داستانهاى تبليغى

شيخ على گلستانى همدانى

- ۱۷ -


وظيفه زن و شوهر چگونه است؟

قل للمومنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك اركى لهم ان الله خير بما يصنعون‏(286) به مردان مومن بگو چشمهاى خويش را بپوشند و دامن خود نگه دارند كه اين براى آنها پاكيزه‏تر است و خدا از آنچه مى‏كنند آگاه است.

آيه مذكوره مربوط به آقايان كه حتى الامكان بايد مواظب باشيم كه زناى چشم از ما سر نزند اگر عمدا به پاى زن نامحرم نگاه كرديم بايد منتظر باشيم كه يك روزى جبران خواهد شد يعنى: به پاى ناموس ما نگاه كرديم بايد منتظر باشيم كه يك روزى جبران خواهد شد يعنى: به پاى ناموس ما نگاه خواهند كرد.

اما وظيفه زنان نسبت به مردان: و قل للمومنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لا يبدين زينتين الا ما ظهر منها(287) به زنان مومنه بگو: ديدگان خودشان را بپوشانند و دامن خودشان را حفظ كنند و زينت خويش را نشان ندهند جز آنچه آشكار است (مانند انگشتر و غيره)

و ترجمه آيه بعد دارد كه سرپوشهاى خود روى گردن و سينه اندازند و زينت خويش را نمايان نكنند مگر براى شوهرانشان.

اما در اين زمينه و در زمينه‏هاى ديگر رواياتى آمده است كه بيان مى‏شود: قال الصادق (عليه السلام): لا ينبغى للمر ان تعطل نفسها و لو ان تعلق فى عنقها قلاده و لا ينبغى ان تدع يدها من الخضاب ولو ان تمسحها بالحناء مسحا و ان كانت مسنه‏(288) امام صادق (عليه السلام) فرموده: سزاوار نيست كه زن هيچگاه بدن خود را بدون زينت گذارد اگر چه با آويزان كردن گردنبندى باشد و سزاوار نيست كه دست زن بدون رنگ باشد اگر چه مقدار كمى حنا باشد و اگر چه آن زن پير و كهنسال بوده باشد.

درباره زينت زنان براى شوهرانشان سوال شد:

عن ابى جعفر (عليه السلام): سئل عن القرامل التى تصنعها النساء فى روسهن يصلنه بشعورهن؟ فقال: لا باس على المراه بما تزينت به زوجها(289) راوى از امام باقر (عليه السلام): درباره موى بندى كه زنان مى‏سازند و به موى خود وصل مى‏كنند پرسيد: حضرت فرمود: هر زينتى كه زن براى شوهرش بكند مانعى ندارد.

سزاوار است زن با شوهر عزيزش و هم چنين آقايان هم با آنها رعايت حال همديگر را بنمايند، مخصوصا به برادران عزيز بيشتر سفارش شده است كه حال آنها را رعايت فرمايند.

عبد الله كاهلى مى‏گويد: به حضرت موسى بن جعفر عرض كردم: زن من با زن ابن مارد به تعزيه مى‏رود و من آنها را منع مى‏كنم، همسرم مى‏گويد: اگر رفتن به اين مجالس حرام است ما را نهى كن تا ديگر نروم ولى اگر حرام نيست چرا ما را نهى مى‏كنى؟ اگر ما به اين مجالس نرويم وقتى كسى از ما بميرد هيچكس به خانه ما نخواهد آمد.

حضرت فرمود: درباره حقوق مومنين بر يكديگر از من سوال مى‏كنى؟ پدرم امام صادق (عليه السلام) مادر من و ام فروه (خواهرم يا جد مادريم) را مى‏فرستاد تا در اينگونه مجالس بروند و حقوق اهل مدينه را ادا كنند(290).

عن الصادق (عليه السلام) قال: من اتخذ امراه فليكرمها فانما امراه احدكم لعبه فمن اتخذها فلا يضيعها(291) امام صادق (عليه السلام) از پدرش نقل كرده است مى‏فرمايد: هر كس زنى بگيرد بايد احترامش كند، زن شما دلبر است هر كس دلبرى را بدست آورد نبايد آن را ضايع سازد.

