ميزان الحكمه جلد ۹

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- فهرست -


تشويق به كار.
كار و پاداش .
كار دوستى است كه از انسان جدا نمى شود.
هر كردارى را گياهى است .
پيگيرى در كار.
هركس كارى انجام دهدآن را تا يك سال ادامه دهد.
نتايج مداومت بر كار خير.
كار اندك همراه با پيگيرى بهتر ازكار بسيار است كه از آن خسته شوى .
فزونى كردار بر گفتار.
برترين كارها.
كسى كه عملش پذيرفته مى شود.
كسى كه عملش او راسودى نمى بخشد.
كسى كه كارى از او پذيرفته شود.
ظاهر منعكس كننده باطن است .
كارهايى كه بايد از آنها دورى كرد.
آداب عمل .
آنچه براى نجات و رستگارى سزاوار است به آن تكيه شود.
نياز شديد به عمل در قيامت .
نقش پاكى انسان در نگهدارى آنچه متعلق به اوست .
محكم كارى .
كار (متفرقه ).
عرضه شدن كارها بر خدا.
عرضه شدن كارها بر پيامبر خدا.
عرضه شدن كارها بر ائمه .
نامه اعمال .
تجسم اعمال .
معانقه .
پيمان .
تشويق كردن به وفاى به عهد.
پيمان و ايمان .
پيمان خداى سبحان .
معاد.
نامهاى رستاخيز.
دليل اول براى اثبات معاد.
دليل دوم براى اثبات معاد.
دليل سوم براى اثبات معاد.
دليل چهارم براى اثبات معاد.
دليل پنجم براى اثبات معاد.
چگونگى معاد.
نزديكى زمان قيامت .
فقط خدا از زمان فرا رسيدن قيامت آگاه است .
نشانه هاى فرا رسيدن قيامت .
نفخه بيهوش كننده .
زمين لرزه .
درهم كوفته شدن زمين .
به حركت در آمدن كوهها.
گسترش يافتن زمين .
منفجر شدن درياها.
تاريك شدن ستارگان .
شكافته شدن آسمان .
نفخه رستاخيز.
روز بيرون آمدن از گورها.
خصوصيت محشر.
پرهيزگاران در قيامت .
گنهكاران در قيامت .
نامه اعمال .
اصحاب دست راست .
اصحاب دست چپ .
محشور شدن جانوران .
ايستگاههاى قيامت .
كوثر.
عادت .
چيره شدن بر عادت .
خوبى عادت است .
صفاتى كه سزاوار است آدمى به آنها خو گيرد.
دشوارى تغيير دادن عادتها.
عادت بدان .
عادت نيكان .
عادت كردن نفس به آنچه عادت ندارد.
عيد.
خطبه امير المؤمنين (ع ) در عيد فطر.
عيد نوروز.
زيور عيدها.
پناه بردن به خدا.
عيب .
ستايش از كسانى كه به جاى عيب ديگران به معايب خود مى پردازند.
كسى كه عيب خود را ببيند.
نكوهش پرداختن به عيبهاى مردم با نفس خود.
آدمى را همين عيب بس .
بزرگترين عيب .
كسى كه خود را بر عيبها مؤاخذه كند.
عيب پوشى .
هديه كردن عيبها.
عيبجويى .
نهى از نگه داشتن عيبهاى ديگران .
از زمين خوردن ديگران خوشحال نشويد.
عيب پوشى .
هر كه چيزى را نداند بر آن خرده گيرد.
عيب (متفرقه ).
سرزنش كردن .
نكوهش سرزنش كردن .
پرهيز از طعن و بد گويى .
زندگى .
گواراترين زندگى .
زندگى آن كس بهتر است كه .
آنچه زندگى را تيره مى سازد.
زندگى (متفرقه ).
نكو حالى .
نكو حالان .
نكو حال ترين مردم .
غبن .
مغبونان .
مغبونترين مردمان .
پيمان شكنى .
زشت ترين پيمان شكنى .
نكوهش وفادارى به پيمان شكنان .
پيمان شكنى و زيركى .
نحوه محشور شدن پيمان شكن .
فريفتگى و غفلت .
نكوهش فريفتگى و غفلت .
مغرور شدن به خدا و طمع بيهوده بستن به او.
فريب دنيا را خوردن .
فريب نفس را خوردن .
چيزهايى كه نبايد فريفته آنها شد.
آنچه مانع فريب خوردن و غفلت انسان مى شود.
جنگهاى پيامبر.
جنگ بزرگ بدر.
جنگ رجيع و جنگ معونه .
جنگ احد و حمرا الاسد.
جنگ بنى نضير.
جنگ ذات الرقاع و جنگ عسفان .
جنگ كوچك بدر.
جنگ احزاب و بنى قريظه .
جنگ بنى مصطلق .
جنگ حديبيه و بيعت رضوان .
جنگ خيبر و فدك .
جنگ مؤته .
جنگ ذات السلاسل .
جنگ فتح مكه .
جنگ حنين و طائف و اوطاس .
جنگ تبوك .
