اصول فلسفه و روش رئالیسم ، جلد اول

متفكر شهيد استاد مرتضى مطهرى

- ۱۲ -


مقاله سوم

علم و ادراك

سخنى كه در اين مقاله خواهيم راند مربوط به علم ادراك بوده و بمنظور كنجكاوى از هويت و سنخ واقعيت وى مى‏باشد .

در اين مقاله اين مطلب بثبوت مى‏رسد كه روح و خواص روحى مجرد از ماده هستند و عقيده ماديين دائر بر اينكه روح و ادراكات روحى از خواص معينه ماده است‏با توجه به دلائلى كه اظهار مى‏دارند ابطال مى‏شود .

لازم است‏يادآورى شود كه علم و ادراك كه در اين مقاله ماهيت و نحوه واقعيت وى مورد بحث قرار گرفته است كه آيا از سنخ ماده است‏يا مجرد از ماده اعم است از ادراك حسى و خيالى و عقلى و براى آنكه خواننده محترم بهتر مقصود اين مقاله را دريابد فرق اين سه را بيان مى‏كنيم .

قدما و همچنين متاخرين براى ادراكات انسان از خارج سه مرتبه قائل شده‏اند مرتبه حس مرتبه خيال و مرتبه تعقل .

مرتبه حس

مرتبه حس عبارت است از آن صورى از اشياء كه در حال مواجهه و مقابله و ارتباط مستقيم ذهن با خارج با بكار افتادن يكى از حواس پنجگانه يا بيشتر در ذهن منعكس مى‏شود مثلا وقتى كه انسان چشمها را باز نموده و منظره‏اى را كه در برابرش موجود است تماشا مى‏كند تصويرى از آن منظره در ذهنش پيدا مى‏شود و آن تصوير همان حالت‏خاصى است كه انسان حضورا و وجدانا در خود مشاهده مى‏كند و آنرا ديدن مى‏ناميم يا آنكه در حالى كه كسى صحبت مى‏كند و صداى وى بگوشش مى‏رسد حالت ديگرى را در خود مشاهده مى‏نمايد كه آن را شنيدن مى‏ناميم و ... .

مرتبه خيال

مرتبه خيال ادراك حسى پس از آنكه از بين رفت اثرى از خود در ذهن باقى مى‏گذارد و يا به تعبير قدما پس از پيدايش صورت حسى در حاسه صورت ديگرى در قوه ديگرى كه آنرا خيال يا حافظه مى‏ناميم پيدا مى‏شود و پس از آنكه صورت حسى محو شد آن صورت خيالى باقى مى‏ماند و هر وقت انسان بخواهد آن صورت را احضار مى‏نمايد و باصطلاح باين وسيله آن شى‏ء خارجى را تصور مى‏كند .

صورت خياليه شبيه صورت محسوسه است‏با اين فرق : اولا غالبا و در حال عادى وضوح و روشنى آنرا ندارد . ثانيا صورت محسوسه هميشه با وضع خاص نسبت مخصوص با اجزاء مجاور و جهت‏خاص در طرف راست‏يا چپ يا پيش رو يا پشت‏سر و غيره و مكان خاص احساس مى‏شود مثلا انسان هر وقت چيزى را مى‏بيند او را در جاى معين و در جهت معين و در محيط معين مشاهده مى‏كند اما اگر بخواهد همان شى‏ء را كه بارها با اوضاع و جهات مختلف و در جاهاى مختلف ديده تخيل كند ميتواند آنرا تنها پيش نظر خود مجسم نمايد بدون آنكه آنرا در وضع و جهت و مكان خاص ملاحظه نمايد . ثالثا در ادراكات حسى تماس و ارتباط قواى حاسه با خارج شرط است در صورتى كه آن ارتباط از بين برود خود بخود ادراك حسى نيز از بين ميرود اما ادراكات خيالى ذهن احتياجى بخارج ندارد و لهذا ادراكات حسى خارج از اختيار شخص ادراك كننده است مثلا انسان عادتا نمى‏تواند چهره كسى را كه حاضر نيست‏ببيند يا آوازش را بشنود يا بوى گلى را كه موجود نيست استشمام نمايد اما همه اينها را با ميل و اراده خود هر گاه بخواهد ميتواند با استمداد از قوه خيال تصور نمايد .

مرتبه تعقل

مرتبه تعقل ادراك خيالى چنانكه دانستيم جزئى است‏يعنى بر بيش از يك فرد قابل انطباق نيست لكن ذهن انسان پس از ادراك چند صورت جزئى قادر است‏يك معناى كلى بسازد كه قابل انطباق بر افراد كثيره باشد باين ترتيب پس از آنكه چند فرد را ادراك نمود علاوه بر صفات اختصاصى هر يك از افراد بپاره‏اى از صفات مشتركه نائل مى‏شود يعنى يك معنى را كه در يك فرد ديده دو مرتبه متوجه مى‏شود كه عين همين معنى در فرد دوم نيز هست و همچنين در سوم و چهارم و ... اين مكرر ديدن يك معنى در افراد مختلف ذهن را مستعد مى‏كند كه از همان معنى يك صورت كلى بسازد كه بر افراد نامحدودى قابل انطباق باشد اين نحوه از تصور را تعقل يا تصور كلى مى‏نامند .