سفارش حضرت على (عليه السلام) است به مردان راجع به زنان فرموده: زنان در نزد مردان مالك سود و زيان خود نيستند زيرا طلاق در دست شوهر است و مخارج آنها نيز در دست او است و وظايفى هم از شوهران بر عهده دارند، زنان امانت خدا نزد شما هستند به ايشان زيان نرسانيد و بر ايشان سخت مگيريد.

پيغمبر اكرم صلى‏الله عليه و آله فرموده است: من تعجب دارم از مردى كه همسرش را مى‏زند در صورتى كه خودش به كتك خوردن سزاوارتر است، زنان را با چوب تاديب نكنيد بلكه با گرسنگى و برهنگى تاديب كنيد تا در دنيا و آخرت راحت باشيد، البته برهنگى و گرسنگى هر كس نسبت به شئون خودش بايد باشد، مثلا اگر شئون زندگى يك زن در سال چهار دست لباس باشد، دو دست قرار داده مى‏شود اين خود مجازات است نه اينكه كتك بخورد و در روز قيامت شوهر مورد مواخذه قرار بگيرد آن هم طبق آيه شريفه: در صورتى كه بدون عذر همخوابى امتناع ورزد(292).

خلاصه حتى الامكان زن هر اندازه كه قادر است بايد از نامحرم بپرهيزد، شما ببينيد رسول خدا تا چه اندازه سفارش نموده است، مى‏فرمايد: هر گاه زنى از جايى كه نشسته برخيزد مردى در آنجا ننشيند مگر زمانى كه سرد شود(293).

عن ابى عبد الله (عليه السلام): قال كان رسول الله يسلم على النساء و يردون عليه و كان اميرالمومنين يسلم على النساء و كان يكره ان يسلم على الشابه منهن‏(294) رسول الله صلى‏الله عليه و آله به زنها سلام مى‏كرد و زنها جواب مى‏دادند و امير المومنين (عليه السلام) به زنها سلام مى‏كرد ولى از سلام كردن به زن جوان كراحت داشت.

شهاب مى‏گويد: به امام صادق عرض كردم: حق زن بر شوهرش چيست؟ فرمود: هر ميوه‏اى كه همه مردم از آن مى‏خورند بايد به اهل بيتش بخوراند، خوراكى را كه مخصوص ايام عيد است و در غير ايام عيد به آنها نمى‏رساند در ايام عيد به آنان برساند(295).

زن واقعا امانت است در دست مرد، انسان بايد به امامت خيانت ننمايد.

رسول اكرم صلى‏الله عليه و آله فرموده است: چهار چيز است كه دل را مى‏ميراند:

اول: گناه روى گناه.

دوم: زياد سر بسر گذاشتن با زنان (يعنى: زياد با آنها صحبت كردن).

سوم: رفاقت با نادان.

چهارم: مجالست اموات.

بعد سوال شد يا رسول الله مراد از اموات چيست؟ فرمود: سرمايه داران كه زياد ثروت دارند با آنها هم اگر نشست و برخاست كنيد قلب را مى‏ميراند(296).

باز سفارشات رسول صلى‏الله عليه و آله درباره زنان تاكيد فرموده: اين چنين بيان فرموده: عن النبى صلى‏الله عليه و آله انه قال خلقت المراه من ضلع اعوج ان اقمتها كسرتها و ان استمتعت بها استمتعت بها فيها عوج‏(297)

حضرت رسول اكرم صلى‏الله عليه و آله فرمود: زن ضلعى كج آفريده شده، اگر بخواهى راستش كنى آن را مى‏شكنى و اگر بخواهى به همان حالت از آن بهره‏برى، بهره مى‏برى و او هم كج باقى مانده است.

راجع به وظيفه شرعى زنان بايد در زندگى خيلى دقت كنند و احترام شوهرانشان را حفظ نمايند كه اعمالشان حبط نشود و از بين نرود.

