ميزان الحكمه جلد ۱۳

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۱۸ -


ـ امـام صـادق (ع ): هـيـچ گاه دو مرد باحالت قهر از يكديگر جدا نشوند, مگر اين كه يكى از آن دو سـزاوار بيزارى (خدا ورسولش از او) و لعنت باشد و چه بسا كه هردوى آن ها سزاوار اين امر باشند مـعـتـب عـرض كـرد: خـدا مـرا فـدايـتان گردانت , ظالم ,درست (مستحق اين كيفر هست ) اما مظلوم چرا؟
.
حضرت فرمود: براى آن كه برادرش رابه آشتى با خود دعوت نمى كند و از سخن اوچشم نمى پوشد شنيدم پدرم مى فرمود:هرگاه دو نفر با هم ستيزه كردند و يكى از آن دو بر ديگرى چيره آمد, بايد آن كه در حق او ستم شده نزد آن ديگرى برود و به اوبگويد: اى برادر, ستمكار (و مقصر) من هستم , تا قهر و جدايى ميان او و رفيقش برطرف شود, زيرا خداوند تبارك و تعالى داورى عادل است و حق ستمديده را ازستمگر مى ستاند.
ـ پيامبر خدا(ص ): روزهاى دوشنبه وپنج شنبه اعمال (به پيشگاه خداوند) عرضه مى شود, آمرزش خـواه آمرزيده مى شود وتوبه گر توبه اش پذيرفته مى گردد و (اعمال )كينه ورزان با كينه هايشان برگردانده مى شودتا اين كه توبه كنند.
ـ خـداونـد در شـب نيمه ماه شعبان به تمام خلق خود (با نگاه رحمت ) مى نگرد وهمه خلايقش را مى آمرزد, مگر مشرك يادشمن كينه توز را.
ـ خـداونـد عـزوجل در شب نيمه ماه شعبان به خلق خود (با نگاه رحمت )مى نگرد و بندگانش را مى آمرزد مگر دو نفررا: دشمن كينه توز و آدم كش .

ـ امـام رضا(ع ) از پدران بزرگوار خود:در شب اول ماه رمضان شيطان هاى سركش به غل و زنجير بسته مى شوند و در هر شبى هفتاد هزار نفر آمرزيده مى شوند و در شب قدر خداوند به اندازه اى كه در مـاه رجـب وشـعـبان و ماه رمضان تا آن روز (شب قدر)آمرزيده است , مى آمرزد مگر مردى را كه ميان او و برادرش دشمنى و كينه اى باشدپس خداوند عزوجل فرمايد: اينان رابگذاريد تا زمانى كه با هم آشتى كنند.

نهى از قهر بودن با برادر بيش از سه روز.

ـ پيامبر خدا(ص ): قهر بيش از سه روز,روا نيست .

ـ بعد از سه روز, قهر بودن جايزنيست .

ـ روا نيست كه مؤمن بيش از سه روزبا برادرش قهر باشد.
ـ از يكديگر نبريد و به هم پشت نكنيد و با هم دشمنى مورزيد و نسبت به يكديگر حسادت نورزيد و بـا هم , اى بندگان خدا, برادر باشيد بر هيچ مسلمانى روا نيست كه بيش از سه روز با برادرش قهر كند.
ـ بـراى هيچ مؤمنى روا نيست كه بيش از سه روز با مؤمنى قهر كند بعد از سه روزبايد به ديدارش رود و بـه او سـلام كـنـد اگـرجـواب سلامش را داد, هر دو در ثواب شريك هستند و اگر جواب سلامش را ندادگنهكار است و سلام كننده از حالت قهر درآمده است .

ـ قـهـر كـردن بيش از سه روز روانيست پس اگر با هم رو به رو شدند و يكى ازآن دو سلام كرد و ديـگرى جواب سلامش راداد, هر دو در ثواب شريك هستند, ولى اگرجوابش را نداد, آن كه سلام كرده از گناه مبراست و ديگرى گنهكار است .

ـ به يكديگر پشت نكنيد و از هم نبريد وبا هم , اى بندگان خدا, برادر باشيد قهر كردن دو مؤمن سه روز اسـت , اگـر (پـس از سـه روز) با هم صحبت نكردند خداوند عزوجل از آن دو روى گرداند تا زمانى كه با هم صحبت كنند.
ـ هيچ گاه دو مردى كه به اسلام درآمده اند از يكديگر قهر نكنند, مگر اين كه يكى از آنان از اسلام خـارج شـود, تا آن كه به سوى آن چه از آن خارج شده است برگرددو بازگشت او به اين است كه نزد آن ديگرى برود و به او سلام كند.
ـ اگـر دو مرد به اسلام درآيند و سپس از يكديگر قهر كنند, يكى از آن دو از اسلام خارج شود تا آن كه برگردد, يعنى آن كه مقصر است .

