ميزان الحكمه جلد ۱

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۱۰ -


((چون فرمان ما رسيد و تنور جوشيد, گفتيم : از هر نر و ماده دو تا و نيز خاندان خود را در كشتى بـنـشـان , مـگر آن كس را كه حكم خدا از پيش درباره اش صادر شد و نيزآنهايى را كه به تو ايمان آورده اند و جز اندكى به او ايمان نياورده بودند)).
((اگر از آنان بپرسى : چه كسى از آسمان باران فرستاد و زمين مرده را بدان زنده ساخت ؟
مسلما خواهند گفت : خدا بگو: سپاس خداى راست ولى بيشترينشان درنمى يابند)).
در اين باره بيش از شصت آيه وجود دارد مراجعه كنيد به المعجم المفهرس .
ـ امـام صـادق عليه السلام زن مؤمن از مرد مؤمن كميابتر است و مرد مؤمن از كبريت احمر كدام يك از شما كبريت احمر را ديده است ؟
!.
ـ امـام كـاظـم عليه السلام نه هر كه دم از ولايت ما بزند مؤمن است بلكه آنان همدم مؤمنان قرار داده شده اند.
ـ امـام على عليه السلام اى مردم ! در راه راست , به دليل شمار اندك رهروان آن , احساس تنهايى و ترس نكنيد, زيرا مردم برسفره اى گرد آمده اند كه سيرى آن كوتاه و گرسنگى اش طولانى است .
ـ خداوند زمين خود را از وجود كسى كه به نيازهاى مردم آگاه است و از كسى كه در راه نجات و رستگارى دانش فرا مى گيردخالى نگذاشته است والبته شمار اينان بسيار اندك است خداوند اين را در مـيـان امتهاى پيامبران (گذشته ) روشن ساخته و آنها رانمونه اى براى آيندگان قرار داده است مثلا درباره قوم نوح مى فرمايد: ((و جز اندكى با او ايمان نياوردند)).

نشانه هاى مؤمن .

ـ امام سجاد عليه السلام نشانه هاى مؤمن پنج تاست : پاكدامنى در خلوت و تنهايى , صدقه دادن در تنگدستى , شكيبايى در برابرمصيبت , بردبارى در هنگام خشم و راستگويى با وجود بيم و ترس .
ـ امـام على عليه السلام نشانه ايمان اين است كه اگر جايى راست گفتن بزيان تو و دروغ گفتن به سود بود راستگويى را بر دروغ گويى ترجيح دهى , بيش از مقدارى كه مى دانى سخنى نگويى و در سخن گفتن از ديگران پرواى خدا داشته باشى .
ـ امـام صـادق عـلـيـه الـسلام سه چيز از نشانه هاى مؤمن است : شناخت خدا و شناخت دوستان و دشمنان خدا.
ـ در پـاسخ به اين پرسش كه : مؤمن بودن مؤمن به چه چيز شناخته مى شود؟
ـ : به تسليم در برابر خدا و خشنود بودن به هر آنچه ازغم و شادى كه به او مى رسد.
در اين باره قبلا احاديثى نقل كرديم و در بابهاى آينده نيز نقل خواهيم كرد.

صفات مؤمنان .

ـ امام على عليه السلام مؤمنان به خيرشان اميدمى رود و شرشان به كسى نمى رسد.
ـ مـؤمنان به خود بدگمانند, از فراوانى لغزشهاى خود بيمناكند, از دنيا متنفرند, شيفته آخرتند و در انجام فرامين الهى شتابان .
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مؤمنان آسانگير و نرمخويند.

بهترين مؤمنان .

ـ امـام عـلـى عليه السلام بهترين مؤمنان آن كس است كه از جان و خانواده و دارايى خود (در راه خدا) بيشتر مايه بگذارد.
ـ از مؤمنان آن كس ايمانش برتر است كه داد و ستد و خشم و خشنوديش براى خدا باشد.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بهترين مؤمنان خوش خوترين آنهاست .
ـ ايمان آن مؤمن برتر است كه هرگاه چيزى از او خواسته شد بدهد و اگر كسى چيزى به او نداد بى نيازى جويد.
ـ بهترين مؤمن كسى است كه در خريد و فروش و پرداختن (قرض ) و پس گرفتن (آن ) جوانمرد باشد.
ـ بهترين مؤمن آن است كه دلى پاك و زبانى راستگو دارد.
فضيلت كسى كه ناديده به پيامبر ايمان آورد.
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ايمان كسى كه مرا ديده شگفت آور نيست بلكه شگفتى فراوان از مردمى است كه اوراقى نوشته شده ديدند و به آن , از ابتدا تا انتهايش , ايمان آوردند.
ـ كـى بـرادران خـود را ديـدار مـى كنم ؟
عرض كردند: مگر ما برادران شما نيستيم ؟
فرمود: شما اصحاب منيد, برادران من كسانى هستند كه ناديده به من ايمان آوردند من مشتاق آنانم .
ـ ايمان كدامين آفريدگان براى شما شگفت آورتراست ؟
عرض كردند:فرشتگان , فرمود: آنها كه نزد پـروردگـارشـان هـستند چرانبايد ايمان بياورند؟
! (ايمان آنها تعجبى ندارد), عرض كردند: پس , پـيـامـبـران , فرمود: آنان چرا نبايد ايمان بياوردند در حالى كه وحى برايشان نازل مى شود؟
!عرض كردند: پس , ما, فرمود: شما چرا نبايد ايمان بياوريد در صورتى كه من در ميان شما هستم ؟
! بدانيد شـگـفـت آورتـرين ايمان نزد من ايمان آن مردمى است كه بعد از شما مى آيند و در ميان نوشته ها كتابى را مى بينند (قرآن ) و به آن ايمان مى آورند.
امانتدارى .

