كاوشي نو در اخلاق اسلامي و شئون حكمت عملي
جلد اول

آيت الله العظمي حسين مظاهري
ترجمة حميدرضا آژير

- ۱۲ -


5 . ترسانيدن و مژده دادن
شيوه قرآن در اجراي احكامش ،‌ترسانيدن و مژده دادن است . و گويي قرآن و روايات ،‌اين نيرو را در اجرا ،‌برترين نيروها مي دانند يا دست كم آن را در شمار برترينها تلقي مي كنند و از همين رو در بسياري از آيات از سوي پيامبران به كار برده مي شوند . خداوند عزّ و جلّ مي فرمايد :‌
(فبعث الله النبّيّن مبشّرين و منذرين .)‌293
خداوند ‌،پيامبران را ترسانندگان و مژده دهندگان ،‌برانگيخت .
(انّا ارسلناك بالحقّ بشيراً و نذيراً .)‌294
ما تو را به حق ،‌مژده دهنده و ترساننده فرستاديم .
نظاير اين آيات در قرآن فراوانند .
آيا چنين نيست كه قرآن حكمي را روشن مي كند و پاداش پرداختن بدان و كيفر ترك آن را نيز در پي مي آورد . اين شيوه از آغاز تا انجام قرآن ،‌كاملاً هويداست ،‌و در روايات نيز چنين است . براي مثال قرآن مي فرمايد :
(والّذين يكنزون الذّهب والفضّه و لا ينفقونها في سبيل الله فبشّرهم بعذابٍ‌ اليمٍ‌. يوم يحمي عليها في نار جهنم فتكوي بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما كنزتم لانفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون .) 295
و كساني را كه زر وسيم مي اندوزند و در راه خدا انفاقش نمي كنند ،‌به عذابي دردآور بشارت ده . روزي كه در آتش جهنم گداخته شوند و پيشاني و پهلو و پشتشان را با آن داغ كنند . اين است آن چيزي كه براي خود اندوخته بوديد ،‌حال طعم اندوخته خويش را بچشيد .(من عمل صالحاً من ذكرٍ او انثي و هو مؤمن فلنحييّنه حيوهً‌ طيّبهً و لنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون .) 296
هر زن و مردي كه كار نيكو انجام دهد ،‌اگر ايمان آورده باشد ، زندگي خوش و پاكيزه اي بدو خواهيم داد و پاداشي بهتر از كردارشان ،‌به آنها عطا خواهيم كرد .
(فاما من طغي . و اثر الحيوه الدّنيا . فانّ الجحيم هي المأوي . و امّا من خاف مقام ربّه و نهي النفس عن الهوي . فان الجنه هي المأوي .)‌297
پس هر كه سركشي كرد و زندگي دنيوي را برگزيد ،‌جايگاهش دوزخ خواهد بود و هر كه از مقام پروردگارش بهراسد و نفس را از هوي و هوس باز دارد ،‌جايگاه او بهشت خواهد بود .
نظير اين گونه آيات نيز بسيار فراوان است .
اين شيوه قرآني است و علماي اخلاق در بيشتر مباحثشان از قرآن پيروي مي كنند . براي مثال ،آنها رذيلت حسادت و مفاسد دنيوي و اخروي مترتّب بر آن را تبيين مي كنند و يا فضيلت سخاوت و پاداشهاي دنيوي و اخروي آن را آشكار مي سازند ،‌و بيشتر اوقات با استشهاد به آيات و روايات ،‌بر ترتّب پاداشها و كيفرها تأكيدمي ورزند . اين شيوه آنهاست و چه نيكو شيوه اي است براي كسي كه صاحبدل است .
پس بر شما باد و بر شما باد و بر شما باد چنين شيوه اي و دريافت و پيگيري آن ،‌تا بيم و اميد در دل جايگير شود . اينها دو ملكه هستند كه آدمي را از هوي و هوس باز مي دارند و نه تنها در برابر رشد و شعله ور شدن پليديها ممانعت مي ورزند كه پيوسته درخت فضايل را در دل مي نشانند .
