صحيفة الزهراء

جواد قيومى اصفهانى

- ۱۹ -


دعاؤها عند دخوله الى الجنّة

روى انّها عليهاالسلام لما دخلت الجنّة و نظرت الى ما اعدّ الّله لها من الكرامة، قرأت:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى اَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ اِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ، اَلَّذى اَحَلَّنا دارَالْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ، لايَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها لُغُوبٌ.

فيوحى الّله عز و جل اليه: يا فاطمة سلينى اعطك و تمنى علىّ ارضك، فقالت:

اِلهي اَنْتَ الْمُنى وَ فَوْقَ الْمُنى، اَسْأَلُكَ اَنْ لا تُعَذِّبَ مُحِبّي وَ مُحِبَّ عِتْرَتي بِالنَّارِ.

فيوحى الّله عز و جل اليها: يا فاطمة و عزتى و جلالى و ارتفاع مكانى، لقد آليت على نفسى من قبل أن اخلق السماوات و الارض بالفى عام، أن لا اعذّب محبّيك و محبّى عترتك.

(57) دعاى آن حضرت هنگام داخل شدن به بهشت

روايت شده: هنگامى كه آن حضرت داخل بهشت شده و به آنچه خداوند براى او آماده ساخته مى نگرد، اين آيه را مى خواند:

بنام خداوند بخشنده مهربان، سپاس خداوندى را سزاست كه حزن و اندوه را از ما زدود، بدرستيكه پروردگار ما آمرزنده و شكرگذار است، كسى كه ما را از فضل خود در بهشت ساكن گردانيد، كه در آن رنج و تعبى بما نمى رسد.

در اين هنگام خداوند به او وحى مى كند: اى فاطمه از من بخواه تا به تو بدهم، و آرزويت را بگو تا تو را خشنود سازم، و آن حضرت گويد:

پروردگارا! تو آروزى من و بالاتر از آرزوى من هستى، از تو مى خواهم كه دوستدارانم و دوستداران فرزندانم را در آتش عذاب نكنى.

در اين هنگام خداوند به او وحى مى كند: اى فاطمه سوگند به عزت و جلالم و بلند مرتبه بودن جايگاهم، دو هزار سال قبل از آنكه آسمانها و زمين را خلق كنم، بر خود سوگند ياد كرده ام كه دوستانت و دوستان خاندانت را به آتش جهنّم عذاب نكنم.

ادعيه ى آن حضرت در امور متفرقه

دعاؤها لطلب نزول مائدة من السماء

روى عن ابن عباس في حديث طويل ان النبي صلى الله عليه وآله دخل على فاطمة عليهاالسلام فنظر الى صفار وجهها و تغيّر حد قتيها، فقال لها: يا بنيّة، ما الذى اراه من صفار وجهك و تغيّر حدقتيك؟ فقالت: يا ابه انّ لنا ثلاثاً ما طعمنا طعاماً الى ان قال: ثم و ثبت حتّى دخلت الى مخدع لها فصفّت قدميها فصلّت ركعتين، ثم رفعت باطن كفّيها الى السماء و قالت:

اِلهي وَ سَيِّدى هذا مُحَمَّدٌ نَبِيُّكَ، وَهذا عَلِيٌّ ابْنُ عَمِّ نَبِيِّكَ، وَ هذانِ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ سِبْطا نَبِيّكَ.

اِلهي اَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ كَما اَنْزَلْتَها عَلي بَنياِسْرائيلَ، اَكَلُوا مِنْها وَ كَفَرُوا بِها، اَللَّهُمَّ اَنْزِلْها عَلَيْنا فَاِنَّا بِها مُؤْمِنُونَ.

و في رواية:

اَللَّهُمَّ اِنَّ فاطِمَةَ بِنْتَ نَبِيِّكَ قَدْ اَضَرَّبِهَا الْجُوعُ، وَ هذا عَلِيُّ بْنُ اَبيطالِبٍ ابْنُ عَمِّ نَبِيِّكَ قَدْ اَضَرَّ بِهِ الْجُوعُ، فَاَنْزِلِ اللَّهُمَّ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ كَما اَنْزَلْتَها عَلي بَني اِسْرائيلَ فَكَفَروُا وَ اِنَّا مُؤْمِنُونَ.

قال ابن عباس: واللّه ما استتمّت الدعوة، فاذا هي بصحفة من ورائها- الخبر.

(58) دعاى آن حضرت براى طلب نزول سفره آسمانى

روايت شده كه روزى پيامبر بر آن حضرت وارد شد و ديد چهره ايشان زرد شده است،پيامبر اكرم از علّت آن جويا شد، فرمودند: سه روز است كه غذا نخورده ايم، حضرت فاطمه عليهاالسلام آنگاه به اتاقى رفته و دو ركعت نماز گذارد و دستها را بلند كرده و فرمود:

اى پروردگار من و اى مولاى من! اين محمد پيامبر تو، اين على پسر عموى پيامبرت، اين دو حسن و حسين دو نوه پيامبرت مى باشند.

پروردگارا! همچنانكه براى بنى اسرائيل از آسمان غذا نازل فرمودى، براى ما نيز غذا نازل فرما، اگر بنى اسرائيل غذا را خورده و بدان كافر شدند، خداوندا غذا را براى ما نازل فرما، چرا كه ما بدان ايمان داريم.