امانتدارى .

قرآن .
((و آنان كه پاى بند امانتها و پيمان خود هستند)).
ـ امام على عليه السلام برترين ايمان امانتدارى است و زشت ترين اخلاق خيانت ورزى است .
ـ امـام بـاقـر عـليه السلام سه چيز است كه خداوند عزوجل دست هيچ كس را در آنها باز نگذاشته اسـت : برگرداندن امانت به نيكوكارو بدكار, وفا كردن به عهد و پيمان با نيكوكار و بدكار و نيكى كردن به پدر و مادر , خوب باشند يا بد.
ـ پـيـامـبـر خدا صلى اللّه عليه و آله به نماز و روزه و حج و بخشش و ناله هاى شبانه زياد آنها نگاه نكنيد, بلكه به راستگويى وامانتدارى آنها بنگريد.
ـ امام صادق عليه السلام امانتدارى توانگرى است .
ـ ببين على عليه السلام به سبب چه چيز آن منزلت را نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله پيدا كرد همان را پيروى كن همانا على عليه السلام با راستگويى و امانتدارى آن مقام را نزد پيامبر خداصلى اللّه عليه و آله يافت .
برگرداندن امانت در هر حال واجب است .
ـ امـام صـادق عـلـيـه السلام اگر ضارب و قاتل على مرا امين بشمارد و از من خيرخواهى و با من مشورت كند و من امانتش را بپذيرم , آن را به او باز خواهم گرداند.
ـ از خدا بترسيد وامانت را به كسى كه شما را امين دانسته است , بازگردانيد, زيرا حتى اگر قاتل اميرالمؤمنين عليه السلام امانتى را به من بسپرد هر آينه آن را به او برمى گردانم .
ـ امـام عـلـى عـلـيه السلام امانت را (به صاحبان آنها) برگردانيد, هر چند قاتل فرزندان پيامبران باشند.
ـ امام صادق عليه السلام امانت را به صاحبش برگردانيد , اگر چه قاتل حسين بن على باشد.
ـ امـام عـلى عليه السلام به كسى كه تو را امين قرار داده است خيانت مكن هر چند او به تو خيانت كرده باشد و راز او را فاش مساز اگر چه او راز تو را فاش ساخته باشد.
ـ سوگند مى خورم كه پيامبر خدا ساعتى پيش از وفات خود سه بار به من فرمود: اباالحسن ! امانت را, كم باشد يا زياد, به نيكوكار وبدكار برگردان اگر چه آن امانت نخى باشد يا سوزنى .
ـ امـام صـادق عـلـيـه الـسـلام خـداونـد عـزوجـل هيچ پيامبرى بر نينگيخت مگر با راستگويى و برگرداندن امانت به نيكوكار و بدكار.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ـ آن گاه كه اين آيه را خواند: ((و بعضى از اهل كتابند كه اگر او را امـيـن شـمرى )) ـ : دشمنان خدادروغ گفته اند هر چه در جاهليت بوده زيرپا مى گذارم مگر امانتدارى را, كه بايدامانت را به نيكوكار و بدكار برگرداند.
ـ امـام صادق عليه السلام از خدا بترسيد و امانتها را به سياهپوست و سفيد پوست برگردانيد اگر چه (صاحبش ) حرورى (از خوارج ) باشد يا شامى (از ياران معاويه ).

كسى كه امانتدار نباشد ايمان ندارد.

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله كسى كه امانتدار نباشدايمان ندارد.
ـ كسى كه در دنيا به امانتى خيانت كند و آن را به صاحبش برنگرداند و آن گاه بميرد بر دين من نمرده است و با خدا ديدار مى كنددر حالى كه بر او خشمگين است .
ـ از مـا نـيست آن كه امانت را بى اهميت شمارد و بدين سبب امانتى را كه به او سپرده شده ضايع گرداند.
ـ امام على عليه السلام كسى كه امانتدار نيست ايمان ندارد.

دستاوردهاى امانتدارى .

ـ امام على عليه السلام امانتدارى به صداقت مى انجامد.
ـ هرگاه امانتدارى تقويت شود صداقت زياد گردد.
ـ امانتدارى و وفادارى راستكرداريند.
ـ امانتدارى روزى مى آورد و خيانت در امانت فقر.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله امانتدارى توانگرى مى آورد و خيانت در امانت نادارى .
ـ لقمان عليه السلام فرزندم ! امانت را (به صاحبش ) برگردان تا دنيا و آخرتت سالم بماند وامانتدار باش تا توانگر باشى .

كسانى كه نبايد به آنها امانت سپرد.

