اخلاق در قرآن جلد سوم

آيت الله مكارم شيرازى
با همكارى جمعى از فضلاء و دانشمندان

- ۱۶ -


اين تعبير (رضى اللّه عنهم و رضوا عنه ) در چهار مورد در قرآن مجيد آمده كه دقت در آنها عظمت مفهوم آن را نشان مى دهد، در يك جا سخن از مهاجران و انصار و تابعين است ، در جايى ديگر، سخن از حزب اللّه است ، و در مورد سوّم سخن از خَيرالبَريّه (بهترين انسانها) است ، و در آيه مورد بحث سخن از صادقان است ، و نشان مى دهد صادقان حِزب اللّه ، وَخَيرالبَريّه و در زمره مهاجران و انصار و تابعين محسوب مى شوند.
* * *
در دوّمين آيه جميع مؤ منان را مخاطب قرار داده و دستور مى دهد تقواى الهى را پيشه كنند و همواره با صادقان باشند (يا اءيّها الّذين آمنوا اءتّقوا اللّه و كونوا مع الصّادقين ).
با توجّه به اين كه اين گونه خطاب ها كه اصطلاحا از آنها تعبير به خطابات مشافهه مى شود، تمام مؤ منان را در هر زمانى و در هر مكانى شامل مى شود، روشن مى گردد كه بودن در كنار صادقان وظيفه اى است براى همگان در هر زمان و در هر مكان و دليل بر اين است كه براى اين كه بتوانند راه پُرپيچ و خم تقوا را بدون انحراف و اشتباه طى كنند، بايد همراه صادقان گام بردارند.
در اين كه منظور از صادقين در آيه چه كسانى هستند، تفسيرهاى مختلفى براى آن ذكر شده است .
بعضى آن را به پيامبر اسلام و يارانش تفسير كرده اند، و بعضى آن را به كسانى كه داراى صدق نيّت و درستى در عقايد و اعمال بوده اند، و هرگز از او جدا نشدند، و بعضى تفسيرهاى ديگرى براى آن ذكر كرده اند.
ولى مراجعه به ساير آيات قرآن ، اين آيه را تفسير مى كند. در آيه 15 حجرات مى خوانيم ((انّما المومنون الّذين آمنوا باللّه و رسوله ثمّ لم يرتابوا و جاهدوا باءموالهم و اءنفسهم فى سبيل اللّه اولئك هم الصّادقون ؛ مؤ منان كسانى هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده سپس شك و ترديد به خود راه نداده اند، و با اموال و جان هاى خود در راه خدا جهاد كرده اند، اين ها صادقانند)).
در اين آيه صادقان با اوصاف والائى مانند ايمان خالى از هرگونه شك و ترديد و جهاد با جان و مال در راه خدا، توصيف شده اند.
و در آيه 8 سوره حشر يكى از مصاديق بارز آنها را مهاجرانى ذكر مى كند كه اموال و خانه هاى خود را رها كرده و براى جلب رضاى خدا هجرت كرده اند، و پيوسته به يارى دين خدا و فرستاده او، پيغمبر اسلام صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم شتافتند.
و در آيه 117 سوره بقره آنها را به اوصاف مهم ديگرى از قبيل ايمان به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتب آسمانى و پيامبران و همچنين انفاق بهترين اموال خود در راه خدا و اقامه نماز و اداء زكات و وفاى به عهد و شكيبايى در مشكلات و در هنگام جهاد، توصيف مى كند.
از مجموع اين اوصاف به خوبى مى توان نتيجه گرفت كه صادقان فقط صادقان در سخن و كلام نيستند، بلكه صدق در ايمان و عمل و در طريق ايثار و جان فشانى و اطاعت پروردگار نيز در برنامه آنها است ، گرچه اين مفهوم ، مفهوم وسيعى است ، ولى نمونه كامل و اتمّ آنها معصومانند.
لذا در رواياتى كه از طريق اهل بيت و اهل سنّت نقل شده مى خوانيم كه اين آيه تفسير به على بن ابى طالب و يارانش ، يا تفسير به على بن ابى طالب و اهل بيتش شده است .
