زنان دانشمند و راوي حديث

احمد صادقي اردستاني

- ۱۲ -


آن حضرت , داراى چهار پسر و يك دختر به نام فاطمه بوده است .امـا احاديثى كه اين بانو از پدر خود امام رضا(ع ) روايت كرده بدين قرار است :

1ـ فاطمه دختر امام رضـا(ع ) از پـدر خـود و او از پـدر خود, تا به على (ع ) ميرسد, روايت كرده اند, كه رسول خدا(ص ) فرموده است : من كف غضبه , كف اللّه عنه عذابه , ومن حسن خلقه , بلغه اللّه درج; الصائم القائم .

هـركـس بـتـوانـد شـعله خشم (ويرانگر) خود را (كه موجب دهها نوع خلاف و خيانت و تبهكارى مـى شود) مهار سازد و خويشتن را (به اعمال عصيانگرانه آلوده نسازد) خداوند متعال هم , عذاب و مجازات خود را از او برمى گيرد, و هركس داراى خلق نيكو (وروش سالم و صالحى ) باشد,خداوند مهربان , او را به مقام روزه داران و شب زنده داران اوج مى دهد.

2ـ هـمـچنين فاطمه دختر على بن موسى (ع ) از پدر خود, تا سلسله راويان حديث , به امام حسن و امام حسين (ع ) ميرسد, از على بن ابيطالب (ع )روايت كرده اند, كه آن حضرت فرموده است : لايحل لمسلم ان يروع مسلما.يعنى , براى يك انسان مسلمان , به هيچوجه مجاز نخواهد بود, كه مسلمانى را بترساند.

(و از اين ناحيه او را ناراحت و آزرده خاطر گرداند). بـرخـى هـم نـوشـتـه اند : فاطمه دختر امام رضا(ع ) همسر محمدبن جعفربن قاسم بن اسحاق بن عبداللّه بن جعفربن ابيطالب بوده است .

نجاشى مى نويسد : فاطمه , كتابى را از امام رضا(ع ) روايت كرده مامقانى او را شيعى و پير و مكتب اهـل بـيـت (ع ) شـمرده و اما علامه حاج آقابزرگ طهرانى , در كتاب عظيم 28 جلدى الذريعة الى تـصـانـيـف الـشـيعه مى نويسد : كلثوم دختر سليم , كتاب حديثى داشته , كه آن را از امام رضا(ع ) روايت كرده است .

امـا متاسفانه از خصوصيات ديگر زندگى اين بانوى فاضل و دانشمند, وراوى حديث كه هم دختر امـام رضا(ع ) بوده , و هم خواهر امام جواد(ع ) اطلاع بيشترى بدست نيامد ! ولى دو حديثى كه از او روايـت شـده , و در بـالا هـم مـطالعه كرديم , درخور دقت و ارزيابى فراوانى است , و براى همه ما درجامعه اسلامى كنونى كه در آن به سرمى بريم , و گاهى هيجانها و آشفتگى ها, به وسيله زبان و قـلـم ممكن است , عصيانها و خيره سرى ها و حق كشى هابوجود آورد, و رعب و وحشت از سوى ما, مـسلمان يا مسلمانانى را اذيت و آزار و مرعوب و رنجيده خاطر گرداند, موضوع خويشتن دارى و پـرهـيـزاز آزار ديـگـران , مـى تـوانـد درس انـسـانى و احياى فضايل و ارزشهاى متعالى از مكتب اهل بيت (ع ) محسوب گردد.

4 ـ كلثوم دختر سليم :

كـلـثـوم دخـتر سليم را هم مورخين و رجال نويسانى مانند : مامقانى , اردبيلى , عليارى تبريزى و نـجـاشى , از بانوان راوى حديث و صحابى امام رضا(ع )معرفى كرده اند اما متاسفانه از خصوصيات بيشتر اين بانو, تاريخ چيزى را به ما ارائه نمى دهد.

فصل دهم : زنان راوى حديث , از امام جواد(ع )

امام جواد(ع ) فرزند امام رضا(ع ), از بانويى به نام سبيكه , كه وى او را خيزران ناميده بود, پانزدهم رمضان سال 195 هجرى , در مدينه چشم به جهان گشود.ولادت امـام جواد(ع ) وضع فوق العاده اى داشت , زيرا در همان هنگام به سخن گفتن پرداخت , و پدرش او را به عيسى بن مريم (ع ) كه در كودكى به مقام نبوت رسيد تشبيه كرد.آنطور كه از تاريخ برمى آيد, سن او نيز هنوز به ده سال نرسيده بود, كه به مقام امامت منصوب شد.

الـبـتـه در هـمان روزهاى كودكى محمد جواد كه پدرش امام رضا(ع ) مسئله امامت او را, مطرح مـى كـرد, ايـن معنى مورد تعجب بسيارى از افراد قرارمى گرفت بدين لحاظ امام رضا(ع ) ضمن مقايسه فرزند خويش با عيسى بن مريم (ع ) توضيح مى داد : انا اهلبيت يتوارث اصاغرنا عن اكابرنا.ماخانواده اى هستيم , كه كودكانمان , از بزرگان خود, امامت (ولياقت و صلاحيت كامل ) را به ارث مى برند.

