امامت در پرتو كتاب و سنت

مهدى سماوى

- پى‏نوشت‏ها -
- ۱ -


1- مهدى سماوى چند سال پيش به دست رژيم بعث عراق به درجه رفيع شهادت نايل آمد ـ م .
2- نساء/148, خدا بلند كردن صدا را به بدگويى دوست ندارد مگر از آن كس كه به او ستمى شده باشد وخدا شنوا و داناست
3- حـجـرات /11, اى كـسانى كه ايمان آورده ايد مباد كه گروهى از مردان گروه ديگر را مسخره كند, شايدآن مسخره شدگان بهتر از آنها باشند و مباد كه گروهى از زنان گروه ديگر را مسخره كـنـد, شـايد آن مسخره شدگان بهتر از آنها باشند .
و از هم عيبجويى مكنيد و يكديگر را به القاب زشـت مـخـوانـيـد .
بـداسـت عـنـوان فسق پس از ايمان آوردن و كسانى كه توبه نمى كنند خود ستمكارانند.
4- حـجـرات /12, اى كـسـانـى كـه ايمان آورده ايد از بسيارى از گمانها بپرهيزيد زيرا پاره اى از گـمانها در حدگناه است .
و در كارهاى پنهانى يكديگر جستجو مكنيد و از يكديگر غيبت مكنيد.
آيـا هـيچ يك از شمادوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟
پس آن را ناخوش خواهيد داشت , و از خدا بترسيد,زيرا خدا توبه پذير و مهربان است .
5- فـصـلـت /33, چه كسى را سخن نيكوتر از سخن آن كه به سوى خدا دعوت مى كند و كارهاى شايسته مى كند و مى گويد البته كه من از مسلمانانم ؟
6- ق /18, هيچ كلامى نمى گويد مگر آن كه در كنار او مراقبى حاضر است .
7- جـرى و تطبيق به معنى تسرى دادن مفهومى كلى بر مصداق خاص به دليل وجود ملاك در آن است ـم .
8- مائده /67, اگر چنين نكنى امر رسالت او را ادا نكرده اى و خدا تو را از مردم حفظ مى كند.
9- درى كه با ورود به آن گناهان فرو ريخته مى شود ـ م .
10- انعام /124, خداوند داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد.
11- يـوسـف /108, بـگـو ايـن راه مـن اسـت , مـن و پـيـروانم همگان را در عين بصيرت به سوى خدامى خوانم .
12- آل عـمران /53, اى پروردگار! به آنچه نازل كرده اى ايمان آورديم و از رسول پيروى كرديم , ما را درشمار گواهى دهندگان بنويس .
13- نهج البلاغه , شرح شيخ محمد عبده , ص 264.
14- محمد/7, اگر خدا را يارى كنيد شما را يارى خواهد كرد و پايدارى خواهد بخشيد.
15- آل عـمـران /139, سـسـتـى مـكنيد و اندوهگين مباشيد, زيرا اگر ايمان آورده باشيد برترى خواهيدجست .
16- روم /47, و يارى دادن مؤمنان بر عهده ماست .
17- نهج البلاغه , شيخ محمد عبده , ص 91.
18- مقدمه ابن خلدون , ص 187.
19- نساء /34, مردان بر زنان تسلط دارند.
20- تعليقات بر كامل ابن اثير, ج2 , ص 52.
21- همان ماخذ, ص 53.
22- ر.ك : هذا هوالاسلام , دكتر محمد غلاب استاد فلسفه در دانشگاه الازهر, صص 118ـ114.
23- همان ماخذ.
24- همان ماخذ.
25- آل عمران /159, و در كارها با ايشان مشورت كن .
26- شورى /38, و كارشان بر پايه مشورت با يكديگر است .
27- هذا هوالاسلام , دكتر محمد غلاب , صص 118ـ114.
28- نجم /3و4, سخن از روى هوى نمى گويد, نيست اين سخن جز آنچه به او وحى مى شود.
29- آل عمران /159, و در كارها با ايشان مشورت كن .
30- نساء 58, و چون در ميان مردم به داورى نشينيد به عدل داورى كنيد.
31- ص /26, در ميان مردم به حق داورى كن و در پى هواى نفس مرو .
32- آل عمران /159, و اگر خشن و سنگدل بودى هر آينه از اطراف تو پراكنده مى شدند.
33- قلم /4, همانا كه تو بر اخلاقى والايى .
34- هذا هوالاسلام , دكتر محمد غلاب , صص 118ـ114.
35- تنفير, مقوله اى كلامى است در زمينه استدلال به عصمت امام (ع ), با اين توضيح كه اگر امام گـنـاه كـنـدمردم از او متنفر شده و دورى مى گزينند و بنا به نقل غزالى از قاضى معناى تنفير باطل است .
يعنى چنين چيزى را قبول ندارد همانطور كه در ادامه مطلب مى گويد: پس كافر هم مى تواند معجزه داشته باشد و از خدا خبر دهد ـ م .
36- الامامة فى التشريع الاسلامى , محمد مهدى آصفى , صص 122ـ121.
37- ضحى /7, و تو را گمراه يافت پس هدايتت كرد.
38- الامامة فى التشريع الاسلامى , محمد مهدى آصفى , صص 122ـ121.
39- انبياء /22, اگر در آسمان و زمين خدايانى جز اللّه مى بودند هر دو تباه مى شدند.
40- العقد الفريد, ابن عبدربه , ج2 , ص 7.
41- مقدمه ابن خلدون , ص 193.
42- فجر الاسلام , ص 225.