سخن پيرامون بيم واميد ،‌بحث اخلاقي و فايده مندي است كه به خواست خدا در جايگاهشان آورده خواهد شد . ولي آنچه ناگزيريم بر سبيل اجمال و هشدار يادآور شويم ،‌اين است كه بيم و اميد ،‌همچون دو كفۀ‌ ترازويند كه نبايد هيچ يك نسبت به ديگري ،‌ترجيح يا نقصان يابد . اميدِ افزون بر بيم ،‌سبب ساز تنبلي در دنيا و آخرت خواهد بود و بيمِ افزونِ بر اميد نيز ،‌موجب نوميدي از خوبيهاي اين دو خواهد گشت ،‌و هر دو ،‌موجب زيان در هر دو سرايند .
اين هر دو ،‌با هم رذايل را از اخلاق و اخلاقيات خواهند زدود و فضايل را در اخلاق و اخلاقيات به ارمغان خواهند آورد . ولي هر يك به تنهايي فايده اي نخواهد داشت كه بسيار هم زيانمند خواهد بود .
در ادامۀ اين بحث،‌ناگزير بايد براي هشدار و يادآوري – همچون بحث مراقبت – آياتي را از نظر گذراند .

آياتي پيرامون انذار و تبشير
( بلي من كسب سيئه و احاطت به خطيئته فاولئك اصحاب الّنار هم فيها خالدون .)‌298
آري ،‌آنان كه مرتكب كاري زشت شدند و گناهشان اطرافشان را بر گرفت ،‌اهل جهنّمند و جاودانه در آن هستند .
(فمن اسّس بنيانه علي تقوي من الله و رضوان خير ام من اسّس بنيانه علي شفا جرفٍ هارٍ فانهار به في نار جهنّم .)‌299
آيا كسي كه بنيان مسجد را بر ترس از خدا و خشنودي او نهاده ،‌بهتر است يا آن كسي كه بنيان مسجد را بر كنارۀ سيلگاهي كه آب زير آن را شسته باشد ، نهاده است ،‌تا با او در آتش جهنّم سرنگون گردد؟
(انّا اعتدنا للظّالمين ناراً احاط بهم سرادقها و ان يستغيثوا يغاثوا بماءٍ كالمهل يشوي الوجوه بئس الشّراب و ساءت مرتفقاً )‌300
براي كافران آتشي كه لهيب آن ،‌همه جا را در بر مي گيرد ،‌آماده كرده ايم و چون به استغاثه ،‌آب خواهند ،‌از آبي چون مس گداخته كه از حرارتش چهره ها گداخته مي شود ،‌بخورانندشان ،‌چه آب بد و چه آرامگاه بدي است .
(و من خفّت موازينه فاولئك الّذين خسروا أنفسهم في جهنّم خالدون . تلفح وجوههم النّار و هم فيها كالحون . الم تكن اياتي تتلي عليكم فكنتم بها تكذّبون . قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قوماً ضالّين . ربّنا اخرجنا منها فان عدنا فانّا ظالمون . قال اخسئوا فيها و لا تكلّمون .) 301
و آنان كه ترازويشان سبك باشد ،‌به خود زيان رسانيده اند و در جهنم جاويد هستند. آتش چهره هايشان را مي سوزاند و لبانشان آماس كرده و برگشته مي شود . آيا آيات من ،‌برايتان خوانده نمي شد و شما آنها را دروغ مي انگاشتيد ؟ گويند:‌اي پروردگار ما !‌شور بختيمان بر ما غلبه كرد و ما مردمي گمراه بوديم . اي پروردگار ما !‌ما را از اين آتش بيرون آر ،‌اگر ديگر بار چنان كرديم از ستمكاران باشيم . گويد : در آتش گم شويدو با من سخن مگوييد .
(قل انّ‌ الخاسرين الّذين خسروا أنفسهم واهليهم يوم القيامه الا ذلك هو الخسران المبين . لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل ذلك يخوّف الله به عباده يا عباد فاتّقون .)‌302
بگو زيان كنندگان ،‌كساني هستند كه در روز قيامت خود و خاندانشان را از دست بدهند . به هوش باشيد كه اين زياني آشكار است .بالاي سرشان ،‌طبقات آتش است و در زير پايشان ،‌طبقات آتش ،‌اين چيزي است كه خدا ‌،بندگان خود را بدان مي ترساند ‌،اي بندگانم !‌از من بترسيد .