علّامه ثعلبى در تفسير خود از ابن عباس نقل مى كند كه گفت ((مع الصّادقين يعنى مع على بن ابى طالب و اصحابه )).(246)
گروه ديگرى از علماى اهل سنّت مانند علّامه گنجى در كفاية الطالب ، و سبطبن جوزى در تذكره ، نيز همين معنى را نقل كرده اند. با اين تفاوت كه به جاى اصحاب ، اهل بيت آمده ، و در ذيل آن مى خوانيم : ((قال بن عباس : علىّ سيّد الصّادقين ؛ ابن عباس گفت : على عليه السّلام سيد و سرور صادقان است )).(247)
در رواياتى نيز از جابر بن عبداللّه انصارى از امام باقر عليه السّلام مى خوانيم كه در تفسير اين آيه فرمود: ((اى آل محمد؛ منظور از آل محمد صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم است )).(248)
بسيارى از مفسّران از مطلق بودن آيه چنين استفاده كرده اند كه اين دستور شامل همه مسلمان ها در هر زمان و مكان مى شود، و از آن جا كه صادق مطلق امام معصوم عليه السّلام است ، دلالت مى كند كه در هر زمان بايد پيشواى معصوم عليه السّلام وجود داشته باشد. (و تعبير به صيغه جمع - صادقين - به خاطر مجموع مخاطبان در تمام زمان ها است ).
نتيجه اين كه همه ما موظّفيم كه هميشه با صادقان باشيم ، صادقانى كه اوصافشان در آيات بالا آمد، و نمونه اتمّ آن پيشوايان معصوم عليهم السّلام است .
* * *
در سوّمين آيه جزا و پاداش قيامت را در ارتباط با مساءله صدق و راستى شمرده و صادقان را در برابر منافقان قرار داده است و بعد از شرح حال مؤ منان راستين به آنهايى كه شربت شهادت نوشيدند و گروه ديگرى كه در انتظار جهاد و شهادت بودند مى فرمايد: هدف اين است كه خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش مى دهد، و منافقان را اگر اراده كند، عذاب نمايد و يا (هرگاه توبه كنند و بازگردند) ببخشد و توبه آنها را بپذيرد كه خداوند غفور و رحيم است (ليجزى اللّه الصّادقين بصدقهم و يعذّب المنافقين ان شاء اءو يتوب عليهم انّ اللّه كان غفورا رحيما).
به اين ترتيب پاداش هاى عظيم معنوى و مادى بهشت در انتظار صادقان است ؛ صادقان در گفتار و رفتار و عقيده ، و آنها كه از دائره صدق پا بيرون مى نهند در درّه نفاق سقوط مى كنند.
 

دانى زچه روسرو روان سرسبز است   پيوسته چرا به بوستان سرسبز است
چون مذهب او است راستى در مه وقت   بر طرف چمن هميشه زان سرسبز است
* * *
در چهارمين آيه به دَه گروه بشارت مغفرت و پاداش عظيم مى دهد و چهارمين آنها را صادقين و صادقات (مردان راستگو و زنان راستگو مى شمرد) يعنى بعد از اسلام و ايمان و اطاعت فرمان خدا سخن از صدق و راستى به ميان مى آورد و نشان مى دهد كه تا چه حد اين فضيلت اخلاقى چه در مردان و چه در زنان واجد اهمّيّت است . حديث معروف نبوى صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم ((لايستقيم ايمان عبد حتّى يستقيم قلبه و لايستقيم قلبه حتّى يستقيم لسانه ؛ ايمان هيچ كس درست نمى شود تا قلبش ‍ درست شود، و قلب هيچ كس درست نمى شود تا زبانش به درستى گرايد)).(249) نيز اشاره به همين معنى مى كند.
از اين حديث استفاده مى شود كه حتّى ايمان كامل پس از صدق و راستى و اصلاح گفتار حاصل مى گردد، و آنها كه زبانى آلوده به دروغ دارند، از ايمان كامل بى بهره خواهند بود.
