ميزان الحكمه جلد ۲

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۸ -


ـ امام باقر (ع ) : همانا مؤمن به پيكار با نفس خويش اهتمام مى ورزد تا بر هوى و خواهش آن چيره شود.
نفس را راست مى كند و در راه محبت خدا با خواهشهاى نفسانى مى ستيزد وگاهى هم نفس او را به زمين مى زند و لذاپيرو هواهاى آن مى شود.
ـ امام على (ع ) : جهاد آگاهانه با نفس سرلوحه خرد است .

ـ با اين دلها بجنگيد كه دلها زود مى لغزند.

جهاد اكبر (بزرگتر).

ـ امام صادق (ع ) : پيامبر (ص ) سپاهى را به جنگ گسيل داشت .

اكبر همچنان مانده است .

ـ امام على (ع ) : پيامبر خدا (ص ) سپاهى را به جنگ اعزام كرد.
جهاد اصغر را گذارندند ولى جهاد اكبر همچنان بر عهده آنان باقى مانده است .

چيست ؟
فرمود: جهاد با نفس .

خود كند.
ـ روايت مى كنيم كه سرور ما پيامبر خدا(ص ) يكى از اصحاب خود را ديد كه از ماموريتى كه آنها را فـرسـتاده بودبرگشته و با موهاى ژوليده و غبار سفر بر سر و روى و جنگ افزار در ميان به سوى منزل خود مى رود.
فـرمـود: از جـهاد اصغر براى جهاد اكبر برگشتى ! عرض كرد: آيا جهادى بالاتر از جهاد با شمشير هست ؟
! فرمود:آرى , جهاد انسان با نفس خود.
ـ امام على (ع ) : برترين جهاد مبارزه كردن با هواى نفس و باز گرفتن آن از لذتهاى دنياست .

ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : برترين جهاد, جهاد كسى است كه با نفس نهفته در ميان دو پهلوى خود مبارزه كند.
ـ امام على (ع ) : نهايت جهاد, مبارزه انسان با نفس خويش است .

ـ امام باقر(ع ) : هيچ فضيلتى چون جهاد نيست و هيچ جهادى مانند مبارزه با هواى نفس نيست .

ـ امام على (ع ) : بدانيد كه جهاد اكبر جهاد با نفس است , پس به پيكار با نفسهاى خويش پردازيد تا نيكبخت شويد.
ـ پيامبر خدا (ص ) خطاب به اصحابش فرمود: خوش آمديد, از جهاد اصغر به ميدان جهاد اكبر قدم گذاشتيد: جهادبنده با هواى نفس خويش .

ـ برترين جهاد اين است كه به خاطر خداى تعالى با نفس و هواهاى نفسانيت بجنگى .

ـ در پاسخ به سؤال ابوذر از برترين جهاد فرمود: مبارزه انسان با نفس و هواهاى نفسانيش .

شيوه مبارزه با نفس .

ـ امـام صـادق (ع ) : نـفـس خـود را چـون دشمنى دان كه با او مبارزه مى كنى و عاريه اى كه بايد برگردانى , زيرا تو طبيب نفس خويش قرار داده شده اى , نشانه سلامتى به تو شناسانده شده و درد و بيمارى برايت روشن گشته است و به داروراهنمايى شده اى .

ـ امام على (ع ) : در راه طاعت خدا با نفس خود پيكار كن همچون كسى كه با دشمنش مى جنگد و بـر آن چـيـره شوهمچون چيره آمدن خصم بر خصم , زيرا نيرومندترين مردمان كسى است كه بر نفس خويش چيره شود.
ـ با نفس خود بجنگ و از او حسابرسى كن همچنان كه شريك از شريك خود حسابرسى مى كند و حقوق خداوندرا از او مطالبه كن همچنان كه خصم حقوق خود را از خصمش مطالبه مى كند.

جهاد بى امان با نفس .

ـ امـام عـلـى (ع ) : در پـيـكـار بـا نـفـسـت تو را همين بس كه همواره بر آن چيرگى جويى و با خواهشهايش در ستيز باشى .

ـ در حديث معراج پيرامون ويژگى نيكوكاران و آخرت گرايان آمده است : مردم يك بار مى ميرند ولـى آنـهـا بـراثـر مـبـارزه بـا نـفـسهايشان و مخالفت با خواهشهايشان و ستيز با شيطانى كه در رگهايشان جارى است روزى هفتاد بارمى ميرند.
ـ امام على (ع ) : با پيكار بى امان با نفسهايتان زمام آنها را در اختيار خودگيريد.

ثمره مجاهدت .

ـ امام على (ع ) : ثمره مجاهدت مقهوركردن نفس است .

ـ با خواهش (نفس ) خود پيكار كن , بر خشمت چيره شو و با عادتهاى بد خود مخالفت كن تا نفست پاكيزه شود,خردت كمال يابد و از پاداش پروردگارت بهره كامل برى .

