راهى به سوى حقيقت
ترجمه کتاب موتمر علما راهى به سوى حقيقت

مقاتل بن عطيه

- پى‏نوشت‏ها -


(1) - اين لشكر در آخرين روزهاى حيات پيامبر و براى دفاع از يكى از مرزهاى مملكت اسلامى (منطقه شام) كه احتمال خطر در آن وجود داشت مهيا گرديد.
(2) - المعيار والموازنة، ابوجعفر اسكافى، ص 211; شواهد التنزيل، حسكانى، ص 338; جواهر المطالب فى مناقب الامام على(عليه السلام)، ابن الدمشقى، ج 2، ص 173.
(3) - در ابتدا، قرآن به صورت اوراق و الواح پراكنده بود و در دست افراد مختلف قرار داشت. در اواخر حيات پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به دستور آن حضرت همه آيات قرآن از دست نويسندگان و كاتبان وحى (كه افراد متعددى بودند و ممكن بود هر يك از آنها در زمان نزول آيه اى حاضر نبوده باشد) جمع آورى شد. سپس پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) با مشخص كردن مكان آيات و سور قرآن، آن را مرتب و بطور كامل در اختيار همگان قرار دادند; اما راويان مزدور با جعل رواياتى، چنين وانمود كردند كه قرآن تا زمان عثمان، همچنان پراكنده بود و او بود كه دستور جمع آورى آن را داد.
(4) - مورخان گفته اند كه عثمان قرآنها را جمع آورى كرد; سپس آنها را سوزاند. بخارى در صحيح باب فضائل قرآن، بيهقى در سنن، ج 1، ص 41 و كنز العمال، ج 10، ص 281; طحاوى در مشكل الآثار: ج 3، ص 4.
(5) - عمر به هنگام مرگ، شوراى 6 نفره اى براى تعيين خليفه تشكيل داد كه اعضاى آن عبارت بودند از: 1. عثمان بن عفان. 2. سعد بن ابى وقاص. 3. عبدالرحمن بن عوف. 4. طلحه. 5. زبير. 6. على بن ابى طالب(عليه السلام).
عضويت على(عليه السلام) براى رد گم نمودن و فريب افكار عمومى بود، نه استفاده از رأى و نظريه آن حضرت. با توجه به تركيب اعضاى آن و احتمال اينكه حضرت على(عليه السلام) با ديگران موافقت نداشته باشد، دستور داد: اگر چهار يا پنج نفر كسى را انتخاب و بقيه با آن مخالفت كردند، مخالفان كشته شوند و اگر سه نفر با انتخاب كسى موافق و سه نفر ديگر مخالف آن فرد باشند، آن گروه كه عبدالرحمن بن عوف در آن حضور ندارد بايد به قتل برسند. او به درستى پيش بينى مى كرد كه عبدالرحمن كه شخص منافقى بود هيچ گاه با على(عليه السلام) هم رأى نخواهد شد، همچنين عثمان و سعد بن ابىوقاص. از طرفى نيز احتمال مى داد كه طلحه و زبير متمايل به على(عليه السلام)گردند; از اين رو براى عملى شدن رأى خود و جلوگيرى از انتخاب على(عليه السلام) دستور قتل سه نفرى را كه در طرف مقابل عبدالرحمن قرار دارند صادر نمود تا مطمئن شود خلافت به على(عليه السلام) نخواهد رسيد.
(6) - الصواعق المحرقة، ابن حجر، ص 8; ملل و نحل شهرستانى و...
(7) - السير الكبير، شيبانى، ج 1، ص 36.
(8) - سوره زخرف: آيه 23.
(9) - مصادرى كه بيان مى كند رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) حضرت على(عليه السلام) را به عنوان خليفه و جانشين خود معرفى كرد، بسيار زياد است، از جمله: تاريخ ابن جرير، ج 2، ص 62; كنز العمال، ج 6، ص 392; صحيح ترمذى; صحيح ابن ماجه; مسند احمد بن حنبل; مستدرك الصحيحين; تفسير رازى; الصواعق المحرقه و صدها كتاب ديگر.
(10) - مسند احمدبن حنبل، ج4، ص281; تفسيررازى، ذيل آيه (ياأيّها الرسول بلّغ); تاريخ راهي به سوي حقيقت، خطيب راهي به سوي حقيقتى، ج 8، ص 290; الصواعق المحرقة، ابن حجر، ص107.
(11) - سوره فجر: آيه 22.
(12) - سوره قلم: آيه 42.
(13) - سوره فتح: آيه 10.
(14) - سير أعلام النبلاء، ج 2، ص 600 ـ 603; البداية والنهاية، ج 8، ص 106 (به نقل از الصحيح من السيرة، سيد مرتضى جعفر عاملى، ج 1، ص 84).
(15) - سوره اسراء: آيه 72.
(16) - سوره اعراف: آيه 186.
(17) - سوره نحل: آيه 108.
(18) - سوره اعراف: آيه 28.
(19) - سوره انسان: آيه 3.
(20) - سوره بلد: آيه 10.
(21) - سوره آل عمران: آيه 182.
(22) - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 12، ص 178، با اندكى تفاوت.
