دعا معراج مؤمنين و راه زندگى

آيت الله سيد محمد تقي مدرسي

- ۱ -


مقدّمه چاپ دوّم‏

اگر پژوهش دقيق علمى صورت بگيرد، شايد اساسترين عامل شقاوت و سعادت‏جامعه بشرى اعمّ از اينكه در جامعه سنّتى و يا جامعه مدرن و پيشرفته زندگى مى‏كند -در يك جمله خلاصه نماييم - دورى و نزديكى "فاصله" شناخت انسان از دنياى پيرامونى‏و ماوراى خود مى‏باشد.
دعا و نيايش عامل اصلى حذف اين "فاصله" است، زيرا در طول تاريخ تمام انسانها وپيروان اديان الهى به نحوى به دعا و نيايش احتياج داشته‏اند، تنها شيوه نيايش ودعايشان متفاوت بوده است.
پيامبران الهى چون حضرت "نوح، ايوب، موسى، ابراهيم، زكريا و...عليهم السلام" هر يكى براساس شرايط زمانى و مشكلاتشان از شيوه و روشهاى خاص خود در دعا و نيايش‏استفاده مى‏كردند و همينطور پيامبر بزرگوار اسلام حضرت محمّدصلى الله عليه وآله و ائمّه‏معصومين‏عليهم السلام هر كدام متناسب با شرايط زمانى ونيازهايشان از روشهاى متفاوت‏بهره مى‏گرفتند. پس دعا و نياش جزء لاينفكّ حيات انسانهاست.
امّا مهمترين شيوه دعا و نيايش براى تقرّب به خداوند، تزكيه نفس و رفع نيازهاى‏مادى - معنوى، شيوه و روش پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله و ائمّه معصومين‏عليهم السلام مى‏باشد.
بنابراين كتاب "دعا، معراج مؤمنين و راه زندگى" اثر تلاش و سعى خستگى‏ناپذير،دانشمند بزرگوار، حضرت آيت اللَّه سيّد محمّدتقى مدرسى مدّ ظلّه العالى نه تنهاشيوه‏هاى درست، صحيح وگوناگون استفاده از دعا ونيايش را و استفاده از آيات قرآن‏كريم و احاديث شريف جمع آورى و تأليف نموده است، بلكه خود شيوه‏ها و روشهاى‏علمى نيايش و دعا را در زندگيش تجربه و آموخته است.
براين اساس استفاده از اين كتاب "دعا معراج مؤمنين و راه زندگى" براى همه‏انسانهاى خداجو و بويژه شيعيان، نه تنها توصيه بلكه ضرورى نيز مى‏باشد.
در پايان از آنجايى كه چاپ اوّل اين كتاب با استقبال گرم خوانندگان و دوست‏داران‏كتاب روبرو گرديد، لذا انتشارات محبّان الحسين‏عليه السلام افتخار مى‏كند كه براى نشر مجدّدآن "چاپ دوّم" اقدام نمايد.
انتشارات محبّان الحسين‏عليه السلام‏