43- ترجمه وازع است به معناى واليى كه مردم را از تحريم شده هاى خدا منع مى كند .
مى گويند لابدللناس من وزعة ـ م .
44- مقدمه ابن خلدون , صص 192ـ191.
45- مقدمه ابن خلدون , ص 187.
46- مؤمنون /115, آيا پنداريد كه شما را بيهوده آفريده ايم ؟
47- نور /40, كسى كه خدا براى او نورى قرار ندهد ديگر نورى نخواهد داشت .
48- مقدمه ابن خلدون , صص 191ـ190.
49- النظم الاسلامية نشاتها و تطورها, دكتر صبحى صالح , ص 85.
50- النظم الاسلامية نشاتها و تطورها, دكتر صبحى صالح , چاپ اول , صص 86ـ85.
51- ملل و نحل , شهرستانى , ج1 , صص 23ـ22.
52- نهج البلاغه , ص 116.
53- الامة والسياسة , ابن قتيبه , ص 6.
54- الخوارج فى الاسلام , عمر ابوالنصر, صص 10ـ9.
55- العقد الفريد, ابن عبدربه , ج4 , چاپ دوم , ص 258.
56- امثال محمد الخضرى فى محاضرات تاريخ الامم الاسلامية , الدولة العباسية , ج1 , ص 18.
57- كشاف , ج3 , ص 407, چاپ مصر, در تفسير سوره شورى .
58- آل عمران /159, در امور با ايشان مشورت كن .
59- شورى /38, امور ايشان بر پايه شوراست .
60- شورى /37 تا 40, و آن كسان كه از گناهان بزرگ و زشتيها اجتناب مى كنند و چون در خشم شوندخطاها را مى بخشايند .
و آنان كه دعوت پروردگارشان را پاسخ مى گويند و نماز مى گزارند و كـارشـان برپايه مشورت با يكديگر است و از آنچه به آنها روزى داده ايم انفاق مى كنند .
و آنان كه چون ستمى به آنهارسد انتقام مى گيرند .
جزاى هر بدى بديى است همانند آن .
پس كسى كه عفو كند و آشتى ورزد مزدش با خداست , زيرا او ستمكاران را دوست ندارد.
61- تبيان , شيخ طوسى , جلد نهم , چاپ نجف , ص 168.
62- النظم الاسلامية , نشاتها و تطورها, دكتر صبحى صالح , ص 87.
63- نهج البلاغه , ص 35.
64- النظم الاسلامية نشاتها و تطورها, دكتر صبحى صالح , صص 90ـ89.
65- الاسـلام والـشـورى , اسـتـاد جلال محمد المنجى , چاپ المجلس الاعلى للشؤون الاسلاميه قاهره ,صص 11ـ10.
66- النظم الاسلامية نشاتها و تطورها, دكتر صبحى صالح , صص 85ـ84.
67- بقره /111, بگو برهان خودتان را بياوريد اگر راستگوييد.
68- الامامة الكبرى و الخلافة العظمى , سيد محمد حسن قزوينى حائرى , ص 395.
69- بـقره /256, در دين هيچ اجبارى نيست .
هدايت از گمراهى مشخص شده است .
پس هر كس كه به بت كفر ورزد و به خداى ايمان آورد به چنان رشته استوارى چنگ زده كه گسستنش نباشد و خدا شنواو داناست .
70- انعام /12, رحمت را بر خود واجب گردانيده است .
71- لقمان /20, و نعمتهاى خود را آشكار و پنهان به تمامى شما ارزانى داشته است .
72- ابراهيم /34, و اگر خواهيد كه نعمتهايش را شمار كنيد, نتوانيد.
73- عقايد الاماميه , مرحوم شيخ محمدرضا مظفر, ص 74.
74- يـونـس /35, آيـا آن كـه بـه حـق راه مـى نمايد به متابعت سزاوارتر است يا آن كه به حق راه نمى نمايد وخود نيز نيازمند هدايت است ؟
75- العقد الفريد, ابن عبدربه , ص 5.
76- بقره /30, همانا من در زمين خليفه اى قرار مى دهم .
77- بـقـره /124, خدا گفت : من تو را پيشواى مردم گردانيدم , گفت : فرزندانم را هم ؟
گفت : پيمان من ستمكاران را در برنگيرد.
78- اعراف /142, بر قوم من جانشين من باش و راه صلاح پيش گير و به طريق مفسدان مرو.
79- قـصـص /68 , پـروردگـار تـو هر چه كه بخواهد مى آفريند و برمى گزيند, ولى بتان را توان اختيارنيست .
80- احـزاب /36 , هـيچ مرد مؤمن و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و پيامبرش در كارى حكمى كردندآنها را در آن كارشان اختيارى باشد.
81- انعام /124 , خدا داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد.
82- نـسـاء /59, اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد از خدا اطاعت كنيد و از رسول و اولوالامر خويش فرمان بريد.
83- يـونـس /35, آيـا آن كـه بـه حـق راه مـى نمايد به متابعت سزاوارتر است يا آن كه به حق راه نمى نمايد وخود نيز نيازمند هدايت است ؟
84- فاطر /24, و هيچ ملتى نيست مگر آن كه به ميانشان بيم دهنده اى بوده است .
85- الامامة الكبرى و الخلافة العظمى , سيد محمدحسن قزوينى حائرى , 1/350.
86- السيرة النبوية , ابن هشام , 2/66.
87- مـحـمـد /9, زيـرا آنـان چيزى را كه خدا نازل كرده است ناخوش دارند .
خدا نيز اعمالشان را نابودكرد.
