السلام) صادر شده باشند كه رهبر كبير انقلاب اسلامى، امام خمينى (قدس سره) آنها را قرآن صاعد ناميد.

معلوم است كه چنين حالتى داراى آدابى است.

مهمترين مسأله در آداب دعا توجه قلب است به مبدأ اعلى چه اگر روزى قلبت به سوى خدا نباشد دعايت سزاوار استجابت نيست بلكه جا دارد كه توجهى به تو نشود، همان طور كه در زندگى دنيا اگر كسى به سوى تو رو نكند سزاوار نيست كه تو متوجه او باشى مثلاً چون با كسى مواجه شوى كه بدانى از صحبت كردن با تو غافل است و از ماندن در كنار تو روى برمى‏گرداند سزد كه از صحبت كردن با او روى بگردانى و جوابش نگويى.

امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: هر كس مى‏خواهد منزلت خود را نزد خداوند بداند، منزلت خدا را نزد خود بنگرد زيرا خداى تعالى همان منزلتى را نزد خود به بنده مى‏دهد كه بنده‏اش آن را در نزد خود به خدا داده است‏ (148)

و اميرالمؤمنين على (عليه السلام) مى‏فرمايد: خدا به دعاى شخص غافل توجه نمى‏كند (149).

يكى ديگر از آداب دعا اين است كه انسان حاجت خود را ذكر كند.

و ديگر اينكه به صورت عمومى دعا كند و در حال دعا گريان باشد، و قبل از آنكه از خدا چيزى بخواهد به گناهانش اعتراف كند و قبل از آنكه حاجتى برايش پيش آيد به دعا روى آرد و در نيازها و خواسته‏هايش جز بر خدا اعتماد نكند و دعا را به صورت نغمه‏هاى موسيقى نخواند.

امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: آداب دعا را مراعات كن و توجه كن كه چه كسى را مى‏خوانى و چگونه مى‏خوانى و براى چه مى‏خوانى و عظمت و كبرياء خدا را تصديق كن و يقين داشته باش كه بر آنچه در اندرون تو مى‏گذرد و آنچه از حق و باطل در ضمير تو نهفته است آگاه است و راههاى نجات و هلاكتت را بشناس مبادا كه چيزى را از خدا بخواهى كه مى‏پندارى مايه نجات توست در حالى كه باعث هلاكت و نابوديت مى‏شود. زيرا خداى تعالى مى‏فرمايد: و يدع الانسان بالشر دعاءه بالخير و كان الانسان عجولاً (150)

پس تفكر كن چه مى‏خواهى و براى چه مى‏خواهى.

و دعا اين است كه تمام وجودت اجابت پروردگار باشد، دلت در راه ديدن او آب شود و اختيار از كف دهى و به طور كلى ظاهر و باطن امور را به خدا تسليم كنى.

پس اگر شرائط دعا را به جا نياوردى انتظار اجابت نداشته باش زيرا خدا به اندرون ما و پنهانى‏ترين اشياء آگاه است چه بسا خدا را به چيزى خوانده‏اى كه او خلافش را در تو مى‏داند.

بدان كه اگر خدا به ما دستور دعا كردن نداده بود و ما مخلصانه دعا مى‏كرديم با رحمت خود دعاى ما را مستجاب مى‏كرد آيا مى‏توان گفت اكنون كه اجابت دعا را براى كسانى كه با شرايط، دعا مى‏كنند ضمانت كرده اجابت نمى‏كند.

سپس حضرت چنين اضافه مى‏كند اگر اين شرايطى را كه برايت گفتم فراهم كردى و مخلصانه دعا خواندى، مژده مى‏دهم تو را به يكى از اين سه هديه:

1 - يا به زودى آنچه را خواستى به تو مى‏دهد.

2 - و يا براى آخرت تو بيشتر از آنچه خواستى ذخيره مى‏كند.

3 - و يا بلائى را از تو برمى‏گرداند كه اگر مى‏رسيد تو را هلاك مى‏كرد (151).

از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه وقتى آيه: امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء (152) را تلاوت فرمود.

