شرح و تفسير دعای مكارم الاخلاق
(جلد ۱)

محقق دانشمند مرحوم حجت الاسلام و المسلمين آقاى محمد تقى فلسفى

- ۸ -


رسول اكرم فرموده است : مؤ منين در مقام رحمت و عطوفت نسبت به يكديگر به منزله يك جسدند، وقتى يك عضو از جسد بيمار شود ساير اعضاى آن همانند او تبدارى و شب بيدارى دارند و در غم و مصبيت او شريكند.
معلى بن خنيس كه از اصحاب امام صادق عليه السلام از آن حضرت سؤ ال كرد كه حق مسلمان بر مسلمان چيست . حضرت فرمود: من بر تو خائفم ، مى ترسم حقوق را بدانى و عمل ننمايى . معلى اظهار اميد كرد كه به قوه الهى عمل نمايم . آنگاه امام حقوقى را شمرد كه بعضى از آنها در اينجا ذكر مى شود:
قال : ايسر حق منها ان تحب له ما تحب لنفسك وتكره له ماتكره لنفسك و ان تجتنب سخطه و تتبع مرضاته و تطيع امره و ان تعينه بنفسك و مالك و لسانك و يدك و رجلك و ان تكون عينه و دليله و مرآته و ان لا تشبع و يجوع و لا تروى و يظما و لا تلبس و يعرى (253)
امام على (ع) فرمود: آسانترين حق مسلمانان اين است كه آن را كه براى خود دوست مى دارى براى او دوست دارى و آن را كه خود ميل ندارى براى او بى ميل باشى و اينكه او را خشمگين نكنى ، رضايش ‍ راجلب نمايى ، و دستورش را به كار بندى ، و اينكه او را با نفست ، با مالت ، به زبانت ، و با دست و پايت يارى نمايى ، و اينكه تو به منزله چشم او، راهنماى او، و آيينه او باشى ، چنين نباشد كه تو سير باشى و او گرسنه ، تو سيراب باشى و او تشنه ، و تو پوشيده باشى و او برهنه .
خلاصه اينكه مواسات مسلمانان با يكديگر و دگردوستى آنان نسبت به هم آنقدر در اسلام مهم است كه در بعضى از روايات رسول گرامى آمده است : مسلمانان متمكن اگر نسبت به همسايه خود كه تهيدست و فقير است بى تفاوت باشد از اسلام واقعى برخوردار نيست و در اينجا به بعضى از آن روايات اشاره مى شود:
عن النبى صلى الله عليه و آله قال : ما امن بى من بات شبعانا و جاره جائع (254 )
آن كسى كه خودش شب سير بخوابد و همسايه او گرسنه باشد به من ايمان نياورده است .
و عنه صلى الله عليه و آله : ما آمن بى من بات كاسيا و جاره عار(255)
رسول اكرم مى فرمود: آن انسان مسلمانى كه خودش سير و همسايه اش در كنار او گرسنه باشد از گروه مؤ منين و پيروان واقعى قرآن شريف نيست .
اسلام علاوه بر آنكه مواسات و تعاون را به پيروان خود درس داده ، از ايثار كه مرحله بالاترى از تعاون است نيز سخن گفته و آنان را به ايثار تشويق نموده است كه به منظورى جلب خشنودى ذات اقدس الهى در مواقعى كه بتوانند دگران را بر خويشتن مقدم دارند و چيزى كه مورد احتياج خود آنان است به مسلمانى كه نيازمندتر است اعطا نمايند.
عن على عليه السلام قال : عند الايثار على النفس يتبين جواهر الكرماء(256)
على (ع) فرموده است : در زمينه ايثار بر نفس گوهر طبع و رفعت روح افراد كريم النفس آشكار مى گردد.
احسان به مردم و اقناع تمايل دگردوستى منحصر به خدمات مالى نيست بلكه هر قسم خدمتى به دگران نشانه انسانيت و حاكى از فضيلت است . ناتوانى را دست گرفتن ، يتيمى را نوازش نمودن ، راه گم كرده اى را هدايت كردن ، نابينايى را از خيابان عبور دادن ، و ديگر خدماتى از اين قبيل مورد ترغيب و تشويق اولياى گرامى اسلام است .
قال رجل للنبى صلى الله عليه و آله : احب ان اكون خير الناس . فقال : خير الناس من ينفع الناس ، فكن نافعا لهم (257)
مردى به رسول گرامى عرض كرد: دوست دارم كه بهترين مردم باشم . حضرت فرمود: بهترين مردم كسى است كه نفعش بيشتر عايد مردم گردد پس تو در راه نفع رساندن به مردم كوشا و جدى باش تا از بهترين مردم باشى .
يكى از خدمات ارزنده و پرارج نسبت به مردم دفاع از عرض و شرف آنان است و بدبختانه در محيط ما به اين امر مهم كمتر توجه مى شود.
نال رجل من عرض رجل عند النبى صلى الله عليه و آله . فرد رجل من القوم عليه ، فقال رسول الله صلى الله عليه و آله : من رد عن عرض اخيه كان له حجابا من النار(258)
مردى در حضور رسول گرامى نسبت به كسى سخن ناروا گفت و به عرض او تجاوز نمود. شخصى كه در مجلس حاضر بود گفته او را رد كرد و از مرد مورد تجاوز دفاع نمايد همان دفاع براى او در مقابل آتش ‍ حجابى مى شود و او را از خطر مصون و محفوظ مى دارد.
امام سجاد (ع) در پيشگاه الهى دعا مى كند:
و اجر للناس على يدى الخير
بارالها! به دست من براى مردم خير و خوبى جارى كن .
