آشنائى با علوم حديث

على نصيرى

- ۱۵ -


منابع اوليه رجال شيعه (سده سوم تا پنجم )

1- رجال كشى (حدود 340)،

محمدبن عمربن عبد العزيز معروف به كشى داراى كتاب رجالى مهمى بوده كه براى نخستين باز درباره رجال شيعه تدوين يافت و به نام ((معرفه الرجال ))، يا ((معرفه الناقلين عن الائمه الصادقين ))، معروف است .
شيخ الطائفه محمدبن حسن طوسى با اذعان به جايگاه علمى كشى و اعتبار كتاب تلخيص از اين كه تها شامل رجال شيعه بود، فراهم آورد و نام كتاب را ((اختيار معرفه الرجال )) گذاشت .
كتاب ((اختيار معرفه الرجال )) با تصحيح و تعليق ميرداماد و تحقيق سيد مهدى روحانى در دوجلد منتشر شده است . در آغاز كتاب با آمدن 11 روايت از ارزش و اهميت فراگيرى حديث سخن به ميان آمده ، سپس ‍ اسامى رجال شيعه را از دوران پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) تا عصر امام هادى و عسكرى عليهما السلام و بر اساس سير تاريخى برشمرده و شمارى از روايات هر يك را منعكس ساخته است مقباس الهدايه در اين كتاب از 1151 راوى گفت و گو شده است .

2- رجال نجاشى (م 450)،

نام كامل اين كتاب ((فهرس اسماء منصنفى الشيعه )) است ، كه از آن با عنوان فهرست ، يا رجال نجاشى نيز ياد مى شود. ابو العباس احمدبن على بن احمدبن عباس نجاشى اسدى كوفى مولف كتاب از بزرگان و نام آوران حدثى و رجال شيعه است .
در عظمت و جايگاه علمى نجاشى همين بس كه كتاب رجال او به عنوان بهترين منبع اوليه رجال شيعه قلمداد شده و عموما ديدگاه او به عنوان قول فصل در بررسى راويان مورد توجه قرار مى گيرد.
در رجال نجاشى تنها رجال شيعى آمده و از راويان اهل سنت تنها در مواردى كه رواياتى را از شيعه نقل كرده ، يا كتابى در خدمت به فرهنگ شيعه نگاشته ؛ نظير مدائنى و طبرى نام برده است . او غالبا به جرح و تعديل راويان پرداخته است ، هر چند در برخى از موارد از مدح و ذم آنان سكوت كرده است . در اين كتاب با تحقيق سيد موسى شبيرى زنجانى در يك جلد انتشار يافته و در آن 1269 راوى مورد بررسى قرار گرفته است .

3- رجال شيخ طوسى (م 460)،

اين كتاب و نيز فهرست شيخ چنان كه از مقدمه كتاب پيداست ، بنابه در خواست الشيخ الفاضل فراهم شده است .
كتاب داراى 13 باب و شمار راويان ذكر شده در آن 6429 راوى است . شيخ در اين ابواب به ترتيب ، اسامى راويان صحابه ، راويان اميرالمومنين (عليه السلام )، راويان امام حسن مجتبى (عليه السلام ) و... را براى تسهيل به ترتيب حروف الفبا آورده و در آخرين باب نام كسانى را كه از هيچ امامى روايتى نقل نكرده اند آورده است . در پايان هر باب پس از حرف ياء (آخرين راوى ) در دو بخش نام صاحبان كنيه و نيز زنان راوى را منعكس ساخته است .
گويا شيخ مى خواسته مجموعه اى از راويان ائمه (عليهم السلام ) را بدون در نظر گرفتن مذهبشان در اين كتاب بياورد. بدين جهت اسامى اشخاصى ؛ هم چون معاويه و عمروعاص به عنوان راويان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، يا عبيدالله بن زياد را به عنوان صحابه حضرت امير (عليه السلام ) آورده است . اين كتاب با تحقيق جواد قيومى اصفهانى در يك جلد منتشر شده است .