قال رسول الله صلى‏الله عليه و آله ايما امراه اذت زوجها بلسانها لم يقبل الله منها صرفا و لا عدلا و لا حسنه من عملها حتى ترضيه و ان صامت نهارها و قامت ليلها(298) حضرت رسول اكرم صلى‏الله عليه و آله فرمود: هر زنى كه شوهرش را با زبانش بيازارد خداوند هيچ توبه و كفاره‏اى را از او نمى‏پذيرد و هيچ كار نيكش را قبول نمى‏كند تا وقتى كه شوهرش را راضى كند.

يك وظيفه ديگرى هم خواهران دارند، از نظر شرع و عقل كه بايد رعايت شود و آن تعجيل در ازدواج است كه اين سبب خشنودى خدا و رسول است، بهانه نياورند كه ما حالا مشغول تحصيل هستيم.

دختران درس خوانده در سنين پايين كه هنگام عشق و نشاط است ازدواج نمى‏كنند بلكه در سن بالاتر بيست يا بيست و پنج سالگى ازدواج مى‏كنند كه از اشتياق و شوهر دوستى آنها كاسته مى‏شود، ولى دختران درس نخوانده اغلب در زمان و بعد از بلوغ ازدواج مى‏كنند كه حكم اسلام و فطرت هم همين است.

دختران درس خوانده براى ازدواج در انتظار شوهر از اعيان و اشراف و پولدار مى‏نشينند غير اينها را از بندگان مومن خدا را لايق نمى‏دانند ولى دخترانى كه تحصيل نكرده‏اند به ديانت و نجابت مرد بيشتر اهميت مى‏دهند زود شوهر را مى‏پذيرند، حق هم همين است.

دختران درس خوانده نسبت به شوهر خود هم مغرور و هم متكبر و خود خواهند ولى دختران درس نخوانده متواضع و آرام همانطورى كه اسلام دستور مى‏دهد.

دختران درس خوانده در خانه دارى و يا بچه دارى وارد نيستند، به اين زوديها هم بلد نميشوند چون از اول كار خانه را انجام ندادند حاضر و آماده مشغول درس بودند و انتظار دارند كار خانه آنها را ديگران و يا كلفت انجام دهند، اما دختران درس نخوانده اگر هم بلد نباشند زود ياد مى‏گيرند چون در انجام دادن كار خانه افتخار مى‏كنند آنقدر سريع انجام مى‏دهند تا زود به همه امور خانه آشنا بشوند.

خواهران درس خوانده بيشتر به فكر گردش و تفريح و سياحت و مسافرت و ديدن دوستان و زيارت و غيره تمايل دارند و سعى آنها اين است بطور كلى از هر نظر آزاد باشند يعنى: بر خلاف آنچه كه اسلام فرموده، دخترانى كه درس نخوانده‏اند غالبا - فكر اداره كردن خانه و حفظ مال شوهر مى‏باشند چون كه هر چه همت دارند در داخل خانه است نه بيرون خانه، اصلا درس نخوانده‏ها به عفت و پاكدامنى بيشتر اهميت مى‏دهند، تا درس خوانده‏ها، غالبا درس خوانده‏ها پر توقع و اسراف كار هستند و درس نخوانده‏ها قانع و سازگار هستند.

درس خوانده‏ها كم طاقت و زود رنج و درس نخوانده‏ها پركار و پر طاقت و بردبار هستند، دخترانى كه درس خوانده‏اند آداب سخن گفتن و معاشرت را بهتر از درس نخوانده‏ها مى‏دانند، خلاصه زن درس خوانده باشد يا نخوانده باشد مرد بايد حقوق زن را رعايت فرمايد چون درباره زن بيشتر سفارش شده است حالا درباره حقوق مردان نسبت به زنان روايت ذكر شده است:

عن ابى عبدالله (عليه السلام) قال: جائت امراه الى رسول الله صلى‏الله عليه و آله فقالت يا رسول الله ما حق الزوج على المراه فقال اكثر من ذلك قالت فخبرنى عن شى منه قال: لا تخرج من بيتها بغير اذنه و عليها ان تتطيب باطيب طيبها و تلبس احسن ثيابها و تزين باحسن زينتها و تعرض نفسها عليه غدوه و عشيه و اكثر من ذلك حقوقه عليه‏(299) زنى آمد خدمت حضرت رسول اكرم صلى‏الله عليه و آله عرض كرد: اى رسول خدا حق شوهر بر زن چيست؟ فرمود: زياد است، عرض كرد: اندكى را به من بگوييد فرمود: زن بايد بدون اجازه شوهر از خانه خود خارج نشود و خود را بهترين بوهاى خوش (البته براى شوهر) معطر كند و بهترين لباسش را بپوشد و خود را از بهترين زينتى كه دارد بيارايد و هر صبح و شام خود را به شوهر عرضه بدارد.

قال رسول الله صلى‏الله عليه و آله اخبرنى اخى جبرئيل و لم يزل يوصينى بالنساء حتى ظننت ان لا يحل لزوجها ان يقول لها اف‏(300) برادرم جبرائيل به من خبر داد و همواره سفارش زنان را مى‏كرد تا آنجا كه گمان كردم براى شوهر جايز نيست به زنش حتى اف هم بگويد.

مى‏خواهد بفرمايد: احترام زن به قدرى بالا است مثل احترام كردن فرزندان نسبت به پدر و مادر.

روايت داريم كه مى‏فرمايد: محبت به زن داشتن دليل بر اين است كه ايمان بيشتر به خدا دارد، كلما ازداد العبد ايمانا ازدادا حبا للنساء(301) پيغمبر اكرم صلى‏الله عليه و آله مى‏فرمايد: هر بنده‏اى كه ايمانش به خدا بيشتر باشد به همسرش بيشتر اظهار علاقه و محبت مى‏كند، مثل همين روايت از امام صادق (عليه السلام) وارد شده مى‏فرمايد: كل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا(302) هر كس دوستدار ما خاندان عصمت و طهارت باشد به همسرش بيشتر اظهار دوستى مى‏كند.

قال الامام الصادق (عليه السلام): ملعونه ملعونه امراه توذى زوجها و تغمه و سعيده امراه تكرم زوجها و لا توذيه و تطيعه فى جميع الاحواله‏(303) نفرين خدا و نفرين خدا بر آن همسرى كه شوهرش را اذيت و غمگين كند و خوشا به سعادت آن همسرى باد كه به شوهرش احترام گذارد و او را آزار نرساند و در تمام مواقع از شوهر اطاعت كند.

درباره اذيت شوهر به عيال خود حضرت رسول اكرم صلى‏الله عليه و آله مى‏فرمايد: ايما رجل ضرب امراته فوق ثلاث اقامه الله يوم القيامه على روس الخلايق فيفضحه فضيحه ينظر اليه الاولون و الاخرون‏(304) هر مردى كه همسرش را بيش از سه بار در عمرش بزند خداوند او را ميان تمام مردم محشر چنان رسوا مى‏كند كه اولين و آخرين به او نظر مى‏كنند.

يكى از تكاليف الهى وفاى به عهد است

قد افلح المومنون الذين هم فى صلاتهم خاشعون و الذين هم عن اللغو معرضون، و الذين للزكوه فاعلون و الذين هم لفروجهم حافظون، الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون، و الذين هم لا منتهم و عهدهم راعون و الذين هم على صلواتهم يحافظون الئك هم الوارثون‏(305) همانا رستگار شدند اهل ايمان، آنان كه در نماز خاشع و خاضع هستند و آنان كه از لغو و سخن باطل و بيهوده اعراض و احتراز مى‏كنند و آنان كه زكات مال خود را به فقرا مى‏دهند و آنان كه فروج و اندامشان را از عمل حرام نگاه مى‏دارند مگر بر شوهرهايشان كه زنان عقدى آنها باشند پاكيزگان ملكى و در تصرف آنها كه هيچ گونه ملامتى در مباشرت اين زنان بر آنها نيست و كسى كه غير از اين زنان حلال را به مباشرت بطلبد البته ستمكار و متعدى خواهد بود و آنان كه به امانتها و عهد و پيمان خود كاملا وفا مى‏كنند و آنان كه در نمازشان در همه اوقات شرائط ظاهر و باطن نماز را محافظت مى‏نمايند، چنين كسانى وارث مقام عالى هستند.