از حضرت سؤال شد چرا ما دعا مى‏كنيم و دعايمان مستجاب نمى‏شود حضرت فرمود: چون شما كسى را مى‏خوانيد كه او را نمى‏شناسيد و چيزى مى‏خواهيد كه آن را درك نمى‏كنيد.

باب هشتم : اسرار زكات و احسان

يكى از عرفا چنين مى‏فرمايد: راز وجوب زكات و انفاق مال آزمايش بنده است و در آن سه معنى نهفته است:

1 - كسى كه شهادتين را با زبان اداء مى‏كند، ملتزم به توحيد مى‏شود و اقرار به معبود مى‏كند و اگر بخواهد كاملاً به شهادت و اقرار خود وفا كند بايد جز خداى واحد محبوبى نداشته باشد، زيرا محبت شركت برنمى‏دارد (153).

و توحيد زبانى بى‏ثمر و كم‏محتوى است، و درجه محبت را فقط با جدا كردن محبوبها مى‏توان سنجيد. اموال هم جزء محبوبهاى انسان هستند زيرا كه وسيله بهره‏مندى او از دنيا مى‏باشند، به وسيله اموال است كه انسان به اين عالم مأنوس مى‏شود و از مرگى كه وسيله ديدار محبوب است فرار مى‏كند، پس انسان به وسيله اين مال كه معشوق او است امتحان مى‏شود تا ادعاى خود را ثابت كند و لذا خداى تعالى مى‏فرمايد: ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه‏ (154).

2 - پاك شدن بندگان از آفت رذيله بخل، كه از مهلكات بشر است.

پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) مى‏فرمايد: سه چيزند كه باعث هلاك مى‏شوند بخلى كه انسان از آن اطاعت كند و هواى نفسى كه پيرويش كند و اينكه كبر و غرور بر او غلبه يابد.

و قرآن كريم مى‏فرمايد: و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون‏ (155) صفت بخل فقط در صورتى زائل مى‏شود كه انسان به بذل مال عادت كند.

جدا شدن از چيزى كه محبوب ماست ممكن نيست مگر آنكه به قدرى خود را بر اين كار مجبور كنيم تا به صورت عادت شود و همين امرى كه در اوئل بسيار مشكل مى‏نمايد بر اثر تكرار به صورت يك ملكه نفسانى درآيد كه باعث شادمانى و سرور انسان شود.

انفاق در اين معنى صاحبش را از بخل پاك مى‏كند، البته بايد توجه داشت كه طهارت هر كس از بخل به قدر انفاقش و به قدر احساس سرورش به هنگام انفاق و صرف مال در راه خدا مى‏باشد.

3 - به جاى آوردن شكر نعمت‏هاى الهى است، زيرا كه خدا هر بنده‏اى را نعمتى در جان و نعمتى در مال بخشيده عبادات بدنى شكر نعمت بدنى، و عبادات مالى شكر نعمت مال است و چقدر پست است كسى كه فقيرى را مى‏بيند كه رزقش تنگ و نيازمند به اوست آنگاه نفسش به او اجازه نمى‏دهد كه شكر نعمت الهى را به جا آورده آن بنده را از سؤال و درخواست از ديگران بى‏نياز كند.

كسى كه مى‏خواهد انفاق كند بهتر است هرگاه كه انگيزه خيرى در درونش جوشش نمود فرصت را غنيمت شمرده انفاق كند كه مبادا شيطان وسوسه‏اش كرده از خير بازش دارد و قبل از سؤال فقير آنچه را كه قصد انفاق آن را دارد ببخشد زيرا در حديث آمده است كه انفاق بعد از سؤال و درخواست ارزش ندارد، چون مزد آبروى سائل است.

و اوقات شريفه مثل ماه رمضان و ذى الحجه و روز عيد غدير و امكنه شريف مثل مكه و مدينه و مشاهده متبركه را براى انفاق برگزيند.

و انفاق مستحبى را بطورى انجام دهد كه اگر با دست راست بخشيد دست چپش از آن آگاه نشود.

امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: بخدا قسم صدقه پنهانى از صدقه آشكار برتر است‏ (156).