ـ بدانيد كه جهاد بهاى بهشت است , پس هر كه با نفس خويش پيكار كند بهشت را مالك شود و آن ارجمندترين ثواب و پاداش الهى است براى كسى كه قدر آن را بشناسد.
ـ جهاد كردن با نفس آن را در ارتكاب گناهان مهار مى كند و از هلاكت و نابودى نگهش مى دارد.
ـ پـيكار با نفس و بازداشتن آن از خواهشهايش درجات را رفعت مى بخشد و حسنات را دو چندان مى كند.
ـ جنگيدن با نفس صلاح و پاكى را به نقطه كمال مى رساند.
ـ پيامبر خدا (ص ) : با مجاهدت مى توان بر عادتهاى بد چيره آمد.
ـ امام على (ع ) : اصلاح نفس با مجاهدت حاصل مى شود.
ـ پيامبر خدا (ص ) : با خواهشهاى خود بجنگيد تا صاحب اختيار نفسهاى خويش شويد.
ـ با خواهشهاى نفس خود بستيزيد, دلهايتان را حكمت فرا مى گيرد.
ـ بـا كم خوردن و كم آشاميدن به جنگ نفسهاى خود رويد, فرشتگان بر سر شما سايه مى فكنند و شيطان از شمامى گريزد.
ـ امام على (ع ) : به اوج اهداف نرسند مگر وارستگان نفس ستيز.
ـ هر كه با نفس خويش پيكار كند تقوا را به سر حد كمال رسانده است .

جهاد 3 ((سختكوشى در راه طاعت خدا)).

سختكوشى در فرمانبرى از خدا.

ـ امـام صـادق (ع ) : در طاعت خدا از جان خود مايه بگذاريد, زيرا هيچ يك از خوبيها و ثوابهايى كه نزد اوست به دست نمى آيد مگر با فرمانبرى از او وپرهيز از حرامهايش .

ـ بـدانيد كه ميان خدا و بندگانش نه فرشته مقربى واسطه شود نه پيامبر مرسلى و نيز هيچ كس ديگر مگر طاعتشان از خداوند, پس در طاعت خدابكوشيد.
ـ در پاسخ به اين پرسش كه : كار خود را بر چه پايه اى استوار كرده اى ؟
فرمود: بر چهار چيز: دانستم كه كار مراكسى جز خود من انجام نمى دهد, از اين رو كوشيدم .

ـ پـيـامـبـر خدا (ص ) : در كار (طاعت خدا) سخت بكوشيد و اگر ناتوانى شما را از عمل سست و درمانده كرد از گناهان خوددارى كنيد.
ـ امام على (ع ) : بر شما باد به تلاش و سختكوشى و مهيا شدن و آماده گشتن و توشه برداشتن از سراى توشه (دنيا).
مبادا زندگى دنيا شما را بفريبد چنان كه ملتهاى گذشته و اقوام پيشين را فريفت .

ـ به طاعت خداى سبحان دست نيابد مگر آن كه تلاش ورزد و نهايت كوشش خود را به كار گيرد.
ـ در انـجـام طـاعات خود را به شكيبايى واداريد و نفسهايتان را از پليدى گناهان به دور داريد تا حلاوت ايمان رابچشيد.
ـ پـيامبر خدا (ص ) : اى گروه مسلمانان ! آستين بالا زنيد كه موضوع جدى است و آماده شويد كه رفـتـن نـزديك است و توشه برداريد كه سفر طولانى است بارهايتان را سبك كنيد كه گردنه اى دشوار فرا روى داريد و جز سبكباران آن را نپيمايند.

در راه خدا چنان كه بايد جهاد كنيد.

قرآن .

((در راه خدا, چنان كه بايد, جهاد كنيد)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : در راه خـدا, چـنـان كه شايسته است , جهاد كن و در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنشگرى مهراس .

ـ در حديث معراج پيرامون ويژگى اهل آخرت آمده است : نفسهاى خويش را به رنج در مى افكنند و طعم آسودگى به آنها نمى چشانند.
ـ امـام على (ع ) در وصف پيامبر خدا (ص ) مى فرمايد: هيچ گاه با دو كار رو به رو نمى شد مگر آن كه سخت ترين را برمى گزيد.

سختكوشترين مردم .

ـ پيامبر خدا (ص ) : سختكوشترين مردم كسى است كه گناهان را فرو گذارد.
ـ امام باقر (ع ) در پاسخ به كسى كه عرض كرد: من در عمل ناتوانم و نماز و روزه كم به جا مى آورم اما سعى مى كنم جز حلال نخورم و جز با حلال نزديكى نكنم فرمود: فرمود: چه جهادى برتر از پاك نگهداشتن شكم و شرمگاه ؟
!.
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : برترين جهاد جهاد كسى است كه صبح خود را با اين نيت آغاز كند كه به احدى ستم روا ندارد.
ـ امام صادق (ع ) : كوششى كه با ورع و پاكدامنى همراه نباشد بى فايده است .

مجاهدت كليد رسيدن است .

قرآن .

((ما راههاى خود را به كسانى كه در راه ما جهاد كنند,نشان مى دهيم .

ـ پيامبر خدا (ص ) : هر كه پيوسته درى را بكوبد سرانجام وارد شود.
ـ امام على (ع ) : هر كه پيوسته درى را بكوبد و اصرار ورزد وارد شود.
ـ هر كس تمام توان خود را به كار گيرد به تمام خواسته خود برسد.
ـ هر كه جوينده چيزى باشد به آن يا بخشى از آن برسد.

توفيق همراه كوشش .

