داستانهاى شگفت انگيز از زيارت عاشورا و تربت سيد الشهدا عليه السلام

حيدر قنبرى

- ۱ -


مقدمه
سند و فضيلت زيارت عاشورا
زيارت عاشورا اگرچه به حسب ظاهر از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام نقل شده ؛ زيرا صفوان كه از ياران امام باقر و امام صادق عليهماالسلام است مى گويد: ((من در روز عاشورا در خدمت امام باقر عليه السلام بودم كه اين زيارت را قرائت فرمودند)).
همچنين مى گويد: ((امام صادق عليه السلام پس از زيارت اميرالمؤ منين عليه السلام به طرف كربلا اشاره كردند و اين زيارت را قرائت كردند)).
اما در واقع اين زيارت از ناحيه خود خداوند متعال نازل شده و از احاديث قدسى است ؛ چون شيخ عباس قمى در مفاتيح الجنان از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه : ((آن حضرت از پدر بزرگوارش و ايشان از اجداد طاهرينش و آنان از پيامبر اكرم و آن حضرت از جبرئيل و جبرئيل از خداوند متعال نقل مى كنند كه حضرت احديّت به ذات مقدس خود قسم خورده كه هر كس امام حسين عليه السلام را با اين زيارت ، از دور يا نزديك زيارت كند، زيارت او را مى پذيرم و خواهش و حاجت او را برآورده مى كنم و فوز به بهشت و آزادى از جهنم را به او عطا مى كنم و شفاعت او را در حق هر كس كه بخواهد قبول مى نمايم )).
سپس امام صادق عليه السلام به صفوان مى گويد: ((هر گاه حاجتى پيدا كردى اين زيارت را بخوان كه بر آورده خواهد شد)).
همچنين در بحارالانوار از علقمة بن محمد حضرمى از امام باقر عليه السلام حديثى را نقل كرده كه مضمونش چنين است كه حضرت فرمود: ((هر كس امام حسين عليه السلام را با اين زيارت (زيارت عاشورا) زيارت كند خداوند متعال صد هزار هزار درجه به او بدهد و مثل كسى باشد كه با امام حسين عليه السلام شهيد شده باشد و از آن روزى كه امام حسين عليه السلام شهيد شده و هر پيغمبر و رسولى و هر كس كه آن حضرت را زيارت كرده خداوند ثواب همه آنها را در نامه اعمال او بنويسد)).(1)
همانگونه كه در بحث خداشناسى ، اول بايد انسان ظرف وجودى اش را از همه آلودگى ها پاك كند و با گفتن ((لا اله )) نفى الوهيت از همه خدايان دروغين و طواقيت بنمايد آنگاه با گفتن ((الا اللّه )) تسليم در مقابل حضرت احديت شود.
در زيارت عاشورا نيز همين مسأ له حاكم است و به قول عرفا و حكما، اول بايد تخليه صورت گيرد سپس تحليه انجام شود؛ يعنى براى اينكه انسان ملبّس به لباس مقدس تولاّ و تبرّا شود و شيعه و پيرو بودن خود را به اثبات برساند اول بايد از دشمنان حضرات معصومين تبرّى بجويد و ظرف وجودى اش را پاك سازد تا خودش را آماده كند براى تقديم سلام به حضور مقدس امام حسين و اولاد و اصحاب آن حضرت .
روى اين حساب است كه در زيارت عاشورا دستور داده شده كه اول بايد دشمنان و ظالمان و ستمگران به خاندان عصمت و طهارت را لعن و نفرين كرد بعد خدمت امام حسين عليه السلام سلام داد. اما براى اينكه انسان كاملاً دشمنى خود را نسبت به دشمنان اهل بيت و امام حسين عليه السلام و دوستى خود را نسبت به خاندان پيامبر اكرم مخصوصاً حضرت اباعبداللّه الحسين برساند بايد اول صد مرتبه لعن و نفرين كند بعد صد مرتبه سلام و درود و تحيت . كه منقول است خيلى از بزرگان و مراجع و عرفا، زيارت عاشورا را با صد بار لعن و سلام مى خواندند از جمله نقل شده كه امام خمينى رحمه الله عليه چنين زيارت مى كردند.
همچنين حضرت آية اللّه العظمى بهجت مى گويد: ((شيخ انصارى زيارت عاشورا با صد لعن و سلام مى خواندند)).
بنابراين ، زيارت عاشورا محكى است كه شيعيان و دوستان اهل بيت را به منصّه ظهور و بروز مى رساند و به همين جهت است كه دشمنان خاندان نبوت و رسالت ، مخصوصاً وهّابيها، در كربلا و نجف و عتبات عاليات و مكه و مدينه از به همراه بردن و خواندن مفاتيح مخالفت مى كنند كه عمده مخالفتشان به خاطر زيارت عاشورا است .
چند تذكر در مورد زيارت عاشورا
1 اگر قرائت صد بار لعن و سلام در هنگام زيارت عاشورا باعث عسر و حرج و يا سبب نخواندن زيارت عاشورا شود اگر چنانچه بعد از هر بخش از لعن ها و سلام ها بگويد: ((تسعاً و تسعين مرّه )) ان شاء اللّه ثواب زيارت كامل را خواهد داشت .
2 در مفاتيح الجنان چند جمله در حاشيه زيارت عاشورا آمده يعنى : ((و بالبرائة ممّن قاتلك و نصب لك الحرب و بالبرائة ممن اسّس اساس الظلم و الجور عليكم و ابرء الى اللّه و الى رسوله )) .
چون در خيلى از كتب ادعيه معتبره اين جملات جزء زيارت عاشورا آمده لذا خواندن اين جملات الزامى است .
3 يكى از ويژگى هاى زيارت عاشورا علاوه بر ثواب عظيم اخروى كه ذكر گرديد باعث بر آورده شدن حاجتهاى لاعلاج است ، شاهدش هم داستانهايى است كه در كتاب آمده ؛ بدين سبب سفارش ‍ مى شود هر كس براى هر حاجتى كه متوسل به اين زيارت شريف مى شود 40 روز مرتب آن را قرائت نمايد و افضل اوقات آن نيز بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب است .
4 بعد از خواندن زيارت عاشورا حتماً دو ركعت نماز زيارت امام حسين عليه السلام را بخواند كه همانند نماز صبح مى باشد.
5 بعد از زيارت عاشورا و دو ركعت نماز، دعاى علقمه حضرمى را نيز بخواند كه در مفاتيح الجنان با نام ((دعاى بعد از زيارت عاشورا)) آمده است .
6 اگر كسى بتواند زيارت عاشورا را روزى دو بار بخواند خيلى خوب است ؛ يعنى يكبار اول شب و يا آخر روز و يك بار هم اول صبح و قبل از طلوع آفتاب ؛ زيرا از عارف بزرگ و جمال العارفين حضرت آية اللّه سيد على آقا قاضى تبريزى منقول است كه بعد از ارتحالشان كسى ايشان را در عالم رؤ يا ديد و سؤ ال كرد: چه عملى در آنجا از همه مهمتر است ؟ مى فرمايد: ((زيارت عاشورا. بعد مى گويد: من پشيمانم كه چرا روزى يكبار زيارت عاشورا را قرائت كردم و دوبار نخواندم )).