4 - فهرست شيخ طوسى (م 460)،

اين كتاب بر اساس حروف الفباء تنظيم شده و 912 راوى در آن معرفى شده اند. نخستين راوى ابراهيم بن محمد ابن ابى يحيى و آخرين راوى اين عصام است . هدف شيخ از تاءليف اين كتاب ضبط اسامى صاحبان كتاب ، يا اصل بوده است ، اما از آنجا كه در كنار ذكر نام آنان ، عموما به جرح و تعديل آنان پرداخته به عنوان منبع رجالى شناخته شده است .
شيخ طوسى در مقدمه كتاب مى گويد: گردآورى فهرست كتب پيش از او - صورت ناقص انجام مى شده و او كوشيده است تا آن را تكميل كند. شيخ از او كتاب از ابوالحسين احمدبن حسين بن عبيدالله (معروف به ابن غضائرى ) كه يكى ناظر به اصول و ديگر مربوط به مصنفات بوده نام مى برد(591).
اين كتاب هاى به رغم برخوردارى از جامعيت نسبى در اثر كوتاهى ورثه از بين رفته است . اين كتاب نيز در يك جلد و با تحقيق جواد قيومى منتشر شده است .

5 - رجال برقى (م 274، يا 280)،

ابوجعفر احمدبن محمدبن خالدبن عبدالرحمن بن محمدبن على برقى از عالمان شيعى سده سوم است . او اصالتا كوفى است . جد او محمدبن على پس از شهادت زيد توسط حاكم وقت كوفه ؛ يعنى يوسف بن عمر حبس و سپس به شهادت رسيد. به دنبال اين ماجرا برقى به همراه برادرش ‍ عبدالرحمن به يكى از روستاهاى اطراف قم به نام برق رود متوارى شد.
رجال برقى بسان رجال شيخ بر اساس ادوار تاريخى ابتدا اسامى اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و حضرت امير (عليه السلام ) و سپس ‍ راويان ساير ائمه تا امام زمان (عليه السلام ) تنظيم شده و در پايان نام 12 تن از اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را كه در روز جمعه و در مسجد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به ابوبكر اعتراض كرده اند، آورده است .
در اين كتاب مجموعا نام 1707 راوى آمده است و با تحقيق جواد قيومى در يك جلد انتشار يافته است .

6 - رساله ابوغالب زرارى (م 368)،

احمدبن محمدبن ابوطاهربن بكيربن اعين كه به او زرارى ، بكيرى و شيبانى نيز مى گويند، در سال 280 هجرى متولد و در سال 368 هجرى وفات و در نجف اشرف مدفون شد. او از تبار اعين است . رساله ابوغالب زرارى در معرفى آل اعين كه خود مولف از اين خاندان است و شرح حال محدثانشان فراهم آمده است .
زرارى اين رساله را براى نوه اش ((محمدبن عبدالله )) نگاشت و در آن نام بيش از 20 تن از مشايخ خود را ذكر كرد و در پايان نام 122 كتاب را كه او از مولفانشان روايت كرده ، آورده است .
اين رساله در يك جلد با تحقيق محمدرضا حسينى منتشر شده است . از اين كتاب با عنوان : ((تاريخ آل زراره )) نيز ياد مى شود.

7 - رجال ابن غضائرى (م حدود 450)،

احمدبن حسين بن عبيدالله معروف به ابن غضائرى از عغالمان شيعى در سده چهارم و پنجم است . پدر او حسين بن عبيدالله اسدى واسطى (م 411) از بزرگان و مشايخ مشهور شيعه است كه شيخ طوسى از او با عناوين : كثير السماع (= كسى كه حديث زيادى شنيده است )، عارف بالرجال (= آگاه به علم رجال ) ياد كرده است (592).
تاريخ وفات ابن غضائرى مشخص نيست ، اما با عنايت به عمر كوتاه او (كمتر از 40 سال ) و تاريخ وفات پدر مى توان آن را حدود سال 450 هجرى دانست (593).
از كتاب ابن غضائرى با عناوين ((الجرح )) و ((الضعفاء)) نيز ياد شده ، اما عنوان رجال مشهورتر است . و درباره اين كه آيا كتاب ، تاليف // عبيدالله غضائرى است ، يا فرزند او احمدبن حسين است ، اختلاف شده ، اما قرائنى در دست است كه نشان مى دهد كتاب ، تاليف ابن غضائرى است .
گفته شده كه ابن غضائرى در تضعيف راويان بسيار افراط كرده و كمتر راوى اى است كه در كتاب او توثيق شده باشد. سيد داماد در اين باره مى گويد: ((كمتر كسى از جرح ابن غضائرى در امان مانده و كمتر ثقه اى از قدح او رسته است (594))).
اين كتاب در يك جلد با تحقيق سيد محمدرضا حسينى جلالى منتشر شده و در آن 225 راوى مورد بررسى قرار گرفته است .

