شرحى بر دعاى ندبه

مرحوم حجة الاسلام والمسلمين سيد محيى الدين العلوى طالقانى

- پى‏نوشت‏ها -
- ۳ -


401- 17 چاپ جديد ص 255 نقل از خرايج راوندى .
402- از مصاديق بارز آيه شريفه يريدون ان يطفئوا نور الله واقعه ايست كه به مدفن رسول خدا براى ربودن جسد مطهرش بسال 557 قمرى اتفاق افتاد، و اين واقعه را سمهودى در كتاب تاريخ مدينه ص 648 ذكر كرده . او مينويسد نور الدين محمود بن زنگى صاحب موصل دريك شبى سه بار پيغمبر اسلام را بخراب ديد كه مى گويد مرا از دست اين دو نفر ( اشاره به دو مرد موبور) نجات دهيد، و او از ديدن اين خواب وحشتناك با صلاحديد و زيرشد جمال الدين موصلى و عده ديگر بمدينه رفتند و با تمهيد نقشه آندو مرد مسيحى را كه باسلام و احكام اسلامى متظاهر بودند با همان اوصاف و مشخصات كه در خواب ديده بود دستگير كردند، و پس از بازجوئى از آنها و محل سكونتشان معلوم شد آندو نفر اهل اندلس و ماءمور به ربودن حسد پيغمبر بودند، و از محل اقامتشان كه در جوار و نزديكى قبر بود مخفيانه نقب زمينى زده بودند و در تاريكى شب بكندن آن مشغول ميشدند. پس از اينكه آندو را گردن زدند و اعدام كردند اطراف قبر را دور تا دور كندند و در آن گودال سر داغ ريختند و بكلى مسدود كردند.
403- 24 جديد صفحه ص 11 نقل از معانى الاخبار.
البته اين گونه روايات از باب بطن قرآن و تاءويل آنست نه تفسير لفظ آن .
405- 23 جديد ص 210 نقل از كنز الفوائد كراجكى .
406- 24 جديد ص 11 نقل از معانى الاخبار صدوق .
407- 23 جديد ص 206 نقل از تفسير قمى .
408- 23 جديد ص 207 نقل از تفسير قمى .
409- پايان آيه در سوره عنكبوت 49 ((الا الظالمون )) است . ولى ((الا الكافرون )) در ذيل آيه 47 همان سوره و بيان ديگرى است .
410- البته مراد تطبيق آيه بر مصداق است نه اينكه معنى حجت فقط همين باشد. و از اين نظر با روايات ديگرى كه در تفسير آيه نقل شده است منافات ندارد، كه فرمود روز قيامت خدا به بندگانش مى فرمايد: بنده من در دنيا عالم بودى يا جاهل ، اگر عالم بودى چرا بعلم خود عمل نكردى و اگر جاهل بودى چرا علم نياموختى تا بدان عمل كنى و با همين حجت او را مجاب مى كند و اين است حجت بالغه .
411- 24 جديد ص 54 نقل از مناقب ، و ص 52 از تفسير قمى از امام پنجم .
412- تفسير صافى از تفسير عياشى و تفسير قمى و كتاب كافى . و تفسير مجمع البيان از امام ششم نقل مى كنند.
413- تفسير طبرسى از تفسير عياشى نقل مى كند، و بحار الانوار مجلد 24 جديد ص 54.
414- يعنى اگر بخواهيد نعمت خدا را بشماريد نتوانيد شماره كرن آنرا. ابراهيم / 34 و نحل : 18.
415- يعنى هر نعمتى كه داريد از طرف خدا است . نحل : 53.
416- كلمه ((طه )) دو حرف از حروف بريده و مقطعه و رمزى قرآن است كه سوره مورد بحث با آن افتتاح ميشود، و بهر حال خطاب به پيغمبر است .
417- يعنى او كسى است كه قرآن را بر تو فرستاده از آنست آيات محكمات ، آل عمران / 7.
418- 23 جديد ص 168 نقل از تفسير قمى ، يعنى يس اسم رسول خداست بدليل آيه بعد كه تو از پيامبرانى .
419- در همان مجلد و صفحه نقل از معانى الاخبار و امالى صدوق و روايت ديگرى در باب ان آل يس آل محمد (ص ) ص 167. و البته اين روايت منقول در متن مبتنى بر اين است كه ما ايه ((الياسين )) را همانطورى كه بعضى از قراء قراءت كرده اند همزه آن را بصورت مد و كشيده بخوانيم .