و امّا فضيلت تربت سيّدالشّهداء عليه السلام
در فضيلت تربت سيدالشهداء همين بس كه در روايت آمده كه : ((خاك كربلا از چهار فرسخ تا چهار فرسخ از خاك بهشت است و در روز قيامت ضميمه بهشت خواهد شد)).
شاهد اين روايت هم قضيه اى است كه بين يكى از منجمين غربى و يك عالم شيعى اتفاق افتاده كه منجم مزبور ادعا مى كرده كه هر كس هر چه سؤ ال كند او جواب مى دهد؛ عالم شيعى ، قطعه اى از تربت سيدالشهدا را در داخل دست خود مى گيرد و مى گويد: اين چيست ؟ منجم مزبور پس از لحظاتى تأ مل رنگ چهره اش متغير مى شود و مى گويد: من مى دانم داخل دستت چيست آن قسمتى از خاك بهشت است اما متحيّرم از اينكه چگونه در دست تو قرار گرفته ! و بعد از اينكه مى فهمد تربت فرزند پيامبر اسلام است مسلمان مى شود.
قضيه ديگرى كه من خود از نزديك شاهد آن بودم اين است كه : حدود 20 سال پيش در روستاى ما به نام ((روستاى دستجرد قاقزان )) از توابع استان قزوين كه رودخانه نسبتاً بزرگى از دروازه روستا مى گذرد و در ايام بارندگى از آنجا سيل جارى مى شود، روزى سيل مهيب و زيادى آمد، جورى كه مردم همه به وحشت افتادند و هر لحظه هم مقدار و شدّت سيل بيشتر و وحتشتناك تر كى شد و عنقريب بود كه سيل وارد كوچه ها و خانه ها گردد و تلفات و خسارات سنگينى را به بار آورد. در اين هنگام به ذهن فرد يا افرادى خطور كرد كه اگر مقدارى تربت سيدالشهدا بريزند سيل فروكش مى كند، همين كار را كردند به فاصله خيلى كم سيل مقدارى فروكش كرد و هر لحظه كمتر و كمتر شد تا جايى كه ديگر خطر رفع شد و مردم از اضطراب و وحشت و نگرانى بيرون آمدند.
از اين قبيل قضايا در عظمت تربت سيدالشهدا الى ماشاءاللّه است كه ما بخشى از اين داستانها را در كتاب حاضر آورده ايم .
بنابراين ، كسانى كه تربت به همراه دارند حالا چه براى تبرّك و چه براى نماز - بايد احترام آن را نگه دارند. حتى كسانى كه به زيارت كربلا و عتبات عاليات مشرّف مى شوند (ان شاء اللّه خداوند به همه آرزومندان قسمت كند) بايد احترام آنجا را نگه دارند و بدانند كه در زمين بهشت دارند قدم بر مى دارند.
از مقدس اردبيلى نقل شده كه وقتى به كربلا مشرّف مى شد به دستشوييهاى آنجا نمى رفت بلكه به نوعى از انواع در بيرون چهارفرسخى تخلّى مى كرد.
با اينكه خوردن خاك حرام است اما خوردن مقدار كمى از تربت امام حسين عليه السلام نه تنها حرام نيست بلكه سفارش به خوردنش شده و دواى هر دردى است ، چنانچه امام صادق عليه السلام فرموده :
((ما مريضهايمان را با تربت شفا مى دهيم )).
البته اگر ما از تربت استفاده كرديم و دردمان دوا نشد به تربت بى اعتقاد نشويم ؛ چون امام صادق عليه السلام فرموده :
((وقتى تربت را از كربلا مى برند جن خودشان را به تربت مى مالند و اثر آن را مى برند لذا فرموده وقتى تربت را مى بريد زياد نام خدا را بر آن بخوانيد تا سالم بماند)) و تربت سالم محال است اثر نكند.
سؤ ال :
در اينجا سؤ ال مشتركى مطرح مى شود و آن اينكه : چرا خداوند در زيارت و تربت امام حسين عليه السلام اين همه ثواب و فضيلت قرار داده كه در دنيا اين همه فوايد دارند و دواى هر دردى هستند و در آخرت هم داراى آن همه ثواب مى باشند كه زيارت عاشورا از همه زيارتها بالاتر است و تربت امام حسين هم از همه تربت ها حتى خاك كعبه و حرم پيغمبر بالاتر است ؟!
جواب :
در اينجا يك جواب نقضى مى دهيم و يك جواب حلّى :
اما جواب نقضى : همانطور كه خداوند در بعضى از گياهان ، اثر شفا بخشى قرار داده و در بعضى قرار نداده چه اشكال دارد كه در زيارت و خاك و تربت هم همين كار را كرده باشد، يعنى در تربت و زيارت سيدالشهدا اين اثر را قرار داده باشد اما در غير آنها نه حتى در خاك خانه خودش .
اما جواب حلى : و علت اينكه چرا فقط در زيارت و تربت سيّدالشّهدا چنين اثرى را قرار داده و لا غير بخاطر اين است كه مصيبت امام حسين از همه مصيبتها اعظم بوده حتى على عليه السلام كه اول مظلوم عالم است و حضرت صديقه طاهره كه اول مظلومه عالم است مصيبتشان در مقابل مصيبت امام حسين كوچك است ؛ زيرا وقتى حضرت امام حسن مجتبى مسموم گرديده بود و امام حسين عليه السلام بالاى سر آن حضرت گريان بود امام حسن خطاب به امام حسين عليه السلام فرمود: ((حسين جان ! چرا گريان هستى هيچ مصيبتى به مصيبت تو نمى رسد)) و جمله معروف ((لا يوم كيومك يا اباعبداللّه )) را امام حسن عليه السلام در همين جريان فرمودند.
عظمت حادثه كربلا
و در تاريخ است كه : ((وقتى حضرت آدم عليه السلام بخاطر ترك اولى از بهشت رانده شد و در زمين قرار گرفت بعد از حدود 200 سال گريه و ناله و اشك و آه ، خداوند متعال خواست به آدم ترحّم كند، تابلويى را در جلو چشمش قرار داد و فرمود: خداوند را با اين اسامى مقدس بخوان . و آن ، اسامى پنج تن آل عبا بود حضرت آدم خداوند را كه به آن اسامى مقدس مى خواند به اسم امام حسين عليه السلام كه رسيد حالش منقلب شد و اشك از ديدگانش جارى شد، به خداوند عرض كرد: خدايا! چه سرّى است اسم پنجمى را كه بر زبان راندم اشكم جارى شد؟
خداوند فرمود: اى آدم ! به آسمان نگاه كن . نگاه كرد ديد آسمان همه اش دود و بخار است . عرضه داشت : پروردگارا! اين چيست من مى بينم ؟
خداوند فرمود: اين عطش و تشنگى حسين است و مصيبت تشنگى از همه مصيبتها بالاتر است . او فرزند آخرين پيامبر يعنى محمّد مصطفى است كه امت جدّش آب را به روى او و اطفالش مى بندند و او را تشنه شهيد مى كنند.
و در تاريخ كربلا هست كه در روز عاشورا زبان مبارك امام حسين عليه السلام مانند چوب خشك شده بود و به لبهاى مباركش كه مى خورد زخم مى كرد. آرى دشمنان امام حسين حتى به طفل شيرخواره هم رحم نكردند، على اصغر مانند ماهى از آب بيرون افتاده لبان كوچكش را از تشنگى باز و بسته مى كرد اما دشمن قسىّ القلب به جاى آب ، تير سه شعبه داد. و پيكر پاك اباعبداللّه الحسين عليه السلام را پس از شهادت در زير پاى سمّ اسبان لگدكوب كردند و خيمه ها را آتش زدند و سرهاى مطهر شهدا را روى نيزه ها زدند و با اسرا آنگونه رفتار كردند.