منابع ثانويه رجال شيعه (سده ششم تا هشتم )

1- فهرست شيخ منتجب الدين (م حدودا 600)،

نام كامل اين كتاب : ((فهرست اسماء علماء الشيعه و مصنفيهم )) اثر منتجب الدين على بن عبيدالله رازى است . منتجب الدين در مقدمه كتاب ، انگيزه تاليف اين كتاب را چنين توضيح داده كه روزى سيد عزالدين يحيى نقيب از كتاب فهرست شيخ طوسى سخن به ميان آورد و گفت : شيخ درباره مشايخ شيعه و تاءليفات آنان تا عصر خود [= يعنى سال 460 هجرى ] كتاب فهرست را نگاشت ، اما كسى پس از او كتابى در اين باره به رشته تحرير نياورد. با اشاره سخن او من تصميم گرفتم در تكميل كار شيخ طوسى فهرست مشايخ شيعه و آثار آنان تا عصر خود را فراهم آورم (595)، بر اين اساس فهرست منتجب الدين ، فهرست مشايخ شيعه و تاءليفاتشان ميان سال هاى 480 تا 600 هجرى قمرى است .
در فهرست منتجب الدين اسامى 553 تن از عالمان شيعى آمده و كتاب براساس حروف الفبا است و مولف در كنار نام بردن از اسامى عالمان شيعه و آثار آنها توضيحاتى درباره شخصيت علمى آنان ؛ هم چون فقيه ، اءديب ، مناظر و... جرح و تعديل آنان را نيز آورده هر چند غالبا به تعديل آنان پرداخته است .
اين كتاب با تحقيق سيد جلال الدين محدث اروى ؟ جلد منتشر شده است .

2- معالم العلماء ابن شهر آشوب (م 588)،

نام كامل اين كتاب : ((معالم العلماء فى فهرست كتب الشيعه و اسماء المصنفين )) است . محمدبن على بن شهر آشوب مازندرانى در سال 489 تولد و در سال 588 در سن 99 سالگى وفات يافت (596).
كتاب معالم العلماء در برگيرنده اسامى 1021 نفر از عالمان شيعى از دوران شيخ طوسى تا عصر مولف است . و همان گونه كه در معرفى فهرست شيخ منتجب الدين گفته شد، اين كتاب ؛ هم چون فهرست منتجب الدين در تكميل كار شيخ طوسى و در معرفى رجال شيعه و آثار آنان است .
مولف در پايان كتاب در فصلى مستقل نام شاعران مشهور اهل بيت (عليه السلام ) را آورده است . اين كتاب در يك جلد منتشر شده است .

3- رجال ابن داوود (م 707)،

تقى الدين حسن بن على بن داوود حلى در سال 647 در حله تولد يافت و در سال (707) چشم از جهان فروبست . اين كتاب دربرگيرنده ديدگاه رجالى شيخ طوسى ، كشى ، نجاشى ، برقى ، غضائرى و... است كه به ترتيب حروف الفبا تنظيم شده است (597). كتاب در دو بخش فراهم آمده : بخش ‍ نخست به معرفى موثقين و مهملين اختصاص يافته و در بخش دوم اسامى مجروحين و مجهولين انعكاس يافته است ؛ زيرا از نگاه مولف ، شايسته آن است كه نخست از موثقين ياد شود.
مولف در آغاز طرق خود به شيخ طوسى ، شيخ صدوق ، شيخ مفيد و... را تبيين نموده است . اين كتاب در يك جلد منتشر شده است .