* * *
در پنجمين آيه بعد از اشاره به وضع نامطلوب منافقان و دوگانگى آنها در سخن و عمل و ترس و وحشت عجيبشان در مساءله جهاد، جهادى كه مايه عزّت و آبرو است ، مى فرمايد: آنها قبل از آن كه فرمان جهاد نازل شود مى گفتند ما اطاعت مى كنيم و سخن به نيكى مى گوييم ، امّا هنگامى كه كار محكم مى شد و فرمان جهاد قطعى مى گشت عدم صداقت خود را در اين سخن آشكار مى ساختند، در حالى كه اگر راست مى گفتند (و از درِ صدق و صفا در مى آمدند) براى آنها بهتر بود (طاعة و قول معروف فاذا عزم الاءمر فلو صدقوا اللّه لكان خيرا لهم ).
اين تعبير نشان مى دهد كه دروغگويى يكى از نشانه هاى منافقان است ؛ قبل از آن كه ميدان عمل فرارسد، همه گونه وعده مى دهند، ولى به هنگام عمل عدم صداقت و دروغشان آشكار مى شود، و در واقع اين رذيله اخلاقى (دروغ ) دريچه اى است به سوى نفاق .(250)
* * *
در ششمين آيه مورد بحث بعد از آن كه اعلام مى كند كه آزمايش الهى قطعى است و شامل همگان مى شود، مى افزايد (اين آيه آزمايش مخصوص ‍ اصحاب پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم نيست ) ما كسانى را كه پيش از آنان بودند نيز آزموديم و بايد علم خداوند در مورد كسانى كه راست مى گويند و آنها كه دروغ مى گويند، تحقق يابد (و واقعيت عينى به خود بگيرد)، (و لقد فتنّا الّذين من قبلهم فليعلمّن اللّه الّذين صدقوا و ليعلمنّ الكاذبين ).
شك نيست كه ياران پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم در برابر آزمون هاى سختى قرار گرفتند كه يكى از مهم ترين آنها آزمون هجرت بود. هجرت يعنى به هم زدن خانه و لانه خود و چشم پوشى از وطن ماءلوف و تمام تعلّقاتى كه انسان در وطن دارد، و انتقال يافتن به نقطه اى كه بايد همه چيز را از صفر شروع كند، و در ميان انواع محروميّت ها زندگى نمايد، و در صورتى كه زن و فرزند او با او هماهنگ در هجرت نباشند مشكل به مراتب بيشتر مى شود.
قرآن به ياران پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم هشدار مى دهد كه اين يك امتحان بزرگ الهى است (در مكّه بمانيد تحت شكنجه هاى دشمنان هستيد و به مدينه برويد گرفتار محروميّت هايى مى شويد) تصوّر نكنيد اين آزمون بزرگ و آزمون هاى ديگرى همچون جهاد و شنيدن و ديدن ناملايمات از دشمن منحصر به شما است ، ما همه پيشينيان را احترام كرديم ، اساسا زندگى دنيا بر پايه آزمون قرار دارد، و اين جهان ميدان آزمايش بزرگ است خدا مى خواهد صادقان و راستگويان در ادّعاى ايمان از دروغگويان شناخته شوند.
در واقع در اينجا صدق و راستى به عنوان نشانه ايمان و دروغ نشانه نفاق و كفر معرفى شده .
البتّه صدق و كذب در اينجا صدق و كذب در عمل است نه در سخن ، عملى كه هماهنگ با ادعاهاى قبلى انسان و خط مشى اجتماعى او باشد صدق است ، و عمل ناهماهنگ كذب است . و البتّه صدق و كذب در عمل با گفتار، ريشه هاى مشتركى دارند، زيرا صدق بيان حقيقت است و كذب بيان عكس آن است ، اين تبيين گاه به وسيله سخن و گاه به وسيله عمل ظاهر مى شود.
از مجموع آيات بالا اهمّيّت فوق العاده صدق و راستى به عنوان يك فضيلت كه زير بناى فضايل ديگر انسانى است روشن مى شود. آرى آنجا كه صدق و راستى است ، صفا و صميميت و امانت و اعتماد و شجاعت حاصل است ، و آنجا كه صدق و راستى نباشد، همه اين صفات رخت برمى بندد و انسان را از درون تهى مى سازد. و حتّى به ايمان و عقيده انسان نيز لطمه وارد مى كند.
و جالب اين كه صفت اصلى رهبران و پيشوايان الهى در بعضى از آيات فوق ، راست گويى و صدق ذكر شده و همه را دعوت مى كند كه هميشه و در همه جا با صادقان باشند، و اين نشان مى دهد كه بقيّه فضايل انبياء و اولياء برمحور صدق دور مى زند، و براى شناخت آنها قبل از هر چيز بايد به دنبال اين وصف بگرديم .