با توجه به اينكه خير رساندن به مردم داراى معناى وسيع و گسترده اى است و افراد خير مى توانند به اشكال مختلف و صور گوناگون به آنان نفع و خير برسانند، امام (ع) از خدا مى خواهد كه او را در طول ايام زندگى به انواع خوبى ها و خيرات نسبت به انسانها موفق و مويد بدارد.
ناگفته نماند كه نه تنها احسان و نيكى به مردم باعث جلب رحمت بارى تعالى است ، بلكه احسان به حيوان نيز مى تواند آدمى را مشمول رحمت خداوند بنمايد و بر اثر آن گناهش مورد عفو قرار گيرد و در اينجا به طور نمونه يك مورد كه در حديث آمده است به عرض شنوندگان محترم مى رسد:
عن النبى صلى الله عليه و آله قال : اطلعت ليله اسرى على الجنه فرايت امراه زانيه ، فسالت عنها. فقيل انها مرت بكلب يلهث من العطش . فارسلت ازارها فى بئر فعصرته فى حلقه حتى روى . فغفر الله لها(259)
رسول گرامى فرمود: در شب معراج به بهشت اشراف يافتم . در آنجا زن زانيه اى را ديدم ، پرسيدم اين آلوده دامن چه عملى كرده است كه بهشتى شده ؟ پاسخ دادند: او بر سگى گذر كرده است كه زبانش بر اثر شدت عطش از دهانش درآمده و پيوسته نفس مى زد. آن زن و روپوش بلند سرتاسرى خود را از بر گرفت و در چاهى كه در آن نزديك بود آويخت ، روپوش به آب رسيد، مقدارى از آب را به خود گرفت ، پارچه را بالا كشيد، نقطه پرآب را در گلوى سگ تشنه فشرده و حيوان را سيراب نمود. خداوند بر اثر اين خدمت ، گناهان زن را بخشيد و او را بهشتى نمود.
شايد حديث ديگرى نظير روايت آن زن در اخبار آمده باشد كه سعدى آن را ديده و به نظم آورده است :

يكى در بيابان سگى تشنه يافت  
  برون از رمق درحياتش نيافت
كله دلو كردآن پسنديده كيش  
  چوحبل اندر آن بست دستار خويش
به خدمت ميان بست و بازوگشاد  
  سگ ناتوان را دمى آب داد
خبر داد پيغمبر از حال مرد  
  كه داورگناهان از او عفو كرد
الا گر جفاكارى انديشه كن  
  وفاپيش گيروكرم پيشه كن
كسى با سگى نيكويى گم نكرد  
  كجا گم شود خير با نيكمرد
كرم كن چنان كت برآيد زدست  
  جهانبان درخيربركس نبست
امام على (ع) در جمله دوم دعا كه موضوع قسمتى از سخنرانى امروز است به پيشگاه خدا عرض مى كند:
ولا تمحقه بالمن
بارالها! خوبى و خيرى را كه با دست من به جريان مى اندازى با منت گذاردن ، محو و نابود منما.
از اين جمله استفاده مى شود كه افراد خير و نيكوكار اگر كار خوب خود را به منت آلوده كنند عمل خيرشان باطل و بى اثر مى شود و خداوند آن را محو و نابود مى كند، و اين مطلب در قرآن شريف آمده است :
يا ايها الذين آمنوا لاتبطلوا صدقاتكم بالمن والاذى (260)
اى مردم با ايمان ! صدقات خود را با منت گذاردن و اذيت كردن باطل ننماييد.
براى آنكه روشن شود چرا منت گذاردن صدقات را باطل مى كند لازم است در اين باره توضيح مختصرى داده شود. اسلام ، دين تعاون و مواسات است و از افراد متمكن خواسته كه قسمتى از اموال خود را به عنوان واجب يا مستحب به گروه كم بضاعت و تهيدست بدهند. ولى اين كار بايد به قصد قربت و با رعايت احترام كامل به تهيدستان انجام پذيرد و آنان مورد تحقير و اهانت واقع نشوند. آيين مقدس اسلام عز و شرافت مسلمانان را بسيار محترم شمرده و پرارج دانسته است و هيچكس حق ندارد كرامت نفس و بزرگوارى خود را با پول معامله كند و بر همين اساس است كه تملق گويى و چاپلوسى ممنوع گرديده است . كسى كه به فرد بى بضاعتى كمك مى كند و خدمت خود را ماده منت نسبت به او قرار مى دهد با اين عمل به عز و شرف او ضربه مى زند و به حيثيت انسانى وى آسيب مى رساند و خداوند چنين صدقه اى را هرگز نمى پذيرد و منت گذاردن موجب ابطال عمل خير آن مرد خير مى شود. تا جايى اسلام به اين مهم عنايت دارد كه فرموده است :
قول معروف و مغفره خير من صدقه يتبعها اذى (261)
بگرمى با فقير سخن گفتن و از او عذرخواستن از اينكه نمى تواند به وى خدمتى نمايد بهتراز صدقه اى است كه آميخته به منت گذارى و آزار او باشد. براى آنكه شنوندگان محترم هر چه بهتر و بيشتر به اهميت اين موضوع واقف گردند و خدمات مالى خود را با منت گذارى ، باطل و تباه ننمايند در اينجا قسمتى از روايات اولياى گرامى اسلام كه در كتب اخبار آمده است ذكر مى شود:
عن النبى صلى الله عليه و آله : من اسدى الى مؤ من معروفا ثم آذاه بالكلام اومن عليه فقد ابطل صدقته (262)
كسى كه به مؤ منى چيزى اعطا كند و به وى صدقه اى بدهد، سپس او را با كلام خود آزار نمايد يا بر وى منت گذارد با اين عمل ، صدقه خود را باطل نموده است .