ـ پـيـامـبـر خـدا صـلى اللّه عليه و آله كسى كه به فردى غيرامين امانت بسپارد, خداوند ضامن او نيست , زيرا او را از امانت سپارى به غير امين بازداشته است .
ـ امام على عليه السلام شخص به ستوه آمده و رنجيده را امين مشمار.
ـ امام صادق عليه السلام نبايد به كسى كه امانت بدو سپرده اى بدگمان باشى و به خائنى كه او را آزموده اى , امانت مسپار.
ـ امام باقر عليه السلام انسان امين به تو خيانت نكرده بلكه تو به خائن امانت سپرده اى .
ـ اگـر كـسى از بنده اى از بندگان خدا دروغى بشنود و خيانتى ببيند و با اين حال او را بر امانت خـدا امـيـن قـرار دهد سزاوار است كه خداى عزوجل او را درباره اين امانت (كه به خائن سپرده ) گرفتار سازد و عوض و پاداشى هم (در برابر آن امانت از دست رفته ) به وى ندهد.
ـ پـيـامـبـر خـدا صلى اللّه عليه و آله هر كس بداند كسى شرابخوار است و با اين حال به او امانتى بسپرد خداوند ضامن او نيست و مزدو عوضى به او نخواهد داد.
ـ امام باقر عليه السلام كسى كه غير امين را امين و معتمد شمارد, حجتى بر خدا ندارد.
ـ امام صادق عليه السلام براى من فرقى نمى كند كه به خائن امانت بسپارم , يا به كسى كه از امانت مراقبت و نگهدارى نمى كند.

امانت الهى .

قرآن .
((ما اين امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم , از به دوش كشيدن آن سرباز زدند و از آن ترسيدند و انسان آن امانت را به دوش گرفت , او هميشه ستمكار و نادان بوده است )).
ـ امـام على عليه السلام ديگر, گزاردن امانت است و آن كه امانتگزار نيست زيانكار است , امانت به آسـمـانـهـاى افـراشـته و زمينهاى گسترده و كوههاى بلند بر پا داشته عرضه شد چيزى بلندتر, گـسترده تر, فرازتر و بزرگتر از اين سه چيز نيست اگر چيزى به خاطربلندى يا گستردگى يا نـيـرومـنـدى و يـا صلابت امانت را نمى پذيرفت هر آينه اين سه بودند ليكن از عقوبت ترسيدند و چيزى رادانستند كه ناتوانتر از آنها ندانست و او انسان است ((و انسان هميشه ستمكار و نادان بوده است )).
ـ زنديقى از اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيد: مى بينم كه خدا مى فرمايد: (( ما عرضه كرديم امانت را )) ايـن امانت چيست و اين انسان كيست ؟
خداى عزيز حكيم را اين صفت نشايد كه حقيقت را از بـندگان خويش پوشيده دارد امام فرمود: امانتى كه گفتى ,امانتى است كه نبايد و نشايد بود مگر در پيامبران واوصياى آنان .
ـ در حـديـث آمـده اسـت : هرگاه وقت نماز مى رسيد على عليه السلام بيتابى مى كرد و مى لرزيد رنـگ بـه رنـگ مـى شـد عـرض مـى شـد:شـمـا را چـه شـده اسـت اى اميرمؤمنان ؟
مى فرمود: وقـت نمازرسيده است ,وقت امانتى كه خداوندبرآسمانهاوزمين عرضه كردوآنهاازپذيرفتن اين امانت سرباز زدند و از آن ترسيدند.
ـ از امام صادق عليه السلام سؤال شد: مردى به كسى سفارش مى دهد كه : برايم جامه اى خريدارى كن آن مرد به بازار مى رود و دربازار جامه اى مى يابد كه مانند آن را خودش دارد و لذا همان جامه خـود را به او مى دهد (چه حكمى دارد؟
) فرمود: نبايد اين كار رابكند و خود را آلوده سازد خداوند عـزوجـل مـى فـرمـايـد: ((مـا امانت را عرضه كرديم )) حتى اگر جامه خودش از جامه اى كه در بازارديده بهتر باشد, نبايد مال خودش را به او بدهد.
زنهار دادن .

زنهار دادن .

قرآن :.
((مگر كسانى كه به قومى كه ميان شما و ايشان پيمانى است مى پيوندند يا خود نزد شما مى آيند در حـالـى كـه از ايـنـكه يا با شما بايد بجنگند, يا با قوم خود, خسته و دلتنگ شده باشند, و اگر خدا مـى خـواسـت آنان را بر شما چيره مى كرد و با شما به كارزار برمى خاستند, ولى اگر از شما كناره گرفتند و با شما نجنگيدند و از در تسليم وارد شدند خداوند اجازه جنگ با آنان را نمى دهد)).
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله اگر كسى بر جان خود از تو امان خواست او را نكش .
ـ هر كه پيمان بسته اى را بكشد, بوى بهشت را كه از فاصله چهل سال به مشام مى رسد, استشمام نخواهد كرد.
ـ هر كه كسى را بر جانش امان دهد و سپس او را بكشد, من از آن قاتل بيزارم اگر چه مقتول كافر باشد.
ـ هـر كـس مـردى را بـر جـانش امان دهد و سپس او را بكشد در روز رستاخيز پرچمدار خيانت و پيمانشكنى است .

پيماندارى .

ـ امام على عليه السلام ميخهاى عهد و پيمانها را محكم كنيد.
ـ در عـهد نامه اش به اشتر ـ : اگر با دشمن خود پيمانى بستى يا به او جامه زنهار و امان پوشاندى به پيمان خويش وفا كن و با امانت پيمانت را رعايت نما و خود را سپر زنهارى كه داده اى گردان , زيـرا مـردم , با همه خواستهاى گوناگون و آراى پراكنده اى كه دارند,نسبت به هيچ فريضه اى از فرايض الهى همچون بزرگ شمردن وفاى به پيمانها چنان سخت همداستان نيستند.