صدق و راستى در روايات اسلامى
اهمّيّت اين فضيلت اخلاقى در روايات اسلامى بيش از آن است كه در سخن بگنجد و رواياتى كه از پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم و اميرمؤ منان عليه السّلام و ائمه هدى عليهم السّلام در اين زمينه نقل شده بيش از حدّ احصا و شمارش است ، تنها گلچينى از آن را در ذيل بيان مى كنيم كه به عنوان مشت نمونه خروار بيانگر موقعيّت اين صفت در ميان تمام صفات انسانى است . و از اين روايات به خوبى استفاده مى شود كه همه فضايل انسانى از صدق و راستى سرچشمه مى گيرد.
1- در حديثى از پيامبر اكرم صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم نقل شده و در گذشته نيز به آن اشاره كرده ايم و به خاطر اهمّيّت فوق العاده اش تكرار مى نماييم ، مى خوانيم : ((لاتنظروا الى كثرة صلاتهم و صيامهم و كثرة الحجّ و الزّكاة و كثرة المعروف و طنطنتهم باللّيل ، انظروا الى صدق الحديث و اءداء الاءمانة ؛ نگاه نكنيد به فزونى نماز و روزه و زيادى حج و زكات و انفاق ها و سر و صداى عبادات شبانه بعضى از مردم (اگر مى خواهيد آنها را امتحان كنيد) آنها را به راستگويى و اداى امانت آزمايش كنيد)).(251)
2- در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم : ((انّ اللّه عزّوجلّ لم يبعث نبيّا الّا بصدق الحديث و اءداء الاءمانة الى البّر و الفاجر؛ خداوند متعال هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد مگر به راستى در سخن گفتن و اداى امانت به نيكوكار به بدكار)).(252)
3- در حديث ديگرى درباره تاءثيرى كه راستگويى در همه اعمال انسان مى گذارد از همان امام بزرگوار مى خوانيم : ((من صدق لسانه زكى عمله ؛ كسى كه زبانش به راستى گرايد اعمالش پاك و پاكيزه مى شود)).(253) زيرا راستگويى ريشه اعمال صالح است و شرح اين مطلب در آينده خواهد آمد.
4- در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم كه در پيامى به يكى از دوستان بزرگوارش به نام عبدالله بن ابى يعفور فرمود: ((انظر ما بلغ به على عند رسول اللّه فاءلزمه فانّ عليّا انّما بلغ ما بلغ به عند رسول اللّه بصدق الحديث و اءداء الاءمانة ؛ نگاه كن ببين على عليه السّلام به چه وسيله آن همه مقام نزد پيامبر اسلام صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم پيدا كرد آن را رها نكن ، زيرا على عليه السّلام آن همه مقام را نزد رسول خدا صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم به خاطر راست گويى و اداء امانت پيدا كرد)).(254)
اين تعبير نشان مى دهد كه حتّى شخصيّت بزرگى مانند على عليه السّلام در سايه اين دو فضيلت به آن مقام والا نزد پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم رسيد.
5- در سؤ الى كه از اميرمؤ منان على عليه السّلام درباره مقام و شخصيّت انسان ها شد و كسى پرسيد ((اءىّ النّاس اءكرم ؛ چه كسى (نزد خداوند متعال ) گرامى تر است ؟)) فرمود: ((من صدق فى المواطن ؛ كسى كه همه جا راست بگويد)).(255)
با توجّه به اين كه قرآن مى گويد ((انّ اءكرمكم عند اللّه اءتقاكم ؛ گرامى ترين شما نزد خدا با تقواترين شما است )). (حجرات - 13) روشن مى شود كه روح تقوا همان صدق و راستى است .
6- در حديث ديگرى اميرمؤ منان على عليه السّلام درباره تاءثير صدق و راستى در نجات انسان ها از چنگال مشكلات و خطرات مى فرمايد: ((اءلزموا الصّدق فانّه منجاة ؛ هرگز راست گويى را رها نكنيد، چرا كه سبب نجات انسان است )).