88- تـاريـخ طـبـرى , 5/31 .
ابن اثير و ابن ابى الحديد در شرح خود اين گفتگو را آورده اند و شما مى توانيد به تحقيقات ارزشمند مرحوم شيخ محمدرضا مظفر, صص 70ـ69 در كتاب سقيفه و نيز مـراجعات سيدعبدالحسين شرف الدين مراجعه كنيد .
در اين دو كتاب مباحث دقيقى وجود دارد كه اين دو ـ رض آبدان شناخته شده اند.
89- نـسـاء /59, اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد از خدا اطاعت كنيد و از رسول و اولوالامر خويش فرمان بريد.
90- الامامة الكبرى والخلافة العظمى , سيد محمد حسن قزوينى حائرى , 1/349.
91- نهج البلاغه , ج1 , صص 276ـ275.
92- الطريق الى اللّه , شيخ حسين بحرانى , ص 137.
93- نهج البلاغه , شرح شيخ محمد عبده , 1/249.
94- نهج البلاغه , شرح شيخ محمد عبده , ج1 , صص 258ـ257.
95- نهج البلاغه , شرح شيخ محمد عبده , ص 89.
96- كافى , خبر ابومويهبه مشهور كه طبرى آن را در تاريخ خود, 3/190 و جز آن نقل مى كند.
97- مـراجـعـه كـنـيـد بـه صحيح مسلم , ج8 باب نزول الفتن , ص 168 و صحيح بخارى , 3/26 و كتابهاى حديث ديگر.
98- مـراجـعـه كـنيد به صحيح بخارى , ج8 , كتاب فتن .
در صفحه 58 و پس از آن اين احاديث و احاديث بسيار ديگر را مى يابيد.
99- تـوبـه /101, گروهى از عربهاى باديه نشين كه گرد شما را گرفته اند منافقند و گروهى از شهرنشينان نيزدر نفاق اصرار مى ورزند .
تو آنها را نمى شناسى , ما مى شناسيمشان و دوبار عذابشان خواهيم كرد و به عذاب بزرگ گرفتار مى شوند.
100- شرح نهج البلاغه , ابن ابى الحديد, ج8 , صص 18ـ17.
101- انـفـال /65, اى پـيـامبر! مؤمنان را به جنگ برانگيز, اگر از شما بيست تن باشند و در جنگ پـايـدارى كـنندبر دويست تن غلبه خواهند يافت و اگر صد تن باشند بر هزار تن از كافران پيروز مى شوند زيرا آنان مردمى عارى از فهمند.
102- انـفـال /66, اكـنون خدا بار از دوشتان برداشت و از ناتوانيتان آگاه شد .
اگر از شما صد تن بـاشـنـد و درجنگ پاى فشرند بر دويست تن پيروز مى شوند و اگر از شما هزار تن باشند به يارى خدا بر دو هزار تن پيروز مى شوند و خدا با آنهاست كه پايدارى مى كنند.
103- انـفال /68 و 67, براى هيچ پيامبرى نسزد كه اسيران داشته باشد تا كه در روى زمين كشتار بـسـيار كند,شما متاع اين جهانى را مى خواهيد و خدا آخرت را مى خواهد و او پيروز و حكيم است .
اگـر پيش از اين از جانب خدا حكمى نشده بود و به سبب آنچه گرفته بوديد عذابى بزرگ به شما مى رسيد.
104- مـى تـوانيد سخنان شهرستانى را پيرامون اختلافات صحابه به هنگام بيمارى پيامبر و پس از رحـلـت ايـشـان بخوانيد .
وى سخن را بدان جا مى رساند كه اختلاف در امامت دو صورت دارد: يا اعتقاد بدان است كه امامت با اتفاق نظر و گزينش ثابت مى شود و يا اعتقاد بر آن است كه امامت با نص و تعيين الهى معين مى شود .
كسى كه اعتقاد اول را دارد به امامت معاويه و اولادش و سپس به خلافت مروان وفرزندانش معتقد است .
صص 26ـ20 ملل و نحل شهرستانى را بخوانيد.
105- ر.ك : نـوشـتـه هـاى علايلى در: سموالمعنى فى سموالذات , موضوع حكومت خلفا و احزاب مخالف ,صص 41ـ20.
106- هـمـچـنـان كـه در صـحاح و جز آن در خبر ابومويهبه آمده و براى مثال مى توانيد به تاريخ طبرى , 3/190مراجعه كنيد.
107- ر . ك : تفسير فخر رازى , 8/159.
108- تاريخ طبرى , 3/1989, در حوادث سال يازدهم .
109- تحريم /9, اى پيامبر, با كفار و منافقان جهاد كن و بر آنها سخت بگير جايگاهشان جهنم است كه بدسرانجامى است .
110- ر.ك : سوره تحريم , آيات 10 تا 12.
111- الميزان فى تفسير القرآن , 19/343.
112- تحريم /3تا4, آن گاه كه پيامبر با يكى از زنان خود رازى در ميان نهاد, چون آن زن آن راز با ديـگـرى بازگفت خدا پيامبر را از آن آگاه ساخت و او پاره اى از آن راز را بر آن زن آشكار كرد و از افـشـاى پاره اى ديگر سرباز زد .
زن گفت : چه كسى تو را از اين ماجرا آگاه كرده است ؟
گفت آن خداى داناى آگاه به من خبر داده است .
اگر شما دو زن توبه كنيد بهتر است , زيرا دلهايتان از حق بازگشته است و اگر براى آزارش همدست شويد خدا ياور اوست و نيز جبرئيل و مؤمنان شايسته و فرشتگان از آن پس ياور اوخواهند بود.
