نظام اخلاقي اسلام

آيت الله شيخ جعفر سبحاني

- ۱ -


مقدّمه چاپ چهارم.

پايداري ملتها و ارزشهاي اخلاقي.

كتاب نظام اخلاقي اسلام نزديك به سي سال پيش نگارش يافته و اصول و ارزشهاي اسلامي كه در سوره مباركه (حجرات) وارد شده به صورت دلپذير در آن تفسير شده است. خواست خدا اين بود كه اين كتاب مورد توجه جواناني قرار گيرد كه مي خواهند در پرتو اخلاق اسلامي به مقامات عالي برسند.

اكنون كه اين كتاب با ويرايش جديد منتشر مي شود خواستم رابطه خود را با خوانندگان گرامي تجديد نموده و نكته اي را ياد آورشوم و آن اين كه شاعر عرب زبان در مورد ارزشهاي اخلاقي چنين مي گويد:.

فإنّما الأُمم، الأخلاقُ مابقيتْ فإنْ همُ، ذهبتْ أخلاقُهم ذهُبوا. مفاد اين بيت ارزشمند اين است:.

كيان ملتها در گرو ارزشهاي اخلاقي است كه خود را با آن آراسته اند و تا ارزشهاي اخلاقي بر آنها حاكم است اين ملتها پايدارند، و اگر روزي منقرض و نابود شوند براي اين است كه ارزشهاي اخلاقي را ناديده گرفته و دچار هرج ومرج شده اند.

در عصر عباسى، تمام بخشهاي حكمت يوناني به زبان عربي برگردانده شد و استقبال فراوان از آن به عمل آمد و مسلمانان نيز در تكميل آن كوشيدند، ولي اخلاق يوناني در نظر متفكران اسلامي كوچكترين جلوه اي نداشت؛ زيرا نظام اخلاقي اسلام آن چنان بالنده و زيباست كه ديگر مكتبهاي اخلاقي در مقابل آن رنگ و بويي ندارند ولذا غالباً كتابهاي اخلاقي پس از كتاب طهارة الأعراق ابن مسكويه، براساس اخلاق اسلامي نگارش يافت.

اميد است اين كتاب پيوسته نوري فرا راه جوانان اسلامي باشد.

قم، مؤسسه امام صادق(ع)

6/11/1376.

برابر 27 رمضان مبارك 1418.

جعفر سبحاني.

پيش گفتار.

فلاسفه و دانشمندان بزرگ جهان، در معرفي انسان بر تفكر و انديشمند بودن وي تكيه كرده و او را با تعبير (حيوان متفكر) (ناطق) كه داراي عقل و ادراك است معرفي نموده اند.

چنين تعريفى، از افق ديد يك فيلسوف، بسيار صحيح و استوار است؛ زيرا او با فكر و انديشه انسان سروكار دارد و مي خواهد او را از طريق دعوت به تفكر، به قوانين كلي هستى، رموز آفرينش و اسرار جهان خلقت آشنا سازد و هرگز انسان جز در سايه تقويت فكر و انديشه، به اين هدف نمي رسد.

ولي اين تعريف از ديدگاه علماي اخلاق و دست اندركاران مسائل تربيتي و كارشناسان امور پرورشى، كاملاً ناقص بوده و تعريفي جامع و واقع نما نيست؛ زيرا اگر چه نيمي از شخصيت انسان را فكر و انديشه و عقل و خرد، تشكيل مي دهد، نيمِ ديگر شخصيت او (غرايز) و تمايلات گوناگون است كه در عين حال سركش و (مرزنشناس) است، و براي كارشناسان امور تربيتى، موضوع غرايزِگوناگون انسان، بيش از تعقل و تفكر او، مورد اهميت و شايان توجه است؛ زيرا آنان، رهبر غرايز و تعديل كننده تمايلات ريشه دار انسان هستند.

