چهل مثل از قرآن

حسين حقيقت جو

- ۱ -


پيام الهى

يا اَيُّهَا الّذينَ آمَنوُا!

اَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناكُم

مِنْ قَبْلِ اَنْ يَأتِىَ يَوْمٌ

لابَيْعٌ فيهِ وَ لاخُلَّةٌ وَ لا شفاعَةٌ.

(بقره، 254)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد!

از آنچه به شما روزى داده‏ايم، انفاق كنيد،

پيش از رسيدن روزى كه در آن روز (قيامت) نه داد و ستدى است و نه دوستى و واسطگى (و هيچ كدام به كار نمى‏آيد).

مال، وسيله آزمايش

همانطور كه گاهى بعضى از اعضاى بدن، »بى‏حس« مى‏شود،

آدمها هم گاهى »احساس« خود را از دست مى‏دهند.

حضرت رسول‏صلى الله وعليه وآله آدميزادگان را همچون اعضاى يك جسد و پيكر دانسته كه همه با هم پيوند دارند و »چو عضوى به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار«.

حالا، اگر با درد يك عضو، عضو ديگر احساس درد نكرد، يا جدا شده از آن پيكر است، يا دچار »بى حسّى« است، يعنى نوعى »مردگى«!

خيلى از كسانى كه با ادعاى بالا، دم از »جامعه« و »حقوق انسانى« مى‏زنند، در مقابل همين مسأله ساده، يعنى درد و رنجِ انسانها و همنوعان، بى‏تفاوتند و آنچه برايشان مهمّ است، رفاه و آسايش »خود« است، ديگران در هر وضعى كه مى‏خواهند، باشند!

به آنان چه كه برخى پول نسخه و ويزيت ندارند،

به آنان چه كه بعضى با حسرت، شاهد پرپر شدن عزيزشانند و توان مداوا ندارند.

چه عيب دارد كه شاديهاى خود را با ديگران تقسيم كنيم و در اندوه و رنج همنوعان، شريك شويم؟

»بيدردى« هم يك »درد« است،

اما از آن دردها كه خود را نشان نمى‏دهد و رفته رفته »هويّت انسانى« را تحليل مى‏برد و از افراد، چيزى باقى نمى‏گذارد مگر مشتى تمنيّات سيرى ناپذير و هيكلى با روحيّات‏حيوانى، فاقد هرگونه »احساس‏بشرى«!

يك جا خانواده‏اى با تكيه به »سرمايه قناعت« زندگى آرام و دلپذيرى دارند. در برابر، خانواده‏اى در آتش حرص و آز و افزون طلبى و مال اندوزى مى‏سوزند و در حسرت يك روز آسوده و يك شب آرام به سر مى‏برند.

يك سو، انسانهاى شريفى هستند كه هرچه بيشتر با آنان آشنا و مأنوس مى‏شويد، چهره‏هاى زيباترى از كمال روح و مناعت طبع مى‏بينيد و بر محبّتتان افزوده مى‏شود، در سوى ديگر كسانى‏اند كه شنيدن نامشان بهتر از ديدن خودشان است و ديدنشان بهتر از آزمودن، و آشنايى دورادور، دلنشين‏تر از نزديك شدن به عفونتهاى زندگى خصوصى شان است!...

يكى »كسب وجهه« را در سايه خراب كردن ديگرى مى‏داند، ديگرى عادت كرده كه همواره از خوبيهاى ديگران بگويد و به مردم »عطر خوبى« و »گلاب انسانيّت« تعارف كند.

يك جا به زندگى مرفّه‏تر و برخوردارتر ديگران مى‏نگرند و پيوسته »غصّه« مى‏خورند،

يك جا هم وضع خود را با قشرهاى محرومتر جامعه مى‏سنجند و »شكر« مى‏كنند.

لذّت بعضى در »خير رساندن« به مردم است،

لذّت برخى هم در »نمايش« كاميابيهاى خود به ناكامان.

فكر مى‏كنيد كدام يك »انسانى« است و كدام يك »حيوانى«؟

كار نيك كردن و »خيّر« بودن هم توفيق مى‏خواهد. چنان نيست كه هر كه ثروتمند و متمكّن بود، به اين آسانى بتواند از دارايى خود در راه خير و خداپسندانه استفاده كند.

