ميزان الحكمه جلد ۷

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- پى‏نوشت‏ها -


1- به زبان آوردن : ((انا للّه و انا اليه راجعون )).
2- صدوق رضوان اللّه عليه در ذيل اين حديث مى گويد : ((من اين اخبار را (كه در اين باره روايت كرده ام ) در كتاب فضايل ماه رمضان آورده ام )).
3- لـسان العرب ضمن نقل اين حديث مى گويد : (( لاضرر)) يعنى انسان نبايد به برادر خود زيان بزند , و ((لاضرار)) يعنى نبايد به يكديگر زيان رسانند.
پس ضرار دو جانبه است و ضرر يك جانبه .

گذشت كند.
زنى بدون آن كه از آن سودى نصيب تو شود.
مقصود از ((ضرار)) اين است كه از نظر اسلام ضرر زدن به غير ممنوع است ـ م .

4- از قضا سركنگبين صفرافزودروغن بادام خشكى مى نمود.
5- كـلـمه ((عبده )) را برخى شارحان نهج البلاغه به صورت ثلاثى مزيد (عبده ) خوانده اند كه در اين صورت معناى جمله چنين است : ((هركه او را بنده خود كرده است )).
6- يـعنى خداوند توفيقت دهد كه هميشه عبادتت را ناقص و خودت را در انجام طاعت و بندگى خدا مقصر دانى .

بـا احـساس نقص و كمبود آدمى از تكبر بيرون مى آيد و با احساس تقصير از خودپسندى و غرور و تنبلى در عبادت , دست مى شويد.
7- نووى در شرح اين جمله مى نويسد: يعنى براى من ننگ و عار نيست كه مرا كشتيد.
8- دو پـسـر عـفـرا يـعـنـى مـعـاذ و معوذ از انصار بودند و انصار شغل كشاورزى داشتند و عربها كـشـاورزى و دهـقانى را شغلى بى ارزش و پست مى شمردند ولذا ابوجهل براى تحقير مى گويد: كاش يك غير كشاورز مرا مى كشت .

9- از حديث 29116 (در كنزالعمال ) پيداست كه اين مرد سعدبن ابى وقاص است .

10- غمز: فشار دادن با دست .

انـگـشـت حـلق بيمار را فشار مى دادند كه موجب پارگى قسمت ورم كرده و خونريزى مى شد و بدين ترتيب راه نفس باز مى گرديد و كودك از مرگ نجات مى يافت .