لعنة اللّه على القوم الظالمين .
بنابراين ، هيچ استبعادى ندارد كه خداوند بخاطر اين مصيبت عظمى كه امام حسين و اهلبيت و فرزندان و ياران و اصحاب آن حضرت ديدند چنين اثرى را در زيارت عاشورا و تربت سيّدالشهدا قرار دهد كه حتى از مرگ قطعى هم شفا دهند و چيزهاى محيّرالعقول را به وجود بياورند.
اللهم ارزقنا زيارة الحسين عليه السلام و اولاده و اصحابه فى الدنيا و شفاعتهم فى الا خرة و اجعلنا من شيعتهم .
اللهم ارنى الطلعة الرشيدة و العزّة الحميدة و اكحل ناظرى بنظرة منى اليه و عجل فرجه و سهل مخرجه .
اللهمّ اجعلنا من اعوانه و انصاره و شيعته و محبيه و الذابين عنه والمسارعين اليه فى قضاء حواجه و الممتثلين لاوامره و المستشهدين بين يديه .
تقديم به ساحت مقدس قطب عالم امكان ، عصاره خلقت ، سلاله احمد، كهف الحصين و غياث المضطر المستكين ، ولى اللّه الاعظم ، خاتم الاوليا، بقية اللّه فى الارضين حضرت حجة بن الحسن العسكرى روحى و ارواح المشفقين لتراب مقدمه الفداء.
در پايان از برادر عزيز و ارجمندم جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى ((سيّد عبداللّه حسينى )) مدير محترم انتشارات مهدى يار كه قبول زحمت كردند و نشر و پخش اين كتاب را به عهده گرفتند صميمانه تقدير و تشّكر مى كنم .
همچنين از همسرم خانم ملاّيى كه از ساليان گذشته در ثبت و ضبط و كارهاى مقدماتى اين كتاب و بقيه آثارى كه اميد است ان شاء اللّه به زيور طبع آراسته گردند مرا يارى كردند تشكّر مى كنم .
والسّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته
حيدر قنبرى
2/10/1379
مطابق با 25 ماه مبارك رمضان
بخش اوّل : داستانهايى از زيارت عاشورا
سفارش مؤ كّد امام زمان (عج ) به خواندن زيارت عاشورا
سيّد احمد رشتى مى گويد:
تاريخ 1280 هجرى قمرى به عزم زيارت بيت اللّه از رشت به تبريز رفتم و از آنجا مركبى كرايه كرده و روانه شدم ، در منزل اوّل سه نفر ديگر با من رفيق شدند.
در يكى از منازل بين راه خبر دادند كه قدرى زودتر روانه شويم كه منزل آينده خطرناك و مخوف است كوشش كنيد كه از كاروان عقب نمانيد.
از اين جهت دو سه ساعت به صبح مانده راه افتاديم هنوز يك فرسخ نرفته بوديم كه هوا منقلب شد و برف باريدن گرفت به طورى كه رفقا هر كدام سرهاى خود را به پارچه پيچيدند و تند رفتند من هم هر چه كردم كه بتوانم با آنها بروم ممكن نبود سرانجام از آنها عقب ماندم و ناچار از اسب پياده شده و در كنار راه نشسته و متحير بودم مخصوصاً به خاطر ششصد تومان پولى كه براى هزينه سفر همراه داشتم نگرانى بيشترى داشتم .
با خود گفتم : همين جا تا صبح مى مانم و به منزل قبلى بر مى گردم و از آنجا چند نفر مستحفظ به همراه داشته خود را به قافله مى رسانم .
در اين انديشه بودم كه در برابر خود باغى ديدم كه باغبانى با بيلش برف درختان را مى ريخت تا مرا ديد جلو آمد و گفت : كيستى ؟
گفتم : رفقايم رفتند و من مانده ام و راه را نمى دانم .
به زبان فارسى فرمود: نافله (2) بخوان تا راه را پيدا كنى . من مشغول نافله شدم نماز شب تمام شد باز آمد و فرمود: نرفتى ؟
گفتم : واللّه راه را نمى دانم .
فرمود: جامعه بخوان .(3)
من زيارت جامعه را از حفظ نداشتم و اكنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و زيارت جامعه را تماماً از حفظ خواندم .
باز آمد و فرمود: نرفتى و هنوز اينجايى ؟
بى اختيار گريه ام گرفت ، گفتم : آرى راه را نمى دانم .
فرمود: عاشورا(4) بخوان .
زيارت عاشورا را نيز از حفظ نداشتم و اكنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و مشغول زيارت عاشورا شدم و همه اش را حتى لعن و سلام و دعاى علقمه را از حفظ خواندم .
بار سوم آمد و فرمود: نرفتى و هستى ؟
گفتم : آرى نرفتم هستم تا صبح .
فرمود: من هم اكنون تو را به قافله مى رسانم . سپس رفت و بر الاغى سوار شد و بيل خود را به دوش گرفت و آمد.
فرمود: رديف من بر الاغ سوار شو. من هم پشت سر او سوار شدم و افسار اسبم را كشيدم ، اسب اطاعت نكرد.
فرمود: جلو اسب را به من بده . عنان اسب را به دست راست گرفت و راه افتاد. اسب در نهايت تمكين پيروى كرد.
سپس دست مباركش را بر زانوى من گذاشت و فرمود: شما چرا نافله نمى خوانيد؟
نافله ، نافله ، نافله ، سه بار تكرار كرد.
آنگاه فرمود: شما چرا عاشورا نمى خوانيد؟
عاشورا، عاشورا، عاشورا.
سپس فرمود: شما چرا جامعه نمى خوانيد؟
جامعه ، جامعه ، جامعه .
دقت كردم ديدم در وقت پيمودن راه به نحو دايره راه طى مى كرد يك مرتبه برگشت و فرمود: اينها رفقاى شمايند كه كنار نهر آبى فرود آمده و براى نماز صبح وضو مى گيرند.
پس من از الاغ پياده شدم و خواستم سوار اسبم شوم نتوانستم آن آقا پياده شد و بيل را در برف فرو كرد و به من كمك كرد تا سوار شدم و سر اسب را به طرف رفقايم بر گردانيد من در اين هنگام با خود گفتم اين شخص كى بود كه به زبان فارسى حرف مى زد و حال آنكه زبانى جز تركى و مذهبى جز عيسوى در آن نواحى نبود و چگونه با اين سرعت مرا به قافله رساند؟
برگشتم پشت سر خود را نگاه كردم ديدم كسى نيست .(5)
تأ ثّر از اينكه هر روز زيارت عاشورا را نخواندم
عالم جليل آقاى شيخ عبدالهادى حائرى مازندرانى از والد خود مرحوم حاجى ملاّ ابوالحسن نقل كرده كه من حاجى ميرزا على نقى طباطبايى را بعد از رحلتش به خواب ديدم و به او گفتم : آرزويى دارى ؟ گفت : يكى و آن اين است كه چرا در دنيا هر روز زيارت عاشورا نخواندم . و رسم سيد اين بود كه در دهه محرم زيارت عاشورا مى خواند نه در تمام سال و لذا افسوس مى خورد كه چرا تمام سال نمى خواندم .(6)
مزد دادن امام زمان عليه السلام براى خواندن زيارت عاشورا
حاج سيد احمد (رحمة اللّه عليه ) براى من نوشت كه روز جمعه در مسجد سهله در حجره نشسته بودم . ناگاه سيد موقّر معمّمى بر من داخل شد كه قباى فاخرى و عباى قرمزى پوشيده بود، نظرى كرد به آنچه در زاويه حجره بود كمى از كتب و ظروف و فرشى بود فرمود:
براى حاجت دنيا كفايت مى كند تو را و تو هر روز صبح به نيابت صاحب الزمان عليه السلام زيارت عاشورا مى خوانى و خرجى هر ماهت را از من بگير كه محتاج احدى نباشى و قدرى پول به من داد و گفت :
اين كفايت يك ماه تو را مى نمايد.