4 - خلاصه الاقوال علامه حلى (م 726)،

حسن بن يوسف بن مطهر علامه حلى متولد سال 648 و متوفاى 726 يكى از برجسته ترين عالمان شيعى است كه شخصيت علمى او شهره آفاق بوده و در زمينه هاى مختلف علوم اسلامى ، بويژه فقه ، كلام و رجال داراى آثار گرانقدرى است . علامه حلى در زمينه رجال داراى كتاب مفصلى بود به نام ((كشف المقال فى معرفته الرجال )) كه خود از آن با عنوان ((رجال كبير)) ياد مى كند اما متاءسفانه اين كتاب مفقود شده و كتاب ((خلاصه الاقوال )) تلخيصى از آن است . علامه حلى اين كتاب را در دو بخش تنظيم كرده است بخش نخست مربوط به راويان ثقه و بخش دوم ناظر به متوقفين است . يعنى كسانى كه نمى توان به رواياتشان عمل نمود.
اين كتاب با تحقيق جواد قيومى در يك جلد منتشر شده است .

مصادر متاءخر رجال شيعه (سده دهم تا سده كنونى )

1- مجمع الرجال ، قهپائى (م 993)،

نام كامل اين كتاب ((مجمع الرجال 3 لذكر المترجمين فى الاصول الخمسه الرجاليه )) اثر عنايه الله على قهپائى است . چنان كه از مقدمه كتاب پيداست ، قهپائى نخست با مراجعه به منابع پنج گانه اوليه رجالى ؛ يعنى رجال كشى ، رجال و فهرست شيخ طوسى ، رجال نجاشى ، رجال ابن غضائرى و با توجه به پراكندگى اين كتاب ها در ذكر اسامى راويان ، فهرستى الفبايى از اسامى تمام راويان را فراهم آورد تا مراجعه به اين كتاب ها راحت تر باشد. سپس دريافت كه رجوع به هر يك از اين كتابها و مجلدات آنها و ارزيابى ديدگاه هاى آنان در مقايسه با يكديگر دشوار است . از اين رو پس از ذكر نام هر يك از راويان عبارات كتب پنج گانه مذكور را با ترتيب پيش گفته و با استفاده از رموزى ؛ هم چون ((كش )) براى رجال كشى ، ((غض )) براى رجال ابن غضائرى و... در كتابى منعكس ساخت و نام آن را ((مجمع الرجال )) گذاشت (598). بنابراين مجمع الرجال قهپائى يك كتاب مستقل رجالى به شمار نمى رود، بلكه انعكاس دهنده پنج منبع رجالى كهن با تنظيم مورد نظر مولف است (599).
اين كتاب در 7 جلد با تحقيق سيد ضياءالدين اصفهانى منتشر شده است .

2- نقد الرجال ، سيد مصطفى حسينى تفرشى (حدود سده يازدهم )،

مولف در مقدمه كتاب خود چنين آورده است :
((وقتى در كتب رجال نگريستم دريافتم برخى از آنها فاقد ترتيب است تا مقصود مولف به آسانى به دست آيد و تكرار و اشتباه در آنها راه يافته و برخى نيز اگر چه داراى ترتيب خوبى است ، اما دربرگيرنده غلطهاى فراوان است . افزون بر اينها هيچ يك از آنها در ذكر اسامى همه راويان داراى جامعيت نيست . بدين جهت مى خواهم كتابى فراهم آورم كه حاوى تمام اسامى رجال بوده ... و عارى از تكرار و غلط باشد... و آن را بر اساس ترتيب حروف الفبا تنظيم كرده ام (600))).
تفرشى در مواردى براى نشان دادن كامل شخصيت راوى به منابع حديثى مراجعه داشته و از رهگذر روايات مروى عنه ، راويان را مشخص ‍ مى سازد.
كتاب نقد الرجال داراى خاتمه اى است كه در آن شش فائده ، هم چون كنيه و القاب ائمه (عليهم السلام )، مواليد و وفيات ائمه (عليهم السلام )، و طرف شيخ طوسى و صدوق آمده است .
اين كتاب با تحقيق مؤ سسه آل البيت (عليه السلام ) در پنج منتشر شده است .