و عنه صلى الله عليه و آله : من اصطنع الى اخيه معروفا فامتن به احبط الله عمله و ثبت وزره و لم يشكر له سعيه (263)
و نيز فرموده است : كسى كه به برادر دينى خود خدمتى نمايد سپس بر وى منت گذارد خداوند عمل او را محو و نابود مى سازد و بار سنگين آن عمل بر دوش وى مى ماند و از خدمتى كه انجام داده است بهره اى نمى برد.
عن ابيعبد الله عليه السلام قال : المن يهدم الصنيعه (264)
امام صادق (ع) فرموده است : منت گذاردن عمل خير انسان را نابود و فانى مى نمايد.
اگر شخص مسلمانى صدقه بدهد و به كسانى كه آن را دريافت نموده اند به طور مستقيم منت نگذارد و آزارشان ننمايد ولى در غياب آنان عمل خود را به اين و آن بگويد و در نتيجه موجب هتك حرمت و تحقير دريافت كنندگان صدقه گردد، چنين شخصى مشمول آيه كريمه ابطال صدقه با من واذى است ، زيرا غيرمستقيم بر فقرا منت گذارده و آنان را آزار داده است ، و اين مطلب را امام جواد (ع) به شخصى فرمود كه در يك روز به ده نفر فقير عائله دار كمك نموده بود بدون آنكه بر آنها منت گذارد يا آنان را آزار دهد، ولى قضيه احسان و انفاق خود را براى امام جواد نقل نمود. امام به وى فرمود:
قد ابطلت برك باخوانك و صدقاتك ، قال : و كيف ذلك يابن رسول الله ؟ قال له محمد بن على : اقراء قول الله عزوجل : يا ايها الذين آمنوا: لا تبطلوا صدقاتكم بالمن والاذى ، قال الرجل : يا بن رسول الله ما مننت على القوم الذين تصدقت عليهم و لا آذيتهم ، قال له محمد بن على : ان الله عزوجل قال : لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى و لم يقل لا تبطلوا بالمن على من تتصدفون عليه والاذى لمن تتصدقون عليه و هو كل اذى (265)
تو با نقل اين قضيه بر و نيكى خود به برادرانت را ابطال نمودى و از ميان بردى ، عرض كرد: چگونه از ميان بردم ؟ حضرت پاسخ داد: كلام خدا را بخوان كه فرموده است :اى مردم با ايمان ! صدقات خود را با منت گذاردن و اذيت كردن ابطال منماييد، عرض كرد: يا بن رسول الله ! به كسانى كه كمك نمودم نه بر آنها منت گذاردم و نه آزارشان دادم . حضرت فرمود: خداوند فرموده صدقات خود را با منت گذاردن و اذيت كردن باطل نكنيد و نفرموده است كه : صدقات خود را با اذيت دادن و منت گذاردن مستقيم بر سر كسى كه صدقه را دريافت مى نمايد باطل نكنيد.
اين آيه ، شامل حال تمام اقسام منتها و آزارها مى شود، خواه كمك كننده ، خود مستقيما به گيرنده صدقه منت گذارد و آزارش دهد، خواه خدمت عملى و احسان خود را بدگران بگويد و اين و آن را آگاه سازد و غيرمستقيم دريافت كنندگان را مورد منت يا مورد اذيت قرار دهد.
بيان امام جواد (ع) و نكته اى را كه در آيه تذكر داده است براى افراد خير و احسان كننده درسى آموزنده است و به آنان خاطرنشان مى فرمايد: شما كه براى خدا و به نيت قربت به فقيرى آبرومند كمك مى كنيد به گونه اى باشد كه فقط خدا بداند و شما بدانيد و فقير، دگرى از آن آگاه نشود تا آن احسان ذخيره قيامت شما گردد و اگر به دگران بگوييد و آبروى فقير را ببريد با گفته خود، احسان خويش را ابطال نموده ايد و ممكن است بر اثر پرده درى و اهانت به فقير، در قيامت استحقاق كيفر و عذاب داشته باشيد. نه تنها منت گذاردن و آزار دادن فقير در زمينه صدقات ، ممنوع و نارواست ، بلكه اگر كيفيت پرداخت صدقات آبرومندانه و مناسب با عز و شرف مسلمان نباشد و موجب تحقير و توهين وى گردد نيز در اسلام ممنوع و غير مجاز است . ائمه معصومين عليهم السلام كه در آموختن وظايف دينى ، معلم مسلمانان بودند براى آنكه اصحاب و دوستانشان به راه خطا نروند همواره به آنان تذكرات لازم را مى دادند و آگاهشان مى ساختند تا اگر در مسير ناصحيح قدم بر مى دارند باز گردند و به راه درست گرايش يابند.
عن اسحق بن عمار قال : قال لى ابوعبدالله عليه السلام : يا اسحق ! كيف تصنع بزكوه مالك اذا حضرت ؟ قلت : ياتونى الى المنزل فاعطيهم . فقال لى ما اراك يا اسحق الا قد ذللت المومنين و اياك اياك ، ان الله تعالى يقول : من آذى لى وليا فقد ارصدلى بالمحاربه (266)
اسحق بن عمار مى گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: چگونه زكوه مالت را مى دهى ، گفتم : محصول را به منزل مى آورم . اهل استحقاق مى آيند و دريافت مى كنند امام فرمود: اسحق ! تو با اين كار، مسلمانان را در معرض ذلت و خوارى قرار مى دهى ، از اين كار پرهيز كن ، خداوند فرموده است هر كس دوست مرا خوار نمايد براى جنگ با من مهيا گرديده است .