ـ امـام رضا (ع ) : هفت چيز است كه بدون هفت چيز ديگر مسخره آميز است : كسى كه به زبان خود اسـتغفار كند اما در دلش (از گناه ) پشيمان نباشد خودش رامسخره كرده است , كسى كه از خدا بـهـشـت بـخـواهـد اما در برابر سختيها شكيبا نباشد خود را مسخره كرده است , كسى كه توفيق بـخـواهـد امـا نكوشد خودش را به باد تمسخر گرفته است , كسى كه جوياى دورانديشى باشد اما احـتـياط نورزدخود را ريشخند كرده است , كسى كه از آتش دوزخ به خدا پناه برد اما خواهشهاى دنيايى را رها نكند خود را به بادتمسخر گرفته است و كسى كه خدا را ياد كند ليك براى ديدار او نشتابد خود را ريشخند كرده است .

مجاهد درحقيقت براى خودش جهاد مى كند.

قرآن .

((كسى كه جهاد كند جز اين نيست كه به سود خويش جهاد كرده است .

((و هر كه پاك شود براى خود پاك شده است )).
((هر كس كارى شايسته كند به سود خود كرده و هر كس كردار ناشايست كند به زيان خود كرده است )).

كوتاهى كردن در عمل .

ـ امام على (ع ) : زبان تقصير كار, كوتاه است .

ـ كوتاهى در عمل , براى كسى كه به پاداش دادن بر آن اطمينان دارد, زيان است .

ـ كوتاهى , آفت تواناست .

ـ كسى كه در عمل كردن كوتاهى كند خداى سبحان او را به اندوه گرفتار سازد.
ـ هـر كـه در روزگار اميدش (به كار و عمل ) و پيش از فرا رسيدن اجلش كوتاهى كند عمرش را باخته و مرگش مايه زيان اوست .

نادانى .

نادانى .

قرآن .

((ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم ازپذيرفتن آن سرباز زدند و از آن ترسيدند و (اما) انسان آن را به عهده گرفت كه او ستمگر و نادان بود)).
ـ امام على (ع ) : نادانى مرگ است و سستى (در كار سبب ) از دست دادن (آن ).
ـ نادانى براى انسان زيانبارتر است از خوره براى بدن .

ـ نادانى درد است و ناتوانى .

ـ نادانى بدترين درد است .

ـ نادانى مركبى چموش است كه هر كه سوارش شود به سر در آيد و هركه همراهش گردد گمراه شود.
ـ نادانى گام را مى لغزاند.
ـ نادانى مايه مرگ زندگان و جاودانى بدبختى است .

ـ نادانى آخرت را تباه مى كند.
ـ نادانى مايه تباهى همه چيز است .

ـ نادانى ريشه همه بديهاست .

ـ نادانى كان بدى است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : خداوند هرگز (كسى را) به واسطه نادانى عزيز و ارجمند نكرده است .

ـ امام عسكرى (ع ) : نادانى دشمن (انسان ) است .

ـ امام على (ع ) : آزمندى و سيرى ناپذيرى و بخل نتيجه نادانى است .

ـ در دعـاى خـويـش : مـن نـادانم , به سبب نادانيم تو را نافرمانى كردم و به سبب نادانيم مرتكب گـنـاهـان شـدم و به سبب نادانيم دنيا مرا به خود مشغول داشت و به سبب نادانيم از ياد تو غافل شدم و به سبب نادانيم به دنيا دل بستم .

ـ همانا بى رغبتى به نادانى به اندازه رغبت به دانايى است .

ـ نادان را جز تيزى شمشير (از كار خلاف ) باز نمى دارد.

نادانى و كفر.

ـ امام على (ع ) : اگر بندگان وقتى چيزى را نمى دانستند (از اظهار نظر) باز مى ايستادند كافر و گمراه نمى شدند.
ـ امـام بـاقـر (ع ) : اگـر بـندگان آن گاه كه نمى دانستند درنگ مى كردند گرفتار انكار و كفر نمى شدند.

دانش و ايمان .

قرآن .

((آنـان كـه از دانش برخوردار شده اند مى دانند كه آنچه ازجانب پروردگارت بر تو نازل شده حق است و به راه خداى پيروزمند ستودنى راه مى يابند)).
((و تـا دانـشـمـنـدان بـدانـند كه قرآن براستى از جانب پروردگار توست و بدان ايمان بياورند و دلهايشان بدان آرام گيرد.
آورده اند به راه راست هدايت مى كند)).
((آنـان كـه از دانـش و ايـمان برخوردارند, گويند: شما بر وفق كتاب خدا تا روز قيامت در گور آرميده ايد و اين روز قيامت است و شما نمى دانسته ايد)).
ـ پيامبر خدا (ص ) : دانش (مايه ) زندگى اسلام است و ستون ايمان .

ـ امام على (ع ) : ايمان و عمل برادران همزادند و همراهان جدا ناشدنى .

نادان .

ـ امـام عـلـى (ع ) : نـادان بـه عـيـب و تقصير خود آگاه نيست و نصيحت خير خواه خود را (هم ) نمى پذيرد.
ـ نادان مرده است هر چند به ظاهر زنده باشد.
ـ آدم نادان نصيحت بردار نيست و پند و اندرز در او كارگر نمى افتد.
ـ كار درست آدم نادان مانند لغزش دانشمند است .