پيشگفتار مؤلّف‏

خداوندا! سپاس تو را همچنانكه خود را سپاس گفته‏اى و برتر از آنچه گويندگان‏گويند.
خداوندا! درود و سلام فرست بر برترين آفريدگان، آنكه او را به حق بر انگيختى‏تا بيم دهنده جهانيان باشد: محمّد بن عبداللَّه، و بر امامان راهنما از خاندان پاك او.
خداوندا! توفيق ده تا برسيم به آنچه كه از خوشنودى تو آرزو داريم و در راههاى‏نزديكى جستن به خويش ياريمان ده و گامهايمان را استوار كن تا پيرو راه ياوران توباشيم.
خواننده گرامى:
اگر دوست داشتى كه خداوند جهانيان با تو سخن گويد، قرآن بخوان واگر خواستى‏با خداوند، سخن گويى نماز بگزار و يا او را بخوان.
چه قرآن بخوانى، چه با خداوند راز و نياز كنى، آن فاصله ايجاد شده ميان تو وخداوند كوتاه مى‏شود و يا كلاً از ميان بر مى‏خيزد.
قرآن، اين كتابى كه خدا فرو فرستاد تا راهنمايى به سوى او و چراغى روشنگر برراه قرب او باشد، مردم را در "هنر سخن گفتن با خداوند" -اگر اين تعبير درست باشد-بدون راهنمايى رها نكرده است.
آيات قرآن به ما گفته‏اند كه چگونه صالحان، خدا را خواندند و خداوند دعاشان‏را مستجاب كرد.
مضامين دعاى قرآنى پُر از آداب سخن گفتن با خداست: اينكه چگونه او را ستايش‏كنيم و يا ثنا گوييم، اينكه از او آمرزش خواهيم و با توبه و انابه به او نزديكى جوييم،چگونه دعا را با طلب برترين حاجات آغاز كنيم بى آنكه خواسته‏هاى ديگر را به‏فراموشى سپاريم و اينكه پدر، مادر، خويشان وبرادران مؤمن را هنگام دعا ياد كنيم‏و... دها رسم و آيين ديگر.
رسول گرامى، با الهام از قرآن نيايشهايى را با مضامين عالى ساخت وخاندانش‏نيز در همان راه رفتند آنچنانكه سراسر جهان را از نيايشهايى شگفت و زيبا -كه حاوى‏مجموعه‏اى از معارف الهى است- پر كردند. دعاهاى آنان با شناخت خدا، شناخت‏نامهاى نيك او )اسماء حسنى(، راههاى توسّل به او و روشهاى توبه آغاز مى‏شود و باصفات پيامبرانش ادامه مى‏يابد و با تثبيت و جايگزين كردن صفات مكتبى در انسان‏مسلمان پايان مى‏گيرد.
آنچه مايه تأسّف است اين مى‏باشد كه ما با همه نيازى كه داريم پيوسته از گنجينه‏دعاهاى به جا مانده از معصومين‏عليهم السلام دور بوده‏ايم و در همين حال، هدايت، حكمت‏ونصيحت را از ميراث يونان، ايران باستان و مرتاضان هند مى‏جوييم، حال آنكه ازميراث پيامبر و خاندانش چيزى نزد ماست كه حاجات ما را بر آورده و نياز ما را پاسخ‏مى‏گويد. اين مسئله به دو چيز باز مى‏گردد:
1 - چه بسيارند دانشمندانى كه سرگرم تحقيق در قسمتهاى گوناگون فقه ومقدّمات آن از قبيل: صرف، نحو، لغت، معانى، بيان و اصول هستند وفقط اندكى ازآنان حقّ دعا را ادا كرده‏اند. شايد بدين سبب باشد كه معتقدند نياز به فقه از نيازى كه به‏دعا وجود دارد بيشتر است.
در حالى كه دعاو پيش از آن قرآن و احاديث اخلاقى و مواعظ، بيشتر سزاواركوشش و تحقيق‏اند، زيرا كه اينها اصول علم و قواعد معرفت و شناخت را به دست‏مى‏دهند، ولى فقه با همه اهمّيّتى كه دارد فقط بخشى از مجموعه رسالتهاى الهى است،امّا مهمترين چيز اصلاح عقايد مردم، شناساندن حقيقت دنيا به آنان، ايّام اللَّه را به يادآنان آوردن، ايشان را از آخرت بيم دادن و به بهشت و پاكسازى نفس ترغيب كردن،منظّم كردن جمله پيوندهاى آنان با آفريدگار، با ديگر مردم و با آفريدگان است. به سبب‏كم شمار بودن كسانى كه در دعا