احترام گذاشتن به پيمانها و زنهارها.

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله كمترين فرد امت من ازطرف آنها مى تواند زنهار دهد.
ـ مـسـلـمـانـان برادرند, خونهايشان يكسان است , كمترين آنها زنهار مى دهد و در برابر بيگانگان يكدست و متحدند.
ـ امـام صـادق عـلـيه السلام ـ در پاسخ به پرسش از معناى اين جمله پيامبر كه كمترين آنهازنهار مى دهد ـ : اگر سپاهى از مسلمانان گروهى از مشركان را محاصره كنند و در همين وضع مردى از مـحـاصـره شـدگـان بـيـايد وبگويد: به من امان دهيد تا بيايم و با فرمانده شما گفتگو كنم و پايين ترين فرد سپاه مسلمانان به آنان زنهار دهد بالاترين فرد آنان بايد به اين زنهار پايبند باشد.
همدمى .

همدمى .

ـ امام على عليه السلام انسان نادان از آنچه دانا بدان خو مى گيرد گريزان است .
ـ جز با حق خو مگير و جز از باطل گريزان مباش .
ـ امام رضا عليه السلام همدمى هيبت را از ميان مى برد.
ـ همدم شدن زياد هيبت و شكوه را از بين مى برد.
ـ امـام صادق عليه السلام سه چيز مايه انس و همدمى هستند: زن سازگار, فرزند صالح و دوست يكرنگ .

انس با خدا.

ـ امام على عليه السلام خدايا! تو با دوستان خودانيس ترينى اگر غربت و تنهايى آنان را به وحشت اندازد ياد تو همدم آنان باشد و اگر مصيبتها بر آنان فرو ريزد به زنهار خواهى از تو, پناه مى برند.
ـ ثمره خو گرفتن با خدا همدم نشدن با مردم است .
ـ چگونه با خدا انس گيرد آن كه از مردم گريزان نيست .
ـ امام عسكرى عليه السلام هر كه با خدا همدم شود با مردم خو نگيرد.
ـ امام على عليه السلام هر كه از مردم كناره گيرد با خداى سبحان خو گيرد.
ـ امام عسكرى عليه السلام نشانه انس گرفتن با خدا كناره گيرى از مردم است .
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هر كه از خوارى گناه به سربلندى طاعت درآيد خداوند عزوجل انيس او شود بى آن كه همدمى داشته باشد و او را كمك رساند بى آن كه مال و ثروتى داشته باشد.
ـ امام صادق عليه السلام هيچ مؤمنى نيست مگر آن كه خدا ايمان او را همدم و دلارام او قرار دهد, چندان كه اگر بر ستيغ كوهى باشد احساس تنهايى نكند.
ـ افسوس و دريغ بر دلهايى كه لبريز از نور است همانا دنيا در نگاه آنان همچون مار پيسه و دشمن زبان نفهم است , همدم خدا هستند و از آنچه خوشگذرانان بدان خومى گيرند گريزانند.

انسان .

كرامت و بزرگوارى آدميان .

قرآن .
((مـا فـرزنـدان آدم را كرامت بخشيديم و بر دريا و خشكى سوارشان كرديم و از چيزهاى خوش و پاكيزه روزيشان داديم و بر بسيارى از آفريدگانمان برتريشان داديم )).
ـ پـيـامـبـر خدا صلى اللّه عليه و آله هيچ چيز نزد خدا گراميتر از فرزند آدم نيست عرض شد: اى پيامبر خدا! و نه فرشتگان ؟
! فرمود:فرشتگان , بسان خورشيد و ماه مجبورند.
ـ هيچ چيزى نيست كه از هزار همتاى خود بهتر باشد مگر انسان .
ـ امـام صـادق عـليه السلام شبى كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله به معراج برده شد وقت نماز رسيد جبرئيل اذان و اقامه گفت و سپس عرض كرد: اى محمد! (براى امامت نماز) پيش برو پيامبر خدا صـلـى اللّه عـليه و آله فرمود: تو پيش برو, اى جبرئيل ! جبرئيل گفت :از آن زمان كه به ما دستور داده شد بر آدم عليه السلام سجده كنيم خود را بر آدميان مقدم نمى داريم .
ـ امـام بـاقر عليه السلام ـ بعد از بيان درگذشت آدم عليه السلام ـ : تا آن كه نوبت نماز خواندن بر (جنازه ) آدم رسيد هبة اللّه گفت : اى جبرئيل ! جلو برو و بر آدم نماز بخوان جبرئيل عليه السلام به او (فـرزنـد آدم ) گفت : اى هبة اللّه ! خداوند به ما دستور داد كه در بهشت بر پدرت سجده آوريم , پس ما را نسزد كه بر هيچ يك از فرزندانش امامت كنيم .

شرافت مؤمن .

ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هيچ چيز سراغ نداريم كه از هزار همتاى خود بهتر باشدمگر مرد مؤمن را.
ـ امـام بـاقـر عـليه السلام خداوند هيچ آفريده اى نيافريد كه از مؤمن نزد خدا گراميتر باشد, زيرا فرشتگان خدمتگزار مؤمنان هستند.
آنچه انسان را بر فرشتگان برترى مى دهد.
ـ امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين پرسش عبداللّه بن سنان كه : فرشتگان برترند يا آدميان ؟
ـ : امـيرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام فرموده است : خداوند در فرشتگان فقط عقل نهاده است و نه خواهش نفسانى و در ستوران ميل و خواهش نهاده است وعقل نه و در بنى آدم هر دو را نـهـاده اسـت پس , آن كه عقلش بر خواهشش چيره آيد از فرشتگان بهتر است و هر كه خواهشش برخردش غالب گردد از ستوران بدتر است .
ـ امام على عليه السلام انسان داراى نفس ناطقه (و مدرك معقولات )آفريده شده است , اگر آدمى آن را بـا عـلـم و عـمـل تزكيه كند و بپروراند با گوهرهاى اوليه علتهايش (با ذات عقول مقدسه ) همسان گردد و هرگاه تركيبش معتدل شود و از اضداد جدا گردد (خصلتهاى اخلاقى در او به اعـتـدال گـرايـد و از افراطو تفريط سالم مانند) با آن هفت آسمان قوى و محكم (نفوس فلكيه ) شريك شود.

فلسفه آفرينش انسان .

قرآن .
((و چـون پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمين خليفه اى مى آفرينم , گفتند: آيا كسى را مى آفرينى كه در زمين فساد كند و خونها بريزد حال آن كه ما به ستايش تو تسبيح مى گوييم و تو را تقديس مى كنيم ؟
گفت : آنچه من مى دانم شما نمى دانيد)).
((جن و انس را نيافريدم مگر تا مرا پرستش كنند)).
((اگر پروردگار تو خواسته بود, هر آينه همه مردم را يك امت مى كرد, ولى همواره گونه گون خواهند بود مگر آنهايى كه پروردگارت بر آنها رحمت آورده و آنها را براى همين بيافريده است )).
ـ امام على عليه السلام به خدا پروايى فرمان داريد و براى نيكوكارى و فرمانبردارى (از خدا) آفريده شده ايد.
ـ امـام صـادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين پرسش زنديق كه خدا چرا خلايق را آفريد حالى كه به آنها نياز ندارد و از آفريدن آنهاناگزير نيست و بازيچه كردن ما نيز شايسته او نيست ؟
ـ : آفريدگان را بيافريد تا حكمت خود را نشان دهد و علم خود را به كار زند وتدبير خويش را بگذراند.
ـ امـام على عليه السلام ـ در هنگام فرا خواندن مردم به جهاد ـ خداوند با دين خود شما را گرامى داشت و براى پرستش خويش شما را بيافريد, پس در اداى حق او بكوشيد.
ـ خـداى تـعالى مى فرمايد: فرزند آدم ! تو را نيافريدم تا سودى كنم بلكه آفريديمت تا تو از من سود برى پس , به جاى هر چيز مرا برگزين , زيرا من ياور تو به جاى هر چيزهستم .
ـ امام حسين عليه السلام اى مردم ! خداى عزوجل بندگان را نيافريد مگر تا او را بشناسند چون او را شـنـاخـتـنـد بپرستندش و چون اورا بپرستند از پرستش جز او بى نياز شوند مردى عرض كرد: فرزند پيامبر خدا! پدر و مادرم فدايت بادا! شناخت خدا چيست ؟
فرمود: شناخت اين است كه مردم هر زمانى امام وپيشواى واجب الطاعه خود را بشناسند.
ـ امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه ((جن و انس را نيافريدم مگر تا مرا بپرستند)) ـ : آنان را براى عبادت آفريد.
ـ عـلـى بن ابراهيم ـ نيز از آن حضرت ـ : آنان را براى امر و نهى و تكليف آفريد آنان را نيافريد تا به زور عبادت كنند بلكه براى آزمايش آفريد تا به وسيله اوامر و نواهى خود ايشان را بيازمايد.
ـ امام صادق عليه السلام در تفسير آيه ((پيوسته گونه گونند مگر آن كس كه خدايت بر او رحمت آورد و بـراى هـمـيـن آنان راآفريده است )) ـ : آنان را بيافريد تا كارى كنند كه مستوجب و سزاوار رحمت خدا شوند و خداوند بر ايشان رحمت آورد.
ـ امـام عـلـى عـليه السلام آنچه آفريد نه براى افزودن بر قدرتى (از خود) بود و نه به خاطر بيم از پـيـشـامـدهـاى زمان و نه براى آن كه در مصاف با همتايى جنگجو و شريكى كه در مال خود بر او بـرترى مى جويد و مخالفى كه در تبار خود بر او فخر مى فروشد, يارى طلبد, بلكه آنان آفريدگانى هستند پرورده و بندگانى بيمقدار.
ـ امام صادق عليه السلام خداوند تبارك و تعالى آفريدگان خود را بيهوده نيافريد و آنان را به خود رها نكرد بلكه آفريدشان تاقدرت خويش را نشان دهد و تكليف طاعت خود را به دوش آنها نهد تا با آن سزاوار خشنودى او شوند آنان را نيافريد تا از آنهاسود برد و يا زيانى را به وسيله آنها از خود دور سازد بلكه آفريدشان تا به ايشان سود رساند و به نعمت جاودان برساندشان .
ـ در تـفـسير آيه ((و همواره گونه گونند مگر آن كس كه پروردگارت به وى رحم آورد و براى هـمـيـن آنها را آفريدم )) ـ : آنان راآفريد تا كارى كنند كه مستوجب رحمت خدا شوند و او بر آنان رحمت آورد.
ـ مـردى از امام صادق عليه السلام پرسيد: ما براى شگفتى [ ديگران ] آفريده شده ايم ؟
فرمود: مگر تو براى خدا چه هستى ؟
.
عـرض كـرد: بـراى نـابـود شـدن آفريده شده ايم ؟
فرمود: خاموش پسر برادر! براى ماندن آفريده شده ايم .