ـ آدم نادان از آنچه آدم دانا و حكيم با آن انس مى گيرد, مى گريزد.
ـ نـادان صخره اى است كه چشمه اى از آن نمى جوشد, درختى است كه شاخه اش سبز نمى شود و زمينى است كه سبزه اش نمى رويد.
ـ نادان , بنده خواسته هاى نفسانى خود است .

ـ دانـشـمـنـد كـسـى است كه قدر و اندازه خويش را بشناسد و نادان كسى است كه شان خود را نشناسد.
ـ خردمند كسى است كه شان خود را نگه دارد و نادان كسى است كه قدر خويش را نشناسد.
ـ خردمند به كار خود تكيه مى كند و نادان به آرزوى خود.
ـ دانشمند با دل و انديشه خود مى نگردو نادان با چشم و ديده خود.
ـ نادان كسى است كه فريب هوى و هوس و انديشه هاى باطل خود را بخورد.
ـ نادان به همتاى خود گرايش دارد.
ـ هرگز نادانى را نمى يابى جز آن كه در كارهايش يا افراط مى كند يا تفريط.
ـ نادان را هميشه در حال افراط يا تفريط مى بينى .

ـ براستى نادان كسى است كه خواهشها او را برده خود كرده باشد.
ـ نادان , بنده خواسته هاى نفسانى خوداست .

ـ امام هادى (ع ) : نادان اسير زبان خود است .

ـ امـام عـلى (ع ) : نادان هرگاه بكوشد (انكار كند ـ خ ) بيابد و هرگاه بيابد ره الحاد (و انحراف از حق ) در پيش گيرد.
ـ فرمان بردن از نادان نشانگر نادانى است .

ـ هر كه اندازه خود را نشناسد پا از اندازه خويش فراتر نهد.
ـ كار نادان مايه زيان است و دانش او مايه گمراهى .

ـ نعمت و دارايى نادان مانند بوستانى است در زباله دانى .

ـ توانگرى نادان به دارايى اوست .

ـ گمشده جاهل يافت نمى شود.
ـ ثروت نادان به دارايى و آرزوى اوست .

ـ نادان در همه حال بازنده و زيانكار است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : نادان كسى است كه خدا را نافرمانى كند هر چند خوش سيما و بلند پايه باشد.
ـ امام عسكرى (ع ) : پروراندن نادان و ترك دادن كسى از عادتش كارى معجزه آساست .

ـ امام كاظم (ع ) : شگفتى نادان از خردمند بيشتر از شگفتى خردمند از نادان است .

اخلاق نادان .

ـ امـام عـلـى (ع ) : نـادان كسى است كه خود را به آنچه نمى داند دانا شمارد و به راى و نظر خود بـسـنـده كند و پيوسته از دانشمندان دورى كند و از آنان عيب وايراد گيرد و مخالفان خود را بر خطا داند و آنچه را نفهميده گمراه كننده شمارد.
نـمـى دانـد مـنـكـرش شود و آن را دروغ شمارد و از روى نادانى خود گويد: من چنين چيزى را نـمـى شـنـاسم و فكرنمى كنم كه وجود داشته و گمان نمى كنم وجود داشته باشد و كجا چنين چيزى است ؟
و اين از آن روست كه به نظر وراى خود اعتماد دارد و از نادانى خود بى خبر است ! از اين رو به سبب نادانى خويش پيوسته از جهل بهره مند شود وحق را انكار كند و در نادانى سرگشته ماند و از طلب دانش تكبرورزد.
ـ امام صادق (ع ) : يكى از خويهاى نادان اين است كه قبل از شنيدن (مطلب ) پاسخ مى دهد و پيش از آن كه (مقصودگوينده را)بفهمد به مخالفت بر مى خيزد و ندانسته داورى مى كند.
ـ امـام حـسـن (ع ) در وصف يكى از برادران خود مى فرمايد: از حاكميت نادانى به در بود و دست سوى كارى درازنمى كرد مگر آن كه مطمئن مى شد سودى در بر دارد.
ـ پـيـامـبـر خدا (ص ) در پاسخ به پرسش از نشانه هاى نادان فرمود: اگر با او بنشينى تو را به رنج افكند واگر از او كناره گيرى دشنامت دهد, چون چيزى به تو دهد منت گذارد و چون چيزى به او بدهى ناسپاسى كند و اگر رازى را بدوسپارى به تو خيانت ورزد.
ـ خـصـوصيت نادان اين است كه درباره هر كس كه با او آميزش كند ستم روا دارد به فرو دستش دراز دستى كند, برزبر دستش گردنفرازى نمايد و بدون آن كه در سخن بينديشد زبان به گفتار گشايد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : دلـهاى مردمان نادان را طمعها از جا بر كنند و آرزوها به گروگان گيرند و فريبها به بند كشند.

نادانترين مردم .

ـ امام على (ع ) : نادانترين مردم كسى است كه فريفته سخنان ستاينده چاپلوسى شود كه زشت را در نظر او زيبا جلوه مى دهد و خير خواه را دشمن اومعرفى مى كند.
ـ اوج نادانى اين است كه آدمى به نادانى خود ببالد.
ـ پـيامبر خدا (ص ) : خردمندترين مردم نيكوكار ترسان (ازكيفر خدا) است و نادانترين آنها بد كار آسوده خاطر (از عذاب خدا).
ـ امام على (ع ) : بزرگترين نادانى , ناآگاهى انسان از شان و منزلت خويش است .