در اينجا قرآن كريم اقامه صلوه را نشانه مومنان نمى‏شمارد بلكه خشوع در نماز را مخصوص آنان مى‏شمارد.

در حديث است حضرت رسول اكرم صلى‏الله عليه و آله مردى كه در حال نماز با ريش خود بازى مى‏كرد فرمود: اما انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه‏(306) اگر او در قلبش خشوع بود، اعضاى بدنش نيز خاشع مى‏شد.

يكى از صفات مومن امانت دارى است، مومن آن كسى است كه به عهد خود وفا كند و اوفوا بعهدالله اذا عاهدتم‏(307) به عهد خداوند وفا كنيد هنگامى كه عهد و پيمان بستيد.

قال على بن موسى الرضا (عليه السلام): لا يكون المومن مومنا حتى يكون فيه ثلاث خصال: سنه من ربه و سنه من نبيه و سنه من وليه، اما السنه من ربه فكتمان سره، و اما السنه من نبيه فمدارات الناس و اما و اما السنه من وليه فالصبر فى البساء و الضراء(308) حضرت امام رضا (عليه السلام) فرموده: مومن نيست كسى مگر در او سه خصلت باشد: يك دستور از خداوند داشته باشد و يك دستور از حضرت رسول اكرم صلى‏الله عليه و آله و يك دستور از مولى خود داشته باشد، اما دستور از خداوند عالم اين است كه اسرار ديگران كه در نزدش امانت است حفظ كند و فاش نكند و اما دستور از نبى اكرم صلى‏الله عليه و آله آن است كه با مردم در گفتار و رفتار و معامله و غيره كاملا مدارا فرمايد، اگر زمانى پيش آمد طرف مقابل خطا كرد او را عفو نمايد، اما دستور از ولى خودش داشته باشد آن است كه در مصيبتها و ناراحتيها تحمل كند و صبر نمايد، براى اينكه دنيا مركز غم و اندوه و گرفتارى است و مزرعه آخرت است هرچه انسان در دنيا صابر باشد اجرش در پيشگاه خداوند بيشتر است.

قضيه عنسبه متهم

بعد از واقعه صفين حزبى بنام خوارج بوجود آمد در زمان حجاج بن يوسف، جمعى را به اتهام وابستگى به اين حزب دستگير كردند و براى مجازات نزد حجاج آوردند كه به وضع آنان رسيدگى كند و مجازات نمايد.

حجاج همه را مجازات كرد، نوبت به نفر آخرى رسيد موذن اذان گفت: موقع نماز حجاج از جا حركت نمود و متهم را به يكى از حضار مجلس كه بنام عنسبه بود سپرد، گفت: امشب او را پيش خود نگهدار فردا صبح بياور مجازات كنم.

عنسبه با او از عمارت خارج شد در بين راه متهم به عنسبه گفت: آيا مى‏توان به تو اميد خير داشت؟ عنسبه گفت: توفيق شود قدمى برمى‏دارم.

متهم گفت: بخدا قسم من از خوارج نيستم و بر كسى خروج نكرده‏ام و با كسى جنگ نكرده‏ام، به من ستم كرده‏اند، اميدوارم خداوند لطف كند به حال من تمناى من اين است كه اجازه دهيد امشب بروم پيش عيال و فرزندانم و از آنها وداع كنم و كارهايم را درست كنم، فردا اول وقت بيايم.

عنسبه مى‏گويد: من از اين حرف خنده‏ام گرفت و جواب ندادم، دوباره او تكرار كرد و اين دفعه تقاضاى او در من اثر كرد، به دلم افتاد كه خوب است به خداوند اعتماد كنم و او را رها نمايم، گفتم: برو ولى فردا اول وقت بيا.