جاي ترديد نيست كه هر فردي از افراد انسان با غرايزي مانند: (حبّ ذات)، (ميل به كمال)، (استخدام ديگران)، (علاقه به مال و مقام و جمال)، (حس ترس و انتقام) و... آفريده شده است؛ اين غرايز كه ضامن بقاي انسان و سرچشمه هر نوع تحرك و جنبش حياتي او هستند، آن چنان در روان آدمي عمق و ريشه دارند كه گاهي سرنوشت او را به دست گرفته و خط مشي زندگي او را تعيين مي نمايند و با قدرت و سركشي خيره كننده اي از نفوذ و بينايي عقل كاسته و آن را محدود مي سازند.

اين جاست كه نقش اخلاق در زندگي و لزوم رهبري صحيح غرايز روشن شده و مسؤوليت بزرگي كه بر دوش علماي اخلاق سنگيني مي كند، ارزيابي مي شود.

بزرگ ترين مسأله در زندگي جوان.

مسأله اساسي در زندگي جوان، مسأله رهبري عواطف و احساسات اوست. تعديل غريزه و باز داشتن عواطف از افراط و تفريط، از مشكلات بزرگ زندگي است، خصوصاً در دوران جوانى، كه دوره بحران غرايز و نيرومندي خواسته هاي دروني جوان است؛ مثلا خشم و غضب يكي از غرايز اصيل انساني است و نقش فعال و سازنده اي در زندگي انسان دارد و در مواقعي حافظ جان و ضامن بقاي وجود اوست؛ موقعي كه جان انسان به خطر مي افتد، اين غريزه به تكاپو افتاده، با بسيج كردن تمام نيروها بر ضد دشمن، جان را از خطرِ نابودي حفظ مي كند، ولي اگر همين غريزه درست رهبري نشود، دارنده آن بسان درنده اي خواهد بود كه نامي جز مظهر خشونت و قساوت، نمي توان بر او نهاد، يا بسان چشمه اي خواهد بود كه از قله وجود انساني سرچشمه گرفته و بر اثر نبودن مجراي صحيح، ويرانيهايي به بار خواهد آورد كه ديگر جبران پذير نيست.

شما مي توانيد هر يك از غرايز را، از قبيل: تمايلات جنسى، ميل به جمال و ثروت و مقام و... بسان خشم، تجزيه و تحليل كرده و به اين نتيجه برسيد، كه راه سعادت، تعديل احساسات و رهبري صحيح عواطف و غرايز است و عهده دار اين مهم، همان مربيان و مسؤولان اخلاق هستند.

عواملي كه غرايز را كنترل مي كند:.

1 . علم و دانش.

سقراط و ارسطو، دو دانشمند معروف يونان باستان، معتقد بودند كه رهبري صحيح عواطف و بارور ساختن درخت (فضيلت) و (اخلاق) در نهاد انسان، در سايه علم و دانش صورت مي پذيرد، و انسان در سايه علم به خوبيها و بدي ها، طبعاً به فضايل اخلاقي گرايش پيدا مي كند و از رذايل دوري مي جويد، و نتيجه اين مكتب اين است كه پايه هاي اخلاق را تنها (علم و دانش) تشكيل مي دهد و شعار آنان اين بود: (اخلاق در سايه علم).

جاي گفت وگو نيست كه علم و دانش، اثر مطلوبي در بهبود اخلاق مي گذارد و از افزايش بعضي از جرايم مي كاهد، ولي هرگز نمي توان اين امر را به طور كامل و قطعي پذيرفت كه علم و دانش، هميشه و در همه افراد، مهار كننده غرايز سركش است، و افرادِ بد اجتماع، همان كساني هستند كه بهره اي از دانش نبرده اند، و در مقابل، افراد با فضيلت اجتماع را كساني تشكيل مي دهند كه تحصيلات دبيرستاني و دانشگاهي دارند؛ زيرا نه تنها مشاهدات قطعي هر فرد آشنا به اجتماع، اين موضوع را تكذيب مي كند، گسترش و افزايش فساد به صورتهاي گوناگون در ميان افراد درس خوانده، براي كسي قابل انكار نيست، بلكه آمارهايي كه در جرايد جهان انتشار مي يابد، گواه محكم و استواري بر اين موضوع است.

