امالى شيخ صدوق

ابى جعفر محمّد بن على بن موسى بن بابويه الصدوق
ترجمه : مرحوم آية الله شيخ محمد باقر كمره اى

- ۱۷ -


5- رسول خدا (ص) فرمود:
هر كه مسلمانست نبايد نيرنگ و فريب كند زيرا من از جبرئيل شنيدم ميفرمود نيرنگ و خدعه در آتش است سپس فرمود از ما نيست كسى كه مسلمانى را گول زند، از ما نيست كسى كه بمسلمانى خيانت كند سپس فرمود جبرئيل روح الامين از نزد رب العالمين بمن نازل شد و گفت اى محمد بر تو باد بحسن خلق زيرا بد خلقى خير دنيا و آخرت را ميبرد هلا مانندتر شما بمن خوش خلق تر شماها است .
6- امام صادق (ع) فرمود:
هر كه نماز واجب را بخواند و دنبالش سى بار تسبيح گويد از گناهانش ‍ چيزى نماند جز آنكه فرو ريزد.
7- امام صادق (ع) فرمود:
جمعى اسير خدمت پيغمبر (ص) آوردند و دستور داد همه را بكشند جز يك مرد از آنها، آن مرد عرض كرد اى محمد پدرم قربانت و مادرم چطور مرا از ميان آن همه آزاد كردى فرمود جبرئيل بمن خبر داد از طرف خداى عز و جل كه در تو پنج خصلت خدا پسند است و رسولخواه غيرت سخت بر حرمت و سخاوت و حسن خلق و راستگوئى و شجاعت چون آن مرد اين سخن شنيد مسلمان شد از روى عقيده و بهمراه رسول خدا (ص) بسختى نبرد كرد تا شهيد شد.
8- عبد اللّه بن سليمان كه كتابها را خوانده بود گفت :
در انجيل خواندم ، اى عيسى در امر من كوشا باش و ياوه مسرا بشنو و فرمان بر اى زاده طاهره طهر بتول تو بى فحل آمدى من تو را براى نشانى همه جهانيان آفريدم مرا تنها بپرست و بر من توكل كن نيرومندانه كتاب را بدست گير و سير كن در اهل سوريا بزبان سريانى در پيش رويت تا هر جا تبليغ كن كه منم خداى هميشه اى كه زوال ندارم تصديق كنيد به پيغمبر امى صاحب شتر و جوشن و تاج كه همان عمامه است و نعلين و هراوه كه همان چوبدستى است صاحب دو چشم نجلاء و پيشانى بلند و دو گونه روشن و بينى برآمده و دندانهاى شمرده و گردنى سيمين و بلند و گلوگاهى طلائى و يك رشته مو از سينه تا ناف و شكم و سينه صاف و بى مو سيه چرده و باريك انگشت و سطبر كف و قدم چون روى بجائى كند با همه بدن باشد و چون راه رود گويا از وقار قدم از سنگ برآرد و از بلندى بزير آيد و چون با جمعى برآيد بر آنها بيفزايد عرق چهره اش چون مرواريد غلطان است و از او بوى مشك پراكنده گردد مانند او پيش از او ديده نشده و پس از او ديده نشود خوشبو و پر ازدواج و كم نسل است همانا نسلش از دخترى مباركه است كه در بهشت خانه اى دارد يكپارچه بدون ترك و ركچين او را در آخر الزمان كفالت نمايد چنانچه زكريا مادرت را كفالت كرد، دو فرزند دارد كه هر دو شهيد شوند سخنش قرآن است ، دينش اسلام و منم سلام خوشا بر كسى كه دورانش را دريابد و روزگارش ببيند و سخنش را بشنود عيسى عرض كرد پروردگارا طوبى چيست ؟ فرمود درختى در بهشت كه من آن را كشتم همه بهشت را سايه دهد بيخش از رضوان است و آبش از تسنيم كه چون كافور خنك است و مزه زنجبيل دارد هر كه از آن چشمه بنوشد هرگز تشنه نشود، عيسى عرض كرد بمن از آن بنوشان فرمود اى عيسى بر نوع بشر حرامست از آن بنوشند تا آن پيغمبر از آن بنوشد و بر امتها حرامست از آن بنوشند تا امت او از آن بنوشند من تو را نزد خود برآورم و در آخر الزمان فرود كنم تا از امت اين پيغمبر عجائبى بينى و ب آنها در دفع دجال لعين كمك كنى تو را وقت نماز فرود كنم تا با آنها نماز گذارى كه امت مرحومه اند.
