تحليل سيره فاطمه زهراء

على اكبر بابازاده

- ۵ -


عشق و علاقه ى شديد به اميرالمومنين

فاطمه عليهاالسلام با الهام از دستورات الهى و پدر بزرگوارش، نسبت به اميرالمومنين فوق العاده علاقه مند بود و هرگز برخلاف رضاى او گام برنمى داشت و برخورد و زندگيش با مولا طورى بود، كه غمها و غصه هاى وارده در بيرون از خانه، با ديدار فاطمه عليهاالسلام برطرف مى شد، و حضرت على عليه السلام خود در اين باره مى فرمايند:

فواللَّه مااغضبتها، و لااكرهتها على امر حتى قبضها اللَّه عزوجل، و لااغضبتنى، و لاعصت لى امرا، و لقد كنت انظر اليها فتنكشف عنى الهموم و الاحزان. [بحارالانوار، ج 43، ص 134- عوالم، ج 11، ص 328- جلاالعيون شبر، ج 1،ص 170.] سوگند به خدا، من هرگز زهرا را به خشم نياوردم و او را به كارى مجبور نساختم تا اينكه مرا در فراقش گرفتار ساخت و متقابلا او نيز مرا خشمگين نساخت، و هيچ وقت نافرمانى نكرد و هرگاه من با او ديدار مى كردم، غمها و غصه هايم از دلم برطرف مى شد.

اين حديث از عشق و علاقه ى شديد متقابل دو همسر معصوم حكايت مى كند، كه در طول زندگى آنان نه تنها كوچكترين اختلافى پيش نيامده است، بلكه مشكلات خارجى و اجتماعى با ديدار محبت آميز مرتفع مى گرديد.

به همين جهت بود، كه چون اميرالمومنين عليه السلام را به زور و اجبار براى بيعت با غاصبين خلافت به مسجد آوردند، آن بانوى دو عالم به دنبال على عليه السلام در كنار قبر رسول خدا قرار گرفت و فرمود: «هرگاه پسرعمويم على عليه السلام را رها نسازيد، سوگند به خدا موهايم را پريشان نموده و پيرهن پدرم را بر سرگرفته و شما را نفرين مى كنم....» اين روايت كه از طريق امام صادق عليه السلام از حضرت سلمان نقل شده، آمده است: «در اين هنگام آثار بلاى آسمانى پديدار گشت و سلمان از فاطمه عليهاالسلام شفاعت كرد كه آن حضرت نفرين ننمايد، همزمان على عليه السلام را نيز آزاد كردند... [كافى، ج 8، ص 238- بحارالانوار، ج 43، ص 47- عوالم، ج 11، ص 599- جلاالعيون، ج 1، ص 196].

عن ابى عبداللَّه عليه السلام: لما استخرج اميرالمومنين من منزله خرجت فاطمه حتى انتهت الى القبر فقالت: دخلوا عن ابن عمى فوالذى بعث محمدا بالحق لئن لم تخلوا عنه لانشرن شعرى و لاضعن قميص رسول اللَّه (ص) على راسى و لاصرخن الى اللَّه... قال سلمان: فرايت واللَّه اساس حيطان المسجد تقلعت من اسفلها...]». و در يك روايت ديگر آمده است كه حضرت زهرا اگر چه در بستر بيمارى بود و غمها و غصه هاى فراوانى كه در اثر فشار و جنايت مهاجمين خونخوار به خانه آن حضرت پيش آمده بود، وى را فراگرفته بود، ولى پيوسته به ياد على عليه السلام و آينده آن بزرگوار در تشويش و اضطراب بسر مى برد، و حتى در هنگام مرگ سكرات مرگ را فراموش كرده و در مورد مصائب آتى اميرالمومنين گريه مى كرد. چنانجه حضرت امام صادق نقل مى كنند:

لما حضرت الوفات بكت، فقال لها اميرالمومنين: يا سيدتى! ما يبكيك؟ قالت: ابكى لما تلقى بعدى! فقال: لاتبكى فواللَّه ان ذلك لصغير عندى.... [عوالم، ج 11، ص 494- بحارالانوار، ج 43، ص 218.] چون وقت شهادت فاطمه عليهاالسلام فرارسيد شروع به گريه كرد، حضرت على عليه السلام با يك تعبير عالى و تعجب آميز پرسيد: اى سرور من چرا گريه مى كنى؟!جواب داد: براى آن مشكلاتى كه بعد از من با آنها مواجه خواهى شد. حضرت فرمودند: تو گريه نكن همه ى اينها براى من آسان است.

تعبير: «يا سيدتى» در اين حديث، نشان عظمت فاطمه ى زهرا از ديدگاه اميرالمومنين است و همچنين گريه فاطمه عليهاالسلام براى على عليه السلام آن هم در حال مرگ و سكرات آن، كه معمولا هر كسى به فكر خود مى باشد، شدت علاقه فاطمه به اميرالمومنين را در بردارد. و بالاخره چون خبر شهادت زهرا را به على عليه السلام دادند، آن حضرت در حال حركت به زمين افتاد و هرچه خواست بلند شود ممكن نشد. [فوقع على على وجهه يقول: بمن العزا يا بنت محمد!... (جلاالعيون 1، ص 219 و بحار ج 43 ص 187).] و در نقلى ديگر حالت غشوه به او دست داد. [فغشى عليه حتى رش عليه الما ثم افاق.... (جلاالعيون، ص 224).] همه ى اين احاديث و قضاياى تاريخى نشان مى دهد، كه در ميان على و فاطمه عليهاالسلام محبت، عشق و علاقه ى فوق العاده اى حاكم بود، كه در فراق فاطمه، على به حالت غشوه مى افتد و صبر و توانش به ناتوانى و كم صبرى تبديل مى گردد، و فاطمه عليهاالسلام نيز هرگز على و يارى على را فراموش نمى كند. و در هنگام سكرات مرگ كه لحظات بسيار دشوار به حساب مى آيد، به ياد گرفتارى و مصائب آن حضرت اشك مى ريزد.