البته، كسي نمي گويد كه يك مهندس تحصيل كرده و يا يك دكتر درس خوانده به سان يك باديه نشين، آلوده به گناه مي گردد، بلكه او بر اثر هوشياري خاصي كه ثمره مستقيم علم و دانش است، در صورت ضعف مباني مذهبى، رنگ كار را دگرگون كرده، و بزرگترين جرم را به عناوين مختلفي انجام مي دهد.

افرادي را مي شناسيم كه مي توانند درباره زيانهاي نوشابه هاي الكلي كتاب قطوري بنويسند، ولي همين اشخاص، گاهي به قدري مست مي شوند كه روي پا بند نمي شوند؛ هستند كساني كه مي توانند درباره مضرات فردي و اجتماعي قمار و رشوه و روابط نامشروع جنسى، مقالاتي بنويسند، و سمينارهايي را اداره كنند، اما اگر زندگي آنان را مورد دقت قرار دهيم، خواهيم ديد كه از نوك پا تا فرق سر، غرق گناه و آلودگي هستند و معلومات ناشي از درس و كلاس نتوانسته آنها را از دست تمايلات سركش دروني نجات بخشد. هيچ فردي نمي تواند ادعا كند كه علم، مي تواند جلو حرص و آز را بگيرد و يا جاه طلبي را مهار كند؛ زيرا جهان بر اثر جاه طلبي گروهي از درس خوانده ها دو بار به خاك و خون كشيده شد، و بيش از صد ميليون انسان در جنگهاي بين المللي اول و دوم تباه و نابود شدند.

برخي نام مكتب ياد شده را كه ميراث سقراط و ارسطوست، عوض كرده و (عقل) را جايگزين (علم) نموده اند و مي خواهند ادعا كنند كه در پرتو پرورش عقل و خردِ آدمى، مي توان از آمار جرايم و گناهان كاست و فضايل را در نهاد انساني پرورش داد، در صورتي كه اين عامل از نظر نارسايى، دست كمي از عامل نخستين (علم) ندارد؛ زيرا عقل تا حدي مي تواند از طغيان غرايز جلو گيري نمايد، ولي در برابر ديو شهوت، به سان كاهي است در برابر امواج كوبنده دريا، و يا چراغ كوچك و كم سويي است در برابر دره اي ظلماني و تاريك.

غرايز انساني به سان رودخانه است؛ هرگاه جريان آب رودخانه عادي باشد، با چند كاميون (شن)، مي توان جلو طغيان آن را گرفت، اما اگر رودخانه در حال طغيان باشد، و باران شديدي بارد، سيلابي جاري مي گردد كه صدها تن شن و ماسه و... را با خود مي برد.

عقل در مواقع عادي با فروغ طبيعي خود، پهنه زندگي را روشن ساخته و انسان را از سقوط در دره نابودي باز مي دارد، اما در مواقع طغيان غرايز، آن چنان كم فروغ مي گردد كه قويترين افراد هم، راه را گم كرده و سرانجام در دره مهيب غرايزِ سركش سقوط مي كنند.

2 . تربيتِ منهاي مذهب.

اين همان طرحي است كه (فرويد) و پيروان وي آن را روي صحنه آورده اند؛ آنان مي گويند: بايد مسايل اخلاقي و اصولي انساني را از آغوش پدر و مادر و محيط كودكستان و دبستان، به صورت وظيفه اي حتمى، به كودكان آموخت، نه تنها به آنان تعليم داد، بلكه بايد آن قدر كوشش نمود كه به صورت عادت در روح و روان آنها راسخ گردد؛ مثلاً يكي از جرايم اجتماعي ما، روح قانون شكني است كه در بزرگسالان رخ مي دهد؛ براي جلوگيري از پيدايش اين بيماري اخلاقي بايد كودك را در مراكز آموزشي و پرورشى، آن چنان بار آورد، كه جز عمل به قانون و احترام به آن نينديشد، و جز آن، راهي پيش روي خود نبيند، و براي رسوخ و نفوذ اين شيوه اخلاقي در روان كودك، بايد از آغاز آموزش، قوانيني در كودكستان، و دبستان طرح نمود، و آنان را به اجرا كردن آنها وادار ساخت، و مضرات مخالفت آن را نيز عملاً نشان داد.