به هر حال , امام محمد جواد(ع ) در كودكى به مقام امامت رسيده , و با توجه به اينكه بيست و پنجم ذى حجه سال 219 هجرى شهيد شده , بيش ازبيست و پنج سال عمر نكرده است .وى در كنار مرقد جد بزرگوار خويش , امام موسى بن جعفر(ع ) در مقابر قريش , كه اكنون در شهر كاظمين كشور عراق قراردارد,به خاك سپرده شده است .امـام جـواد(ع ) بـه خاطر اختناق و دستگيرى هاى وى از سوى حكام جور براى نقل حديث و اشاعه فـرهنگ اسلامى تلاش فراوانى كرده است ,اماباوجود اين , تعداد بانوان راوى حديث , از آن حضرت اندك مى باشند.در عـيـن حال , بانوانى كه از سوى دانشمندان رجالى و محدث و مورخ , به عنوان صحابى و راوى حديث امام جواد(ع ) مطرح گرديده اند, بدين ترتيب است :

1 ـ ام احمدبن حسين , زهرا :

زهـرا, ام احـمـدبن حسين , يعنى مادر احمد بن داود بغدادى را شيخ طوسى , اردبيلى , مامقانى و شيخ ذبيح اللّه محلاتى , از بانوان صحابى و راوى حديث از امام محمد تقى جواد(ع ) شمرده اند.

مـامـقـانـى او را امـامـى و پيرو مكتب اهل بيت (ع ) دانسته اما به همان عللى كه در باره خود امام جـواد(ع ) تـوضـيح داده شد, متاسفانه در باره اين بانو,حديث وى , و ساير خصوصيات زندگى او, تـاريـخ راه غـفـلـت و كـوتـاهـى را پـيـش گـرفته , و با تحقيق اندكى كه انجام شد, به حديث و خصوصيات زندگانى ام احمدبن حسين هم دست رسى حاصل نشد !

2 ـ حكيمه دختر موسى بن جعفر(ع ) :

حـكيمه , دختر امام موسى بن جعفر(ع ) كه راوى حديث از امام رضا(ع ) بوده , عمر طولانى داشته , راوى حـديـث و صـحـابـى امـام جـواد(ع ) نـيز بوده ,ناظر ولادت آن حضرت از سوى امام رضا(ع ) گرديده و داستان آن را كه در صفحه 358 آورديم , روايت كرده است .

3 ـ حكيمه دختر امام رضا(ع ) :

حكيمه , دختر امام رضا(ع ) كه بانوى با كمال و دانشمندى بوده , مى گويد : پس از شهادت برادرم امـام جواد(ع ), نزد همسر او ام الفضل كه در به شهادت رساندن آن امام (ع ) دست داشت رفتم , وى درحالى كه از عمل خود ناراحت بود, از فضائل و مناقب برادرم سخن فراوان گفت , و از اين كه در حق او ستم رواداشته بوده سخت اظهار پشيمانى مى كرد.

4 ـ حكيمه دختر امام جواد(ع ) :

حكيمه , دختر امام جواد(ع ), خواهر امام هادى (ع ) و عمه امام حسن عسكرى (ع ), بانوى بزرگوار و دانشمند و راوى حديث از امام جواد(ع ) بوده , درماجراى ولادت امام زمان (عج ) حضور داشته , و نيز حرز امام جواد(ع ) را هم روايت كرده است .حـكـيـمه عمر طولانى داشته , به سال 276هجرى وفات يافته و در شهر سامرا در جوار برادر خود امام هادى (ع ) و پسر برادر خودامام حسن عسكرى (ع ) به خاك آرميده است .

5 ـ زينب , دختر محمدبن يحيى :

زينب دختر محمد بن يحيى را هم , دانشمندان محدث و رجالى , مانند : شيخ طوسى , علامه برقى , مامقانى , و شيخ ذبيح اللّه محلاتى , بانوى صحابى و راوى حديث از امام محمد جواد(ع ) شمرده اند.مامقانى او را شيعى و پيرو مكتب اهل بيت (ع ) دانسته اما از حديث و خصوصيات ديگر زندگى اين بانوى صحابى و راوى حديث از امام جواد(ع )هم , اطلاعى بدست نيامد.

فصل يازدهم : زن راوى حديث , از امام هادى (ع )

در روزگـار ابو الحسن على نقى , معروف به هادى (ع ) امام دهم ما, متولد نيمه ذيحجه سال 212 هـجرى در مدينه , و متوفاى 254, در سامرا,كه حكومت بنى عباس قدرت گسترده اى يافته بود و آن حضرت تحت فشار و تبعيد بسرمى برد, براى مردم امكان دسترسى به او سخت بود.بـديـن جهت بحث حديث و روايت حديث كم رنگ شده , و به همين جهت از زنان راوى حديث آن امام همام , بيش از يك مورد به چشم نمى خورد.

1 ـ فاطمه دختر هيثم :

عـلامـه مـحـمـد باقر مجلسى مى گويد : فاطمه دختر هيثم روايت كرده است : من در خانه امام هـادى (ع ) حضور داشتم , كه براى آن حضرت فرزندى بدنيا آمد كه نام او را جعفر گذاشتند, براى ولادت اين كودك همه اهل خانه خوشحال و شادمان بودند, به غير از ابوالحسن امام هادى (ع ) ! به آن حضرت عرض كردم : اى مولاى من ! چرا ترا خوشحال نمى بينم ؟.آن حضرت فرمود : هونى عليك , فسيضل به خلق كثير.مرا به حال خود واگذار, زيرا بوسيله اين كودك , افراد زيادى گمراه مى شوند ! ايـن كودك وقتى بزرگ شد, بعد از وفات برادر خود حسن بن على (ع ) ادعاى امامت كرد, به جعفر كذاب معروف شد, و در سال 281 هجرى وفات كرد.

فصل دوازدهم : زن راوى حديث , از امام عسكرى (ع)

1 ـ حكيمه دختر امام جواد(ع ) :

حكيمه , دخترامام جواد(ع ) از بانوان عابد, دانشمند, و داراى مقام بلند معنوى و عرفانى است .ايـن بـانـو عـمـه امـام حـسن عسكرى (ع ) است , از آن حضرت احاديثى را روايت كرده , و به مقام ارزشـمـنـد روايت حديث وى , دانشمندان بزرگ فقهى ورجالى و حديثى , مانند : محمدبن يعقوب كـلـيـنـى , عـلامـه مامقانى , اردبيلى , محمدباقر مجلسى , شيخ طوسى , آي; اللّه خوئى , سيد عبداللّه شبر,محدث قمى و شيخ ذبيح اللّه محلاتى , اقرار و اعتراف كرده اند.