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام تشبيه جالبى درباره صدق و راستى مى بينيم كه مى فرمايد: ((اءلصّدق نور غير متشعشع الّا فى عالمه كالشّمس يستضى ء بها كلّ شى ء يغشاه من غير نقصان يقع على معناها؛ صدق و راست گويى نورى است كه جهان اطراف خود را روشن مى كند همچون آفتاب كه چيزى كه در معرض تابش آن قرار بگيرد روشن مى شود بى آنكه نقصانى در آن وارد گردد)).
و در ذيل اين حديث از همان بزرگوار مى خوانيم : ((الصّدق سيف اللّه فى اءرضه و سمائه اءينما هوى به يقدّ؛ صدق شمشير خدا در زمين و آسمان است ، هر كجا آن را فرودآورد، كارگر مى شود)).(256)
7- در اهمّيّت صدق همين بس كه در حديثى از اميرمؤ منان على عليه السّلام آمده است : ((الصّدق راءس الدّين ؛ صدق و راستگويى اساس ‍ دين است )). و در حديث ديگرى مى فرمايد: ((الصّدق صلاح كلّ شى ء؛ راستى سبب اصلاح هر چيزى است )).
و در حديث مشابه ديگرى مى فرمايد: ((الصّدق اءقوى دعائم الاءيمان ؛ صدق قوى ترين ستون هاى ايمان است )). و در تعبير ديگرى مى فرمايد: ((الصّدق جمال الاءنسان و دعامة الاءيمان ؛ صدق جمال انسان و ستون ايمان است )). و بالاءخره در تعبير مهم ديگرى مى افزايد: ((الصّدق اءشرف خلائق الموقن ؛ صدق شريف ترين اخلاق افراد صاحب يقين است )).(257)
8- اين بحث را كه بسيارى بحث دامنه دارى است با حديثى از رسول خدا صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم كه در آن سخن از كليد بهشت و جهنّم مى گويد پايان مى دهيم : ((انّ رجلا جاء الى النّبى فقال يا رسول اللّه ما عمل الجنّة ؟ قال الصّدق اذا صدق العبد برّ، و اذا برّ آمن ، و اذا آمن دخل الجنّة قال : يا رسول اللّه و ما عمل النّار؟ قال الكذب ، اذا كذب العبد فجر و اذا فجر كفر، و اذا كفر دخل النّار؛ كسى كه از رسول خدا صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم پرسيد: عملى كه انسان را بهشتى مى كند چيست ؟ فرمود: راست گويى ، زيرا هنگامى كه انسان راست بگويد نيكوكارى مى كند و هنگامى كه نيكوكارى كند ايمان آورد و هنگامى كه ايمان بياورد داخل بهشت مى شود، عرض كرد اى رسول خدا! عملى كه انسان را دوزخى كند چيست ؟ فرمود: دروغ است ، هنگامى كه دروغ بگويد كار بدانجام مى دهد، و هنگامى كه كار بدانجام مى دهد كافر مى شود، و هنگامى كه كافر شود داخل دوزخ مى گردد)).(258)
جالب اين كه در اين حديث راست گويى سرچشمه نيكوكارى و نيكوكارى سرچشمه ايمان شمرده شده است ، اين به خاطر آن است كه افراد بدكار براى توجيه اعمال خود معمولا به دروغ پناه مى برند، اين از يك سو، از سوى ديگر در روح آدمى اثر مى گذارد و تدريجا ايمان را تضعيف مى كند، و سرانجام به كفر مى كشاند، همان گونه كه قرآن مجيد مى گويد ((ثمّ كان عاقبة الّذين اءسائوا السّوء اءن كذّبوا بآيات اللّه و كانوا بهايستهزئون ؛ سپس ‍ سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به سخريه گرفتند)).(259)
9- در حديث ديگرى از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم : ((اذا اءحبّ اللّه عبدا الهمه الصّدق ؛ هنگامى كه خدا كسى را دوست بدارد خداوند راستگويى را به قلب او مى افكند)).(260)
10- اين بحث را با حديث ديگرى از اميرمؤ منان على عليه السّلام پايان مى دهيم : فرمود: ((اءربع من اعطيهنّ فقد اعطى خير الدّنيا و الاخرة ، صدق حديث و اءداء اءمانة و عفّة بطن و حُسن خُلق ؛ چهار چيز است كه بر هر كس داده شود خير دنيا و آخرت به او داده شده ؛ راست گويى در سخن ، اداء امانت ، نگهدارى شكم از حرام و حُسن و خُلق )).(261)
* * *
از مجموع اين احاديث نكات مهم زير به خوبى استفاده مى شود:
يكى از طرق آزمايش مردم . آزمايش افراد صاحب ايمان راست گويى است .