اگر مسؤولان و مربيان اطفال، با مراقبت هاي پي گير خود در تزريق فضايل اخلاقي به كودك، وارد كار شوند، اصول تربيتي در پرتو تمرين و مراقبت، به صورت عادت در آمده، و به طور خودكار تأثير مطلوبي خواهد بخشيد.

طراحان اين فكر از يك نكته غفلت ورزيده اند و آن اين كه درست است تربيت در سعادت و نموّ اصول اخلاقي در ضمير و روان كودك اثر بارز و قابل توجهي دارد، ولي مقاومت آن در برابر غرايز سركش انسانى، بسيار كم و غالباً با شكست روبه رو مي شود، و در بسياري از مواقع به وسيله غريزه هاي (خودخواهى)، (جاه طلبى)، (تمايلات جنسى) و (تجمل پرستى) محكوم و منكوب مي گردد، و قدرت اين غرايز به قدري زياد و ضربات آنها به قدري شكننده است كه قدرت (تربيتِ منهاي دين) در برابر آنها، بي نهايت سست است و به درجه صفر مي رسد.

غالباً ميان خواسته هاي دروني و غريزه هاي نفسانى، و اصول اخلاقى، تضاد و اختلاف وجود دارد، و ارضاي تمايلات نفساني فقط با زيرپا نهادن اصول اخلاقي صورت مي پذيرد؛ زيرا درست كارى، راست گويى، فداكارى، امانت دارى، عفت و عفو و گذشت، كه از نمونه هاي بارز اصول اخلاق است، مستلزم يك سلسله محروميتها و ناگواريهاست. زني كه مي خواهد عفت خود را حفظ كند، بايد از يك سلسله لذايذ صرف نظر كند؛ درست كاري و راست گويى، چه بسا ضررهايي به دنبال داشته باشد؛ عدالت و دادگرى، موجب رنجش گروهي و به خطر افتادن برخي از منافع مادي مي گردد؛ در اين صورت، به چه دليل شخص به اين ضررها و محروميتها و ناگواريها تن در دهد؛ به علاوه، قدرتِ تربيت آن چنان عظيم و راسخ نيست كه انسان را به صورت يك ماشين خود كار درآورد، و ادراك و احساس نامطلوب را به كلي از او سلب كند.

البته نمي توان انكار كرد كه در صحنه مبارزه، گاهي پيروزي با (تربيت) است ولي اين را نيز نمي توان انكار نمود كه در مواقع طغيان غريزه جنسى، و بيدار شدن حس ثروت اندوزي و جاه طلبى، اصول تربيت زير پا نهاده مي شود و آن چه نبايد بشود، صورت مي پذيرد.

طراح اين نظريه مدتها از (تز) غير صحيح خود دفاع مي كرد و مدعي بود كه اخلاق مي تواند جايگزين (مذهب) گردد، و رفتار مؤدبانه ملتهاي غرب را دستاويز خود قرار داده و اصرار مي ورزيد كه ديگر غرب، پس از برخورداري از يك تربيت انسانى، نيازي به تعاليم آسماني ندارد، ولي چيزي نگذشت كه به اشتباه خود پي برد، و جنگ وحشيانه جهاني اول كه منجر به نابودي ده ميليون نفر و ويراني قاره اروپا به وسيله همان انسانهاي به ظاهر مؤدب مغرب زمين گرديده، او را از اين خواب سنگين و گران بيدار ساخت و صريحاً اعتراف كرد: درك و شعور انساني به آن پايه نرسيده كه (اخلاق) را به جاي (مذهب) و (تربيت) را به جاي (دين) بپذيرد.

و هر چه هم كه زمان گامي به پيش مي نهد، به خوبي روشن مي گردد كه آرزوي جايگزين شدن (اخلاق) به جاي (دين) هرگز جامه عمل به خود نخواهد پوشيد.

اخلاق انتفاعي.

اخلاق رايج در غرب، همان اخلاق انتفاعي مادي است كه اساس آن را نوشته هاي (ديل كارنگى) تشكيل مي دهد و ريشه آن همان اخلاق يوناني است كه امتيازات و مشخصات آن را بيان خواهيم كرد.