و رفت رو به در مسجد و من به زمين چسبيده بودم و زبان من بند آمده بود و هر چه خواستم تكلّم بنمايم نتوانستم و حتى نتوانستم برخيزم تا سيد خارج شد و همين كه بيرون رفت گويا قيودى از آن بر من بود و باز شد و شرح صدرى پيدا كردم پس برخاستم و از مسجد خارج شدم آنچه تفحص كردم اثرى از آن آقا نديدم .(7)
توسعه رزق و روزى با زيارت عاشورا
چون اول باب سه حديث درباره زياد شدن رزق و روزى با زيارت امام حسين عليه السلام است لذا اين حكايت را هم مى نويسم و دليل ديگرش روضه خوانى تاجر نصرانى : عالم جليل و زاهد مسلم آقاى شيخ عبدالجواد حائرى مازندرانى فرمود كه : روزى كسى آمد خدمت خلد مكان شيخ زين العابدين مازندرانى (قدس اللّه سرّه العالى ) و از تنگى معاش خود شكايت كرد؛ شيخ به او فرمود: برو حرم حضرت اباعبداللّه عليه السلام زيارت عاشورا بخوان رزق و روزى به تو خواهد رسيد اگر نرسيد بيا نزد من ، من خواهم داد رفت . بعد از زمانى ملاقات شد گفت : در حرم مشغول خواندن زيارت عاشورا بودم كه كسى آمد وجهى به من داد و در توسعه قرار گرفتم .(8)
برآورده شدن حاجتهاى آيت اللّه سيّد نجفى قوچانى توسط زيارت عاشورا
آيت اللّه سيّد نجفى قوچانى رحمه الله فرمود:
بعد از آنكه دوبار زيارت عاشورا را در اصفهان و هر بار به مدت چهل روز براى بر آورده شدن حاجتها و مطالب شرعى خود خواندم ، بحمداللّه به مراد خويش دست يافتم ، و به اين زيارت اعتقاد پيدا نمودم ، براى همين پس از رسيدن به شهر نجف اشرف در اولين روز جمعه شروع به خواندن زيارت عاشورا نمودم و اين بار غرضم ظهور حكومت امام زمان (عج ) بود البته اگر خداوند آن را از من بپذيرد تا به شهادت و يا سرورى نايل شوم و همه آنها نور على نور است . من از كسانى نيستم كه شيفته سرگرميهاى دنيا و كثافات آن باشم ، من شيفته مولاى خويش صاحب الامر (عجل ) هستم و از قيد و بندهاى جهان آزادم .
اين زيارت را هر جمعه در نجف اشرف و يا در كربلا، حتى در مسير راه مى خواندم ، و در يك سال آن را چهل جمعه مى خواندم .
خداوند را بر سرّ درونم گواه مى گيرم من امام عصر را بسيار دوست مى دارم و از خداوند خواهان توفيق خدمتگزارى ايشان و حصول سرفرازى هستم .(9)
زيارت عاشورا و برطرف شدن دشواريها
يكى از علماى معروف شهر اصفهان در يادداشتهاى خود مى گويد: يكى از شبها در خواب به من الهام شد تا به فرد محترمى از اهالى شهر اصفهان كه نام او را نياورده مبلغ 45000 تومان بدهم ، و در صبح روز دوم در انجام آنچه در خواب به من دستور داده شده بود متحير شدم كه آيا آنچه را كه در خواب درك نموده بودم صحيح بوده يا خير، از مقدار اندوخته خود نيز بى خبر بودم . وقتى آنها را شمردم 45000 تومان بود به دكان آن مرد محترم رفتم (من او را مى شناختم وى صاحب دكان كوچكى بود) آنجا دو نفر را در مقابل دكانش ديدم در اولين فرصتى كه يافتم به صاحب دكان گفتم : با تو كارى دارم ، تقاضا دارم با من به مكانى بيايى و سريع باز گرديم ، او را به مسجد النبى واقع در خيابان ((جى )) بردم . كارگران و بنايان در مسجد مشغول تعمير بودند، در يكى از گوشه هاى مسجد رو به قبله نشستيم ، به او گفتم : به من امر شده غم و غصه و مشكلى را كه هم اكنون در آن به سر مى برى از تو برطرف كنم ، از تو مى خواهم مشكلت را برايم بازگو كنى ، به او بسيار اصرار كردم ، ليكن از گفتن سرباز زد، سرانجام مبلغ را به وى دادم ، ولى مقدار آن را به او نگفتم ، مرد گريان شد و گفت : من مبلغ 45000 تومان مقروضم ، نذر كردم هر روز صبح به مدت چهل روز بعد از نماز صبح زيارت عاشورا بخوانم ، و امروز آخرين آن را خواندم .(10)
توصيه شيخ كبير به خواندن زيارت عاشورا
شيخ محمد حسن انصارى اخوى زاده و داماد سرآمد فقها، شيخ مرتضى انصارى داراى چند فرزند بود، سومين فرزند ايشان ((شيخ مرتضى )) معروف به شيخ كبير از اهل علم و فضل بود و در نجف به سر مى برد، وى در سال 1289 ه‍ به دنيا آمد، و در سال 1322 ه‍ در دزفول در سن 33 سالگى فوت نمود، اين شيخ جليل القدر حرص و ولع ويژه اى نسبت به خواندن زيارت عاشورا در صبح و شب داشت ، پس از مرگش بعضى از يارانش او را در عالم خواب ديدند، از او پرسيدند: بهترين و نافع ترين اعمال آنجا كدام است ؟ در پاسخ سه بار فرمود: زيارت عاشورا.(11)
حل مشكلات به واسطه زيارت عاشورا
عالم جليل القدر و متقى مرحوم آيت اللّه نجفى قوچانى رحمه الله از طلاب برجسته خراسانى بود و در ضمن ياد داشتهاى خاطراتش در اصفهان كه به مدت چهار سال از سال 1314 ه‍ ق الى 1318 تداوم داشت مى نويسد:
وقتى به شهر اصفهان آمدم ، شبى در خواب چهره مرگ را به صورت يك حيوان در ابعاد يك ((گوسفند)) ديدم عمرش بالغ بر يك سال بوده و به دنبال او سه و يا چهار عدد از بچه هاى كوچكش در هوا در حال سير و حركت بودند، در اثناى حركتشان از روى منزل ما در قوچان گذشتند و يكى از گوسفندان بر روى منزل ما از حركت باز ايستاد.
براى پدرم نوشتم : نامه اى برايم ارسال كند و احوال خود را در آن شرح دهد؛ زيرا نگران او بودم پس از ارسال نامه ، از پدر نامه اى دريافتم در آن گفته بود همسرش فوت نموده .
