آموزش فلسفه
جلد دوم

استاد محمد تقى مصباح يزدى

- ۴ -


درس سى و چهارم رابطه عليت در ميان ماديات

شامل: منشا اعتقاد به رابطه عليت در ماديات ارزيابى اعتقاد مزبور راه شناختن علتهاى مادى

منشا اعتقاد به رابطه عليت در ماديات

گاهى چنين گفته مى‏شود كه علم به رابطه عليت در ميان همه موجودات و از جمله موجودات مادى علمى فطرى است كه عقل انسانى با آن سرشته شده و بر اساس آن در صدد تشخيص علت و معلولهاى خاص برمى‏آيد ولى چنانكه در مبحث‏شناخت‏شناسى گذشت فطرى بودن هيچ علم حصولى قابل اثبات نيست و بفرض ثبوت ضمانتى براى مطابقت با واقع نخواهد داشت .

اما همانگونه كه در درس بيست و سوم گفته شد پاره‏اى از علوم قريب به بداهت هستند كه به يك معنى مى‏توان آنها را فطرى ناميد مانند علم به وجود واقعيات مادى كه در واقع از يك استدلال خفى و نيمه آگاهانه سرچشمه مى‏گيرد علم به وجود رابطه عليت و وابستگى بعضى از موجودات مادى به بعضى ديگر نيز از همين قبيل است و هر چه به آغاز تولد نزديكتر شويم ناآگاهانه‏تر مى‏شود تا آنجا كه شبيه ادراكات غريزى حيوانات مى‏گردد و هر قدر آگاهى انسان رشد يابد بصورت آگاهانه‏ترى ظاهر مى‏شود تا بصورت استدلال منطقى درآيد .

مثلا هنگامى كه كودك همراه با برخورد دو جسم صدايى را مى‏شنود وابستگى پيدايش صوت را با برخورد آنها بصورت مبهمى درك مى‏كند و هنگامى كه روشن شدن چراغ را همزمان با فشار دادن كليد مشاهده مى‏كند وابستگى ديگرى را به همان صورت درك مى‏كند و بدين ترتيب نفس وى مستعد مى‏شود كه وجود رابطه عليت ميان پديده‏هاى مادى را بطور اجمال درك كند ولى چنان نيست كه بتواند اين رابطه را بصورت قضيه منطقى درك نمايد و آن را در قالب الفاظ دقيق و گويايى بريزد تا هنگامى كه قدرت تحليل ذهنى او رشد كافى يابد و در آن صورت است كه مى‏تواند همان مطلب را بصورت قضيه منطقى درك كند و همان استدلال خفى و ارتكازى را در قالب برهان منطقى بيان نمايد .

البته ممكن است در آغاز كار مفاهيمى را بكار گيرد كه از دقت كافى برخوردار نباشد يا دلايلى را اقامه نمايد كه از نظر منطقى مغالطه آميز باشند و مثلا چنين بپندارد كه هر چيزى وابسته به چيز ديگرى است‏يا هر موجودى در زمان و مكان خاصى پديد مى‏آيد ولى اين تعميمهاى نابجا و ديگر نارسائيها در تفسير مدركات و استدلالات معلول ضعف نيروى تحليل كننده ذهن است و هر قدر با تمرينهاى منطقى و تحليلهاى فلسفى نيروى مزبور رشد و قوت بيشترى يابد كمتر دچار اين اشتباهات مى‏شود .

به هر حال همانگونه كه بارها بيان كرده‏ايم محكمترين اساس براى اعتقاد به وجود رابطه عليت علوم حضورى است و يافتن مصاديق علت و معلول در درون نفس استوارترين پايه براى انتزاع مفاهيم كلى علت و معلول بشمار مى‏رود و زمينه را براى درك آگاهانه اصل عليت به عنوان يك قضيه بديهى فراهم مى‏سازد اما چون مصاديق مادى علت و معلول قابل ناخت‏حضورى نيستند و از سوى ديگر فطرى دانستن اعتقاد به رابطه عليت در ميان ماديات بمعناى اول هم قابل پذيرش نيست ناچار چنين اعتقادى از نوعى استدلال سرچشمه مى‏گيرد كه در آغاز نيمه آگاهانه و ارتكازى است و تدريجا بصورت استدلال روشن منطقى درمى‏آيد و چون اين اعتقاد قريب به بداهت است مى‏توان آن را به يك معنى فطرى ناميد .