(ان المجرمين في عذاب جهنّم خالدون . لا يفتّر عنهم و هم فيه مبلسون و ما ظلمناهم ولكن كانوا هم الظّالمين . و نادوا يا مالك ليقض علينا ربّك قال انّكم ماكثون . لقد جئناكم بالحق ولكنّ اكثركم للحقّ كارهون .)‌303
گناهكاران در عذاب جهنم جاويدانند .عذابشان كاهش نمي يابد و آنها از نوميدي خاموش باشند . ما به آنها ستمي نكرده ايم ،‌آنها خود به خويشتن ،‌ستم كرده اند . فرياد برآورند كه اي مالك ‌،كاش پروردگار تو ، ما را بميراند ‌،ميگويد :‌نه ،‌شما اينجا ماندني هستيد ،‌ما شما را با حق آشنا كرديم ،‌ولي بيشترتان از حق كراهت داشتيد .
(و من اعرض عن ذكري فانّ له معيشهً ضنكاً و نحشره يوم القيامه اعمي .)‌304
و هر كس كه از ياد من اِعراض كند ،‌زندگي اش تنگ شود و در روز قيامت نابينا محشورش سازيم .
(او كظلماتٍ في بحرٍ لجّيّ يغشاه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعضٍ اذا أخرج يده لم يكد يريها و من لم يجعل الله له نوراً فما له من نورٍ .)‌305
يا همانند تاريكيهايي است در دريايي ژرف كه موجش فروپوشد و بر فراز آن ،‌موجي ديگر و بر فرازش ابري تيره است ،‌تاريكيهايي بر فراز يكديگر ،‌آن سان كه اگر دست خود را بيرون آرد ،‌نتواند ديد ، و آن كه خدا راهش را به هيچ نوري روشن نكرده باشد ‌،هيچ نوري فرا راه خويش نيابد .
(و يوم يعرض الّذين كفروا علي النّار أذهبتم طيّباتكم في حياتكم الدّنيا و استمتعتم بها فاليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تستكبرون في الارض بغير الحقّ و بما كنتم تفسقون .)‌306

و روزي كه كافران را بر آتش عرضه كنند. در زندگي دنيوي از چيزهاي پاكيزه و خوش ،‌بهره مند شديد ، امروز به عذاب خواري ،‌پاداشتان مي دهند و اين بدان سبب است كه در زمين ،‌به ناحق گردنكشي مي كرديد و عصيانگري پيش گرفته بوديد .
(يعرف المجرمون بسيماهم فيؤخذ بالنّواصي و الاقدام . فبايّ آلاء ربّكما تكذّبان . هذه جهنم الّتي يكذّب بها المجرمون . يطوفون بينها و بين حميمٍ انٍ‌.)‌307
كافران را به نشان صورتشان مي شناسند و از موي جلوي سرو پاهايشان مي گيرند ،‌پس كدام يك از نعمتهاي پروردگارتان را انكار مي كنيد ؟‌اين همان جهنمي است كه مجرمان دروغش مي پنداشتند و اكنون ميان آن و آب جوشان مي گردند .
(و أصحاب الشّمال ما أصحاب الشّمال . في سمومٍ و حميمٍ و ظلٍ من يحمومٍ‌ لا باردٍ‌و لا كريم . انهم كانوا قبل ذلك مترفين . و كانوا يصرّون علي الحنث العظيم . و كانوا يقولون أئذا متنا و كنّا تراباً و عظاماً اانّا لمبعوثون . او اباؤنا الاوّلون . قل انّ‌ الاوّلين و الاخرين . لمجموعون الي ميقات يوم معلوم . ثمّ انّكم ايّها الظّالمون المكذّبون . لاكلون من شجرٍ من زقوم . فمالئون منها البطون . فشاربون عليه من الحميم .فشاربون شرب الهيم . هذا نزلهم يوم الدّين .) 308
اما اصحاب شقاوت ،‌اصحاب شقاوت چه حال دارند ؟ در باد سموم و آب جوشانند ،‌در سايه اي از دود سياه ‌،نه سرد و نه خوش ،‌اينان پيش از اين درنازو نعمت بودند ،‌و بر گناهان بزرگ ، اصرار مي ورزيدند و مي گفتند :‌آيا زماني كه ما مُرديم و خاك و استخوان شديم ،‌بازهم ما را يا نياكان ما را زنده مي كنند ؟‌بگو. :‌همه را ،‌آنان كه از پيش بوده اند و آنان كه از پي شان آمده بودند ،‌همه در وعدگاهِ آن روز معين ،‌خواهند بود . آنگاه شما اي گمراهانِ تكذيب كننده ! از درختان زقوم خواهيد خورد ،‌و شكمهاي خود را از آن ،‌پر خواهيد كرد ،‌و بر سر آن ‌،آب جوشان خواهيد نوشيد ،‌چنان مي نوشيد كه شتر تشنه آب مي نوشد ،‌اين غذايشان در روز جزاست .