اصول و روح تعليمات يك چنين مكتب اخلاق، نوعي استثمار مؤدبانه است؛ يعني چه كنيم كه درآمد مادي ما بيشتر شود، و موقعيت ما در اذهان مردم مستحكم گردد.

انسان پس از بررسي اين كتابها مطمئن مي گردد كه اگر ملل غرب، خود را به بسياري از اصول اخلاقي آراسته اند، مثلا از دروغ پرهيز مي كنند، و در داد وستد نيرنگ ندارند، براي اين است كه اين صفات به صورت ابزار انتفاعي تلقي شده و موجب رونق بازار و به گردش در آمدن چرخهاي اقتصادي آنان است و اگر روزي نفع خود را در ضد آن ببينند، فوراً اين قيافه را عوض كرده و چهره واقعي خود را نشان مي هند.

اين خود نوعي انحراف از كمال انساني است كه اخلاق را براي آن بخواهيم كه منافع مادي ما را تأمين كند، و از ابزار زندگي و مايه رونق اقتصاد باشد، نه از اين نظر كه خود مطلوبيتي اصيل و طبيعي دارد.

3 . اخلاق متكي به مذهب.

اخلاق متكي به مذهب به طوري كه عقايد مذهبي و اعتقاد به پاداش و كيفرهاي روز بازپسين، مجري و پشتوانه اصول اخلاقي باشند، راهي است كه آيينهاي آسماني و بالاخص آيين مقدس اسلام آن را انتخاب كرده و در طول چهارده قرن، نتايج درخشاني داده است.

اعتقاد به خدايي كه از درون و برون انسان آگاه است، خدايي كه در زمين و آسمان چيزي بر او مخفي و پنهان نيست، خدايي كه از تعداد (اتمهاي بي شمار جهان) و مولكولهاي اجسام آگاه است، خدايي كه حكمران و داور روز بازپسين است، و در آن روز، پرونده اعمال انسان را كه به وسيله فرشتگاني مصون از اشتباه و خطا و پيراسته از اغراض مادي تنظيم شده، باز مي گشايد و حتي به اين نيز اكتفا نمي كند، بلكه صورت واقعي كردارهاي ما را به قدرت بي پايان خود به ما نشان مي دهد و تمام اعضاي بدن ما را با اراده شكست ناپذير خود به سخن درآورده، و بر اعمال ما گواه مي گيرد. سپس هر فردي را به پاداش و كيفر خود مي رساند و.... (1) چنين اعتقاد راسخ و استوارى، بزرگترين پشتوانه اخلاق، و طبيعي ترين ضامن اجراي اصول انساني است، و در حقيقت گرانبهاترين گنجينه و ارزنده ترين سرمايه اي است كه از رهبران بزرگ آسماني به يادگار مانده است و بايد به عنوان يك ميراث گران قيمت از آن حمايت نماييم.

قدرت ايمان به خدا و اعتقاد به كيفرهاي روز بازپسين، گاهي به درجه اي مي رسد، كه انسان را در برابر گناه و آلودگي (بيمه) مي كند و انسان خطا كار را به صورت يك عنصر ملكوتي و يك فرد معصوم در مي آورد.

قدرت ايمان در كنترل انسان چنان است كه اگر فرد با ايمان، روزي برخلاف مقتضاي ايمان رفتار كند، و در صحنه مبارزه با عواطف و غرايز، دچار شكست گردد، فوراً به فكر جبران شكست، افتاده و راه ندامت و پشيماني از آلودگي را، در پيش مي گيرد و براي محو آثار گناه، بدون آن كه مأموران قضايي او را تعقيب نمايند، خود را به محكمه قضايي دين معرفي مي كند و از رئيس دادگاه، جداً درخواست مي نمايد كيفر خواست و يا حكم الهي را درباره او اجرا كند و سرانجام، به صورت يك فرد پاك و سبكبار، گام به سرزمين رستاخيز بگذارد. (2) .

رسالت اخلاقي اسلام.

اسلام با برنامه هاي متنوع اجتماعي و اقتصادي و سياسي و اخلاقي خود، پا به عرصه اجتماع نهاد و در ضمن پي ريزي نهضتي همه جانبه، مكتبي اصيل و ارزنده، و اصولي كاملاً نوين و خلاّق و سازنده به وجود آورد.