مـهـمـتـرين حديثى كه از اين بانو روايت شده , حديثى است كه شيخ صدوق آن را در باره ولادت فرزند امام حسن عسكرى (ع ), امام دوازدهم ما, ازوى روايت نموده است .بـر پـايه اين روايت , شيخ صدوق با چند واسطه روايت كرده است : حكيمه دختر محمد بن على بن مـوسـى بـن جـعـفـربن محمدبن على بن الحسين بن على بن ابيطالب (ع ) گفته است : ابومحمد, حـسن بن على (ع ) سراغ من فرستاد, و فرمود : عمه جان ! امروز افطار خود را در خانه ما انجام بده , زيـراامشب شب نيمه شعبان است و خداوند متعال , به زودى در همين شب حجت خويش را براى خلق روى زمين بوجود مى آورد.

گفتم : مادر او كيست ؟.

آن حضرت فرمود : نرجس .

گفتم : فدايت شوم , من اثر باردارى در او نمى بينم ! و ى فرمود : مطلب همان است كه گفتم , امشب مهدى موعود(ع ) بدنيا مى آيد.

آن گاه نزد نرجس حضور يافتم , به او سلام كردم , و او با من احوالپرسى كرد, و من هم در پاسخ او گفتم : تو سرور من و سالار خانواده ام هستى .امـا بـه هـر حـال , در ايـن فـكر بودم , كه چگونه بانويى كه در او آثار آبستنى نيست , امشب داراى مولودى خواهد شد؟ كه فرزند برادرم امام حسن عسكرى (ع ) از اطاق مجاور مرا مخاطب قرار داد و فرمود : اينطور كه تو فكر مى كنى نيست !

آن گاه به نرجس گفتم : فرزند عزيزم ! امشب خداوند به تو فرزندى عطا خواهد كرد, كه سيد دنيا و آخرت خواهد بود, اما آن بانو با شنيدن اين سخن اندكى خجالت زده و شرمسار گرديد.

بـه هر حال , آفتاب آن روز غروب كرد, من نماز مغرب و عشاى خود را خواندم , روزه خود را افطار كـردم , و بـه بستر خواب رفتم , اما همينكه شب از نيمه گذشت , براى نماز شب برخاستم تا اينكه كـار نـمـاز و مـنـاجـاتـم بـه پـايـان رسيد, ولى همچنان بانوى بزرگ , نرجس را در خواب راحت مشاهده كردم , سپس به تعقيب و دعاهاى بعد از نماز پرداختم , بعد مقدارى استراحت كردم , ناگاه بيدار شدم , و متوجه گرديدم وى اندكى مضطرب است ,اما در عين حال حركت كرد و نماز خود را خواند و باز به بستر خواب خود رفت .

حكيمه مى گويد : از اطاق بيرون آمدم و به جستجوى سپيده صبح پرداختم , متوجه شدم سفيده اول طـلـوع كـرده , اما هنوز صبح صادق ندميده است ,وقتى ابومحمد امام حسن عسكرى متوجه بيرون رفتن و نگرانى من شد, ندا برداشت : عمه جان ! عجله مكن , كار نزديك است .

آن گاه من نشستم و مشغول قرائت سوره الم سجده و سوره ياسين شدم , كه ناگاه نرجس خاتون از خـواب بـيـدار شـد و اندكى مضطرب بود, او رادر آغوش گرفتم و نام خداوند را به زبان جارى كردم , سپس به او گفتم : چيزى احساس مى كنى ؟ پاسخ داد : آرى عمه جان , گفتم : حواس خود راجمع كن , آرامش قلب خود را محفوظ بدار, زيرا همانطور كه گفتم : وضع حمل نزديك است .

بـارى , چند لحظه بيشتر طول نكشيد, كه نرجس مولود مقدس خود را به دنيا آورد, و آن گاه كه مـن پـرده را از روى كـودك كنار زدم , وى را در حال سجده مشاهده كردم , سپس مولود نظيف و پـاكيزه را در آغوش كشيدم , و درحالى كه امام حسن عسكرى (ع ) مى فرمود : عمه جان , فرزند مرا بياور,نوزاد را تحويل پدر دادم ب .

محمد بن عبداللّه طهوى نيز روايت مى كند, پس از وفات امام حسن عسكرى (ع ) كه مردم در باره خـلـيـفـه و جـانـشين او دچار سرگردانى شده بودند,به حضور حكيمه دختر محمدبن على (ع ) رسـيـدم و پرسيدم : اى بانوى بزرگوار من ! آيا براى امام حسن (ع ) فرزندى متولد گرديده است ؟ آن بـانـو درحـالـى كه تبسم مى كرد, فرمود : گر امام حسن (ع ) فرزندى نداشته باشد, پس حجت خـداوند در روى زمين چه كسى خواهد بود؟ من قبلا گفتم : كه امامت به غير از امام حسن و امام حسين (ع ) در ميان هيچ دو برادرى برقرار نخواهد شد.

آرى , از بـانـوى بـزرگـى بنام نرجس امام حسن عسكرى (ع ) داراى فرزندى گرديده , و او امام و حجت الهى روى زمين مى باشد.بــارى , در نيمه شـعبان سال 255 هجرى از دامن نرجس , امام زمان مهدى موعود(ع ) بدنيا آمد, حكيمه دختر محمدبن على الجواد(ع ) كه عمه پدرآن حضـرت بـوده , به هنگام ولادت و بعد از آن او را ديده است .و از هـمـان روزگار, امام زمان (ع ) بخاطر مصون ماندن از گزند دشمنان , در عالم غيبت صغرى زندگى خود را ادامه مى داد.

