گزيده عين الحياة در اخلاق

علامه محمد باقر مجلسى

- ۱۰ -


اى ابوذر حذر نما از غيبت كردن ، پس به درستى كه غيبت بدتر است از زنا، گفتم : يا رسول الله چرا چنين است ؟ پدر و مادرم فداى تو باد، فرمود: براى آن كه مردى زنا مى كند پس توبه مى كند به سوى خدا، پس خدا توبه او را قبول مى نمايد، و غيبت آمرزيده نمى شود تا بيامرزد صاحب غيبت .

اى ابوذر دشنام دادن مسلمان گناه بزرگ است ، و با او جنگ و قتال كردن در مرتبه كفر است ، و گوشتش را خوردن به غيبت از معصيتهاى خداست ، و حرمت مال او مانند حرمت خون اوست ، گفتم : يا رسول الله غيبت چيست ؟ فرمود: آن است كه ياد كنى برادر مؤمن خود را به چيزى كه او را بد آيد، گفتم : يا رسول الله اگر در او باشد آن عيب كه ياد كرده مى شود به آن ، فرمود: بدان به درستى كه اگر او را ياد كنى به آن چه در او هست ، پس به تحقيق كه او را غيبت كرده اى ، و اگر ياد كنى او را به آن چه در او نيست ، بهتان بسته اى بر او.

اى ابوذر هر كه دفع كند از برادر مسلمان خود غيبت را، لازم است براى خدا عزوجل كه او را آزاد گرداند از آتش جهنم .

اى ابوذر هر كه غيبت كرده شود نزد او برادر مسلمان او و او را تواند يارى كند، پس يارى كند او را، خداى عزوجل او را يارى كند در دنيا و آخرت ، و اگر او را يارى نكرد و تواند او را يارى كند، خدا او را يارى نكند در دنيا و آخرت .

مذمت و حرمت غيبت

بدان كه در خرمت غيبت مسلمانان در ميان علما خلافى نيست ، و آيه و احاديث متواتره بر حرمت آن دلالت دارد، و ظاهر بعضى از احاديث آن است كه از جمله گناهان كبيره است ، و جمعى از علما نيز كبيره مى دانند و ظاهر اين حديث شريف كه حضرت فرمود از زنا بدتر است ، دلالت مى كند بر آن كه از اكبر كباير است ، و از جميع گناهان شيوعش بيش تر است .

زيرا صفات ذميمه اى كه باعث غيبت مى باشد، از حسد و كينه و عداوت ، در اكثر خلق بر وجه كمال مى باشند، و خصوصيتى به پير و جوان ، و عالم و جاهل ، و شريف و وضيع (77) ندارد، چه ظاهر است كه هر كس را دشمنى و هم چشمى و همكارى مى باشد و مانعى كه در گناهان ديگر مى باشد در اين جا نيست ، زيرا كه مانع اكثر ناس در عدم ارتكاب گناهان يا قباحت عرفى است يا عدم قدرت ، و در اين گناه قباحت بالكليه بر طرف شده است ، بلكه يك جزو از اجزاى استعداد در اين زمانها اين است كه كسى خوش نقل و شيرين زبان و چرب و نرم باشد، و غيبت را بر وجه كمال تواند كرد.

و ايضا شيطان لباسها براى تجويز اين عمل پيدا كرده است كه اهل علم و صلاح در آن لباسها پخته و ناصحانه و مشفقانه غيبت مى كنند از روى نهايت محبت و ديندارى و خداترسى ، و عدم قدرت نيز در اين گناه نيست ، زيرا كه احتياج به زرى و پولى و معينى و آلاتى ندارد، و سخن گفتن در نهايت آسانى است ، و به اين سببها شيوعش از جميع گناهان ديگر بيش تر است . با آنكه تهديد و تحذير در اين گناه زياده از گناهان ديگر وارد شده است .