9- مردى از ابن عباس پرسيد:
خدا چه چيز بهشت را نهان داشته با اينكه از ازواج و خدم و طيب و و شراب و ميوه آن خبر داده و خدا امر او را بيان كرده و در قرآنش نازل نموده ؟ فرمود آنچه نهان داشته جنت عدن است كه روز جمعه آفريده و بر آن سرپوش نهاده و هيچ آفريده از اهل آسمان و زمين آن را نديده و نبيند تا اهلش وارد آن شوند و خدا باو سه بار فرمايد سخن كن گويد طوبى للمؤمنين خداى جل جلاله فرمايد طوبى براى مؤمنان است و براى تو، مقاتل بنقل از ضحاك گفته كه ابن عباس فرمود پيغمبر فرمود هلا هر كه شش ‍ خصلت دارا باشد از آنها است راستگويد و بوعده وفا كند. امانت را رد كند و به والدين خود احسان كند و صله رحم نماى و از گناهانش آمرزشخواهد او مؤمن است .
10- مردى نزد امير المؤمنين آمد و گفت :
يا امير المؤمنين من بتو حاجتى دارم فرمود آن را بر زمين بنويس من بدحالى تو را آشكارا مينگرم بر زمين نوشت من فقير و نيازمندم على (ع) فرمود اى قنبر دو جامه باو بپوشان و او شروع بسرودن نمود و ميگفت :

گرم تو جامه زنخ داده اى كه كهنه شود   بپوشمت ز ستايش هزارها جامه
ستايشم ز براى تو حرمتى باشد   كه جاى آن نپذيرى هزار پيژامه
شود ز مدح و ثنا زنده نام صاحب آن   چنو كه زنده شود كوه و دشت از باران
بعمر خويش ز احسان بكس كناره مكن   كه بنده راست جزا طبق آنچه كرده عيان
على (ع) فرمود صد دينار طلا باو دادند باو عرض شد يا على او را توانگر ساختى ، فرمود من از رسول خدا (ص) شنيدم ميفرمود از مردم قدردانى كنيد سپس على فرمود كه من از مردمى در شگفتم كه بپول خود بنده ها را ميخرند و آزادان را باحسان خود نميخرند.
11- دو مرد قريشى خدمت امام چهارم آمدند فرمود:
حديثى از رسول خدا (ص) براى شما باز گويم ؟ گفتند آرى فرمود از پدرم شنيدم ميفرمود سه روز پيش از مرگ پيغمبر جبرئيل بر او نازل شد و عرض ‍ كرد اى احمد خدا مرا باحترام تو براى احوالپرسى تو فرستاده و با اينكه بهتر از تو ميداند ميفرمايد حالت چونست ؟ پيغمبر (ص) گفت غمگين و گرفتارم روز سوم جبرئيل و ملك الموت و فرشته اى بنام اسماعيل با هفتاد هزار فرشته آمدند جبرئيل پيش از آنها خدمت پيغمبر رسيد و عرضكرد خدا بطور خصوصى مرا براى احوالپرسى شما فرستاده ميفرمايد حالت چونست اى احمد؟ فرمود غمگين و گرفتارم اى جبرئيل ، در اينجا ملك الموت اجازه ورود خواست جبرئيل گفت يا احمد اين ملك الموتست كه اجازه دخول ميطلبد و پيش از تو از كسى اجازه ورود نخواسته و پس از تو هم از كسى نخواهد فرمود باو اذن بده جبرئيل باو اذن داد و آمد برابر پيغمبر ايستاد و گفت اى احمد خدا مرا خدمت شما فرستاده كه هر طور امر فرمائيد عمل كنم اگر فرمائى جانت را بگيرم و اگر نخواهى دست بكشم پيغمبر فرمود اى ملك الموت هر چه گويم عمل كنى ؟ گفت آرى من مامور باطاعتم جبرئيل ب آن حضرت عرض كرد اى احمد خدا مشتاق ملاقات تو است رسول خدا فرمود اى ملك الموت بدان چه مامورى عمل كن جبرئيل گفت اين آخرين دفعه است كه پاى بر زمين نهادم و مقصودم تو بودى در اين دنيا، چون رسول خدا وفات كرد و براى تسليت آمدند شخصى آمد كه آوازش را ميشنيدند و خودش را نميديدند و گفت درود بر شما و رحمت خدا و بركاتش هر نفسى مرگ را چشنده است و همانا روز قيامت مزد خود را دريابيد براستى نظر بخداى عز و جل دل آرامى از هر مصيبت و جانشين از هر دست رفته است و جبران هر فوت شده بخدا وثوق داشته باشيد و باو اميدوار باشيد زيرا مصيبت زده كسى است كه از ثواب محروم باشد و السلام عليكم و رحمت اللّه و بركاته على بن ابى طالب (ع) فرمود ميدانيد اين كيست ؟ اين خضر (ع) است .