420- سابقا درباره امر ولايت و اهميت آن اشاره كرديم ، و گفتيم كه امر ولايت همان رهبريت و حفظ تشكيلات نظام اسلامى است كه براى حفظ بقاى السلام در ميان جامعه مسلمانان اهميت بسزائى دارد و بدون آن اسلام در ميان مسلمانان پايدار نخواهد ماند و امر ولايت است كه حافظ و نگهبان اسلام در ميان جامعه است . و حفظ بقاى اسلام بحفظ بقاى نظام اسلامى است و اين امر حياتى است كه جامعه اسلام را بر پا ميدارد و مقدم بر همه چيز است و ما نودى بشى ء كما نودى بالولاية . پس اگر در روايات نسبت به بعضى آيات و با بعضى از فواتح سورهاى آن تاءويلاتى شده روى همين جهت و اهميت آن است و نبايد آن تاءويلات را مستبد دانست . و همانطورى كه قبلا هم گفتيم اين معانى مربوط به بطن قرآن است نه تفسير لفظ آن .
421- 24 جديد ص 105 نقل از كنزالفوائد، و در تفسير صافى نقل از مناقب و بدين مضمون در همان صفحه نقل از تفسير قمى و ص 106 نقل از كنزالفوائد و ص 107 نقل از تفسير فرات بن ابراهيم .
422- اين واقعه در جنگ ذات السلاسل بوده كه رسول خدا (ص ) على (ع ) را فرستاد و او لشكر دشمن را شكست داد و فاتحانه برگشت و پيغمبر اسلام خوشحال و شادان گشت ، واين امر پس از چند نوبت اعزام لشكر كه بسر كردگى غير از على (ع ) فرستاده بود واقع شد. و آنها نتوانستند كارى آنجام دهند و هر يك دچار شكست شدند. و چون اين سوره نازل شد پيغمبر از خانه بميان مردم آمد و نماز صبح را خواند و در نماز همين سوره را تلاوت نمود، و پس از نماز اصحاب گفتند ما اين سوره را نشنيده بوديم ؟ فرمود: آرى على بر دشمنان پيروز شد و خداوند متعال اين سوره را فرستاد و جبرئيل شب گذشته با آوردن آن فتح على را مژده داده و پس از چند روز ديگر على (ع ) با غنائم و اسيران
423- 18 جديد ص 312 نقل از صفات الشيعه .
424- 18 جديد ص 391 نقل از تفسير نعمانى در ذيل آيات سوره ((و النجم )) و در كتاب احتجاج طبرسى از حضرت على بن الحسين عليهما السلام روايتى نقل شده از جمله فرمود: ((من فرزند كسى هستم كه بلند مرتبه بود و بلند مربته ميشد تا از ((سدرة المنتهى )) گذشت ، و آنقدر نسبت بخدا نزديگ شد كه بيش از دو قوس و بلكه كمتر فاصله اى نبود.))
425- 52 بحار الانوار ص 155 نقل از غيبت نعمانى . و به همين مضمون روايات ديگرى است .
426- 52 ص 153 نقل از غيبت طوسى . و مؤ يد اين روايت گفتار ياقوت حموى در معجم البلدان است . كه رضوى كوهى است در يك منزلى ينبع و هفت منزلى مدينه و كوهى است بلند، و داراى گردنه ها و دره هاى زياد، و آب فراوان و درختان بسيار، و گويد كه پيغمبر اكرم (ص ) درباره اين كوه فرمود : ((رضوى كوهى است ( خداپسند كه ) خدا از آن راضى و خشنود است .))
427- طايفه كيسانيه كه فرقه چهار امامى هستند و پس از امام حسين (ع ) به امامت محمد حنفيه برادر پدرى آن بزرگوار معتقدند. و آنها گويند كه محمد حنفيه هم اكنون زنده است و در كوه رضوى بسر مى برد و از نعمت آنجا استفاده مى كند و اوست ((موعود منتظر)) و ما اكنون نام آنانرا در كتب نام آنانرا در كتب تاريخ اديان مى يابيم و از پيروان آن نشانى نمى بينيم .
428- 52 ص 306 نقل از كتاب سيد على بن عبد الحميد.
429- 52 ص 54 نقل از غيبت نعمانى .
430- امالى صدوق ص 201 به نقل از بحارالانوار مجلد 27 چاپ جديد ص 75.
431- در بعضى از نسخ چنين آمده : عزيز على ان لا يحيط بى دونك البلوى يعنى سخت گران است بر من كه رنج و بلا مرا فرا نمى گيرد و بمن نرسد مگر بتو، و منظور از هر دو عبارت يكى است .