113- سقيفه , شيخ مظفر به نقل از بخارى , 2/66, 3/24.
114- ابن اثير, 2/66 و طبرى بويژه در 3/7.
115- شرح نهج البلاغه , ابن ابى الحديد, 6/52.
116- تاريخ طبرى , در گفتارى مفصل با ذكر اسامى كسانى كه به ايشان دستور داده شده بود كه با اين هيات بروند, 3/189.
117- چـنـان كـه در صـحـاح آمـده اسـت .
مـراجعه كنيد به سقيفه به نقل از صحيح بخارى ج1 , صص 84ـ78 وصحيح مسلم در باب جانشينى امام هنگامى كه اين جانشينى به او عرضه شود, باب امارت .
118- شرح نهج البلاغه , ابن ابى الحديد, 6/51.
119- همان ماخذ, 6/51.
120- مستدرك حاكم , 3/10.
121- انعام /38, ما در اين كتاب هيچ چيزى را فروگذار نكرده ايم .
122- مائده /3, امروز دين شما را به كمال رسانيدم .
123- انعام /38, ما در اين كتاب هيچ چيزى را فروگذار نكرده ايم .
124- مائده /3, امروز دين شما را به كمال رسانيدم .
125- حاشيه بخارى , صص 30ـ29, چاپ دارالطباعه , مصر, 1386 ه , امام ابوالحسن سندى .
126- ارشـاد الـسـارى لـشرح صحيح البخارى , 1/207, چاپ دار صادر بيروت , افست چاپ اميريه بولاق ,سال 1304 ه , چاپ ششم .
127- صـحـيح بخارى , چاپ دارالطباعه مصر, سال 1286, صص 30ـ29 .
همان گونه كه در ماخذ پيشين ,ص 207 نيز يافت مى شود.
128- آل عـمـران /144, جز اين نيست كه محمد(ص ) پيامبرى است كه پيش از او پيامبرانى ديگر بوده اند,آيا اگر بميرد يا كشته شود شما به آيين پيشين خود بازمى گرديد, هر كس كه بازگردد هيچ زيانى به خدانخواهد رسانيد .
خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.
129- سقيفه , شيخ محمدرضا مظفر, ص 75.
130- ر . ك : تحقيقات ماخذ گذشته .
131- مروج الذهب , مسعودى , ج3 , صص 79ـ78.
132- مروج الذهب , مسعودى 3/81.
133- همان ماخذ, ص 79 .
مسرف نام ابن عقبه بوده , زيرا وى در قتل و هتك حرمت و بى احترامى به مقدسات اسراف مى كرد.
134- فجرالاسلام , دكتر احمد امين , ص 81.
135- مى توانيد سيره او را در ج4 اغانى و ج6 الاصابه ابن حجر بخوانيد .
نيز مى توانيد از غير امويها سـيـره ابن شبيب بن برصاء را در ج11 اغانى و ديگرانى كه اسلام و مسلمانان از اعمال آنها مبرايند مطالعه كنيد.
136- فجرالاسلام , دكتر احمد امين , ص 227.
137- ابراهيم / 15 و16, پيروزى خواستند و هر جبار كينه توزى نااميد شد .
پشت سرش جهنم است تا درآن جا به جاى آب , چرگ و خونش بخورانند.
138- فجرالاسلام , دكتر احمد امين , ص 227.
139- اغانى , ابوالفرج اصفهانى , ج3 , صص 11ـ4.
140- تاريخ الخلفا, سيوطى , ص 271.
141- فجر الاسلام , دكتر احمد امين , ص 213, به نقل از تيسير الوصول .
142- فجر الاسلام , دكتر احمد امين , ص 213.
143- فجرالاسلام , دكتر احمد امين , ص 158 و پس از آن .
144- فجرالاسلام , دكتر احمد امين , ص 214.
145- سخنرانيهايى در تاريخ اسلام از حجة الاسلام سيد محمدتقى حكيم كه در دانشكده فقه ايراد شده است .
146- فجرالاسلام , دكتر احمد امين , ص 215.
147- صحيح مسلم , ص 32.
148- النووى على مسلم , ص 32.
149- صحيح مسلم , ص 33.
150- فجرالاسلام , دكتر احمد امين , ص 212.
151- صدوپنجاه صحابى ساختگى , علامه عسكرى , صص 37ـ36.
152- همان ماخذ.
153- صدوپنجاه صحابى ساختگى , علامه عسكرى , ص 38.
154- صدوپنجاه صحابى ساختگى , علامه عسكرى , ص 38.
155- ابن سبا, علامه عسكرى .
156- سخنرانيهاى حجة الاسلام محمدتقى حكيم در دانشكده فقه در زمينه فقه تطبيقى .
157- اين كتاب در بازار موجود است و شايسته است پژوهشگران بدان توجه كنند.
158- فجرالاسلام , دكتر احمد امين , ص 211, به نقل از صحيح مسلم .
159- فجرالاسلام , دكتر احمد امين , ص 211, شرح مسلم .
160- همان ماخذ به نقل از الفرق بين الفرق , ص 256.
161- فجرالاسلام , دكتر احمد امين , صص 212ـ211.
162- همان ماخذ, ص 124.
163- فرائد الاصول , رسائل شيخ انصارى در بحث حجيت خبر واحد.
164- همان ماخذ.
165- فجرالاسلام , دكتر احمد امين , ص 213.
166- همان ماخذ.
167- ر . ك : توضيحات مفصل كتاب (اميرالمؤمنين من خلال السيرة النبوية ), صص 90ـ89.
