داستانهاى بحارالانوار جلد چهارم

محمود ناصرى

- پى‏نوشت‏ها -


1-  بحار ج 82، ص 319.
2-  منظور ترك اولى است .
3-  بحار: ج 17، ص 257 و 287.
4-  بحار: ج 16، ص 383 و ج 73، ص 68 و ج 16، ص 263 و 256 و 282 و ج 73، ص 123 و 126 و ج 79، ص 322.
5-  بحار: ج 22، ص 60 99 و ج 96، ص 117 و ج 103، ص : 127، از سه روايت استفاده شده .
6-  بحار: 18، ص 108 و ج 69، ص 383 و ج 71، ص 384.
7-  بحار: ج 72، ص 258.
8-  بحار: ج 71، ص 296.
9-  بحار: ج 22، ص 75 و ج 68، ص 282.
10-  بحار: ج 7، ص 33 و ج 9، ص 218 و ج 18، ص 202 با اندكى تفاوت .
11-  بحار: ج 6، ص 306.
12-  صلى الا له على جسم تضمنها قبر فاصبح فيه العدل مدفونا
قد حالف الحق لا يبغى به بدلا فصار بالحق و الايمان مقرونا
13-  بسم الله الرحمن الرحيم قد جاء تكم بينة من ربكم فافوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس ‍ اشياء هم لا تفسسدوا الارض بعد اصلاحها...
14-  بحار: ج 41، ص 119.
15-  بحار، ج 32، ص 245 و ج 100، ص 96.
16-  بحار: ج 32، ص 245 و ج 100، ص 96.
17-  سوره ق آيه 37. حقا در اين موضوع ياد آورى است براى آن كس كه داراى قلب هوشيار است يا گوش دل به كلام خدا سپرده و به حقانيتش توجه كامل دارد.
18-  بحار: ج 36، ص 191.
19-  بحار: ج 40، ص 297.
20-  شريح مردى بود كوسه كه مو در صورت نداشت بسيار هشيار و زيرك بود و شناخت عجيبى در امور قضايى و حل و فصل اختلاف مردم داشت . نخست عمرابن خطاب او را براى كوفه قاضى قرار داد و در آن ديار به قضاوت اشتغال داشت اميرالمؤ منين خواست او را عزل نمايد اهل كوفه اعتراض ‍ كردند و گفتند: نبايد شريح را عزل كنى ، زيرا او را عمر نصب كرده است و ما با اين شرط با تو بيعت كرديم كه آنچه ابوبكر و عمر انجام داده اند تغير ندهى !
هنگامى كه مختار ثقفى به حكومت رسيد، او را از كوفه بدهى كه همه ساكنين آن يهودى بودند تبعيد نمود و چون حجاج حاكم كوفه گشت او را به كوفه آورد با اين كه پير و سالخورده بود، دستور داد به قضاوت مشغول گردد ولى شريح عذر خواست و عذرش پذيرفته شد. داستانى از او نقل شده ، مى گويند:
شريح مدتى در نجف اشرف ساكن بود وقتى كه به نماز و عبادت مى پرداخت . روباهى مى آمد و در اطراف او بازى مى كرد و فكر او را پرت مى نمود. (البته در محلى بيرون از شهر)
