امام شناسى ، جلد پنجم

علامه آية الله حاج سيد محمد حسين حسينى طهرانى

- پى‏نوشت‏ها -
- ۲ -


(1) - آيه 6 از سوره احزاب: 33.
(2) - (آيه 164، از سوره 2: بقره) : «ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار و الفلك التى تجرى فى البحر بما ينفع الناس و ما انزل الله من السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها و بث فيها من كل دابة و تصريف الرياح و السحاب المسخر بين السماء و الارض لآيات لقوم يعقلون‏».
(3) - «و سخر لكم الليل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره ان فى ذلك لآيات لقوم يعقلون‏». (آيه 13 از سوره 16: نحل) .
(4) - «ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل و الاعناب و من كل الثمرات ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون‏». (آيه 11 از سوره 16: نحل) .
(5) - «و من ثمرات النخيل و الاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا ان فى ذلك لآية لقوم يعقلون‏» (آيه 67 از سوره 16 نحل)
(6) - «و اوحى ربك الى النحل ان اتخذى من الجبال بيوتا و من الشجر و مما يعرشون ثم كلى من كل الثمرات فاسلكى سبل ربك ذللا يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفاء للناس ان فى ذلك لآية لقوم يتفكرون‏» (آيه 68 و 69 از سوره 16: نحل).
(7) - «و جعلنا الليل و النهار آيتين فمحونا آية الليل و جعلنا آية النهار مبصرة لتبتغوا فضلا من ربكم و لتعلموا عدد السنين و الحساب و كل شى‏ء فصلناه تفصيلا» (آيه 12 از سوره 17: اسراء).
(8) - «و من آياته ان خلقكم من تراب ثم اذا انتم بشر تنتشرون‏» (آيه 20 از سوره 30: روم).
(9) - و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون‏» (آيه 21، از سوره 30 روم).
(10) - «و من آياته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتكم و الوانكم ان فى ذلك لآيات للعالمين‏» (آيه 22، از سوره 30: روم).
(11) - «و من آياته منامكم بالليل و النهار و ابتغاؤكم من فضله ان فى ذلك لايات لقوم يسمعون‏» (آيه 23 از سوره 30: روم)
(12) - «ا لم يروا الى الطير مسخرات فى جو السماء ما يمسكهن الا الله ان فى ذلك لآيات لقوم يؤمنون‏» (آيه 79 از سوره 16: نحل).
(13) - «و من آياته يريكم البرق خوفا و طمعا و ينزل من السماء ماء فيحيى به الارض بعد موتها ان فى ذلك لايات لقوم يعقلون‏» (آيه 24 از سوره 30: روم).
(14) - «و ما ذرا لكم فى الارض مختلفا الوانه ان فى ذلك لآية لقوم يذكرون‏» (آيه 13 از سوره 16: نحل)
(15) - «و جعلنا ابن مريم و امه آية و آويناهما الى ربوة ذات قرار و معين‏» (آيه 50 از سوره 23: مؤمنون).
(16) - «هذه ناقة الله لكم آية فذروها تاكل فى ارض الله و لا تمسوها بسوء» (آيه 73 از سوره 7: اعراف).
(17) - «جامع الاسرار» سيد حيدر آملى ص 135.
(18) - «جامع الاسرار» ص 383 و ذيل آن را در «تفسير صافى‏» ص 55 از طبع اسلاميه آورده است.
(19) - به جلد اول «معاد شناسى‏» مجلس اول مراجعه شود.
(20) - ما به حول الله و قوته مطالب نفيسى را درباره معناى روح و افضليت آن از ملائكه از علامه طباطبائى رضوان الله عليه، در كتاب مهرتابان، آورديم (بخش دوم- شماره رديف- 240- 241).
(21) - مثالى است معروف كه آنطرف آبادان ديگر شهرى نيست، قريه‏اى نيست.
(22) - «جامع الاسرار» ص 382، 383.
