آموزش فلسفه
جلد دوم

استاد محمد تقى مصباح يزدى

- ۳۲ -


درس شصت و دوم - اثبات واجب الوجود

شامل: مقدمه برهان اول برهان امكان برهان دوم برهان شيخ الرئيس برهان سوم برهان صدر المتالهين

مقدمه

دلايلى كه براى اثبات وجود خداى متعال اقامه شده فراوان و داراى اسلوبهاى گوناگونى است و بطور كلى مى‏توان آنها را به سه دسته تقسيم كرد .

دسته اول دلايلى است كه از راه مشاهده آثار و آيات الهى در جهان اقامه مى‏شود مانند دليل نظم و عنايت كه از راه انسجام و همبستگى و تناسب پديده‏ها وجود طرح و هدف و تدبير حكيمانه كشف و ناظم حكيم و مدبر عليم براى جهان اثبات مى‏گردد اين دلايل در عين حال كه روشن و دلنشين و خرسند كننده است پاسخگوى همه شبهات و وساوس نيست و در واقع بيشتر نقش بيدار كردن فطرت و به آگاهى آوردن معرفت فطرى را ايفاء مى‏كند .

دسته دوم دلايلى است كه از راه نيازمندى جهان وجود آفريدگار بى نياز را اثبات مى‏كند مانند برهان حدوث كه از راه مسبوق بودن پديده‏ها به عدم و نيستى نيازمندى ذاتى آنها اثبات مى‏شود و سپس به كمك ابطال دور و تسلسل آفريننده بى‏نياز اثبات مى‏گردد يا برهان حركت كه از راه نيازمندى حركت به محرك و محال بودن تسلسل محركات تا بى نهايت وجود خدا بعنوان نخستين پديد آورنده حركت در جهان اثبات مى‏شود يا دلايلى كه از راه ابداعى بودن نفوس و صور جوهريه و عدم امكان صدور آنها از فاعلهاى طبيعى و مادى وجود علت هستى‏بخش و بى‏نياز اثبات مى‏گردد اين دلايل نيز كمابيش نيازمند به مقدمات حسى و تجربى مى‏باشد .

دسته سوم دلايل فلسفى خالص است كه از مقدمات عقلى محض تشكيل مى‏شود مانند برهان امكان و برهان صديقين اين دسته از براهين ويژگيهاى خاصى دارند نخست آنكه نيازى به مقدمات حسى و تجربى ندارند دوم آنكه شبهات و وساوسى كه در پيرامون ديگر دلايل مطرح مى‏شود به اينها راه نمى‏يابد و به ديگر سخن از اعتبار منطقى بيشترى برخودار است و سوم آنكه مقدمات اين براهين كمابيش مورد حاجت در ديگر استدلالات نيز هست مثلا هنگامى كه ناظم و مدبر حكيم يا محدث يا محرك اول اثبات شد بايد براى بى‏نيازى ذاتى و واجب الوجود بودن او از مقدماتى استفاده كرد كه در براهين دسته سوم مورد استفاده قرار مى‏گيرند .

با اين همه ساير دلايل مزيتى دارند كه دسته سوم فاقد آن است و آن عبارت است از اينكه براهين دسته سوم تنها موجودى را بعنوان واجب الوجود اثبات مى‏كند و اثبات علم و قدرت و حكمت و حتى جسم نبودن و مغايرت او با عالم مادى نيازمند به براهين ديگرى است .

ما در اينجا تنها به ذكر بعضى از براهين دسته سوم بسنده مى‏كنيم و نخست به اثبات واجب الوجود و سپس به بيان صفات وى مى‏پردازيم

برهان اول

يكى از براهين معروف فلسفى براى اثبات واجب الوجود برهانى است كه بنام برهان امكان يا برهان امكان و وجوب ناميده مى‏شود و از چهار مقدمه تشكيل مى‏يابد:

1- هيچ ممكن الوجودى ذاتا ضرورت وجود ندارد يعنى هنگامى كه عقل ماهيتش را در نظر مى‏گيرد آن را نسبت به وجود و عدم يكسان مى‏بيند و صرف نظر از وجود علت ضرورتى براى وجود آن نمى‏بيند .

اين مقدمه بديهى و بى‏نياز از اثبات است زيرا محمول آن از تحليل مفهوم موضوع بدست مى‏آيد و فرض ممكن الوجود بودن عينا فرض نداشتن ضرورت وجود است .

