ميزان الحكمه جلد ۴

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- فهرست -


اخلاق .
خوشخويى .
پيامدهاى خوشخويى .
بهترين چيزى كه در ترازوى اعمال نهاده مى شود.
شكوه و عظمت اخلاق پيامبر.
خوشخويى و كمال دين .
معناى حسن خلق .
تشخيص خويها از يكديگر.
ارزش اخلاق .
خويهاى والا.
تشويق به كسب مكارم اخلاق .
دشوارى تحصيل مكارم .
تفسير مكارم اخلاق (1).
تفسير مكارم اخلاق (2).
بهترين مكارم اخلاق .
انتخاب خويهاى نيك .
پيامدهاى خوشخويى .
بدخويى (1).
بدخويى (2).
فرجام بدخويى .
تفسير خويهاى نكوهيده .
برترين خويها.
زيباترين خصلتها.
همبستگى سجاياى اخلاقى .
شراب .
شراب مادر زشتكاريهاست .
نهى از نشستن بر سفره هاى شراب .
علت تحريم شراب .
فرجام شرابخوارى .
نحوه رفتار با شرابخوار.
چگونگى محشور شدن شرابخوار.
تشويق به ترك شرابخوارى هرچندبه خاطر غير خدا.
حرام بودن هر آنچه تاثير شراب داشته باشد.
خمس .
گمنامى .
فضيلت گمنامى و آثار آن .
ترس .
ترس (از خدا).
خدا ترسى به اندازه خداشناسى است .
مؤمن ميان دو ترس به سر مى برد.
مؤمن در بيم و اميد به سر مى برد.
نشانه هاى خداترس .
تفسير ترس .
پيامدهاى ترس .
انواع ترس .
بر حذر داشتن از ترسيدن از غيرخدا.
آن جا كه نبايد ترسيد.
از مكر خدا نبايد ايمن بود.
برحذر داشتن از بى پروايى .
رفتار مناسب در هنگام ترس از چيزى .
ترس (متفرقه ).
خيانت .
نهى از خيانت كردن حتى به خيانتكار.
تفسير خيانت و خائن .
اوج خيانت .
خيانت (متفرقه ).
خوبى .
آسانى و دشوارى كار خوب .
مجمع خوبيها.
عوامل رسيدن به خير دنيا و آخرت .
تفسير خوبى .
هرگاه خداوندخوبى بنده اى رابخواهد.
هرگاه خداوند خوبى مردمى را بخواهد.
هرگاه خداوندخوبى خانوده اى رابخواهد.
تشويق به تعجيل دركارهاى خوب .
معناى خوبى در موارد مختلف .
بهترين مردمان .
بهترين مؤمن .
بهترين كار.
كار خوب را گرچه اندك باشدنبايد دست كم گرفت .
جز اينان خير نبينند.
بهترين اخلاق .
آن كه به خيرش اميدى نيست .
معيار خوبى و بدى .
صفات اهل خير.
بهتر از خوبى .
درهاى خوبى .
ارزش راهنمايى كردن به كار خوب .
برگزيده ها و بهترينهاى خداوند.
طلب خير از خدا.
استخاره كردن با دعا.
استخاره با قرآن .
استخاره با نماز.
خياطى .
خياط خيانتكار.
دانش پژوهى .
تشويق به پيگيرى در آموختن .
مدارا كردن .
ثمره مدارا كردن .
فرجام كسى كه با مدارا اصلاح نشود.
دعا.
دعا سلاح پيامبران است .
دعا قضاى حتمى شده را بر مى گرداند.
دعا شفاى هر دردى است .
دعا انواع بلاها را دفع مى كند.
پيشدستى در دعا.
دعا كليد اجابت است .
شرايط استجابت دعا.
موانع اجابت دعا.
آداب دعا كردن .
امورى كه بايد دعا كننده ترك كند.
كسى كه حاجتش بى درخواست برآورده مى شود.
آن كه دعايش مستجاب مى شود.
دعاهايى كه مستجاب مى شود.
دعاهايى كه مستجاب نمى شود.
علل تاخير در استجابت دعا.
علل مستجاب نشدن دعا.
بر حذر داشتن از دعاى ناآگاهانه .
نهى از دعاكردن براى ستمگران وكافران .
دعا خالى از تاثير نيست .
آثار دعا براى مردان و زنان مؤمن .
دنيا.
زندگى دنيوى .
دنيا كشتزار آخرت است .
دنيا براى آخرت آفريده شده است .
تفسير دنيا (1).
تفسير دنيا (2).
بر گرفتن از دنيا به اندازه ضرورت .
دنيا از آن كسى است كه آن را رها كند.
نكوهش ناآگاهانه دنيا.
بينا شدن در دنيا.
ويژگيهاى دنياى نكوهيده .
