توحيد

ابى جعفر محمّد بن على بن موسى ابن بابويه ملقب به شيخ صدوق
مترجم و شارح: استاد على اكبر ميرزايى‏

- ۱ -


مقدمه ناشر

چه سخنگوى خوبيست كتاب‏(1)

اين سخن حضرت على (عليه السلام) است درباره كتاب كه از آن مى‏توان نتيجه گرفت: كتاب خواندن چقدر خوب و مفيد است و البته از آن مهم‏تر، انتخاب يك كتاب مناسب است. كتاب ما را به سفر مى‏برد سفر به دنياى قصه‏ها، كتابها ما را سوار بر بال خيال به دنياى آرزوهايمان مى‏برند، اما در اين سير و سفر بوسيله كتاب، بايد با دقت انتخاب شود چون همانگونه كه هر كسى را نمى‏توان به عنوان يك دوست انتخاب كرد، هر كتابى را هم نمى‏توان به عنوان يك كتاب خوب انتخاب كرد. زيرا كتاب خوب به ما كمك مى‏كند تا بدانيم در دورترين نقطه دنيا مردم چگونه زندگى مى‏كنند، و پاسخ همه پرسش‏هايمان را پيدا مى‏كنيم. پس بياييد قدر اين دوستان خوب و باوفا را بدانيم و گاهى با آنها همسفر شويم و برويم به سرزمين دانش و علم، به سرزمين حرف‏هاى تازه.

به قول (وُلتِر): برگ‏هاى كتاب به منزله بالهائى هستند كه روح ما را به عالم نور و روشنايى پرواز مى‏دهند.(2)

يا (ويكتور هوگو) مى‏گويد: خوشبخت كسى است كه به يكى از اين دو چيز دسترسى دارد يا كتابهاى خوب يا دوستانى كه اهل كتاب باشند.(3)

از (دِكارت): نقل شده است مطالعه، يگانه راهى است براى آشنائى و گفتگو با بزرگان روزگار كه قرن‏ها پيش از اين، در دنيا بسر برده و اكنون در زير خاك منزل دارند.(4) با توجه به اين كه كتاب قصص الانبياء مرحوم سيد نعمت الله جزائرى و توحيد شيخ صدوق با همت انتشارات علويون طراحى و در پيشديد شما عزيزان قرار گرفته است جا دارد از زحمات برادر عزيز و گرامى جناب حجت الاسلام و المسلمين على اكبر ميرزائى كمال تشكر و امتنان را داشته باشيم، كه با قبول رنجهاى فراوان در ترجمه و تدوين اين كتاب تلاش مضاعفى كردند.

الللهم فتقبل منا

عاطفه حماميان قمى مدير مسئول انتشارات علويون

مقدمه مترجم و شارح‏

الحمدلله الاول كل اول، و الاخر بعد كل آخر، و باوليته وجب ان لا اول له و باخريته وجب ان لاآخرله.(5)

از صفات الهى چه بگويم كه نه قدرت آن را دارم و نه مى‏توانم درك نمايم؛ پس بهتر است كلام امام على (عليه السلام) را كه در ابتداء مقدمه آوردم، در وصف الهى ترجمه نمايم و اندكى تبيين سازم.

ايشان مى‏فرمايند: ستايش مخصوص خداوندى است كه ابتداى هر اولى است يعنى هر كس به نوعى در جنس خود اول است، بايد بداند، قبل از او كسى بوده كه او را آفريده است. مثل حضرت آدم (عليه السلام) كه اولين بشر است، اما خداوند از او هم اول‏تر مى‏باشد.

در ادامه فرموده‏اند: و خدايى كه بعد از هر آخرى، آخر است يعنى آخر هر آخرى مى‏باشد و در قسمت پايانى اين فراز از سخنان خود مى‏فرمايند: به خاطر اول بودنش، لازم است كه نتوان براى او اولى در نظر گرفت و به خاطر آخر بودنش نمى‏توان پايانى براى او تصور كرد.