2- هيچ موجودى بدون وصف ضرورت تحقق نمى‏يابد يعنى تا هنگامى كه همه راههاى عدم به روى آن مسدود نشود بوجود نمى‏آيد و بقول فلاسفه الشى‏ء ما لم يجب لم يوجد به ديگر سخن موجود يا ذاتا واجب الوجود است و خود بخود ضرورت وجود دارد و يا ممكن الوجود است و چنين موجودى تنها در صورتى تحقق مى‏يابد كه علتى آن را ايجاب كند و وجود آن را به سر حد ضرورت برساند يعنى بگونه‏اى شود كه امكان عدم نداشته باشد اين مقدمه هم يقينى و غير قابل تشكيك است .

3- هنگامى كه وصف ضرورت مقتضاى ذات موجودى نبود ناچار از ناحيه موجود ديگرى به آن مى‏رسد يعنى علت تامه وجود معلول را ضرورى بالغير مى‏سازد .

اين مقدمه نيز بديهى و غير قابل ترديد است زيرا هر وصفى از دو حال خارج نيست‏يا بالذات است و يا بالغير و هنگامى كه بالذات نبود ناچار بالغير خواهد بود پس وصف ضرورت هم كه لازمه هر وجودى است اگر بالذات نباشد ناچار در پرتو موجود ديگرى حاصل مى‏شود كه آن را علت مى‏نامند .

4- دور و تسلسل در علل محال است اين مقدمه هم يقينى است و در درس سى و هفتم بيان گرديد .

با توجه به اين مقدمات برهان امكان به اين صورت تقرير مى‏شود موجودات جهان همگى با وصف ضرورت بالغير موجود مى‏شوند زيرا از يكسوى ممكن الوجود هستند و ذاتا وصف ضرورت را ندارند مقدمه اول و از سوى ديگر هيچ موجود بدون وصف ضرورت تحقق نمى‏يابد مقدمه دوم پس ناچار داراى ضرورت بالغير مى‏باشند و وجود هر يك از آنها بوسيله علتى ايجاب مى‏شود مقدمه سوم .

اكنون اگر فرض كنيم كه وجود آنها بوسيله يكديگر ضرورت مى‏يابد لازمه‏اش دور در علل است و اگر فرض كنيم كه سلسله علل تا بى نهايت پيش مى‏رود لازمه‏اش تسلسل در علل است و هر دوى آنها باطل و محال مى‏باشد مقدمه چهارم پس ناچار بايد بپذيريم كه در راس سلسله علتها موجودى است كه خود بخود ضرورت وجود دارد يعنى واجب الوجود است .

اين برهان را بصورت ديگرى نيز مى‏توان تقرير كرد كه نيازى به مقدمه چهارم ابطال دور و تسلسل نداشته باشد و آن اين است مجموعه ممكنات به هر صورت فرض شود بدون وجود واجب الوجود بالذات ضرورتى در آنها تحقق نمى‏يابد و در نتيجه هيچيك از آنها موجود نمى‏شود زيرا هيچكدام از آنها خود بخود داراى ضرورتى نيستند تا ديگرى در پرتو آن ضرورت يابد و به ديگر سخن ضرورت وجود در هر ممكن الوجودى ضرورت عاريتى است و تا ضرورت بالذاتى نباشد جايى براى ضرورتهاى عاريتى نخواهد بود .

نيز مى‏توان آن را بصورت فشرده‏اى تقرير كرد كه موجود يا واجب الوجود بالذات است و يا واجب الوجود بالغير و هر واجب الوجود بالغيرى ناچار منتهى به واجب الوجود بالذات مى‏شود كل ما بالغير ينتهى الى ما بالذات پس واجب الوجود بالذات ثابت مى‏شود

برهان دوم

برهان دوم برهانى است قريب الماخذ به برهان اول كه از سه مقدمه تشكيل مى‏يابد:

1- موجودات اين جهان ممكن الوجود هستند و ذاتا اقتضائى نسبت به وجود ندارند زيرا اگر يكى از آنها واجب الوجود باشد مطلوب ثابت‏خواهد بود .

اين مقدمه نظير مقدمه اول در برهان سابق است با اين فرق ظريف كه در برهان سابق تكيه بر ضرورت وجود و نفى آن از ممكنات بود و در اينجا تكيه بر خود وجود است .

2- هر ممكن الوجودى براى موجود شدن نيازمند به علتى است كه آن را بوجود بياورد اين مقدمه عبارت ديگرى از نيازمندى هر معلولى به علت فاعلى است كه در مبحث علت و معلول به اثبات رسيد و نظير مقدمه سوم در برهان سابق است با همان فرق كه اشاره شد .