چنانچه در قرآن فرموده (يا ايها الذين امنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لا يغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا فكر هتموه و اتقوا الله ان الله تواب رحيم) . (78)

اى گروه مومنان اجتناب نماييد و ترك كنيد بسيارى از گمانها را، به درستى كه بعضى از گمانها گناه است ، و تجسس و تفحص عيبهاى مردم مكنيد و غيبت نكنند بعضى از شما بعضى را، يعنى يكديگر را غيبت مكنيد و به بدى ياد مكنيد، آيا دوست ميدارد احدى از شما كه گوشت مرده برادر مؤمن خود را بخورد، به تحقيق از خوردن گوشت مرده برادر مؤمن خود كراهت داريد، پس از غيبت نيز كراهت داشته باشيد كه در آن مرتبه است ، و بترسيد، و بپرهيزيد از عقوبات الهى ، به درستى كه خدا بسيار قبول كننده توبه هاست ، و بسيار مهربان است به بندگان .

و به سند معتبر از امام صادق عليه السلام منقول است هر كه بگويد در شاءن مؤمنى چيزى را كه چشمش ديده و گوشهايش شنيده باشد، پس آن داخل است در آن جماعت كه خدا مذمت ايشان فرموده است (ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم). (79)

يعنى : آنان كه دوست مى دارند فاش شود خصلتهاى بد و عيبها در شاءن جماعتى كه ايمان آورده اند، عمر ايشان را است عذابى دردناك .

و در روايت ديگر منقول است كه از آن حضرت پرسيدند از تفسير اين حديث كه حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمودند كه عورت مؤمن بر مؤمن حرام است ، فرمود: تنها مراد آن نيست كه عورت ظاهرش را ببينى ، بلكه مراد آن است كه سرش را فاش كنى و عيبش را تفحص كنى و نقل كنى كه او را رسوا كنى .

و به سند معتبر از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است : هر كه ايمان به خدا و روز قيامت داشته باشد، ننشيند در مجلسى كه در آن مجلس امامى را دشنام دهند، يا مسلمانى را غيبت كنند.

و به سند معتبر منقول است كه شخصى به حضرت على بن الحسين عليه السلام گفت : فلان شخص ، شخص شما را نسبت مى دهد به اينكه گمراهيد و صاحب بدعتيد، حضرت فرمود: حق همنشينى آن شخص را رعايت نكردى كه سخن او را به ما نقل كردى ، و حق ما را رعايت نكردى كه از برادر ما چيزى به ما نقل كردى كه ما نمى دانستيم ، به درستى كه مرگ همه را در خواهد يافت ، و در روز بعث همه در يك جا حاضر خواهيم شد، و وعده گاه همه قيامت است ، و خدا در ميان همه حكم خواهد كرد، و زينهار احتراز كن از غيبت ، كه آن نان و خورش سگان جهنم است ، و بدان كسى كه ذكر عيوب مردم بسيار مى كند، اين بسيار گفتن گواهى مى دهد كه در او عيب بسيار هست .

مذمت بهتان و متهم ساختن مؤمنان و گمان بد بردن به ايشان

و به سند معتبر از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است : هر كه بهتان زند بر مؤمنى يا مؤمنه اى ، و بگويد در حق او چيزى كه در او نباشد، خدا او را روز قيامت بر تلى از آتش نگه دارد تا از عهده سخن خود به در آيد.

و در حديث ديگر فرمود: زينهار بپرهيزيد از گمان بد به مردم بردن ، كه گمان بد بدترين دروغهاست .

و به سند معتبر منقول است كه از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيدند ميان حق و باطل چه قدر فاصله است ؟ حضرت فرمود: چهار انگشت ، بعد از آن چهار انگشت را گذاشتند بر ميان چشم و گوش و بعد از آن فرمود: هر چه را به چشم خود مى بينى حق است ، و آن چه را به گوش خود مى شنوى اكثرش باطل است .

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است : تعجيل مكنيد در حكم كردن به بدى شيعيان ما كه اگر يك قدم ايشان مى لغزد قدم ديگر ايشان ثابت مى ماند.