اين عبارات به خوبى نشان مى‏دهد كه خداوند تا چه اندازه بزرگ است و بزرگى او به اين است كه نمى‏توان بزرگى‏اش را تصور نمود و به همين دليل مى‏گوييم: الله اكبر يعنى خداوند بزرگتر از آن است كه وصف كنيم.

با نگاه و دقت در خود و اطراف، چه در آسمان و چه در زمين فقط گوشه‏اى از بزرگى او را مى‏فهميم كه آن هم با ديدن فهميده مى‏شود و گرنه اين كه تا چه اندازه توانسته‏ايم همان ديدنى‏ها را درك كنيم، معلوم نيست.

در هر حال بعد از سال‏ها از خداوند همين را فهميديم كه اول هر اول و آخر هر آخر است و نسبت به اين كه نوع اولى و آخرى او چگونه است؟ هيچ دركى نداريم.

اما سوال اين است كه براى بهتر شناختن خداوند چه راهى وجود دارد؟

در جواب مى‏گوييم: بهترين راه اين است كه در قرآن تدبر كنيم و رواياتى را كه در واقع تفسير قرآن است و از رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت ايشان به ما رسيده است را مورد بررسى قرار دهيم و در نتيجه خداوند را در حدى كه بايد شناخت، بشناسيم.

كتاب (توحيد) اثر شيخ بزرگوار صدوق (اعلى الله مقامه الشريف) چنين خصوصيتى دارد يعنى روايات پيرامون خداشناسى با دسته بندى موضوعاتى كه در بحث خداشناسى مطرح است را بيان كرده است و بى‏نظيرترين و بهترين كتاب روايى در اين زمينه مى‏باشد و مانند اين كتاب پيدا نمى‏شود.

بنابراين بر ما لازم است كه اگر چه خود نمى‏توانيم درك واقعى از جايگاه خداوند داشته باشيم؛ اما با دقت در اين روايات، به وظيفه خود در زمينه خداشناسى عمل كنيم.

اما يك وظيفه بر عهده مترجم چنين كتاب‏هايى است كه در فهم بحث‏هاى خداشناسى براى مردمى كه زبان عربى نمى‏دانند، مؤثر است و آن دقت در ترجمه و ساده و روان و به روز ترجمه كردن اين روايات است، تا هم الفاظ روايات جزء به جزء ترجمه شوند و همه روان و همه فهم باشد و كسانى كه با كتاب‏هاى ترجمه‏اى اينجانب آشنايى دارند، مى‏دانند كه سعى من اين بوده است كه تا حد امكان، اين نكات را در ترجمه رعايت كنم.

ترجمه اين كتاب كه به دست حقير انجام شده است را به روح ملكوتى مولف كتاب توحيد يعنى شيخ صدوق (رحمهم الله) تقديم مى‏كنم؛ زيرا تلاش‏هاى شبانه روزى ايشان در عصرى كه جمع آورى روايات بسيار سخت و دشوار بود، سبب گرديد چنين كتابى نوشته شود.

از خداوند متعال مى‏خواهم كه اين اثر را مايه بركت در عمر و زندگى حقير قرار دهد و ما را مشمول دعاى حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) قرار دهد.

اللهم وفقنى بطاعتك و بعد معصيتك

مجمع علمى و پژوهشى مناديان اسلام

(پژوهشكده طلاب هرمزگانى حوزه علميه قم)