3- دور و تسلسل در علل محال است اين مقدمه عينا همان مقدمه چهارم در برهان سابق است .

با توجه به اين مقدمات برهان به اين صورت تقرير مى‏شود هر يك از موجودات اين جهان كه على الفرض ممكن الوجود هستند نيازمند به علت فاعلى مى‏باشند و محال است كه سلسله علل تا بى‏نهايت پيش رود يا رابطه دور ميان آنها بر قرار باشد پس ناچار سلسله علل از جهت آغاز به علتى منتهى خواهد شد كه خودش نيازمند به علت نباشد يعنى واجب الوجود باشد .

اين برهان را شيخ الرئيس در اشارات به اين صورت تقرير كرده است موجود يا واجب الوجود است و يا ممكن الوجود اگر واجب الوجود باشد مطلوب ثابت است و اگر ممكن الوجود باشد بايد منتهى به واجب الوجود شود تا دور يا تسلسل لازم نيايد و آن را متين‏ترين برهانها دانسته و بنام برهان صديقين نامگذارى كرده است .

امتياز اين تقرير آن است كه علاوه بر اينكه نيازى به بررسى صفات مخلوقات و اثبات حدوث و حركت و ديگر صفات براى آنها ندارند اساسا نيازى به اثبات وجود مخلوقات هم ندارد زيرا مقدمه اول بصورت فرض و ترديد بيان شده است .

به ديگر سخن جريان اين برهان فقط منوط به پذيرفتن اصل وجود عينى است كه بديهى و غير قابل تشكيك مى‏باشد و كسى مى‏تواند اين اصل را نپذيرد كه بديهى‏ترين وجدانيات و معلومات حضورى خودش را هم انكار كند و مطلقا وجود هيچ موجودى حتى وجود خودش و فكرش و سخنش را هم نپذيرد .

اما كسى كه اصل وجود عينى را پذيرفت به او گفته مى‏شود وجود عينى يا واجب الوجود است و يا ممكن الوجود و فرض سومى ندارد در صورت اول وجود واجب ثابت است و در صورت دوم ناچار بايد وجود واجب الوجود هم پذيرفته شود زيرا ممكن الوجود محتاج به علت است و براى اينكه دور و تسلسل لازم نيايد بايد سلسله علتها منتهى به واجب الوجود گردد .

در اين دو برهان چنانكه ملاحظه مى‏شود تكيه بر روى امكان موجودات است كه صفتى عقلى براى ماهيت آنها مى‏باشد و از راه اين صفت نياز آنها به واجب الوجود اثبات مى‏شود و از اين روى مى‏توان آنها را به يك معنى برهان لمى تلقى كرد چنانكه در درس سابق توضيح داده شد اما محور بحث را ماهيت و امكان ماهوى قرار دادن با قول به اصالت وجود چندان تناسبى ندارد از اين روى صدر المتالهين برهان ديگرى را اقامه فرموده كه مزاياى ويژه خودش را دارد و آن را برهان صديقين ناميده و برهان شيخ را شبيه به برهان صديقين قلمداد كرده است

برهان سوم

اين برهان را صدر المتالهين بر اساس اصول حكمت متعاليه كه خود وى آنها را بيان كرده است اقامه فرموده و آن را استوارترين براهين و شايسته نام برهان صديقين دانسته است اين برهان بصورتهاى مختلفى تقرير شده ولى بنظر مى‏رسد كه متين‏ترين آنها همان تقرير خود وى مى‏باشد و بيان آن از سه مقدمه تشكيل مى‏يابد:

1- اصالت وجود و اعتبارى بودن ماهيت چنانكه در درس بيست و هفتم به اثبات رسيد .

2- مراتب داشتن وجود و تشكيك خاص بين علت و معلول بگونه‏اى كه وجود معلول استقلالى از وجود علت هستى‏بخش ندارد (1)

3- ملاك نياز معلول به علت همان ربطى بودن و تعلقى بودن وجود آن نسبت به علت و بعبارت ديگر ضعف مرتبه وجود آن است و تا كمترين ضعفى در موجودى وجود داشته باشد بالضروره معلول و نيازمند به موجود عاليترى خواهد بود و هيچگونه استقلالى از آن نخواهد داشت (2)

با توجه به اين مقدمات مى‏توان برهان صديقين را بر اساس مشرب صدر المتالهين به اين صورت تقرير كرد .