و به سند معتبر از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است كه فرمود: اى گروهى كه به زبان مسلمان شده ايد، و ايمان به دل شما نرسيده است ، مذمت مكنيد مسلمان را، و تتبع عيبهاى ايشان مكنيد، كه هر تتبع عيبهاى مخفى مسلمانان بكند خدا عيبهاى او را تتبع كند، و او را رسوا كند؛ اگر چه در ميان خانه اش باشد.

و به سند معتبر از حضرت رسول عليه السلام منقول است : هر كه گناه مؤمنى را فاش كند، چنان باشد كه خود آن گناه را كرده باشد، و هر كه مؤمنى را بر گناهى سرزنش كند، نميرد تا مرتكب آن بشود.

يا اباذر لا يدخل الجنة قتات ، قلت ، و ما القتات ؟ قال : النمام .

يا اباذر صاحب النميمة لا يستريح من عذاب الله عزوجل فى الاخرة .

اى ابوذر داخل بهشت نمى شود قتات ، ابوذر پرسيد: كيست قتات ؟ فرمود: نمام و سخن چين كه سخن هاى مردم را نزد ديگران نقل كند تا در ميان ايشان عداوت پيدا كند.

اى ابوذر صاحب نميمه و سخن چين راحت نمى يابد از عذاب خدا در آخرت .

به سند صحيح از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است كه به صحابه فرمودند: مى خواهيد خبر دهم شما را به بدترين شما؟ گفتند: بلى يا رسول الله ، فرمود: جماعتى اند كه راه مى روند در ميان مردم به سخن چينى ، و جدايى مى افكنند ميان دوستان ، و طلب مى كنند عيبها براى جماعتى كه برى اند از عيب .

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه بهشت حرام است بر سخن چينانى كه در ميان مردم نمّامى مى كنند.

يااباذر من كان ذاوجهين و لسانين فى الدنيا، فهو ذولسانين فى النار.

اى ابوذر هر كه صاحب دو رو و دو زبان باشد در دنيا، پس او صاحب دو زبان يا دو رو خواهد بود در آتش جهنم .

بدان كه از جمله منافقان آن است كه با مردم به زبان نيك و روى خوش ملاقات نمايند، و اظهار محبت كنند، و در غيبت ايشان در مقام عداوت باشند، و مذمت ايشان كنند، و اين خسيس ترين صفات ذميمه است .

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه بد بنده اى است بنده اى كه مصاحب دو رو و دو زبان باشد، و در حضور مبالغه نمايد در مدح ، و در غيبت گوشت او را خورد، و اگر عطايى به او كنند حسد برد، و اگر به بلايى مبتلا شود او را واگذار و يارى او نكند.

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است : هر كه ملاقات كند مسلمانان را به دو رو و دو زبان . چون در صحراى محشر حاضر شود دو زبان از آتش داشته باشد.

يا اباذر المجالس بالامانة ، و افشاء سر اخيك خيانة ، فاجتنب مجلس العشيرة .

اى ابوذر مجالس مى بايد به امانت باشد، و حرفى كه در آن جا مذكور شود و احتمال ضررى نسبت به صاحبان مجلس داشته باشد نقل كردن آن حرف ، نبايد در جايى نقل كنند، و افشا كردن سرى كه برادر مؤمن در پنهانى به تو گفته باشد و راضى به نقل آن نباشد خيانت است ، پس اجتناب كن در فاش كردن راز برادر خود، و اجتناب كن از مجلسى كه خويشان با يكديگر مى نشينند و بد مردم را مى گويند، يا افتخار به پدران مى كنند، يا به نفاق با يكديگر مى نشينند، و چون جدا شدند راز يكديگر را فاش مى كنند.

بدان كه از آداب مجالس و مصاحبتها آن است كه رازهاى آن مجلس را فاش نكنند كه مفاسد عظيمه بر اين مترتب مى شود، و حرفهاى مخفى در ميان مصاحبان بسيار مى گذرد كه اعتماد بر دوستى و آشنايى كرده از يكديگر مخفى نمى دارند، و گاه باشد كه ذكرش موجب قتل نفوس و تلف اموال و احداث عداوتهاى عظيم شود، و اين نيز قسمتى است از سخن چينى .