432- اين روايت در ص 296 خصال چاپ مكتبه الصدوق است و مسندا از امام ششم (ع ) روايت كرده كه فرمود: ((پنج طائفه اند كه خواب (راحت ) ندارند: 1- كسى كه قصد ريختن خونى را كرده باشد. 2 - و كسى كه ثروت فراوانى دارد، ولى حافظ و نگهبان امينى براى اندوخته ثروت خود ندارد. 3 - و كسى كه براى بدست آوردن عزت و شرافته اجتماعى خود متوسل به دروغ و بهتان گردد. 4- و كسى كه بدهى زيادى دارد و مالى ندارد كه آن راادا كند. 5- و عاشقى كه در معرض جدائى از معشوق خويش است .)) و قبلا اين خبر گذشت .
433- مجلد 52 ص 94 نقل از كمال الدين و بهمين مضمون ايضا غيبت نعمانى است .
434- مجلد 91 ص 135 نقل از علل الشرايع . و ايضا كتاب كافى .
435- صفحه 370 چاپ مكتبة الصدوق شماره 3، و عيون الاخبار.
436- مرحوم مؤ لف ( قدس سره ) در حاشيه نسخه در توضيح اين جمله فارسى كه ترجمه عليه جيوب النور عربى است قسمتى از بيانات صاحب بحار الانوار را در بيان آن نقل مى كند و گويد: ((مرحوم مجلسى در مجلد 13 بحار ص 38 در كلمه عليه جيوب النور احتمال داده است مراد جيوب و گريبان اشخاص نورانى از مردم كامل الايمان و ملائكه مقربين و ارواح رسولان بجهت حزن و اندوه بر غيبت آن بزرگوار است كه مشتمل ميشود و وجه ديگرى هم احتمال داده است .))
437- مجلد 51 ص 151 نقل از كمال الدين ، و روايات ديگرى هم از ساير اولياى خدا در تاءويل آيه بهمين مضمون نقل شده است .
438- كمال الدين چاپ مكتبة الصدوق ص 434 باب ذكر من شاهد القائم (ع ) و رآه و كلمه بحار مجلد 5 ص ‍ 159 نادر فى ذكر من رآه فى الغيبة الكبرى قريبا من زماننا
439- 70 بحار ص 249 نقل از عدة الداعى . و بهمين مضمون در ص 249 نقل از عيون الاخبار.
440- در باب ( افضل انتظار فرج - و ما ينبغى فعله فى ذلك الزمان ) مجلد 52 بحار ص 132.
441- 52 ص 225 نقل از مجالس مفيد.
442- 51 بحار ص 83 نقل از كشف الغمه از كتاب اربعين ابو نعيم اصفهانى متوفى اوائل قرن 5 حديث شماره 28.
443- قسمت اول آن سوره روم آيه 6، و دوم سوره رعد آيه 41.
444- مجلد 52 ص 249 نقل از غيبت نعمانى .
445- باب علامات ظهوره مجلد 52 ص 181.
446- علامات خروج القائم باب 57 ص 649 چاپ مكتبة الصدوق .
447- به نقل بحار الانوار مجلد 52 ص 181.
448- صفحه 650 چاپ مكتبة الصدوق شماره 7، و اءيضا روايت ديگر شماره يك صفحه 649. و خسف بيداء طبق روايات وارده است از جمله ام سلمه از رسول خدا (ص ) به نقل بحار الانوار مجلد 51 ص 182 از تفسير كشاف در بياناتى نزديك مدينه واقع ميشود.
449- صفحه 650 شماره 5، و 653 شماره 7، و اءيضا روايت ديگر شماره 1 ص 649 و خسف بيداء طبق روايات وارده است از جمله ام سلمه از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به نقل بهار الانوار مجلد 51 ص 182 از تفسير كشاف در بيابانى نزديك مدينه واقع مى شود.
450- بحار الانوار مجلد 52 ص 344 نقل از غيبت نعمانى .
451- ص 652 شماره 14.
452- صفحه 652 روايت شماره 13.
453- 52 بحار الانوار ص 210 نقل از غيبت طوسى ، و ارشاد مفيد.
454- پيدايش وقوع چنين مدعيانى در تاريخ در اخبار و روايات هم بدان اشاره شده از جمله : روايات عبدالله بن عمر از رسول خدا (ص ) است كه فرمود: ((اين قيام صورت نمى گيرد مگر بعد از آنكه حدود 60 نفر كذاب و دروغگو ظاهر شوند و ادعاى نبوت كنند و خود را پيغمبر خوانند)) و در روايت ديگر از حضرت صادق (ع ) نقل شده كه فرمود: ((قائم آل محمد ظاهر نميشود مگر آنكه حدود 12 نفر از سادات بنى هاشم ظاهر شوند و مدعى اين مقام گردند و همگى مردم را سوى خود دعوت نمايند)) نقل از بحار الانوار مجلد 52 ص 209 از كتاب ارشاد شيخ مفيد و غيبت شيخ طوسى .