و نيز مى نويسد: قبل از ده سال مبلغ دوازده تومان براى اداى مخارج زيارت به عتبات مقدس قرض كرده بود(12) ولى به دليل ((ربا)) بدهى او به هشتاد تومان رسيده بود، و همه دارايى پدرم به اين مقدار نمى رسيد، من تصميم گرفتم زيارت عاشورا را به مدت چهل روز بر بام مسجد سلطان صفوى بخوانم و سه حاجت را طلب كردم :
اول : اداى بدهى پدرم
دوم : طلب آمرزش
سوم : افزون شدن علم و اجتهاد
قبل از ظهر شروع به خواندن مى نمودم و قبل از زوال ظهر آن را تمام مى نمودم ، خواندن آن دو ساعت به طول مى انجاميد پس از اتمام چهل روز و تقريباً بعد از يك ماه پدرم به من نوشت : امام موسى بن جعفر عليه السلام قرض مرا ادا كرد، به او نوشتم : خير، امام حسين عليه السلام آن را ادا كرد، و همگى آنها يك نور واحدند.
وقتى سرعت تأ ثير زيارت را در بر آورده شدن حاجتها در مسايل دشوار ديدم و قلباً از تأ ثير گذارى آن در برآورده شدن حاجتها اطمينان يافتم ، عزم خود را جزم كردم تا آن را در روزهاى ماه محرم الحرام و ماه صفر براى حاجت مهمترى به مدت چهل روز بخوانم ، لذا با تلاش و كوشش بسيار و با احتياط كامل بر بام مسجد سلطان مى رفتم ؛ و رو به قبله و زير آسمان بودن را مراعات مى كردم ، بعد از سپرى شدن روزها، و ختم چهل روز، در خواب بشارت دهنده اى را ديدم كه مى گفت : به مراد خود رسيدى . و در صبحگاه در قلبم شور خاصى پديدار گشت ، و اين چند بيت را سرودم :(13)

زمان قبض گذشت ، انبساط جلوه گر آمد
درخت صبر قوى گشت ، باز بر ثمر آمد
چو كوه شو، سر تسليم بيش و راضى شو
به لطمه شب و روز فلك كه ماه بر آمد
حل مشكلات دشوار با خواندن زيارت عاشورا
آقاى ... مى نويسد دوبار با مشكلات دشوارى مواجه شدم كه با خواندن زيارت عاشورا همه مشكلاتم حل شد.
اولين توسل :
با سه مشكل مهم رو به رو شدم ، و به شدت از آنها متأ ثر شدم .
1 براى خريد منزل دويست هزار تومان مقروض بودم و در طى نه سال قادر به اداى قرض نبودم .
2 با مشكل سخت ديگرى مواجه شدم كه قادر به گفتن آن نيستم .
3 از لحاظ رزق و روزى در مضيقه بودم .
اين مشكلات به من بسيار فشار مى آوردند و براى حل آنها از همه چيز نا اميد شدم ، به حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام متوسّل شدن و به ذهنم خطور كرد كه زيارت عاشورا به مدت چهل روز بخوانم ، و ثوابش را به حضرت نرجس خاتون اهدا كنم ، و با شفاعت اين خاتون نزد فرزندش امام زمان همه اين مشكلات حل شود.
توسل را به اين ترتيب آغاز كردم :
هر روز بعد از نماز صبح زيارت امين اللّه را به قصد زيارت حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى خواندم و سپس زيارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام مى خواندم و سجده زيارت را به جاى مى آوردم ، و دو ركعت نماز زيارت را مى خواندم پس از آن دعاى معروف به دعاى علقمه را مى خواندم ، در روز بيست و هشتم و به طريقه اى شگفت مشكل دوم من حل شد.
در روز سى و هشتم يكى از دوستانم كه به قرض منزلم آگاه بود آمد و حالم را پرسيد، سپس مبلغ دويست هزار تومان به من داد و گفت : اين مبلغ براى قرض منزل توست .
بعد از چهل روز وضع اقتصادى من نيز بهتر شد، و پس از آن با مشكل اقتصادى مواجه نشدم .
دومين توسّل :
پس از گذشت يك سال از اولين توسّل ، با مشكل ديگرى مواجه شدم : يكى از تجار تهران نزد من آمد و گفت : ما كالاهاى بسيارى براى شما مى فرستيم تا بفروشى و مبالغ آن را ارسال كنى . با بعضى از دوستان و تجار در اين باره مشورت كردم گفتند: مبلغ هفتصد هزار تومان به عنوان پيش پرداخت براى او بفرست تا رضايت او را جلب كنى ، من نيز مبلغ يكصد هزار تومان از قرض الحسنه تهيه كردم و يكى از دوستان پانصد هزار تومان به من داد، به هر حال براى او مبالغ را جور كردم و فرستادم و به مدت سه روز منتظر ماندم تا اجناس برسد، اما متأ سفانه برايمان آشكار شد كه تاجر از حقه بازان بوده ، و پس از گرفتن پولها از بانك متوارى شده و بدهى بسيارى دارد كه بالغ بر هفتاد ميليون تومان مى شود... مدّت سه ماه دنبال او جستجو كرديم ولى اثرى از او نيافتيم تا ما را به او برساند.
با استفاده از اولين تجربه ام كه آن را از خواندن زيارت عاشورا به دست آورده بودم ، اين بار نيز با همان نيّت و با همان سبك متوسل شدم ، پس از بيست روز اين تاجر با من تلفنى تماس گرفت و مبلغ را پس داد، بعد از چند روز او را بازداشت كردند و به تهمت حقه بازى و مال مردم خورى به زندان انداختند، و هيچ طلبى به ديگران مسترد نشد.
مايلم متذكر شوم كه در هر دو بار با قلبى اندوهگين و با قطع اميد از همه به وسيله اين زيارت به سرور شهيدان متوسل شدم .(14)
توسل به زيارت عاشورا و تأ ثير آن در استرداد سهم هاى به سرقت رفته
آقاى حاج سيّد حسن فرزند مرحوم سيّد رضا غرضى ساكن در شهر اصفهان ، و يكى از تجار آنجا مى گويد: از پدر مرحوم من مقدارى از سهم هاى شركت هاى توليدى را در سال 1325 به سرقت بردند و بعد از مدتى قادر به شناسايى سارق شدند و او را به پليس تحويل دادند و پس از مدتى به دادگاه بردند و به شش ماه حبس محكوم كردند، ولى سارق به سهم هاى به سرقت رفته اعتراف نكرد.
پدرم به زيارت عاشورا متوسل شد و هر روز پس از نماز صبح زيارت را با صد بار لعن و صد بار سلام و بعد از آن دعاى علقمه را مى خواند. او به مدت چهل روز پى در پى اين كار را كرد ولى هيچ خبرى از سهم ها به ما ندادند، پدرم نيز خواندن زيارت را قطع ننمود، تقريباً روز پنجشنبه خواهرم كه بالغ بر يازده سال بود در خواب ديد: چهار مرد و يك زن علويّه كه در ميان آنها بود از مقابل يك دكان نانوايى گذشتند، و به خواهرم سلام كردند و گفتند: به پدرت بگو سهم ها به او مسترد مى شوند اما بايد به عهدش وفا كند.