متهم گفت: عهد كردم كه فردا اول وقت پيش شما هستم، متهم رفت تا از چشمم دور شد، به خود آمدم و از كرده خود ناراحت شدم و با خود گفتم: چرا خودم را در معرض غضب حجاج قرار دادم؟ با ناراحتى به منزل رفتم قصه را به عيال تعريف و در ميان گذاشتم، ايشان من را ملامت و سرزنش كرد، تا صبح نخوابيدم، مانند انسان مار گزيده و يا فرزند مرده به خود مى‏پيچيدم تا صبح شد، ديدم متهم اول وقت آمد تعجب كردم و گفتم: چرا آمدى؟

گفت: كسى كه خدا را گواه بگيرد نقض عهد و پيمان نمى‏كند، او را به دارالاماره نزد حجاج بردم و جريان را نقل كردم، حجاج تعجب كرد از ايمان اين مرد كه چطور برگشته و آمده، آنگاه حجاج روى كرد به عنسبه، گفت: دوست دارى او را به تو ببخشم؟

گفت: بلى ممنونم، حجاج متهم را بخشيد به عنسبه و او از قتل حتمى نجات پيدا كرد عنسبه با كمال خوشحالى از دارالعماره متهم را بيرون آورده و آزاد كرد و او بدون اينكه از عنسبه تشكر و قدردانى كند رفت، عنسبه بسيار ناراحت شد، گفت: اين مرد ديوانه است و الا تشكر مى‏كرد.

لكن فردا متهم دوباره پيش عنسبه آمد و از او قدردانى و تشكر كرد و گفت: نجات دهنده من خداوند مهربان بود و تو وسيله اين كار بودى، اگر ديروز من از تو قدردانى مى‏كردم تو را شريك نعمت خداوند قرار مى‏دادم و اين كار درست نبود و لذا اول تشكر حق تعالى را بجاى آوردم و بعد هم امروز آمدم از شما قدردانى نمايم و عذر خواهى كرد و رفت‏(309).

ان الله لا يخلف الميعاد(310) خداوند خلف وعده نمى‏فرمايد، آن كسى كه در عهد خود ثابت است به يكى از صفات الهى متصف است.

غلام آزاد شده و حضرت سجاد (عليه السلام)

يكى از غلامان آزاد شده حضرت سجاد (عليه السلام) در اثر كار و فعاليت سرمايه‏اى بدست آورد، زمانى آن حضرت دچار مضيقه مالى شد، از غلام آزاد شده خويش ده هزار درهم قرض خواست كه هر وقت قادر باشد بپردازد، او درخواست گرو كرد.

حضرت از عباى خود نخى كشيد و به وى داد، فرمود: اين وثيقه من است تا در موقع اداء دين نزد شما باشد، براى قرض دهنده قبول چنين وثيقه‏اى سنگين ولى با توجه به شخصيت آن حضرت و بياناتى كه فرمود، مبلغ مورد نظر را به حضرت تسليم كرد و نخ عبا را گرفت و در قوطى كوچكى جاى داد، اتفاقا خيلى زود براى حضرت گشايش مالى و ده هزار درهم را نزد طلبكار آورد، اينچنين فرمود: ثم قال له: قد احضرت مالك فهات وثيقتى فقال له: جعلت فداك ضيعتها قال: اذا لا تاخذ مالك منى ليس مثلى يستخف بذمته قال: فاخرج الرجل الحق فاذا فيه الهدبه فاعطاها على بن الحسين (عليه السلام) الدراهم و اخذ الهدبه فرمى بها و انصرف‏(311)

فرمود: پولت حاضر است، وثيقه مرا بياور، عرض كرد: من نخ عبا را گم كردم. حضرت فرمود: در اين صورت طلب خود را از من نگير، تعهد شخصى مثل مرا نبايد ناچيز گرفت، ناچار مرد قوطى كوچك را آورد و ديد نخ عبا در آن هست، نخ را تسليم نمود حضرت پولها را پرداخت و نخ را گرفت و به دور انداخت.