(يا ايّها الّذين آمنوا قوا أنفسكم و اهليكم ناراً وقودها النّاس و الحجاره عليها ملائكه غلاظ شداد لا يعصون الله ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون .)‌309
اي كساني كه ايمان آورده ايد ! خود وخانواده خود را از آتشي كه هيزم آن مردم و سنگها هستند ،‌نگه داريد . فرشتگاني درشت گفتار و سختگير بر آن آتش ،‌موكلند . هر چه خدا بگويد ،نافرماني نمي كنند و همان مي كنند كه بر آن مأمور شده اند .
(و يتجنّبها الاشقي . الّذي يصلي النّار الكبري . ثمّ لا يموت فيها و لا يحيي .)‌310
و بدبخت از آن دوري مي گزيند ،‌آن كه به آتش بزرگ جهنم درافتد و در آنجا نه بميرد و نه زنده بماند .
(ويل لكلّ همزهٍ لمزه . الّذي جمع مالاً و عدّده . يحسب انّ‌ ماله اخلده . كلاّ لينبذنّ في الحطمه . وما ادراك ما الحطمه . نار الله الموقده . التّي تطّلع علي الافئده . إنها عليهم مؤصده . في عمدٍ ممدّدهٍ‌)311
واي بر هر غيبت كننده عيبجويي ،‌آن كه مالي گرد آورد و حساب آن نگه داشت ،‌مي پندارد كه دارايي اش جاويدانش مي گرداند ‌،نه چنين است ،‌كه او را در حُطَمَه (‌جهنم )‌اندازد ،‌و تو چه داني كه حُطَمه چيست ؟ آتش افروخته خداست كه بر دلها غلبه مي يابد و از هر سو،‌درميانشان گرفته است ،‌درشعله هايي برافراشته .
(قل أونبّئكم بخير من ذلكم للّذين اتّقوا عند ربّهم جنّات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها و ازواج مطهّره و رضوان من الله و الله بصير بالعباد .)‌312

بگو :‌آيا شما را به چيزهايي بهتر از اينها آگاه كنم ؟‌ براي آنان كه پرهيزگاري پيشه كنند ،‌در نزد پروردگارشان ،‌بهشتهايي است كه نهرها در آن روان است ،‌اينان با زنان پاكيزه ،‌در عين خشنودي خدا ، جاودانه در آنجا خواهند بود ،‌و خدا از حال بندگان آگاه است .
(فلا تعلم نفس ما أخفي لهم من قّره أعينٍ جزاءً بما كانوا يعملون .)‌313
و هيچ كس از آن مايه شادماني خبر ندارد كه به پاداش كارهايي كه مي كرده برايش اندوخته شده است .
(وعد الله المؤمنين و المؤمنات جنّات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها و مساكن طيبهً في جنّات عدنٍ و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم .)‌314
خدا به مردان و زنان مؤمن ،‌بهشتهايي را وعده كرده است كه جويها در آن جاري است و بهشتيان همواره در آنجايند و نيز خانه هايي نيكو در بهشت جاويد . ولي خشنودي خدا از همه برتر است ،‌كه پيروزي بزرگ ، خشنودي خداوند است .
(جنات عدنٍ يدخلونها يحلّون فيها من اساور من ذهب و لولواً و لباسهم فيها حرير . و قالوا الحمد لله الّذي اذهب عنّا الحزن انّ‌ ربّنا لغفور شكور. الّذي احلّنا دار المقامه من فضله لا يمسّنا فيها نصب و لا يمسّنا فيها لغوب .)‌315
به بهشتهايي كه جايگاه جاودانۀ‌ آنهاست ،‌داخل مي شويد . در آنجا به دستبندهاي طلا و مرواريدشان مي آرايند و در آنجا ،‌جامه هاشان از حريراست ،‌ومي گويند : سپاس خدايي را كه اندوه را ، از ما دور كرد ،‌زيرا پروردگار ما ،‌آمرزنده و شكرپذير است . آن خدايي كه ما را از فضل خويش بدين سراي جاويدان در آورد ،‌كه در آنجا نه رنجي به ما مي رسد و نه خستگي .