12- فاطمه (ع) به رسول خدا (ص) گفت :
پدر جان روز موقف اعظم و روز فزع تو را كجا ديدار كنم ؟ فرمود اى فاطمه بر در بهشت كه لواء حمد بامنست و من بدرگاه پروردگار شفيع امتم باشم ، عرضكرد پدر جان اگر آنجا خدمتت نرسم ؟ فرمود سر حوض مرا ديدار كن كه امتم را سيراب ميكنم عرضكرد اگر آنجا ديدارت نكردم ؟ فرمود بر صراط مرا ملاقات كن كه ايستاده ام و ميگويم پروردگارا امتم را سالم دار عرضكرد آنجا هم نشد فرمود مرا پاى ميزان ديدار كن ، كه ميگويم پروردگارا امتم را سالم دار، عرضكرد آنجا هم نشد فرمود مرا بر پرتگاه دوزخ برخورد كن كه زبانه و شعله اش را از امتم جلو گيرم فاطمه از اين خبر شاد شد.
13- على (ع) فرمود:
آيه اى از قرآن نازل نشده مگر آنكه ميدانم كجا نازل شده در باره كى نازل شده و در چه موضوعى نازل شده ، در دشت است يا كوه گفتند در باره خودت چه نازل شده ؟ فرمود اگر از من نميپرسيديد بشما نميگفتم در باره من اين آيه نازل شده (رعد- 7) همانا تو منذرى و براى هر قومى رهبرى . رسول خدا منذر است و من رهبر بدان چه آورده است .
مجلس چهل و هفتم روز جمعه پنجم ماه ربيع الاول سال 368
1- محمد بن فرج رخجى گويد:
بامام دهم نوشتم و از او پرسيدم از آنچه هشام بن حكم راجع بجسم گفته و هشام بن سالم راجع بصورت ، در پاسخ نوشت سرگردانى حيران را از سر بگذار و پناه بر بخدا از شيطان رجيم قول درست آن نيست كه دو هشام گفته اند.
2- صقر بن دلف گويد:
از امام دهم (ع) راجع بتوحيد پرسيدم و باو گفتم كه من معتقد بقول هشام بن حكمم ، در خشم شد و فرمود تو را بگفته هشام چكار او از ما نيست هر كه معتقد است كه خدا جسم است ما از او بيزارم در دنيا و آخرت اى پسر دلف جسم حادث است و خدا او را پديد كرده و جسم ساخته .
3- على بن مهزيار گويد:
بامام نهم نوشتم قربانت پشت سر كسى كه بجسم معتقد است و همعقيده يونس است يعنى پسر عبد الرحمن نماز بخوانم ؟ در جواب نوشت پشت سر آنها نماز نخوانيد و زكاة ب آنها ندهيد و از آنها بيزار باشيد خدا از آنها بيزار است .
4- عبد اللّه بن سنان از پدرش نقل كرده كه :
حضور امام باقر (ع) بودم يكى از خوارج خدمتش رسيد و گفت اى ابا جعفر چه را پرستى ؟ فرمود خدا را گفت او را ديدى ؟ فرمود ديده ها عيانش ‍ نبينند و دلها بحقيقت ايمانش دريابند بسنجش نتوانش شناخت و بمردم مانند نيست بنشانه ها ستوده گردد و بعلامتها شناخته است در حكمش جور نيست آنست خدا نيست معبود حقى جز او، گويد آن مرد بيرون شد و ميگفت خدا داناتر است كه كجا رسالت خود را بنهد.