در پايان بحث امروز لازم است به شنوندگان محترم تذكرى بدهم و آن اين است كه بحث ما درباره دعاى ((مكارم الاخلاق )) است . اين دعاى شريف حاوى مطالب بسيار رفيع و بلند در شاءن انسانسازى و پرورش مكارم اخلاق در ضمير مردم با ايمان است ، بايد شنوندگان محترم حتما در هر قسمتى دقت نمايند و هر مطلبى را كه امام سجاد (ع) به صورت دعا از زبان خود در پيشگاه الهى عرض مى كند آن را سرمشق خود قرار دهند و بر طبق آن عمل نمايند تا بتوانند از اين دعا بهره علمى و اخلاقى ببرند و متخلق به سجاياى انسانى گردند. مثلا از دو جمله مورد بحث امروز استفاده شود كه تمام افراد به قدرى كه قدرت دارند با مال و قلم و قدم خود به مردم خدمت كنند و ديگر آنكه خدمات خود را منت گذاردن بر سر مردم و به رخ آنان كشيدن نابود و فانى ننمايند و خويشتن را از پاداش خدا در قيامت محروم نسازند.
12- وَ هَبْ لِى مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
به خواست خداوند اين دو جمله از دعاى شريف ((مكارم الاخلاق )) موضوع سخنرانى امروز است . امام سجاد (ع) از پيشگاه خداوند درخواست مى كند: بارالها! به من معالى اخلاق عطا فرما و از اينكه بين مردم به دارابودن مكارم اخلاق مباهات و افتخار نمايم مصون و محفوظ بدار.
معالى اخلاق كه مورد تمناى حضرت على بن الحسين عليهما السلام است از سجاياى انسانى و ملكات بسيار عالى است كه خداوند دوست دارد انسانها به آن خلقيات متخلق شوند و از راه آن ملكات پسنديده به مدارج كمال انسانى نايل گردند.
عن النبى صلى الله عليه و آله : ان الله يحب معالى الاخلاق و يكره سفسافها(267 )
رسول گرامى فرموده : خداوند دوستدار معالى اخلاق است و از فرومايگى و خلقيات پست بيزار.
معالى اخلاق به معناى مكارم اخلاق است و دعايى كه از صحيفه سجاديه مورد بحث ماست به همان اسم نامگذارى شده ، زيرا حاوى بسيارى از خلقيات رفيع و سجاياى عالى انسانى و كرايم اخلاق است و اگر كسى آنها را به درستى فراگيرد و متخلق به آن اخلاقيات شود. داراى مكارم اخلاق و سجاياى انسانى است . در روايات اولياى اسلام ، مكارم اخلاق در كنار محاسن اخلاق ذكر مى شود و اين هر دو مايه خشنودى و رضاى حضرت بارى تعالى است و نبى مكرم اسلام مبعوث گرديده تا محاسن اخلاقى متخلق سازد، و خصوصيات هر دو قسمت را به مردم بياموزد و به آنان برترى و امتياز مكارم اخلاق بر محاسن اخلاق را بفهماند.
عن على بن الحسين عليهما السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : بعثت بمكارم الاخلاق و محاسنها(268)
امام سجاد (ع) از رسول اكرم حديث نموده كه فرموده است : من از طرف بارى تعالى براى مكارم اخلاق و محاسن آن مبعوث شده ام .
روايت دگرى در كتب عامه و خاصه از نبى اكرم نقل شده كه در آن روايت ، فقط از مكارم اخلاق نام برده و بدين وسيله مردم را به قدر و منزلت آن خلق شريف متوجه نموده است .
عن النبى صلى الله عليه و آله انه قال : انما بعثت لا تمم مكارم الاخلاق (269)
رسول اكرم فرموده : من از طرف خداوند مبعوث شده ام تا مكارم اخلاق را، كه جزء برنامه انبياى سلف بوده ، تتميم و تكميل نمايم .
براى اينكه بحث ما روشن شود لازم است كه در آغاز، محاسن اخلاق و مكارم اخلاق را بشناسيم و به تفاوت اين دو گروه خلق پى ببريم و بدانيم كه براى چه مكارم اخلاق بمراتب بالاتر از محاسن اخلاق است . براى بيان تفاوت محاسن اخلاق و مكارم آن از دو روايت استفاده مى كنيم و آن دو را از نظر معنوى و ارزش ‍ روحانى بررسى مى نماييم و در خلال بررسى اين دو روايت برترى و امتياز مكارم اخلاق بر محاسن اخلاق روشن مى شود.
قلت لابى عبد الله عليه السلام : ما حد حسن الخلق ؟ قال : تلين جانبك و تطيب كلامك و تلقى اخاك ببشر حسن (270)
راوى حديث مى گويد به امام صادق (ع) عرض كردم : حد حسن خلق چيست ؟ فرمود: با مردم به نرمى و گرمى برخورد كنى ، پاك و منزه و در كمال ادب سخن بگويى ، و در مواجهه با برادرانت متبسم و گشاده روى باشى .