دنيا دوستى منشا هر گناهى است .
آنچه كه دنيادوستى به شمار نمى آيد.
پيامدهاى دنيا دوستى .
نفرت از دنيا.
دنيا از ديدگاه امام على (ع ).
دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى است .
بر حذر داشتن از دنيا.
پرهيز از فريب دنيا(1).
پرهيز از فريب دنيا(2).
خطر فريفته شدن به دنيا.
تنها نادان فريب دنيا را مى خورد.
دنيا در فريب مردم مقصر نيست .
پرهيز از دل خوش كردن به دنيا.
پرهيز از دل بستن به دنيا.
نگاه به دنيا.
خطر برگزيدن دنيا (برآخرت )(1).
خطر برگزيدن دنيا(2).
تشويق به برگزيدن آخرت .
مردم بنده دنيايند.
ويژگيهاى دنياپرستان .
دنيا زندان مؤمن است .
خدايا دنيا را زندان من مگردان .
خطر اهميت دادن زياد به دنيا.
پر ارج ترين مردم .
خوارى و بى ارزشى دنيا نزد خدا(1).
خوارى و بى ارزشى دنيا نزد خدا(2).
حقير بودن دنيا.
نهى از بزرگداشت دنيادار.
جدايى دنيا از آخرت .
خوشى دنيا اندوه آخرت است .
فراهم آمدن دنيا و آخرت .
اهتمام مؤمن به دنيا و آخرت .
مثل دنيا.
مثل اهل دنيا(1).
مثل اهل دنيا(2).
حكايت انسان و دنيا.
مثل كسى كه دنيا را آزموده است .
دنيا كالايى است .
دنيا پل است .
دنيا سراى گذر است .
دنيا ساعتى است .
دنيا همچون حركت سايه هاست .
دنيا دريايى ژرف است .
دنيا ميهمان سراست .
دنيا سرايى آكنده از بلا است .
فرزند دنيا نباشيد.
دنيا دست به دست مى گردد.
دنيا (متفرقه ).
فرومايگى .
روزگار.
روزگار دو روز است .
وسيله كمك گرفتن در برابر روزگار.
دهريان .
مسامحه .
مسامحه با گنهكاران .
مسامحه با برادران .
مسامحه كردن با نفس .
مسامحه كردن درباره حق .
دولت .
هر دولتى را عمرى است .
دولت بزرگواران .
دولت بدكاران .
عوامل به سرآمدن دولت .
عوامل پايدارى دولت .
دارو و درمان .
درمان كردن .
هر دردى را دارويى است .
زود پناه بردن به دارو.
پرهيز بهترين داروست .
بزرگترين دارو.
درمان با چيزهاى حرام .
درمان كردن خود از بيماريهاى دنيوى .
دارو (متفرقه ).
دين .
آغاز و فرجام دين .
ريشه دين .
راس دين .
نظام دين .
مجمع دين .
ملاك دين .
تكيه گاه دين .
نصف دين .
بهترين دين .
پايه هاى دين .
ثمره دين .
آفت دين .
ترغيب به محافظت از دين .
آفات دين .
پرهيز از تحقير دين و دينداران .
سرانجام تحقير دين .
دين حق .
دين استوار.
دين حنيف .
آسانى دين .
دين كسى را در تنگنا نمى گذارد.
كمال دين .
كامل كردن دين .
= دينى كه اعمال جز با اعتقاد به آن پذيرفته نمى شود.
در دين اجبار نيست .
روش شناخت دين .
دينداران .
حفظ كردن دين با دنيا.
دعا براى استوارى دين در دل .
خصوصيت نگهبانان دين خدا.
تقويت كردن دين به وسيله افرادى بى بهره از آن .
دين (متفرقه ).
وام .
در صورت نياز , وام گرفتن .
اشكالى ندارد.
ترغيب به ياد داشت كردن بدهكاريها.
نهى از تعلل در پرداخت بدهى .
ياد خدا.
فضيلت ياد خدا.
ياد خدا, خوى پرهيزگاران است .
ارزش ذكر نزد خدا.
ترغيب به بسيار ياد كردن خدا.
اندازه ذكر بسيار.
تشويق به مداومت بر ذكر.
ياد خدا در همه حال نيكوست .
ياد كنندگان (خدا).
ياد كننده خدا به منزله نمازگزار است .
ياد كننده خدا همنشين خداست .
به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم .
پيامدهاى ياد خدا.
حقيقت ياد خدا.
توفيق يافتن براى ياد خدا.
ويژگى اهل ذكر.
ارزش كسانى كه مشاهده آنهاياد آور خداست .
عوامل مداومت بر ذكر.
اهميت عوامل باز دارنده از ياد خدا.
بازدارندگان از ياد خدا.
آثار روى گرداندن از ياد خدا.