5- امام هشتم (ع) ميفرمود:
هميشه خداى تبارك و تعالى دانا و توانا زنده و قديم ، شنوا و بينا بوده است فضل بن سليمان كوفى گويد عرضكردم يا بن رسول اللّه مردمى گويند هميشه خدا دانا است بعلم و تواناست بقدرت و زنده است بحيات و قديم است بقدم و شنواست بسمع و بيناست ببصر، فرمود هر كه چنين گويد و بدان معتقد باشد با خدا خدايان ديگر شريك كرده و با ولايت ، ما سر و كارى ندارد سپس فرمود هميشه خدا بذات خود دانا توانا زنده و قديم و شنوا و بيناست و برتر است از آنچه مشركان و مشبهه گويند بى اندازه .
6- محمد بن عماره از پدرش گفته است كه :
از امام صادق (ع) پرسيدم يا ابن رسول اللّه بمن خبرده
كه خدا را رضا و سخط باشد؟ فرمود آرى ولى نه مانند مخلوق خشم خدا عقاب او است و رضايش ثواب او.
7- امام صادق (ع) فرمود:
براستى خداى تبارك و تعالى متصف بزمان و مكان و حركت ، و انتقال و سكون نيست بلكه او است خالق زمان و مكان و حركت و سكون و انتقال برتر است از آنچه ظالمان گويند بى اندازه .
8- امام صادق (ع) فرمود:
من نه معتقد بجبرم و نه بتفويض .
9- رسول خدا (ص) فرمود:
براستى خداى جل جلاله بدنيا خطاب كرد كه خادم خود را برنج افكن و تارك خود را خدمت كن و چون بنده در نيمه شب تار با آقاى خود خلوت كند و راز گويد خدا نور را در دلش برجا دارد چون گويد يا رب يا رب جليل جل جلاله او را ندا كند لبيك عبد من بخواه تا بتو بدهم بر من توكل كن تا تو را كفايت كنم سپس خداى جل جلاله بملائكه خود فرمايد اى ملائكه ببينيد بنده مرا كه در دل شب تار با من خلوت گرده و بيهودگان در بازى و غفلتند و بخواب اندرند گواه باشيد كه من او را آمرزيدم پس از آن فرمود بر شما باد به ورع و كوشش و عبادت و بى رغبت باشيد در اين دنيا كه بشما بى رغبت است زيرا كه پرفريب دهنده است خانه فنا و زوال است بسيار كسى كه فريب آن خورد و نابودش كرد و بدان تكيه زد خيانتش نمود و بسيار كسى كه بدان اعتماد كرد و فريبش داد و او را وانهاد، بدانيد كه در پيش شما راهيست هراسناك و سفريست دراز و گذشت شما بر صراط است و بناچار مسافر را توشه بايد و هر كه بى توشه سفر كند در رنج افتد و هلاك شود و بهترين توشه تقوى است سپس ياد كنيد وقوف خود را در برابر خداى جل جلاله كه او حاكم عادل است و آماده جوابش شويد در موقع بازپرسى او از شما كه بناچار از شما بازپرسى كند نسبت بهر چه كرديد (در آنجا ميان شما بجا نهادم خ ب ) از ثقلين پس از من كه كتاب خدا و خاندان منند و ملاحظه كنيد كه نگوئيد كتاب را تغيير داديم و تحريف نموديم و اما از خاندان جدا شديم و آنها را كشتيم كه در اين موقع پاداش شما جز دوزخ نباشد هر كدام شما كه خواهد از هراس اين روز بركنار باشد بايد پيرو ولى من و تابع وصى و خليفه بعد از من على بن ابى طالب (ع) باشد كه او صاحب حوض من است و دشمنانش را از آن طرد كند و دوستانش را از آن سيراب نمايد و هر كه از آن ننوشد هميشه تشنه است و هرگز سيراب نشود و هر كه از آن شربتى نوشد هرگز تشنه نشود و براستى على بن ابى طالب صاحب پرچم من است در آخرت چنانچه صاحب پرچم من است در دنيا و اول كس باشد كه در بهشت درآيد زيرا جلو من لواء حمد را ميكشد كه زيرا آن آدم و پيغمبران ديگرند.
10- مردى خدمت امام صادق (ع) آمد و عرضكرد:
يا ابن رسول اللّه مرا بمكارم اخلاق مطلع كن ، فرمود گذشت از كسى كه بتو ظلم كرده و صله با آنكه از تو ببرد و عطاى بكسى كه تو را محروم كند و گفتار حق و گرچه بر زيان خودت باشد.