اين روايت ، مرزى براى حسن اخلاق بيان مى كند. البته اين مطلب كه در حديث آمده به منزله نمونه اى است كه از حسن اخلاق . اگر يك نفر انسانى واجد اين سه مرحله باشد يا علاوه بر آن سه صفت داراى صفات اخلاقى خوب باشد، در برخورد با مردم سبقت سلام بگيرد، دست بدهد، دندانش مسواك زده باشد، لباسش پاكيزه باشد، به عيادت مرضى برود، تشييع جنازه بنمايد، مصيبت زدگان را تسليت بدهد، مسافران را ملاقات كند، و ديگر اعمالى نظاير اينها، تمام اين كارها از محاسن اخلاق است و همه اين افعال ، مورد تاءييد شرع مقدس مى باشد، و رسول اكرم يك قسمت از ماءمؤ ريت اخلاقيش مربوط به همين امور بود. اما اگر سؤ ال شود: آيا اين صفاتى كه مذكور افتاد دليل بر انسانيت است ؟ آيا اين صفات نشانه شرف انسانى است ؟ پاسخ اين پرسش منفى است . چه بسيار مردمى هستند كه على الظاهر داراى تمام اين صفات مى باشند و واقعا داراى خلقيات پسنيديده اند، اما اين ظاهر فريبا، باطنى زهرآلود و ظالم دارد و درونى متجاوز به حقوق مردم ، به مال مردم ، به عرض و شرف مردم ، به قول آن گوينده كه مى گويد:
ظاهرش چون گوركافر پرحلل  
  باطنش قهر خدا عزوجل
بنابراين محاسن اخلاق ، بسيار خوب است اما دليل بر شرافت انسانى و كرامت نفسانى نيست .
درباره مكارم اخلاق از رسول گرامى و ائمه معصومين عليهم السلام روايات بسيارى آنده و در هر روايت ، چند نشانه از مكارم اخلاق بيان نموده اند كه در اينجا به يكى از آن روايات اكتفا مى شود. حضرت صادق (ع) به ابن جندب فرمود:
يا بن جندب ! صل من قطعك و اعط من حرمك و احسن الى من اساء اليك و سلم على من سبك و انصف من خاصمك و اعف عمن ظلمك (271)
امام (ع) به ابن جندب فرمود: بپيوند با كسى كه از تو بريده ، عطا كن به كسى كه ترا محروم نموده ، نيكى كن درباره آن كس كه به تو بدى كرده ، سلام كن به كسى كه ترا دشنام داده ، انصاف ده در مورد آن كسى كه با تو خصومت نموده ، و ببخش كسى را كه به تو ستم كرده است .
ملاحضه مى كنيد كه بين مكارم اخلاق با محاسن اخلاق چقدر فاصله است و چه اندازه مكارم اخلاق داراى رفعت و عظمت است .
ما اگر بخواهيم ((محاسن اخلاق )) را به فارسى ترجمه كنيم بايد بگوييم : ((خوى خوب و پسنديده ))، اما اگر بخواهيم ((مكارم اخلاق )) را به فارسى برگردانيم بايد بگوييم ((بزرگوارى و كرامت نفس )) و اين دو با هم فاصله بسيار دارند. بزرگى با بزرگوارى فرق دارد. كسى كه در اداره اى داراى مقامى رفيع است مى گويند بزرگ است ، كسى كه از جهت سن بيشتر عمر كرده مى گويند بزرگ و بزرگتر است ، كسى كه داراى ثروت و املاكى است ممكن است مردم او را بزرگ بدانند، ولى مكارم اخلاق به اين معنى نيست كه ، مكارم اخلاق به معناى بزرگوارى نفس و طبع بلند است . ممكن است كسى از نظر مقام خيلى پايين باشد ولى داراى بزرگوارى نفس باشد، ممكن است كسى تمكن مالى نداشته باشد اما داراى رفعت نفس باشد. بنابراين مكارم اخلاق يعنى ((كرامت نفس ))، ((بزرگوارى روح )) و رفعت مقام معنوى يك انسان كه در پرتو آن مى تواند گذشتهاى بسيار داشته باشد. آنچه در اخبار ائمه معصومين عليهم السلام درباره بيان ((محاسن اخلاق )) و ((مكارم اخلاق )) آمده ، ذكر مصداق است ، يعنى مورد بيان مى كند، اما من در كتب اخبار برنخورده ام كه ببينم معيارى براى ((محاسن اخلاق )) و ((مكارم اخلاق )) ذكر شده باشد و انسان بتواند با آن معيار تمامى محاسن اخلاق رابشناسد و همگى ((مكارم اخلاق )) را تشخيص دهد.
شايد در تعريف ((محاسن اخلاق )) بتوان گفت : آن قسم خلق و خويى كه در شرع مقدس ، ممدوح شناخته شده و با غرايز حيوانى و تمايلات نفسانى هماهنگ است ، يا لااقل با آنها تضادى ندارد ((حسن خلق )) است ، و در تعريف مكارم اخلاق گفته شود: آن قسم خلقيات عالى و رفيعى كه اگر كسى بخواهد انجام دهد يا بايد با هواى نفس خود و كشش غرايز حيوانى خويش بجنگد و در جهت مخالف آنها قدم بر دارد، يا لااقل بايد نداى آنها را ناديده انگارد، نسبت به آن بى اعتنا باشد، و از پى صفت انسانى و كمال معنوى خود برود، تا به درجاتى از مكارم اخلاق ارتقا يابد. صفاتى را كه امام (ع) ره درباره محاسن اخلاق بيان نموده و با غرايز حيوانى و تمايلات نفسانى هماهنگ است . آدمى به كشش حب ذات ميل دارد كه محبوب مردم باشد و با علاقه مندى با وى برخورد نمايند. اگر به نرمى و گرمى با آنان مواجه گردد، مودب و پاك سخن بگويد، و با قيافه گشاده و چهره متبسم با آنان برخورد كند موجب عز و محبوبيتش مى گردد و هر انسانى روى حب ذات به عز و محبوبيت علاقه دارد و نمى خواهد مورد تنفر و انزجار دگران باشد. خلاصه اينكه اين سه صفت كه در حديث آمده و ديگر صفاتى كه از محاسن اخلاق است بر وفق تمايل طبيعى و خواهش نفسانى انسان است .