قم - اسفند ماه 1386

على اكبر ميرزايى

المقدمة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

الحمد لله الواحد الأحد الذي لا شريك له الفرد الصمد الذي لا شبيه له الأول القديم الذي لا غاية له الآخر الباقي الذي لا نهاية له الموجود الثابت الذي لا عدم له الملك الدائم الذي لا زوال له القادر الذي لا يعجزه شي‏ء العليم الذي لا يخفى عليه شي‏ء الحي لا بحياة الكائن لا في مكان السميع البصير الذي لا آلة له و لا أداة الذي أمر بالعدل و أخذ بالفضل و حكم بالفصل- لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ و لا راد لقضائه و لا غالب لإرادته و لا قاهر لمشيته و إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ. فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ و إليه المرجع و المصير. و أشهد أن لا إله إلا الله رب العالمين و أشهد أن محمدا عبده و رسوله سيد النبيين و خير خلقه أجمعين و أشهد أن علي بن أبي طالب سيد الوصيين و إمام المتقين و قائد الغر المحجلين و أن الأئمة من ولده بعده حجج الله إلى يوم الدين صلوات الله و سلامه عليهم أجمعين. قال الشيخ أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه القمي الفقيه نزيل الري مصنف هذا الكتاب أعانه الله تعالى على طاعته و وفقه لمرضاته إن الذي دعاني إلى تأليف كتابي هذا أني وجدت قوما من المخالفين لنا ينسبون عصابتنا إلى القول بالتشبيه و الجبر لما وجدوا في كتبهم من الأخبار التي جهلوا تفسيرها و لم يعرفوا معانيها و وضعوها في غير موضعها و لم يقابلوا بألفاظها ألفاظ القرآن فقبحوا بذلك عند الجهال صورة مذهبنا و لبسوا عليهم طريقتنا و صدوا الناس عن دين الله و حملوهم على جحود حجج الله فتقربت إلى الله تعالى ذكره بتصنيف هذا الكتاب في التوحيد و نفي التشبيه و الجبر مستعينا به و متوكلا عليه و هو حسبي وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ

مقدمه مولف‏

ستايش مخصوص خداوندى است كه هيچ شريكى ندارد، تنهايى است كه بى‏نياز است و كسى شبيه او نيست، اولى است كه هميشه بوده است و پايانى ندارد و پايانى است كه هميشگى مى‏باشد و انتهايى براى او نيست. وجود ثابتى است كه نيستى در او جايى ندارد، پادشاه دائمى است كه پادشاهيش نابود نمى‏گردد، توانايى است كه چيزى او را ناتوان نمى‏سازد، دانايى است كه هيچ چيز بر او پنهان نمى‏شود، زنده‏اى است كه زنده بودنش به زندگى نيست، موجود پايدارى است كه در مكان قرار نمى‏گيرد، شنواى بينايى است كه براى او ابزار و وسائلى نيست او كسى است كه به عدالت دستور مى‏دهد و با فضل مى‏گيرد و با قاطعيت حكم مى‏دهد، كه دنباله ندارد و از خواست خود بر نمى‏گردد و هيچ كس بر اراده او پيروز نمى‏شود و كسى نمى‏تواند بر خواست او غلبه كند و هر چه بخواهد تا به وجود آيد، مى‏گويد: باش (و آن) به وجود مى‏آيد. او منزه است كه هر چيزى به دست او و بازگشت همه چيز به سوى اوست. شهادت مى‏دهم كه خدايى جز خداى يگانه نيست كه پروردگار جهانيان است و شهادت مى‏دهم كه حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم)، بنده خدا و فرستاده اوست كه سرور پيامبران و بهترين موجودى است كه خداوند آفريده است و شهادت مى‏دهم كه حضرت على (عليه السلام)، سرور جانشينان و پيشواى پرهيزكاران و رئيس پيشانى سفيدهاى روز قيامت است و امامانى كه فرزند آن حضرت هستند، تا روز قيامت، حجت‏هاى الهى كه درود و سلام خداوند بر آنها باد. شيخ ابو جعفر محمد فرزند على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى كه در شهر رى ساكن است و نويسنده اين كتاب مى‏باشد (خداوند، او را بر اطاعت خود كمك كرده و در راه خشنودى خود موفق كند) چيزى كه باعث شد اين كتاب را بنويسم، اين بود كه گروهى از مخالفين شيعه را ديدم كه ما را به تشبيه و جبر نسبت مى‏دادند زمانى كه آنها در كتابهايشان، رواياتى را يافتند كه نسبت به تفسير آنها، عاجز و يا جاهل بوده و معانيشان را نمى‏فهميدند و آنها را در جاى خود به كار نمى‏بردند و با قرآن هماهنگ و مقابله نمى‏ساختند، به همين دليل مذهب ما (شيعه) نزد آنها جلوه بدى پيدا كرد و راه‏ها بر آنها پوشيده شد و مردم را از دين اسلام منحرف كرده و حجت‏هاى الهى (ائمه معصومين) را انكار كردند. پس به خداوند متعال، به واسطه اين كتاب درباره توحيد و يگانگى او و نفى كردن تشبيه و جبر (و نسبت دادن آن به شيعه) تقرب جستم و به او توكل كردم و او مرا كفايت مى‏كند و بهترين نگهبان مى‏باشد.