اين قضيه مدتى تكرار شد تا اين كه شريح آدمكى درست كرد و در جايى گذاشت ، پس از آن روباه مى آمد كنار آن آدمك (به خيال اين كه آدم واقعى است ) بازى مى كرد. يك وقت شريح از پشت سر آن روباه آمد و او را گرفت . به اين جهت در ميان عرب ضرب المثل ماند كه مى گفتند: شريح ادهى من الثعلب (شريح از روباه زيركتر و حيله بازتر است .
شريح هفتاد و پنج سال قاضى بود دو سال آخر عمر بركنار ماند و در سن صد و بيست سالگى از دنيا رفت .(م )
21-  بحار: ج 33، ص 458 و ج 41، ص 155 و ج 77، ص 279.
22-  بحار: ج 93، ص 277.
23-  بحار ج 41، ص 202.
24-  بحار: ج 6، ص 242.
25-  بحار: ج 42، ص 117 اين قضيه پيش از مقام امامت امام حسين بوده و در ج 41، ص 112 به امام حسن نسبت داده شده است .
26-  بحار: ج 42، ص 117.
27-  اسماء از نزديكان حضرت فاطمه عليهاالسلام و از مهاجران حبشه بود وى نخست همسر جعفر بن ابيطالب بود، چون جعفر در جنگ موته شهيد شد ابوبكربن ابى قحافه او را تزويج نمود. ظاهرا در شستشوى حضرت زهرا عليهاالسلام به اميرالمؤ منين عليه السلام كمك مى كرده و شكل تابوتهاى كنونى از پشنهاد او مى باشد. چون در گذشته شايد هنوز هم در بعضى جاها هست ، جنازه را روى چند چوب مى گذاشتند و به سوى مغسل و قبرستان مى بردند. (م )
28-  بحار: ج 43، ص 189.
29-  بحار: ج 43، ص 87. آيات به ترتيب : زخرف 89، زمر 38، اعراف 29، فصلت 44، آل عمران 91 ق 37، انبيا 22، زخرف 12، ص 25، آل عمران 128، مريم 13، طه 11 و 13، كهف 44، قصص 26، بقره 263، حجر 43 و 44.
در گذشته اين داستان براى بعضى باور كردنى نبود ولى ظهور دكتر محمد حسين طباطبايى مساءله را حل كرد و امروز بسيارى از مردم از نزديك و يا در رسانه ها اين نابغه كوچك قرن را كه اكنون تقريبا نه بهار از عمر پر بركتش مى گذرد، ديده و از حالات وى كم و بيش آگاهند.
30-  بحار: ج 43، ص 331.
31-  بحار: ج 43، ص 339.
32-  بحار: ج 43، ص 338.
33-  شنشنة اعفها من اخزم هل تلد حية الا الحية اين جمله در ميان عربها ضرب المثل است معمولا به افراد شجاع و زيرك گفته مى شود.
34-  بحار: ج 45، ص 143.
35-  بحار: ج 44، ص 110.
36-  لم يخب الان من رجاك و من حرك من دون بابك الحلقه
انت جواد و انت معتمد ابوك قد كان قاتل الفسقه
لو الذى كان من اوائكم كانت علينا الجهيم منطبقه