و همچنين سرى كه برادر مؤمنى به اين كس بسپارد امانتى است از او، و آن را نقل كردن بدترين خيانتهاست ؛ زيرا چنان چه تو سر برادر خود را نگاه نداشتى ، آن ديگر هم سر تو را نگاه نخواهد داشت ، و آن دوست را هم دوستى است ، و دوست گاه باشد كه دشمن اين كس باشد، و در اندك زمانى سخن فاش مى شود. بلى اگر غرض دينى متعلق باشد به ذكر كردن آن چه در آن مجلس ‍ گذشته است ، جايز است نقل كردن .

چنان چه از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است كه آن چه در مجالس مى گذرد امانت است مگر سه مجلس : مجلسى كه در آن خونى به حرام ريخته شود، و مجلسى كه در آن فرج حرامى را حلال كنند، و مجلسى كه در آن مالى را به ناحق و حرام ببرند.

يا اباذر تعرض من اءعمال اهل الدنيا على الله من الجمعة الى الجمعة فى يومين الاثنين و الخميس فيغفر كل عبد مؤمن الا عبدا كانت بينه و بين اءخيه شحناء، فيقال : اتركوا عمل هذين حتى يصلحا.

يا اباذر اياك و هجران اخيك ، فان العمل لا يتقبل مع الهجران .

يا اباذر انهاك عن الهجران ، و ان كنت لا بد فاعلا فلا تهجره ثلاثة ايام كاملا، فمن مات فيها مهاجرا لاخيه كانت النار اولى به .

اى ابوذر عرض مى كنند اعمال اهل دنيا را بر خدا آن چه كرده اند از جمعه تا جمعه در هر روز دوشنبه و روز پنجشنبه ، پس مى آمرزند گناه هر بنده مؤمنى را مگر بنده اى كه ميان او و برادر مؤمنش كينه و عداوتى بوده باشد، پس مى گويند: واگذاريد عمل اين دو مؤمن را تا با يكديگر صلح كنند، و كينه از ميان ايشان بر طرف شود.

اى ابوذر بپرهيز از دورى كردن از برادر مؤمن خود به آزردگى ، به درستى كه با هجران و دورى از برادر مؤمن عملى مقبول نمى شود.

اى ابوذر تو را نهى مى كنم از هجران از برادر مؤمن ، و اگر به ناچار دورى كنى ، تا سه روز تمام مكن ، و كسى كه سه روز از برادر خود به خشم و غضب كناره كند، و در آن سه روز به آن حال بميرد، آتش جهنم اولاست به او.

و به سند معتبر منقول است كه حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: مى خواهيد خبر دهم شما را به بدترين مردم ؟ گفتند: بلى يا رسول الله ، فرمود: بدترين مردم كسى است كه مردم را دشمن دارد و مردم او را دشمن دارند.

و به سند ديگر منقول است كه اميرالمؤمنين عليه السلام به فرزندان خود فرمود: اى فرزندان زينهار بپرهيزيد از دشمنى كردن با مردم ؛ زيرا كه ايشان از دو قسم بيرون نيستند: يا عاقلى است كه مكر مى كند به شما و شما را به مكر مغلوب مى گرداند، يا جاهلى است كه به زودى در برابر، معارضه و سفاهت مى كند.

و در حديث ديگر وارد است كه چهار چيزند كه اندك آنها بسيار است : آتش اندكى از آن بسيار است ، و خواب اندكى از آن بسيار است و بيمارى اندكى از آن بسيار است ، و عداوت اندكى از آن بسيار است .