غسل .
علت غسل .
انواع غسل .
دغلكارى و ناراستى .
ناسرگى .
كسى كه با مسلمانان ناسرگى كند(1).
كسى كه با مسلمانان ناسرگى كند(2).
پيامدهاى ناسرگى .
زشت ترين ناسرگى .
با غل و غش ترين مردم .
غصب .
كيفر غصب كردن .
خشم .
خشم كليد همه بديهاست .
خشم اخگرى از شيطان است .
خشم نوعى ديوانگى است .
تشويق به تسلط بر خشم .
نيرومندترين مردم .
ترغيب به فرو خوردن خشم .
كسى كه با معصيت خدا,خشم خود را فرو بنشاند.
كسى كه خشم خود را نگه دارد.
ريشه خشم .
داروى خشم .
ستايش خشم براى خدا.
كسى كه از بد رفتارى نسبت به خود به خشم نيايد.
خشم (متفرقه ).
آمرزش خواهى از خدا.
ستايش آمرزش خواهان در سحرگاهان .
نقش آمرزش خواهى در زدودن گناه .
آمرزش خواهى و افزايش روزى .
آمرزش خواهى مقربان .
پرهيز از آمرزش خواهى با وجود ادامه دادن به گناه .
كسى كه آمرزش خواهى سودش نمى دهد.
غفلت .
پرهيز از غفلت .
غفلت و بيدارى .
تشويق به بيدار شدن از خواب غفلت .
غافلى كه مورد غفلت نيست .
بيدار باش به غافلان .
غفلت زداها.
غافلترين مردم .
عوامل غفلت آور.
نشانه هاى شخص غافل .
پيامدهاى غفلت .
در غفلت همين بس كه .
ستايش تغافل و ناديده گرفتن .
داروى غفلت .
كينه و خيانت .
كينه .
آنچه كه دل نبايد در آنها خيانت و ناراستى روا دارد.
خيانت در غنيمت .
غلو.
پرهيز از تندروى در دين .
غنيمت شمردن .
چيزهايى كه بايد آنها راغنيمت شمرد.
غنيمت زيركان .
توانگرى .
توانگرى و سركشى .
توانگرى و پرهيزگارى .
آزمودن به تهيدستى و توانگرى .
معناى توانگرى .
بزرگترين توانگرى .
توانگرترين مردم .
توانگرى نفس .
كليد توانگرى .
به پروردگار كعبه كه زيانكاران همانان هستند.
توانگرانى كه مزد دو چندان دارند.
مسؤوليت توانگران درگرسنگى تهيدستان .
توانگرى (متفرقه ).
خنياگرى .
ميراث خنياگرى .
زن خنياگر.
غيب .
غيبگوييهاى پيامبر(ص ).
غيبگوييهاى امام على (ع ).
رواياتى كه با عبارت ((بزودى مى آيد))از حوادث آينده خبر مى دهند.
رواياتى كه با عبارت ((مى آيد))از حوادث آينده خبر مى دهند.
پيامبر با تعليم خداوند,از غيب خبر دارد.
امام و علم غيب .
غيبت .
نهى از غيبت .
فرجام غيبت .
غيبت و شايع كردن زشتكاريها.
غيبت و دين .
معناى غيبت .
كسى كه غيبتش حرام است .
كسى كه غيبتش رواست .
منشا غيبت .
انواع غيبت .
گوش دادن به غيبت .
ثواب رد غيبت .
كفاره غيبت كردن .
غيرت .
ستايش غيرت .
غيرت از صفات خداست .
مرد بى رگ و غيرت .
نكوهش غيرت ورزى و تعصب بى جا.
فال خوب زدن .
فال .
كشتن غافلگيرانه .
كشتن غافلگيرانه .
فتنه و آزمايش الهى .
نتيجه فتنه و آزمايش .
شيوه پناه بردن به خدا از فتنه .
معناى فتنه .
خاستگاه فتنه ها.
انواع فتنه .
در هر گرفتگى و گشايش آزمايشى است .
آزموده شدن مردم به وسيله يكديگر.
كمك گرفتن از خدا در بعضى از فتنه ها.
ترسناكترين فتنه ها.
كسانى كه از فتنه هابه سلامت مى رهند.
فتنه هايى كه بايد آرزوى آنها را داشت .
آدمى را همين فتنه بس كه !.
فتنه و آزمايش (متفرقه ).
جوانمردى .
فتوا.
پرهيز از ندانسته فتوا دادن .
كسى كه ندانسته براى مردم فتوا دهد.
كسى كه براساس راى خود فتوا دهد.
برحذر داشتن از صدور فتواى به راى .
ضامن بودن مفتى .
جواز فتوا دادن براى عالم .
استفتاى از خود.
ناسزاگويى .
پرهيز از ناسزاگويى .
هر كه دشنام دهد دشنام شنود.
فخرفروشى .
عوامل بازدارنده از فخرفروشى .
نكوهش فخرفروشى به تبار.
آنچه كه فخر كردن بدان نشايد.
آنچه شايسته افتخار است .