رضايت فوق العاده على از زهرا

از بحثهاى پيشين استفاده شد كه على عليه السلام از فاطمه ى زهرا عليهاالسلام فوق العاده راضى و خشنود بود، زيرا آن حضرت يك انسان معصوم و بى لغزش بود و هرگز كارى برخلاف رضاى اميرالمومنين انجام نمى داد، ولى در عين حال فاطمه عليهاالسلام در هنگام فراق، در ضمن وصاياى خود به آن حضرت خواستند قلب مبارك على را بار ديگر در مورد خود راضى تر نمايند و لذا عرض كرد:

اى پسرعموى پيامبر! من هرگز به تو دروغ نگفتم، خيانت نكردم و به مخالفت تو برنخاستم. على عليه السلام چون اين سخنان را شنيد فرمود:

معاذاللَّه انت اعلم باللَّه و ابر و اتقى و اكرم و اشد خوفا من اللَّه قد عز على مفارقتك و تفقدك الا انه امر لابد منه... [جلاالعيون شبر، ج 1، ص 217- 218.] پناه به خدا، نسبت به امور و احكام الهى داناترى. نيكوكارى، تقوا، تقرب و خشيتت از خدا بيشتر است. اين را بدان كه جدايى و مفارقت تو فوق العادده براى من سنگين است، ولى اين كارن چاره پذير نيست.

اين فرازها نشان مى دهد كه آن بانوى گرانقدر، آنقدر به مولاى متقيان عظمت قائل است، كه در مقام كسب رضايت خاطر مولا است، هرچند كار خلاف و قصور جزيى نيز از او صادر نشده بود.

به اين مناسبت بود كه اميرالمومنين چون پيكر پاك فاطمه عليهاالسلام را بر خاك سپرد، دست دعا به سوى آسمان برداشت و در حق زهرا چنين دعا كرد:

اللهم انى راض عن ابنه نبيك، اللهم انها قد اوحشت فانسها، اللهم انها قد هجرت فصلها، اللهم انها قد ظلمت فاحكم لها و انت خير الحاكمين. [خصال، ج 2، ص 373- بحارالانوار، ج 103، ص 256- 257- عوالم، ج 11، ص 521.] خدايا! من از دختر پيامبرت راضى هستم. بارالها! فاطمه عليهاالسلام نگران و مضطرب بود، تو او را آرامش بخش، خداوندا! زهرا از دوستان و فرزندن مفارقت كرد، تو او را وصل كن. پروردگارا! به فاطمه عليهاالسلام ظلم كردند تو خود حاكم باش.

همه ى اين فرازها نشان مى دهد كه فاطمه ى زهرا با داشتن مقام عصمت نسبت به حقوق شوهر چقدر ارزش قائل بوده و چه سان نگران بوده است كه نسبت به مقام ارجدار شوهرش على بن ابيطالب عليه السلام مسوول باشد و لذا على عليه السلام رضايت خويش را در مورد فاطمه عليهاالسلام اعلان مى نمايد....

به همين جهت حضرت امام باقر عليه السلام مى فرمايند: «براى زن هيچ شفاعتى به اندازه ى رضايت شوهر مفيد و ثمربخش نيست.... [سفينه، ج 1 ص 561: لاشفيع للمراه انجح عند ربها من رضا زوجها.]».

توصيه زهرا به تزويج امامه

در فصل ششم ملاحظه فرموديد، كه براى اميرالمومنين على عليه السلام با وجود حضرت زهرا تجديد فراش و تعدد زوجات جايز نبود، بنابراين آن حضرت در زندگى مشتركى كه با فاطمه عليهاالسلام داشت نه تنها به اين فكر نيفتاد، بلكه هر كارى كه موجب ملال خاطر آن مخدره مى شد اجتناب كرد.

از حضرت ابوذر آمده است كه در حبشه به جعفر طيار (برادر اميرالمومنين) كنيزى اهدا شد كه ارزش بيشترى داشت، جعفر پس از ورود به مدينه آن را به حضرت على عليه السلام اهدا كرد، كه از وجود او در كارهاى جزيى خانه استفاده مى شد.

على عليه السلام احساس كرد؛ ممكن است حضور او در خانه ى اميرالمومنين عليه السلام براى فاطمه ى زهرا ملال آور باشد، از اين جهت مولاى متقيان او را آزاد ساخت.... [بحارالانوار، ج 43، ص 147، ح 3.] فاطمه عليهاالسلام نيز متقابلا از اميرالمومنان رضايت كامل داشت و سعى مى كرد حقوق شوهرش را به طور كامل انجام دهد و مشكلى براى حضرت پيش نيايد....

حتى براى پيشگيرى از مشكلات آينده و بعد از وفات او سفارش كرد با دختر خواهرش امامه كه دختر شايسته و مطلوب بود، ازدواج كنند، تا بدين وسيله هم مشكل نداشتن همسر جبران گردد و هم در اثر علاقه و عاطفه ى قرابتى تنهايى و يتيمى فرزندان زهرا تا حدودى تامين شود. متن وصيت حضرت زهرا در اين مورد:

يابن عم رسول اللَّه! اوصيك اولا ان تتزوج بعدى بابنه اختى «امامه» فانها تكون لولدى مثلى، فان الرجال لابد لهم من النسا. [جلاالعيون، ج 1، ص 218- عوالم، ج 11، ص 503- كافى، ج 5، ص 555، ح 6- روضه المتقين، ج 8 ص 123.] اى پسرعموى پيامبر! نخستين وصيت من اين است كه بعد از من با دختر خواهرم امامه ازدواج كن، زيرا او براى فرزندانم مثل من مهربان است و از سوى ديگر، داشتن همسر براى مردان يك ضرورت محسوب مى گردد.

اين حديث كه با عبارات مختلف در منابع شيعه و سنى آمده، مى رساند كه فاطمه عليهاالسلام در استيفاى حقوق شوهر، حتى دوران پس از وفاتش را نيز در نظر مى گيرد و شوهرش را به انتخاب همسر سفارش مى كند، زيرا چنانچه در حديث به طور منصوص العله اشاره گشته، معمولا مرد بدون زن و زن بدون شوهر نمى تواند زندگى مطلوب داشته باشد از اين جهت حضرت على عليه السلام بعد از شهادت حضرت فاطمه، در مدت كمتر از يك هفته با امامه ازدواج نموده و زندگى مشترك با وى را شروع كرد. [سفينه البحار، ج 1، ص 562- تزوج بعد وفاتها بتسع ليال- منتهى الامال، ص 188- بعد از سه شب- آفتاب ولايت، ص 398 بعد از شش روز.]

