ميزان الحكمه جلد ۱۱

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- فهرست -


تكبر.
كبريا مخصوص خداست .
معناى كبر (1).
معناى كبر (2).
حقيقت كبر.
نكوهش راه رفتن با تبختر.
متكبر.
با چنين حالى تكبر نشايد.
علت تكبر.
درمان كبر.
زدودن كبر.
پيامد تكبر.
هر كه تكبر ورزد خدا او را پست گرداند.
جايگاه متكبران .
كتاب و نوشته .
نويسندگى و شخصيت نويسنده .
تشويق به نوشتن دانش .
ثواب تاليف و نوشتن .
كتابهايى كه خدا نازل كرده است .
آداب نوشتن .
نامه نگارى .
ترغيب به نوشتن پاسخ نامه .
راز دارى .
لزوم پوشيده داشتن اسرار انقلاب اسلامى .
نهى از فاش كردن اسرار انقلاب .
ستودن بنده راز دار.
دروغ .
دروغ پست ترين خويهاست .
دروغ و ايمان .
دروغ كليد هر بدى است .
دستور به ترك دروغ جدى و شوخى .
دروغ كوچك .
علت دروغگويى .
كذاب .
نتيجه دروغ .
زشت ترين دروغ .
موارد جايز بودن دروغ .
توريه .
گوش دادن به دروغ .
بر حذر داشتن از آرزوهاى دروغين .
بزرگوارى .
كرامت .
بزرگوار.
شمه اى از اخلاق بزرگواران .
خصلتهايى كه از بزرگواران به دور است .
بر حذر داشتن از خشم ارباب كرم .
تشويق به گراميداشت ارباب كرم .
گراميداشتن .
رد عزت و احترام .
كسى كه احترام او را ادب نكند.
گراميترين مردمان .
احترام به مردم احترام به خود است .
كسب .
پاكيزه ترين شغل .
مشاغل .
تشويق به كسب درآمد از دسترنج .
مشاغل نكوهيده .   كسب و كار (متفرقه ).
تنبلى .
سستى .
پرهيز از تنبلى و بى حوصلگى .
پرهيز از سستى و كوتاهى در كار.
نشانه تنبل .
كمك خواهى از خدا براى دور كردن .
تنبلى از خود.
كفر.
كفر ديرينه تر از شرك است .
آنچه موجب كفر مى شود.
كافر.
كمترين درجه كفر.
ستونها و اركان كفر.
گونه هاى كفر در كتاب خدا.
كفاره .
كفارات .
گناهى كه هيچ كفاره اى ندارد!.
جبران .
جبران خوبى با خوبى .
تلافى كردن بدى با بدى .
تلافى ناشايست .
نكوهش انتقامگيرى .
پاداش خوبى را با بدى دادن .
پاداش دادن بدى با خوبى .
از هر دست بدهى با همان دست مى گيرى .
تكليف .
خداوند هر كسى را به اندازه توانش تكليف مى دهد.
تكلف .
نشانه هاى شخص متكلف .
سخن .
تاثير عظيم سخن .
پرهيز از گفتار زشت .
ترغيب به ترك بيهوده گويى .
نكوهش زياده گويى .
نهى از ياوه گويى .
نهى از پرگويى .
پرگويى دل را مى ميراند.
ستايش كم گويى .
گوينده و بند سخن .
گفتار جزيى از كردار است .
نكوهش آشكار كردن هر دانسته اى .
سخن چون داروست .
برترى سخن بر سكوت .
برترى سكوت بر سخن .
خاموشى ممدوح .
خاموشيى برتر از سخن .
خاموشى اولياى خدا.
بهترين سخن .
سخن جامع (كم لفظ و پرمعنا).
ارزش و برترى خوش سخنى .
سخن (متفرقه ).
كمال .
نقش آگاهى از نقص در رسيدن به كمال .
زنان كامل .
عوامل رسيدن به كمال .
ويژگى انسان كامل .
زيرك .
هوشمندى .
ويژگيهاى زيركان .
زيركترين مردمان .
زيركترين زيركان .
در زيركى انسان همين بس .
فرومايگى .
ويژگى هاى فرومايه .
فرومايه ترين مردم .
فرومايگان .
پوشاك .
ميانه روى در پوشاك .
بهترين لباس هر زمانى لباس مردم آن زمان است .
جامه زينت وجامه عبادت .
عمامه .
لباسهاى ممنوعه .
لجاجت .
ريش .
زبان .
آدمى مخفى است در زير زبان .
خصلتهايى كه به وسيله زبان آشكارمى شوند.
زيبايى مرد در شيوايى زبان اوست .
زبان , كليد خوبى و بدى است .
نقش زبان در درستى ايمان .
زبان خردمند در پس دل اوست .
حق زبان .
سلامت انسان در نگهدارى زبان است .
لغزش زبان .
گزش زبان .
خطر زبان .