براى بررسى ارزش اين اعتقاد بايد نخست‏شكل دقيق اين قضيه را بيان كنيم و سپس به تبيين منطقى آن بپردازيم

ارزيابى اعتقاد مزبور

رابطه عليت در ميان ماديات در چند شكل قابل بيان است‏يكى آنكه موجودات مادى وابستگيهايى با يكديگر دارند اين قضيه كه از نظر منطقى قضيه مهمله ناميده مى‏شود دلالتى بر كليت‏يا جزئيت اين رابطه ندارد يعنى مفادش اين نيست كه همه ماديات داراى چنين رابطه‏اى با يكديگر هستند يا تنها بعضى از آنها چنين ارتباطى را دارند و قدر متيقن از آن وجود رابطه عليت در ميان بعضى از آنها است و در واقع ارزش آن در حد موجبه جزئيه است و در مقابل سالبه كليه و نفى مطلق عليت در ميان ماديات قرار مى‏گيرد كه به اشاعره نسبت داده شده است .

شكل دوم اين است كه هر موجود مادى با موجود مادى ديگرى رابطه عليت دارد و مفادش اين است كه هيچ موجود مادى يافت نمى‏شود كه يا علت و يا معلول براى موجود مادى ديگرى نباشد ولى احتمال اينكه يك يا چند موجود مادى تنها علت براى ساير پديده‏ها باشند و خودشان معلول موجود مادى ديگرى نباشند هر چند معلول ماوراء طبيعت باشند يا تنها معلول علتهاى مادى باشند و خودشان علت براى پديده مادى ديگرى نباشند را نفى نمى‏كند .

و شكل سوم آن اين است كه هر موجود مادى علت مادى دارد و شكل چهارمش اين است كه هر موجود مادى علت براى موجودى مادى و معلول موجود مادى ديگرى است و لازمه قضيه سوم نامتناهى بودن سلسله علل مادى از طرف آغاز و لازمه قضيه چهارم نامتناهى بودن آن از طرفين است .

در ميان اين قضايا قضيه اول يقينى و نزديك به بديهى است و همان است كه مى‏توان آن را فطرى ناميد و اما در باره ساير قضايا كمابيش گفتگوها و اختلاف نظرهايى وجود دارد كه در كتب مفصل فلسفى در مباحث مختلفى مطرح شده است .

همانگونه كه اصل وجود ماديات بديهى و بى‏نياز از برهان نيست وجود رابطه عليت در ميان آنها هم بديهى نخواهد بود و ارزش اعتقاد به آن نه در حد اعتقاد به اصل كلى عليت در شكل قضيه حقيقيه است و نه در حد اعتقاد به وجود رابطه عليت در مطلق موجودات كه بعضى از مصاديق آن با علم حضورى درك مى‏شود بلكه ارزش منطقى آن در مرتبه نظريات يقينى است كه از سويى مبتنى بر اصل بديهى عليت و از سوى ديگر مبتنى بر مقدمات تجربى هستند يعنى بعد از اينكه وجود حقيقى براى موجودات مادى ثابت‏شد و شبهات ايدآليستى رد گرديد آنگاه با كمك تجاربى كه ثابت مى‏كنند كه بعضى از پديده‏هاى مادى بدون بعضى ديگر تحقق نمى‏يابند چنين نتيجه گرفته مى‏شود كه رابطه عليت بمعناى عام آن يعنى مطلق وابستگى نه وابستگى مطلق در ميان موجودات مادى هم برقرار است و موجود مادى علاوه بر اينكه در اصل هستى نياز به علت هستى بخش دارد تغييرات و دگرگونيهاى آن در گرو تحقق شرايطى است كه بوسيله موجودات مادى ديگر فراهم مى‏شود شرايطى كه در واقع ماده را مستعد دريافت كمال وجودى جديدى مى‏سازد هر چند كمال قبلى را از دست بدهد

راه شناختن علتهاى مادى

همانگونه كه اشاره شد براى شناختن مطلق علت و معلول راههاى مختلفى وجود دارد ولى راه شناختن علت و معلولهاى مادى منحصر به برهان تجربى است‏يعنى برهانى كه در آن از مقدمات تجربى هم استفاده شده باشد .