ـ امام باقر(ع ): هيچ دو مؤمنى بيش ازسه روز با يكديگر قهر نكردند, مگر اين كه در روز سوم من از آن دو بيزار شدم عرض شد: يابن رسول اللّه , آن كه ظالم و مقصراست , آرى (حقش همين است ) اما مـظـلـوم چـرا؟
فرمود: چرا آن مظلوم پيش مقصرنمى رود و نمى گويد: مقصر من هستم , تاآشتى كنند؟
.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): هر دو مسلمانى كه باهم قهر كنند و سه روز به قهر خود ادامه دهندو آشتى نـكـنـنـد, هر دو از اسلام بيرون روند وميان آنان هيچ پيوند دينى نباشد و هركدام ازآن ها پيش از ديگرى با برادرش حرف بزند, در روز حسابرسى جلوتر به بهشت رود.
ـ بـر هيچ مسلمانى روا نيست بيش ازسه شب با برادرش قهر كند و با هم رو به روشوند و هريك از ديگرى روى برگرداندبهترين آن دو نفر كسى است كه ابتدا به سلام كند.
ـ (بر هيچ دو نفر مسلمانى ) روا نيست كه بيش از سه (شب ) با هم قطع رابطه كنند,زيرا اگر بيش از سـه شـب قـطع رابطه كنند,هرگز با هم در بهشت جمع نمى شوند و هركدام از آن ها زودتر از ديگرى رابطه اش رابرقرار كند, گناهانش پاك مى شود و اگر به اوسلام كرد و او جوابش را نداد و سلامش رانپذيرفت , جواب او را فرشته بدهد و جواب آن ديگرى را شيطان .

هدايت .

هدايت عمومى خداوند.

قرآن :.
((گفت : پروردگار ما آن كسى است كه هر چيزى راخلقتى كه در خور اوست داد, سپس هدايت كرد)).
((خدا نور آسمان ها و زمين است )).
تفسير.
آيه ((قال ربنا الذى اعطى كل شئ خلقه ثم هدى )), سياق اين آيه ـ كه در جواب اين پرسش فرعون ((پـس پـروردگـار شما كيست اى موسى ؟
))آمده است ـ مى رساند كه كلمه ((خلقه )) به معناى اسـم مـصـدر است و ضمير آن به ((شئ )) بر مى گرددبنابراين , مقصود از آن وجود خاص هر شئ است .

هـدايـت به معناى اين است كه راه هر چيزى راكه او را به مقصودش مى رساند به او نشان دهيم و يـابـه مـعـنـاى رسـانـدن آن شئ به مطلوب و هدفش مى باشد كه البته هر دو معنا در حقيقت به مـعـناى واحدى برمى گردد و آن عبارت است از نوعى رساندن شئ به مطلوبش حال يا با رساندن خود آن شئ به مطلوب و هدفش يا قرار دادن آن در طريقى كه او را به مطلوب مى رساند.
در ايـن آيـه واژه هـدايـت مـطلق آمده و از هدايت شده و هدفى كه به سوى آن راهنمايى مى شود ذكـرى بـه مـيـان نـيـامـده است و در كلام چيزى كه بتواند مفعول ((هدى )) واقع شود جز كلمه ((شـئ )) نـيـسـت بـنـابراين ,چنين پيداست كه مراد, هدايت همه چيز ـ همان چيز پيشگفته ـ به مـطـلـوب و هدفش مى باشد ومطلوب آن هم همان غايت و هدفى است كه وجودش به آن ارتباط دارد و بـه آن مـنـتـهى مى شود وبراى آن آفريده شده است و معناى هدايت آن به سوى آن غايت , حـركـت دادنـش بـه سوى آن مى باشدهمه اين برداشت ها از راه مناسبت اجزاى اين جمله و آيه با يكديگر است .

پـس , بازگشت معناى آيه به اين مى شود كه خداوند ميان هر پديده اى , به سبب نيروها وابزارهايى كـه در وجـودش قرار داده , با آثار آن كه آن را به غايت وجودش مى رساند, رابطه برقراركرده است براى مثال , جنين انسان ـ كه يك نطفه شكل يافته در صورت انسان است ـ در درون خودمجهز به نـيروها و ابزارهايى است متناسب با افعال وآثارى كه جنين را در جان و جسم به كمال مى رساندو بـه صـورت انـسـانى كامل در مى آورد پس , به نطفه آدمى , با استعدادى كه در آن قرار داده شده , خـلقت خاص او, يعنى همان وجود خاص انسانى , داده شده است و سپس به وسيله قوا و ابزارى كه در او نـهـاده شده , به سوى مطلوب و غايتش كه همان غايت وجود انسانى و كمال نهايى مخصوص اين نوع است , هدايت و حركت داده شده است .