و به سند معتبر از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است : هر كه هم و اندوه او بسيار است بدنش پيوسته بيمار است ، و هر كه خلقش بد است خودش پيوسته در عذاب است ، و هر كه با مردم منازعه بسيار مى كند مروت و انسانيتش بر طرف مى شود، و كرامت و عزتش زائل مى گردد، بعد از آن فرمود: پيوسته جبرئيل مرا نهى مى كرد از منازعه كردن با مردم ، چنانچه نهى مى كرد از شراب خوردن و بت پرستيدن .

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است : هر كه عداوت در دل مردم مى كارد، آن چه مى كارد مى درود. و در حديث ديگر فرمود حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل مرا وصيتى كرد كه زينهار با مردم مخاصمه و منازعه مكن كه عيبها را ظاهر مى كند، و عزت را برطرف مى كند.

و به سند معتبر از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است كه هجرت و دورى بيش از سه روز نمى باشد.

يا اباذر من احب ان يتمثل له قياما، فليتبوء مقعده فى النار.

يا اباذر من مات و فى قلبه مثقال ذره من كبر لم يجد رائحة الجنة ، الا ان يتوب قبل ذلك ، فقال رجل : يا رسول الله انى ليعجبنى الجمال حتى وددت ان علاقة سوطى و قبال تعلى حسن ، فهل يرهب على ذلك ؟ قال : كيف تجد قلبك ؟ قال : اجده عارفا للحق مطمئنا اليه ، قال : ليس ذلك بالكبر، و لكن الكبر ان تترك الحق ، و تتجاوزه الى غيره ، و تنظر الى الناس ، و لاترى ان احدا عرضه كعرضك و لا دمه كدمك .

يا اباذر اكثر من يدخل النار المستكبرون ، فقال رجل : و هل ينجو من الكبر احد يا رسول الله ؟ قال : نعم من لبس الصوف ، و ركب الحمار، و حلب العنز، و جالس المساكين ،

يا اباذر من حمل بضاعتة ، فقد برى ء من الكبر، يعنى ما يشترى من السوق .

يا اباذر من جر ثوبه خيلاء لم ينظر الله عزوجل اليه يوم القيامة .

يا اباذر من رفع ذيله و خصف نعله و عفر وجهه ، فقد برى ء من الكبر.

يا اباذر من كان له قميصان ، فليلبس احدهما و ليلبس فى الاخر اءخاه .

يا اباذر سيكون ناس من امتى يولدون فى النعيم و يغذون به ، و همتهم اءلوان الطعام و الشراب ، و يمد حون بالقول ، اولئك شرار امتى .

يا اباذر من ترك لبس الجمال و هو يقدر عليه تواضعا لله عزوجل ، فقد كساه حلة الكرامة .

يا اباذر طوبى لمن تواضع لله تعالى فى غير منقصة ، و اذل نفسه فى غير مسكنة ، و اءنفق مالا جمعه فى غير معصية ، و رحم اهل الذل والمسكنة ، و خالط اهل الفقه و الحكمة ، طوبى لمن صلحت سريرته ، و حسنت علانيته ، و عزل عن الناس شره ، طوبى لمن عمل بعلمه ، و اءنفق الفضل من ماله ، و اءمسك الفضل من قوله .

يا اباذر البس الخشن من اللباس ، والصفيق من الثياب لئلا تجد الفخر فيك مسلكا.

اى ابوذر هر كه دوست دارد كه مردم در برابرش بايستند، پس جاى خود را در آتش جهنم مهيا كند، و بداند كه از اهل جهنم است .

اى ابوذر هر كه بميرد و در دلش به قدر سنگينى ذره اى از كبر باشد، نشنود بوى بهشت را، مگر آن كه پيش از مردن توبه كند، شخصى گفت : يا رسول الله مرا خوش مى آيد جمال و دوست مى دارم زينت را، حتى آن كه مى خواهد علاقه (80) تازيانه ام و بند نعلم نيكو باشد، آيا به سبب اين حال بر من خوف اين هست كه تكبر داشته باشم ؟ حضرت فرمود: دل خود را چگونه مى يابى ؟ گفت : دل خود را عارف و دانا مى يابم به حق ، و اطمينان و قرار دارد به سوى حق ، و از قبول حق ابا ندارد، و شك و تزلزل در آن نيست ، فرمود: پس اين حال كبر نيست ، و ليكن كبر آن است كه حق را ترك كنى ، و از حق در گذرى به سوى غير حق ، و نظر كنى به مردم و چنين دانى كه هيچ كس عرضش مثل عرض تو نيست ، و خونش مثل خون تو نيست ، يعنى خود را در هر باب بر مردم زيادتى دهى ، و مردم را حقير شمارى .