گاهى چنين تصور مى‏شود كه مشاهده مكرر دو پديده متعاقب دليل علت بودن پديده اول براى پديده دوم است‏يعنى براى اثبات عليت‏يك موجود مادى براى موجود ديگر مقدمه‏اى از تجربه گرفته مى‏شود به اين شكل اين پديده مكررا متعاقب پديده ديگر بوجود مى‏آيد آنگاه مقدمه ديگرى به آن ضميمه مى‏شود كه هر دو موجودى كه به اين صورت تحقق يابند اولى علت دومى است و نتيجه گرفته مى‏شود كه در مورد تجربه شده پديده اول علت پديده دوم است ولى چنانكه بارها اشاره شده تقارن يا تعاقب اعم از عليت است و نمى‏توان آن را دليل قطعى بر عليت دانست‏يعنى كبراى اين قياس يقينى نيست و از اين روى نمى‏توان نتيجه آن را هم يقينى شمرد .

منطقيين در مقام بيان اعتبار قضاياى تجربى گفته‏اند كه تلازم دو پديده بطور دائم يا در اكثر موارد نشانه عليت و معلوليت آنها است زيرا تقارن دائمى يا اكثرى بطور اتفاق ممكن نيست .

در باره اين بيان بايد گفت اولا اين قضيه كه امر اتفاقى دائمى و اكثرى نمى‏شود و به اصطلاح قسر اكثرى و دائمى محال است احتياج به اثبات دارد و ثانيا اثبات تلازم دائمى يا اكثرى دو پديده كارى قريب به محال است و هيچ آزمايشگرى نمى‏تواند ادعا كند كه اكثر موارد تحقق دو پديده را آزمايش كرده است .

همچنين گاهى براى تتميم برهان از قاعده ديگرى استفاده مى‏شود كه دو چيز همانند آثار همانندى خواهند داشت‏حكم الامثال فى ما يجوز و ما لا يجوز واحد بنا بر اين هنگامى كه در موارد آزمايش شده پيدايش پديده‏اى را در شرايط خاصى ملاحظه كرديم خواهيم دانست كه در موارد ديگرى هم كه عينا همين شرايط موجود باشد پديده مزبور تحقق خواهد يافت و بدين ترتيب رابطه عليت ميان آنها كشف مى‏شود ولى اين قاعده هم چندان كارآيى عملى ندارد زيرا اثبات همانندى كامل دو وضعيت كار آسانى نيست .

بنظر مى‏رسد تنها راه استفاده از تجربه براى اثبات قطعى رابطه عليت بين دو پديده معين اين است كه شرايط تحقق يك پديده كنترل گردد و ملاحظه شود كه با تغيير كداميك از عوامل و شرايط مضبوط پديده مزبور دگرگون مى‏شود و با وجود چه شرايطى باقى مى‏ماند مثلا اگر در محيط كنترل شده آزمايشگاه ديديم كه فقط با اتصال دو سيم معين لامپ برق روشن مى‏شود و با قطع آنها خاموش مى‏گردد نتيجه مى‏گيريم كه اتصال مزبور شرط پيدايش نور در لامپ تبديل انرژى الكتريكى به انرژى نورانى است و اگر شرايط دقيقا كنترل شده باشد انجام آزمايش براى يك بار هم كفايت مى‏كند ولى چون كنترل دقيق شرايط كار آسانى نيست غالبا براى حصول اطمينان از تكرار آزمايش استفاده مى‏شود .

ولى در عين حال اثبات اينكه علت مؤثر در پيدايش پديده همان عوامل شناخته شده در محيط آزمايشگاه است و هيچ عامل نامحسوس و ناشناخته ديگرى وجود ندارد بسيار مشكل است و مشكلتر از آن اثبات عامل انحصارى و جانشين ناپذير است زيرا همواره چنين احتمالى وجود دارد كه در شرايط ديگرى پديده مورد نظر بوسيله عوامل ديگرى تحقق يابد چنانكه اكتشافات تازه به تازه علوم فيزيك و شيمى چنين احتمالى را تاييد مى‏كند و به همين جهت است كه نتايج تجربه هيچگاه ارزش بديهيات را نخواهد داشت بلكه اساس يقين مضاعف اعتقاد جزمى كه خلاف آن محال باشد را نيز ببار نمى‏آورد و از اين روى دستاوردهاى علوم تجربى هيچگاه ارزش نتايج براهين عقلى محض را نخواهد داشت .