اما ((مكارم اخلاق )) در نقطه مقابل غرايز و هواى نفس قرار دارد و آدمى به طور طبيعى مايل نيست آنطور عمل كند بلكه مى خواهد در جهت مخالفت مكارم اخلاق قدم بردارد. مثلا اگر كسى در خيابان با شدت به شما تنه زد و عمدا مورد اهانت و تحقيرتان قرار داد غريزه انتقامجويى مى گويد: بايد عمل او را تلافى كرد و اهانت او را با اهانت پاسخ داد، اما امام صادق (ع) در مقابل بيان كرامت خلق مى فرمايد:
واعف عمن ظلمك
بزرگوار باش ، انسان و با فضيلت باش ، از لغزش او بگذر و عمل نارواى او را مورد عفو و اغماض خود قرار ده ، و اين عمل برخلاف طبيعت آدمى و تمايل نفسانى است . اگر روزى به مبلغى نيازمند شدى كه اگر آن مبلغ به تو نرسد آبرويت در خطر است ، نزد يكى از دوستانت مى روى و مى گويى : من الان به دو هزار تومان پول نقد نياز دارم ، اگر دارى به من قرض بده ، يك ماه ديگر به تو باز مى دهم . او دسته چك خود را در مى آورد و نگاه مى كند ولى به تقاضاى تو اعتنا نمى نمايد، مى گويد: چند برابر آنچه تو مى خواهى موجودى دارم اما نمى دهم و ترا ماءيوس مى كند و تو ناچار از راهى دگر آن مبلغ را تهيه مى كنى و آبروى خود را محفوظ مى دارى . يك سال نمى گذرد كه همان شخص به مبلغى نياز پيدا مى كند و نزد شما مى آيد، از شما تقاضاى كمك مى كند و شما داريد. اگر بخواهى همانند او دسته چكت را درآورى و بگويى : چندين برابر دارم اما نمى دهم ، شما پيروى از روش مكارم اخلاق و سجاياى انسانى نكرده اى . امام (ع) در بيان وظيفه شما در چنين موقع مى فرمايد:
و اعط من حرمك
شما به آن آدمى كه ترا محروم كرد عطا كن ، يعنى با كمال گشاده رويى و با ميل تمام ، مبلغ درخواستى او را به او قرض بده و نداى انتقامجويى حيوانى را در باطن سركوب كن و او را مقضى المرام از پى مشكلش روانه نما.
اگر روزى در رهگذر با شخص بى تربيتى برخورد نمودى و او به شما فحش داد و با سرعت از كنار شما گذشت مبادا فكر انتقامجويى در سر بپرورى و بخواهى در اولين فرصت ، دشنام او را با دشنام دادن تلافى نمايى كه اين كار برخلاف مكارم اخلاق و شرافت نفس است ، بلكه بايد مراقبت كنى تا عمل بد او را با عمل خوب خود پاسخ گويى و به فرموده امام صادق (ع):
و سلم على من سبك
در اولين بار كه با او برخورد مى كنى سلامش كن و كار زشت او را با كار زيباى خود پاسخ ده و او با مشاهده عمل انسانى و كرامت نفس شما از كار زشت خود سرافكنده و خجلت زده خواهد شد.
عن على عليه السلام قال : عليكم بمكارم الاخلاق فانها رفعه و اياكم و الاخلاق الدنيه فانها تضع الشريف و تهدم المجد(272)
على (ع) فرمود است : بر شما باد به مكارم اخلاق كه تخلق به آن رفعت و بلندى است و بپرهيزيد از دنائت اخلاق كه افراد شريف را پست مى كند و مجد و بزرگوارى را نابود مى نمايد.
به موجب روايات زيادى كه از اولياى اسلام رسيده خلقيات حميده عموما و مكارم اخلاق خصوصا در قيامت به حساب گذارده مى شود، كفه اعمال خوب را سنگين مى كند و موجب نجات صاحبش مى گردد، ولى در ضمن حديثى خاطرنشان گرديده است كه ، صرف نظر از جنبه اخروى و جهات معنوى ، تخلق به مكارم اخلاق در زندگى دنيا نيز مايه سعادت و رستگارى است .
عن امير المؤ منين عليه السلام قال : لوكنا لانرجوجنه و لا نخشى نارا ولا ثوابا ولا عقابا لكان ينبغى لنا ان نطلب مكارم الاخلاق فانها مما تدل على سبيل النجاح (273)
على (ع)فرموده است : اگر به فرض ، ما نه به بهشت رحمت اميد مى داشتيم و نه از عذاب الهى خائف مى بوديم و نه در انديشه ثواب و عقاب ، شايسته انسانيت آن بود كه از پى مكارم اخلاق برويم ، زيرا كرامت خلق ، ما را به راه رستگارى هدايت مى كند و موجبات سعادت ما را فراهم مى آورد.