(23) - پنج‏سوره در قرآن كريم هست كه ابتداى آنها با سبح و يسبح شروع مى‏شود و آنها را سور مسبحات گويند و عبارتند از: سوره حديد، حشر، صف، جمعة، تغابن. در روايت است كه حضرت رسول اكرم (ص) اين سوره‏ها را شبها قبل از خواب مى‏خوانده‏اند، و چون از سبب پرسيدند، فرمودند: در هر يك از اين سوره‏ها آيه‏اى است كه بمنزله هزار آيه از قرآن است (مهر تابان: يادنامه علامه طباطبائى رضوان الله عليه، بخش دوم ص 13).
(24) - «اشارات‏» ، طبع حروفى ج 3، ص 91 تا 93.
(25) - اشارات، طبع حروفى ج 3، ص 91 تا 93.
(26) - همين كتاب، ص 96 تا 98.
(27) - «اشارت‏» و شرح آن، طبع سنگى، اواخر نمط نهم كه در مقامات عارفين است و در طبع حروفى، ج 3 ص 96 تا 99.
(28) - «اشارت‏» طبع حروفى، ج 3 ص 119.
(29) - همين كتاب، ص 119 و 120.
(30) - «شرح اشارات‏» نمط دهم كه در اسرار الآيات است، و در طبع حروفى، ج 3، ص 150 مى‏باشد.
(31) - «شرح اشارت‏» طبع حروفى، ج 3، ص 158 و 159.
(32) - «شرح فصوص الحكم‏» قيصرى طبع سنگى، ص 72.
(33) - سابقا معمول بود كه مردم و بخصوص بزرگان و علماء و سلاطين نام خود را و يا علامتى را كه مختص خود آنان بود بر روى نگين انگشترى خود نقش مى‏كردند تا هر وقت‏بخواهند نامه و يا سندى را مهر كنند به آسانى از دست درآورند و مهر كرده و دو باره انگشترى را به دست كنند، و از همين سبب انگشترى به خاتم مشهور است‏يعنى ما يختم به: چيزى كه با او مهر زده مى‏شود و ختم كرده مى‏شود.
(34) - «شرح فصوص‏» قيصرى، ص 72 و 73.
(35) - «شرح قيصرى‏» ص 74.
(36) - «انسان كامل‏» طبع مطبعه ازهر مصر سنه 1316، هجريه ص 48.
(37) - «شرح منظومه‏» ، طبع ناصرى، ص 166.
(38) - سپس به عبادت انسان، و تشبه او به مبدا اعلى، در دو مقام علم و عمل و ادراك او معلومات را، و تجرد او از جسمانيات، زيرا كه عبادت او از همه عبادت‏هاى روى زمين بزرگتر است، و معرفت او از همه معارف حيوانيه اعظم است، و از براى اوست فضيلت نطق، و شرف قدرت و توان، و كمال در خلقت.
(39) - اين حديث چنين روايت‏شده است كه به خط حضرت امام عسكرى عليه السلام يافت‏شده است، و اين مقدارى از حديث است، و تمام آن را در «بحار الانوار» طبع كمپانى، ج 7 ص 338 و طبع حروفى ج 26، ص 264 و 265 آورده است.
و لفظ صاقوره را به غين هم ضبط كرده‏اند ولى ظاهرا معناى مناسب آن صاقوره با قاف است كه در «لسان العرب‏» گويد: به معناى آسمان سوم است و معناى حديث اينست كه: روح القدس در بهشت آسمان سوم از باغهاى سرشار از ميوه ما فقط نوبرى چشيده بود.
(40) - «اسفار اربعة‏» طبع حروفى، ج 2، ص 275 و 276.
(41) - «اسفار اربعة‏» ، طبع حروفى، ج 7، ص 18.
(42) - اين بيت، ششصد و سى و يكمين بيت از تائيه كبرى است.
حجر با فتحه به معناى منع كردن و حجر با كسره به معناى دامن است.
و الموضحى در اصل و الموضح لى بوده است.
يتيمه در گرانبها را گويند
ايك درخت پر برگ و ساقه را گويند و دوحة به معناى درخت‏بزرگ است.