احـمـدبـن ابـراهـيـم مى گويد : من در سال 262 هجرى , يعنى هفت سال پس از ولادت صاحب الامـر(ع ) بـه حضور حكيمه دختر امام جواد(ع ) رسيدم ,و سلسله مراتب امامان (ع ) را جويا شدم , و آن بـانـو در حـالـى كـه پـشت پرده اى قرار گرفته بود, به من پاسخ مى داد, تا اينكه نوبت به امام زمان (ع )رسيد, از او درخواست ملاقات با آن حضرت (ع ) را نمودم , وى پاسخ داد : حضرت از نظرها پنهان است .

پرسيدم : تكليف مردم چيست ؟ احكام و مسائل خود را از چه كسى سوال كنند؟.

حكيمه پاسخ داد : به مادر امام حسن عسكرى (ع ) كه به جده شهرت دارد مراجعه كنند !

گفتم : آيا ما بايد از كسى اطاعت كنيم , كه به يك زن وصيت كرده است ؟ !

حكيمه فرمود : اين كار ايرادى ندارد, بلكه متابعت از عمل حسين بن على (ع ) است , زيرا آن حضرت نيز به حسب ظاهر وصيت خود را به خواهرخود حضرت زينب (ع ) نمود, و علوم ومعارف و احكامى , كـه از سـوى على بن الحسين (ع ) زين العابدين بيان مى گشت , به زينب (ع ) نسبت داده مى شد, تا بـديـن وسـيـلـه جـان زين العابدين (ع ) از خطر دشمن محفوظ بماند, مگر شما اهل اطلاع و خبر نيستيد و نمى گوييد فرزند نهمين امام حسين (ع ) در حالى كه هنوز زنده است ميراث او را تقسيم مى كنند؟ !

مـحـمـدبـن قـاسـم عـلـوى نيز روايت مى كند : من با گروهى از علويان به حضور سيده حكيمه رسيديم , همينكه چشم وى به ما افتاد, فرمود : آمده ايد ازميلاد حج ; بن الحسن (ع ) سوال كنيد؟ آن حضرت ديشب نزد من بود, و آمدن امروز شما را به من خبر داد, و آن گاه داستان ازدواج نرجس را كه خود تربيت وى را به عهده داشت , با ابومحمد, امام حسن عسكرى (ع ) و مراحل ولادت مهدى موعود(ع ) را, كه در بالا گذشت , براى محمدبن قاسم علوى و همراهان او شرح داد.و از روز هشتم يا اول ربيع الاول سال 260هجرى , كه امام حسن عسكرى (ع ) در سامرا وفات كرد, خلافت و امامت به حج ; بن الحسن (ع ) منتقل گرديد.و يژگيهاى ديگر.

در بـاره حـكـيـمـه , دختر امام جواد(ع ), اين بانوى بزرگ و راوى حديث و دانشمند و محرم راز و خدمتگزار نسبت به امام حسن عسكرى (ع ), وساحت مقدس و جود نورانى حضرت ولى عصر, امام زمان (ع ) نوشته اند : وى با ابوالحسن محدث كه يكى از نواده هاى امام سجاد(ع ) بوده , ازدواج كرده , داراى سه پسر به نامهاى : ابو عبداللّه الحسين , حمزه و ابن مطلب گرديده است .

حكيمه شرافت تربيت نرجس , قابلگى امام زمان (ع ) و محرم اسرار و واسطه گى ميان آن حضرت و مـردم را داشـتـه , و سـرانـجـام در سال 274هجرى وفات يافته , و در مقبره اما جواد و امام حسن عسكرى (ع ) در سامرا مدفون گرديده است .

عـلامـه مجلسى درباره اينكه چرا براى حكيمه زيارتنامه اى وارد نشده , مى نويسد : در بقعه شريف امـام جـواد(ع ) و امـام حـسـن عـسـكـرى (ع ) قـبر بانوى بانجابت و بزرگوار, عالم و دانشمند, و پرهيزگار و بلند مقام ,حكيمه دختر امام جواد(ع ) قرار دارد, و نمى دانم چرا عالمان و دانشمندان , زيـارتـى رابراى اين بانوى بزرگ نياورده اند, در حالى كه وى داراى فضل و جلال درخشانى بوده , در خـدمـت ائمه معصوم قرار داشته , حامل اسرار اهل بيت (ع ) بوده , سمت مادرى براى امام زمان داشـتـه , بـه هـنـگـام ولادت آن بـزرگـوار حضور يافته , و بارها آن وجود مبارك را در زمان امام حـسـن عسكرى (ع ) ملاقات و زيارت مى كرده , و پس از وفات امام حسن (ع ) نيز واسطه و سفير او بوده , كه , مردم بواسطه او حوائج و مسائل خود راحل مى كرده اند.

بنابراين , سزاوار است , حكيمه دختر امام جواد(ع ) در آن بقعه و حرم زيارت شود, و آنطور كه شان و صلاحى ت او اقتضا مى كند, از وى تجليل وتكريم به عمل آيد.

بخش 3: زنان ديگر راوى حديث

تعداد ديگرى از بانوان عالم و دانشمند و مومن آراسته به فضل و دانايى , در روزگار امامان معصوم و بـعـد از آنان مى زيسته اند, كه طبق منابع و آثاراسلامى , بيانگر معارف و مطالب دينى بوده اند, و اگـر آنـان خـود بـطـور مـسـتقيم مطلبى را از زبان امام معصومى نشنيده اند, عموما و اصولا با واسطه نزديك , احاديث آن بزرگواران را روايت كرده اند, كه در اين فصل ويژگى ها و احاديث آنان را مورد مطالعه قرار مى دهيم :

1 ـ ام ابى نصر :

ام ابـى نـصـر, مادر ابو نصر هبة اللّه محمدبن كاتب كه جد مادرى او ابو جعفرمحمدبن عثمان بن سـعـيد عمرى نايب خاص دوم حضرت حجة بن الحسن (ع ) بوده , بانويى عالم و دانشمند, فاضل و مومن , و راوى حديث از ام كلثوم دختر ابى جعفر بوده است .