نكته شايان ملاحضه در زمينه مكارم اخلاق كه بايد همواره مورد توجه افراد كريم النفس باشد اين است كه بزرگوارى و اخلاق عالى خود را در مورد كسانى اعمال نمايند كه شايسته عفو و بخشش اند، نه تنها از آن سوء استفاده نمى نمايند بلكه ممكن است به اصلاح خويش بپردازند و از انحراف اخلاقى خود بركنار شوند. اما افراد نادانى كه طبعا پست و فرمايه اند گذشت اشخاص كريم النفس را حمل بر ضعف و ترس آنان مى نمايند و در نتيجه بر تجرى و جسارت خود مى افزايند. اينان نبايد مشمول عفو و اغماض واقع شوند، بلكه لازم است گناهانشان ، طبق قانون ، مورد تعقيب قرار گيرد و به كيفر عمل خود برسند، به عبارت كوتاهتر، كرامت اخلاق مانند باران رحمت است كه در مورد اشخاص شايسته ، فضيلت و پاكى به بار مى آورد و در مورد مردم ناصالح رذيلت و ناپاكى :
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست  
  در باغ لاله رويد و در شوره زار خس
به كار بستن مكارم الاخلاق در مورد اشخاص شايسته و لايق و خوددارى از گذشت و كرامت نفس در مورد افراد پست و نالايق مورد توصيه و تاءكيد ائمه طاهرين عليهم السلام بوده و پيروان خود را به رعايت اين دستور مهم موظف نموده اند. على (ع)به فرزندش حضرت مجتبى نوشته است :
احمل نفسك من اخيك عند صرمه على الصله و عند صدوده على اللطف و المقاربه و عند جموده على البذل و عند تباعده على الدنو و عند شدته على اللين واياك ان تضع ذلك فى غير موضعه اوان تفعله بغير اهله (274)
خود را در مورد برادرت وادار كن كه وقتى از تو جدا مى شود به او بپيوندى و موقع اعراض و روگردانيش با لطف و محبت به وى برخورد نمايى و نزديك شوى و زمانى كه دچار بخل و امساك مى شود او را مورد جود و كرامت قرار دهى و چون از تو دورى كند تو به او نزديك شوى و موقع تندى و شدتش تو با نرمى و ملايمت با او سخن بگويى و بپرهيز از اينكه تذكرات مرا نابجا و بى مورد به كار بندى و آنها را با افراد نااهل كه لايق فضيلت اخلاقى نيستند اعمال نمايى .
امام سجاد (ع)نيز در رساله حقوق خود مى فرمايد:
و حق من ساءك ان تعفو عنه و ان علمت ان العفو يضر انتصرت (275)
حق آن كس كه به تو بد كرده است از نظر كرامت اخلاق اين است كه او را ببخشى و مورد عفوش قرار دهى ولى اگر دانستى كه عفو و بخشش درباره او زيانبار است و اثر بد مى گذارد، استنصار مى كنى و به وسيله قانون و قضا و مردم ، بد كننده را به كيفر بدش مى رسانى .
در پاره اى از موارد، شخصى كه مرتكب بدى شده ناشناخته و مجهول الحال است ، معلوم نيست كه شايسته عفو و اغماض است يا سزاوار مجازات .
انسان كريم النفس اگر بتواند به گونه اى او را آزمايش كند وظيفه اخلاقى و انسانى او روشن مى گردد. براى على (ع) موردى اينچنين پيش آمد و كسى كه اسائه ادب نمود بود توسط اميرالمؤ منين آزمايش شد. سرانجام امام (ع)او را بخشيد و از گناهش درگذشت . امام باقر (ع) فرمود: حضرت امير، على (ع) نماز صبح را در وقت فضيلت مى خواند و تا اول آفتاب به تعقيب نماز اشتغال داشت . موقعى كه خورشيد طلوع مى كرد عده اى از افراد فقير و غير فقير گردش جمع مى شدند و به آنان احكام دين و قرآن مى آموخت و در ساعت معين به كار تعليم خاتمه مى داد و از جا حركت مى كرد.
روزى از مجلس درس خارج شد. بين راه با مردى جسورى برخورد نمود كه درباره آن حضرت كلمه قبيحى گفت . راوى حديث مى گويد:
امام باقر نفرمود كه آن مرد كه بود و چه گفته بود. على (ع) از شنيدن آن سخن دوباره به مسجد برگشت ، به منبر رفت و دستور داد مردم را خبر كنند تا در مسجد حضور يافت . حضرت پس از حمد بارى تعالى فرمود: محبوبتر از هر چيز نزد خداوند و نافعتر از هر چيز براى مردم ، پيشواى بردبار و عالم به تعاليم الهى است و چيزى مبغوضتر نزد خدا و زيانبارتر براى مردم از نادانى و بى صبرى رهبر نيست . بعدا چند جمله اى درباره انصاف و طاعت الهى سخن گفت .
ثم قال : اين المتكلم انفا؟ فلم يستطع الانكار. فقال ها انا ذايا امير المؤ منين . فقال : اما ارنى لو اشاء لقلت . فقال : او تعفو و تصفح فانت اهل لذلك . قال : عفوت و صفحت (276)
سپس فرمود: كسى كه ساعت قبل سخنى به زبان آورد كجاست ؟ گفت : يا اميرالمؤ منين ! اين منم كه در مجلس ‍ حاضرم . حضرت فرمود: اما من ، اگر بخواهم گفتنى ها را به حضور مردم مى گويم . مرد بلافاصله گفت : و اگر بخواهى عفو مى كنى و مى بخشى چه تو شايسته چشم پوشى و گذشتى . آن مرد با سخنى كه گفت و از على (ع) درخواست عفو و اغماض نمود صلاحيت خود را براى آنكه مشمول كرامت خلق آن حضرت واقع شود و مورد گذشت و چشم پوشى قرار گيرد اثبات نمود و حضرت نيز بلافاصله او را بخشيد و از مجازات ، مصون و محفوظ ماند.
نتيجه آنكه مكارم اخلاق و سجاياى شايسته انسان از عوامل تعالى و تكامل است . اگر كسى متخلق به آن خلقيات گردد به پيروزى بزرگى دست يافته است .