دعوت به راست گويى جزء برنامه اصلى تمام پيامبران بوده است .
راست گويى سبب پاكى عمل است .
مقام والاى انسان در پيشگاه خدا در گرو راست گويى است .
گرامى ترين مردم راستگويانند.
راست گويى سبب نجات در آخرت است .
راست گويى قوى ترين ستون دين است .
راست گويى كليد بهشت است .
راست گويى نشان محبوبيت انسان در پيشگاه خدا است .
آن كس كه راست گو است خير دنيا و آخرت را نصيب خود مى كند.
و با توجّه به اين آثار دهگانه اى كه براى راست گويى ذكر شد به خوبى روشن مى شود كمتر صفتى از فضايل اخلاق است كه به پاى اين صفت برسد.
در اينجا چند موضوع مهم باقى مى ماند كه توجّه به آنها لازم است (هر چند در لابلاى آيات و روايات گذشته اشارات روشنى به آنها شده است ).
1- تاءثير راست گويى در زندگى انسان ها
گرچه تاءثير راستى و صدق در زندگى بشر به طور اجمال بر كسى پوشيده نيست ، بحث پيرامون آن - از يك نظر - توضيح واضح است ، ولى هنگامى كه وارد تفاصيل آن شويم به آثار معجزآسايى برخورد مى كنيم كه صدق و راستى در تمام بخش هاى زندگى بشر دارد، و توجّه به آن مى تواند انگيزه نيرومندى براى گرايش به اين فضيلت بزرگ اخلاقى گردد.
نخست تاءثيرى كه صدق و راستى از خود به يادگار مى گذارد مساءله جلب اطمينان و اعتماد در همكارى هاى دسته جمعى است .
مى دانيم اساس زندگى انسان را كار گروهى و دسته جمعى تشكيل مى دهد و بدون آن هيچ كار مهمى پيش نمى رود. ولى كار گروهى هنگامى امكان پذير است كه افراد گروه نسبت به يكديگر اطمينان كامل داشته باشند، و اعتماد و اطمينان در صورتى حاصل مى شود كه صداقت و امانت در ميان آنها حاكم باشد.
آرى مؤ ثرترين وسيله جلب اعتماد همان صدق و راستى است ، و خطرناك ترين دشمن آن ، دروغ است ، و تفاوتى در ميان فعاليت هاى علمى ، فرهنگى اقتصادى و سياسى نيست .
يك سياستمدار پرنفوذ اگر يك يا چندبار به مردم دروغ بگويد به سرعت نفوذ خود را از دست مى دهد.
يك دانشمند اگر تحقيقات خود را به دروغ آلوده كند، اعتماد تمام محافل علمى از ابتكارات و تحقيقات او سلب مى شود، و ديگر به گفته هاى او اعتمادى نيست .
يك مؤ سسه اقتصادى اگر فقط در معرفى يك نوع از كالاهايش دروغ بگويد مردم نسبت به تمام فرآورده هاى او بدبين مى شوند، و طرفداران و مشتريان خود را به زودى از دست مى دهند.
در مديريت ها اگر مدير در گفتار و رفتار خود صادق نباشد، نظام و انضباط مديريت او از هم متلاشى مى شود.
به اين ترتيب به اينجا مى رسيم كه پايه و اساس هرگونه پيشرفت معنوى و مادى در اجتماع اعتماد متقابل برخاسته از صدق و راستى است .