فصل دهم: فاطمه و پرورش فرزندان

در تكوين شخصيت انسان سه عامل مهم: وراثت، محيط و مربى، كارساز است. بنابراين، نقش مربى در اصول تربيتى، جايگاه خاصى داشته و ما در اين فصل به طور اختصار در روشهاى تربيتى حضرت زهرا بحث خواهيم كرد.

اگرچه فرزندان فاطمه ى زهرا عليهاالسلام و اميرالمومنين ذاتا بچه هاى پاك و ساخته شده بودند، ولى هر انسانى به هر اندازه در مراتب والاى كمالات انسانى قرار بگيرد، باز هم اخلاق و رفتار و ويژگيهاى مربى در ساختار فكرى و فرهنگى او موثر خواهد بود.

حضرت فاطمه عليهاالسلام با يك مديريت صحيح و به كار بستن ويژگيهاى تربيتى، توانست فرزندانى را به جامعه ى اسلامى تحويل دهد، كه هر كدام منشا آثار خير و پيشرفت دين و احكام الهى شدند و عملا به الگوها و اسوه هاى مقاومت، شرف، هدايت، بخشش، سخاوت، ايثار، جانبازى، شهادت و ... تبديل گرديدند.

اينك به بخشى از روشهاى تربيتى آن بانوى بزرگ مى پردازيم:

پرورش عبادى

فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله آن چنان در عبادت پيش رفت، كه پاهايش متورم شد. از نظر كثرت بندگى و عبوديت جلودار همه بود، تا آنجا كه عابدان را به تحير واداشت. [ما كانت فى هذه الامه اعبد من فاطمه، كانت تقوم حتى تورم قد ماها....

(سفينه البحار، ج 1، ص 421، عوالم، ج 11، ص 224، بحارالانوار، ج 43، ص 76 و 84.] لذا فرزندش امام حسن مجتبى مى فرمايد: را يت امى فاطمه قامت فى محرابها ليله جمعتها فلم تزل راكعه ساجده حتى اتضح عمود الصبح.... [و سائل الشيعه، ج 4، ص 1150، ح 7- جلاالعيون، ج 1، ص 151- محجه البيضا، ج 4، ص 208- بحارالانوار، ج 43، ص 81، ح 3.] مادرم فاطمه عليهاالسلام را در شب جمعه در محراب عبادت ديدم كه به عبادت و نماز مشغول است او پيوسته به ركوع و سجود مشغول بود كه شب به پايان رسيد.

با توجه به اينكه بهترين روش تربيتى و پرورشى، شيوه ى عملى الگوها است، دختر گرامى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از راه عبوديت و بندگى الهى، آن هم در برابر ديدگان معصوم فرزندانش، توانست آنان را به كمال مطلوب برساند...

به همين جهت دختران فاطمه عليهاالسلام جاى خالى مادر را پر كردند و نماز شب را ترك ننمودند، حتى به نقل از امام سجاد عليه السلام در آن ايامى كه مصائب دردناك كربلا و عاشوراى حسينى، كمر اهل بيت را خم كرد، باز هم آن مخدرات- ولو به صورت نشسته- نافله ى شبانه را تعطيل ننموده و راه فاطمه عليهاالسلام را پيش گرفتند، و پسرانش امام حسن و امام حسين همان شيوه ى بندگى و عبادت مادر را، الگوى خود قرار داده و شبانه روز معمولا هزار ركعت نماز مى گزاردند.[الغدير، ج 5، ص 25.]

عدالت پرورى

پدر يا مادر نبايد در ميان فرزندانشان، بدون جهت فرق بگذارند و از اين طريق حسادت و كينه توزى را در ميان آنان ايجاد نمايند.

رسول خدا مى فرمايند:

«اعدلوا بين اولادكم كما تحبون ان يعدلوا بينكم فى البر و اللطف». [سفينه البحار، ج 2، ص 684.] در ميان فرزندان خود به عدالت رفتار كنيد، همان گونه كه دوست داريد ديگران در مورد شما به عدالت و محبت رفتار كنند.

حضرت فاطمه عليهاالسلام در پرورش فرزندان عزيز خود طورى رفتار مى كرد كه همه را از عدالت پرورى خويش خشنود مى ساخت و با عواطف محبت آميز مادرى تك تك آنان را به اين صفت انسانى و اسلامى تشويق مى كرد.

روزى دو فرزند دلبند فاطمه عليهاالسلام (حسن و حسين عليهم السلام) در حضور پيامبر خدا كشتى گرفته بودند، در اين ميان فاطمه عليهاالسلام شنيد كه پدر بزرگوارش، امام حسن را به پيروزى بر امام حسين ترغيب مى كند حضرت زهرا براساس روح دادگرى عرض كرد: پدرجان! فرزند بزرگ را عليه فرزند كوچك تحريك مى كنى؟ رسول گرامى اسلام فرمودند: تو اطلاع ندارى كه برادرم جبرئيل حسينم را بر حسنم تحريك مى نمايد. [بحارالانوار، ج 43، ص 268 و 263- جلاالعيون، ج 1، ص 304: «... اتشجع هذا على هذا؟ تشجع الكبير على الصغير؟ فقال (ص): هذا حبيبى جبرئيل يقول: يا حسين! شد على الحسين فاصرعه.] اگر چه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در برابر تحريك جبرئيل (امام حسين را عليه امام حسن) تحريك مى كرد (امام حسن را عليه امام حسين)، ولى در ظاهر، حضرت فاطمه عليهاالسلام از آن اطلاع نداشت و لذا به صورت سوالى خواسته اش را مطرح ساخت و روح دادگريش را در مورد فرزندانش نشان داد. و در يك قضيه ديگر آمده است: روزى امام حسن با امام حسين در كنار يكديگر مشغول نوشتن خط بودند و هر يك بر ديگرى مى گفت: خط من بهتر از خط تو است و سرانجام داورى را به مادرشان موكول كردند، ولى آن حضرت براى اينكه دل هيچ كدام را نشكند، از داورى خوددارى كرد و موضوع را به اميرالمومنين موكول نمود. اميرالمومنين اين قضيه را به پيامبر خدا و آن حضرت نيز به جبرئيل و به ترتيب، كار داورى به اسرافيل و خداى عالميان كشيده شد.