37-  خدها فانى اليك معتذر و اعلم بانى عليك ذو شفقه
لو كان فى سيرنا الغداة امست سمانا عليك مندفقة
ولكن ريب الزمان ذو غير و الكف منى قليلة النفقه

38-  بحار: ج 44، ص 190.
39-  بحار: ج 44، ص 371.
40-  بحار: ج 101، ص 16.
41-  بحار: ج 46، ص 68.
42-  بحار: ج 78، ص 160.
43-  سوره انفال : آيه 41.
44-  سوره احزاب : آيه 33.
45-  بحار: ج 45، ص 155 166 با اندكى تفاوت .
46-  بحار: ج 46، ص 237 و 249 با اندكى تفاوت .
47-  بحار: ج 46، ص 244.
48-  بحار: ج 27، ص 19 برگرفته شده از روايت 7 8 و ج 47، ص 158 و ج 63، ص 66 و 103.
49-  بحار: ج 46، ص 238.
50-  بحار: ج 46، ص 300.
51-  بحار: ج 47، ص 42.
52-  بحار: ج 7، ص 285. و ج 12 ص 341.
53-  بحار: ج 47، ص 238.
54-  بحار، ج 78، ص 202
55-  بحار: ج 47، ص 139 و ج 71، ص 191.
56-  بحار: ج 47، ص 57.
57-  محمد پسر منصور و لقبش مهدى بود.
58-  خداوند هر چرا بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات مى كند و ام كتاب نزد اواست (29 سوره رعد)
59-  بحار: ج 47، ص 163 و ج ، 74 ص 93.
60-  بحار: ج 47، ص 34
61-  هر چه را انفاق كنيد خداوند عوضش را مى دهد او بهترين روزى رسان است .
62-  بحار: ج 74، ص 76.
63-  بحار: ج 69، ص 5.
64-  آنان كه پيوندهايى كه خداوند به آن امر كرده است برقرار مى كنند و از پروردگارشان مى ترسند و از بدى حساب (روز قيامت ) بيم دارند. رعد: آيه 21.
65-  بحار: ج 74، ص 96.
66-  ظاهرا امام عليه السلام اين سجده ها را در زندان انجام مى داده است .
67-  خدايا! از تو هنگام مرگ ، راحتى و در وقت حساب ، گذشت را خواهانم .
68-  بحار: ج 48، ص 101.
69-  بحار: ج 48، ص 137.
70-  بحار: ج 48، ص 115.
71-  بحار: ج 75، ص 376.
72-  نحن اقرب اليه من حبل الوريد. سوره ق آيه 16.
73-  بحار: ج 10، ص 204 و ج 48، ص 171 و ج 83، ص 297 و 299.
74-  بحار: ج 49، ص 101.
75-  بحار: ج 49، ص 106.
76-  بحار: ج 50، ص 55.
77-  بحار: ج 50، ص 104.
78-  بحار: ج 50، ص 105.
79-  بحار: ج 50، ص 197. در تولد، وفات و امامت آن حضرت اقوال ديگرى نيز نقل شده است .
80-  بحار: ج 50، ص 199.
81-  بحار: ج 50، ص 199.
82-  بحار: ج 50، ص 129.
83-  از سرداران قدرتمند متوكل عباسى بود.
84-  بحار 50، ص 125.
85-  بحار: ج 50، ص 308.
86-  بحار: ج 50، ص 317. نامه آن حضرت در كتب ديگر بيش از اين مقدار نقل شده .
87-  بحار: ج 36، ص 337 و ج 51، ص 108.
88-  بحار: ج 44، ص 20 و ج 52، ص 280.
89-  بحار: ج 51، ص 295.
90-  بحار: ج 52، ص 174.
91-  بحار: ج 22، ص 117.
92-  بحار: ج 6، ص 232 و 241 و ج 35، ص 81
93-  عمرو بن عبيد (12880 ه.ق ) در عصر امام صادق عليه السلام ، از بزرگان و اساتيد فرقه معتزله بود و از نزديكان دومين خليفه عباسى (منصور دوانيقى ) به شمار مى رفت . شاگردان بسيار در جلسه درس ايشان مى نشست و او مطابق راى خود (برخلاف عقايد شيعه بود) درس مى گفت . هشام بن حكم كه يكى از شاگردان نوجوان و محقق برجسته و دانشمند زبر دست امام صادق بود، روزى در جلسه درس عمرو شركت نموده و مناظره مذكور را با ايشان انجام داده است . (م )
94-  بحار: ج 61، ص 248.
95-  بحار: ج 22، ص 385.
96-  بحار ج 22، ص 402
97-  بحار: ج 6، ص 32 و 33.
98-  بحار: ج 42، ص 122 و ج 75، ص 433.
99-  بحار: ج 20، ص 57.
100-  بحار: ج 44، ص 130.
101-  بحار: ج 27، ص 23 و ج 46، ص 282 با اندكى تفاوت .
102-  بحار: 16. ص 179.
103-  نام زنى است از قبيله يمن ، وى از بانوان پرهيزگار با فضيلت بوده و امام رضا او را با لباس خود كفن نمود و دفن كرد.
104-  بحار: ج 25، ص 175.
105-  بحار: ج 42، ص 114.
106-  بحار: ج 42، ص 116.
107-  بحار: ج 50، ص 218.
108-  سوره نور: آيات 11 - 16.
109-  بحار: ج 20، ص 310.
110-  بحار: ج 12، ص 76.
111-  بحار: ج 12، ص 13.
112-  بحار: ج 13، ص 413 و ج 73، ص 68.
113-  بحار: ج 93، ص 377.
114-  بحار: ج 14، ص 488.
115-  بحار: ج 14، ص 330 و ج 77، ص 149.
116-  بحار: ج 75، ص 250.
117-  بحار: ج 14، ص 402.
118-  بحار: ج 13، ص 321.