3- جامع الرواه اردبيلى (م 1101)،

جامع الرواه و ازاعه الاشتباهات عن الطرق و الاسناد اثر محمدبن على اردبيلى غروى از جمله آثار قابل تحسين رجالى است كه در سده يازدهم به رشته تحرير در آمد.
اردبيلى در مقدمه كتابش مى گويد: به رغم ضرورت مراجعه با كتب رجالى و نقش آنها در برخورد با روايات ، مطلق آمدن نام راويان بدون ذكر قيودى ؛ هم چون پدر يا فرزند، يا استاد يا مروى عنه و نيز اشتباه در ضبط نام آنان بخاطر پراكندگى نسخ ، باعث شده كه بسيارى از راويان به عنوان چهره هاى مجهول معرفى شده و عملا رواياتشان از كارآيى بيافتد.
اردبيلى براى نيل به مقصود خود ضمن مراجعه به تمام منابع رجالى ، به منابع حديثى نيز مراجعه نموده است تا ضمن برشمردن روايات نقل شده از راوى ، از طريق شمار روايات ، يا مروى عنه شناخت بيشترى از او به دست آيد. اين ابتكار او در ميان منابع رجالى قبل از او سابقه نداشته است . تكيه اصلى مولف عبارت هاى رجال استر آبادى و تفرشى است .
اين كتاب در دو جلد منتشر شده است .

4 - الفوائد الرجاليه ، سيد محمد مهدى بحر العلوم طباطبايى (م 1212)،

از اين كتاب غالبا با عنوان رجال بحرالعلوم نيز ياد مى شود.
كتاب رجال سيد داراى سه مرحله است : 1. بررسى مهم ترين بيوت رجالى شيعه ؛ از قبيل آل ابى رافع ، آل ابى شيعه ، آل اعين .
2. انعكاس اسامى صحابه و راويان پيامبر و ائمه (عليهم السلام ) با ذكر آراء رجاليون پيشين و نقد و بررسى آنها.
3. فوائد رجالى كه كتاب بخاطر همين فصل به اين نام ناميده شده است . مباحثى ؛ هم چون رجال ارشاد، عدالت در راوى ، شيوه صاحبان كتب اربعه ، شرح حال وكلاء امام زمان (عليه السلام ) و... در اين بخش انعكاس يافته است (601).
اين كتاب با تحقيق محمد صادق بحر العلوم و حسين بحر العلوم در چهار جلد منتشر شده است .

5 - تنقيح المقال فى علم الرجال ، شيخ عبدالله مامقانى (م 1351)،

بدون ترديد كتاب تنقيح المقال يكى از بهترين و محققانه ترين منابع رجالى شيعه است كه توسط حديث پژوه سختكوش و نامى ، مرحوم مامقانى به رشته تحرير در آمده است . مولف در مقدمه كتاب توضيح مى دهد كه هنگام تاليف مقباس الهدايه و عده نگارش كتابى در رجال را داده و اينك پس از گذشت چند سالى با فراهم آوردن تمام منابع رجالى پيشين توفيق انجام اين كار را يافته است (602).
مولف در مقدمه اى مبسوط به بررسى برخى از مباحث علم رجال ؛ نظير چگونگى مراجعه به كتب رجالى ، مواليد و وفيات ائمه (عليهم السلام )، بى نيازى مشايخ اجاره از توثيق ، عدم وثوق به جرح و تعديل منابع فقهى و... پرداخته است .
از ابتكارات ستودنى علامه مامقانى در اين كتاب آن است كه پيش از ورود به مباحث اصلى كتاب در رساله اى با عنوان ((نتائج التنقيح فى تمييز السقيم من الصحيح )) فهرست كامل راويان ذكر شده در كتاب خود را كه شمار آنان 13365 راوى است ، با ذكر نتيجه نهايى ، ديدگاه خود درباره وثاقت ، يا عدم وثاقت راوى منعكس ساخته است .
مولف در بررسى رجالى هر يك از راويان ، نخست با آوردن عنوان ((الضبط)) ضبط صحيح ، اسامى آنها را ذكر مى كند و با آوردن عنوان الترجمه به شرح حال آنان مى پردازد.
اين كتاب در سه جلد رحلى انتشار يافته است .