168- توبه /128, هر آينه پيامبرى از خود شما بر شما مبعوث شد, هر آنچه شما را رنج مى دهد بر او گران مى آيد, سخت به شما دلبسته است و با مؤمنان رئوف و مهربان است .
169- العقد الفريد , 4/267.
170- شعرا /214, خويشان نزديك خود را انذار كن .
171- همانا او برادر, وصى و جانشين من در ميان شماست , پس سخن او را بشنويد و فرمانش بريد.
172- كامل , ابن اثير, 2/42.
173- مراجعات , سيد شرف الدين عاملى , صص 146ـ145.
174- همان ماخذ.
175- مراجعات , سيد شرف الدين عاملى , ص 149.
176- اميرالمؤمنين من خلال السيرة النبوية , ص 32.
177- حاشيه كامل ابن اثير, 2/42.
178- شعراء /214, و خويشان نزديك خود را بهراسان .
179- انبياء /27, در سخن بر او پيشى نمى گيرند و به فرمان او كار مى كنند.
180- انبياء /27, در سخن بر او پيشى نمى گيرند و به فرمان او كار مى كنند.
181- ايـن امـت دوازده خـليفه به شمار رهبران بنى اسرائيل خواهد داشت و خوددارى ديگران از يارى زيانى براى ايشان نخواهد داشت .
182- فاطر /24, و هيچ ملتى نيست مگر آن كه به ميانشان بيم دهنده اى بوده است .
183- بـه هـمـيـن سـبـب مـوضـوع امامت از امور مربوط به عقيده است , زيرا ما منابع حديثى را مى آوريم كه ذكركرده ايم : (كسى كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد مرگى جاهلى (يا كافرانه ) داشته است ), بنابراين هر زمانى امامى دارد .
در (ينابيع المودة ) اثر شيخ سليمان حنفى قندوزى در بـاب صـدم و نـيـز در(احـيـاءالعلوم ) غزالى , 1/54 در باب ششم در آفات علم در كتاب علم كلام امـيـرالـمـؤمنين خطاب به كميل آمده است كه (آرى , بار خدايا, زمين از وجود قائمى الهى خالى نـخـواهـد بود آن هم با حجتى ياظاهر و شناخته شده و يا پوشيده و پنهان تا بدين ترتيب حجتها و بـيـنـات الـهـى باطل نشود.) اين حديث در (كنزالعمال ) و (المناقب ) خطيب خوارزمى و (تذكرة الـحـفـاظ) ذهـبـى و (تذكرة خواص الامة ) سبطبن جوزى و (التفسير الكبير) فخر رازى و (حلية الاولـيـاء) ابـونعيم , 1/80 آمده است .
نيز مى توانيد به (الامامة الكبرى والخلافة العظمى ) ج1 , صص 354ـ353 مراجعه كنيد تا منابع فراوان اين حديث رابيابيد.
184- در حـاشـيه اى بر بخارى از حافظ, شيخ و محدث احمدعلى هارنفورى كه در ميان اهل علم بـدون هـيـچ اخـتلافى شهرت دارد .
در آغاز اين كتاب چنين نوشته شده : چاپ پاكستان , آرام باغ , كراچى2 /1022.
185- حاشيه بخارى , احمد على هارنفورى .
186- همان ماخذ.
187- همان ماخذ.
188- العقد الفريد, ابن عبدربه , 4/460.
189- حاشيه بخارى , احمدعلى هارنفورى , ص 1022.
190- همان ماخذ.
191- صحيح مسلم , كتاب الامارة , 6/4ـ3.
192- همان ماخذ.
193- ظـاهـراايـن غلط چاپى است و شايد صحيح همان باشد كه قال لى ابى (پدرم به من گفت ) چنان كه دربرخى از جاها آمده است .
194- صحيح مسلم , كتاب الامارة , 6/4ـ3.
195- هـمـان مـاخذ و شايد از پس اين غوغا در حضور پيامبر اكرم (ص ) اسباب و عوامل براى شما روشـن شود, غوغايى كه شنونده نمى توانست بفهمد پيامبر اكرم (ص ) چه گفته است و گويى كه آنها را كركرده اند و اين نكته جاى درنگ است .
196- ينابيع المودة , حافظ سليمان بن ابراهيم , چاپ هفتم , ص 107.
197- ينابيع المودة , حافظ سليمان بن ابراهيم , چاپ هفتم , ص 107.
198- همان ماخذ, ص 308.
199- مستدرك صحيحين , 4/501.
200- شـايـسـته است به كتاب (فضائل الخمسة من الصحاح الستة ) مراجعه شود, زيرا در آن مخذ فراوان باتحقيقات در خور توجه وجود دارد, صص 26ـ23.
201- نورالابصار, شبلنجى , ص 168.
202- اسعاف الراغبين در حاشيه نورالابصار, صص 142ـ141.
203- سخن پيامبر خدا به على (ع ) از ابن عباس : (كسى كه با تو باشد رستگار شود و كسى كه از تو دورى گـزيـند هلاك مى گردد .
مثل تو و فرزندان امام تو پس از من مثل كشتى نوح است , كسى كه بدان درآيدنجات يابد و كسى كه از آن بازماند غرق مى شود.) 204- ينابيع الموده , حافظ سليمان حنفى , ص 31.
205- ينابيع المودة , حافظ سليمان حنفى , ص 31.
206- محمد و على و حديث الثقلين و حديث السفينه , ص 127.
207- همان ماخذ.
208- تاريخ يعقوبى 2/188ـ187.
209- جواهر البخارى , ص 17.