از اين خواب مدتى گذشت ، سارق خواسته بود مقدارى از سهم ها را در بازار بفروشد و همانطور كه مى دانيد هر سهمى شماره اى دارد و چون روزنامه ها از قبل شماره هاى به سرقت رفته سهم ها را منتشر كرده بودند مشترى سهم ها به وسيله اين شماره ها فهميده بود كه مالك اصلى اين سهم ها سيّد رضا غرضى است و فروشنده همان شخصى است كه به مدت شش ماه محكوم به حبس شده ، بعد از آن او را مجبور كردند تا بقيه سهم ها را نيز تحويل دهد.(15)
توسّل به زيارت عاشورا و آسان شدن مسأ له ازدواج
يكى از خطبا و وعّاظ مى نويسد:
قبل از چند سال يك دوست جوان و مؤ من نزد من آمد و حاجت حل نشده اى را مطرح كرد، او گفت : چندى قبل قصد ازدواج كردم ، ليكن هر بار با مشكلات و سختيهايى مواجه شدم . به او گفتم : چون شما نزد كسانى رفته اى كه در شأ ن و مقامت نيستند.
گفت : چنين نيست ، و اگر باور نمى كنيد شما برايم پا پيش گذار و از يك خانواده در شأ ن و مقام من برايم خواستگارى كن .
نزد دوستم رفتم كه مطمئن بودم به من پاسخ مثبت مى دهد، از او دخترش را براى اين جوان مؤ من خواستم ، در ابتدا موافقت كرد، و بعد از مدتى گفت : مى خواهم استخاره كنم ، و متأ سفانه پاسخ منفى داد.
اين ماجرا مرا بسيار اندوهگين كرد، و دوستم به من گفت : ديدى حق با من بود؟ به او گفتم : خودت را ناراحت نكن ، براى برطرف شدن مشكلات بعد از اداى نماز صبح و تعقيبات آن زيارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام بخوان .
شروع به خواندن زيارت كرد، در روز بيست و هفتم خوشحال نزد من آمد و گفت : نزد يكى از خانواده ها رفتم ، و موافقت كردند. آنها و من در نهايت رضايت به سر مى بريم و امروز عصر مراسم خواستگارى برگزار مى شود، مى خواهم شما يكى از شاهدان آن باشيد. به او گفتم : پس سيزده روز باقى مانده را فراموش نكن ، شما زندگى مشترك خود را به بركت زيارت عاشورا آغاز كردى ، و در هر زمانى كه با مشكلى در زندگى مواجه شدى براى برطرف شدن آن به زيارت عاشورا متوسل شو، انشاءاللّه حاجت تو بر آورده شود.(16)
خبر غيبى از ترك زيارت عاشورا
در ماه صفر سال 1409 ه‍ به شهر شيراز رفتم و در خانه حاج مسيح ... اقامت گزيدم ، او مرا مطلع كرد كه : در طى سى سال من هميشه زيارت عاشورا را مى خوانم و دخترى متأ هل در شهر دزفول دارم برايم نوشته كه منزلى در شيراز براى او بخرم ، ولى موفق به اين كار نشدم ، بسيار متأ ثر و غمگين شدم ؛ زيرا نتوانستم خواسته اش را بر آورده كنم .
در روز تولد امام على بن موسى الرضا عليه السلام در يكى از منازلى كه درآن مراسم دعا و توسل بر پا بود بسيار گريستم و حاجت خود را عرضه داشتم .
پس از چند روز، خواهرم نزد ما آمد و به من گفت : مردى را ديدم زمين هايى را تقسيم مى كند، و به قيمت مناسب مى فروشد، من نيز براى شما قطعه زمينى را خريدم .
مشغول ساختن آن شدم ، و خواندن زيارت عاشورا را فراموش نمودم .
در يكى از روزها، صبح زود، دخترم تلفنى با من تماس گرفت و گفت : خواندن زيارت عاشورا را ترك كردى ؟ گفتم : چطور؟
گفت : در عالم خواب امام و سرور آزادگان عليه السلام را در صحن و يا در حرم ديدم ، در شكوه و عظمتى وصف ناشدنى داشت و اطرافش اشخاص بسيارى با جاه و جلال بودند، پرسيدم : اينان كيستند؟
گفتند: اينان دوستدار پيشواى سرور آزادگان عليه السلام هستند، به دنبال شما در ميان آنها جستجو كردم ولى شما را نيافتم گفتم : پدرم علاقه شديدى به امام حسين عليه السلام دارد و دايم زيارت عاشورا را مى خواند چرا او را در بين شماها نمى بينم ؟ گفتند: از چند روز قبل ارتباطش با ما قطع شده ، ولى دوباره ارتباطش با ما برقرار مى شود.(17)
شركت حضرت زهرا عليها السلام در مجالس زيارت عاشورا
خانم علويّه اى مى گويد: براى زيارت به آرامگاه حضرت زينب ، و حضرت رقيه عليهماالسلام مشرف شدم ، شيفته زيارت سرور شهيدان شدم ، مشغول خواندن زيارت عاشورا بودم و با حالت روحى خاصى مى گريستم ، يك بار وقتى مشغول خواندن و گريستن بودم ، ديدم گويى دريچه اى برايم گشوده شد و به عالم آخرت پا گذاشتم ، در آن حالت بيدار بودم ، ولى شاهد آن واقعه بودم ، مانند آن كه آن را در عالم خواب ديده باشم :
عده اى از زنان را به همراه مادرم ديدم ، و در اين اثنا بانويى بلند قامت با ظاهرى محترم آمد؛ زنان گرد او را فرا گرفتند، هر يك از آنها حاجت و مشكلش را به وى عرضه مى داشت ، من نيز حاجتم را به او عرضه داشتم ، سپس به او گفتم : چرا به مجلس عزادارى ما كه در آن زيارت عاشورا را مى خوانيم نمى آيى ؟
ايشان فرمود: من در مجلس شما شركت مى كنم ، نشانه و دليل را به من داد. ايشان فرمود: پسر خاله تو و همسرش در مجلس شما حاضر شدند، و براى برطرف شدن حاجتشان نذر كردند كه در حضور يافتن در مجلس زيارت عاشورا و خواندن آن نزد شما تدام داشته باشند. به وسيله خواندن زيارت عاشورا حاجتشان بر آورده شد و منزل جديدى ساختند، بعد از آن در جلسه هاى خواندن زيارت عاشورا حاضر نشدند و آن را نمى خوانند.
و من مؤ لف صاحب نذر را مى شناسم ، داستان را با همه تفاصيل آن براى او بازگو كردم ، رنگش تغيير نمود و گريست ، به همسرش گفت : گوش كن چه مى گويد و از كجا خبر مى دهد؟! مرد بسيار متأ سف و اندوهگين شد، گفت : اينها كه گفتى درست است ، ما را مشكلات دنيا فرصتى نمى دهد تا نذرمان را ادا كنيم .
بچه دار شدن زن عقيم با زيارت عاشورا
در سفر به شهر يزد براى به دست آوردن نسخه اى شرح دار براى زيارت عاشورا در كتابخانه مرحوم وزيرى با جناب شيخ على اكبر سعيدى پيشنماز مسجد طهماسب كه شيخى است صالح ، باقار، و از همنشينان شيخ غلامرضا يزدى ، كسى كه براى امرار معاش از دسترنج خويش كسب روزى مى نمايدملاقات كردم .