1. باب ثواب الموحدين و العارفين‏

درباره ثواب يكتاپرستان و عارفان

1 قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عِمْرَانَ الْعِجْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَلَاءِ الْخَفَّافُ قَالَ حَدَّثَنَا عَطِيَّةُ الْعَوْفِيُّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا قُلْتُ وَ لَا قَالَ الْقَائِلُونَ قَبْلِي مِثْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ

ترجمه :

1. از ابو سعيد خُدرى نقل شده است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: نه من و نه كسى قبل از من، سخنى مانند (لا اله الا الله) نگفته است. (اين نشان مى‏دهد كه تا اعتقاد به توحيد و يگانگى خداوند نباشد، چيزى معنا نخواهد داشت.)

2 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص خَيْرُ الْعِبَادَةِ قَوْلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ

ترجمه :

2. امام جعفر صادق (عليه السلام) از پدر بزرگوارش و ايشان نيز از پدرانشان نقل كرده‏اند كه رسول خدا فرموده‏اند: بهترين عبادت، گفتن لا اله الا الله است (زيرا شالوه تمام اعمال مى‏باشد.)

3 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَعْظَمَ ثَوَاباً مِنْ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَعْدِلُهُ شَيْ‏ءٌ وَ لَا يَشْرَكُهُ فِي الْأَمْرِ أَحَدٌ

ترجمه :

3. ابو حمزه مى‏گويد: از امام محمد باقر (عليه السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: ثواب چيزى بزرگ‏تر از شهادت دادن به لا اله الا الله (وحدانيت خداوند) نيست، زيرا خداوند، مساوى با چيزى نيست و كسى در هيچ كارى، با او شريك نيست.

4 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ضَمِنَ لِلْمُؤْمِنِ ضَمَاناً قَالَ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ ضَمِنَ لَهُ إِنْ هُوَ أَقَرَّ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ ص بِالنُّبُوَّةِ وَ لِعَلِيٍّ ع بِالْإِمَامَةِ وَ أَدَّى مَا افْتُرِضَ عَلَيْهِ أَنْ يُسْكِنَهُ فِي جِوَارِهِ قَالَ قُلْتُ فَهَذِهِ وَ اللَّهِ الْكَرَامَةُ الَّتِي لَا يُشْبِهُهَا كَرَامَةُ الآْدَمِيِّينَ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اعْمَلُوا قَلِيلًا تَتَنَعَّمُوا كَثِيراً

ترجمه :

4. مفضل بن عمر (از ياران نزديك و با ايمان امام صادق (عليه السلام) مى‏گويد:

امام جعفر صادق (عليه السلام) فرمودند: خداوند، ضمانت خوبى از مومن مى‏كند (يعنى ضامن مطمئنى براى مومن است) عرض كردم: آن ضمانت چيست؟ فرمودند: چون او، به وحدانيت خداوند، پيامبرى حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم)، امامت امام على (عليه السلام) اقرار كرده و واجبات خود را به جا آورده است، او را در كنار خودش جاى مى‏دهد.

(مفضل بن عمر) مى‏گويد: به آن حضرت عرض كردم: به خدا قسم! اين كرامت و بزرگى است كه هيچ كرامت انسانى، شبيه او نيست. سپس آن حضرت فرمودند: كم عمل كنيد و زياد نعمت به دست آوريد. (اين نشان مى‏دهد عملى كه با اقرار به توحيد، نبوت پيامبر اسلام و امامت اميرالمؤمنين باشد، ارزشمند است چه كم و چه زياد باشد و ملاك قبولى اعمال، اين است.)