210- محمد و على و حديث الثقلين و حديث السفينه , ص 170ـ127.
211- مـن در ميان شما چيزى را به يادگار مى گذارم كه تا زمانى كه بدان چنگ زنيد پس از من هرگز گمراه نشويد: كتاب خدا و خاندانم .
212- غاية المرام , ص 211.
213- آل عمران /103, به ريسمان الهى چنگ درزنيد و پراكنده نشويد.
214- نـوح /28, اى پـروردگـار من ! مرا و پدر و مادرم را و هر كه را با ايمان به خانه من وارد شود بيامرز.
215- انسان /7, به نذر وفا مى كنند.
216- مائده /55, جز اين نيست كه دوست شما خداست و رسول او و مؤمنانى كه نماز مى خوانند و درحال ركوع انفاق مى كنند.
217- هـود /17, آيـا آن كـس كـه از جـانـب پـروردگار خويش دليلى روشن دارد و زبانش بدان گوياست و بدان شهادت داده .
218- احزاب /23, از مؤمنان مردانى هستند كه به پيمانى كه با خدا دارند وفادار مى باشند.
219- شورى /23, بگو بر اين رسالت مزدى از شما جز دوست داشتن خويشاوندان نمى خواهم .
220- غاية المرام , كتكتانى , صص 214ـ213.
221- غاية المرام فى حجة الخصام , باب بيست و هشت و بيست و نه , صص 235ـ211.
222- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد, 6/373ـ372.
223- شعراء /84, و ذكر جميل مرا در زبان آيندگان قرار ده .
224- معذور بداريد كسى را كه شما را بر او حجتى نيست , و آن كس منم .
225- آنچه داخل گيومه است نص شرح ابن ابى الحديد, 3/380ـ373 مى باشد.
226- شرح نهج البلاغه , شيخ محمد عبده , 1/155ـ154.
227- فضائل الخمسة من الصحاح الستة , صص 60ـ43.
228- مستدرك الصحيحين , 1/140.
229- اميرالمؤمنين من خلال السيرة النبوية , از نويسنده , صص 110ـ109.
230- اين كلمه بر دو ستاره اطلاق مى شود كه يكى از آن دو روشنتر از ديگرى است ـ م .
231- فضائل الخمسة من الصحاح الستة , صص 53ـ52, به نقل از كتابهايى كه ذكر شد.
232- فضائل الخمسة من الصحاح الستة , صص 53ـ52.
233- محمد على و حديث السفينه , نجم الدين عسكرى , ص 8.
234- الصواعق المحرقة , ابن حجر, ص 128.
235- صافات /24, و نگه داريدشان كه بايد بازخواست شوند.
236- الصواعق المحرقة , ابن حجر, ص 128.
237- همان ماخذ, ص 131.
238- الصواعق المحرقة , ابن حجر, ص 132.
239- همان ماخذ.
240- فصل اول از الصواعق المحرقة بويژه آيه چهارم , ص 132.
241- بـراسـتـى كـه بوى جعل در اين خبر به مشام مى سرد, آن هم به شيوه خبر قبلى كه در حق اهـل بيت ثابت است .
كاملا روشن است از ميان قريشيانى كه ايمان آوردند بودند كسانى كه چيزى نـمـى دانـسـتند يا فاقدذخيره اى در سوابق و فضل در دين بودند و در ميان غير قريشيان كسانى بودند كه به سبب دين و عقل وعلم او پيروى اش مى كردند كه اين نكته جاى درنگ دارد.
242- الصواعق المحرقة , ابن حجر, ص 133.
243- محمد و على و حديث الثقلين و حديث السفينه , صص 81ـ79.
244- الرحمن /31.
245- ايـن ضـمـيـمـه را از منابعى ذكر كرديم كه صاحب عبقات از كتاب محمد و على و حديث الثقلين ازنجم الدين عسكرى , صص 127ـ105 آورده است .
246- پيامبر اكرم (ص ) به حضرت على (ع ) مى فرمايد: (نسبت تو به من همچون نسبت هارون است به موسى , جز آن كه پيامبرى پس از من نيست ).
247- شرح نهج البلاغه , 13/211ـ210.
248- طه /29 تا 31, و ياورى از خاندان من براى من قرار ده , برادرم هارون را, پشت مرا بدو محكم كن ودر كار من شريكش گردان .
249- شرح نهج البلاغه , 13/211.
250- نـجـم /2 تـا 4, يـار شـمـا نـه گـمـراه شده و نه به راه كج رفته است و سخن از روى هوى نمى گويد, نيست اين سخن جز آنچه بدو وحى مى شود.251- شرح ابن ابى الحديد, 23/109.
252- صحيح بخارى , ج13 , چاپ پاكستان , ص 526, جلد اول .
253- صحيح بخارى , ج13 , چاپ پاكستان , ص 526, ج1 , به نقل از مرقاة .
254- نـساء /142, منافقان خدا را فريب مى دهند و حال آن كه خدا آنها را فريب مى دهد و چون به نـمازبرخيزند با اكراه و كاهلى برخيزند و براى خودنمايى نماز كنند و در نماز جز اندكى خداى را يادنكنند.
255- تـوبـه /54, هـيـچ چـيـز مـانع قبول انفاقهايشان نشده مگر آن كه به خدا و پيامبرش ايمان نياورده اند و جزبا بى ميلى به نماز حاضر نمى شوند و جز به كراهت انفاق نمى كنند.
256- توبه /101, گروهى از عربهاى باديه نشين كه گرد شما را فراگرفته اند منافقند و گروهى از شـهـرنـشـيـنـان نيز در نفاق اصرار مى ورزند .