جبرئيل از جانب خدا ابلاغ كرد، كه فاطمه عليهاالسلام بايد بين آن دو داورى كند. آن مادر مهربان و دادگر فرمود: اى فرزندان عزيزم! من دانه هاى اين گردنبند را در ميان شما به زمين مى ريزم، هر كس بيشتر آنها را بردارد خط او بهتر است. بلافاصله گردنبند را از گردنش باز كرد و دانه هاى آن را در برابر دو نور ديده اش به زمين ريخت و جبرئيل به امر الهى اين منظره ى زيبا را تماشا مى كرد، چون آن نور چشمان زهرا، هر كدام به طور مساوى دانه ها را برداشتند، جبرئيل به امر خدا آن يك دانه باقيمانده را دو قسمت كرد و هر كدام يك نصفه را برداشت و دل هيچكدام شكسته نشد. [بحارالانوار، ج 43، ص 309: «... فقالت فاطمه: احكم بينهما يا رب و كانت لها قلاده فقال لهما: انا انثر بينكما جواهر هذه القلاده فمن اخذ منها اكثر فخطه احسن فنثرتها و كان جبرئيل و قتئذ عند قائمه العرش فامره اللَّه تعالى ان يهيط الى الارض و ينصف الجواهر بينهما كيلا يتاذى احدهما ففعل ذلك....] اين دو قضيه كه نمونه صدها جريان دادگرى فاطمه عليهاالسلام با فرزندانش مى باشد، مى رساند كه حضرت طورى عمل كرد، كه نور ديدگانش ضمن كمال يابى و كمال جويى، نسبت به همديگر خيلى مهربان و دلسوز باشند، و در برخورد و رفتار خانوادگى احترام يكديگر را حفظ كنند.

به همين جهت بود كه امام حسين احترام خاصى به امام حسن داشت و در حضور او صحبت نمى كرد. (ما تكلم الحسين بين يدى الحسن اعظاما له... جلاالعيون ج 1 ص 317) و به خواهرش زينب فوق العاده علاقه مند بود و به احترام او- با اينكه كوچك تر از او بود- از جايش بلند مى شد. و همچنين محبت و احترام متقابل زينب به برادرانش....

سوز و شفقت

حضرت فاطمه عليهاالسلام مانند مادران دلسوز ديگر، نسبت به بچه هايش بسيار مهربان بود و با آنان با محبت خاص معاشرت مى كرد و خود مانند شمع مى سوخت و به آنان روشنايى مى داد و تاريخ زندگى آن حضرت پر از خطرات مخصوص با آن نور ديده ها است، كه اينك به چند اشاره مى گردد:

قال على عليه السلام: دخلت على فاطمه و هى مستلقيه لقفاها و الحسين نائم على صدرها. [عوالم، ج 11، ص 205- جلاالعيون، ج 1، ص 137- بحار، ج 43، ص 28، ح 33.] على عليه السلام نقل مى كنند: روزى وارد اتاق فاطمه عليهاالسلام شدم، ناگاه مشاهده كردم كه وى بر پشت دراز كشيده و حسين نيز بر سينه ى او در خواب است. اين حديث شدت عشق و علاقه ى متقابل فاطمه عليهاالسلام و فرزندانش را در بردارد. و نشان مى دهد كه آن بانو بچه هايش را از نزد خود كنار نمى گذاشت.

حتى روزى جبرئيل امين بر خاندان عصمت و طهارت نازل شد و ملاحظه كرد كه فاطمه عليهاالسلام خوابيده و امام حسين كه در دوران شير خوارگى به سر مى برد گريه، مى كند، جبرئيل بى درنگ به آرام كردن حسين مشغول شد و او را آرام ساخت و سپس فاطمه ى زهرا عليهاالسلام بيدار گشت. [سفينه البحار، ج 1، ص 258: ان جبرئيل نزل يوما فوجد الزهرا نائمه و الحسين فى عهده يبكى فجعل يناغيه و يسليه حتى استيقظت.] و در يك جريان ديگر به نقل ابن عباس آمده است:

روزى ما در كنار پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله نشسته بوديم، كه ناگاه فاطمه عليهاالسلام گريه كنان وارد شد و عرض كرد: «يا رسول اللَّه! حسن و حسين از خانه خارج گشته و نمى دانم كجا رفته اند» و مرتب گريه مى كرد.

پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: دخترم! گريه نكن، خدايى كه آنان را آفريده، از ما به آنان مهربانتر است. سپس دست هايش را به دعا برداشته و براى حفظ حسنين دعا كرد. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و از آن نور ديدگان خبر داد. رسول خدا در جمع اصحابش به باغ بنى نجار- كه امام حسن و امام حسين در آنجا بودند- آمد و مشاهده كرد كه آنان خوابيده اند، شروع به بوسيدنشان كرد تا اينكه از خواب بيدار شدند...

پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: امروزشان و عظمت شما را بيش از پيش به مردم بيان مى كنم، سپس آنان را بر دوش گرفته و همراه جمعيت به مسجد آورد، آنگاه از عظمت، آنان و افضليت پدر و مادرشان سخن گفت...

اين قضيه كه با تفصيل بيشتر در كتابهاى شيعه و سنى آمده است، يكى از مناقب بزرگ اهل بيت است و ما به عنوان محل شاهد، به بخشى از آن پرداختيم و از آن نتيجه مى گيريم كه فاطمه عليهاالسلام آن چنان به فرزندانش علاقه مند بوده است،كه از فقدان چند ساعت آنان به شدت گريه مى كرد... و بالاخره در يك جريان تاريخى ديگر آمده است كه:

نزديك عيد قربان (و يا عيد فطر) بود، بچه هاى مدينه لباسهاى رنگارنگ پوشيده بودند و با هر وسيله اى كه بود، خود را براى آن روز آراسته نموده و توجه مردم را به خود جلب مى كردند.