(23) - صحيح مسلم: 6/6 ـ 183; و صحيح بخارى: 2/11.
(24) - سوره قلم: آيه 4.
(25) - سوره انبياء: آيه 107.
(26) - سوره عبس: آيات 1 و 2.
(27) - سوره نساء: آيه 65.
(28) - سيوطى در تفسير سوره فتح، به نقل از كتاب «عمر بن الخطاب»، عبدالرحمن احمد البكرى، ص 71، با تفاوتى اندك در عبارت.
(29) - الفتنة ووقعة الجمل، سيف بن عمر العنبى، ص 115; شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 215; و ج 20، ص 17 و 22; در همين صفحه مى گويد: «عايشه پيراهن پيامبر را آورد و به مردم گفت: اين پيراهن رسول خداست كه هنوز از بين نرفته، ولى عثمان سنت او را از بين برده است». الامامة والسياسة، ابن قتيبة، ج 1، ص 72; ترجمة الامام الحسين، ابن عساكر، ص 197; كشف الغمة، اربلى، ج 1، ص 239 و ج 2، ص 108.
(30) - راويانى كه با دريافت پول به جعل حديث مى پرداختند، براى بهبود موقعيت بعضى از منافقين و مجرمين، روايتى را به پيامبر نسبت دادند كه به عشره مبشره معروف شد. در اين روايت جعلى از قول پيامبر نام ده نفر برده شده است كه پيامبر آنها را به بهشت بشارت داد. نام حضرت على(عليه السلام) را هم براى جا افتادن روايت ميان مردم در بين آنها قرار دادند و با اين روايت به توجيه همه گناهان و جرائم آنها مى پردازند.
(31) - سوره احزاب: آيه 53.
(32) - ينابيع المودّة، قندوزى، ص 172 و 253; مناقب خوارزمى، ص 129.
(33) - كامل ابن عدى، ج 4، ص 349; تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 42، ص 270.
(34) - كنز العمال، حديث 1152; الصواعق المحرقة، ص 57، و مستدرك حاكم، ص 124.
(35) - تاريخ راهي به سوي حقيقت، ج 14، ص 321; مجمع الزوائد، هيثمى، ج 7، ص 236; الامامة والسياسة، ابن قتيبة، ج 1، ص 68; مستدرك حاكم، ج 3، ص 125; و جامع ترمذى، ج 2، ص 213. جهت آگاهى بر مصادر و متون مختلف اين حديث مراجعه شود به كتاب «حق با على است».
(36) - سوره اعراف: آيه 146 و سوره انعام: آيه 25.
(37) - سوره بقره: آيه 6.
(38) - سوره نور: آيه 54.
(39) - سوره احزاب: آيه 36.
(40) - سوره انفال: آيه 24.
(41) - صحيح بخارى در تفسير آيه (ما ننسخ من آية...); طبقات ابن سعد، ج 6، ص 102; استيعاب، ج 1، ص 8 و ج 2، ص 461; و حلية الاولياء، ج 1، ص 65; معجم اوسط، طبرانى، ج 7، ص 357; كشف الخفاء، عجلونى، ج 1، ص 1630; علل دارقطنى، ص 86; سير أعلام النبلاء، ذهبى، ج 1، ص 391; جواهر المطالب فى مناقب الامام على(عليه السلام)، ابن دمشقى، ج 1، ص 203 و 296.
(42) - مستدرك حاكم، ج 3، ص 136; معجم كبير، طبرانى، ج 11، ص 55; الفائق، زمخشرى، ج 2، ص 16; شرح ابن ابى الحديد، ج 7، ص 219; و ج 9، ص 165; جامع صغير، سيوطى، ج 1، ص 415; كنز العمال، متقى هندى، ج 13، ص 148; فيض القدير، مناوى، ج 3، ص 60; تاريخ راهي به سوي حقيقت، ج 4، ص 348; اسد الغابة، ج 4، ص 22; كنز العمال، ج 6، ص 152; تهذيب التهذيب، ابن حجر، ج 6، ص 330 و...
(43) - سوره زمر: آيه 9.
(44) - سرّ العالمين، غزالى; ابطال الباطل، ابن روزبهان; شرح تجريد قوشجى، مقصد پنجم از بحث امامت، (با تفاوتى اندك).
(45) - حاكم در مستدرك، كتاب الصلاة، ج 1، ص 358; الاستيعاب، ج 3، ص 39; مناقب خوارزمى، ص 48; تذكرة السبط، ص 87 و تفسير نيشابورى در سوره احقاف و...
(46) - تذكرة السبط، ص 87; مناقب خوارزمى، ص 60; فيض القدير، ج 4، ص 357.
جهت آگاهى بر اسناد متن فوق و ديگر متون مشابه كه بالغ بر چهل مورد مى باشد، مراجعه شود به كتاب «امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) ازديدگاه خلفا».
(47) - شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 18.
(48) - سوره بقره: آيه 124.
(49) - شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 6، ص 20; و ج 17، ص 157 و 160 و 161; طبقات الكبرى، ابن سعد، ج 3، ص 212; تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج 30، ص303; الامامة والسياسة، ابن قتيبه، ج 1، ص 34 و در چاپ ديگر: ص 22.