يك نخ عبا به تنهايى هيچ ارزشى ندارد ولى وقتى نخ نشانه تعهد و التزام يك انسان شريف و با فضيلت باشد آنقدر ارزنده و گرانبها است كه مى‏توان وثيقه ده هزار درهم و دينار گردد و در موعد مقرر طلب خود را دريافت نمود.

حقوق زنان و كودكان

عن ابى عبد الله (عليه السلام) قال رسول الله صلى‏الله عليه و آله احبوا الصبيان و ارحموهم و اذا وعدتموهم فوفا لهم لا يرون الا انكم ترزقونهم‏(312)

حضرت رسول اكرم صلى‏الله عليه و آله فرموده: كودكان را دوست بداريد و با آنان عطوف و مهربان باشيد، وقتى به آنها وعده‏اى مى‏دهيد حتما وفا كنيد زيرا كودكان شما را رازق خود مى‏دانند.

قال الامام صادق (عليه السلام): ان الله عزوجل ليس يغضب لشى كغضبه للنساء و الصبيان‏(313) روايت ديگر دارد از امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: خداوند براى هيچ چيز به قدر تجاوز به حقوق زنان و كودكان غضب نمى‏كند.

عن على بن ابى طالب (عليه السلام) قال: قال رسول الله صلى‏الله عليه و آله: اذا وعد احدكم صبيه فلينجز(314) على (عليه السلام) از رسول اكرم صلى‏الله عليه و آله روايت كرده است كه فرمود: وقتى يكى از شما به فرزند خود وعده‏اى داد البته به آن وفا كند و از عهد آن تخلف ننمايد.

وفاى به عهد و پيمان

قال رسول الله صلى‏الله عليه و آله: اقربكم منى غدا فى الموقف اصدقكم فى الحديث و اداكم للامانه و اوفاكم بالعهد و احسنكم خلقا و اقربكم من الناس‏(315)

رسول اكرم صلى‏الله عليه و آله مى‏فرمود: كسانى كه در سخن راستگوتر و در اداء امانت مواظبتر و در عهد و پيمان باوفاتر و در اخلاق نيكوتر و با مردم گرمتر هستند، در قيامت به من از همه نزديكترند.

عن موسى بن جعفر (عليه السلام): عن آبائه قال: قال رسول الله صلى‏الله عليه و آله لا دين لمن لا عهد له‏(316)

حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت كرده است كه رسول اكرم صلى‏الله عليه و آله فرمود: مسلمان نيست آن كس كه به عهد و پيمان وفادار نباشد.

امانتدارى علامت ايمان است

يا ايها الذين آمنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا امانتكم و انتم تعلمون‏(317) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به خدا و پيامبر خيانت نكنيد و نيز در امانات خود خيانت روا مداريد.

درباره شان نزول اين آيه رواياتى نقل شده از جمله: امام باقر و امام صادق عليهما السلام چنين روايت كرده‏اند كه: پيامبر دستور داد يهود بنى قريظه را كه طايفه‏اى از يهود مدينه است محاصره كنند، بيست و يك شب ادامه يافت لذا ناچار شدند پيشنهاد صلحى بكنند، مثل صلحى كه برادرانشان از طايفه بنى نضير يا بنى قينقاع (آنها هم گروه ديگرى از يهود مدينه است كرده بودند) بكنند، به اين ترتيب كه از سرزمين مدينه به شام كوچ نمايند.

رسول اكرم صلى‏الله عليه و آله از پيشنهاد امتناع فرمود، چون در قولشان مشكوك بود، فرمود: شما بايد براى حكميت سعد بن معاذ را بپذيريد، آنها تقاضا كردند كه ابولبابه را كه يكى از ياران پيامبر بود در مدينه نزد آنها بفرستد، ابولبانه با آنها سابقه دوستى داشت و خانواده و فرزندان و اموالشان نزد آنها بود.

رسول خدا صلى‏الله عليه و آله اين پيشنهاد را قبول كرد، ابولبانه را نزد آنها فرستاد با ابولبانه مشورت كردند كه آيا صلاح است حكميت سعد بن معاذ را بپذيرد؟ ابولبانه با دست اشاره كرد به گلوى خود، يعنى: اگر بپذيرد كشته خواهيد شد، تن به اين پيشنهاد ندهيد.