6 - قاموس الرجال ، شيخ محمد تقى تسترى (معاصر)،

مرحوم علامه شوشترى از محققان معاصر است كه چهره علمى و تلاش ‍ خستگى ناپذير او اراى بسيارى شناخته شده است . كتاب هاى : نهج البلاغه فى شرح نهج البلاغه ، النجعه فى شرح اللمعه و الاخبار الدخيله ، از آثار علمى ماندگار اوست .
كتاب قاموس الرجال از آثار كاملا تحقيقى رجالى است ، كه مولف در آن صرفا به انعكاس ديدگاه هاى ساير رجاليون نپرداخته ، بلكه بررسى همه جانبه زندگى و ميزان وثاقت ، يا ضعف راويان را دنبال نموده است . اين كتاب در حقيقت تعليقه اى بر كتاب تنقيح المقال علامه مامقانى است كه خود به عنوان كتاب مستقل رجالى مطرح شده است .
مولف در مقدمه اين كتاب چنين آورده است :
((هر چند كه كتاب علامه مامقانى در باب خود بهترين نگاشته است ؛ زيرا به گردآورى تمام مدارك و آراء پرداخته و به خاطر نقل عبارات رجاليون محكم ترين كتاب در فن رجالى است ، جز آن كه اشكالاتى به چشم مى خورد(603))). آنگاه به صورت مبسوط به ذكر اين اشكالات پرداخته و در ادامه چنين افزوده است :
((از اين جهت اين كتاب نيازمند اصلاح بود و من اين تعليقات را بر آن نگاشتم ... و نام آن را تصحيح تنقيح المقال گذاشتم ، اما به پيشنهاد برخى از فضلاء نام قاموس الرجال را براى آن برگزيدم ...(604))).
اين كتاب در 11 جلد منتشر شده است .
معجم رجال الحديث ، آيه الله سيد ابوالقاسم خويى (معاصر)،
نام كامل اين كتاب :
((معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواه ))است . كتاب معجم رجال الحديث را آخرين و كامل ترين منبع رجال شيعه مى توان بر شمرد، اين كتاب در 23 جلد منتشر شده است . مولف در مباحث مقدماتى به صورت غير مبسوط مهم ترين مباحث رجالى ؛ از قبيل اصول رجالى شيعه ، ميزان صحت روايات كتب اربعه ، توثيقات عامه ، توثيقات خاصه و... را مورد نقد و بررسى قرار داده است .
مهم ترين ويژگى اين كتاب كه آن را از اين جهت از ساير منابع رجالى ممتاز مى سازد، آن است كه مولف در كنار بررسى رجالى راويان كه در ساير منابع رجالى پيشين متداول است ، فهرست كاملى از روايات او را در كتب اربعه حديثى شيعه و در مواردى عين روايات او را منعكس ساخته است ؛ زيرا معتقد است اين امر ضمن مشخص ساختن طبقه راويان ، جايگاه روايى او را نيز مشخص مى كند(605).
اين كتاب در 24 جلد منتشر شده و در آن 15706 راوى به طور مبسوط مورد بررسى قرار گرفته اند.