پرهيز از لغزشگاه هاى زبان .
زندانى كردن زبان .
آفت هاى زبان .
عذاب زبان .
چند حديث نادر.
لعنت .
لعنت شدگان .
لعنت شدگان در دنيا و آخرت .
گفتار و كردار بيهوده .
اشياى پيدا شده .
ديدار خداى سبحان و متعال .
شوق ديدار.
عوامل شوق آفرين .
آن كه دوستدار ديدار خداست .
ديدار در قرآن .
سرگرمى و غفلت .
پيامدهاى سرگرمى كردن .
شيفته سرگرمى .
ايمان و سرگرمى .
سرگرمى مؤمن .
كبوتر بازى .
لواط.
علت تحريم لواط.
لواط كننده .
لواط دهنده .
سرزنش .
سرزنش خود.
بسا سرزنش شده اى كه گناهى نكرده است .
سرزنش و آداب آن .
زياده روى در سرزنش كردن .
مثل ها و نمونه ها.
حكم همانندها.
مثل حق و باطل .
مثل راه خدا.
مثل پيامبر(ص ) و امت و رسالت او.
مثل پيامبر(ص ) و قيامت .
مثل قرآن .
مثل امت پيامبر(ص ).
مثل اهل بيت پيامبر(ص ).
نمونه برين .
مثل سخن پاك .
مثل سخن ناپاك .
مثل مؤمن .
مثل كافر.
مثل مشرك .
مثل منافق .
مثل كسانى كه كافر شده اند.
مثل كسانى كه ايمان آورده اند.
مثل مؤمن و برادرش .
مثل كسى كه حدود خدا را به پا مى داردوكسى كه در اجراى آن ها كوتاه مى آيد. مثل قارى قرآن .
مثل حافظ قرآن .
مثل مجاهد.
مثل كسى كه مى جنگد و مزد مى گيرد.
مثل نمازهاى پنجگانه .
مثل همنشين .
مثل كسى كه در راه خدا انفاق مى كند.
مثل كسى كه براى خودنمايى صدقه مى دهد.
مثل كسى كه از مال حرام صدقه مى دهد.
مثل نيكى بعد از بدى .
مثل عالمان .
مثل علم بى عمل .
مثل عالم بى عمل .
مثل عالمى كه علم خود را تعليم نمى دهد.
مثل عابد نادان .
مثل كسى كه در خرد سالى علم مى آموزد.
مثل كسى كه جز بد نمى گويد.
مثل محتاج شدن به نوكيسه .
مثل كسى كه آن چه را بخشيده است پس بگيرد.
مثل آرزو و مرگ .
مثل نفس .
مثل دنيا.
مثل آزمند دنيا.
مثل بر باد رفتن كارهاى نيك .
مثل كسى كه به ياد خداست .
مجسمه و نقاشى .
امتحان .
ستايش .
سزاوار ستايش .
نكوهش ستايش .
فرجام ستايش .
نبايد فريب مدح را خورد.
اختصار در ستايش .
در پاسخ مديحه گوى .
ستايش نابجا از كسى .
نكوهش شاد شدن از ستايش .
پرهيز از ستودن بدكار.
نهى از خودستايى .
جاهايى كه خودستايى رواست .
زن .
برابرى مرد و زن در قرآن .
نماينده زنان نزد پيامبر(ص ).
قيمومت مردان بر زنان .
بهترين خصلت هاى زنان .
نهى از سپردن زمام حكومت به دست زنان .
ستايش زن دوستى .
نكوهش زن دوستى .
دلباختگى به زنان .
زن (متفرقه ).
مردانگى .
تفسير مردانگى (1).
تفسير مردانگى (2).
آن چه از مردانگى به شمار است .
اساس مردانگى .
آغاز و انجام مردانگى .
كمال مردانگى .
بهترين و برترين مردانگى .
كسى كه مردانگى ندارد.
گذشت كردن از لغزش هاى ارباب مروت .
بيمارى .
بيمارى اجر ندارد.
پنهان داشتن بيمارى .
كسى كه بيمار شود و شكوه نكند.
كسى كه بيمارى خود را از پزشكان پوشيده بدارد.
سلامت را درد كافى است .
گونه هاى بيمارى .
عيادت از بيمار.
آداب عيادت .
حكمت عيادت .
بيمار نمايى .
بيمارى (متفرقه ).
مجادله .
نكوهش مجادله و آثار آن .
مجادله نكنيد هر چند حق با شما باشد.
كسى كه مجادله با او شايسته نيست .
پيامدهاى مجادله زياد.
شوخى .
ستايش شوخى .
نكوهش شوخى .
شوخى و مسخرگى .
شوخى زياد.
مسخ .
قطع نسل مسخ شدگان .
راه رفتن .
آداب راه رفتن .
نهى از راه رفتن با ناز و تبختر.
نيرنگ .
نيرنگ و خدعه در آتشند.
مكر خدا.