امام حسن و امام حسين كه در آن روزها در دوران كودكى بسر مى بردند، از ديدن آن بچه ها به مادرشان گفتند: «مادر! بچه هاى مدينه لباس نو پوشيده اند براى ما نيز لباس تازه بپوشان.» آن مادر دلسوز با شنيدن اين سخن براى اينكه دل آنان نشكند فرمودند: لباسهاى شما در پيش خياط است، هر وقت آماده شد، برايتان مى پوشانم.

شب عيد فرارسيد، حسنين خواسته ى پيشين خود را دوباره مطرح كردند، ولى زهراى عزيز پيامبر، باز هم با توريه به هر نحوى بود، آنان را آرام كرده، خوابانيد.ولى مدتى نگذشت كه ناگاه در خانه زده شد و خازن بهشتى (به نام خياط) دو دست لباس تازه و زيباى بى نظير، كه از رحمت و لطف الهى سرچشمه گرفته بود، به فاطمه عليهاالسلام تحويل داد. آن مادر مهران و غم كشيده و دل شكسته، فرزندانش را بيدار نموده و لباسهاى نو را بر اندام نازنين حسنين پوشانيد. [تجليات ولايت، ج 2، ص 307- مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 391- اثبات الهدا، ج 2، ص 565.] از اين قضايا نتيجه مى گيريم كه فاطمه عليهاالسلام نسبت به فرزندانش فوق العاده عشق و شفقت داشت و هرگز حاضر نمى شد دل آنان شكسته شود و يا در پريشانى و ناراحتى بسر برند و لذا از آنان دلهاى مهربان و پرسوز ساخت و انسانهايى كه درد مردم و اندوه آنان را به جان و دل مى خريدند...

فاطمه عليهاالسلام، حسينى ساخت كه او حتى يك شب فراق دخترش (سكينه) و همسرش (رباب) را تحمل نمى كرد و در فراق آنان مى گريست و شب را به بيدارى مى گذرانيد.[مسائل ازدواج و حقوق خانواده، ص 282- 283.] حسينى كه نه تنها به خانواده اش مهربان بود، بلكه به مردم عادى و از آن مهمتر و تعجب آميزتر به دشمنش و كسانى كه سر راه او را گرفته و سرانجام با لب تشنه او را شهيد كردند.

آرى او هنگام ديدار با سپاه حربن يزيد رياحى كه مانع حركت او شدند...

به آنان نوازش كرد، نه تنها به خودشان، حتى به اسب هايشان آب داد و عربى را كه نمى توانست از مشك آب بخورد، سر مشك را برگردانيد تا از فشار آب كاسته شود و عرب به راحتى آب بخورد....

فاطمه عليهاالسلام نه تنها حسينش را با اخلاق و سوز مادرى چنين ساخت، بلكه حسن را «حسن» كرد و زينب و كلثوم را چون حسين آراسته نمود و شايستگى قافله سالارى و يتيم نوازى را در نوازش حسن و حسين، به آن دو آموخت....

فاطمه در بستر مرگ به ياد بچه هايش

حضرت فاطمه عليهاالسلام آن چنان به بچه هايش علاقه مند بود، كه حتى نسبت به ايام بعد از خود نيز حساس بود و به اميرالمومنين على عليه السلام كه شوهر معصوم آن حضرت و پدر معصوم فرزندان او مى باشد، سفارش بچه هايش را مى كرد.

فاطمه عليهاالسلام در بستر بيمارى كه سرانجام به شهادت و ارتحال آن حضرت انجاميد، در مورد بچه هايش دو نوع وصيت كرد: نخست در مورد انتخاب همسر، كه به بچه هاى فاطمه عليهاالسلام مهربان باشد. دوم برخورد محبت آميز اميرالمومنين با آنان و اينكه على عليه السلام از هر دو شب يك شب را در كنار بچه هاى داغ ديده فاطمه عليهاالسلام بخوابد. اينك به متن هر دو وصيت مى پردازيم:

قالت فاطمه: اوصيك اولا ان تتزوج بعدى ابنه اختى امامه فانها تكون لولدى مثلى.... [عوالم، ج 11، ص 503- جلاالعيون، ج 1، ص 218.] فاطمه ى زهرا به على عليه السلام وصيت كرد، كه بعد از من با دختر خواهرم امامه ازدواج كن، زيرا او به فرزندانم مثل من مهربان است... و در مورد فراز دوم آمده است كه چون على عليه السلام به بالين فاطمه عليهاالسلام آمد، او را در حالت احتضار ديد، و لذا خطاب به فاطمه عليهاالسلام گفت: اى فاطمه! با من (پسرعمويت على بن ابيطالب) حرف بزن. در اين حال آن حضرت چشمانش را باز كرد و به سوى اميرالمومنين نگاه كرد و گريه نمود و على عليه السلام نيز شروع به گريه كرد. فاطمه عليهاالسلام گفت: يا على! من در آستانه ى مرگ قرار گرفته ام و چاره اى از آن نيست و اينكه مى دانم بعد از من بايد ازدواج كنى.

فان تزوجت امراه اجعل لها يوما، و اجعل لاولادى يوما و ليله، يا ابالحسن! و لاتصح فى وجوههما فيصبحان يتيمين غريبين منكسرين فانهما بالامس فقدا جدهما و اليوم يفقدان امهما.... [بحارالانوار، ج 43، ص 178.] چنانچه ازدواج كردى، اگر شبى با همسرت بودى، شب ديگرى را با يتيمان زهرا باش. يا ابالحسن هرگز به بچه هايم داد مزن، زيرا آنان بعد از من يتيم و غريب و دلشكسته مى گردند و برايشان بسيار دشوار است كه ديروز جدشان پيامبر را از دست دادند و امروز مادرشان را....

شكى نيست كه اميرالمومنين على عليه السلام معصوم بوده و هرگز برخلاف صواب گام برنمى دارد و به بچه هايش با تمام توان محبت و نوازش مى كند، ولى وصيت اين گونه ى فاطمه عليهاالسلام، حكايت از سوز شفقت آن مادر عزيز مى نمايد كه حتى سرنوشت بچه هايش را در ايام بعد از خود ناديده نمى گيرد....