به من گفت : مرحوم حاج ابوالقاسم با دخترى زرتشتى پس از مسلمان شدن ازدواج كرد ولى فرزندى به دنيا نمى آورد، بعد از بيست سال به او خواندن زيارت عاشورا را آموختند. آن را چهل روز همراه با صد بار لعن و صد بار سلام و دعاى علقمه خواند. پس از آن خداوند بر او منت نهاد و او را فرزندى ((پسر)) عنايت فرمود.(18)
فرمايش عارف سالك و مرجع تقليد بزرگ آيت اللّه العظمى بهجت درباره زيارت عاشورا
در روز جمعه مصادف با 26 ذى قعده سال 1412 نزد آيت اللّه بهجت رفتم و از ايشان خواستم براى من از زيارت عاشورا بگويد البته قبلاً مى دانستم او هميشه زيارت عاشورا را مى خواند براى ايشان توضيح دادم كه من مى خواهم مجموعه اى از داستهانهاى كسانى كه زيارت عاشورا را خواندند و به صورتى شگفت به حاجت خود دست يافتند را جمع آورى كرده و چاپ نمايم .
ايشان فرمود: مضمون زيارت عاشورا گواه و روشن كننده عظمت آن است ، مخصوصاً وقتى آنچه در سند زيارت از صفوان از امام صادق عليه السلام روايت شده را ملاحظه مى كنيم كه گفته شده : زيارت عاشورا را بخوان و در خواندن آن استمرار داشته باش ، من به خواننده آن چند چيز را تضمين مى كنم :
1 زيارت وى پذيرفته مى شود.
2 تلاش ايشان مورد سپاس قرار مى گيرد.
3 سلام او بدون مانعى به امام عليه السلام مى رسد، و حاجت وى از جانب خداوند متعال بر آورده مى شود و با دست خالى باز نخواهد گشت . اى صفوان ! اين را با ضمانتى از پدرم ، و پدرم از اميرالمؤ منين عليه السلام و اميرالمؤ منين از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و رسول خدا از جبرئيل و جبرئيل از خداوند عز و جل دريافت نموده ، هر يك از آنها اين زيارت را با اين ضمانت تضمين نمودند، و به قداست خداوند سوگند، هر كس امام حسين عليه السلام را با اين زيارت از نزديك و يا از دور زيارت كند، حاجتش هر چه باشد بر آورده مى شود.
در سندها آمده زيارت عاشورا از حديث هاى قدسى است ، براى همين با وجود فراوانى كارهاى علمى موجود نزد علما و اساتيدمان آنها هميشه مراقب خواندن زيارت عاشورا بودند، از جمله آنها:
1 آيت اللّه العظمى شيخ محمد حسين اصفهانى صاحب تأ ليفات متعدد از خداوند متعال مى خواست كلمات پايانى عمرش خواندن زيارت عاشورا باشد، و پس از آن به سوى بارى تعالى بشتابد. و خداوند دعاى وى را اجابت نمود، و پس از اتمام خواندن زيارت عاشورا روحش به ملكوت اعلى شتافت و روحش قرين رحمت و محشور با اولياى خدا شد.
2 آيت اللّه شيخ صدراى بادكوبه اى با دانش فراوانى كه داشت مقيد به خواندن زيارت عاشورا بود.
3 يكى از بزرگان گويد: ... يكى از روزها به وادى السلام و به مقام امام مهدى عليه السلام رفتم ، آنجا مرد پيرى را با چهره اى نورانى ديدم ، مشغول خواندن زيارت عاشورا بود و چنين به نظر مى رسيد كه زائر است ، وقتى نزديك او رفتم ، تصويرى در برابرم نمايان شد گويى پرده حجاب را براى من كنار زدند حرم امام حسين عليه السلام را ديدم كه زائرين مشغول به عبادت و زيارت بودند. از آنچه ديدم تعجب كردم ، اندكى به عقب رفتم ، و به حالت طبيعى باز گشتم ، بار ديگر نزديك او شدم ، همان حالت اول براى من نمايان شد. اين حالت چندين بار برايم تكرار شد.
صبح روز بعد، به مكانى كه زائران براى زيارت در آن سكنى مى كنند رفتم تا از محضرش استفاده كنم و از حال و محل او سؤ ال كردم گفتند: آن شخص براى زيارت آمده بود و امروز اثاثيه و وسايلش را جمع كرد و از اينجا رفت .
از زيارت او نااميد نشدم ، به وادى السلام رفتم تا شايد او را بيابم ، آنجا با شخصى ملاقات كردم كه امور غيبى عجيبى را برايم متذكر مى شد و بعضى از مسايل را روشن مى نمود بدون آنكه سؤ ال كنم ؛ به من گفت : زائرى را كه در پى او هستى رفته است .
4 بزرگ فقها و مجتهدين آيت اللّه شيخ مرتضى انصارى هميشه زيارت عاشورا و صد بار لعن و صد بار سلام آن را حرم مولى الموحدين اميرالمؤ منين عليه السلام مى خواند و با تداوم در خواندن آن زبانش در خواندن بسيار سريع بود زيارت را همراه با لعن و سلام تقريباً نيم ساعت و يا چند دقيقه بيشتر به پايان مى رسانيد، و اگر كسى تداوم او را در خواندن زيارت عاشورا مى ديد مى گفت : او مشغول مسايل اصولى و فقهى نمى باشد، و با ملاحظه تحقيقاتش در مسايل علمى و نظريات ظريفش در فقه و اصول مى گفت : او اهل خواندن زيارت عاشورا و... نيست .(19)
برطرف شدن اندوه و شيرين شدن دوباره زندگى توسط زيارت عاشورا
يكى از بانوان محترم از رانده شدگان عراقى مى نويسد: من با مشكل بزرگى مواجه شدم كه زندگى مرا تهديد مى كردو براى آن مشكل راه حلى نيافتم و حقيقتاً اميدم از هر چيزى قطع شده بود و به همه دعاهايى كه در كتابهاى ((مفاتيح الجنان )) و ((التحفة الرضوية )) و ((المخازن )) و... يافت مى شد متوسل شدم . اين دعاها را در نيمه شب و زير آسمان مى خواندم و بالا خره به كمك زيارت عاشورا و به شكل شگفت انگيزى به حاجت خود رسيدم ، مشروح اين داستان بدين قرار است :
من همسر محترمى داشتم ، او داراى شخصيت متمايز، منحصر به فرد و داراى كمالات معنوى ، خلق و خويى بلند مرتبه بود. وى در احترام به زن و فرزندان و نزديكانش مرد نمونه اى بود، روزى با برادران و نزديكانم مشاجره كرد به طورى كه به من گفت : حتماً بايد روابط خود را با نزديكانت قطع كنى ، همسر من در گفتارش جدى و مصمم بود به طورى كه امكان مخالفت با گفته هايش نبود.
من متحير و سرگردان ماندم ، چگونه رابطه ام را با نزديكان و خويشاوندانم قطع كنم ؟! در حالى كه همسرم مى گفت : تا انتقامم را از آنها نگيرم ساكت نمى مانم .
مرا به قم منتقل نمود، و از قم به ... و هميشه مى گفت : انتقام مى گيرم ، من نمى دانستم هدفش چيست ، و چه مى خواهد بكند، بعد از آن بدون آنكه به كسى خبر دهد ما را ترك كرد و به خارج مسافرت كرد، بعداً مطلع شديم مى خواهد درخواست پناهندگى از آلمان و يا فرانسه كند، سپس پيغام داد كه ديگر باز نخواهد گشت و سوگند ياد كرد زندگى مشترك ما منتفى شده ، هر كس از دوستان و نزديكانش آنجا درباره بازگشتش با او سخن گفت پاسخش منفى بود. مى گفت : همسرم هر كارى مى خواهد بكند!!