11- امام صادق (ع) فرمود:
هر كه از زوال پنجشنبه تا ظهر جمعه بميرد از مؤمنان خدا او را از فشار قبر پناه دهد.
12- مردى بامام صادق (ع) گفت :
بمن سفارش كن فرمود بنه خود را آماده ساز و توشه سفر طولانى خود را پيش فرست و خود وصى خود باشد و ديگرى را امين مدان كه آنچه تو را اصلاح كند برايت بفرست .
13- امام صادق (ع) فرمود:
هر كه سى بار گويد سبحان اللّه و بحمده سبحان اللّه العظيم و بحمده رو بتوانگرى كرده و پشت بفقر داده و در بهشت را كوبيده .
14- امام باقر (ع) فرمود:
بخدا شيوه على (ع) بود كه چون بندگان خوراك ميكرد و بر زمين مى نشست و دو پيراهن سنبلانى ميخريد و خدمتكار او باختيار خود بهتر آنها را برميداشت و خود آن ديگر را مى پوشيد و اگر آستينش از انگشتانش ‍ بلندتر بود آن را قطع ميكرد و اگر دامنش از كعب ميگذشت آن را مى چيد پنج سال خليفه بود نه آجرى بر آجرى گذاشت و نه خشتى بر خشتى و نه دهى مالك شد و نه پول نقره يا طلا بجاى خود گذاشت بمردم نان گندم و گوشت ميخورانيد و خود بمنزل
برميگشت و نان جو با زيت و سركه ميخورد و هر گاه با دو كار خدا پسند روبرو ميشد سخت تر آنها را انتخاب ميكرد و هزار بنده از دسترنج خود آزاد كرد كه در آن دستش خاك آلود شده و چهره اش عرق ريخته بود و كسى را تاب كار و كرد او نبود او در شبانه روز هزار ركعت نماز ميخواند و مانندترين مردم باو على بن الحسين بود و كسى بعد از او توان كار او را نداشت ، مردى از تابعين از انس بن مالك شنيد كه اين آيه در باره على بن ابى طالب نازل شده (زمر- 9) آيا كسى كه عبادت كند در آناى شب با سجده و قيام براى حذر از آخرت و اميد برحمت پروردگارش .
آن مرد گويد نزد على (ع) رفتم تا عبادت او را بنگرم خدا گواه است هنگام مغرب نزد او بودم و ديدم با يارانش نماز مغرب ميخواند و چون فارغ شد به تعقيب مشغول بود تا برخاست نماز عشاء را خواند و بمنزلش آمد من با او وارد منزل شدم و در تمام شب نماز ميخواند و قرآن ميخواند تا سپيده دميد و تجديد وضوء كرد و بمسجد آمد و با مردم نماز خواند و مشغول تعقيب شد تا آفتاب برآمد و مردم بدو مراجعه كردند و دو مرد نزد او بمحاكمه مينشستند و چون فارغ ميشدند دو مرد ديگر جاى آنها را ميگرفتند تا براى نماز ظهر بپا خواست و وضوء تازه كرد و با اصحابش نماز ظهر را خواند و مشغول تعقيب بود تا نماز عصر را با آنها خواند و موقع مراجعه مردم رسيد و دو مرد نزد او مى نشستند و چون بر ميخاستند دو مرد ديگر جاى آنها را مى گرفت و او ميان آنها قضاوت مى كرد و فتوى ميداد تا آفتاب غروب كرد و من گفتم خدا را گواه دانم كه اين آيه در باره او نازل شده .
15- رسول خدا (ص) فرمود:
هر كه مؤمنى را در گرسنگى اطعام كند خدايش از ميوه هاى بهشتى اطعام كند و هر كه او را از برهنگى بپوشاند خدايش از استبرق و حرير بپوشاند و هر كه او را شربت آبى بنوشاند در تشنگى خدايش از رحيق مهر زده بنوشاند و هر كه او را يارى كند يا گرفتارى او را برطرف كند خدا او را در سايه عرش ‍ خود جاى دهد روزى كه سايه اى جز سايه او نيست .
16- اصبغ بن نباته گفت :
مال خراجى كه براى امير المؤمنين مى آوردند، وارد بيت المال مسلمانان ميكرد و مستحقان را جمع ميكرد و با دست خود به راست و چپ پهن ميكرد و ميفرمود اى پول هاى زرد و سفيد مرا نفريبيد ديگرى را بفريبيد.