خدا فراموشى خود فراموشى است .
انواع ياد خدا.
ذكر خفى .
خانه هايى كه در آنها ياد خداست .
ياد خدا (متفرقه ).
خوارى .
مؤمن را نشايد كه خود را خوار سازد.
عوامل خواركننده .
زبونترين انسان .
گناه .
پرهيز از گناه .
خردمند گناه نمى كند.
دورى از گناه سزاوارتر از انجام كار خوب است .
هشدار كه كارهاى بد چيره نشود.
تظاهر به گناه .
بزرگترين گناهان .
كثيف ترين گناهان .
گناهانى كه آمرزيده نمى شود.
بر حذر داشتن از گناه در خلوت .
گناه آشكار و پنهان .
سبك و كوچك شمردن گناه .
گناهان كوچك راهى است به سوى گناهان بزرگ .
پرهيز از گناهان خرد انگاشته .
گناهان كبيره .
بزرگترين گناهان كبيره .
اصرار بر گناه .
شاد شدن به گناه .
نقش گناهان در تباهى دل .
نقش گناهان در زوال نعمتها.
نقش گناهان در فرود آمدن بلاها.
آثار گناهان در خشكى و دريا.
آثار گناهان بر روى غير گنهكاران .
گناهانى كه آثار خاصى دارند.
گناهان زود كيفر.
داروى گناهان .
پرده پوشى خدا نسبت به گنهكار.
پاك كننده هاى گناهان .
عوامل مصونيت از گناه .
عوامل فرو رفتن در گناهان .
گناه (متفرقه ).
رياست .
نكوهش رياست .
خطر رياست طلبى براى دين .
بر حذر داشتن از رياست دوستى .
نابودى رياست طلب .
رياست طلبى نكوهيده كدام است ؟ .
آفت رياست .
ابزار رياست .
رؤيا.
نويد رؤيا.
رؤيا و نبوت .
كثرت رؤياى پيامبر(ص ).
اقسام رؤيا.
منشا رؤيا.
تعبير و بازگو كردن خواب .
رفتار شايسته در هنگام ديدن .
خوابهاى ناخوشايند.
رؤيا (متفرقه ).
رياكارى .
نكوهش رياكارى .
بر حذر داشتن از رياكارى .
عمل رياكار(به درگاه خدا) بالا نمى رود.
هر كس كارى را براى غير خدا كند.
خداوند او را به همو واگذارد.
عمل ريا كار پذيرفته نشود.
راه نجات .
ريا و شرك (1).
ريا و شرك (2).
فرجام بد رياكاران .
حسابرسى رياكار.
نشانه هاى رياكار.
بحثى پيرامون ريا.
وسوسه ريا داشتن .
ياد كردن كارهاى نيك و ريا.
عظمت عبادت پنهانى .
ريا (متفرقه ).
راى / 1.
عوامل درست انديشى .
خطر لغزش راى .
نزديكترين آرا به درستى .
آثار خود رايى .
عوامل ويران كننده راى .
دولت (بخت ) و راى درست .
راى (متفرقه ).
راى / 2.
به كارگيرى راى در دين .
اجتهاد در انديشيدن .
ربا.
بر حذر داشتن از ربا.
چگونگى محشور شدن ربا خوار.
گناه ربا.
حكمت تحريم ربا.
عوامل آلوده شدن به ربا.
حيله هاى ربا خوارى .
بى بركت بودن ربا.
بدترين نوع ربا.
كسى كه ربا خوارى را حلال شماردمحارب است .
رجعت .
رجعت مردگان .
رجعت در فاصله ماه جمادى و رجب .
آنان كه رجعت مى كنند.
همگانى نبودن رجعت .
اميد.
تشويق به اميد واقعى .
بر حذر داشتن از اميد دروغين .
برحذرداشتن از اميد بستن به غيرخدا.
اميد بخش ترين آيه قرآن .
اميد در نوميدى !.
مهربانى .
تشويق به مهربانى با يكديگر.
كسانى كه قابل مهربانى و ترحمند.
رحمت .
رحمت خدا.
گستردگى رحمت خدا.
خداوند رحمت را تعهد كرده است .
موجبات رحمت (1).
موجبات رحمت (2).
موانع رحمت .
خود را در معرض رحمت خدا قرار دهيد.
آن كه شايان رحمت است .
رحمت خدا در ماه رجب .
خويشاوندى .
صله رحم .
هيچ چيز پيوندخويشاوندى رانمى برد.
پيامدهاى صله رحم .
صله رحم و طول عمر.
پيوند با خويشاوندى كه قطع رحم كرده است .
برحذر داشتن از قطع رحم .
كمترين مصداق صله رحم .
رخصت .
تشويق به انجام رخصتها.
ابهام در احاديث رخصت .