انسانهاى آينده‏نگر و دورانديش و عاقل، پيش از مرگ در فكر آنند كه نام نيكى از خود به يادگار گذارند و بخشى از دارايى خود را به راهى خداپسندانه صرف كنند و تخصيص دهند، تا بركات وجودى آنان، پس از خودشان هم جريان يابد و با »صدقه جاريه« اى كه از خود برجاى مى‏گذارند، از غارت‏رفتن و تباه شدن اموال خويش، جلوگيرى كنند.

كسانى كه بيدار و هشيارند، تا دير نشده و كار از كار نگذشته، بايد بجنبند.

از نظر شرعى و دينى، انسان تا زنده است، صاحب اختيار همه اموال خويش است و مى‏تواند در هر راه خيرى كه تشخيص مى‏دهد، از دارايى و امكانات خود، خرج كند (البته نبايد زمينه ساز فقر و فلاكت و تضييع حقوق خانواده و فرزندان خود شود و آنان را پس از خود، محتاج اين و آن سازد). براى مصارفى خداپسندانه پس از فوت خود نيز، تا ميزانِ يك سوم از دارايى خويش، حق دارد كه وصيّت كند، تا وارثانش پس از او خرج كنند. اصطلاحاً به اين ميزان، »ثُلثِ تَرَكه« مى‏گويند.

اين مخارج، گاهى ممكن است صرف كفن و دفن و مقبره و خيرات و مجالس يادبود براى متوفّى شود، گاهى هم در راههاى شايسته و كارهاى عامّ المنفعه، كه بهره آن تا ساليان دراز، هم به مردم برسد و هم ثوابش به روح شخصى كه از دنيا رفته است نائل گردد.

كسانى كه با اينگونه وصيّتها و وقفها، كارهاى خير ماندگار انجام مى‏دهند، مايه غبطه ديگرانند و بايد از آنان الهام و الگو گرفت.

بعضيها اموالى را وقف مى‏كنند كه پس از خودشان، خرج مهمانيها و اطعامهاى مفصّل گردد، كه لذّتى آنى براى ديگران دارد و چيزى از آن نمى‏ماند.

برخى هم هوشيار و بيدارند و به كارهاى ابتكارى دست مى‏زنند. و خوب مى‏دانند كه »مال« خود را كجا خرج كنند، تا »بركت« پيدا كند، و پس از مرگ هم از آثار آن، بهره‏مند شوند.

در بند »داشته‏ها« بودن و اسير »خواسته‏ها« شدن، نوعى بردگى آشكار است. زهد، »نداشتن« نيست، بلكه »دربندِ داشته‏ها نبودن« است!

با اين حساب، كسى كه تعلّقات مادى و دلبستگيهاى دنيوى او را چنان اسير ساخته كه حاضر نيست از دارايى خود خرج راه خدا و خدمت به بندگان خدا كند، بيچاره و مسكين است، امّا در نماى ثروتمند!

به هر حال ... اصل وصيت كردن در حال حيات و داشتن وصيتنامه، براى روشن شدن وضع مالى خود و بازماندگان و طلبكاران و بدهكاران، يك مسأله است و تخصيص بخشى از دارايى خود براى مصارف عام المنفعه پس از فوت، به ميزان يك سوم، مسأله ديگرى است كه برخى از نيكوكاران، از اين رهگذر، صدقات جاريه و باقيات الصالحاتى بر جاى مى‏گذارند كه تا ابد، مردم دعاگوى آنان مى‏شوند و برايشان رحمت نثار مى‏كنند.

جلوه راستين زندگيهاى مكتبى نيز در همين نيكوكاريهاست. هرچند ثروت و فرزندان، زينت و آرايش زندگى است، امّا به تعبير خداى رحمان، آن كارهاى شايسته و ماندگار (باقيات الصالحات) نزد خداوند، هم پاداش بهترى دارد و هم اميد به ثمر دهى و نجات بخشى آنها بيشتر است:

اَلْمالُ وَ اَلْبَنونَ زينَةُ الحياةِ الدّنيا

وَ الباقياتُ الصّالحاتُ خَيرٌ عِندَ رَبِّكَ

ثَواباً و خيرٌ اَملاً

{ - كهف، آيه 46. }

براى همه شما عزيزان توفيق خدمت به بندگان خداوند را آرزومنديم.