از ايـن جـاسـت كـه مـعـنـا و مـفهوم عطف كلمه ((هدى )) بر جمله ((اعطى كل شئ خلقه )) به وسـيـله كلمه ((ثم )) و اين كه مراد از آن تاخر رتبى است معلوم مى شود, زيرا سير و حركت شئ در مرتبه بعداز وجود او قرار دارد و اين تاخر در موجودات جسمانى , به نحوى هم تاخر تدريجى زمانى است .

هـمـچـنـيـن روشـن شد كه مراد از هدايت , هدايت عمومى است كه همه اشيا را در بر مى گيرد, نـه هـدايت مخصوص به انسان ها و اين از طريق تحليل و شكافتن معناى هدايت خاص (انسان ها) و تـعـمـيم آن از طريق حذف خصوصيات به دست مى آيد,چرا كه هدايت كردن انسان در حقيقت با نشان دادن راه رساننده به مطلوب به اوست و راه عبارت است از آن چه موجود هدفدار را به هدفش مـى رسـاند وارتباط مى دهد بنابراين , هر پديده اى كه مجهز به تجهيزاتى باشد كه او را به يك چيز ارتـبـاط و بـه سـمـت آن حركتش دهد, در حقيقت به سوى آن چيز هدايت شده است پس , به اين اعـتـبار هرپديده اى با تجهيزات وامكاناتى كه در اختيارش نهاده شده به سمت كمال خود هدايت شده و هدايت كننده خداوند سبحان است .

بـنـابـراين , نظام كنش و واكنشى كه در اشياوجود دارد ـ و يا بگوييد: نظام جزئى مخصوص به هر مـوجـودى و نـظـام عمومى و فراگيرى كه همه نظام هاى جزئى را, به لحاظ ارتباط اجزاى آن ها بـايـكـديـگـر و انـتـقال اشيا از جزئى به جز ديگر, در برمى گيرد ـ مصداق هدايت خداوند متعال مـى باشد واين خود از نگاهى ديگر مصداق تدبير اوست و مامى دانيم كه تدبير به خلقت و آفرينش منتهى مى شود به اين معنا كه همان كسى كه تدبيرموجودات منتهى و منسوب به اوست , هموست كه موجودات را هستى بخشيده است بنابراين , هروجودى يا هر صفتى كه در وجود و هستيى هست به او منتهى مى شود و قائم به وجود اوست .

پـس , روشـن شـد كـه كـلام مورد بحث , يعنى آيه ((الذى اعطى كل شئ خلقه ثم هدى )), شامل برهان براين مطلب است كه پروردگار هر موجودى خداوندمتعال است و پروردگارى جز او وجود نـدارد, زيـراخلقت موجودات و ايجاد آن ها مستلزم اين است كه خداوندمالك وجود اين اشيا باشد ـ چون موجودات قائم به او هستند ـ و هم مالك تدبير كار آن ها.
ايـن جـاسـت كـه روشـن مـى شـود, آيـه شريفه ازيك نظم طبيعى برخوردار است و سياق آن بر طـبـق مـقـتـضـاى مـقام پيش رفته است , چون مقام , مقام دعوت به توحيد و اطاعت از فرستاده خـداسـت فـرعون بعد از شنيدن سخنان دعوتگر موسى (ع ),عكس العملى نشان داد كه حاصل آن تغافل از اين نكته بود كه خداى متعال پروردگار او مى باشد وسخن موسى و هارون را بر اين حمل كـرد كه آن دواو را به سوى پروردگارشان مى خوانند لذا پرسيد:پروردگار شما دو تن كيست ؟
با چنين سؤالى جاداشت كه جواب داده شود پروردگار ما همان پروردگار جهانيان است , تا ربوبيت خـداونـد هـم شـامـل خودشان و هم شامل فرعون و ديگران بشودليكن در پاسخ به فرعون جوابى بـلـيـغ ‌تـر و رسـاتـر ازايـن داده شـد, زيـرا گـفـتـنـد: ((پروردگار ما كسى است كه هرچيزى را خلقت درخورش بدادوسپس هدايتش كرد)) بنابراين , علاوه بر اين كه جواب داده شد:پروردگار ما, پـروردگـار هـمـه مـوجـودات اسـت ,برهان بر اين مدعا را نيز افاده كرد اما اگر گفته شده بود: پروردگار ما پروردگار جهانيان است فقط مدعارا بيان مى كرد و افاده برهان نمى كرد دقت شود.
در ايـن آيـه هـمـچـنـان كـه مـلاحظه مى شود, تنها به اثبات هدايت موجودات پرداخته شده و از تدبيرآن ها سخنى به ميان نيامده است , در صورتى كه ـهمچنان كه اشاره شد ـ مورد هر دو عنوان يكى است علت اين مطلب آن است كه مقام , مقام دعوت وهدايت است و هدايت عمومى خداوند با چنين مقامى مناسبت بيشترى دارد.
ـ امـام رضـا(ع ) ـ در پـاسـخ بـه سـؤال ازآيـه ((اللّه نور السماوات و الارض )) ـ : يعنى هدايتگر اهل آسمان ها و هدايتگر اهل زمين است .