455- طول غيبت امام زمان و نبودن رهبر الهى ميان مسلمانان و سلطه حكام ظلم و جور و تعطيل احكام امر بمعروف و نهى از منكر سبب ميشود كه احكام و دستورات دينى بخصوص مقررات و قوانين اجتماعى آن رفته رفته از ميان برود و جامعه مسلمانان به فساد و تباهى كشانده شوند، و چه بسا يك سلسله آداب و رسوم قومى و منطقه اى در ميانشان رواج يابد و كم كم رنگ دينى بخود بگيرد و بصورت دين جلوه گر شود، و در نتيجه آن دينى كه قرآن و پيغمبر اسلام خواهان آنست و مردم را بدان دعوت مى كند چنانكه در روايات هم آمده بحال غربت در آيد.
و از اين نظر وقتى كه آن بزرگوار ظهور فرمايد و بخواهد دين جدش را كه همان دين الهى است احياء كند، چه بسا همان علاقمندان آن بزرگوار به مخالفت برخيزند و آن را دين جديد و آئين نو پندارند، چنانكه در اخبار و روايات هم آمده است .
456- بحار 52 ص 337 نقل از ارشاد مفيد.
457- كمال الدين صدوق چاپ مكتبة الصدوق ص 480 شماره 4.
458- ج 52 ص 97 نقل از علل الشرايع وكمال الدين .
459- كمال الدين چاپ مكتبة الصدوق ص 356.
460- كمال الدين ص 346.
461- كمال الدين ص 481، مجلد 52 بحار ص 98 نقل از غيبت نعمانى .
462- مهيا گشتن جهت عمده است در غيبت امام زمان ان الامور مرهونة باءوقاتها و تا وقت آن نرسيده باشد و جها آمادگى آنرا پيدا نكند صورت نگيرد و طبق اخبار و احاديثى كه از اولياى خدا نقل شده و در مجلد 52 بحار الانوار باب ((علامات ظهوره (ع ))) ذكر شده و با توجه به روايت غيبت نعمانى به نقل بحار الانوار مجلد 52 ص 244 شماره 42 و 44 ص 207 نقل از كمال الدين ، و شماره 120 نقل از غيبت نعمانى از حضرت صادق (ع ) كه فرمود: ((پيش از ظهور امام زمان بيشتر از دو ثلث مردم بلكه پنج هفتم و حتى نه دهم مردم تلف ميشوند، چه در اثر زد و خورد جنگى و چه بوسيله بمب اتمى و يا مواد شيميائى و راديو اكتيو ( كه در روايت بموت احمر و ابيض و و و تعبير شده .)
البته اين تلفات و خونريزيها در اثر رقابت و سلطه گرى و استفاده فروش اسلحه و بسط و نفوذ ابرقدرت ها صورت مى گيرد.
چون در اثر توسعه روابط اجتماعى و ارتباطات جمعى ، سطح كره زمين حكم يك اقليم و سرزمين و مملكت خواهد داشت كه بيش از يك حكومت نمى پذيرد و لذا جنگ سوم عالمگير هم دير يا زود در خواهد گرفت ، و مستلزم تلفاتى چندين برابر جنگ اول و دوم خواهد بود. و از اين نظر، خواهى نخواهى جهان بسوى يك حكومت پيش ميرود، و اين امر موجب ميشود كه زمينه را براى تشكيل يك حكومت عدل جهانى كه بظهور و قيام آن بزرگوار صورت مى گيرد فراهم شود. و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون - ان فى هذا البلاغا لقوم عابدين -انبياء : 105 و 106- بعد از ذكر در زبور چنين نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته من ارث مى برند، و اين امر براى گروه عبادت پيشه ابلاغى است .
... ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين - اعراف : 128... البته زمين متعلق بخدا است و بهر كس از بندگانش كه مورد مشيتش قرار گيرد واميگذارد ( ولى ) سرانجام براى پرهيزكاران است .
463- چاپ مكتبة الصدوق ص 169 شماره 11.
464- بحار الانوار مجلد 93 ص 300 نقل از دعوات راوندى ، ص 303 از عدة الداعى .