ابـو نـصـر, پـسـر ايـن بـانو از وى , و خود اين بانو هم از ام كلثوم حديث نقل كرده , و گفته است : ابـوالـقـاسـم , حسين بن روح ساليانى وكيل ابوجعفر بود,احاديث او را نقل مى كرد, اسرار و روابط بزرگان شيعه نزد او بود.

بـر امـلاك و دارايى ابوجعفر(ع ) نظارت داشت , و به غير از وجوهى كه روسا و بزرگان شيعه به او تـحويل مى دادند, هرماه مردم هم مبلغ سى دينارتحويل او مى دادند, او مرد جليل و عظيم الشانى بـود, و مـراجـعـات مـردم به او صورت مى گرفت , و مردم هم احكام دين و مسائلى كه به امامت وهـدايـت مـربـوط مـى شـد را, بوسيله , ابو القاسم , حسين بن روح , از حضرت صاحب (ع ) دريافت مى داشتند.

2 ـ ام ابيها, دختر عبداللّه :

ام ابيها, دختر عبداللّه بن جعفر, از بانوان دانشمند و محدث بوده , بوسيله پدر خود از پيغمبر(ص ) احـاديـث فـراوانى روايت كرده , على بن الحسين (ع ) كه در 25 محرم سال 95 هجرى وفات يافته , حسن مثنى فرزند امام حسن مجتبى (ع ) و حسن بن محمد, از او حديث روايت نموده اند.و عـبـدالـمـلك مروان , در روزگارى كه در شام خلافت مى كرد, با اين بانو ازدواج كرد, بعد او را طـلاق داد, و آن گـاه على بن عبداللّه بن عباس با وى ازدواج انجام داد, و اين بانو با على زندگى مى كرد, تا اينكه قبل از شوهر خود, با زندگى وداع گفت .

3 ـ ام جعفر دختر محمد :

ام جعفر, دختر محمدبن جعفر را نيز, مامقانى و شيخ صدوق از بانوان راوى حديث شمرده اند.

بـراين اساس , امجعفر از اسما دختر عميس خبر رد شمس نسبت به اميرالمومنين (ع ) در روزگار رسول خدا(ص ) را روايت كرده , و عمارة بن مهاجر, هم از اين بانو حديث روايت كرده است .

4 ـ ام محمد. :

ام مـحـمد, دختر محمدبن جعفر نيز, از طريق اسما بنت عميس همان حديث رد شمس را روايت كـرده اسـت , و شـيـخ صـدوق روايت وى وخواهرش ام جعفر را كه عمارة بن مهاجر از آنان روايت نموده , آورده است .

5 ـ ام حسن , دختر عبداللّه :

ام حسن , دختر عبداللّه بن محمدبن على بن الحسين (ع ) را, دانشمندانى مانند : سيد محسن امين و حـاكم نيشابورى , بانوى راوى حديث دانسته و به وسيله چند واسطه حديثى را هم در باره وفات حضرت فاطمه زهرا(س ) از او روايت كرده اند.بـر پـايـه اين حديث , ام حسن دختر ابوجعفر محمدبن على (ع ) از برادر خود جعفربن محمد يعنى امـام صـادق (ع ) روايت مى كند : فاطمه زهرا(س ) درسن 21 سالگى از دنيا رفت , و در سال چهل و يكم عمر رسول خدا(ص ) هم بدنيا آمده بود.الـبـتـه تـاريخ وفات حضرت فاطمه (ع ) و مدت عمر آن بزرگوار, ميان مورخين و محدثين مورد بحثهاى فراوانى است , براى توضيح بيشتر به منابع مربوط بايد رجوع نمود.

6 ـ ام كلثوم عمرى :

ام كلثوم , دختر ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمرى كه پدر او دومين نايب از نواب خاص و چهارگانه امام زمان (ع ) مى باشد, جده ابو نصرهبة اللّه , محمد كاتب بوده , بانويى فاضل و دانشمند و عابد و صالح و راوى حديث است .تعدادى حديث از پدر خود ابو جعفر روايت كرده , و دختر او ام ابى نصر و پسر او ابونصر هم احاديثى را از ام كـلـثوم روايت كرده اند, كه چند موردآن را مطالعه مى كنيم :

1ـ ام كلثوم , دختر ابى جعفر مـحـمـدبـن عـثـمـان عمرى مى گويد : يكى از اوقات , اموالى را از قم و نواحى آن براى پدرم به بـغـدادآوردند, تا آن را بدست حضرت صاحب الزمان (ع ) برسانند, وقتى قاصد و حامل اموال آن را تـحـويـل داد و خواست مراجعت كند, به هنگام خداحافظى ابو جعفر پدرم به او گفت : همراه اين اموال چيز ديگرى هم بوده , كه آن تحويل داده نشده است !

قاصد گفت : اى مولاى من ! هرچه آورده بودم آن را تحويل دادم .و لى پدرم گفت : چنين نيست , برگرد و در اثاث خود جستجو كن !

آن مـرد برگشت اموال و اثاث خود را كاويد, چند روزى هم فكر كرد و چيزى بيادش نيامد, ناچار نزد ابوجعفر برگشت و توضيح داد : نه چيزى پيداكردم , و نه چيزى به ذهنم مى رسد ! ابو جعفر گفت : نزد ثوبان پنبه فروش كه دو عدل پنبه براى او آورده اى برو, فلان عدل پنبه را باز كن , دودست لباس لاى آن خواهى يافت , روى آن هم نامه اى هست و در آن نامه چنين مطالبى هم نـوشـتـه شـده اسـت ! آن مـرد هـمـين دستور را عملى كرد, لباسها و نامه را يافت و آن را تحويل ابـوجـعـفـرداد و گفت : بايد ببخشيد, بطور كلى فراموش كرده بودم , زيرا اين كار را براى محكم كارى و محفوظ ماندن لباسها انجام داده بودم .