ـ بزرگترين نادانى اين است كه آنچه را براى تو نمى ماند و تو براى آن نمى مانى زياد جمع كنى .

ـ ستمگرى سرآمد نادانى است .

ـ دشمنى با مردم سرآمد نادانى است .

در نادانى همين بس .

ـ امام على (ع ) : هر چه مى دانى به زبان مياور كه اين نشان نادانى است .

ـ در نادانى دانشمند همين بس كه دانشش با كردارش ناسازگار باشد.
ـ در نادانى مرد همين بس كه آنچه از آن نهى شده انجام دهد.
ـ در نادانى تو همين بس كه به دانش خود مغرور شوى .

ـ در نادانى آدمى همين بس كه قدر و اندازه خود را نشناسد.
ـ امـام صادق (ع ) : دانايى را همين بس كه از خدا بترسى و نادانى را همين بس كه از (عذاب ) خدا غافل شوى .

ـ امام على (ع ) : هر چه را مردم به تو گويند به نادرستى نسبت مده كه اين نشان نادانى است .

معناى نادانى .

ـ امام حسن (ع ) در پاسخ به پرسش پدرش از تفسير نادانى فرمود: زود پريدن روى فرصت پيش از آن كه آن را كاملا به دست آورى و خوددارى كردن از جواب .

ـ امـام صـادق (ع ) : نـادانـى در سـه چيز است : دوست عوض كردن , مخالفت كردن بدون دليل و برهان و پرس و جو ازچيزهاى بيهوده .

ـ امام عسكرى (ع ) : خنده اى كه از روى تعجب نباشد نشانه نادانى است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : از نادانى است كه هر چه مى دانى فاش سازى .

ـ امام على (ع ) : دل بستن به دنيا, با وجود آنهمه رنجهايى كه از او مى بينى , نادانى است .

ـ خواست و آرزوى محال داشتن نادانى است .

دوست نادان .

قرآن .

((عفو را پيشه كن و به نيكى فرمان ده و از جاهلان رويگردان باش )).
ـ امام رضا (ع ) : دوست نادان در رنج و زحمت است .

ـ امام عسكرى (ع ) : دوست نادان در ستوه است .

ـ امام على (ع ) : دوست آدم نادان در معرض گزند و نابودى است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : فرزانه ترين مردم كسى است كه از مردمان نادان بگريزد.
ـ امام على (ع ) : بريدن از نادان برابر است با رابطه برقرار كردن با خردمند.
ـ به دشمن داناى خود اطمينان بيشتر داشته باش تا به دوست نادانت .

انسان دشمن آن چيزى است كه نمى داند.

ـ امام على (ع ) : مردم دشمن آن چيزى هستند كه نمى دانند.
ـ هر كس چيزى را نداند نكوهشش مى كند.
ـ من چهار سخن گفتم و خداوند با فرو فرستادن آيه اى سخنان مرا تصديق كرد .. .
گفتم : هر كه نـسـبت به چيزى نادان باشد آن را دشمن دارد پس خداى تعالى اين آيه را فرو فرستاد: ((چيزى را دروغ شمردند كه به دانش آن دست نيافته بودند)).
ـ با آنچه نمى دانيد دشمنى مورزيد, زيرا بيشتر دانش در چيزهايى است كه شما نمى دانيد.
دوزخ .

دوزخ .

قرآن .

((و هـر كـه را خدا هدايت كند, هدايت شده است و آنهايى كه گمراهشان سازد جز او هيج ياورى نـيـابـند و در روز قيامت در حالى كه چهره هاشان رو به زمين است , كور و لال و كر محشورشان مى كنيم و جهنم جايگاه آنهاست كه هر چه شعله آن فرو نشيند بيشترش مى افروزيم )).
((جهنم در كمين باشد و منزلگاهى براى سركشان )).
ـ امام على (ع ) : آتش فرجام واپس ماندگان است .

ـ دوزخ آتـشـى اسـت كه شعله آن فروكش نمى كند و اسير آن رهايى نمى يابد و شكسته آن بسته نمى شود, گرمايش سخت است و ژرفايش بسيار و آبش چركابه .

ـ بترسيد از آتشى كه ژرفايش ناپيداست و گرمايش سخت و عذابش نو به نو.
و فرياد كمك خواهى شنوده نشود و اندوهى زدوده نگردد.
ـ بترسيد از آتشى كه گرمايش سخت است و ژرفايش دور و زيور آلاتش آهن .

ـ بترسيد از آتشى كه موج خروشان آن تناور است و زبانه اش گسترده و عذابش همواره تازه .