ـ امام على (ع ): اى انسانى كه موزون وهماهنگ آفريده شده اى و در تاريكى هاى زهدانها نشو و نما يافته اى آن گاه از قرارگاه خود به سوى سرايى بيرون آورده شدى كه آن را نديده بودى و راه هاى مـنـافـع آن رانمى شناختى , چه كسى تو را به بيرون كشيدن غذااز پستان مادرت راهنمايى كرد و راه هاى طلب وخواستن در موقع احتياج را به تو شناساند؟
.

هدايت انسان : هدايت عمومى .

قرآن :.
((به راستى كه ما راه را به او نشان داديم , ياسپاسگزار است و يا ناسپاس )).
((و ما هر دو راه (خير و شر) را به او نموديم )).
ـ امام على (ع ): بهترين اندوخته , هدايت است .

ـ هدايت خداوند, نيكوترين هدايت است .

ـ با راهنمايى است كه بينش زيادمى شود.
ـ بايد شعار تو هدايت (و پيمودن راه راست ) باشد.
ـ امـام صـادق (ع ) ـ دربـاره آيه ((انا هديناه السبيل )) ـ : يعنى ما راه را به او شناسانديم , ياآن را در پيش مى گيرد و يا رهايش مى كند.
ـ نيز درباره همين آيه ـ : خداوند راه رابه انسان شناساند يا انسان آن را در پيش مى گيردو در اين صورت سپاسگزار است و يا آن را رهامى كند كه در اين صورت ناسپاس مى باشد.
ـ درباره آيه ((و ما هر دو راه را به اونموديم )) ـ : يعنى راه خير و راه شر را.
ـ درباره آيه ((و بدانيد كه خداوند ميان انسان و دل او حايل مى شود)) ـ : ميان او و اين كه باطل را حق بداند مانع مى شود.
ـ امام على (ع ): هر آينه شما بينا شده ايد,اگر ديده بينا داشته باشيد و شنونده شده ايد, اگرگوش شنوا داشته باشيد و راهنمايى شده ايد, اگرهدايت پذير باشيد.
ـ بـه راه پـيـامـبـرتـان اقـتدا كنيد كه آن برترين راه است و از روش و سنت او پيروى كنيد كه آن راهنماترين روش و سنت است .

ـ خـدا رحـمت كند انسانى (بنده اى ) راكه سخن حكيمانه اى شنيد و آن را پذيرا شد و به راه راست فرا خوانده شد و بدان نزديك گشت وكمربند راهنمايى را گرفت و نجات يافت .

ـ در وصف پيامبر(ص ) ـ : او پيشواى كسى است كه پرهيزگار باشد و بينايى كسى كه در راه راست گام بردارد.
ـ به واسطه ما بود كه در تاريكى ها راه راست را يافتيد و بر ستيغ بلندى و سيادت فرازآمديد.
ـ بـدان كه برترين بندگان خدا در پيشگاه او, پيشواى دادگرى است كه خود در راه راست باشد و بـه راه راسـت رهنمون شود, سنت شناخته اى (از پيامبر) را بر پا دارد و بدعتى ناشناخته را از ميان بردارد.
ـ اى بـنـدگـان خـدا, از محبوبترين بندگان خدا در نزد او بنده اى است كه خداوند او را دربرابر نـفـسـش يارى كرد و از اين رو اندوه را جامه زيرين خود ساخت و ترس (از خدا) را رداى خويش و چـراغ هـدايـت در دل او فروزان گشت و بدين سبب از كور دلى و مشاركت با پيروان هوا و هوس رهايى يافت و از كليدهاى درهاى هدايت و قفل هاى درهاى هلاكت شد.
ـ اى مردم , در راه هدايت , به خاطراندك بودن پويندگان آن , احساس وحشت و تنهايى نكنيد, زيرا مردم بر سر سفره اى گرد آمده اند كه سيرى آن كوتاه و گرسنگيش طولانى است .