نوع دوستى

از جمله روشهاى تربيتى حضرت فاطمه عليهاالسلام نوع دوستى او بوده است، كه در برابر چشمان تيزبين فرزندانش، به مردم كمك مى كرد و خود گرسنه مى ماند، ولى ديگران را سير مى نمود. [بحار، ج 41، ص 34، ح 6.] فاطمه عليهاالسلام گرنبندش را به فقرا ايثار كرد و آنان را مورد نوازش قرار داد و از پول آن پارچه ها خريدارى شد و براى بى لباسها، لباس مناسب تهيه گرديد... [در بحث «ايثار فاطمه» در فصل 14 ملاحظه فرماييد.] و پرده هاى خانه اش در اختيار پيامبر خدا قرار گرفت و از آن عريانها پوشانده شد و حديث «فاطمه بضعه منى» در حق آن حضرت صادر گشت. [در بحث «ايثار فاطمه» در فصل 14 ملاحظه فرماييد.] آن حضرت نه تنها در مسائل اقتصادى و رفع مشكلات روزمره ى مردم پيشگام بود، حتى از نظر اخلاقى و عواطف انسانى و ارشاد و هدايت مردم نيز به كمك آنان مى شتافت و مصالح مردم را پى گيرى مى كرد و در حقشان دعا مى فرمود و از اين طريق فرزندان خويش را به چنين عواطف اسلامى و انسان ساز پرورش مى داد.

حضرت امام حسن عليه السلام مى فرمايند: شبى مادرم را ديدم كه تا صبح به عبادت پرداخت و مرتب مومنين و ديگران را دعا مى كرد، ولى در حق خود ساكت بود. از علت آن پرسيدم، فرمود: اول همسايه و ديگران، سپس خودمان. [را يت امى فاطه قامت فى محرابها... و سمعتها تدعو للمومنين و المومنات و تسميهم و تكثر الدعا لهم و لاتدعو لنفسها بشى فقلت لها: يا اماه! لم لاتدعين لنفسك كما تدعين لغيرك؟ فقالت: يا بنى الجار ثم الدار. (وسائل، ج 4، ص 1150، ح 7-محجه البيضا، ج 4، ص 208 و بحار ج 43، ص 81 و...).] شبيه اين حديث از امام موسى بن جعفر عليه السلام صادر گرديده [و سائل الشيعه، ج 4، ص 1151، ح 8- بحارالانوار، ج 43، ص 82، ح 4.] و نشان مى دهد كه آن حضرت تا چه حدى سوز اجتماعى و نوع دوستى داشته است و ديگران را بر خود و خوديها مقدم مى داشت. و در يك قضيه تاريخى ديگر آمده است، كه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام همچون اميرالمومنين على عليه السلام براى بهبودى حسن و حسين عليهم السلام از مريضى، سه روز روزه نذر كرده بود و هنگام انجام دادن آن، مجبور شد براى يك نفر يهودى بنام «شمعون» در خانه خودش كار استيجارى نموده و از اجرت آن نان جو تهيه نمايد....

چنانچه در تفسير سوره ى هل اتى (دهر) آمده است فاطمه و على و ديگر خانواده ى او سه روز روزه گرفتند و هر شب موقع افطار غذاى خويشرا به ترتيب به: مسكين، يتيم، كافر و اسير دادند و همين سوره در مناقب آن حضرت و ساير اهل بيت نازل گشت.... [فرائد السمطين، ج 2، ص 54، ش 383- بحارالانوار، ج 35، ص 237- تفاسير مختلف ذيل آيات مربوطه...] اگر امام حسين عليه السلام سه بار اموالش را با فقرا تقسيم نموده و دوبار خلع يد كرده است. در دامان پر مهر و انسان ساز فاطمه عليهاالسلام پرورش يافته... (خرج من ماله مرتين و قاسم اللَّه ثلاث مرات ماله) [شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 10، فرائد، ج 2، ص 123، ش 423.] و همچنين فرزندان ديگرش كه جاى بحث آن نيست.

فصل يازدهم: سيرى در فضائل و مناقب فاطمه

فضائل و مناقب فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، همچون اقيانوس بزرگى است، كه انواع جواهرات گران قيمت در آن متمركز گرديده است و هرچه غواصان و شيفتگان آن در گرانبها، بتوانند از آنها استفاده كنند، باز هم نسبت به باقيمانده ها و ناشناخته ها به مراتب اندك است.

ما در فصل سوم جلد دوم، كتاب تجليات ولايت در رابطه با فضايل تكوينى و كرامات شگفت انگيز آن حضرت بحث كرده ايم و در اين كتاب نيز در فصول مختلف به تناسب بحثها در اين زمينه ها گوشه اى از فضائل اخلاقى آن بانوى بزرگ آمده است،اينك در همين فصل و نيز بدون قلمفرسايى به رئوس اندى از مناقب و فضائلش مى پردازيم:

فاطمه از ديدگاه قرآن

پروردگار عالم در آيه ى تطهير [انما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا. (احزاب /33).] در مورد اهل بيت عليهم السلام به پاكى و مصونيت كامل آنان از هر عيب و نقص گواهى مى دهد. و در فصل اول اين كتاب با استناد به روايات معتبر اهل سنت ثابت شد كه اهل بيت پنج تن آل عبا مى باشند، كه يكى از آنان، فاطمه ى زهرا عليهاالسلام است.

بنابراين، آن حضرت به گواهى خداوند متعال در اين آيه ى شريفه، داراى عصمت و مصونيت از كليه ى لغزشها بوده و صاحب كمالاتى است كه شايستگى محورى آل عبا را داشته است، [خوانندگان نكته سنج و بااطلاع عنايت دارند كه ساير افراد «آل عبا» در حديث كسا با محورى فاطمه معرفى شده اند. و با عنوان: پدر فاطمه، شوهر فاطمه، فرزندان فاطمه و...] همچنين آيه ى مباهله: «فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم...» [آل عمران / 61] كه رسول خدا را به مناظره و نفرين نصاراى نجران مامور ساخت و طبق آن، پيامبر عالى قدر مامور شد با عده اى از خاندان نزديكش اين وظيفه سنگين را انجام دهد، به گواهى دهها تاريخ معتبر و حديث موثق، حضرت زهرا جزو اين گروه بوده است.