5 حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ زِيَادٍ الْكَرْخِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ مَاتَ وَ لَا يُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئاً أَحْسَنَ أَوْ أَسَاءَ دَخَلَ الْجَنَّةَ

ترجمه :

5. امام جعفر صادق (عليه السلام) از پدر بزرگوارش و جدش (امام زين العابدين (عليه السلام) نقل كرده‏اند كه پيامبر اسلام فرمودند: كسى كه از دنيا برود و چيزى را با خدا چه خوب و چه بد شريك نداند، وارد بهشت خواهد شد. (منظور اين است كه اگر كسى گنهكار باشد ولى به وحدانيت خداوند، اقرار كند، در جهنم مى‏رود اما براى هميشه در آن جا نمى‏ماند، زيرا خالد شدن در جهنم، مخصوص مشركان است.)

6 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- هُوَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ قَالَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَا أَهْلٌ أَنْ أُتَّقَى وَ لَا يُشْرِكَ بِي عَبْدِي شَيْئاً وَ أَنَا أَهْلٌ إِنْ لَمْ يُشْرِكْ بِي عَبْدِي شَيْئاً أَنْ أُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ وَ قَالَ ع إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ وَ جَلَالِهِ أَنْ لَا يُعَذِّبَ أَهْلَ تَوْحِيدِهِ بِالنَّارِ أَبَداً

ترجمه :

6. ابوبصير مى‏گويد: از امام صادق (عليه السلام)، درباره سخن خداوند پرسيدم كه مى‏فرمايد:

خداوند اهل تقوى و بخشش است آن حضرت فرمودند: خداوند مى‏فرمايد: من شايستگى و استحقاق اين را دارم كه فقط از من بترسند و بنده من، چيزى را شريك من قرار ندهد و من هم شايستگى اين را دارم كه اگر بنده من، چيزى را شريك من قرار نداد، او را داخل بهشت كنم و سپس فرمودند: خداوند به بزرگى خود قسم ياد كرده است كه اهل توحيد و معترفان به يگانگى خداوند را اصلا در آتش جهنم عذاب نكند.

7 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّيْبَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَرَّمَ أَجْسَادَ الْمُوَحِّدِينَ عَلَى النَّارِ

ترجمه :

7. ابوبصير از امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمودند: خداوند، بدن انسان‏هاى معترف به يگانگى خداوند را بر آتش جهنم حرام كرده است.

8 حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَخِيهِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَجَّاجُ بْنُ أَرْطَاةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الزُّبَيْرِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ الْمُوجِبَتَانِ مَنْ مَاتَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ مَاتَ يُشْرِكُ بِاللَّهِ دَخَلَ النَّارَ

ترجمه :

8. جابربن عبدالله انصارى از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمودند: دو چيز، موجب به وجود آمدن دو چيز ديگر مى‏شود، (يكى اين كه) اگر كسى بميرد در حالى كه به يگانگى خداوند شهادت داده است، وارد بهشت مى‏شود. (و دوم اين كه) كسى بميرد در حالى كه به خداوند شريك قرار داده است، وارد جهنم خواهد شد.

9 حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَخِيهِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الصَّبَّاحِ قَالَ حَدَّثَنِي أَنَسٌ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ مَنْ أَبَى أَنْ يَقُولَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ

ترجمه :

9. انس بن مالك از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمودند: (منظور خداوند كه فرموده است) هر ستمگر لجوج و دشمن يعنى كسى كه از گفتن لا اله الا الله (و اقرار به وحدانيت خداوند) امتناع مى‏ورزد.

10 حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ الْكُوفِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّيَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْكُوفِيُّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَخِيهِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ جَاءَ جَبْرَئِيلُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ طُوبَى لِمَنْ قَالَ مِنْ أُمَّتِكَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ

ترجمه :

10. از امام جعفر صادق (عليه السلام) روايت شده است كه:

(روزى) جبرئيل به نزد پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و عرض كرد: اى محمد! خوش به حال انسانى از امت تو كه بگويد: لا اله الا الله وحده وحده وحده (هيچ خدايى جز خداى يگانه نيست و سه بار هم تكرار كند او يكتاست.)