ـ بـار خـدايـا, به تو پناه مى برم از اين كه باوجود توانگرى تو نيازمند بمانم , يا با وجودهدايت تو در گمراهى به سر برم .

زنده كردن از طريق هدايت .

قرآن :.
((و هركس , كسى را زنده كند, چنان است كه همه مردم را زنده كرده است )).
ـ امام صادق (ع ) ـ در پاسخ به سؤال ازاين آيه ـ : يعنى كسى كه ديگرى را از گمراهى به راه راست درآورد, مـانـنـد ايـن است كه او رازنده كرده است و كسى كه ديگرى را از راه راست به گمراهى كشاند, او را كشته است .

ـ نيز درباره همين آيه ـ : يعنى او را ازسوختن يا غرق شدن نجات دهد حضرت سپس سكوت كرد و بعد فرمود: تاويل بزرگتر آن , اين است كه كسى را (به راه راست ) دعوت كند و اودعوتش را بپذيرد .

ـ امام باقر (ع ) نيز درباره همين آيه ـ :يعنى از سوختن و غرق شدن نجات بخشد(راوى مى گويد:) عرض كردم : كسى كه ديگرى را از گمراهى به راه راست در آورد چه ؟
فرمود:اين تاويل بزرگتر (و عاليتر) آيه است .

ـ باز درباره همين آيه ـ : يعنى او رانكشد   ((28)) و يا از غرق شدن يا سوختن نجاتش دهدو يا از همه اين ها بالاتر, او را از گمراهى به هدايت كشاند.
ـ ابـوبـصـيـر مـى گويد از امام باقر(ع ) درباره آيه ((ومن احياها )) پرسيدم , فرمود: يعنى كسى كه ديگرى را از كفر به ايمان در آورد.

ثواب هدايت كردن .

ـ پيامبر خدا(ص ) ـ هنگامى كه على (ع ) رابه يمن فرستاد ـ : اى على , هرگز با كسى جنگ مكن تا ايـن كـه قـبـلا او را (بـه اسـلام ) دعـوت كنى به خدا سوگند, كه اگر خداوند مردى را به دست توهدايت كند برايت بهتر است از آن چه آفتاب برآن طلوع و غروب كند و تو را بر او ولايت است , اى على .

ـ زمـانى كه امير المؤمنين (ع ) در صفين آب را در اختيار گرفت و به اميد متمايل ساختن شاميان به خود و جلب دل هاى آنان و نشان دادن عدالت خود و خوشرفتارى با آن ها, به شاميان اجازه داد تا از آب استفاده كنند, براى چند روزفرستاده اى پيش معاويه نفرستاد و از طرف معاويه نيز كسى نزد حـضـرت نيامد عراقيان چون درنگ حضرت را در صدور فرمان جنگ مشاهده كردند, گفتند: اى امير مؤمنان , ما زن وفرزند خود را در كوفه گذاشته ايم و به اطراف شام آمده ايم تا در اين جا اقامت كنيم ؟
به ما اجازه جنگ بده , چون مردم حرف هايى مى زنند!.
حضرت فرمود: چه مى گويند:.
يـكـى از آنـان گـفـت : مـردم مـى گويند كه تو از مرگ مى ترسى و به همين دليل خوش ندارى جـنـگـى واقـع شـود بـعـضى هم مى گويند كه تودر (حقانيت )جنگ با شاميان دچار شك و ترديد شده اى !.
امـام (ع )فـرمـود: هـيـچ گاه نبوده كه من ازجنگ ترس داشته باشم ! شگفتا! در كودكى وجوانى دوستدار جنگ باشم و در پيرى كه عمربه سر آمده و گاه رفتن نزديك شده است , از آن گريزان و ترسان !.
اما اين كه مى گويند من در (حقانيت ) جنگ با اين جماعت دچار شك و ترديد شده ام , اگر بنابود در ايـنان شك كنم درباره بصريان (جنگ جمل ) شك مى كردم به خدا قسم كه من اين كاررا زير و رو كـردم (و درباره اش به دقت انديشيدم ) و ديدم دو راه بيشتر ندارم : يا جنگ ويا اين كه از خدا و رسول او نافرمانى كنم .