به امر خدا جبرئيل اين موضوع را به رسول خدا خبر داد، ابولبابه مى‏گويد: يك مرتبه همانجا متوجه شدم كه من به خدا و رسولش خيانت كردم، آيات قبل درباره او نازل شد، در اين هنگام ابولبانه سخت پريشان شد به طورى كه آمد خود را با طناب به يكى از ستونهاى مسجد پيامبر بست و گفت: بخدا سوگند نه غذا مى‏خورم و نه آب مى‏نوشم تا مرگ من فرارسد، مگر اينكه خداوند توبه مرا بپذيرد.

هفت شبانه روز گذشت نه غذا خورد و نه آب نوشيد آنچنان شد كه بيهوش به روى زمين افتاد، خداوند توبه او را پذيرفت اين خبر بوسيله ام سلمه و ابولبابه رسيد ولى قسم خورد كه من خود را از ستون باز نمى‏كنم تا پيامبر صلى‏الله عليه و آله بيايد و مرا بگشايد، رسول خدا آمد و او را از طناب باز كرد، ابولبانه گفت: براى تكميل توبه خود خانه‏ام را كه در آن مرتكب گناه شده‏ام رها خواهم كرد و از تمام اموالم صرف نظر مى‏كنم، پيامبر صلى‏الله عليه و آله فرمود: كافى است كه يك سوم از اموالت را در راه خدا صدقه بدهى‏(318).

صفات منافق

يكى از صفات منافق خيانت در امانت است در حديث وارد شده:

قال رسول الله صلى‏الله عليه و آله: آيه المنافق ثلاث اذا حدث كذب و اذا وعد خلف و اذا الئتمن خان و صلى و زعم انه مسلم‏(319)

علامت منافق سه چيز است هنگام سخن گفتن دروغ مى‏گويد: وعده دادن تخلف مى‏كند هنگاميكه امانتى نزد او بگذاريد خيانت مى‏نمايد اين شخص منافق است ولو اينكه روزه بگيرد و نماز بخواند و خودش را مسلمان بداند.

كليد دارى كعبه

ان الله يامركم ان تودوا الامنت الى اهليها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل‏(320) خداوند به شما فرمان مى‏دهد كه امانتها را به صاحبان آن برسانيد و هنگامى كه ميان مردم داورى مى‏كنيد از روى عدالت داورى كنيد.

اين آيه زمانى نازل گرديد كه رسول خدا صلى‏الله عليه و آله با پيروزى كامل وارد شهر مكه گرديد عثمان بن طلحه كه كليددار خانه كعبه بود را احضار كرد و كليد را از او گرفت تا درون خانه كعبه را از وجود بتها پاك سازد.

عباس عموى پيامبر صلى‏الله عليه و آله پس از انجام و پايان پاك سازى تقاضا كرد كه رسول الله كليد خانه خدا را به او تحويل دهد و مقام كليددارى بيت الله كه در ميان عرب يك مقام برجسته‏اى بود به او سپرده شود، ولى پيامبر بر خلاف اين تقاضا پس از تطهير خانه كعبه در را بست و كليد را به عثمان بن طلحه تحويل داد و آيه را تلاوت نمود: ان الله يامركم ان تودوا الامنت الى اهليها(321).

دقت در قضاوت

در احاديث وارد شده روزى دو كودك خردسال هر كدام خطى نوشته بود و براى داورى در ميان آنها و انتخاب بهترين خط به حضور امام حسن رسيدند، على (عليه السلام) كه ناظر اين صحنه بود فورا به فرزند خود فرمود: يا بنى انظر كيف تحكم فان هذا حكم و الله سالك عنه يوم القيامه‏(322) فرزندم درست دقت كن چگونه داورى مى‏كنى زيرا اين خود يك نوع قضاوت است و خداوند روز قيامت درباره آن از تو سوال مى‏كند.