اى ابوذر اكثر جماعتى كه داخل آتش جهنم مى شوند متكبرانند، پس شخصى عرض كرد كه آيا از كبر كسى نجات دارد يا رسول الله ؟ فرمود: بلى ، كسى كه پشم بپوشد، و بر الاغ سوار شود، و بز را به دست خود بدو شد، و با مسكينان و فقيران همنشينى كند.

اى ابوذر هر كه بضاعت خود را يعنى چيزى كه از بازار براى عيال خود مى خرد خود ببرد برى ء (81) مى شود از تكبر.

اى ابوذر هر كه جامه خود را بر زمين بكشد از روى خيلا و تكبر، حق تعالى نظر رحمت به سوى او نكند در قيامت .

اى ابوذر هر كه دامن جامه اش را بر دارد به اين كه جامه را كوتاه بدوزد، يا اگر بلند باشد بر زند و بر زمين نكشد، چنان كه متكبران عرب مى كرده اند، و نعلش را پينه بزند، و رويش را نزد خدا بر خاك بمالد. برى ء مى شود از كبر.

اى ابوذر هر كه دو پيراهن داشته باشد، بايد يكى را خود بپوشد، و يكى را به برادر مؤمن خود بپوشاند.

اى ابوذر زود باشد كه جمعى در ميان امت من به هم رسند كه در نعمت و لذت متولد شوند، و به غذاهاى لذيذ و نعمتها نشو و نما كنند، و همت ايشان مصروف باشد بر تحصيل كردن و خوردن الوان طعامها و شربتها، و مردم ايشان را به سخنان و اشعار مدح نمايند، ايشان بدان امت منند.

اى ابوذر هر كه ترك نمايد جمال و زينت را، و حال آن كه قدرت بر آن داشته باشد از روى تواضع و فروتنى از براى خداوند عزيز جليل ، خدا بر او حله كرامت بپوشاند.

اى ابوذر خوشا حال كسى كه تواضع و شكستگى كند از براى خدا نزد مردم بى آنكه او را منقصه اى باشد، و نقص دنيايى باعث آن شكستگى شده باشد، يا بدون آن كه در آن تواضع نقصى در دين او به هم رسد، يا بدون آن كه مذلتى در آن شكستگى براى او باشد، يا بدون آن كه خيانتى كرده باشد و به آن سبب تذلل نمايد و ذليل گرداند نفس خود را، نه مذلتى كه از راه مسكنت و احتياج باشد، و انفاق كند و صرف نمايد مالى را كه جمع كرده باشد در طاعت خدا، و رحم كند بر اهل مذلت و خوارى و مسكنت ، و مخالطه و مصاحبت كند با اهل فقه و دانش و حكمت ، خوشا حال كسى كه به صلاح و نيكى باشد پنهان او و نيكو باشد علانيه او، دور گرداند از مردم شر و بدى و ضرر خود را، خوشا حال كسى كه عمل نمايد به علم خود، و انفاق نمايد زيادتى مال خود را در راه خدا، و نگاه دارد زيادتى سخن خود را.

اى ابوذر لباسهاى درشت بپوش ، و جامه هاى گنده در بر كن تا فخر و تكبر به تو راه نيابد.

مذمت تكبر

بدان كه تكبر بدترين صفات ذميمه است ، و موجب مذلت دنيا و آخرت مى گردد، و كفر و عناد كفار هر قومى از روى تكبر صادر شده است ، و اول معصيتى كه خدا را كردند معصيت شيطان بود كه تكبر كرد از سجده حضرت آدم و ملعون ابد شد.