تو آنها را نمى شناسى , ما مى شناسيمشان و دوبار عذابشان خواهيم كرد وسپس به عذاب بزرگ گرفتار مى شوند.
257- مـحـمـد/30, اگـر بـخـواهـيم آنها را به تو مى نمايانيم و تو آنها را به سيمايشان يا از شيوه سخنشان خواهى شناخت و خدا از اعمالتان آگاه است .
258- مـنـافـقـون /4, چـون آنها را ببينى تو را از ظاهرشان خوش مى آيد و چون سخن بگويند به سـخـنـشان گوش مى دهى , گويى چوبهايى هستند به ديوار تكيه داده .
هر آوازى را بر زيان خود مى پندارند .
ايشان دشمنانند .
از آنها حذر كن , خدايشان بكشد, به كجا منحرف مى شوند؟
259- معارج /36 تا 39, پس چيست كه كافران به سوى تو مى شتابند؟
دسته دسته از جانب چپ و ازجانب راست , آيا هر يك از ايشان طمع مى ورزد كه به بهشت پر نعمت داخل شود, هرگز نه , آنها خودمى دانند كه از چه چيز آنها را آفريده ايم .
260- توبه /95, چون به نزدشان بازگرديد برايتان سوگند مى خورند تا از خطايشان درگذريد, از ايشان اعراض كنيد كه مردمى پليدند و به خاطر اعمالشان جاى در جهنم دارند.
261- اعراف /199, عفو را پيشه كن و به نيك فرمان ده و از جاهلان اعراض كن .
262- فصلت /34 و 35, همواره به نيكوترين وجهى پاسخ ده تا كسى كه ميان تو و او دشمنى است چـون دوست مهربان تو گردد .
برخوردار نشوند از اين مگر كسانى كه شكيبا باشند و كسانى كه از ايمان بهره اى بزرگ داشته باشند.
263- الافصاح فى الامامه , شيخ مفيد, صص 20و21.
264- غاية المرام فى حجة الخصام , صص 152ـ109.
265- بخارى , ص 633, چاپ پاكستان .
266- صحيح مسلم , كتاب فضائل الصحابه , 7/120.
267- صحيح مسلم , كتاب فضائل الصحابه , 7/120, به نقل از مرقاة .
268- بر اساس آنچه محدثان به طرق صحيح خود از سنن رسول اللّه نقل كرده اند و شما مى توانيد بـه ص 168 و 265, ج3 مـسـتـدرك مراجعه كنيد تا اين حديث را بصراحت بيابيد و شيخين آن را صحيح دانسته اند و امام احمد حديث على را در 1/98 مسند خود آورده است و ابن عبدالبر در شرح حـال حـسـن , سـبـط امـام از استيعاب آن را نقل مى كند و حتى ذهبى در تلخيص خود آن را نقل مـى كند و باتعصب زشتى كه عليه هارون امت و شبر و شبير آن دارد, صحت آن را مسلم مى داند.
بغوى نيز درمعجم خود و عبدالغنى در ايضاح اين حديث آورده اند, چنان كه در الصواعق المحرقة ابن حجر به نقل از سلمان و نيز ابن عساكر نظير اين حديث را مى آورند.
269- ايـن حـديـث را حاكم در 3/14 مستدرك به نقل از ابن عمر از دو طريق صحيح نقل كرده و شـيخين آن راصحيح مى دانند .
ذهبى نيز آن را در تلخيص خود آورده و صحتش را مسلم دانسته است .
ترمذى نيزبراساس آنچه ابن حجر در ص 73 الصواعق المحرقة از او نقل مى كند اين حديث را آورده اسـت و شـمـامـى توانيد به حديث هفتم از احاديث فصل دوم در اهل السير و الاخبار ارسال المسلمات مراجعه كنيد.
270- مراجعات , صص 166ـ164.
271- مراجعات , سيد عبدالحسين شرف الدين , ص 158.
272- نجم /3, و سخن از روى هوى نمى گويد.
273- شرح نهج البلاغه , 3/211ـ210.
274- طه /29 تا 32, و ياورى از خاندان من براى من قرار ده , برادرم هارون را, پشت مرا بدو محكم كن ودر كار من شريكش گردان .
275- اعراف /142, بر قوم من جانشين من باش و راه صلاح پيش گير و به طريق مفسدان مرو.
276- طه /36, اى موسى ! هر چه خواستى به تو داده شد.
277- مـائدة /67, اى پـيـامـبر! آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان , اگر چنين نكنى امررسالت او را ادا نكرده اى .
278- مراجعات , صص 153ـ152.
279- رعد /43, كسى كه علم كتاب نزد اوست .
280- رعد /7, جز اين نيست كه تو بيم دهنده اى هستى و هر قومى را رهبرى است .
281- هود /17, آيا كسى كه از جانب پروردگار خويش دليلى روشن دارد و زبانش بدان گوياست و بدان شهادت داده است .
282- ينابيع المودة , ص 121.
283- آل عمران /54, آنان مكر كردند و خدا هم مكر كرد و خدا بهترين مكر كنندگان است .
284- ر.ك : تفصيلات كتاب فضائل الخمسة من الصحاح الستة , 1/299 و 317.
285- كـه عـبـارت اسـت از سـخنان پيامبر اكرم (ص ) در امامت و امثال اين سخنان كه پيامبر به عـلـى (ع )فـرمـوده : (تـو امير مؤمنان و رئيس دين و امام پرهيزكاران و رهبر درخشان چهرگان نيكوسيرتى ).