مراتب وجود به استثناء عاليترين مرتبه آن كه داراى كمال نامتناهى و بى‏نيازى و استقلال مطلق مى‏باشد عين ربط و وابستگى است و اگر آن مرتبه اعلى تحقق نمى‏داشت‏ساير مراتب هم تحقق نمى‏يافت زيرا لازمه فرض تحقق ساير مراتب بدون تحقق عاليترين مرتبه وجود اين است كه مراتب مزبور مستقل و بى‏نياز از آن باشند در حالى كه حيثيت وجودى آنها عين ربط و فقر و نيازمندى است .

اين برهان علاوه بر اينكه از مزاياى برهان شيخ برخودار است از چند جهت بر آن نيز برترى دارد .

يكى آنكه در اين برهان بر مفاهيم وجودى تكيه شده و از ماهيت و امكان ماهوى ذكرى به ميان نيامده است و روشن است كه چنين برهانى با اصالت وجود مناسبتر مى‏باشد .

دوم آنكه نيازى به ابطال دور و تسلسل ندارد بلكه خودش برهانى بر ابطال تسلسل در علل فاعلى نيز هست (3)

سوم آنكه به كمك همين برهان نه تنها وحدت بلكه ساير صفات كماليه خداى متعال را نيز مى‏توان اثبات كرد چنانكه در جاى خودش اشاره خواهد شد

خلاصه

1- دلايل وجود خداى متعال را مى‏توان به سه دسته تقسيم كرد:

الف- استدلال از آيات الهى و نشانه‏هاى علم و قدرت و حكمت وى در جهان مانند دليلهاى نظم و عنايت .

ب- استدلال از بعضى از صفات مخلوقات بر نياز آنها به آفريدگار مانند دليلهاى حدوث و حركت .

ج- استدلال فلسفى خالص مانند برهان امكان و برهان صديقين .

2- دو دسته اول براى اثبات وجوب وجود و بى‏نيازى مطلق الهى نيازمند به مقدمات براهين دسته سوم مى‏باشند .

3- برهان امكان از چهار مقدمه تشكيل يافته و تقرير آن اين است موجودات جهان ذاتا ممكن الوجود هستند ولى چون هيچ موجودى بدون وصف ضرورت و وجوب تحقق نمى‏يابد داراى وجوب بالغير مى‏باشند و عللى كه وجود آنها را ايجاب مى‏كند بايد منتهى به واجب الوجود بالذات شوند تا دور و تسلسل در علل لازم نيايد .

4- تقرير ديگر آن اين است كه مجموعه ممكنات به هر صورتى فرض شوند داراى وجوب بالغير هستند پس بايد وراى آنها موجودى باشد كه وجوب بالذات داشته باشد تا در سايه او ساير موجودات واجب بالغير شوند .

5- تقرير فشرده اين برهان آن است كه موجود خارجى يا واجب الوجود بالذات است و يا واجب الوجود بالغير و واجب الوجودهاى بالغير بايد منتهى به واجب الوجود بالذات شوند زيرا هر بالغيرى محتاج به بالذات است .

6- برهان دوم از سه مقدمه تشكيل مى‏يابد و تقرير آن اين است موجودات اين جهان چون ممكن الوجود هستند نيازمند به علت فاعلى مى‏باشند و سلسله علل بايد منتهى به علتى شود كه معلول نباشد تا دور و تسلسل لازم نيايد .

7- ابن سينا اين برهان را به اين صورت تقرير كرده است موجود يا واجب الوجود است‏يا ممكن الوجود و وجود ممكن الوجود بايد منتهى به واجب الوجود شود تا دور و تسلسل لازم نيايد .

8- اين تقرير علاوه بر اينكه نيازى به بررسى صفات مخلوقات مانند حدوث و حركت ندارد نيازى به اثبات وجود مخلوق خاصى هم ندارد زيرا نخستين مقدمه آن بصورت فرض و ترديد بيان شده است .

9- برهان صدر المتالهين نيز از سه مقدمه تشكيل مى‏يابد و تقرير آن اين است اگر در راس سلسله مراتب وجود موجود بى‏نياز و بى‏نهايت كاملى نمى‏بود ساير مراتب هم تحقق نمى‏يافت زيرا ساير مراتب عين ربط و تعلق هستند و اگر بدون مرتبه اعلاى وجود تحقق يابند لازمه‏اش اين است كه غنى و بى نياز از آن باشند .

10- مهمترين مزاياى اين برهان از اين قرار است :

الف- با اصالت وجود مناسبتر است زيرا در آن از مفاهيم ماهيت و امكان استفاده نشده است .

ب- نيازى به ابطال دور و تسلسل ندارد .

ج- وحدت و ساير صفات كماليه خداى متعال هم به كمك آن اثبات مى‏شود