(ان اصحاب الجنّه اليوم في شغلٍ فاكهون . هم و ازواجهم في ضلالٍ علي الارائك متّكئون . لهم فيها فاكهه و لهم ما يدعون . سلام قولاً من ربٍّ رحيم.316
بهشتيان ،‌آن روز به شادماني مشغول باشند ، آنها و همسرانشان در سايه ها ،‌بر تختها تكيه زده اند ، درآنجا هر ميوه و هر چيز ديگر كه بخواهند ، فراهم است و سلامي كه سخن پروردگار مهربان است
(و ما تجزون الاّ ما كنتم تعملون . الاّ عباد الله المخلصين . اولئك لهم رزق معلوم . فواكه و هم مكرمون . في جنات النعيم . علي سرورٍ متقابلين يطاف عليهم بكأسٍ من معينٍ . بيضاء لذّه للشّاربين . لا فيها غول و لا هم عنها ينفزفون . و عندهم قاصرات الطّرف عين. كانهنّ بيض مكنون.)‌317
جز در برابر اعمالتان كيفر نخواهيد ديد،‌مگر بندگان مخلص خدا ،‌كه آنها راست رزقي معيّن ،‌از ميوه ها و گرامي داشتگانند ،‌در بهشتهاي پر نعمت ،‌بر تختهايي كه رو به روي هم اند ،‌و جامي از چشمه خوشگوار ميانشان به گردش در آيد ،‌سفيد است و نوشندگانش را لذّت بخش ،‌نه عقل از آن تباهي گيرد و نه نوشنده مست شود ،‌زناني درشت چشم كه تنها به شوهران خود نظر دارند ،‌همدم آنهايند . همانند تخم مرغهايي دور از دسترس .
(الّذين امنوا باياتنا و كانوا مسلمين . ادخلوا الجنّه انتم و ازواجكم تحبرون . يطاف عليهم بصحافٍ من ذهبٍ و اكوابٍ و فيها ما تشتهيه الأنفس و تلّذ الاعين و انتم فيها خالدون . و تلك الجنّه الّتي اورثتموها بما كنتم تعملون . لكم فيها فاكهه كثيره منها تأكلون .)318
آن كساني كه به آيات ما ايمان آورده اند و تسليم امر ما شده اند ،‌شما و جفتهايتان با شادكامي به بهشت داخل شويد . قدحهاي زرّين و سبوها را در ميانشان به گردش در مي آورند ،‌در آنجاست هر چه نفس آرزو كند و ديده از آن لذّت برد ،‌و در آنجا جاودانه خواهند بود ،‌اين بهشت است كه به پاداش كارهايي كه كرده ايد به ميراثش مي بريد ،‌در آنجا برايتان ميوه هاي بسيار هست كه از آنها مي خوريد .
(مثل الجنّه الّتي وعد المتّقون فيها أنهار من ماءٍ‌ غير اسنٍ و انهار من لبنٍ لم يتغيّر طعمه و انهار من خمر لذّهٍ للشاربين و انهار من عسلٍ مصفيًّ و لهم فيها من كلّ الثّمرات و مغفره من ربّهم كمن هو خالد في النّار و سقوا ماءً حميماً فقطع امعاءهم .)319
وصف بهشتي كه به پرهيزگاران ،‌وعده داده شده ،‌اين است كه در آن نهر هايي است از آبهاي تغيير ناپذير و نهرهايي از شيري كه طمعش دگرگون نمي شود و نهرهايي از شراب كه آشامندگان از آن لذّت مي برند و نهرهايي از عسل مصفّا و در آنجا هر گونه ميوه كه بخواهند ،‌هست و نيز آمرزش پروردگارشان . آيا بهشتيان همانند كساني هستند كه در آتش جاودانه اند و آنان را از آبي جوشان آشامانند ،‌چنان كه روده هايشان تكه تكه ميشود ؟‌
(انّ‌ المتّقين في جنّاتٍ‌ و نهرٍ . في مقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدرٍ .)‌320
همانا پرهيزگاران ،‌در بهشتهايي و نهري ،‌در جايگاه صدق ،‌نزد سلطاني توانا هستند .