عن ابيعبد الله عليه السلام قال : ان الله عزوجل خص رسله بمكارم الاخلاق . فامتحنوا انفسكم فان كانت فيكم فاحمدوا الله و اعلموا ان ذلك من خير و ان لا تكن فيكم فاساءلوا الله و ارغبوا اليه فيها(277)
امام صادق (ع)فرموده است : خداوند، پيمبران را از مكارم اخلاق برخوردار فرموده و آنان را متخلق به اين صفات در شما وجود خداى را شاكر باشيد و حمد او را بنماييد و بدانيد كه با تخلق به مكارم اخلاق به خير بزرگى نايل گرديده ايد، و اگر آن صفات در شما نيست از خدا درخواست نماييد و نسبت به آن ابزار علاقه كنيد تا موفق گرديد.
امام سجاد (ع) در جمله اولى كه موضوع سخنرانى امروز است از پيشگاه خداوند درخواست مى كند:
و هب لى معالى الاخلاق
بارالها! به من مكارم اخلاق و صفات عالى انسانى عطا فرما. در جمله دوم عرض مى كند:
و اعصمنى من الفخر
بارالها! بر اثر نيل به مكارم اخلاق و صفات عالى انسانى مرا از مباهات نسبت به مردم مصون و محفوظ دار، كه با تخلق به صفات عالى انسانى به مردم فخرفروشى ننمايم .
از جمله صفات بسيار مذموم در آيين اسلام ((خود برتربينى )) و مباهات نمودن به مردم است . اين خلق ناپسند به قدرى مذموم است كه على (ع)فرموده :
اهلك الناس اثنان : خوف الفقر و طلب الفخر(278)
دو چيز است كه مردم را به مسير هلاكت و تباهى سوق مى دهد: يكى ترس از فقر و تهيدستى است و آن ديگر فخر فروشى به مردم .
عن النبى صلى الله عليه و آله قال : ان الله تعالى اوحى الى ان تواضعوا حتى لايفخر احد على احد. و لايبغى احد على احد(279)
رسول گرامى فرمود: خداوند به من وحى فرستاد كه همواره متواضع باشيد تا كسى بر دگرى مباهات ننمايد و فردى نسبت به فرد ديگرى بغى و ستم نكند.
مردم نادان عصر جاهليت به سختى گرفتار مباهات نسبت به يكديگر بودند و در اين باره اغلب به دو چيز تكيه مى كردند: يكى به پدران درگذشته و افراد قبيله خود و آن ديگر به مال و ثروت . كار افتخار به جايى رسيد كه دو قبيله افراد خود را سرشمارى كردند و تعداد جمعيت يكى از آن دو بيشتر بود. قبيله اى كه عددش كمتر بود گفت : بايد زنده و مرده هر قبيله را با هم بشماريم . به قبرستان رفتند و قبور مردگان را شمردن كه روشن شود عدد كداميك بيشتر است . قرآن شريف در مقام توبيخ آنان آيه فرستاد:
الهيكم التكاثر. حتى زرتم المقابر(280)
كثرت جمعيت شما را آنچنان به غفلت و بى خبرى دچار نموده كه به گورستان رفته ايد و مردگان را احصاء مى نماييد.
على (ع) موقعى سوره تكاثر را قرائت فرمود و از نادانى كسانى كه به اجساد پوسيده مردگان خود افتخار مى كردند سخن گفت و در ضمن فرمود:
و لاءن يكونوا عبرا احق من ان يكونوا مفتخرا(281)
اگر اينان با ديدن قبور درگذشتگان عبرت مى گرفتند شايسته تر بود تا به آنان افتخار كنند و آن را مايه سربلندى و مباهات خود قرار دهند.
پيشواى گرامى اسلام در روز فتح مكه خطبه خواند و ضمن سخنان خويش اعلام نمود كه اسلام ، افتخارات دوره جاهليت را از ميان برد و به آن نادانى ها خاتمه داد.
عن ابيجعفر عليه السلام لما كان يوم فتح مكه قال : قام رسول الله صلى الله عليه و آله فى الناس خطيبا فحمد الله و اثنى عليه ثم قال : ايها الناس ! ليبلغ الشاهد الغائب ، ان الله قد اذهب عنكم بالاسلام نخوه الجاهليه و التفاخر بابائها و عشايرها. ايها الناس ! انكم من آدم و آدم من الطين . الا و ان خيركم عند الله و اكرمكم عليه اليوم اتقيكم و اطوعكم له (282)
امام باقر (ع) فرمود، روز فتح مكه پيمبر گرامى به پا خاست و خطبه خواند. در آغاز خطبه خداى را حمد و ثنا گفت . سپس فرمود: مردم ! البته حاضرين به غايبين برسانند كه خداوند، در پرتو اسلام ، تكبر جاهليت و تفاخر به پدران وعشاير را از ميان برد، مردم ! شما همه از آدميد و آدم از خاك . آگاه باشيد كه امروز بهترين و گرامى ترين فرد نزد خدا كسى است كه تقوايش بيشتر و اطاعتش از حضرت بارى تعالى فزونتر باشد.
اسلام با تعاليم آسمانى خود تكبر و افتخار زمامدارن و صاحبان مقام را در سازمانهاى كشورى و لشكرى برانداخت و آن خوى پست و پليد را نشانه كوتاه فكرى كسانى كه به آن مبتلايند تلقى نمود. على (ع) در اين باره فرموده است :
و ان من اسخف حالات الولاه عند صالح الناس ان يظن بهم حب الفخر(283)

 

next page

back page