ـ آتـشـى اسـت سـخـت گزنده , امواجش خروشان و بلند, زبانه اش شعله ور, خروشش خشم آلود, فسرده شدنش دورو دير, آتش گيره اش فروزان و تهديدش هراس انگيز.
ـ چگونه بر آتشى صبر كنم كه اگر جرقه اى به كره خاكى اندازد همه گياهانش را بسوزاند واگر كسى به قله كوهى پناه برد گرماى آن او را در آن جا بپزد.
گناهان خود در زبانه دوزخ باشد و از رحمت خدا دور و رانده شده و مغضوب درگاه او؟
!.
ـ پـيامبر خدا (ص ) : اين آتش دنيا يكى از هفتاد جز آتش دوزخ است كه هر يك از آن اجزا گرماى خود را دارد.
ـ دربـاره آيه ((و چون در جايگاه تنگى از دوزخ افكنده شوند)) فرمود: سوگند به آن كه جانم در دست اوست دوزخيان چنان در آتش در فشارند كه ميخ در ديوار.
ـ امـام باقر (ع ) : دوزخيان از شدت دردى كه از عذاب ((دردناك )) مى چشند مانند سگ و گرگ زوزه مـى كـشـند ...چشمانشان كم سوست , كر و لال و كورند, چهره هايشان سياه است و در آتش رانده شده اند و پشيمانند.
ـ پـيـامـبر خدا (ص ) : اهل دوزخ بر اثر آتش چندان درشت مى شوند كه هر يك از دندانهايشان به اندازه كوه احد مى شود.

آتشگيره دوزخ .

قرآن .

((و هـرگاه چنين نكنيد, كه هرگز نتوانيد كرد, پس بترسيد از آتشى كه براى كافران مهيا شده و آتشگيره آن مردمان و سنگها هستند)).
((و اما آنان كه از حق دورند آتشگيره جهنم خواهند بود)).
ـ امـام عـلى (ع ) : بدانيد كه اين پوست نازك را ياراى آتش نيست , پس به خود رحم كنيد, شما در مصيبتها وگرفتاريهاى دنيا آتش را آزموده ايد.
خـونى مى شود و يا شنهاى داغ پايش را مى سوزاند چگونه بيتابى مى كند؟
! پس , چگونه خواهد بود اگر ميان دو لايه از آتش قرار گيرد و همبسترش سنگ و همدمش شيطان باشد؟
!.

كند و زنجيرهاى دوزخ .

قرآن .

((ما براى كافران زنجيرها و كندها و آتش افروخته آماده كرده ايم )).
((آن گاه كه كندها و زنجيرها به گردنشان افكنند و بكشندشان )).
((بگيريدش , زنجيرش كنيد و به جهنمش بكشيد.
ـ امـام صـادق (ع ) ـ از قـول جـبرييل (ع ) به پيامبر خدا(ص ) ـ : اگر يك حلقه از آن زنجير هفتاد گزى به زمين افكنده شوداز گرماى آن دنيا گداخته گردد.

جامه هاى دوزخيان .

قرآن .

((جامه هايشان از قطران است و آتش صورتهايشان رافرو پوشيده است )).
((بـراى آنـان كه كافرند جامه هايى از آتش بريده اند و از بالا بر سرشان آب جوشان مى ريزند, كه به سـبـب آن هـر چـه در درون شـكـم دارند و نيزپوستهايشان گداخته مى شود و نيز براى آنهاست گرزهايى آهنين )).
ـ امـام صـادق (ع ) ـ از گفته هاى جبرئيل به پيامبر خدا (ص ) ـ : اگر يكى از جامه هاى دوزخيان ميان آسمان و زمين آويخته شود همه مردم دنيا از بوى آن بميرند.
ـ امـام عـلـى (ع ) : اى احنف ! اگر دوزخيان را ببينى كه در دره هاى دوزخ سراشيب مى روند و از كـوهـايـش بـالا,تـكـه هـايى از قطران بر آنان پوشانده شده و با تبهكاران و اهريمنان دوزخ همدم گـشـتـه اند و هر گاه براى رهايى ازسوختن كمك بطلبند عقربها و مارهاى دوزخ بر آنان هجوم برند.

خوراك دوزخيان .

قرآن .

((براى دوزخيان خوراكى جز ضريع (خار خشك ) نيست .

كه نه چاق مى كند و نه گرسنگى را باز دارد)).
((هر آينه درخت زقوم , خوراك گناه پيشه است )).
((در آن روز, در آن جا هيچ دوستى نخواهد داشت .

ـ پـيـامبر خدا (ص ) : اگر يك سطل از چرك و خون دوزخيان در شرق عالم ريخته شود بر اثر آن جمجمه كسانى كه در غرب عالمند به جوش آيد.
ـ امـام صـادق (ع ) ـ از قول جبرييل (ع ) به پيامبر خدا (ص ) ـ اگر قطره اى از ضريع (خار خشك ) در آب آشاميدنى مردم دنيا بچكد از بوى گند آن همگى بميرند.
ـ پيامبر خدا (ص ) : ضريع (خار خشك ) چيزى است در دوزخ همانند خار, از صبر زرد تلختر است و از مرداربدبوتر و ازآتش داغتر, خداوند آن را ضريع ناميده است .

نوشيدنى دوزخيان .

قرآن .

((بازگشت همه شما به اوست و اين به يقين وعده خداست .