امـا مـن در جنگ با اين جماعت تعلل مى ورزم به اميد اين كه شايد همگى و يا دست كم گروهى از آنان به راه راست درآيند, زيرا رسول خدا(ص ) در روز خيبر به من فرمود: اگرخداوند به واسطه تو حتى يك مرد را هدايت كند, برايت بهتر است از هر آن چه خورشيد برآن بتابد.
ـ پـيـامـبر خدا (ص ) به معاذ ـ : اى معاذ,اگر خداوند مردى از مشركان را به دست توهدايت كند, برايت بهتر از آن است كه اشتران سرخ مو داشته باشى .

ـ بـه خـدا قـسم , اگر حتى يك مرد به واسطه راهنمايى تو هدايت شود, برايت بهتر از اشتران سرخ موست .

ـ روايت شده است كه داود(ع ) تنها به صحرا رفت پس خداوند به او وحى فرمود: اى داود, چه شده اسـت كه تو را تنها مى بينم ؟
عرض كرد: معبودا, شوق ديدار تو در جانم شدت گرفته و ميان من و خـلـق تـو حـائل گشته است خداوند به او وحى فرمود: به ميان آنان برگرد, زيرا اگر تويك بنده گريز پا را نزد من بياورى تو را در لوح با صفت ستوده ثبت مى كنم .

ـ پيامبر خدا(ص ) ـ به مردى كه خواهش كرد او را سفارشى كند ـ : به تو سفارش مى كنم كه چيزى را شـريك خدا نگردانى و مردم را به اسلام فراخوان و بدان كه به ازاى هر كس كه دعوت تو را پاسخ دهد, ثواب آزاد كردن بنده اى از فرزندان يعقوب خواهى داشت .

ـ امـام صـادق (ع ): هـرگاه فردى سخن حقى بگويد و كسى به آن عمل كند, براى او همانندپاداش كـسـى باشد كه به آن عمل كرده است وهرگاه سخن گمراه كننده اى بگويد و كسى آن رابه كار بندد برايش همانند گناه كسى باشد كه به آن عمل كرده است .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ): هر كس براى كارى نيك وساطت كند يا به كارى نيك فرمان دهد يااز كارى زشـت بـاز دارد يا به كارى نيك راهنمايى كند و يا در هنگام مشورت آن را نشان دهد, چنين كسى (در انـجام آن كار) شريك است و هر كه به كارى بد و زشت فرا خواند يا به آن راهنمايى كند و يا در هنگام مشورت آن راتوصيه كند, او در آن كار شريك است .

هدايت كردن ويژه خداوند است .

قرآن :.
((در حـقـيـقـت , تـو هـر كـه را دوست دارى نمى توانى راهنمايى كنى , بلكه خداست كه هركه را بخواهدراهنمايى مى كند و او به هدايت پذيران داناتر است )).
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): من (فقط) براى دعوت و رساندن (پيام خدا) برانگيخته شده ام و كار هدايت , هـيـچ در اختيار من نيست و ابليس نيز براى آراستن (گناهان درنظر مردم ) آفريده شد و در كار گمراه كردن هيچ اختيارى ندارد.
ـ خداوند جل جلاله فرمود: اى بندگان من , همه شما گمراهيد, مگر كسى كه من هدايتش كنم و همه شما نيازمنديد, مگركسى كه من توانگرش سازم و همه شماگنهكاريد, مگر كسى كه من او را از گناه نگهدارم .

كسانى كه خداوند آنان را هدايت مى كند.

قرآن :.
((هيچ مصيبتى جز به اذن خدا نرسد و كسى كه به خدا بگرود, دلش را به راه آورد و خدا (ست كه ) به هرچيزى داناست )).
((اين است كتابى كه در (حقانيت ) آن هيچ ترديدى نيست (و) مايه هدايت تقواپيشگان است )).
((و كسانى كه كافر شده اند مى گويند: چرا از جانب پروردگارش معجزه اى بر او نازل نشده است ؟
بگو: درحقيقت خداست كه هر كه را بخواهد گمراه مى كند وهركس را (به سوى او) باز گردد, به سوى خود راهنمايى مى كند)).
((و چگونه كفر مى ورزيد, با اين كه آيات خدا بر شماخوانده مى شود و پيامبر او ميان شماست ؟
و هر كس به خدا تمسك جويد, قطعا به راهى راست هدايت شده است )).
((و كسانى كه در راه ما كوشيده اند, به يقين راه هاى خود را به آنان مى نمايانيم و به راستى كه خدا بانيكوكاران است )).
ـ امام صادق (ع ): هر كه به خداى عزوجل تمسك جويد, هدايت شود.
ـ امام على (ع ): هركه با راهنمايى خداراه جويد, خداوند او را به راه درست رساند.
ـ هدايت شد آن كه تقوا را شعار دل خويش ساخت .