هزار به معناى بلبل است
قينه: زن آوازه‏خوان است
حانة الخمار: دكان شراب فروش و محل انداختن شراب
زنار: چيزى را گويند كه به كمر مى‏بندند.
هيكل: محلى است در صدر كليسا كه قربانى را به آنجا مى‏برند، نظير محراب مسجد.
احبار: علماى يهود
بد با كسر باء به معناى مثال و مجسمه و بت است و منظور در اينجا محل بد يعنى بتخانه است.
و لا و لا اشاره به حديثى است كه از رسول الله ابو درداء روايت كرده است كه: ان الله خلق آدم فضرب بيمينه على يساره فاخرج درية بيضاء كالفضة، و من اليسرى سوداء كالحتمة، ثم قال: هؤلاء فى الجنة و لا ابالى و هؤلاء فى النار و لا ابالى (شرح تائية ملا عبد الرزاق كاشانى، طبع سنگى، ص 466).
(43) - مراد السلام علينا و على عباد الله الصالحين است كه رسول خدا در نمازها قرائت مى‏نموده‏اند و بنابر اين آن حضرت به تمام بندگان صالح خدا سلام مى‏كرده‏اند.
(44) - اين احاديث‏بسيار است، و با تعابير مختلفى بيان شده و به حد استفاضه مى‏رسد، و آنها را مجلسى در جلد اول «بحار» از طبع كمپانى از ص 117 تا 126 در تحت عنوان «باب ان حديثهم عليهم السلام صعب مستصعب و ان كلامهم ذو وجوه كثيرة و فضل التدبر فى اخبارهم و التسليم لهم و النهى عن رد اخبارهم‏» آورده است.
(45) - صعب به آن حيوان سركش و چموش گويند كه كسى نمى‏تواند آن را سوار شود، در مقابل ذلول كه مراد از آن حيوان رام است و مستصعب حيوانى را گويند كه چون آنرا ببينند از آن فرار كنند، از شدت حدت، و بيم گزند آن، و در اينجا حضرت حديث‏خود را به چنين حيوانى تشبيه كرده‏اند يعنى نزديك شدن به اسرار آل محمد در توان هر كس نيست، و ذكوان از ماده ذكت تذكو النار: اشتد لهيبها، و همانطور كه مجلسى در بيان حديث مشابه آن آورده است: ذكاء المؤمنين يعنى در توقد و التهاب و فرو زندگى پيوسته مردم را در هيجان مى‏آورد. و اجرد به آن كسى گويند كه هيچ مو در بدن او نيست، و بنابر اين بسيار پاك و زيباست، و اين را براى طراوت و نيكوئى استعاره آورند، و محصل آنكه: حديث ما پاك و پاكيزه و باطراوت و بدون هيچ شائبه‏ايست، و موجب التهاب و اضطراب و به حركت درآمدن مؤمنان است كه برخيزند و به دنبال ما بگردند، و نيز مشكل است و كسى را ياراى تحمل آن نيست.
(46) - مراد جابر بن يزيد جعفى است كه از اعاظم اصحاب آن حضرت بوده است، نه جابر بن عبد الله انصارى.
(47) - رساله «الولاية‏» علامه فقيد آية الله طباطبائى رضوان الله عليه، نسخه خطى حقير ص 3 تا ص 6.
(48) - «سيره حلبيه‏» ، ج 3 ص 298.
(49) - «سيره حلبيه‏» ، ج 3 ص 298.
(50) - منظور از روز حرام روز عرفه است، كه بسيار محترم است، و از ماه حرام منظور ماه ذو الحجة است كه ماه محترم است و منظور از شهر حرام شهر مكه است كه داراى حرمت‏بوده و بدون احرام نمى‏توان در آن داخل شد.
(51) - «الدر المنثور» ج 5، ص 200.
(52) - تاريخ تمدن‏» ص 121 و 122، در ضمن فصل چهارم.
(53) - تفسير الميزان، ج 16 ص 343.
(54) - «الكنى و الالقاب‏» ترجمه شافعى ج 2، ص 316 از طبع صيدا.