465- باين مضمون رواياتى در كتب اخبار و احاديث از معصومين (ع ) نقل شده از جمله در مجلد 93 بحار ص 295 از مكارم الاخلاق و ص 499 از فلاح السائل ذكر گرديده . و در صحيفه سجاديه در دعاى شماره 45 در وداع ماه رمضان پس از ذكر آيه مباركه فوق گويد : ((پروردگارا تو خودت فرمودى ادعونى استجب لكم و دعا كردن و خواندن تو را عبادت و تركش را استكبار خواندى و تاركين آنرا بدخول جهنم با حالت خفت و خوارى تهديد نمودى .))
466- مجلد 93 بحار الانوار ص 347 نقل از دعوات راوندى ، و ص 378 از جامع الاخبار، و باين مضمون روايات از اولياى خدا در ص 367 مجلد 93 بحار باب الدعا و الامر با لتثبت و الا لحاح فيه نقل شده است .
467- مجلد 93 بحار الانوار ص 347 نقل از دعوات راوندى .
468- مجلد 93 بحار ص 300 از دعوات راوندى ، و ص 378 از جامع الاءخبار، و باين مضمون رواياتى از اولياى خدا در ص 367 مجلد 93 ((بحار باب الدعاء و الامر با لتثبت و الا لحاح فيه )) نقل شده است
469- اين جمله از دعاهم مضمون آيات شريفه قرآن است كه مى فرمايد: و ان الى ربك المنتهى - نجم : 42. و الى ربك منتهيا - نازعات : 44- ان الى ربك الرجعى
470- كمال الدين چاپ مكتبة الصدوق ص 351 شماره 49.
471- مجلد 46 چاپ جديد 223 نقل از علل الشرايع .
472- يعنى اى جابر به پدرم رسول خدا براى هميشه سلام باد و بتو كه سلام را ابلاغ كردى .
473- سوره نساء آيه 86. يعنى ((هر گاه بشما تحيت گفتند شما هم بطرز بهترى تحيت را جواب دهيد، با آنكه همان تحيت را رد كنيد، البته خدا حساب همه چيز را دارد.))
474- 74 بحار ص 201 نقل از كتاب كافى از حضرت صادق (ع ) از رسول خدا (ص ). و در ص 188 همان مجلد از كنز كراجكى نقل كرده كه حضرت سليمان فرمود : ... فانما يعرف الرجل باءشكاله و اءقرانه . و هم چنين است جمله معروف يعرف المرء بصديقه .
475- اين جملات كنايه است كه روى زمين در قبضه قدرت و قلمرو حكومت اوست و اختصاص بحومه و منطقه بخصوصى ندارد و صداى منادى از افق برترى است ( غير از وسائل متعارف اهل آن زمان ) كه همه اهل زمين ميشنوند.
476- كمال الدين صدوق ص 253 شماره 3 چاپ مكتبة الصدوق . و باين مضمون مجلد 74 بحار ص 188 نقل از عدة الداعى .
477- بحار الانوار ج 94 با ب ( فضيلت صلوات بر پيغمبر و آل او (ص ) اين روايت در ص 55 شماره 27 از معانى الاخبار نقل شده . و كلمه صلاة در اصل لغت بمعنى انعطاف است و روايت موارد سه گانه آن را توضيح ميدهد و بيان مى كند.
478- مجلد 94 ص 47 نقل از عيون الاخبار و امالى صدوق .
479- مجلد 94 ص 49 نقل از قرب الاسناد.
480- نهج البلاغه باب حكم و مواعظ شماره 361 مى فرمايد: ((وقتى كه تو را بخداوند سبحان حاجتى است . ابتدا صلوات به رسول خدا را از او بخواه . آنگاه حاجت خود را بخواه زيرا خداوند كرمش بيش از اين است كه دو حاجت از او خواسته شود يكى از آندو را روا سازد و ديگرى را رد كند.))
481- ج 94 بحار ص 56 نقل از امالى از حضرت امام محمد باقر (ع ) از پدران بزرگوارش از رسول خدا.
482- مجلد 39 ص 211 باب انه ساقى الحوض و حامل اللواء.
483- مجلد 39 ص 211.
484- مجلد 39 ص 266 نقل از امالى مفيد.
485- مجلد 38 بحار ص 7 از مناقب : اين مجاهد. و طبرى در ولايت ، و ديلمى در فردوس و احمد در فضائل از اعمش ‍ از ابى وائل از عايشه .
486- شرح اين جمله از دعا در و انت اخى و وصيى و وارثى توضيح داد شده .
487- مجلد 43 ص 50 نقل از مناقب .
488- مجلد 43 ص 171 نقل از امالى صدوق .