تكبر خود را بزرگ دانستن ، و اظهار كبريا و عظمت كردن و بزرگى را بر خود بستن است ، و اين انواع دارد:

يك نوعش كه از همه بدتر است و موجب كفر است ، و در بسيارى از احاديث تكبر را به آن تفسير كرده اند، آن است كه هر كه تكبر كند از بندگى خدا و از تابع شدن پيغمبران و اوصيا و علما و اهل حق و از بندگى خدا و از تابع شدن پيغمبران و اوصيا و علما و اهل حق و از متابعت حق و از قبول كردن فضيلت جماعتى كه حق تعالى ايشان را تفضيل داده است ، مانند تكبرى كه كفار مى كردند از متابعت پيغمبران و منافقين مى كردند از متابعت اوصياى ايشان ، به اعتبار اين كه تحريك ايشان مانع بود از اين كه تابع شخصى شوند كه به حسب عقل ناقص و ديده هاى كور ايشان حقيرتر است ، و اقرار به فضيلت او بكنند.

نوع ديگرش : حقير شمردن مردم ، و خود را از ديگران بهتر دانستن ، نوع ديگرش ، كه از نوع سابق حاصل مى شود، خانه هاى رفيع ساختن است براى اظهار زيادتى ، و جامه هاى نفيس پوشيدن ، و بر اسبان نفيس سوار شدن ، و خادمان بسيار داشتن به قصد تفوق و رفعت بر امثال و اقران و فقرا و مساكين .

نوع ديگر آن است كه از مردم توقع تواضع و شكستگى نمايند، و خود نسبت به ايشان ترفع كنند، و طبعشان مايل باشد كه مردم ذليل ايشان باشند، و خواهش عزت و رفعت داشته باشند، و در راه رفتن و نشستن و برخاستن و ساير حركات و سكنات تمكين و وقار بر خود بندند، و گردن كشى كنند، و در مجالس بالا نشينى طلبند، و از اعمال خيرى كه منافى وقار ايشان است ابا نمايند. و اين انواع همه به يكديگر نزديك است و بر يكديگر بسته اند، و انواع ديگر هست كه به اينها بر مى گردد، و اخبار بر اين مضامين بسيار است .

چنان چه به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه اعظم افراد كبر آن است كه سفاهت شمارى حق را، و حقير شمارى مردم را، پرسيدند كه سفيه شمردن حق كدام است ؟ فرمود: آن است كه جاهل باشى به حق ، و طعن كنى اهل حق را.

و در حديث ديگر منقول است كه شخصى به آن حضرت عرض نمود كه من طعام نيكو مى خورم ، و بوى خوش مى بويم ، و بر اسب نفيس سوار مى شوم ، و غلام از پى خود مى برم ، آيا در اين جا تجبر و تكبر هست ؟ حضرت فرمود: جبار ملعون آن است كه مردم را حقير داند، و حق را به جهالت شمارد، راوى گفت : من حق را جهالت نمى شمارم ، اما تحقير مردم را نمى دانم ، فرمود: كسى كه مردم را سهل شمارد، و تجبر و زيادتى كند اوست جبار.

اصلاح سريره

يعنى باطن خود را نيك كردن ، و اكتفا به نيكى ظاهر ننمودن ، چنان چه حضرت رسول صلى الله عليه و آله به اين معنى اشاره فرموده ، و در پنهان بد بودن و باطن را بد داشتن و ظاهر را به نيكى آراستن شعبه اى است از نفاق .

چنان چه از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه به نوف بكالى فرمود: اى نوف زينهار چنين مباش كه خود را براى مردم زينت دهى به نيكيها، و چون تنها باشى از خدا پروا نكنى در معصيتها، اگر چنين كنى خدا تو را رسوا كند در روز قيامت .

و در حديث ديگر از آن حضرت منقول است : هر كه پنهان خود را اصلاح كند، حق تعالى آشكار او را اصلاح نمايد، و هر كه ميان خود و خدا اصلاح نمايد، حق تعالى در ميان او و مردم اصلاح نمايد.