ـ هدايت شد آن كه رداى دين بر تن كرد.
ـ هدايت شد آن كه زره صبر و يقين پوشيد.
ـ هدايت شد آن كه ايمانش را خالص گردانيد.
ـ هدايت شد آن كه زمام خويش را به دست خدا و رسول او و ولى امرش سپرد.
ـ مشورت , چشمه راهنمايى است .

ـ هيچ هدايتى چون ياد (خدا) نيست .

ـ هركه راهنمايى جست , دانا گشت هركه دانا گشت , راه يافت و هر كه راه يافت ,نجات پيدا كرد.
ـ امـام صـادق (ع ): هرگاه خداوندخوبى بنده اى را بخواهد نقطه اى سفيد در دل اوپديد آورد و آن گـاه دل در جـسـتـجوى حق برآيد سپس چنين كسى به سوى عقيده شما(تشيع ) شتابانتر آيد تا پرنده به سوى آشيانه اش .

ـ امام على (ع ): و براى شما نشانه اى (قرار داده شده ) است پس با نشانه خود, راه را يابيد.
ـ در وصف كسانى كه به ياد خداهستند ـ : اگر آنان را در آن مقامات پسنديده و حالاتى كه مشهود (فـرشـتـگان )است در ذهن خود مجسم كنى هر آينه نشانه هاى راهنمايى و چراغ هاى در تاريكى را خواهى ديد.
ـ درباره اصناف نهى كنندگان ازمنكر ـ : و آن كه با شمشير به مقابله آن برخيزدتا كلمه خدا رو آيد وكـلـمـه ستمكاران به زير اندر شود او همان كسى است كه راه راست را يافته و در طريق حق قرار گرفته ونور يقين در دلش تابيدن گرفته است .

ـ اگر ندانم كه از تو چه خواهم يا دردرخواست خويش سرگردان بمانم , تو مرابه آن چه صلاح من است راهنمايى كن و دلم را به سوى چيزهايى كه خير من درآن هاست متوجه گردان , زيرا كه اين ازراهنمايى هاى تو دور نيست و برآوردن چنين خواسته هايى براى تو تازگى ندارد.

كسانى كه خدا هدايتشان نمى كند.

قرآن :.
((پـس , اگـر تـو را اجـابـت نـكـردنـد, بدان كه فقطهوس هاى خود را پيروى مى كنند و كيست گمراهتر از آن كه بى راهنمايى خدا از هوسش پيروى كند؟
بى ترديد خدامردم ستمكار را راهنمايى نمى كند)).
((اى پيامبر, آن چه را از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده است ابلاغ كن و اگر نكنى پيام او رانرسانده اى و خدا تو را از (گزند) مردم نگه مى دارد آرى ,خدا گروه كافران را هدايت نمى كند)) .

((براى آنان يكسان است : چه برايشان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى , خدا هرگز آنان رانمى آمرزد خدا گروه فاسقان را هدايت نمى كند)).
((و مـردى مؤمن از خاندان فرعون كه ايمان خود رانهان مى داشت , گفت : آيا مردى را مى كشيد كـه مـى گـويـد:پروردگار من خداست و مسلما براى شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكارى آورده و اگر دروغگو باشد,دروغش به زيان اوست و اگر راستگو باشد, برخى ازآن چه به شما وعده مى دهد به شما خواهد رسيد, زيرا خداكسى را كه افراط كار و دروغزن باشد هدايت نمى كند)).
((آگـاه بـاشيد, آيين پاك از آن خداست و كسانى كه به جاى او دوستانى براى خود گرفته اند (به ايـن بـهانه كه : )ما آن ها را جز براى اين كه ما را هرچه بيشتر به خدانزديك گردانند نمى پرستيم , الـبـته خدا ميان آنان درباره آن چه بر سر آن اختلاف دارند, داورى خواهد كرد درحقيقت , خدا آن كسى را كه دروغپرداز ناسپاس است هدايت نمى كند)).
ـ امام على (ع ): كسى كه هوس بر اوچيره مى آيد, چگونه مى تواند به راه راست درآيد؟
.
ـ در بخشى از نامه خود به معاويه ـ :اما بعد, پندى شكسته بسته و از تو به من رسيد و نامه كسى كه نه بصيرتى دارد تاراهنماييش كند و نه راهبرى كه او را به راه راست و درست كشاند, بلكه هوس او رافراخوانده و او به نداى آن پاسخ مثبت داده و گمراهى زمامش را مى كشد و او دنبال آن مى رود.
ـ در نـامـه اى بـه سـهـل بن حنيف ,كارگزار خود در مدينه , درباره گروهى ازمردم مدينه كه به مـعـاويـه پـيـوسته بودند ـ :گريختن آنان از راه راست و حقيقت وشتابيدنشان به سوى كورى و نادانى , خود,براى اثبات گمراهى آنان كافى است و تو رانيز از (شر) آنان خلاص كرد.
ـ دربـاره صـفـات فـاسـقـان ـ : و ديـگرى كه خود را دانا مى داند, اما دانا نيست , زيرا كه از نادانان مـجموعه اى نادانى و از گمراهان مشتى گمراهى فراهم آورده است پس ,صورتش صورت انسان اسـت و دلـش دل حـيـوان , نـه راه راسـت را مـى شـناسد تا آن رابپيمايد و نه گمراهى را تا از آن دورى گزيند, او مرده زندگان است .