(50) - طبقات ابن سعد، ج 2، ص 129; و تاريخ ابن جرير، ج 2، ص 440; والامامة والسياسة، ابن قتيبة، ص 6 و...
(51) - سوره توبه: آيه 61.
(52) - سوره نساء: آيه 24.
(53) - از حضرت على(عليه السلام) روايت شده كه آن حضرت فرمود: اگر عمر از ازدواج موقت جلوگيرى نمى كرد هيچ كس جز شقى زنا نمى كرد.
(54) - سوره مائده: آيات 44 ـ 47.
(55) - سوره حشر: آيه 7.
(56) - سوره نور: آيه 54.
(57) - سوره احزاب: آيه 21.
(58) - نهاية العقول، فخر رازى، ص 104; مستدرك حاكم، ج 3، ص 32; تاريخ راهي به سوي حقيقت، ج 3، ص 19; تلخيص مستدرك، ج 3، ص 32،; ارجح المطالب، ص 481; ينابيع المودّة، ج 1، ص 412 (با تفاوت در عبارت).
(59) - ابوالفداء در تاريخ خود، ج 1، ص 158; طبرى در تاريخش، ج 3، ص 241; ابن اثير در تاريخ خود، ج 3، ص 149; ابن عساكر در تاريخ خود، ج 5، ص 105; ابن كثير در تاريخش، ج 6، ص 321.
(60) - كتاب سقيفه، ابى بكر جوهرى; الامامة والسياسة، ابن قتيبة; شرح ابن ابى الحديد، ج 2، ص 19. براى اطلاع بيشتر از موضوع آتش زدن در خانه حضرت زهرا(عليها السلام) و اسناد آن به كتاب «آتش به خانه وحى» رجوع شود.
(61) - صحيح بخارى، كتاب خمس، حديث 2، نيز باب غزوه خيبر و كتاب فرائض; صحيح ترمذى، ج 1، باب ما جاء من تركة رسول الله; مستدرك حاكم، ج 3، ص 153; ميران الاعتدال، ج 2، ص 72; كنز العمال، ج 6، ص 219 و...
(62) - فدك نام قطعه زمينى بود كه بين مدينه و خيبر واقع شده و ملك پيامبر بود كه آن را به دخترش حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) بخشيد.
(63) - هيثمى در مجمع، ج 9، ص 39; نيز الامامة والسياسة و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد.
(64) - بالغ بر بيست نص از طريق اهل سنت روايت شده كه پيامبر اسامى ائمه دوازده گانه را ذكر نموده است، از جمله در كتابهاى فرائد السمطين; تذكره ابن جوزى، ص 379; ينابيع المودة، ص 442; اربعين حافظ ابومحمد بن ابى الفوارس; مقتل الحسين ابى المؤيد; منهاج الفاضلين، ص 239، درر السمطين و...
(65) - اكنون كه سال 1422 است، عمر آن حضرت به هزار و صد و شصت و هفت سال رسيده است.
(66) - سوره عنكبوت: آيه 14.
(67) - الملاحم والفتن، باب 19; عقد الدرر، حديث 26; ينابيع المودة، ص 491; تذكرة الخواص، باب 6; حلية الاولياء; ارجح المطالب، ص 278; ذخائر العقبى شافعى و...
(68) - سوره بقره: آيه 159.
(69) - صحيح بخارى، باب نماز تراويح; صواعق; عسقلانى در كتاب ارشاد البارى فى شرح صحيح البخارى، ج 5، ص 4 وقتى به اين قول عمر «اين بدعت خوبى است» مى رسد مى گويد: از اين رو آن را بدعت ناميد كه رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) به آن دستور نداده بود و در زمان ابوبكر هم وجود نداشت و نيز در اول شب و به اين تعداد هم نبود.
(70) - موطأ، مالك، ص 72; تنوير الحوالك، سيوطى، ص 92; مواهب الجليل، ج 2; الحطاب الرعينى، ص 74.
(71) - قوشجى كه از بزرگان علماى اهل سنت است مى گويد: عمر گفت: سه عمل در زمان رسول خدا وجود داشت و من از آنها نهى و آنها را حرام مى نمايم و بر انجامشان مجازات مى كنم: متعه زنان و متعه حج و گفتن حىّ على خير العمل. امام مالك در الموطأ گفته است كه چنين به او رسيده كه: مؤذن نزد عمر آمد تا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند، چون ديد به خواب فرو رفته، گفت: الصلاة خير من النوم. پس عمر دستور داد اين جمله را در اذان صبح اضافه نمايند.
(72) - سوره احزاب: آيه 33.
(73) - الامام الصادق والمذاهب الاربعة، تاريخ راهي به سوي حقيقت و غير آن.
(74) - صحيح مسلم، ج 8، ص 110; ينابيع المودة، ص 117.
(75) - جهت اطلاع بر اسناد، مصادر و متون مختلف اين روايت مراجعه شود به كتاب شناخت امام راه رهايى از مرگ جاهلى.
(76) - سوره بقره، آيه 74.