هذا جناى و خياره فيه   اذ كل جان يده الى فيه
اين است ميوه كه من چيدم و خوبش در آنست و هر كه ميوه چيند با دست خود بدهان گذارد- سپس بيرون نميرفت تا هر چه در بيت المال مسلمانان بود قسمت ميكرد و دستور ميداد آن را جاروب ميكردند و آب ميپاشيدند و دو ركعت نماز در آن ميخواند و دنيا را سه طلاق ميداد و بعد از سلام نماز ميفرمود اى دنيا بمن مياويز و مرا بخود تشويق مكن و فريب مده كه من تو را سه طلاق دادم و بتو رجوع نتوانم .
17- از امام هشتم پرسيدند عقل چيست ؟ فرمود:
غصه خوردن و با دشمنان مسامحه كردن و با دوستان مدارا نمودن .
18- امام صادق (ع) فرمود:
چون روز قيامت شود خدا خلق اولين و آخرين را در يك زمين گرد آورد و تاريكى سختى همه را فراگيرد و بپروردگار خود بنالند و گويند پروردگارا اين تاريكى را از ما برطرف كن فرمود جمعى آيند و نورى برابر آنهاست كه عرصه قيامت را روشن كرده حاضران قيامت گويند اينان پيغمبران خدايند، از خدا ندا رسد كه اينان پيغمبر نيستند همه گويند اينها فرشته اند ندا رسد از جانب خدا اينان فرشته نيستند همه گويند اينان شهيدانند ندا رسد كه از خود آنها بپرسيد كيانند؟ همه گويند شما كه باشيد؟ گويند ماها علويه و ذريه محمد رسول خدا (ص) و اولاد على ولى خدائيم مائيم مخصوص ‍ بكرامت خدا در آسايش و در اطمينان هستيم ب آنها از طرف خدا ندا رسد كه دوستان و شيعيان خود را شفاعت كنيد و هر كه را بايد شفاعت كنند، 19- يك روز رسول خدا (ص) باصحابش فرمود معاشر اصحاب من براستى خداى جل جلاله دستور ميدهد بشما به ولايت على بن ابى طالب و پيروى او كه ولى و امام شما است پس از من مخالفت او نكنيد
تا كافر شويد و از او جدا نشويد تا گمراه گرديد به راستى خدا جل جلاله على را نشانه ميان نفاق و ايمان ساخته هر كه او را دوست دارد مؤمن است و هر كه دشمنش دارد منافقست براستى خداى جل جلاله على را وصى و نوربخش پس از من نموده او سر نگهدار و گنجينه علم من و خليفه بعد از منست در خاندانم بخدا از ظالمان به وى شكايت كنم ؟
مجلس چهل و هشتم نهم ربيع الاول 368
1- امام صادق (ع) فرمود:
ابليس تا آسمان هفتم را در مينوشت و چون عيسى (ع) زاده شد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار ديگر ميرفت و چون رسول خدا (ص) متولد شد از هفت آسمان ممنوع شد و شياطين را با تير ميزدند، قريش گفتند اين قيام همان كسى است كه ميشنيديم اهل كتاب او را نام ميبردند، عمرو بن اميه كه ستاره شناس تر مردم جاهليت بود گفت بستاره ها توجه كنيد كه راهنما بودند و وقت زمستان و تابستان با آنها شناخته مى شود اگر آنها سقوط كنند همه چيز هلاك شود و اگر آنها برجايند و ستاره هاى ديگرى سقوط ميكنند امر تازه ايست ، در صبح روز ولادت پيغمبر همه بتها سرنگون شدند و برو بر خاك افتادند، در آن شب طاق كسرى شكست برداشت و چهارده كنگره از آن فروريخت و درياچه ساوه خشك شد و وادى ساوه پر از آب شد و آتشكده فارس كه از هزار سال فروزان بود خاموش گرديد و مؤ بدان در خواب ديدند كه شتران سختى اسبان عربى را يدك دارند و از دجله گذشتند و در بلاد عجم منتشر شدند و طاق كسرى از وسط شكست و رود دجله عريان بر آن مسلط شد و در آن شب نورى از سمت حجاز برآمد و تا مشرق تتق كشيد و تخت همه سلاطين وارونه شد و خودشان لال شدند و در آن روز نتوانستند سخن گويند دانش كاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گرديد و كاهنه هاى عرب از همزاد شيطانى خود ممنوع شدند و قريش در ميان عرب آل اللّه ناميده شدند.