و روايت شده كه وقتى حضرتش نماز عشا را به جا مى‏آورد و پاسى از شب مى‏گذشت انبانى پر از نان و گوشت و پول مى‏داشت و آن را بر گردن خود حمل مى‏كرد و به سوى فقراء مدينه مى‏رفت و بين آنها تقسيم مى‏كرد بطورى كه آنها او را نمى‏شناختند و زمانى كه حضرت درگذشت، مستمندان دريافتند كه حضرت صادق (عليه السلام) بوده كه به آنها رسيدگى مى‏كرده است.

پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: صدقه پنهانى غضب خدا را خاموش مى‏كند (157).

امام صادق (عليه السلام) فرمود: آنچه كه خدا واجبش كرده آشكار كردنش بهتر از پنهان كردن است آنچه كه مستحب است پنهان كردنش برتر از آشكار كردن است‏ (158).

از پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) سؤال شد چه صدقه‏اى برتر است؟ در جواب فرمود: صدقه‏اى كه در حالى انجام دهى كه سالم باشى و حرص و آرزوى ماندن داشته و از حاجت و فقر هراسان باشى و صبر نكنى تا جانت به گلويت برسد آنگاه بگويى فلان چيز را به فلانى دهند و فلان چيز را به فلانى.

وظائف انفاق كننده‏

و سزاوار است كه انفاق كننده عطاى خود را ناچيز بشمرده تا شايد نزد خدا بزرگ شود و در حال انفاق به ياد توفيق و ثواب خدا باشد.

امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: انفاق جز با سه خصلت صلاحيت قبول پيدا نمى‏كند.

كوچك شمردن آن، مخفى كردن آن و عجله كردن در انجام آن، اگر انفاق خود را كوچك بشمرى در نزد خدا بزرگش كرده‏اى و اگر آن را پنهان كنى به كمالش رسانى و چون در رساندنش عجله كنى گوارايش كنى وگرنه آن را محو و بى‏بركت و باطل كنى.

و شايسته است مال بهتر و محبوبتر و آنچه از شبهه دورتر است بخشيده شود.

قرآن كريم مى‏فرمايد: لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون‏ (159).

و در جاى ديگر مى‏فرمايد: انفقوا من طيبات ما كسبتم‏ (160).

و بعد از اعطا دست خود را ببوسد.

در حديث آمده است كه قبل از آنكه صدقه در دست سائل قرار گيرد خدا آن را مى‏گيرد. آرى خداست كه صدقات را مى‏گيرد. و به همين خاطر است كه در آيات قرآن آمده است: كيست كه به خدا قرض‏الحسنه دهد.

و از سائل التماس دعا كند.

چه در حديث آمده است كه دعاى او مستجاب مى‏شود.

و بخشش را به كسانى اختصاص دهد كه در مقابل، پاداش بيشترى به آن تعلق گيرد مثل نزديكان و علماء و نيكوكاران.

و هرگز سائل را جز با مهربانى رد نكند.

در حديث آمده است كه سائل را يا با بخشش چيز كمى احترام كن، يا با رد كردن نيكو.

و آنچه را كه براى بخشش دارد كوچك نشمرد، چه در حديث آمده كه بخشش كم حياء نكنيد چون نوميد كردن از هر چيزى كمتر است.

و از منت گذاردن و اذيت كردن خود دارى كند كه قرآن كريم مى‏فرمايد: لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى‏ (161).

منت گذاردن اين است كه انسان خود را نيكوكار به حساب آورد درحالى كه اينطور نيست نيكوكار كسى است كه از او چيزى را گرفته، چون او را به ثواب رسانده و از عقاب نجات داده و در گرفتن حق خدا از او نائب خدا شده؛ چه اينكه، انفاق حق خداى تعالى است كه در تحقق وعده روزى فقيران او را به گرفتن اين مال حواله كرده است.

و اذيت فقير اين است كه از او عيب جويى كرده توبيخش كند، و با او سخنان ناهموار گويد و بدرويى نمايد و او را به خدمت خود گيرد و پرده از انفاقش برگيرد و سائل را ناچيز شمرد.