بايد خاطر نشان كنيم كه وجود احتمالات ياد شده كه مانع از حصول يقين مضاعف نسبت به قوانين علوم تجربى مى‏شود زيانى به يقينى بودن رابطه عليت در ميان موجودات مادى نمى‏زند زيرا با آزمايشهاى ساده هم مى‏توان اثبات كرد كه با رفع بعضى از پديده‏ها پديده ديگرى مرتفع مى‏گردد و اين نشانه آن است كه پديده اول نوعى عليت ناقصه نسبت به پديده دوم دارد چنانكه با غروب آفتاب هوا تاريك مى‏شود و با نبودن آب درخت مى‏خشكد و هزاران نمونه ديگر كه در زندگى روزمره انسان پيوسته مشاهده مى‏شود و آنچه دشوار است تعيين دقيق همه عوامل و شرايطى است كه در پيدايش يك پديده مادى مؤثرند و در صورتى كه بتوان همه آنها را دقيقا تعيين كرد لازمه‏اش نفى تاثير فاعل ماوراء طبيعى نيست زيرا اجراء آزمايش در مورد چنين عاملى امكان پذير نيست و وجود و عدم آن را تنها با برهان عقلى خالص مى‏توان اثبات كرد

خلاصه

1- علم به رابطه عليت را چه در ميان ماديات و چه در غير آنها نمى‏توان فطرى دانست به اين معنى كه عقل انسانى با آن سرشته شده است ولى مى‏توان آن را فطرى بمعناى ارتكازى و قريب به بداهت بحساب آورد چنانكه در مورد علم به واقعيات عينى گفته شد .

2- رابطه عليت در ميان ماديات را در چند شكل مى‏توان بيان كرد و شكل يقينى و قريب بديهى آن اين است كه موجودات مادى وابستگيهايى با يكديگر دارند كه قضيه‏اى مهمله است و ارزش آن در حد موجبه جزئيه مى‏باشد و براى اثبات آن مى‏توان از مقدمات تجربى كمك گرفت .

3- گاهى تصور مى‏شود كه براى شناختن علتهاى مادى به اين صورت مى‏توان استدلال كرد اين پديده‏ها مكررا متعاقب يكديگر بوجود آمده‏اند و هر دو پديده‏اى كه به اين صورت تحقق يابند اولى علت دومى مى‏باشد ولى اين استدلال تمام نيست زيرا تعاقب و تقارن اعم از عليت است و به اصطلاح كبراى قياس بصورت قضيه كليه يقينى نيست .

4- گاهى به اين صورت استدلال مى‏شود كه اين دو پديده دائما يا غالبا متلازم با يكديگرند و تلازم دائمى و اكثرى دليل عليت است زيرا اتفاق دائمى و اكثرى محال است ولى اثبات صغراى اين قياس عملى نيست و كبراى آن هم احتياج به برهان دارد .

5- گاهى بصورت ديگر استدلال مى‏شود و آن اين است كه در موارد آزمايش شده اين دو پديده متلازمند و چون امور همانند آثار همانندى دارند پس در موارد مشابه هم اين تلازم ابت‏خواهد بود و تلازم دائمى نشانه رابطه عليت است ولى اثبات تشابه كامل بين چند وضعيت بسيار دشوار است .

6- راه صحيح كشف عليت بين پديده‏ها كنترل شرايط پيدايش هر پديده و تغيير دادن آنها و بررسى پى‏آمدهاى اين تغييرات است و بعبارت ديگر عليت را تنها از راه وضع و رفع مى‏توان شناخت .

7- اما نتيجه يقينى اينگونه آزمايشها شناختن علل ناقصه است‏يعنى چيزهايى كه با رفع آنها معلول هم مرتفع مى‏شود ولى شناختن مجموعه عوامل و شرايطى كه در پيدايش پديده‏اى مؤثر هستند بصورت يقينى مشكل است زيرا احتمال تاثير امر ناشناخته و كنترل نشده‏اى را نمى‏توان نفى كرد و از اين روى قوانين تجربى را نمى‏توان يقينى به تمام معناى كلمه دانست .

8- از سوى ديگر كشف علت منحصره براى پيدايش پديده‏هاى مادى بصورت يقينى از عهده تجربه برنمى‏آيد زيرا راهى براى نفى جانشين آن در شرايط ديگرى وجود ندارد .

9- بفرض اينكه مجموعه عوامل و شرايط مادى لازم براى پيدايش يك پديده بصورت انحصارى هم قابل شناخت باشد لازمه آن نفى عامل ماوراء طبيعى نيست زيرا چنين عاملى در دام تجربه نمى‏افتد و وجود و عدم آن را تنها بوسيله برهان عقلى مى‏توان اثبات كرد .

10- نارسائيهاى روش تجربى مانع از حصول يقين به وجود رابطه عليت در ميان ماديات نمى‏شود زيرا اثبات علل ناقصه از راه تجربه ميسر است و همين اندازه براى علم به وجود رابطه عليت در ميان ماديات كفايت مى‏كند