489- مجلد 23 جديد ص 313 نقل از تفسير فرات بن ابراهيم . و توضيح اين گونه روايات گذشت .
490- مجلد 23 جديد ص 313 نقل از تفسير فرات بن ابراهيم . و جملاتى از آن سابقا شده .
491- مجلد 53 بحار ص 178.
492- مجلد 26 بحار الانوار چاپ جديد ص 335 نقل از كمال الدين ، و عيون الاخبار و علل الشرايع .
493- مجلد 23 بحار جديد ص 33 نقل از كمال الدين ، و روايات ديگرى بهمين مضمون از عيون الاخبار و علل الشرايع . و در باب (الاضطرار الى الحجة و ان الارض لا تخلو من حجة )
494- 23 بحار جديد ص 19 نقل از علل الشرايع ، و در ذيل روايت هم اوصاف و سجاياى اخلاقى و روحى آن بزرگواران را كه موجب اءمن و امانند بيان كرده ، و اين روايت ايضا در كتاب كمال الدين ص 205 و 207، و كفاية الخصام از طرق عامه و خاصه نقل شده .
495- مجلد 23 بحار الانوار جديد بابى است بنام باب اءن مودتهم اجر الرسالة .
496- مجلد 23 جديد ص 99.
497- اين آيه شريفه در دو جاى قرآن آمده است : سوره نحل : 43، و سوره انبياء: 7، ذكر و تذكر كه بمعنى يادآورى است دو قسم است يكى بعد از غفلت و فراموشى كه بفارسى بمعناى ياد امدن و ياد آوردن است . و ديگر بدون سابقه فراموشى كه بمعنى ادامه حفظ و بخاطر سپردن است .
498- مجلد اول كافى ص 301 كه در مجلد 27 بحار الانوار ص 244 ذكر شده است .
499- خطبه 34 هنگامى كه براى جنگ صفين مردم را تجهيز مى كرد و از آنان استمداد مى جست ، در پايان مردم را بحقوق طرفين آگاه نمود. و در خطبه 214 اين حقوق را مشروحا بيان فرمود.
500- مجلد 53 بحار ص 181 در جواب مسائل اسحاق بن يعقوب كه بوسيله محمد بن عثمان عمروى دومين نايب خاص حضرت ولى عصر فرستاده بود. و در آخر توقيع چنين آمده است : و السلام عليك يا اسحاق ابن يعقوب و على من اتبع الهدى .
501- سوره احزاب آيه 71 يعنى ((هر كس خدا و پيغمبرش را اطاعت كند مسلما برستگارى عظيمى رستگار شده است .)) در سوره نساء آيه 13 مى فرمايد: و من يطع الله و رسوله يدخله جنات تجرى من عنها الانهار خالدين فيها و ذلك الفوز العظيم يعنى و هر كس خدا و پيغمبرش را فرمان برد او را وارد به بهشت هائى كه نهرها از زير آن جاريست مى كند و در آن جاويد بمانند و اين رستگارى بزرگ است .
502- مائدة / 119، توبه : 100، مجادله : 22.
503- مجلد 70 بحارالانوار ص 26 نقل از اءعلام الدين ديلمى .
504- مجلد 71 ص 205 نقل از كافى .
505- مجلد 27 ص 167 نقل از امالى صدوق .
506- مجلد 68 ص 101 نقل از امالى مفيد و امالى طوسى .
507- مجلد 93 بحار الانوار ص 304 باب ((آداب الدعا و الذكر.))
508- و بهمين مضمون روايتى هم در مجلد 11 بحار الانوار جديد ص 58 نقل از امالى طوسى كه از امام ششم (ع ) است نقل شده دقت شود.
509- مجلد 93 ص 341 نقل از دعوات راوندى .
510- 93 ص 291 از ثواب الاعمال ، و ص 294 از مكارم الاخلاق ، و ص 297 از فلاح السائل ، و ص 300 از دعوات راوندى .
511- 93 ص 312 نقل از دعوات .
512- 95 ص 196 از دعوات راوندى و اين دعا آخرين دعا از سه دعائى است كه از آن بزرگوار در روز عاشورا نقل شده .