وظائف سائل‏

براى سائل شايسته است كه بداند كه خداى تعالى به بندگان دستور داده كه به او بخشش كنند تا امور مهمش را كفايت كند و براى عبادت خاطرى آسوده داشته باشد.

پس خدا را شكر نهاده از بخشش كننده تشكر كند و براى او دعا كند. در حالى كه نعمت را از خدا مى‏داند بخشنده آن را ستايش نمايد.

پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: كسى كه از مردم تشكر نكند شكر خدا را نيز به جاى نمى‏آورد (162).

و به طور كلى براى مؤمنين سزاوار است كه تا مى‏توانند از ديگران چيزى نخواهند، زيرا درخواست از ديگران خوارى دنيا و فقر زودرس اين زندگى و حساب طولانى فرداى قيامت به دنبال دارد.

روزى پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) به اصحابش فرمود: آيا با من بيعت نمى‏كنيد؟

عرض كردند يا رسول الله ما با تو بيعت كرده‏ايم.

فرمود: اين بار بيعت كنيد كه از مردم چيزى نخواهيد.

بعد از اين جريان گاه مى‏شد كه عصا از دست يكى از آنها مى‏افتاد و خودش خم مى‏شد آن را برمى‏داشت و به كسى نمى‏گفت آن را به من بده.

رسول اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: اگر يكى از شما طنابى بردارد و با پشت خود پشته هيزمى بكشد و آن را بفروشد و آبروى خود را بدان حفظ كند همان برايش بهتر از آن است كه گدايى كند (163).

همچنين فرمود: هر كس از ما چيزى بخواهد به او مى‏دهيم و هر كس اظهار بى‏نيازى كند خدا بى‏نيازش مى‏كند (164).

امام صادق فرمود: شيعه ماكسى است كه از مردم چيزى نخواهد اگر چه از گرسنگى بميرد (165).

و همچنين فرمود اگر سائل مى‏دانست با اين كار چه بار سنگينى را به دوش مى‏گيرد هرگز كسى از كسى درخواست نمى‏كرد و اگر مسؤول مى‏دانست در بخل ورزيدن و ندادن چه گناهى است هرگز كسى سائلى را محروم نمى‏كرد (166).

و مى‏فرمايد: كسى كه بدون نياز گدايى مى‏كند مثل اين است كه آتش گداخته مى‏خورد (167).

زكات بدن‏

بدان كه بدن انسان نيز زكاتى دارد و زكاتش همان ناقص شدن براى تحصيل خير و بركت است.

نقص بدن يا از اختيار انسان خارج است - مثل گرفتارى به امراض - و يا در اختيار انسان است و آن با گماردن بدن در عبادات و باز داشتن آن از معاصى حاصل مى‏شود.

امام صادق (عليه السلام) فرمود: پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) روزى به اصحابش فرمود هر مالى كه تزكيه نشود ملعون است و هر بدنى كه اقلاً چهل روز يك بار تزكيه نشود ملعون است‏ (168).

عرض شد يا رسول الله زكات مال را كه مى‏شناسيم امام زكات جسد چيست؟.

فرمود: اينكه آفتى به آن برسد اطرافيان چون اين سخن بشنيدند رنگ صورتشان تغيير كرد.

حضرت چون تغيير را در چهره آنان مشاهده كرد

فرمود: آيا مى‏دانيد مقصودم از اين سخن چه بود؟

عرض كردند نه يا رسول الله!

فرمود: منظورم اين بود كه خدشه‏اى بر بدن وارد شود يا پاى انسان به سنگى بخورد يا به زمين بيفتد يا مرضى به او دست دهد يا خارى به بدنش فرو رود و از اين قبيل ذكر فرمود حتى افتادن خاشاك در چشم را هم در كلامش ذكر كرد.

در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق (عليه السلام) روايت شده: هر جزئى از اجزاء بدنت زكاتى واجب دارد، بلكه بر هر جاى موى بدن زكاتى است، بلكه بر هر حظه‏اى از لحظات زكاتى است.

زكات چشمت اين است كه با عبرت بنگرد و از شهوات و امثال آن پوشيده شود.