فصل ششم : آشنايى با مبانى فقه الحديث

مفهوم فقه الحديث

فقه به معناى فهم ، يا فهم از روى تاءمل و دقت (606) و فقه الحديث به معناى فهم حديث است . اصطلاح فقه الحديث در كنار اصطلاح مصطلح الحديث و رجال الحديث ، اصطلاح شناخته شده اى است كه به يكى از دانش هاى مهم حديث ناظر است . احتمال مى رود اين اصطلاح از روايت مشهور نبوى برداشت شده باشد، آنجا كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است :
نضر الله عبدا سمع مقالتى فوعاها و بلغها من لم يسمعها فرب حامل فقه الى هو افقه منه ، رب حامل فقه الى غير فقيه (607)؛ خداوند شاد گرداند بنده اى را كه گفتارم را شنيده و بفهمد و به كسى كه آن را نشنيده برساند، كه چه بسيار است كسى كه فهم (و دانشى ) را به كسى مى رساند كه از خود او فهيم تر است و چه بسيار كسى كه فهم (و دانشى ) را به كسى كه فهيم نيست مى رساند)).
چه ، در اين روايت افزون بر شنيدن روايت از دريافت و فهم آن سخن به ميان آمده و حامل حديث به حامل فقه و فهم آن تعبير شده است .
فقه الحديث در حقيقت به معناى تفسير حديث است . و همان گونه كه درباره قرآن مى گوييم كه وجود ابهاماتى در آيات ، تفسير قرآن را ضرورى مى سازد، درباره حديث نيز چنين است ؛ يعنى بخاطر وجود ابهامات و مشكلاتى در به دست دادن مداليل حديث ، تفسير آن ضرورى مى باشد.
بر اين اساس تاريخ و مصطلحات حديث همسان با علوم قرآنى و فقه الحديث همسان با تفسير قرآن است . و دانش رجال الحديث كه مختص به حديث است بخاطر وجود پديده سند در روايات است كه اين پديده در قرآن وجود ندارد. در مجموع مى توان فقه الحديث را اين چنين تعريف كرد: ((مبانى و ضوابطى كه در فهم متون و مداليل روايات مورد استفاده قرار مى گيرد و تفسير و تبيينى كه براساس اين مبانى از اءحاديث ارائه مى گردد.)) با اين تعريف فقه الحديث افزون بر مبانى فهم ، شرح و تفسير روايات را نيز شامل مى گردد.
در اين فصل بخاطر رعايت اختصار به بررسى پنج مبنا از مبانى فهم حديث مى پردازيم .

بررسى برخى از مبانى فقه الحديث

1. مفاهيم واژه ها

واژه ها و الفاظ هر گفتارى مهم ترين ركن معنا دهى آن را تشكيل مى دهند. واژه شناس مشهور قرآن ؛ ((راغب اصفهانى )) در سخنى نغز، واژه ها را در حكم آجرهاى يك ساختمان دانسته و در تبيين جايگاه مفردات قرآن مى گويد: ((به دست آوردن معانى مفردات الفاظ قرآن نخستين ياور براى دستيابى به معانى قرآن است . درست نظير آن كه براى ساختن يك ساختمان نخستين كمك كار به دست آوردن آجرهاى آن است . و فهم واژه ها تنها در علم قرآن سودمند نيست ، بلكه در تمام علوم شرعى نافع است (608))).
از مثال هاى متداول كه بيان گر ميزان تاءثير مفاهيم واژه ها در نوع نگرش از متون و حياتى است ، واژه يد است ، قرآن بر بريدن دست درد تاكيد كرده است ، آن جا كه مى فرمايد: السارق و السارقه فاقطعوا اءيديهما جزاء بما كسبا نكالا من الله (609) ((و مرد و زن دزد را به (سزاى ) آنچه كرده اند، دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببريد.)) اما اين كه از كجاى دست بايد بريده شود بسته به مفهومى است كه در واژه ((يد)) به دست مى دهد. برخى يد را به معناى تمام دست و برخى تا بازو و برخى تا آرنج و برخى تا ساعد و برخى تا مچ و برخى تا انگشتان دانسته اند، پيداست طبق هر يك از اين معانى مى بايست دست سارق به طور كامل يا از بازو، يا از آرنج يا از ساعد يا از مچ يا از سر انگشتان او بريده شود(610).
ظاهرا چنين اختلاف نگرشى تا عصر امام جواد (عليه السلام ) ما بين فقهاء اهل سنت وجود داشته و باعث سردرگمى در برخورد با حكم سرقت شده بود كه آن حضرت در جلسه اى در حضور معتصم عباسى با استفاده از آيه شريفه : وان المساجدلله فلاتدعوا مع الله احدا(611).
اثبات نمودند كه مقصود از يد تابن انگشتان است (612).