پشم پوشى

بدان كه احاديث در باب پشم پوشيدن اختلافى دارد، و در احاديث سنيان مدح پشم پوشى وارد شده است ، و اكثر احاديث شيعه دلالت بر مذمت مى كند، و بعضى كه دلالت بر مدح مى كند محمول بر تقيه است ، و اين حديث شريف و بعضى از اخبار ديگر دلالت بر وجه جمعى مى كند كه اگر از براى تواضع و شكستگى گاهى در هنگام عبادت يا غير آن پوشند، يا از براى دفع سرما، يا از براى اين كه ارزانتر تمام مى شود قصور ندارد، اما مداومت بر اين نمودن ، و اين را لباس مخصوص خود گردانيدن ، و به اين سبب خود را بر ديگران ترجيح دادن ، و اين را جهت امتياز خود ساختن بدو مذموم است .

يا اءباذر يكون فى آخر الزمان قوم يلبسون الصوف فى صيفهم و شتائهم ، و يرون اءن لهم الفضل بذلك على غيرهم ، اولئك يلعنهم ملائكة السماوات و الارض .

يا اءباذر اءلا اخبرك باءهل الجنة ؟ قلت : بلى يا رسول الله : قال : كل اءشعث اءغبر ذى طمرين لايؤ به به لو اءقسم على الله لاءبره .

اى ابوذر در آخر الزمان جماعتى خواهند بود كه پشم پوشند در تابستان و زمستان ، و گمان كنند كه ايشان را به سبب اين پشم پوشيدن فضل و زيادتى بر ديگران هست ، اين گروه را لعنت مى كنند ملائكه آسمانها و زمين .

اى ابوذر آيا تو را خبر دهم به اهل بهشت ؟ ابوذر گفت : بلى يا رسول الله ، فرمود: ژوليده موى گرد آلوده كه دو جامه كهنه پوشيده باشد، و مردم او را حقير شمارند و اعتنا به شاءن او نكنند، و اگر بر خدا قسم دهد در امرى ، خدا قسم او را البته قبول فرمايد و حاجتش را رد نكند.

بدان كه چون حضرت رسول صلى الله عليه و آله به وحى الهى بر جميع علوم آينده و رموز غيبيه مطلعند، و بيان مدح تواضع و شكستگى و شال پوشى نمودند، و مى دانستند كه جمعى از اصحاب بدعت و ضلالت بعد از آن حضرت پيدا مى شوند كه در اين لباس به تزوير و مكر مردم را فريب دهند، لهذا متصل به آن فرمودند كه جماعتى پيدا خواهند شد، علامت ايشان اين است كه به چنين لباسى ممتاز خواهند بود، آن گروه ملعونند تا مردم فريب نخورند، و غير فرقه ضاله مبتدعه صوفيه ديگر كسى اين علامت را ندارند، و اين يكى از معجزات عظيمه حضرت رسالت پناهى است كه از وجود ايشان خبر داده اند، و سخن را در مذمت ايشان مقرون به اعجاز ساخته اند كه كسى از شبهه اى در حقيقت اين كلام معجز نظام نماند، و هر كه با وجود اين آيه بينه انكار نمايد به لعنت خدا و رسول گرفتار گردد.

و آن چه حضرت فرموده اند از پشم پوشى منشاء لعن ايشان همين نيست ، بلكه چون آن جناب به وحى الهى مى دانسته اند كه ايشان شرع آن حضرت را باطل خواهند كرد، و اساس دين آن حضرت را خراب خواهند نمود، و در عقايد به كفر و زندقه قائل خواهند شد، و در اعمال ترك عبادت الهى كرده به مخترعات بدعتهاى خود عمل نموده مردم را از عبادت باز خواهند داشت ، لعن ايشان فرموده ، و اين هيئات و لباس را علامتى براى ايشان بيان فرموده كه به آن علامت ايشان را بشناسند.