قم - جواد محدّثى

بهار 1376 ش

* * *

شتاب به كار نيك

قالَ رَسُولُ اللّهِ‏صلى الله وعليه وآله:

مَنْ اِرْتَقَبَ الْمَوْتَ

سارَعَ فِى الْخَيْراتِ.

رسول خداصلى الله وعليه وآله فرمود:

هر كس كه چشم به راه مرگ باشد،

در كارهاى خير، شتاب مى‏كند.

بحار الانوار، ج 77، ص 171

* * *

آمادگى براى مرگ

قال علىّ‏عليه‏السلام:

اِنَّ اَمْراً لا تَعْلَمُ مَتى يَفْجَأُكَ،

يَنْبَغى اَنْ تَسْتَعِدَّ لَهُ قَبْلَ اَنْ يَغْشاكَ.

اميرالمؤمنين‏عليه‏السلام فرمود:

چيزى را كه نمى‏دانى كىْ ناگهانى سراغت مى‏آيد (يعنى مرگ)، سزاوار است پيش از آنكه تو را فرا گيرد، براى روبه‏رو شدن با آن آماده شوى.

ميزان الحكمة، ج 9، ص 248.

* * *

پاداشهاى‏پس‏ازمرگ

قالَ الصَّادِقُ‏عليه‏السلام:

لَيْسَ يَتْبَعُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنَ‏الأَجْرِ اِلاّ ثَلاثُ خِصالٍ:

صَدَقةٌ اَجْراها فى حَياتِهِ فَهِىَ تَجْرى بَعْدَ مَوْتِهِ،

و سُنَّةُ هُدىً سَنَّها فَهِىَ يُعْمَلُ بِها بَعْدَ مَوْتِهِ،

اَوْ وَلَدٌ صالِحٌ يَدْعُولَهُ.

امام صادق‏عليه‏السلام فرمود:

پس از مرگ انسان، جز از ناحيه سه خصلت، پاداشى به او نمى‏رسد:

صدقه‏اى كه در حال حياتش جارى ساخته و پس از مرگش هم جريان مى‏يابد،

سنّت و روش هدايتى كه بنيان گذاشته و پس‏از مرگ هم‏به آن عمل مى‏شود،

و فرزند شايسته‏اى كه براى او دعا مى‏كند.

وسائل الشيعه، ج 12، ص 292.

* * *

عاقبت بخيرى

قالَ رَسُولُ اللَّه‏صلى الله وعليه وآله:

مَن خُتِمَ لَهُ بِلا اِلهَ اِلَاّ اللّهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ،

وَمَنْ خُتِمَ لَهُ بِصيامِ يَوْمٍ دَخَلَ الْجَنَّةَ،

وَمَنْ خُتِمَ لَهُ بِصَدَقَةٍ يُريدُ بِها وَجْهَ‏اللّهِ

دَخَلَ الجَنَّةَ.

پيامبر خداصلى الله وعليه وآله فرمود:

هركس كه عمرش با »لااله الا اللّه« ختم شود، وارد بهشت مى‏شود،

هركس كه عمرش با يك روز روزه به پايان رسد، به بهشت مى‏رود،

و كسى هم كه پايان عمرش با صدقه‏اى باشد كه هدفش از آن، رضاى الهى است، وارد بهشت مى‏شود.

وسائل الشيعه، ج 13، ص 358.

* * *

پيش فرستادن نيكى

عَن بعضِ الائمّةعليه‏السلام قالَ:

اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ و تَعالى يَقولُ: اِبْنَ آدَمَ! تَطَوَّلْتُ عَلَيْكَ بِثَلاثَةٍ:

سَتَرْتُ عَليكَ ما لَوْ يَعْلَمُ بِهِ اَهْلُكَ ما وارَوْكَ وَ اَوْسَعْتُ عَليكَ فَاسْتَقْرَضْتُ مِنكَ فَلَمْ تُقَدِّمْ خَيراً، وَ جَعَلْتُ لَكَ النَّظْرَةَ عِنْدَ مَوْتِكَ فى ثُلْثِكَ فَلَمْ تُقَدِّمْ خَيْراً.