و زكات گوش، گوش فرا دادن به علم و حكمت و قرآن و مسائل دينى مثل موعظه و نصيحت و آنچه كه مايه نجات تو، و باز داشتن آن از شنيدن دروغ و غيبت و امثال آن است.

و زكات زبان نصيحت مسلمين و بيدارگرى غافلين و كثرت ذكر و تسبيح است.

و زكات دست، بذل و بخشش از نعمتهائى است كه خدا به تو داده و به كار انداختن آن در نوشتن علوم و مسائلى كه مسلمين در اطاعت خدا و اعراض از بديها از آن سود برند.

و زكات پا كوشش در اداى حقوق خدا مثل ديدار نيكوكاران، رفتن به مجالس ذكر و اصلاح مردم و صله ارحام و جهاد و آنچه باعث اصلاح قلب و سلامت دينت مى‏شود، مى‏باشد.

اينها فقط ذكر آن مقدارى است كه قلوب مردم آن را مى‏فهمد و مى‏توانند آنها را به كار برند اما لطائفى كه مخصوص بندگان مقرب و خالص خدا است و جز آنها كسى راهى به آنجا ندارد از حد شماره خارجند و همانها هستند صاحبان آن لطائف و همانها هستند كه ظاهر و باطنشان را همين مسائل فرا گرفته است‏ (169).

نبى اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر چيزى زكاتى دارد و زكات بدن روزه است‏ (170).

باب نهم: اسرار روزه‏

پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: روزه سپر آتش است‏ (171).

و همچنين فرمود: روزه‏دار تا زمانى كه غيبت مسلمانى را نكند در عبادت است حتى اگر در رختخوابش خوابيده باشد (172).

و همچنين فرمود خداى تعالى مى‏فرمايد: روزه براى من است و من در مقابل آن پاداش مى‏دهم؛ شخص روزه‏دار را دو شادى است، يكى هنگامى كه افطار مى‏كند و ديگر هنگامى كه پروردگارش را ملاقات مى‏كند قسم به كسى كه جان محمد در دست اوست، بوى بد دهان روزه‏دار كه ناشى از گرسنگى است در نزد خدا خوشتر از بوى مشك است‏ (173).

امام كاظم (عليه السلام) فرمود: اى روزه‏داران قبل از ظهر بخوابيد كه خداى تعالى روزه‏دار را در رختخوابش آب و غذا مى‏دهد (174).

و به قولى اگر در روزه فايده‏اى جز ترقى از لذائذ نفس حيوانى به قله همسانى با ملائكه روحانى نبود براى فضل و برترى روزه كافى بود.

روزه از آن جهت سپر آتش است كه آتش غضب و شهوت را كه آتش جهنم را در زندگى دنيا شعله‏ور مى‏كنند و در قيامت بروز مى‏دهند دفع مى‏كند.

و از اين جهت روزه‏دار به مجرد غيبت مسلمان از جرگه عبادت كنندگان خارج مى‏شود كه همچنان كه در قرآن عزيز آمده غيبت به منزله خوردن گوشت مردار شخصى است كه غيبتش را مى‏كنند و اين خود نوعى خوردن است.

و اينكه از ميان تمام عبادات، روزه را به خدا اختصاص داده در حالى كه همه عبادات براى خدا است، مثل اين است كه كعبه را به خود نسبت داده در حالى كه تمام زمين از آن اوست و اين دو جهت دارد:

1 - قوام روزه با ترك و خود نگهدارى است و ترك و خود نگهدارى يا چيز سرى است و عملى در آن نيست كه در معرض ديد باشد در حالى كه تمام عبادات در معرض ديد مردم است پس جز خدا كسى از روزه خبر ندارد، لذا فرموده: روزه براى من است.

2 - اينكه روزه تسلط بر دشمن خداست زيرا وسيله شيطان در فريب انسان شهوات انسانى است و خوردن و آشاميدن باعث تقويت شهوات مى‏شوند بنابراين روزه خلع سلاح دشمن است.

لذا پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) مى‏فرمايد: شيطان از راه خون در وجود فرزندان آدم جريان مى‏يابد، پس محل عبور شيطان را با گرسنگى تنگ كنيد (175).