چگونگى آفرينش انسان .

قرآن .
((اوسـت آن خدايى كه شما را از خاك , سپس از نطفه ,سپس از لخته خونى بيافريده است آن گاه شـمـا را كودك از رحم مادر بيرون آورد, تا به سن جوانى برسيد و پير شويد بعضى از شما پيش از پيرى بميرند و بعضى به آن زمان معين مى رسيد و شايد به عقل دريابيد)).

ناتوانى انسان .

قرآن .
((انسان ناتوان آفريده شده است )).
ـ امـام على عليه السلام بينوا آدمى ! مرگش پوشيده است و بيماريهايش نهفته و كردارش نگاشته شـده پـشـه اى او را مـى آزارد و جـرعـه اى گلوگير از پاى در مى آوردش و عرق وى را گنديده مى كند.

معيار انسان (1).

ـ امـام عـلـى عـليه السلام آدمى شبيه ترين چيز به ترازوست يا با نادانى سبك مى شود و يا با علم و دانش سنگين مى گردد.

معيار انسان (2).

ـ امـام عـلـى عـليه السلام (ارزش ) انسان به دو عضو كوچك اوست : دل و زبان چون بجنگد با دل جنگد و چون زبان باز كند واضح و رسا بگويد.
ـ انسان دو فضيلت و برترى دارد: خرد و گفتار با خرد بهره مى گيرد و با گفتار بهره مى رساند.
ـ اصل و تبار انسان دل اوست و خرد او دينش و مردانگى اش آن جا كه خود را قرار دهد.
ـ انسان با گفتار خود اندازه گرفته مى شود و با كردارش ارزيابى مى گردد.
ـ (ارزش ) انـسان به هوش اوست نه به شكل و شمايلش , (ارزش ) انسان به همت اوست نه به مال و اندوخته اش .

ويژگى انسان كامل .

ـ امـام عـلـى عليه السلام خرد خويش را زنده كرده و نفس خود را ميرانده است چندان كه (اندام ) درشـت او نزار شد و خشونتش لطيف نورى بس درخشان براى او تابيد وراهش را روشن ساخت و او را در راه راست راند.
ـ همواره خدا را ـ كه نعمتهايش گرانبهاست ـ در برهه اى پس از برهه اى و در زمان ميان آمدن دو پـيـامـبـر, بـنـدگانى است كه از در انديشه شان با آنان راز مى گويد و از در خردشان با ايشان در گفتار است آنان اينچنين چراغهايى در آن تاريكيها بوده اند وراهنمايان در آن شبهه ها.

ظروف طلا و نقره .

ـ ابـن بـزيـغ : از ابـوالحسن الرضا عليه السلام درباره ظرفهاى طلا و نقره پرسيدم , آن حضرت اين ظرفها را ناخوش داشت .
ـ امام صادق عليه السلام در ظرفهاى زرين و سيمين غذا نخور.
ـ امـام كـاظـم عـلـيه السلام ظروف زرين و سيمين كالاى كسانى است كه (به خدا و معاد) يقين ندارند.
1 ـ البخل :((بخل ))441 .
1 ـ البدعة :((بدعت ))451 .
1 ـ البدا:((بدا))459 .
1 ـ الابدال :((ابدال ))465 .
1 ـ التبذير:((ولخرجى ))469 .
1 ـ البر:((نيكوكارى ))473 .
1 ـ البرزخ :((برزخ ))479 .
1 ـ البركة :((بركت ))485 .
1 ـ البرهان :((برهان ))491 .
1 ـ البشر:((خوشرويى ))495 .
بخل .

بخل .

قرآن .
((آنان كه بخل مى ورزند و مردم را به بخل فرمان مى دهندو آنچه را كه خداوند از فضل خويش به آنان داده است پوشيده نگه مى دارند و ما براى كافران عذابى خوار كننده فراهم آورده ايم )).
((آگـاه بـاشيد كه شما را دعوت مى كنند تا در راه خدا انفاق كنيد بعضى از شما بخل مى ورزند و هـر كـس كـه بخل ورزد در حق خود بخل ورزيده است زيرا خدا بى نياز است و شما نيازمندانيد و اگر روى برتابيد به جاى شما مردمى ديگر آرد كه هرگز همسان شما نباشند)).
ـ امـام عـلـى عـليه السلام بخل در بردارنده بديهاى هر عيبى است و افسارى است كه (بخيل ) به وسيله آن به سوى هر بدى كشانده مى شود.
ـ امام سجاد عليه السلام من از پروردگارم شرم مى كنم كه براى برادرى از برادران خود از خداوند بـهشت طلب كنم و آن گاه درهم و دينار را از او دريغ دارم , زيرا روز قيامت به من گفته خواهد شد : اگر بهشت [ از تو ] بود هر آينه نسبت به آن بخيلتر و بخيلتر وبخيلتر بودى !!!.
ـ امام هادى عليه السلام بخل نكوهيده ترين خوى است .
ـ امام على عليه السلام بخل عيب و ننگ است .
ـ بخل رداى بينوايى است .
ـ امام رضا عليه السلام بخل آبرو را بر باد مى دهد.
ـ امام على عليه السلام بخل ورزيدن به آنچه در دست دارى بدگمانى به معبود است .
ـ هر كه در مال خود بخل ورزد خوار شود و هر كه در دين خود بخل ورزد سربلند گردد.
ـ بخل ورزيدن مايه دشنام بسيار مى شود.
ـ روايت شده : از بخل بپرهيزيد كه بخل آفت است و در انسان آزاده و مؤمن يافت نمى شود بخل با ايمان ناسازگار است .
ـ امـام صـادق عـلـيه السلام اگر خداوند عزوجل براستى پاداش و عوض مى دهد, پس ديگر بخل ورزيدن چرا؟
.
ـ هر كه از بخل برهد به شرافت دست يابد.