286- نجم /3و4, و سخن از روى هوى نمى گويد, نيست اين سخن جز آنچه بدو وحى مى شود.
287- حـاقـة /44 تـا 46, اگـر پـيـامـبـر پـاره اى سخنان را به افترا بر ما ببندد با قدرت او را فرو مى گيريم , سپس رگ دلش را پاره مى كنيم .
288- فضائل الخمسة من الصحاح الستة , 2/106.
289- فضائل الخمسة من الصحاح الستة , 2/26.
290- همان ماخذ, 2/105.
291- فضائل الخمسة من الصحاح الستة , 2/28ـ27.
292- فضائل الخمسة من الصحاح الستة , 2/30ـ29.
293- فضائل الخمسة من الصحاح الستة , 2/101ـ100.
294- ر.ك : به روايات فراوان صص 102ـ101 اين كتاب .
295- مـراجـعـه كـنيد به منابع فراوان اين گونه نصهاى روشن در: فضائل الخمسة من الصحاح الستة ,2/114ـ112.
296- ر.ك : احاديث و منابع فراوان كتاب فضائل الخمسة , 2/104ـ102.
297- ينابيع المودة , قندوزى , 1/97.
298- بقره /132, ابراهيم به فرزندان خود وصيت كرد كه در برابر خدا تسليم شوند و يعقوب ...
299- ينابيع المودة , قندوزى , 1/91, باب پانزدهم .
300- همان ماخذ, ص 89.
301- زخرف /45, از پيامبران ما كه پيش از تو فرستاده ايم بپرس .
302- ينابيع المودة , 1/93.
303- تاريخ الخلفا, سيوطى , ص 11.
304- غاية المرام , باب هشتم , ص 16.
305- نجم /3و4, و سخن از روى هوى نمى گويد, نيست اين سخن جز آنچه بدو وحى مى شود.
306- اين در آيه مباهله , آل عمران , آيه 61 است : (هر كس كه درباره عيسى با تو مجادله كند, بگو: بـيايند تاحاضر آوريم ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را, ما زنان خود را و شما زنان خود را, مـا خـود وشما خود, آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم .), زيرا همه تفاسير بيان مى كنند كه حضرت حسن و حسين (ع ) را به عنوان فرزندان و فاطمه (س ) را به عنوان زنان وعلى (ع ) را به عنوان خود, حاضر كرد.
307- على و حاكمون , محمد صادقى , ص 32.
308- آل عمران /144, جز اين نيست كه محمد(ص ) پيامبرى است كه پيش از او پيامبران ديگرى بوده اند.آيا اگر بميرد يا كشته شود شما به آيين پيشين خود بازمى گرديد؟
هر كس كه بازگردد هيچ زيانى به خدانخواهد رسانيد .
خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.
309- در جلد دوم فصل جداگانه اى خواهد آمد كه در اين زمينه به شعر و نثر استشهاد خواهد شد آان شاءاللّه ـ .
310- شورى /23, بگو بر اين رسالت مزدى از شما جز دوست داشتن خويشاوندان نمى خواهم .
311- انبيا /107, و نفرستاديم تو را جز آن كه مى خواستيم به مردم جهان رحمتى ارزانى داريم .
312- نورالابصار, شبلنجى , ص 111.
313- شورى /23, بگو بر اين رسالت مزدى از شما جز دوست داشتن خويشاوندانم نمى خواهم .
314- نورالابصار, شبلنجى , ص 111.
315- خـزيره : خوراكى است كه به شكل كاچى از آرد فراهم مى آورند, ولى رقيقتر از كاچى است ـ م .
316- نورالابصار, شبلنجى , ص 112ـ111.
317- اسعاف الراغبين , علامه صبان در حاشيه نورالابصار, صص 106ـ105.
318- همان ماخذ, صص 108ـ107.
319- آل عمران /103, همگان چنگ به ريسمان خدا زنيد و پراكنده مشويد.
320- اسعاف الراغبين , علامه صبان در حاشيه نورالابصار, صص 106ـ105.
321- همان ماخذ, ص 113.
322- همان ماخذ.
323- اسباب نزول القرآن , واحدى , صص 374ـ373.
324- صحيح ترمذى , صص 12/85ـ84.
325- همان ماخذ.
326- همان ماخذ.
327- الصواعق المحرقة , ابن حجر, ص 126, چاپ الوهبية در مصر, سال 1292 هجرى .
328- همان ماخذ.
329- الصواعق المحرقة , ابن حجر, آيه اول , ص 127.
330- آل عمران /61, بگو بياييد تا حاضر آوريم , ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را...
331- الصواعق المحرقة , ابن حجر, آيه اول , ص 127.
332- انعام /149.
333- در حاشيه كتاب (اساب نزول القرآن ) واحدى به نقل از (الدر المنثور) 5ـ198, ه 375.
334- الصواعق المحرقة , ابن حجر, ص 126.
335- تـوبه /32, مى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و خدا جز به كمال رساندن نور خودنمى خواهد, هر چند كافران را خوش نيايد.
336- محمد و على و بنوه الاوصيا, ص 115.
337- همان ماخذ, صص 104ـ103.
338- نـمـل /34 و 35, پـادشـاهـان چون به قريه اى درآيند تباهش مى كنند و عزيزانش را ذليل مى سازند, آرى چنين كنند .من هديه اى نزدشان مى فرستم .
339- واقـعه /75 تا 77, پس سوگند به غروبگاه ستارگان , و اين سوگندى است ـ اگر بدانيد ـ بزرگ , هر آينه ,اين قرآنى است گرامى قدر.