آن گـاه آن مـرد وقـتـى چـنـيـن كـرامـتـى را مشاهده كرد, كه جز از پيـامبر(ص ) يـا از امامى سـرنـمـى زنـد, مطلب مهمى براى او تلقى شد, به ارزش و اهميت و صداقت و امانتدارى ابو جعفر ايمان بيشتر آورد و آن داستان عجيب و فوق العاده را پيوسته براى ديگران بازگو مى كرد.

2ـ ابـو نـصر هبة اللّه پسر دختر ام كلثوم دختر ابى جعفر روايت مى كند : ابوجعفر, محمدبن عثمان عـمـرى كـتابهايى در فقه تدوين و تصنيف كرده بود, ومطالب آن را از حضرت صاحب الزمان (ع ) فراگرفته و به نگارش درآورده بود.

3ـ ابـو عـباس مى گويد : هبة اللّه بن محمد, پسر دختر ام كلثوم دختر ابوجعفر عمرى از بزرگان خـود روايت مى كرد : شيعيان پيوسته بر عدالت عثمان بن سعيد و فرزند او محمد, اعتماد و اعتقاد داشـتند, تا اينكه عثمان بن سعيد از دنيا رفت , پسر او محمد بن عثمان او را غسل داد و كفن كرد وبـه خاك سپرد و خود مسئول وكالت و ولايت از جانب صاحب الزمان (ع ) گرديد, و مردم در امور مربوط به امامت و مسائل و احكام دين به او مراجعه مى كردند.

7 ـ ام مقدام ثقفى :

ام مـقـدام ثقفى را نيز, دانشمندان بزرگ رجالى و فقهى و تاريخى , مانند : شيخ صدوق , مامقانى و سيد محسن امين و شيخ ذبيح اللّه محلاتى , از بانوان راوى حديث دانسته اند و بر اين پايه مى نويسند : امـمـقـدام , از جـويـرة بـن مـسـهـر عـبـدى كه از ياران مخلص على (ع ) بود, و با آن حضرت در جنگهاشركت نمود, احاديث فراوانى را در جهت فضايل و مقام بلند على (ع ) روايت كرده , وحتى در راه محبت و اطاعت على (ع ) دست وپاى او را قطع كرده اند.هـمـچنين , حديث رد شمس را كه بعد از وفات رسول خـدا(ص ) در بـاره على (ع ) انجام شد, وى هم روايت كرده است .

8 ـ ام وشا :

ام وشـا, را نيز علامه كشى و آية اللّه خوئى , از بانوان راوى حديث شمرده و مى نويسند : وى از برادر خـود حـديث روايت كرده , و فرزند او وشاهم از مادر خود حديث نقل نموده , و او را معتبر و موثق دانسته است .

بـرايـن اساس , وشا از مادر خود, كه از نظر علمى و نقل حديث مورد اعتماد او بوده , و همچنين از دايـى خـود, بازگو مى كند كه عمروبن الياس گفته : ن و پدرم الياس بن عمرو, به حضور ابوبكر حـضـرمـى يـعـنـى عـبـداللّه بـن محمد, كه از ياران امام صادق (ع ) بوده وارد شديم , او در فكر و انديشه مشقت بارى بسرمى برد, وقتى ما را ديد, گفت : اى عمرو ! اين زمان زمانى نيست , كه بتوان بـا شوخى از آن گذشت , بر امامت جعفربن محمد گواهى بده , زيرا من از او شنيدم كه مى فرمود : هركس در حال شهادت و حمايت از مقام امامت از دنيا برود, هرگز آتش دوزخ به او نخواهد رسيد.

9 ـ دختر عمربن يزيد :

دختر عمر بن يزيدبن ذبيان كه از اصحاب امام صادق (ع ) بوده از پدر يزيد روايت نقل كرده , و پسر عموى اين بانو هم , از وى حديث روايت كرده است .بـر ايـن اسـاس , دخـتر يزيد بن عمر, از جد خود, و او از امام صادق (ع ) روايت كرده است : هرگاه كسى از شما خواست آب بنوشد, بسم اللّه بگويد ونوشيدن آب را شروع كند.

بـعـد از آن الـحـمدللّه بگويد, مرحله دوم بسم اللّه بگويد و مقدار ديگرى آب بنوشد و بعد الحمدللّه بـگـويد, و براى نوشيدن قسمت سوم نخست بسم اللّه و پس از نوشيدن قسم آخر الحمد للّه بگويد, اگر كسى اينطور آب بنوشد, تا ماداميكه آب در شكم اوست , براى او تسبيح گوى خواهد بود.

الـبته درباره اين حديث كه آب نوشيدن بطور تدريج , و خوددارى از يك نفس نوشيدن آب را لازم مـى شــمـارد, اين نكـته بايد مورد توجه باشـد,كه از نظر پزشكى هم آب را بطور تدريج نوشيدن , توصيه شده است .

10 ـ دختر سيد مرتضى :

در باره دختر بزرگوار و دانشمند, سيد مرتضى علم الهدى , على بن الحسين (حدود سال 400هـ ـ ق ) آنطور كه تعدادى از دانشمندان نوشته اند, اين زن عالم و فاضل هم راوى حديث بوده است .

بـر ايـن اساس , اصفهانى افندى , مى نويسد : اين بانوى فاضل و بزرگوار, از عموى خود سيد رضى كـتـاب نـهـج الـبـلاغـه را روايت كرده , نزد او درس مى خوانده , و معانى دقيق نهج البلاغه را حل مى كرده و آنطور كه قطب راوندى نوشته است : شيخ عبدالرحيم بغدادى , معروف به ابن اخوه هم , ازاين بانوى بزرگ و دانشمند, حديث روايت نموده است .