(و اصحاب اليمين ما اصحاب اليمين . في سدرٍ مخضودٍ و طلحٍ منضودٍ و ظّلٍ ممدودٍ و ماء مسكوبٍ و فاكههٍ‌ كثيرهٍ‌ لا مقطوعهٍ‌ و لا ممنوعهٍ و فرشٍ مرفوعهٍ انا انشأناهن انشاءً . فجعلنا هنًّ ابكاراً . عرباً اتراباً .)‌321
امّا اصحاب سعادت ،‌اصحاب سعادت چه حال دارند ؟ در زير درخت سدر بي خار ،‌و درخت موزي كه ميوه اش بر يكديگر چيده شده و سايه اي دايم ،‌و آبي همواره جاري و ميوه اي بسيار كه نه منقطع مي گردد و نه كس را از آن بازدارند و زناني ارجمند ،‌آن زنان را ما بيافريديم ،‌آفريدني . و دوشيزگان ساختيم كه معشوق همسران خويشند .
(يا ايّتها النفس المطمئنّه . ارجعي الي ربّك راضيهً‌ مرضيّه . فادخلي في عبادي و ادخلي جنّتي .)‌322
اي روح آرامش يافته ! خشنود و پسنديده ،‌به سوي پروردگارت بازگرد ،‌و در زمره بندگان من داخل شو و به بهشت من در آي .
(فقلت استغفروا ربكم انّه كان غفاراً . يرسل السّماء عليكم مدراراً و يمدّدكم باموالٍ و بنين و يجعل لكم جنّات و يجعل لكم انهاراً .)‌323
سپس گفتم :‌از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است ،‌تا از آسمان برايتان پي در پي باران فرستد ،‌و شما را به اموال و فرزندان ،مدد كند ،‌و برايتان بستانها و نهرها بيافريند .
(من عمل صالحاً من ذكرٍ او انثي و هو مؤمن فلنحيينّه حيوهً طيبّهً‌ و لنجزينّهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون .)‌324
هر زن و مردي كه كاري نيكو انجام دهد ،‌اگر ايمان آورده باشد ،‌زندگي خوش و پاكيزه اي بدو خواهيم داد و پاداشي بهتر از كردارشان به آنها عطا خواهيم كرد .
(و لو انّ‌ اهل القري امنوا و اتّقوا لفتحنا عليهم بركاتٍ من السماء و الارض و لكن كذّبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون .)325
اگر مردم قريه ها ،‌ايمان آورده و پرهيزگاري پيشه كرده بودند ،‌بركات آسمان و زمين را به رويشان مي گشوديم ،‌ولي پيامبران را به دروغگويي متهم كردند . ما نيز به كيفر كردارشان ،‌مؤاخذه شان كرديم .

پی نوشتها


293. قرآن، بقره / 213.
294. قرآن، بقره / 119.
295. قرآن، توبه / 34-35.
296. قرآن، نحل / 97.
297. قرآن، نازعات / 37-41.
298. قرآن، بقره / 81.
299. قرآن، توبه / 109.
300. قرآن، کهف / 29.
301. قرآن، مومنون / 103-108.
302. قرآن، زمر / 15-16.
303. قرآن، زخرف / 74-78.
304. قرآن، طه / 124.
305. قرآن، نور / 40.
306. قرآن، احقاف / 20.
307. قرآن، رحمن / 41-44.
308. قرآن، واقعه / 41-56.
309. قرآن، تحریم / 6.
310. قرآن، اعلی / 11-13.
311. قرآن، همزه.
312. قرآن، آل عمران / 15.
313. قرآن، سجده / 17
314. قرآن، توبه / 72.
315. قرآن، فاطر / 33-35.
316. قرآن، یس / 55-58.
317. قرآن، صافات / 39-49.
318. قرآن، زخرف / 69-73.
319. قرآن، محمد / 15.
320. قرآن، قمر / 54-55.
321. قرآن، واقعه / 27-37.
322. قرآن، فجر / 27-30.
323. قرآن، نوح / 10-12.
324. قرآن، نحل / 97.
325. قرآن، اعراف / 96.