513- ولايت و محبت اهل بيت عليهم السلام بدون طاعت و تقوى مفهومى ندارد، و موجب تقرب بخداوند نيست تنها فائده اى كه براى آن ميتوان تصور كرد كاستن از عذاب و عقوبت اخروى است و دورى از خداوند را كمتر مى كند، چنانكه خود اولياء حق هم در سخنانشان مكرر اين را بيان كرده اند، و اصحاب و ياران خود را به فرمانبرى از دستورات خدا و اطاعت او تحريص نموده اند، و بوسيله آنان به شيعيان خود پيام فرستاده اند كه تنها به ولايت و محبت ما اكتفا نكنيد و مغرور بدان نگرديد و در عمل به وظايف معينه كوشا باشيد، به صفت تقوى و پرهيزگارى متصف بشويد، و بدانيد كه براءت از آتش جهنم جز بدست خداوند و يا آن ماءمورى كه جز به رضاى خدا عمل نمى كند، نيست ، و داشتن ولايت با مخالفت فرمان خداوند و سرپيچى از دستوراتش سازگار نمى باشند. و ما اكنون چند از آن روايات را كه دليل بر اين گفتار است از كتاب بحار الانوار ج 70 ص 97 به نقل از كافى و امالى صدوق و امالى طوسى و مشكاة الانوار طبرسى براى ارادتمندان بخاندان عصمت و طهارت در اينجا مى آوريم ، تا معلوم گردد كه از نظر اولياء حق تنها محبت و ايمان به ولايت كافى نيست .
1- جابربن يزيد جعفى از حضرت باقر عليه السلام روايتى نقل كرده است كه از جمله اينست كه مى فرمايد: ((شيعه كسى است كه داراى تقوى الهى ، و مطيع فرمان الهى باشد.))
و اين صفت جز بانجام كارهاى نيكو حاصل نگردد. و جز با صفات پسنديده شناخته نميشود. سپس فرمود - محبت بدون عمل فائده ندارد، و بين خدا و بندگانش قرابت و خويشاوندى نيست ، هر كه تقوايش بيشتر و اعمالش نيكوتر باشد او نزد خدا محبوب تر است ، پس بكوشيد كه تقوى داشته باشيد و بفرمان خدا گردن نهيد. بخدا قسم كسى مقرب درگاه الهى نميشود مگر بوسيله اعمال نيكو و پسنديده ، و بدانيد كه برائت از آتش بدست ما نيست ، و كسى را هم بر خدا حجتى نيست . آنگاه در پايان گفتار خود فرمود: من كان لله مطيعا فهو لنا ولى ، و من كان لله عاصيا فهو لنا عدو و لا تنال و لا يتنا الا بالورع و العمل يعنى هر كس فرمان خدا را برد او ولى و دوست ما است و هر كس نافرمانى خدا را نمايد او دشمن ما است و كسى بولايت و دوستى ما نرسد جز بعمل و پاكدامنى .))
2- اءيضا همين جابر كه از اصحاب و ياران خاص امام پنجم است و مدت 18 سال در خدمت آن بزرگوار بوده و كسب فيض مينموده زمانيكه اذن خواست كه مرخص شود و برگردد براى وداع و خداحافظى خدمت حضرت رسيد و سفارش و دستورى از او خواست امام (ع ) بياناتى فرمود از جمله آنكه ((اى جابر سلام مرا به شيعيانم برسان و آنانرا آگاه ساز كه بين ما و خدا قرابت و خويشاوندى نيست ، و كسى جز به اطاعت و فرمان برى از خداوند مقرب درگاه او نخواهد شد،اى جابر كسى كه خدا رااطاعت و ما را هم دوست بدارد او ولى و دوست ما خواهد بود، و كسى كه معصيت خدا را نمايد دوستى ما بحال او سودى ندارد...)) مجلد 78 بحار ص 182 نقل از امالى طوسى . و ايضا مجلد 71 ص 179.
3 - خيثمه جعفى گويد: من براى وداع و خداحافظى خدمت امام محمد باقر (ع ) رسيدم او بمن فرمود: ((اى خيثمه به دوستان ما سلام برسان و آنها را به تقواى الهى سفارش كن و بآنها بگو كه ما شما را جز بعمل خودتان نميتوانيم از عذاب خدا نجات دهيم و كسى جز بورع و پاكدامنى به ولايت و دوستى ما نميرسد. و شديدترين غم و اندوه در روز قيامت از آن كسى است كه خوبى و نيكى كارى را تعريف كند ولى خود بدان عمل نكوشد و مخالفت نمايد.)) مجلد 70 بحار ص 309 نقل از مشكاة الانوار. و مجلد 71 ص 178 نقل از بشارة المصطفى . و 74 ص 343 از كافى . و 78 ص 188 از اعلام الدين ديلمى .