اسلام به اصول اخلاقي و نقش تربيت به ديده احترام نگريسته و آن را يكي از وظايف خطير پيامبر اسلام شمرده است و از نظر اهميت شاياني كه موضوع (تربيت) دارد، در قرآن مجيد (3) آن را مقدم بر (تعليم) ذكر مي كند و از اين طريق مي خواهد به مسؤولان اجتماع اعلام كند كه موضوع (پرورش) مهمتر از موضوع (آموزش) است و بايد شعار مسؤولان جامعه، در رهبري اجتماعي و تأمين سعادت آن، پرورش و آموزش باشد؛ زيرا تا زماني كه پرورش سالم و مطلوب نباشد، آموزش به نتيجه قابل توجهي نخواهد رسيد.

امتيازات اخلاق اسلامي.

پيش از بعثت پيامبر اسلام، (اخلاق يونانى) مدتها بر جامعه هاي متمدن علمي آن روزگار حكومت مي كرد. پس از نقل و ترجمه كتب علمي و اخلاقي يونان، اصول اين اخلاق به طور در بست و دست نخورده وارد محافل علمي مسلمانان گرديد و گروهي از دانشمندان اسلام به بسط و تكميل آن پرداختند و رسايل و كتابهايي را درباره آن نوشتند.

بهترين كتابي كه نمايشگر ارزش واقعي مكتب اخلاقي يونان است، همان كتاب (تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق) ابوعلي احمد بن محمد بن مسكويه (متوفاي سال 431ه.) است. در ارزش و اهميت اين كتاب، كافي است كه مرحوم محقق طوسي اشعاري در توصيف آن سروده و نخستين بيت آن اين است.

بنفسي كتاباً حاز كل فضيلة وصار لتكميل البرية ضامنا (4) . پس از اين كتاب، مبين ارزش واقعي اخلاق يونانى، همان كتاب (اخلاق ناصرى) نگارش مرحوم خواجه نصيرالدين طوسي است كه آن را براساس و منوال اخلاق يوناني نگاشته است.

نقص روشن مكتب اخلاق يوناني اين است كه اصول اخلاقي را بر پايه منافع زود گذر مادي و تفسير و تحليل كرده است؛ مثلاً مي گويد: اگر اين شيوه اخلاقي را به كار ببنيديم، (نام نيك) و (ذكر جميل) در اجتماع پيدا مي كنيم. ولي از جنبه هاي معنوي و اخروى، كاملاً غفلت ورزيده، و به سان اخلاق ماترياليستي كه بيش از آن كه هدف از آن، تهذيب نفس و روان باشد، مقصود، تأمين زندگي براي نفوذ در اجتماع است.

(اخلاق عرفانى) درست نقطه مقابل (اخلاق يونانى) است و از مزايايي برخوردار است، ولي هرگز جنبه سازندگي و تحرك ندارد و برخي از قسمتهاي آن را نمي توان به عموم مردم عرضه نمود و براي جواني كه تشنه مكتبي است كه در عين اين كه او را با فضايل آراسته سازد، راه و رسم زندگي را نيز به او بياموزد، جاذبه اي ندارد.

مكتب اصيل و مطمئن و در عين حال جامع و خلاّق، همان مكتب اخلاقي قرآن و اسلام است كه از همه مزاياي مادي و معنوي به طور كامل برخوردار مي باشد؛ ولي مشروط بر اين كه به دور از هر نوع پيرايه، تبيين و عرضه گردد. در برخي از كتب كه تحت عنوان اخلاق اسلامي تأليف شده اند، يك سلسله دستورات به چشم مي خورد كه هرگز با اصول تعاليم اسلام سازگار نيست و پس از دقت و بررسى، روشن مي شود كه همه آنها نتيجه گيريهايي شخصي و برداشتهاي خاص خود مؤلفان است و ربطي به اصول اخلاقي اسلام ندارد.