كسانى كه خداوند گمراهشان مى كند.

قرآن :.
((خـدا كـسـانى را كه ايمان آورده اند, در زندگى دنيا وآخرت با سخن استوار ثابت مى گرداند و ستمگران را بى راه مى گذارد و خدا هر چه بخواهد انجام مى دهد)).
((مى گويند: گمشان كرديم , بلكه پيشتر (هم ) ماچيزى را نمى خوانديم , اين گونه خدا كافران را گمراه مى سازد)).
((و بـه يقين , يوسف پيش از اين , دلايل آشكار براى شما آورد و از آن چه براى شما آورد همواره در ترديدبوديد, تا وقتى كه از دنيا رفت , گفتيد: خدا بعد از او هرگزفرستاده اى را بر نخواهد انگيخت اين گونه خدا هر كه راافراطگر شكاك است گمراه مى سازد)).
((خـداى را از اين كه به پشه اى ـ يا فروتر (يا فراتر) ازآن ـ مثل زند شرم نيايد پس كسانى كه ايمان آورده انـدمـى دانـنـد كـه آن (مـثـل ) از جـانـب پـروردگارشان به جاست ولى كسانى كه به كفر گـرايـيـده انـد مـى گويند: خدا از اين مثل چه قصد داشته است ؟
(خدا) بسيارى را با آن گمراه وبسيارى را با آن راهنمايى مى كند, ولى جز فاسقان را باآن گمراه نمى سازد)).
ـ امـام صـادق (ع ) ـ در پـاسخ به سؤال ازآيه ((من يهد اللّه فهو المهتد و من يضلل فلن تجد له وليا مـرشـدا)) ـ : خـداوند تبارك وتعالى در روز قيامت ستمكاران را از (راه رسيدن به ) سراى كرامت خـود مـنـحـرف مـى سـازد و اهـل ايمان و كار شايسته را به سوى بهشت خويش رهنمون مى شود چـنـان كـه خداوند عزوجل مى فرمايد: ((و خداستمكاران را گمراه مى سازد و خدا آن چه بخواهد انجام مى دهد)).
ـ ابـوجـعـفـر(ع ): خـداوند تبارك و تعالى بردبار و داناست در حقيقت بر كسى خشم مى گيرد كه خشنودى او را نپذيرد و از كسى دريغ مى كند كه عطاى او را نپذيرد و كسى راگمراه مى سازد كه هدايتش را نپذيرد.
ـ امام على (ع ): بدانيد كه هر كس حق به او سود نرساند, باطل زيانش رساند و هركه هدايت او را به راه .

راست نياورد, گمراهى و انحراف او را به نابودى كشاند.

برترين هدايت .

قرآن :.
((قطعا اين قرآن به (آيينى ) كه خود پايدارتر است راه مى نمايد و به آن مؤمنانى كه كارهاى شايسته مى كنند,مژده مى دهد كه پاداشى بزرگ برايشان خواهد بود)).
ـ امام على (ع ): قرآن برترين دوهدايت است .

ـ هدايت خدا, بهترين هدايت است .

ـ بـدانـيـد كـه ايـن قـرآن هـمـان مشاورى است كه خيانت نمى كند و راهنمايى است كه گمراه نمى گرداند و سخنگويى است كه دروغ نمى گويد.
ـ هركه از خدا راهنمايى بخواهد وسخن او را راهنما قرار دهد, خداوند او را به آن چه درست تر است رهنمون شود وتوفيق راه راست را به او عنايت فرمايد واستوارش بدارد و او را براى (پاداش )نيكوتر آماده كند.
ـ اى مردم , بدانيد كه هر كه از خداراهنمايى بخواهد كامياب شود و هر كه سخن او را راهنما گيرد به آن چه درست تر واستوارتر است راهنمايى شود.