4 - راوى گويد خدمت امام پنجم عليه السلام رسيديم مى فرمود: ((اى گروه شيعه ؛ شيعه آل محمد بحد وسط در آئيد و به افراط و تفريط روى نياوريد، بخدا قسم برآئت از آتش با مانيست . و ما با خدا قرابت و خويشى نداريم و ما را بر خداوند حجتى نيست ، و جز بطاعت و فرمانبرى كسى بخداوند مقرب نميشود، پس هر كس از شما خدا را اطاعت كند ولايت ما او را سودمند است ، و كسى كه معصيت خدا را نمايد ولايت و دوستى ما باو سودى نميرساند و تقرب پيدا نمى كند، واى بر شما مغرور نشوى .))
مجلد 68 بحار چاپ جديد ص 178 از مشكاة الانوار. و 70 ص 101 از كافى ، و 78 ص 187 از حلية الاولياء و ص 189 از اعلام الدين ديلمى .
514- 8 جديد ص 18 از مجالس مفيد و امالى طوسى و بشارة المصطفى و مناقب . كلمه كوثر بر وزن فوعل چيزى است كه شانس كثرت داشته باشد و منبع جوشان و فزاينده باشد و آن را منبع خير كثير دانند كه در خارج داراى مظاهر و مصاديقى است كه از جمله آن نهرى است در بهشت چنانكه در روايت آمده است كه آن نهر بهشت هم يكى از خيرهائى است كه خداوند متعال به پيغمبر اكرم عطا كرده است .
515- بحار الانوار جديد ص 19 نقل از عيون الاخبار و امالى صدوق .
516- و در سوره رعد آيه 35 چنين مى فرمايد مثل الجنة التى وعد المتقون تجرى من تحتها الانهار اكلها دائم و ظلها تلك عقبى الذين اتقوا و عقبى الكافرين النار يعنى مثل بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده از زير آن نهرها روان است ماءكولات (خوراكى ) و سايه آن هميشگى است ، اين عاقبت كسانى است كه پرهيزكارند و عاقبت كافران آتش است .
517- در تاءييد اين سخن شايسته است روايتى كه چگونگى حشر انسان در عالم آخرت را بيان مى كند در اينجا نقل شود، در مجلد 7 بحار جديد ص 43 اين روايت را را از كتاب كافى از امام صادق (ع ) نقل مى كند كه ((از آن بزرگوار سئوال شد: آيا بدن ميت مى پوسد؟ فرمود: بلى حتى گوشت و استخوانى هم از او باقى نميماند مگر آن طينتى كه از آن آفريده شده كه نميپوسد و در قبر دايره وار ميماند تا دو مرتبه از آن آفريده ميشود همچنانكه در مرحله اول آفريده شد.))
518- 27 بحار جديد ص 166. البته اساس و ريشه اين مطلب يعنى پذيرش و قبول اعمال بوسيله ولايت را ميتوان از اين آيه مباركه استفاده كرد كه مى فرمايد: و انى لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى طه : 82 - يعنى و البته من آمرزگار كسى هستم كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته انجام دهد و درست به راه هدايت درآيد. چون در اين آيه شريفه پذيرش حكم مغفرت و ايمان و عمل صالح مشروط و مقيد شده كه از روى اهتداء يعنى راه صحيح و طريق مستقيم باشد هم چنانكه از امام پنجم و ششم - مجلد 27 بحار ص 176 از ثواب الاعمال ، و ص 180 از قصص الانبياء - نقل شده كه فرمودند : ((كه خداوند متعال بوسيله پيغمبر زمانش به عابدى از بنى اسرائيل كه پيوسته به عبادت و تضرع و دعا بدرگاه حضرت احديت مشغول بود پيغام داد كه من اين عبادت و دعاى تو را در صورتى مى پذيرم كه تو آنرا از آن راهى كه بدان دستور داده ام انجام دهى و پيش من آئى )) پس اعمال و رفتار صالح و شايسته هم وقتى نتيجه بخش است و مورد قبول واقع ميشود كه از روى برنامه صحيح انجام گيرد، و انجام چنين عملى با اين خصوصيت همان تسليم بولى امر و اطاعت و فرمان برى اوست . و ولى امر كه ولايت او در دين و دنياى امور مردم است شامل پيغمبر اسلام و اولياى او ميشود كه پس از پيغمبر (ص ) عهده دار آن ميباشند و اين است معنى لا تقبل الاعمال الا بالولاية .
و از اين نظر هم در تفسير جمله ثم اهتدى روايات متعددى در كتب اخبار و تفاسير آمده است كه آنرا بر ولايت اهل بيت عصمت و طهارت تطبيق داده اند و با اين بيان اين تطبيق هم كاملا صحيح و بجا است .