شهوات چراگاه و مرتع شياطين است، و از اين جهت بوى دهان روزه‏دار از بوى مشگ در نزد خدا خوش‏تر است كه باعث خوشبويى روح مى‏شود، و روح در نزد خدا همان ارزش را دارد كه بدن در نزد انسان. خداى تعالى به همين مطلب اشاره كرده و مى‏فرمايد: ما عنركم ينفد و ما عندالله باق‏ (176).

و بوى خوش روح كجا و بوى مشك، چه بوى روح عقلانى و معنوى است و بوى مشك جسمانى و حسى و صورى.

درجات روزه‏

ابو حامد در اين مقام كلامى است كه خلاصه‏اش اين است:

بدان كه روزه داراى سه درجه است:

1 - روزه عمومى‏

2 - روزه خصوصى.

3 - روزه خصوص الخصوصى‏

روزه عمومى خوددارى از خوردن و آشاميدن و خوددارى از بر آوردن شهوات است.

روزه خصوصى حفظ گوش و چشم و دست و زبان و پا و ساير اعضاء و جوارح از گناهان است و اين با شش امر تحقق مى‏يابد.

الف: پوشيدن چشم و باز داشتن آن از نگاه كردن به آنچه كه مذموم و مكروه است، بلكه بايد آن را از نگاه كردن به هر چيزى كه قلب را مشغول كرده از ياد خدا غافل مى‏كند باز داشت.

پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: نگاه تير مسمومى است از تيرهاى شيطان، هر كس از ترس خدا دست از نگاه كردن بردارد خدا به او ايمانى مى‏دهد كه حلاوت آن را در قلبش احساس كند (177).

و همچنين فرمود پنچ چيز است كه روزه را زائل مى‏كند: دروغ، غيبت، سخن چينى، قسم دروغ، نگاه شهوت‏آميز (178).

ب: حفظ زبان از بيهوده‏گوئى، دروغ، غيبت، سخن چينى، فحش و بد دهنى و معاشرت ناهموار و خصومت و جدال.

پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: روزه سپر است، پس وقتى يكى از شما روزه است ناسزا نگويد و جهالت نكند و اگر كسى با او نزاع كرد يا به او ناسزا گفت بگويد من روزه‏ام‏ (179)

ج: باز داشتن گوش از شنيدن محرمات، زيرا هر چيزى كه گفتنش حرام باشد گوش فرا دادن به آن حرام است.

خداى تعالى گروهى را كه به محرمات گوش فرا مى‏دهند مذمت كرده مى‏فرمايد: سماعون للكذب اكالون للسحت‏ (180).

و پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: كسى كه غيبت مى‏كند و كسى كه به دروغ گوش فرا مى‏دهد در گناه شريكند (181).

د: حفظ بقيه اعضاء بدن مثل دست و پا از انجام اعمال ناشايست و باز داشتن شكم از خوردن چيز شبهه‏ناك به هنگام افطار، زيرا روزه از حلال و افطار از حرام معنى ندارد و اين به آن ماند كه قصرى بسازد و شهرى را خراب كند و دارو نوشيده و زهر بخورد، چه اينكه محرمات سمومى هستند كه دين را هلاك مى‏كنند و روزه دواى آن است، و دارو با وجود سم سودى نمى‏بخشد.

پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: چه بشا روزه‏دارانى كه از روزه خود جز گرسنگى و تشنگى سودى نمى‏برند (182).

در تفسير اين حديث گفته شده كه منظور كسى است كه با خوراك حرام افطار كند.

و گفته شده منظور كسى است كه با روزه از خوردن طعام حلال خود دارى مى‏كند و با غيبت از گوشت مردم افطار مى‏كند.

و گفته شده منظور كسى است كه اعضاء و جوارح خود را از گناه حفظ نمى‏كند و شايد منظور همه اينها باشد.

ه: اينكه به هنگام افطار در خوردن حلال هم به طورى زياده روى نكند كه شكمش پر شود زيرا هيچ ظرفى از شكمى كه از غذاى حلال پر شده باشد نزد خدا مبغوض‏تر نيست‏ (183).