اما من همه دعاها و توسلهايى كه دوستان و نزديكانم به من مى گفتند مى خواندم ، مانده بودم با فرزندانم چه كنم ؟
وقتى خبر فوت آيت اللّه حاج سيّد مرتضى موحد ابطحى پدر مؤ لف در تاريخ جمعه هشتم جمادى آخر سال 1413 منتشر شد در مراسم تشييع او شركت كردم و در نزديكى قبر آن مرحوم (20) آيت اللّه سيّد محمد باقر موحد ابطحى فرزند ارشد ايشان گفت : در دهان متوفى قدرى خاص از تربت امام حسين عليه السلام را كه از فاصله يك مترى آرامگاه شريف سرور آزادگان حسين بن على عليه السلام در سال ... برداشته شده قرار داديم ، و در روز دهم محرم الحرام اين تربت چون خون سرخ رنگ به نظر مى رسد.(21) بنا بر اين هر كس حاجتى مهم دارد نذر كند زيارت عاشورا را ختم كند، انشااللّه حاجتش بر آورده مى شود.
بدون آنكه بدانم اشكهايم جارى بود، و در طى اين مدت هميشه در خواب مى ديدم مشغول خواندن زيارت عاشورا هستم ، و هنگام سجده از خواب بر مى خواستم .
از شدت ناراحتى و تأ ثر بعضى از روزها زيارت عاشورا را دوبار مى خواندم ، در يكى از شبها در عالم خواب ديدم گويى مجلس عزاى امام حسين عليه السلام بر پا شده و من در آن شركت جسته ام ، از ميهمانان با حلوا پذيرايى مى كردند، يكى از آنها را برداشتم و آن را گشودم ، نامه اى يافتم كه در آن شعرى بود و اكنون آن را به خاطر نمى آوردم دستمالى سرخ رنگ و قدحى به شكل تقويم در آن بود كه بر آن نوشته شده بود: جمادى اوّل ، جمادى دوّم .
از خواب برخاستم و خوابم را تلفنى براى يكى از مفسران خواب گفتم ، خواب را چنين برايم تفسير كرد: شما براى حاجت مهمى مشغول به توسل شده ايد، و آنچه را كه مى خواهيد در ماه جمادى اول يا جمادى دوم به دست مى آيد.
سپس خواندن زيارت عاشورا را ادامه دادم در يكى از شبها در عالم خواب ديدم گويى از حمام خارج شده ام ليكن قسمتى كوچك از كمرم تميز نشده مانده بود، من مجدداً به حمّام بازگشتم و آن را خوب شستم تا تميز شد.
خوابم را براى مفسر خواب گفتم . او گفت : همه اعمال تو پذيرفته شد، و معنى غسل دوم كه آن را ذكر كردى اين است : از مشكلى كه گرفتار شده اى خلاصى مى يابى ، دعاها وتوسّلهاى انجام شده توسط شما به صورت آشكارى اثر نموده .
با خود گفتم : توسل خود را با زيارت عاشورا به پايان رساندم ، و به حاجتم مى رسم ، در روز بيستم ، بعد از خواندن دوباره زيارت عاشورا و دعاى علقمه ، نماز خواندم و آرامگاه مرحوم آيت اللّه سيّد مرتضى موحد ابطحى را زيارت كردم مبلغى نيز به خادم او دادم و از او خواستم روضه اى بخواند و ثواب آن را نثار روح مرحوم كند، پس از آن به منزل بازگشتم ، در آن شب در خواب ديدم گويى در خيابان اسير گشته ام ، و من به شكل زيبا و به شخصيتى عجيب بودم و حجابى كامل داشتم و به دستم تسبيحى بلند و سبزرنگ بود، در برابرم سيّد محترمى بود، رو به من كرد و با لبخندى به من فرمود: خداوند تو را به آنچه مى خواهى مى رساند.
سپس همراه او سوار ماشين شدم .
اين خواب را براى كسى تعريف نكردم در روز جمعه شب ساعت هشت و نيم زنگ تلفن به صدا در آمد، وقتى گوشى را برداشتم صدايى را شنيدم كه آشنا بود، ولى نمى توانستم آن را تشخيص دهم . او گفت : من فلانم (شوهرت هستم ) من گفتم : چه مى گويى ؟!! تو كجايى ؟ گفت : من اكنون در شهر اصفهان هستم . گفتم : چرا به خانه نمى آيى ؟ گفت : مى آيم اما ابتدا خواستم خبر دهم تا غافلگير نشويد. گفتم : خوش آمدى در اين لحظه كه اين سطرها را مى نويسم به ياد لحظه اى مى افتم كه زنگ تلفن به صدا در آمد و بدنم را لرزش فرا گرفت و حالتى غير طبيعى به من دست داد، آن شدت خوشحالى را قادر به توصيف نيستم .
وقتى همسرم به منزل آمد، ابتدا به منزل فرزندان آن مرحوم كه در نزديكى منزل ماست رفتم و داستان را براى وى بازگو كردم سپس خواستم به زيارت قبر سيّد بروم از او تشكر كنم ليكن تا كنون موفق نشده ام ، و خدا را شكر كه با يكديگر زندگى مى كنيم و چيزى صفا و صميميت زندگى ما را تيره و تار ننموده .
شايان ذكر است ، من به همسرم گفتم : آنچه از تو مى دانم اين است كه مردى قاطع و در حرف و عمل جدى مى باشى بارها گفتى به اصفهان باز نمى گردم چه چيز تو را واداشت نظرت را تغيير دهى و نزد ما باز گردى ؟
او گفت : در ابتدا بسيار تحت تأ ثير قرار گرفته بودم به طورى كه يك بار هم فكر بازگشت به اصفهان به ذهنم خطور نكرد، ولى از تاريخ ... (نزديك همان روزهايى كه شروع به خواندن زيارت عاشورا كردم ) تحت فشار قرار گرفتم و اعصابم به هم ريخته شده بود، هر چه براى خروج از اين بن بستى كه در آن به سر مى بردم فكر مى كردم به راه حلى نمى رسيدم ، به نظرم رسيد به فرانسه مسافرت كنم ولى بيشتر احساس ناراحتى مى كردم ، سپس به فكر مسافرت به تركيه افتادم ولى از اين فكر نيز احساس راحتى به من دست نمى داد، ليكن وقتى فكر بازگشت به اصفهان را مى كردم احساس راحتى و آسودگى خيال به من دست مى داد، براى همين بازگشتم .
و نكته بسيار مهم : بازگشت همسرم مصادف با روزهاى جمادى اول و جمادى دوم بود، همان روزهايى كه در عالم خواب ذكر شده بودند، به همين دليل به طور مستمر زيارت عاشورا را مى خوانم .
من همه مردان و زنان مؤ من را سفارش مى كنم كه اگر در زندگى با مشكلى رو به رو شدند از رحمت خداوند و عنايت اهل بيت نا اميد نشوند و با دعا و توسل به اين گوهر ناياب و گرانمايه و اين اكسير بسيار بزرگ قادر خواهند بود لطف و عنايت بارى تعالى را كسب كنند.(22)