از آن جمله ابن اثير در تاريخ كامل خود مى نويسد:

نصاراى نجران در انتظار بودند كه رسول گرامى اسلام با چه تشريفاتى و با چه كسانى به مقابل آنان خواهد آمد؟ همين كه چشم آنان به جمال منور رسول خدا و على مرتضى و فاطمه ى زهرا و حسن مجتبى و حسين سيدالشهد را افتاد، با خود گفتند:

هذه وجوه لو اقسمت على اللَّه ان يزيل الجبال لازالها و لم يباهلوه... [كامل، ج 2، ص 293.] اينان در پيشگاه الهى آن چنان مقربند كه اگر از او بخواهند كه كوهها را از زمين بركند، خداوند خواسته ى آنان را برمى آورد و لذا از مباهله صرفنظر نمودند. و هكذا در آيه ى مودت [شورى /23: قل لااسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى.] كه مطابق حكم آن حب اهل بيت واجب و لازم است، فاطمه ى زهرا عليهاالسلام عضو شاخص آن به حساب مى آيد. چنانچه هنگام نزول آيه فوق الذكر ياران رسول خدا از وى سوال نمودند:

يا رسول اللَّه من هولا الذين وجبت علينا مودتهم؟ قال (ص) على و فاطمه و ابناهما و قالها ثلاثا.

اى پيامبر عالى قدر! اينان چه كسانيند كه خداوند مودت و محبت آنان را بر ما واجب ساخته است؟ فرمودند: على و فاطمه و دو فرزند آنان و اين جمله را سه بار به عنوان تاكيد تكرار كرد. [براى اطلاع بيشتر به فصل دوم همين كتاب مراجعه فرماييد.] ما از تمسك به آيات ديگر خوددارى نموده و همين قدر نتيجه مى گيريم كه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام از نظر قرآنى آن چنان عظمت و شرافت دارد كه انسانى معصوم و بى لغزش بوده و داراى كمالاتى است كه جايگاه خاصى در پيشگاه خدا داشته و مستجاب الدعوه اى است، كه خواسته اش برنگشته و محبت و مودت او بر همه ى پيروان اسلام واجب شمرده شده و اعمال بدون آن مقبول نيست. [در اين زمينه شاعر مى گويد:

يا اهل بيت رسول اللَّه حبكم- فرض من اللَّه فى القرآن انزله كفاكم من عظيم القدر انكم- من لم يصل عليكم لاصلاه له .]

عالم به طفيلى فاطمه

فاطمه ى زهرا عليهاالسلام از ديدگاه الهى آن چنان مقرب بوده و هست كه بدون وجود او جهان خلقت به وجود نمى آمد. بنابراين هرچه بوده و هست و خواهد بود به يمن و بركت آن بانوى عزيز هر دو جهان است. چنانچه پيامبر خدا، از پروردگار عالم نقل مى كنند:

عن النبى عن اللَّه تعالى: يا احمد! لولاك لما خلقت الافلاك، و لولا لما خلقتك ، و لولا فاطمه لما خلقتكما. [عوالم، ج 11، ص 25 و 26 چاپ المهدى.] اى پيامبر الهى! اگر تو نبودى جهان را نمى آفريدم و اگر على عليه السلام نبود تو را خلق نمى كردم، و چنانچه فاطمه عليهاالسلام نبود، تو و على را نيز به دنيا نمى آوردم.

شايد اين حديث در مرحله ى نخست و بدون تفكر قابل هضم نباشد، ولى با يك مقدماتى كه به طور خلاصه بايد گفت: پيامبر الهى و اهل بيت معصومش همگى يكى بوده و شاخ و برگ يك درخت مى باشند. و از نظر هدف نيز مكمل و متمم يكديگرند، بنابراين، بدون تصور فاطمه عليهاالسلام كه كمال اسلام به وجود او و فرزندان معصوم او بستگى داشته و دارد، آيين اسلام و رسالت پيامبر و ولايت اميرالمومنين كم شعاع و كم فروغ خواهد بود.

آرى ولايت على عليه السلام مكمل رسالت و وجود زهرا پناه ولايت و فرزندانش نتيجه بخش اهداف رسالت و ولايت مى باشند.

در اين زمينه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله مى فرمايند: «انى و اياك و هذين و هذا الراقد فى مكان واحد يوم القيمه.» [فرائد السمطين، ج 2 ص 28، ش 367- بحار، ج 43، ص 283 با مختصر تفاوتى.] رسولخدا در خانه ى اميرالمومنين در حالى كه على عليه السلام مشغول استراحت بود، خطاب به دخترش فاطمه عليهاالسلام فرمودند: من و تو و اين دو فرزند (حسن و حسين) و اين استراحت كننده (على) همگى در پيشگاه خدا در يك منزله و مكان خواهيم بود.

فاطمه مافوق قانون

يكى از معيارهاى ارزشى اسلام مراعات ادب بويژه در ارتباط با بزرگان و مربيان است و حتى آمده است: كسى كه ادب ندارد، ايمان ندارد. آيات و روايات زيادى در اين زمينه هست كه از موضوع بحث ما خارج مى باشد....

در زمان رسول خدا گروهى از ضعيف الايمانها و منافقين هنگام ديدار با پيامبر الهى، بدون مراعات القاب آن حضرت، تنها با اسم، آن بزرگوار را صدا مى زدند، خداوند متعال آيه ى شصت و سه سوره ى نور [لاتجعلوا دعا الرسول بينكم كدعا بعضكم بعضا....] را فرستاد و بدين وسيله مومنين و مسلمانان مامور گشتند با تعبير: يا رسول اللَّه و يا «نبى اللَّه» آن حضرت را خطاب كنند.

از حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام آمده است كه پس از نزول اين آيه، من هم مثل ديگران هنگام ديدار، پدرم را با لقب، يا رسول اللَّه، مخاطب قرار مى دادم و از گفتن: پدر جان خوددارى مى كردم و چندين بار چنين نمودم، ولى در برابر خطاب من، آن حضرت ساكت بود و جواب نمى داد. سپس خطاب به من فرمودند: يا فاطمه! اين آيه در حق تو و اهل بيت تو نازل نشده. تو از منى و من از تو. خطاب آيه به افراد خشن و ستمگر و خود برتربين است، تو اگر مرا پدر خطاب كنى بهتر است و چنين روشى باعث حيات دل من و رضايت خداوند است. [يا فاطمه! انها لم تنزل فيك و لافى اهلك و لانسلك و انت منى و انا منك، انما نزلت فى اهل الجفا و الغلظه من قريش اصحاب البذخ و الكبر، قولى يا ابه، فانها احيى للقلب و ارضى للرب. (سفينه البحار، ج 2، ص 374).] اين حديث نشان مى دهد كه فاطمه و اهل بيتش عليهم السلام تا چه ميزانى در پيشگاه خدا و پيامبرش ارزش دارند؟ و حتى در حديث ديگرى در اين رابطه آمده است:

شخصى در زمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دزدى كرد و حضرت دستور داد چهار انگشت دست او را قطع كنند، دزد عرض كرد: يا رسول اللَّه! من سوابقى در اسلام دارم آيا دست مرا قطع مى كنى؟ رسول گرامى اسلام فرمودند: قانون الهى تبعيض ندارد، حتى اگرچه دخترم (فاطمه)باشد. اين خبر به گوش فاطمه رسيد و او را محزون كرد.

در اين هنگام جبرئيل نازل گشته و آيه ى «لئن اشركت ليحبطن عملك....» [آيه ى 65 سوره ى زمر: اگر مشرك شوى تمام اعمالت تباه مى گردد.] را بر آن حضرت خواند و بدين وسيله اعلان نمود كه حساب فاطمه از ديگران جداست و شكستن دل او و بريدن دستش برابر شرك است. [بحارالانوار، ج 43، ص 43، ح 43.]

فضيلت فاطمه بر انبيا ديگر

ما در فصل بيست و يك جلد اول كتاب تجليات ولايت (از صفحه ى 184 تا 192) با استناد به دلائل متقن و روايات معتبر، ثابت كرده ايم كه ائمه ى اطهار عليهم السلام بر پيامبران پيشين جز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله برترى دارند و طبق احاديث معتبر ديگر از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آمده است كه اميرالمومنين نسبت به ساير ائمه فضيلت بيشترى دارند. و از سوى سوم مى دانيم كه حضرت فاطمه عليهاالسلام كفو و همتاى اميرالمومنين است و اگر على عليه السلام نبود، همتايى براى آن حضرت در روى زمين و در ميان مخلوقات پيدا نمى شد و اين ادعا مضمون احاديث فراوانى است كه از طريق اهل سنت و تشيع در منابع معتبر به دست ما رسيده است و به عنوان تبرك نمونه اى به خدمت خوانندگان تقديم مى داريم، بنابراين حضرت فاطمه عليهاالسلام جز پدر و شوهرش بر همگان برتر است.

در رواياتى از پيامبر خدا و جناب جبرئيل از سوى الهى و حضرت امام صادق و حضرت امام رضا آمده است:

ان اللَّه عزوجل يقول: لولم اخلق عليا لما كان لفاطمه كفو على وجه الارض آدم فمن دونه [فصل 6، همين كتاب با منابع بيشتر از جمله: محجه البيضا،ج 4، ص 210- بحار، ج 43، ص 92 و 97 و 107- عوالم، ج 7 11 ص 278 و 281- جلاالعيون شبر، ج 1، ص 156 و...] خداوند مى فرمايد: اگر على را خلق نمى كردم، در روى زمين همتايى براى فاطمه عليهاالسلام پيدا نمى شد خواه آدم و غير او.

اين حديث برترى على و زهرا عليهاالسلام را بر تمام انبيا و ماخلق اللَّه جز رسول خدا ثابت مى نمايد و علماى بزرگ نيز در كتابهاى كلامى در اين زمينه بحثهايى دارند... علاوه بر اينها عبداللَّه بن مسعود، از طريق اهل سنت حديث معتبرى را از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله نقل مى كند كه جبرئيل گفت: اى رسول خدا! تمام پيامبران الهى براى ولايت تو و ولايت على بن ابيطالب مبعوث شده اند. [يا محمد! و اسئل من ارسلنا قبلك من رسلنا على ما بعثوا؟ قال: قلت: على ما بعثوا؟ قالت: على ولايتك و ولايه على بن ابيطالب صلى اللَّه عليهما.] و اين حديث نيز شرافت و فضيلت ذى المقدمه را بر مقدمه دربردارد، [زيرا انبياى ديگر مقدمه بودند بر ولايت اميرالمومنين عليه السلام.] و چون على و فاطمه عليه السلام كفو و همتاى يكديگرند، از اين جهت نيز فاطمه عليهاالسلام بر انبياى پيشين مقدم است. (شرح مفصل اين حديث را در كتاب آفتاب ولايت ص 41 ملاحظه فرماييد.) و بالاخره حضرت امام باقر عليه السلام در مورد مادرش فاطمه عليهاالسلام مى فرمايند:

لقد كان مفروضه الطاعه على جميع من خلق اللَّه من الجن و الانس و الطير و الوحش و الانبيا و الملائكه. [عوالم، ج 11، ص 190.] خداوند اطاعت فاطمه عليهاالسلام را بر تمام مخلوقاتش حتى بر جنها و انسانها و حيوانات و پيامبران و ملائكه واجب كرده است.

گرچه اين حديث بحث مبسوطى دارد، (و اطاعت زهرا عليهاالسلام از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و اميرالمومنين عليه السلام در ساير احاديث كه رجحانى بر اين حديث دارند آمده است.) ولى به عنوان مويد بر مطالب و ادله ديگر، استفاده مى كنيم كه اطاعت انبياى پيشين ولو در عالم تكوين از فاطمه ى زهرا عليهاالسلام به عنوان واجب آمده است.