بخيل .

ـ امام على عليه السلام آدم بخيل خزانه داروارثان خود است .
ـ بخل همنشين خود را خوار مى دارد و كناره گير از خود را ارجمند.
ـ بخيل اندكى از مال خود را از خويش دريغ مى دارد و همه آن را به وارثانش مى بخشد.
ـ بخيل آبروى خود را بيشتر از آن كه حفظ كند, از بين مى برد.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بخيل از خدا و مردم بدور است و به آتش نزديك .
ـ امام على عليه السلام نگاه كردن به بخيل دل را سخت مى كند.
ـ بخيل هيچ دوستى ندارد.
ـ در شگفتم از بخيل كه فقر و نادارى را كه از آن گريزان است به سوى خود مى شتاباند و توانگرى و ثروتى را كه در پى آن است از دست مى دهد او در دنيا مانند تهيدستان به سر مى برد و در آخرت همچون توانگران از او حسابرسى مى شود.
ـ امام صادق عليه السلام در شگفتم از كسى كه دنيا به او روى آورده است و او بخل مى ورزد, يا دنيا از او رويـگردان است و نسبت به آن بخل مى ورزد, زيرا با وجود رويكرد دنياانفاق به او (آدم بخيل ) زيانى نمى رساند و در صورت پشت كردن دنيا به او بخل و امساك به او سودى نمى رساند.
ـ بخيلان بيش از همه بايد براى مردم آرزوى توانگرى كنند, زيرا وقتى مردم بى نياز شدند از اموال و داراييهاى بخيلان چشم برمى دارند.
ـ در بخل بخيل همين بس كه به خداى خود بدگمان است كسى كه به عوض يقين داشته باشد, بذل و بخشش مى كند.
ـ بخيل نبايد به صله رحم چشم بدوزد.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بيگانه ترين شما از من آدم بخيل بد زبان زشت كردار است .
ـ امام على عليه السلام نياز تو به آدم بخيل خنكتر از زمهرير (سرماى بسيار سخت ) است .
ـ پـيـامـبـر خدا صلى اللّه عليه و آله در روز رستاخيز آتش با سه نفر سخن مى گويد و به ثروتمند مـى گـويد: اى كسى كه خداونددنيايى فراوان و فراخ و سرشار به تو داد و فقير اندكى قرض از تو خواست و تو ندادى و بخل ورزيدى پس (آتش ) او را فرومى بلعد.

ويژگيهاى بخيل .

ـ امام صادق عليه السلام بخيل كسى است كه مالى را به ناروا به دست آورد و آن را بيجا خرج كند.
ـ پـيـامـبـر خدا صلى اللّه عليه و آله بخيل واقعى كسى است كه از پرداخت زكات واجب مال خود سرباز مى زند و از بخشش به قوم وخويشان خود دريغ مى ورزد و در جز اين موارد تبذير مى كند.
ـ امـام كـاظـم عليه السلام بخيل كسى است كه در پرداخت آنچه خدا بر او واجب كرده است بخل ورزد.
ـ پـيـامـبـر خـدا صـلى اللّه عليه و آله مردان چهار گروهند: بخشنده , بزرگوار, بخيل و فرومايه بـخـشـنـده كـسـى اسـت كـه مـى خورد ومى خوراند, بزرگوار كسى است كه خود نمى خورد و مـى خـورانـد, بـخـيل كسى است كه مى خورد و به كسى چيزى نمى دهد و فرومايه كسى است نه مى خورد و نه به كسى مى دهد.
ـ بخيل واقعى كسى است كه نام من نزد او برده شود و بر من درود نفرستد.
ـ امام صادق عليه السلام بخيل كسى است كه از سلام كردن بخل ورزد.

بخيل كمتر آسايش دارد.

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آدم بخيل كمتر از همه مردم آسايش دارد.
ـ امام صادق عليه السلام بخيل آسايش ندارد.
ـ امام رضا عليه السلام ـ از پدران بزرگوارش ـ : اميرالمؤمنين عليه السلام اين شعر را مى خواند:.
مردمان با قدرت آفريده شدند.
برخى از آنان بخشنده اند و برخى ديگر بخيل .
آن كه بخشنده است در آسودگى است .
اما بخيل در نحوستى دير پاى است .

بخيلترين مردم .