و در روايتى آمده:

پروردگارا! به فاطمه دختر پيامبرت گرسنگى فشار آورده، و به على بن ابى طالب پسر عموى پيامبرت گرسنگى فشار آورده، پس براى ما غذائى از آسمان بفرست، همچنانكه بر بنى اسرائيل فرستادى، آنان به تو كافر شدند، و مابه تو ايمان داريم

ابن عباس گويد، بخداى سوگند كه دعاى ايشان تمام نشده بود كه سفره اى در پشت آن حضرت قرار گرفت- تا آخر حديث

دعاؤها فى التعويذ من سخط الله و رسوله

اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ وَ سَخَطِ رَسُولِهِ.

(59) دعاى آن حضرت در پناه بردن به خدا از غضب او و رسولش

پناه مى برم به خدا از غضب او و غضب پيامبرش

دعاؤها فى التعويذ

اَعُوذُ بِكَ يا رَبِّ مِنَ الْحَوْرِ بَعْدَ الْكَوْرِ.

(60) دعاى آن حضرت در كمى ياور

پروردگارا بتو پناه مى برم از كمى ياران پس از پيروزى و فراوانى آنها.

دعاؤها لغفران الذنوب

روى عنها عليهاالسلام انها قالت: علّمنى رسول الله صلى الله عليه و آله صلاة ليلة الاربعاء، فقال: من صلّى ست ركعات، يقرء فى كل ركعة الحمد و «قل اللهم مالك الملك توتى الملك من تشاء- الى قوله:- بغير حساب»

[آل عمران: 26 .]، فاذا فرغ من صلاته قال:

جزى الله محمدا ما هو اهله.

غفر الله له كل ذنب الى سبعين سنه و عطاه من الثواب ما لا يحصى.

(61) دعاى آن حضرت براى بخشيده شدن گناهان

از آن حضرت روايت شده كه فرمود: پيامبر نماز شب چهارشنبه را به من -تعليم داد و فرمود: هر كه شش ركعت نماز بگذارد ، در هر ركعت حمد، و «بگو خداوند صاحب اختيار جهان است، به هر كه بخواهد مى دهد- تا آنجا كه فرمود:- بدون حساب» را بخواند، و بعد از نماز بگويد:

خداوند پيامبر را آنگونه كه شايسته اوست پاداش دهد.

خداوند گناهانش را تا هفتاد سال مى آمرزد، و ثواب بسيارى را به او مى دهد.

دعاؤها في شكواها لطلب الرحمة من اللّه تعالي

عن الباقر عليه السلام قال: ان فاطمة بنت رسول اللّه صلى الله عليه و آله مكثت بعد رسول اللّه ستين يوماً، ثم مرضت فاشتدّت عليها، فكان من دعائها في شكواها:

يا حَىُّ يا قَيُّومُ، بِرَحْمَتِكَ اَسْتَغيثُ فَاَغِثْني، اَللَّهُمَّ زَحْزِحْني عَنِ النَّارِ، وَ اَدْخِلْنيِ الْجَنَّةَ، وَ اَلْحِقْني بِاَبي مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْه وَ الِهِ.

(62) دعاى آن حضرت در هنگام بيمارى براى كسب رحمت الهى

از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود: فاطمه عليه السلام دختر پيامبر، بعد از پدرش شصت روز زندگى كرد، آنگاه ايشان بيمار شد و بيمارى آن حضرت شدت يافت، از جمله دعاهاى ايشان در هنگام بيماريش اين دعا بود كه فرمود: اى زنده، اى پايدار، به رحمتت پناه آورده ام، مرا پناه ده، خداوندا مرا از آتش دور دار و به بهشت وارد ساز، و مرا به پدرم محمد- كه درود تو بر او و خاندانش باد- ملحق ساز، و در خانه امنت بهشت مرا ساكن گردان.

دعاؤها فى ليلة و فاتها لطلب رحمة الله تعالى

روى عن على عليه السلام انه قال: فلمّا كانت الليلة التى اراد الّله ان يكرمها و يقبضها اليه اقبلت تقول: و عليكم السلام، و هى تقول لى: يابن عم قد اتانى جبرئيل مسلّماً- الى ان قال:- فسمعناها تقول: و عليك السلام يا قابض الارواح، عجّل بى و لا تعذبنى، ثم سمعناها تقول:

اِلَيْكَ رَبّي، لا اِلَى النَّارِ.

ثم غمضت عينيها و مدّت يديها و رجليها، كأنّها لم تكن حية قط.

(63) دعاى آنحضرت در شب وفاتش براى طلب رحمت الهى

از حضرت على عليه السلام روايت شده: در شبى كه حضرت فاطمه عليهاالسلام به لقاءالله پيوست و خداوند او را بسوى خود فراخواند، گفت: و سلام بر شما، و بمن گفت: پسر عمويم جبرئيل سلام گويان نزد من آمد- تا آنجا كه فرمود:- شنيديم كه گفت: و بر تو سلام باد اى گيرنده روحها، جان مرا سريعتر بگير و مرا آزار مده، آنگاه شنيديم كه گفت:

پروردگارم بسوى تو مى آيم، نه بسوى آتش و عذابت.

آنگاه چشمهايش را بر هم نهاد و دستها و پاهايش را دراز كرد، گويا هرگز زنده نبوده است.