اين سه نحوه ادراك بالوجدان براى انسان وجود دارد و هر كس با علم حضورى آنها را در خود مى‏يابد .

فلاسفه اسلامى قبل از صدر المتالهين به پيروى از فلاسفه يونان تنها قوه عاقله را كه مدرك كليات است مجرد از ماده مى‏دانستند براهينى كه براى تجرد نفس اقامه مى‏كردند در اطراف قوه عاقله دور مى‏زد .

صدر المتالهين معتقد شد كه قوه خيال بلكه همه قواى باطنه از ماده مجرد هستند و تجرد آنها را نيز از راه عدم تطبيق خواص آنها با خواص عمومى ماده كه در اين مقاله شرح آن رفته است‏باثبات رسانيد.

و همانا گفتگو در عقايد سفسطه و ايده آليسم مقاله 2 بود كه طرح ابحاث علم هويت علم اندازه واقع نمائى علم ارزش معلومات خطاى علم پيدايش كثرت در علوم اختلافات خانوادگى علم را در پى مقاله دوم ايجاب مى‏كرد و گر نه اين گفتگو در فلسفه از نقطه نظر سوق برهان از بسيارى از مباحث متاخرتر است .

تمثيل

فرض كنيد قطعه عكسى را به در ازاى 12 سانتيمتر و پهناى 8 سانتيمتر در دستتان گرفته و به تماشاى وى كه مشتمل بيك منظره و بساط يك خانواده چند تنى است پرداخته‏ايد .

درياچه‏ايست كه آب زلال وى مانند نقره‏فام رويهم چيده شده و با امواج چين چين خود اهتزاز پر نشاط هوا و وزش نرم نسيم را حكايت مى‏كند پهلوى اين درياچه چمنى نغز با درختانى سرسبز كه جسته جسته در گوشه و كنار مرغزار خودنمائى كرده و با جامه‏هاى زيباى خود در رهگذر نيم بهارى مى‏آزند و مى‏نازند و مى‏نوشند و مى‏پاشند نماى افقى اين منظره كه در حدود پانزده كيلومتر مى‏باشد منتهى به كوهستانى است كه قله‏هاى وى مانند دندانه‏هاى شانه صف كشيده و منظره را مانند يك تابلو نقاشى كه در كنار كودكى قرار گيرد در دامنه خود گسترده و قله‏هاى سربلند وى پشت‏سر هم صف كشيده و سرگرم تماشا مى‏باشند .

در يك گوشه اين چمن بساطى پهن شده و مردى كه سيماى وى تقريبا چهل سال را نشان مى‏دهد با بچگانى چند كه قرائن مهر و عطوفت‏شهادت مى‏دهد كه فرزندان خودش مى‏باشند نشسته و طبقى از سيب در برابر دارند .

در اين حلقه كه تشكيل يافته يكى سرگرم خوردن سيبى است كه در دست دارد و يكى سيب خود را مى‏بويد و يكى با اينكه سيبى در دست گرفته مانند بوته گلى به كنار پدر يازيده و باز هم سيب مى‏خواهد و يكى با اينكه محروميتى ندارد در صدد است‏خود را روى طبق انداخته و ديگران را محروم سازد كشمكش است .

اين يك نظرى است كه نظر اول مى‏ناميم .

دو باره بهمين قطعه عكس برگشته و خواهيد ديد كه يك پارچه مقواى سفيدى است كه لكه‏هاى سياهى در سطحش قرار گرفته و با اشكال مختلفى برخى نسبتا بزرگ و برخى نسبتا كوچك و برخى نسبت‏به برخى دور يا نزديك يعنى فواصلشان نسبتا بزرگ يا كوچك مى‏باشد و بس و اين نظر ديگرى است كه نظر دوم مى‏ناميم .

اكنون اگر از شما بپرسند كه آيا اين منظره پهناور با همه خصوصياتى كه توصيف شد و البته هر چه بيشتر تماشا كرده و تعمق نمائيد معلومات تازه‏ترى دستگيرتان خواهد شد واقعا در دست‏شما بوده و در اين سطح 12 در 8 سانتيمتر گنجيده و در وى مى‏باشد چه پاسخى خواهيد داد البته خواهيد گفت نه .

هيچگاه يك منظره پانزده كيلومترى با محتويات زياد خود با همه طول و عرض و عمق و مسافتهاى مختلف و خواص جسمى و روحى گوناگون كه در وى پيدا است نمى‏تواند در يك صفحه 12 ضرب در 8 بگنجد و هم نمى‏توان گفت .

بلكه اين عكس منظره را نشان مى‏دهد و گر نه روى صفحه مقوا بجز لكه‏هاى سياه و سفيد چندى كه دوربين عكاسى تهيه كرده ديگر چيزى نيست‏ببين تفاوت ره از كجا است تا به كجا