ـ پـيـامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بخيلترين مردم كسى است كه در پرداخت آنچه خدا بر او واجب گردانيده است بخل ورزد.
ـ امـام عـلـى عـليه السلام بخيلترين مردم كسى است كه مال خويش را از خود دريغ دارد و براى وارثانش بگذارد.
ـ دريغ كردن از پرداخت اموالى كه خدا واجب كرده است زشت ترين نوع بخل است .
ـ امـام صـادق عـلـيـه السلام اميرالمؤمنين پنج بار شتر   ((19)) خرما براى مردى فرستاد مردى به اميرالمؤمنين عرض كرد: به خدا قسم فلانى از تو (اين مقدار) نخواسته است , يك بار ازپنج بار براى او كـافى است اميرالمؤمنين فرمود: خدا امثال تو را در ميان مؤمنان زياد نكند! من مى بخشم و تو بخل مى ورزى !.
ـ امام على عليه السلام چشم پوشيدن از آنچه در دست مردم است بالاتر از بخشندگى است .
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بخيلترين مردم كسى است كه در سلام كردن بخل ورزد.

نشانه بخل .

ـ امام على عليه السلام بهانه تراشى نشانه بخل است .
ـ انسان بخيل عذر و بهانه مى آورد.

بدعت .

بدعتگذارى .

ـ امـام عـلـى عـليه السلام هيچ بدعتى نهاده نشد مگر آن كه بدان سبب سنتى ترك شد از بدعتها بـپـرهيزيد و راه روشن را در پيش گيريد, بهترين كارها آن است كه پيشينه داشته باشد و بدترين آنها آن است كه نو پديد و بى سابقه باشد.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بدترين كارها آن است كه نوپديد و بى سابقه باشد بدانيد هر بدعتى گمراهى است بدانيد كه هرگمراهى فرجامش آتش است .
ـ پيروى كنيد و بدعت مگذاريد كه آنچه شما را كفايت كند گفته شده است .
ـ امام على عليه السلام چيزى مانند بدعتها دين را ويران و تباه نكرده است .
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مبادا سنتى را بدعتگذارى , زيرا اگر بنده سنت بدى را به وجود آورد گناه آن و گناه كسى كه به آن عمل كند به گردن اوست .
ـ امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله درباره كسى كه (در دين ) نوآورى كند يا نوآورى را پناه دهد سؤال شد, فرمود: او كسى است كه در اسلام بدعتى بگذارد يا بدون حد كسى را مثله كند يا دست به چپاول و غارتى بزند كه نگاههاى مسلمانان به سوى آن كشانده شود (براى مسلمانان تازگى داشته باشد) يا از بدعتگذار دفاع كند يا او را يارى رساند يا كمكش كند.

بدعتگذاران .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بدعتگذاران بدترين مردم و موجودات هستند.
ـ در تـفـسـيـر آيه ((آنان كه دين خود را فرقه فرقه كردند و گروه گروه شدند)) ـ : اينان همان بدعتگذاران و هوا پرستانند توبه آنان پذيرفته نيست من از آنان بيزارم و آنان از من بيزارند.
ـ بدعتگذاران سگهاى اهل دوزخ هستند.

معناى بدعت .

ـ امام على عليه السلام بدعتگذاران كسانى هستند كه با فرمان خدا و كتاب او و پيامبرش مخالفت مى ورزند و بر اساس راى و هواهاى نفسانى خود عمل مى كنند, هر چندشمارشان بسيار باشد.
ـ امام صادق عليه السلام هر كه مردم را به خود فرا خواند, حال آن كه در ميان آنان داناتر و عالمتر از او هست , بدعتگذارى گمراه است .

رويگرداندن از بدعتگذار.

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هرگاه بدعتگذارى راديديد به او رو ترش كنيد.
ـ هر كه به روى بدعتگذار لبخند بزند به نابود كردن دين خود كمك كرده است .
ـ هر كس بدعتگذارى را به وحشت افكند خداوند قلب او را از آرامش و ايمان بياكند.
ـ هر كه از روى نفرت و دشمنى از بدعتگذار روى گرداند خداوند دل او را از آرامش و ايمان لبريز سازد.
ـ هـر كـه از سـر بـغض و دشمنى با بدعتگذار از او روى گرداند خداوند دل او را آكنده از يقين و خشنودى كند.
ـ هر كس نزد بدعتگذارى برود و او را احترام كند در نابودى اسلام كوشيده است .
ـ هرگاه شكاكان وبدعتگذاران پس ازمن را ديديد از آنان بيزارى نشان دهيد و تا مى توانيد به ايشان بد و ناسزا بگوييد و بر آنان بتازيد تا در تباه كردن اسلام چشم طمع ندوزند, مردم را از آنان بر حذر داريـد و از بـدعـتهاى آنان چيزى نياموزيد, بدين سان خداوندبراى شما ثوابها مى نويسد ودرجات شما را در آخرت رفعت مى بخشد.

بدعتگذار و عبادت .

ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هر كس به بدعتى عمل كند شيطان او را با عبادت تنها گذارد و خشوع و گريه بر او افكند.
ـ هـر گاه گناهان بنده به اوج خود رسد اختيار دار چشمان خود گردد و تا بخواهد از آنها اشك فرو ريزد.
ـ امـام عـلـى عـلـيـه السلام سوگند به خدا كه شنيدم پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مى فرمايد: هـرگاه شيطان مردمى را به ارتكاب زشتيها مانند زنا, ميگسارى , ربا خوارى و پليديها و گناهانى ايـنچنين وا دارد عبادت شديد و خشوع و ركوع و خضوع و سجود رامحبوب آنان گرداند و سپس ايشان را به ولايت و پيروى از پيشوايانى كه به آتش فرا مى خوانند, وادار كند.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مؤمن از دل مى گريدو منافق از سر.

بطلان عمل بدعتگذار.