تحقيق و جستجو مى‏كنند، كمبودى بزرگ از جهت تنظيم‏متون و تأليف كتابهاى گوناگونى كه نيازهاى مردم با آنها برآورده شود، به وجود آمده‏است ومى‏دانيم كه مردم از جهت مراتب تعبّد متفاوت‏اند، عدّه‏اى راز و نيازى‏پر سوز وگداز دارند، عدّه‏اى ديگر ميانه رو هستند و عدّه‏اى ديگر -كه اغلب مردم از اين‏گروه‏اند- دعاهايى آسان مى‏جويند؛ دسته اوّل به امثال "اقبال" و"مصابيح" نياز دارند،دسته دوم كتابى چون "مفاتيح الجنان" مى‏خواهند ونياز دسته سوم را متنى همچون"صحيفه سجّاديّه" برآورده مى‏كند. اگر مفاتيح الجنان و امثال آن نبود مكتب اسلام‏گرفتار كمبودى مى‏شد.
من از تعداد چاپها و نسخه‏هاى مفاتيح بيخبرم، امّا بر اين اعتقادم كه شمار اين‏نسخه به صدها هزار مى‏رسد و در جهان اسلام، جز قرآن هيچ كتاب دينى ديگر از اين‏لحاظ به پاى آن نمى‏رسد.
آيا اين دليل نهايت نياز ملّتهاى مسلمان نيست؟
از جهت ديگر اهتمامى را مى‏بينيم كه صرف تأليف كتابهاى ديگر مى‏شود، امّا به‏سختى صد نسخه از هر كدام به فروش مى‏رسد و بقيّه در انبار كتاب‏فروشيها انباشته‏مى‏گردد.
2 - دليل ديگر نظرى سطحى است كه بعضى بر دعا دارند )با وجود آنكه اين دعاهاحاوى گنجهاى معارف اهل بيت‏عليهم السلام است(. دعا به عقيده آنان ذكرهايى است كه فرد-آگاهانه و يا ناآگاه- ناچار است تكرار كند تا به ثواب دست يابد.
هر كسى كه از سر ميل به ثواب خدا و اميد به رحمت او و يا از سر تسليم به‏فرمانش، دعايى مى‏خواند خداوند بزودى او را اجرى عظيم خواهد داد، امّا آيا همه‏هدف دعا اين است؟
يا اينكه مثلاً دعاى "مكارم الاخلاق" برنامه اخلاقى كاملى است و دعاى"افتتاح" شامل مجموعه‏اى از همه عقايد دينى و دعاى "ابو حمزه ثمالى" نيروى محرّك‏روح و درخششى عرفانى است و پلكان اولويتهاى انسان را تثبيت مى‏كند؟ اگر در واژگان‏محورى دعا بينديشيم در خواهيم يافت كه درسهاى زندگى و لبريز از معانى مناسب بازندگى پيشرفته انسانها هستند.
حتّى فقه اسلامى ناچار است كه ارزشهاى خود را كه با احكام متحقّق مى‏شود ازدعاها بخواهد. مگر نه اين است كه هدف قانون و يا حكم شرعى، تحقّق بخشيدن به‏الگوهايى معيّن همچون برپا داشتن حق، عدل و متحقّق كردن فضيلت، احسان و نيكى درميان مردم است؟ فقه از كجا اين الگوها وحدود، اولويّتها و تداخلات آنها را اخذ وتعيين نمايد؟ آيا نه اين است كه بايد متّكى به متونى كه الهام بخش احكام هستند ودعاهاى اين متون باشد؟
در گذشته هنگامى كه درس و تحقّق در مقدّمات فقه اسلامى را آغاز مى‏كرديم ودر نخستين روز از روزهاى درس و بحث مقدّماتى، به ما اين حديث شريف رامى‏آموختند:
"أَوَّلُ الْعِلْمِ مَعْرِفَةُ الْجَبَّارِ وَآخِرُ الْعِلْمِ تَفْويضُ الْأَمْرِ إِلَيْهِ" )آغاز دانش، شناخت‏خداى جبّار است و پايان دانش، واگذاشتن كار به او(.
ومن امروز مى‏پرسم: وقتى نخستين دانش، خداشناسى است، پس چرا تحقيق دردعا را كه يارى دهنده ما در خداشناسى است رها كرده‏ايم؟ و تا كى ميان ما و غنيترين‏گنجهاى معارف معنوى، فراق و هجران باشد؟
و اكنون كه اين كتاب را تقديم مى‏دارم آرزومندم كه دعاى خير را در حقّ من‏فراموش نكنيد، زيرا دعاى مؤمن در حقّ برادرش مستجاب مى‏شود.
و از خداوند، آمرزش، هدايت و پايدارى مى‏طلبم. إِنَّهُ سَميعُ الدُّعاءِ.
محمّدتقى المدرسى‏
تهران 21 / محرّم الحرام /1405ه. ق‏