كافران را به سزاى كفرشان شرابى است از آب جوشان و عذابى است دردآور)).
((و بر سر آن آب جوشان خواهيد نوشيد.
ـ پـيـامـبر خدا (ص ) در باره آيه ((و از زردابه و چرك نوشانده مى شود)) فرمود: اين آب نزديك او برده مى شود و او از آن بدش مى آيد.
شود چهره اش بريان گردد و پوست سرش بيفتد.
نشيمنگاهش بيرون ريزد.
تـكـه تـكه مى شود)) و مى فرمايد: ((چون به استغاثه آب خواهند از آبى چون مس گداخته كه از حرارتش چهره هاكباب مى شود بخورانندشان )).
ـ امـام على (ع ) : هنگامى كه زقوم و خار خشك در شكم دوزخيان , همچون آب جوشان , به جوش آيـد, آب بـخـواهـنـد پس نوشيدنى غساق (خون و چركى كه از پوست تن دوزخيان جارى شود) و صديد (زردابه و چرك ) به آنها داده شود كه آن را با سختى جرعه جرعه مى نوشند و از هر سو مرگ گريبانشان را مى گيرد اما نمى ميرند.
ـ پيامبر خدا (ص ) : اگر يك جرقه از جرقه هاى دوزخ در شرق عالم بيفتد كسانى كه در غرب عالم به سر مى برندگرماى آن را مى يابند.

دروازه هاى دوزخ .

قرآن .

((از دروازه هاى دوزخ در آييد و در آن جاويدان بمانيد.
بد جايگاهى است جايگاه گردنكشان )).
((و جهنم ميعادگاه همه آنهاست .

ـ امـام بـاقر (ع ) درباره آيه ((جهنم هفت در دارد و براى هر در گروهى از آنان ...)) فرمود: به من خبر رسيده ـ و البته خدا داناتر است ـ كه خداوند دوزخ را هفت درك (زير طبقه ) قرار داده است : بـالاتـرين درك جحيم است كه اهلش برفراز تخته سنگى از آن مى ايستند و مغز سرشان به جوش مى آيد همچون به جوش آمدن ديگ .

دوم : لظى , پوست سر را مى كند, هر كه را به حق پشت كرد و از فرمان سرپيچيد به خود مى خواند و آن را كه گردمى آورد و مى اندوخت .

سـوم : سـقـر, نـه هـيچ باقى مى گذارد و نه چيزى را وا مى گذارد, سوزاننده پوست است , نوزده فرشته بر آن گماشته شده اند.
چهارم : حطمه , شعله هايى مى افكند هر يك به بلندى كاخى عظيم .

پـنـجم : هاويه , در آن جا گروهى هستند كه دست به دعا برداشته مى گويند: مالكا! به فريادمان رس .

بـخـواهد كمكشان كند ظرفهاى زردرنگ آتشين به آنان دهد كه در آنها زردابه و چركى است كه چـونـان مس گداخته از پوستهايشان جارى است .
..
ششم : سعير كه در آن سيصد سراپرده از آتش است .

هـفتم : جهنم , كه فلق در آن است (و آن چاهى است در جهنم كه چون دهان باز كند بشدت آتش زبانه كشد كه دردآورترين آتش است .

ـ پـيامبر خدا (ص ) : جهنم را درى است كه جز كسى كه با معصيت خداى تعالى خشم خود را فرو نشاند, از آن واردنمى شود.

ويژگى دوزخيان .

قرآن .

((بسيارى از جن و انس را براى جهنم بيافريديم .

را دلـهـايـى است كه بدان نمى فهمند و چشمهايى است كه بدان نمى بينند و گوشهايى است كه بدان نمى شنوند.
آنهايند, اينان خود غافلانند)).
((پس هر كه طغيان كرده و زندگى اينجهانى را برگزيده , جهنم جايگاه اوست )).
ـ پيامبر خدا (ص ) : هر تندخوى خشن مغرور گردنفراز حريص خسيس و بى خير اهل دوزخ است و اهل بهشت ناتوانان شكست خورده اند.
ـ دو چيز ميان تهى بيش از همه مردم را به دوزخ مى برد: دهان و فرج .

ـ امـام صـادق (ع ) : سـه خوى است كه اگر در مرد باشد مترس و بگو: او دوزخى است :خشونت و بزدلى و بخل .

فخر فروشى .

ـ پيامبر خدا (ص ) : سه خوى از اخلاق دوزخيان است : تكبر, خودپسندى و بد اخلاقى .

چه كسى از آتش مى رهد؟
.

قرآن .

((و هيچ يك از شما نيست مگر اين كه به جهنم درآيدو اين حكمى است حتمى از جانب پروردگار تو.
ـ امام على (ع ) : هرگز از آتش نرهد مگر آن كس كه اعمال دوزخى را واگذارد.
ـ امام رضا (ع ) : هركس از آتش به خدا پناه برد اما خواهشهاى دنيوى را وانگذارد خويشتن را به باد ريشخند گرفته است .

نخستين كسى كه به دوزخ مى رود.

ـ پـيامبر خدا (ص ) : نخستين كسى كه به دوزخ مى رود فرمانرواى قدرتمندى است كه دادگرى نكند و توانگرى كه حقوق مالى خود را نپردازد و تهيدست متكبر.

سبكترين عذاب .