از يكى از امامان روايت است كه فرمود:

خداوند متعال مى‏فرمايد: اى فرزند آدم! با سه نعمت به تو احسان كردم:

چيزهايى را از كارهايت پوشاندم كه اگر خانواده‏ات آنها را مى‏دانستند، تو را دفن نمى‏كردند،

رزق و روزى تو را توسعه دادم و از تو قرض خواستم و تو كار نيكى پيش نفرستادى،

و تو را مهلت دادم كه هنگام مرگت در يك سوّم مال خويش وصيت كنى، و تو نيكى و خيرى را پيش نفرستادى.

وسائل الشيعه، ج 13، ص 356.

* * *

وصيّتنامه

قال رسولُ اللّه‏صلى الله وعليه وآله:

ما يَنْبَغى لِإِمْرِءٍ مُسلِمٍ اَنْ يَبيتَ لَيْلَةً

اِلاّ وَ وَصِيَّتُةُ تَحْتَ رَأسِهِ.

پيامبر خداصلى الله وعليه وآله فرمود:

براى يك مسلمان سزاوار نيست كه شبى را بخوابد، مگر آنكه وصيتنامه‏اش زير سرش باشد.

وسائل الشيعه، ج 13، ص 352.

* * *

وصيّت به ثُلث

قالَ الصّادقُ‏عليه‏السلام:

اِنَّ لِصاحِبِ الْمالِ اَنْ يَعْمَلَ بِمالِهِ ماشاءَ ما دامَ حَيّاً، اِنْ شاءَ وَهَبَهُ، وَ اِنْ شاءَ تَصَدَّقَ بِهِ وَ اِنْ شاءَ تَرَكَهُ اِلى اَنْ يَأتِيَهُ الْمَوْتُ، فَاِنْ اَوْصى بِهِ فَلَيْسَ لَهُ اِلاّ الثُلُثُ، اِلاّ اَنَّ الْفَضْلَ فى اَنْ لا يُضَيِّعَ مَنْ يَعُولُهُ وَ لا يَضُرَّ بِوَرَثَتِهِ.

امام صادق‏عليه‏السلام فرمود:

شخص پولدار مى‏تواند تا زنده است، هر نوع تصرّفى در مال خود انجام دهد: اگر بخواهد، آن را مى‏بخشد و اگر بخواهد، آن را صدقه مى‏دهد و اگر بخواهد، مى‏تواند همانطور بگذارد تا مرگش فرا رسد.

پس اگر وصيّت كرد (كه در راهى خرج شود) جز به اندازه يك سوم حق وصيّت ندارد، الاّ اينكه فضيلت در آن است كه حقِ افراد تحت تكفّل خود را ضايع نكند و به ورثه خود زيان نرساند.

وسائل الشيعه، ج 13، ص 381.

* * *

راز ناخوشايندى مرگ

سُئِلَ الْحَسَنُ‏عليه‏السلام: ما بالُنا نَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ لا نُحِبُّهُ؟ فَقال‏عليه‏السلام:

اِنَّكُمْ اَخْرَبْتُمْ آخِرَتَكُمْ وَ عَمَّرْتُمْ دُنْياكُم،

فَاَنْتُمْ تَكْرَهُونَ النَّقْلَةَ مِنَ‏الْعُمْرانِ اِلَى‏الْخَرابِ.

از امام حسن مجتبى‏عليه‏السلام پرسيدند:

چرا از مرگ بدمان مى‏آيد و آن را دوست نداريم؟

فرمود: زيرا شما آخرت خود را خراب كرده و دنيايتان را آباد ساخته‏ايد، از اين رو منتقل شدن از محلّ آباد به ويرانه را، دوست نداريد.

ميزان الحكمه، ج 9، ص 261

* * *

نيكى، همدم انسان

قالَ رَسُولُ اللَّه‏صلى الله وعليه وآله:

يَتْبَعُ الْمَيِّتَ ثَلاثَةٌ: اَهْلُهُ وَ مالُهُ وَ عَمَلُهُ،

فَيَرْجِعُ اِثْنانِ وَ يَبْقى واحِدٌ،

يَرْجِعُ اَهْلُهُ وَ مالُهُ وَ يَبْقى عَمَلُهُ.

پيامبر خداصلى الله وعليه وآله فرمود:

همراه مرده، سه چيز او را همراهى مى‏كند (تا لب گور). دو تا بر مى‏گردد و يكى باقى مى‏ماند. خانواده و مالش برمى‏گردد ولى عملش با او همراه مى‏ماند.

كنز العمّال، حديث 42761

* * *