لذا در روايتى از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم : ((اءلصّدق صلاح كلّ شى ء اءلكذب فساد كلّ شى ء؛ راست گويى سبب اصلاح هر چيز و دروغ سبب فساد همه چيز مى شود)).(262)
و در حديث ديگرى از همان بزرگوار آمده است كه فرمود: ((اءلكذّاب و الميّت سواء فانّ فضيلة الحىّ على الميّت اءلثّقة به ، فاذا لم يوثق بكلامه فقد بطلت حياته ؛ دروغ گو و مُرده يكسان است ، زيرا برترى انسان زنده بر مُرده همان اعتماد به او است ، هنگامى كه به گفتار او اعتمادى نباشد زنده بودن آن بى اثر است )).(263)
ديگر اين كه صداقت و راست گويى به انسان آبرو و شخصيت مى دهد، در حالى كه دروغ مايه رسوايى و بى آبرويى است . صادقان هميشه سربلند و آبرومندند، و دروغ گويان سر به زير و بى آبرو هستند.
به همين دليل در حديثى از اميرمؤ منان على عليه السّلام آمده است كه فرمود: ((عليك بالصّدق ، فمن صدق فى اءقواله جلّ قدره ؛ هميشه راست گويى را پيشه كن چرا كه آن كس كه در سخنان خود راست گو باشد، قدر و مقام او در جامعه بالا مى رود)).(264)
از سوى سوّم صدق و راستى و امانت به انسان شجاعت و شهامت مى بخشد، در حالى كه دروغ و خيانت هميشه انسان را در هاله اى از خوف و ترس فرومى برد، مبادا خلاف گويى و خيانت او ظاهر گردد، و تمام نقشه هاى او نقش بر آب شود.
از سوى چهارم راست گويى انسان را از بسيارى از گناهان نجات مى دهد، چرا كه مى داند اگر خلافى كند و از او سؤ ال كنند، نمى تواند اعتراف به گناه خويش نمايد، پس بهتر كه گرد گناه نگردد.
در حديث معروفى از پيامبر اكرم صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم آمده است كه مردى خدمتش آمد و عرض كرد من گرفتار چهار گناه پنهانى هستم : زنا، شرب خمر، سرقت و دروغ ؛ هر يك از اينها را بفرماييد به خاطر شما ترك مى كنم . پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم فرمود: دروغ را رها كن .
آن مرد از خدمت پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم بازگشت . هنگامى كه تصميم به عمل منافى عفت گرفت به خود گفت فردا پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم از من سؤ ال مى كند اگر دروغ بگويم پيمان خود را شكستم و اگر راست بگويم حد شرعى بر من جارى مى شود، و هنگامى كه تصميم به سرقت و نوشيدن شراب گرفت باز همين فكر براى او پيدا شد به خدمت پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم آمد عرض كرد: ((يا رسول اللّه ! تمام راه هاى گناه را بر من بستى ، و من همه آنها را ترك نمودم )).(265)
از سوى پنجم صداقت و راستى بسيارى از مشكلات را در جامعه حل مى كند، راه وصول به مقصد را آسان مى سازد، از هزينه هاى كمرشكن بازرسى ها مى كاهد، حجم پرونده هاى حقوقى را به حداقل مى رساند و آرامش خاطر به مردم مى بخشد و نگرانى هايى را كه به خاطر احتمال دروغ گويى براى افراد مختلف پيدا مى شود از ميان برمى دارد، و رشته هاى محبت و دوستى را در ميان افراد محكم مى كند و به انسان شخصيت واُبهّت مى بخشد.
و اگر در روايات اسلامى از امام صادق عليه السّلام آمده است : ((اءحسن من الصّدق قائله و خير من الخير فاعله ؛ بهتر از راست گويى گوينده آن است ، و بهتر از نيكى ها انجام دهنده آن است ))(266) (اشاره به اين كه شخصيت ذاتى و والاى انسان سبب صدق و راست گويى و انگيزه كارهاى خير است .)
اين سخن را با حديثى كه شاهد صادق اين مطلب است به پايان مى بريم ، اميرمؤ منان على عليه السّلام فرمود: ((يكتسب الصّادق بصدقه ثلاثا، حُسن الثّقة و المحبّة له و المهابة منه ؛ شخص راست گو به خاطر صداقتش سه چيز را به دست مى آورد: حُسن اعتماد مردم ، و جلب محبت و دوستى ، و ابهت و شخصيت )).(267)
انگيزه هاى صدق
اين فضيلت اخلاقى مانند همه فضايل اخلاقى ديگر ريشه هاى در اعماق جان انسان دارد، از جمله صفات زير است :