11 ـ دختر وائله پسر اصقع :

دخـتر وائلة پسر اصقع را نيز عالم بزرگوار شيعى سيد محسن امين بانوى راوى حديث دانسته و مـى گـويـد : ابن عساكر, در كتاب تاريخ دمشق درشرح زندگى سلمة بن بشير صيفى مى نويسد : سلمه از دختر وائلة بن اصقع و ديگران روايت كرده , و از اينجا بدست مى آيد, كه اين بانو هم راوى حديث بوده ,و هم چون پدر خود شيعه بوده , و فرزند بازگوكننده وضعيت و اسرار پدراست .

پس اين بانو هم شيعه بوده است .

الـبـتـه ايـن نـكـته هم بايد مورد توجه باشد, وائلة بن اصقع را كه ابن عساكر شيعه و پيرو مكتب اهـل بـيـت (ع ) مـعـرفى نموده , آنطور كه در منابع ما آمده ,بدين صورت نوشته اند : واثلة بن اسقع چـنـانـكـه مـولا محسن فيض كاشانى , هم كه رواياتى از اين مرد راوى آورده , او را واثلة بن اسقع نـوشته واحتمال اينكه , در آن منبع غلط چاپى رخ داده , و همان واثلة بن اسقع صحيح باشد, وجود دارد.به هرحال , دختر اين شخص راوى حديث بوده است .

12 ـ جبله دختر مصفح عامرى :

جبله , دختر مصفح عامرى را نيز, راوى حديث شمرده اند.اين بانو از پدر خود مصفح عامرى كه او از على بن ابيطالب (ع ) و از حاطب بن ابوذر, حديث بازگو نـموده روايت نقل كرده , چنانكه فضيل بن مرزوق و ابو مالك محمدبن موسى عنبرى كوفى از اين بـانـو حـديث روايت نموده اند اما از نام و خصوصيات ديگر زندگى او, اطلاعى بدست نيامد, اگر چه ابن عبدالبر مى نويسد : اين بانو روزگار رسول خدا(ص ) را هم درك نموده است .

13 ـ جمانه دختر مسيب :

جـمـانـه , دختر مسيب بن نجبه فزارى بانوى راوى حديث از پدر خود, و از شوهر خود حذيفة بن يمان بوده است .مـسيب بن نجبه فزارى , از تابعين و از ياران على (ع ) و امام حسن مجتبى (ع ) بوده , و از بزرگان و روسـاى شيعى است , كه بعد از شهادت حضرسيدالشهدا(ع ) به همراه سليمان بن صرد خزاعى به عـنـوان انـتـقـام خـون حسين (ع ) عليه ابن زياد حاكم ستمگر كوفه قيام كردند, مسيب در سال 65هـجـرى به شهادت رسيد و جمانه از چنين پدرى , و نيز از آنگونه شوهرى كه از ياران بزرگوار رسول خدا(ص ) بوده , حديث روايت كرده است .

14 ـ حبيبه انصارى :

حـبـيـبـه , دختر شريق بن ابى خثعمه انصارى از بانوان راوى حديث بوده , از على بن ابيطالب (ع ) حـديـث اسـتماع كرده , و از آن حضرت , و عيسى بن مسعودبن حكم ,و مسعود بن حكم , و بديل بن زرقـا, حـديـث روايت كرده , ابونعيم او را صحابى و از ياران رسول خدا(ص ) دانسته , اما ابن حبان وى را از بـانـوان مـوثـق و مـعـتـبـر تابعين , يعنى كسى كه روزگار پيامبر(ص ) را درك ننموده , شمرده اند.

15 ـ حفصه :

در آثـار و مـتون رجالى و حديثى , حفصه نيز به عنوان بانوى راوى حديث معرفى شده , اين بانو از مـحـمـد بـن خالدبن عبداللّه بجلى قسرى كوفى كه پدر او يعنى خالد بن عبداللّه والى مدينه , و از اصـحاب امام صادق (ع ) بوده , حديث روايت كرده اما از نمونه حديث و خصوصيات بيشتر زندگى اوچيزى مطرح نكرده اند.

16 ـ حفصه دختر سيرين :

حفصه دختر سيرين از بانوان عابد, دانشمند, قارى قرآن و راوى حديث بوده , اين بانو از ام سليمان حديث روايت كرده , و ابوبشير هم از حفصه روايت نقل كرده است .بـراين اساس , ابوبشير, از حفصه دختر سيرين , از امسلمان , از مادر انس بن مالك روايتى آورده اند, كـه شـيخ طوسى در باب نحوه غسل ميت زن آبستن آن را مطرح نموده و اين روايت را در قسمت زنان راوى حديث از پيامبر ـ ص مطالعه كرديم .

عـمـر رضا كحاله در باره حفصه مى نويسد : اين بانو در دوازده سالگى , قرآن قرائت مى كرد, و اگر برادر او محمدبن سيرين در باره قرائت قرآن به مشكل و ايرادى برخورد مى كرد, مى گفت : برويد آن را از حـفـصـه سـوال كـنـيـد, ايـن زن در هـرشـب نـصف قرآن كريم را مى خواند, و از جمله سـخـنان حكيمانه او اينست : يامعشر الشباب , خذوا من انفسكم وانتم شباب , فانى رايت العمل فى الشباب .

اى جـوانان ! در جوانى از نيروها و استعدادهاى خود استفاده كنيد, زيرا من هرچه بدست آورده ام , آن را در جوانى كسب كرده ام .خـلاصـه , حـفـصه چنين بانوى بزرگوار و راوى حديثى بوده , ابن حبان او را در باره نقل حديث , مـعـتـبر و موثق دانسته , و سرانجام اين بانو به سال 101هجرى , در سن هفتاد سالگى در گذشته است .