ـ امـام صادق (ع ) : سبكترين عذاب روزقيامت عذاب مردى است كه در آتشى كم عمق قرار دارد ودو كفش و دو بند كفش از آتش به پا دارد.
آتـش مغزش همچون ديگ به جوش مى آيد و فكر مى كند كه در دوزخ عذابى از عذاب او سخت تر نيست درصورتى كه عذاب او در دوزخ سبكترين عذاب است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : از ميان دوزخيان , ابن جذعان سبكترين عذاب را دارد.
جذعان سبكترين عذاب را دارد؟
فرمود: چون او مردم را اطعام مى كرد.
ـ كم عذابترين اهل دوزخ دو كفش از آتش به پا دارد كه از حرارت آنها مغزش به جوش مى آيد.

دوزخيانى كه سخت ترين عذاب را مى چشند.

ـ پـيامبر خدا (ص ) : سخت ترين عذاب را در روز قيامت عالمى مى چشد كه علمش براى او سودى نداشته است .

ـ سـخـت ترين عذاب را در روز رستاخيز مردى مى چشد كه پيامبرى را كشته , يا به دست پيامبرى كشته شده باشد وپيشوايى كه مردم را به گمراهى افكند و پيكر تراش .

ـ امام على (ع ) : كيفر آن كس از همه سخت تر است كه خوبى را به بدى پاداش دهد.
ـ سخت ترين عذاب را در روز رستاخيز آن كسى دارد كه از قضاى الهى خشمگين و ناخشنود باشد.

دره متكبران .

قرآن .

((گفته شود: از درهاى جهنم وارد شويد و در آن تا ابدبمانيد.
ـ امام صادق (ع ) : در جهنم براى متكبران دره اى است به نام سقر.
شكايت برد و خواهش كرد اجازه اش دهد تا نفسى بكشد.
ـ امام باقر (ع ) : در جهنم كوهى است به نام صعدى و در صعدى دره اى است به نام سقر.
نام هبهب كه هر وقت درپوش آن كنار مى رود دوزخيان از گرمايش فغان بر مى آورند.

آسياب جهنم .

ـ امام على (ع ) : در دوزخ آسيابى است كه [ پنج گروه ] را آرد مى كند.
دانشمندان بدكار و قرآن خوانان فاسق و زمامداران ستمگر و وزيران خيانتكار و مباشران دروغگو.

آنچه عذاب دوزخ را سبك مى كند.

ـ امام كاظم (ع ) : در ميان بنى اسرائيل مردى بود مؤمن كه همسايه كافرى داشت .

كـافـر از دنـيا رفت خداوند در دوزخ خانه اى گلى برايش ساخت كه او را از گرماى جهنم حفظ مى كرد و روزيش از غيردوزخ مى آمد.

كسانى كه به دوزخ مى روند.

قرآن .

((آرى , آنـان كه مرتكب كارى زشت مى شوند و در گناه غرقه مى گردند اهل جهنمند و جاودانه در آن )).
((جز اهل شقاوت بدان در نيفتد: آن كه تكذيب كرد و رويگردان شد)).
ـ پـيامبر خدا (ص ) : خداوند از بندگان خود عذاب نكند مگر آنكس را كه در برابر خدا سركشى و نافرمانى كند و ازگفتن لا اله الا اللّه خوددارى ورزد.
ـ هرگز به دوزخ نرود آن كس كه تا زنده بوده چيزى را شريك خدا نكرده و پيش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن نمازش را خوانده باشد.
ـ از وحـيـهـاى خـداوند به عيسى (ع ) : دوزخ سراى جباران و سركشان ستمگر است و جايگاه هر تندخوى خشنى و هر متكبر مغرورى .

ـ امام صادق (ع ) : خداى تبارك و تعالى به عزت و جلال خود سوگند ياد كرده كه يكتا پرستان را هرگز در آتش عذاب ندهد.
ـ خداى تبارك و تعالى پيكرهاى يكتاپرستان را بر آتش حرام كرده است .

ـ پـيامبر خدا (ص ) : سوگند به آن كه مرا نويد دهنده برانگيخت , خداوند هرگز يكتا پرست را در آتش عذاب ندهد.
ـ امام باقر (ع ) در پاسخ به اين سؤال كه آيا مؤمن به دوزخ مى رود؟
فرمود: نه به خدا قسم .

آنان كه در دوزخ جاويدانند.

ـ امام كاظم (ع ) : خداوند جز كافران ومنكران و گمراهان و مشركان را در آتش جاودان نكند.
صغيره بازخواست نشوند.
ـ پـيامبر خدا (ص ) : پنج نفرند كه آتش آنها خاموش نشود و بدنهايشان نميرد: آن كه به خدا شرك ورزد, آن كه ازپدر و مادر خود نافرمانى كند, آن كه از برادر خود نزد حاكم سعايت كند تا به قتل او بينجامد, آن كه كسى را, بدون آن كه مستحق قصاص باشد, بكشد و آن كه گناهى را مرتكب شود و آن را به خداى عزوجل نسبت دهد.
ـ امـام عـلى (ع ) در دعا عرض مى كند: خدايا! تو سوگند ياد كرده اى كه جهنم را از كافران جن و انس پركنى و معاندان را در آن تا ابد نگه دارى .

وضعيت جاودانگان در آتش .

قرآن .

((فرياد برآورند كه : اى مالك ! كاش پروردگار تو ما رابميراند, مى گويد: نه , شما در اين جا ماندنى هستيد)).
((و كافران را آتش جهنم است , نه ميرانده شوند و نه از عذابشان كاسته شود)).