امام صادق فرمود آنها را آل اللّه گفتند براى آنكه در بيت اللّه بودند آمنه گفت بخدا چون فرزندم سقوط كرد دست بر زمين نهاد و سر ب آسمان برآورد و بدان نگريست و نورى از من تابيد كه همه چيز را روشن كرد و در آن نور شنيدم كه گوينده ميگفت تو سيد عرب را زادى و او را محمد بنام و عبد المطلب آمد كه او را ديدار كند و آنچه مادرش گفته بود شنيده بود او را در دامن گرفت و گفت حمد خدا را كه اين پسر را بمن داد كه اندامى خوشبو دارد و در گهواره بر همه پسران آقا است و باركان كعبه او را پناهيد و اشعارى در باره او سرود و ابليس در ميان اعوان خود فرياد كشيد و همه ابليسان گردش را گرفتند و گفتند آقاى ما تو را چه بهراس افكنده ؟ گفت واى بر شما از ديشب وضع آسمان و زمين را ديگرگون بينيم در زمين تازه عجيبى رخ داده كه از زمان ولادت عيسى تا كنون سابقه نداشته برويد و خبرى از اين پيش آمد تازه بگيريد همه پراكنده شدند و برگشتند و گفتند ما تازه اى نديديم ابليس گفت من خود بايد خبر گيرم در دنيا بگردش پرداخت تا بناحيه حرم مكه رسيد ديد فرشتگان گرد آن را گرفتند و خواست وارد آن شود باو بانك زدند و بر گشت و چون گنجشكى گرديد و از طرف غار حرى برآمد كه جبرئيل باو نهيب زد برو اى ملعون گفت اى جبرئيل از تو سخنى پرسم بگو كه از ديشب تا كنون چه تازه اى رخ داده ؟ گفت محمد (ص) متولد شده ، گفت مرا در او بهره اى است ؟ گفت نه گفت در امتش چطور؟ گفت آرى ؟
گفت خشنودم .
2- خداى جل جلاله فرمايد:
هر كه گناه بزرگ يا كوچكى كند و در نظر ندارد كه من ميتوانم او را عذاب كنم يا از او درگذرم هرگز از او درنگذرم نسبت ب آن گناه و اگر معتقد است من ميتوانم او را عذاب كنم يا از او گذشت كنم از او درميگذرم .
3- ام ايمن خدمت رسول خدا (ص) رسيد و چيزى در چادر داشت ، رسول خدا (ص) فرمود چه دارى ؟ گفت :
فلانه را عروس كردند و بر او نثار ريختند و من از نثار او برگرفتم سپس ام ايمن گريست و گفت يا رسول اللّه فاطمه را تزويج كردى و چيزى بر او نثار نكردى ؟ فرمود ام ايمن چرا دروغ گوئى براستى خداى تبارك و تعالى چون فاطمه را بعلى تزويج كرد دستور داد كه درختان بهشت بر اهل آن از زيور و جامه و ياقوت و در و زمرد و استبرق نثار كردند و آنچه را ندانند از او برگرفتند و خدا درخت طوبى را بخشش فاطمه نمود و آن را در منزل على (ع) نهاد.
4- رسول خدا (ص) فرمود:
هر كه را خوش آيد كه چون برق جهنده بر صراط گذرد و بى حساب ببهشت رود بايد ولايت ورزد با ولى و وصى و رفيق و خليفه من بر خاندان و امتم على بن ابى طالب (ع) و هر كه را خوش آيد بدوزخ رود ترك ولايتش كند بعزت و جلال پروردگارم كه او است باب اللّه كه جز از آن نيايند و او است صراط مستقيم و او است كه روز قيامت از ولايتش پرستش شود.
5- رسول خدا (ص) فرمود:
خدا رحمت كند كسى را كه كمك پدرش كند در احسان باو و رحمت كند پدرى را كه كمك فرزندش كند در احسان باو خدا رحمت كند همسايه اى را كه بهمسايه اش كمك كند در احسان باو خدا رحمت كند رفيقى را كه برفيقش كمك كند در احسان باو خدا رحمت كند همصحبتى را كه بهم صحبت خود كمك كند در احسان باو خدا رحمت كند كسى را كه بسلطان خود كمك كند در احسان باو.