مثلاً كتاب احياء العلوم (تأليف غزالى، متوفاي سال 505ه.) يكي از جامعترين كتب اخلاقي است، و شايد در مجموع ادوار اسلامى، كتابي به اين جامعيت نوشته نشده باشد؛ ولي متأسفانه در تحليل برخي از موضوعات اخلاقى، مطالبي در آن به چشم مي خورد كه هرگز با روح تعاليم اسلامي سازگار نيست.

مرحوم محمد محسن فيض (متوفاي سال 1091ه.) اين كتاب را از بسياري از زوايد، پيراسته و با افزودن بسياري از روايات پيشوايان اسلام، آن را به صورت كتابي به نام (المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء) در آورده است و اين كتاب در هشت مجلد، به طور مكرر چاپ شده است.

لزوم يك نهضت اخلاقي.

هيچ فرد با وجداني اعم از مذهبي و غيرمذهبي نمي تواند در برابر گسترش فساد در ميان عناصر سازنده اجتماع (نسل جوان) بي توجه باشد و در خود احساس مسؤوليت نكند؛ چرا كه اين امر، هشداري است به مسؤولان و مربيان، كه هر چه زودتر به فكر چاره افتند و اين نسل را از سقوط در دره نابودي نجات بخشند.

از اين نظر، چاره اي جز اين نيست كه با تقويت مباني ايمان و تحكيم اصول اعتقادى، زمينه را براي رشد اخلاق آماده نموده، و با رهبريهاي صحيح و استفاده از امكانات موجود، در تهذيب اخلاق اجتماع بكوشيم و در كنار تشكيل مجالس مذهبي و برپايي سمينارها، و بررسي علل گسترش فساد، دست به نشر يك سلسله كتب اخلاقي بزنيم كه با روح زمان و افق فكر جوانان، كاملاً مطابق باشد؛ زيرا بيشتر كتابهاي اخلاقى، طوري نوشته شده اند كه با روح و سطح معلومات جوانان ما وفق نمي دهند و چه بسا خواننده پس از خواندن قسمتي از آنها با خستگي و ملالت، آنها را كنار نهد.

نگارنده براي كمك به اين هدف عالي انسانى، سوره حجرات را كه مشتمل بر بسياري از اصول اخلاقي و اجتماعي اسلام مي باشد، مورد بحث قرار داده و اصولي را كه در اين سوره مطرح شده است، به طوري كه اكثر طبقات بتوانند از آن بهره ببرند، تجزيه و تحليل نموده است. اميد است اين كتاب كمك ناچيزي به اين هدف بكند.

به اميد روزي كه دانشمندان بزرگ اسلام، مجموع آيات مربوط به اخلاق را استخراج نموده و با نظم و ترتيب خاصى، به شرح و تفسير آنها بپردازند. (5) .

اين مطلب نيز ناگفته نماند كه قسمتي از اين كتاب قبلاً در مجله وزين علمي ديني (مكتب اسلام)، در بخش تفسير به چاپ رسيده است و فعلاً به صورت كاملتري به خوانندگان گرامي تقديم مي گردد.

قم حوزه علميّه.

هيجدهم دي ماه 1349.

برابر با دهم ذيقعدة الحرام 1390.

جعفر سبحاني.

پى‏نوشتها:‌


1. اين جمله ها مضامين آيات قرآني است كه در سوره هاي مختلفي از جمله: لقمان (31) آيه 16، سبأ (34) آيه 4 و زلزله (99) آيه هاي 7 و 8 وارد شده است.

2. در صفحات تاريخ قضاوت در اسلام، شواهد زيادي بر اين موضوع وجود دارد كه براي رعايت اختصار، از نقل و تفصيل آنها خودداري مي شود.

3. چنان كه مي فرمايد: (ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة؛ آنها را از ناپاكيها و آلودگيها پاك مي گرداند (تربيت) و كتاب آسماني و حكمت به آنها مي آموزد (تعليم).) (جمعه (62) آيه 2).

4. تأسيس الشيعة الكرام لعلوم الإسلام، ص 411.

5. اگر چه اين كار تا آن جا كه نگارنده اطلاع دارد، به طور مختصر به وسيله دو تن از نويسندگان گرامي صورت گرفته و دو كتاب تحت عنوان: اخلاق از نظر قرآن و اخلاق قرآن انتشار يافته است.