آخر چطور مى‏توان با روزه بر دشمن خدا تسلط پيدا كرد و هواى نفس را مقهور كرده آن‏ (184) را بر تقوى تقويت كرد، در حالى كه انسان خود را تا شب از شهوات باز مى‏دارد تا به آنها رغبت پيدا مى‏كند، آنگاه آن قدر مى‏خورد تا پر مى‏شود.

شايد اگر طبق عادت هميشگى غذا مى‏خورد و اينگونه روزه نمى‏داشت بهتر بود.

پس سزاوار است براى افطار هم طبق عادت خود غذا بخورد و چنين شكمش را پر نكند.

و: اينكه بعد از افطار قلبش مضطرب و معلق بين خوف و رجاء باشد، چون نمى‏داند روزه‏اش قبول شده و از مقربين است يا رد مى‏شود و از مغضوبين باشد.

با جمع شدن اين شش امر روزه از سطح عمومى بالاتر رفته و مخصوص به عده‏اى خاص مى‏شود كه آن را روزه خصوصى مى‏گويند.

امام صادق (عليه السلام) در حديثى به اين نوع اشاره كرده مى‏فرمايد: هنگامى كه روزه گرفتى بايد گوش و چشمت و پوست و مويت روزه گيرند (185). همينطور به چيزهاى ديگرى از وجود انسان اشاره كرده كه بايد روزه باشند، سپس اضافه كرده مى‏فرمايد: روزى كه روزه‏دارى، نبايد مثل روزهاى ديگرت باشد، در اين روز جدال نكن و خادم خود را آزار و اذيت نكن و بايد كه وقار روزه در وجودت ظاهر شود (186).

رسول اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) روزى شنيد كه زن روزه‏دارى به كنيزش فحش مى‏دهد، حضرت غذايى طلبيد و جلوى زن قرار داد و فرمود: بخور.

عرض كرد من روزه‏ام.

حضرت فرمود: چگونه روزه‏اى در حالى كه به كنيزت فحش مى‏دهى؟!روزه فقط با خوددارى از خوردن و آشاميدن نيست‏ (187).

اداوه كلام ابو حامد:

3 - روزه خصوص الخصوصى: روزه قلب از همتهاى پست و افكار دنيوى و باز داشتن آن از غير خداست بطور كلى.

بطلان اين روزه با فكر كردن در غير از مبدأ و معاد و با فكر كردن در مورد دنياست، مگر در مواردى كه از آنها براى دينش استفاده مى‏كند، در اين صورت فكر در مورد دنيا توشه آخرت است (پايان كلام ابوحامد (188)).

در كتاب مصباح الشريعة از امام صادق (عليه السلام) چنين روايت شده: كه رسول اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: روزه سپر است يعنى پرده‏اى در مقابل آفات دنيا و حجابى در برابر عذاب آخرت است، پس چون روزه گرفتى به اين نيت بگير كه از شهوات خوددارى كنى و خود را از شهوات حيوانى حفظ كنى، پس خود را به منزله مريض بدان كه اشتهاء به خوردن و نوشيدن ندارد، در هر لحظه منتظر شفاء از مرض گناهان باش و باطنت را از هر كدورت و غفلت و ظلمتى كه از اخلاص دورت مى‏كند تطهير كن.

سپس فرمود: خداى تعالى مى‏فرمايد: روزه براى من است و من در مقابل آن پاداش مى‏دهم. روزه ماده نفس و شهوت‏ (189) طمع را مى‏كشد و باعث صفاى قلب و طهارت جوارح و اصلاح ظاهر و باطن و شكرگزارى در مقابل نعمتها و احسان به فقراء و كثرت تضرع و خشوع و گريه و سبب التجاء به خدا و انكسار هواى نفس و تخفيف حساب و كم شمردن نيكى‏ها مى‏شود و در آن فوائدى است كه به شمارش در نمى‏آيد و همين مقدار كه ذكر شد براى توجه كسانى كه تعقل كنند و موفق به استعمال آن شوند كفايت مى‏كند (190).