17 ـ حليمه اسحاقى :

حـليمه اسحاقى , دختر سيد عز الدين اسحاقى را سيد محسن امين از بانوان راوى حديث شمرده , وفـات او را شـب يـكـشنبه 11 محرم سال 861هجرى , و مدفن او را در دامنه جبل جوشن در شهر حلب دانسته است .

ايــن بــانـو از ســادات بــنى زهـره اهـل حلب و زنى دانشمند و راوى حديث بوده , و ابـوذر در كـتـاب : اعلام النـبـلا بتاريخ حلب الشهبا در حوادث سال 861 هجرى آورده : شـب يازدهم محرم , كـه ايـن بانوى دانشمند و بزرگوار يعنى حليمه دختر سيد عز الدين اسـحاق از دنيا رفت , پـدر او درمـسـجد جامع حلب بر جنازه او نماز خواند, و در مزارى كه در دامنه كوه جوشن قرار داشت , و خاندان آنان نيز آنجا مدفون بودند, وى نيز به خاك سپرده شد.

18 ـ ذره دختر معاذ. :

ذره دخـتر معاذ را هم دانشمندانى مانند : محمد الحسون وعمررضا كحاله , از بانوان راوى حديث شـمـرده , مـى نـويـسـند : وى بانوى جليل القدر, و راوى حديث از ام هانى دختر ابوطالب و خواهر ارجمند على (ع ) بوده , و ابوالاسود, محمدبن عبدالرحمن مدنى , كه تا آخر حكومت بنى اميه زنده بوده ,از ذره دختر معاذ حديث روايت نموده است .

19 ـ رحيم :

رحـيـم , مـادر پـسـر حـسين بن على بن يقطين از بانوان فاضل و نيكوكار و عابد بوده , محمدبن عـيـسـى بـن عبيد عبيدى , از وى حديث نقل كرده , و رحيم هم از سعيد خدمتگزار امام موسى بن جعفر(ع ) حديث روايت كرده است .

در باره اين بانو نوشته اند : وى بيش از بيست بار به زيارت خانه خدا رفته , و آنطور كه شيخ طوسى , علامه مجلسى و سيد محسن امين نوشته اند : حمدبن عيسى بن عبيد عبيدى روايت كرده , كه او گـفـتـه اسـت : رحـيـم مـادر پـسـر حـسين بن على بن يقطين , از سعيد خدمتگزار ابوالحـسن , مـوسـى بن جعفر(ع ) كه در زندان به آن حضرت خدمت مى كرد و كارهاى او را انجام مى داد, براى مـن روايـت كـرد كـه : امـام مـوسـى بن جعفر(ع ) وقتى هنگام وفاتش رسيد (25 رجب سال 183 هـجرى ), مانند افراد ديگرى كه از دنيا مى روند حال آن حضرت (ع ) هم ناگهان از قوت و توانايى , به ضعف وناتوانى گراييد, و دعوت حق را لبيك گفت , كه درود خداوند بر او باد.به هر حال , رحيم , يا رحيمه , اين بانوى فاضل و عابد, راوى چنين حديثى هم بوده است .

20 ـ رقيه دختر اسحاق بن موسى (ع ). :

شـيـخ مـفيد, و محدث قمى , براى حضرت امام موسى بن جعفر(ع ) حد اقل سى و هفت فرزند, از همسران متعدد معرفى كرده اند, كه يكى از آنان اسحاق مى باشد.و رقـيـه دخـتر اسحاق بن موسى بن جعفر ـ ع از بانوان دانشمند, جليل القدر, وراوى حديث بوده است .

چـنـانـكه پدر او اسحاق نيز مردى زاهد و عابد, نيكوكار صادق بوده , كه به او لقب امين داده اند, و آنطور كه مى نويسند : قبر و مرقد او در قسمت شمالى شهر ساوه قرار دارد.رقيه , اين بانوى دانشمند و نوه امام موسى بن جعفر(ع ) عمر طولانى داشته , و چنانكه مى نويسند : در سال 316 هجرى , از دنيا رفته , و در شهر بغدادمدفون گرديده است .

رقـيـه , از پـدر خـود اسحاق حديث روايت كرده , و اسحاق از پدر خود, موسى بن جعفر(ع ) سلسله راويـان حديث را ذكر نموده تا بدانجا مى رسد, كه پيغمبر(ص ) فرموده است : لاتزولا قدما عبد يوم الـقـيـامة , حتى يسئل عن اربع : عن عمره فيما افناه , وشبابه فيما ابلاه , وعن ماله من اين اكتسبه وفيماانفقه , وعن حبنا اهل البيت .

روز قـيـامـت , هـيچ بنده اى نمى تواند قدم از قدم بردارد, تا اينكه به چهار سوال جواب دهد : از او سـوال مى شود, عمر خود را چگونه گذرانده ؟جوانى خود را در چه كارهايى سپرى نموده ؟ مال و ثـروت خـويـش را, از چـه راهـهايى بدست آورده ؟ و در چه كارهايى مصرف كرده ؟ و همچنين از محبت و ارادت نسبت به اهل بيت ما, سوال و بازخواست خواهد شد.

21 ـ دختر احمد بن سعيد :

دختر احمدبن سعيدبن محمد بصرى مهلبى كوفى , بانويى فاضل و دانشمند و راوى حديث بوده , و در تـاريـخ 13 شـوال سـال 566 هـجـرى , سيدجلال الدين , عبدالحميدبن فخاربن احمد علوى حسينى موسوى حايرى , در خانه آن بانو كه در كوفه قرار داشته , از وى حديث روايت كرده است .

در بـاره نـام ايـن بـانـو, كه فقط با عنوان ست در تاريخ آمده , بايد توجه داشته باشيم , در كتابهاى تاريخى مانند : اعلام النسا فى عالمى العرب والاسلام ,حدود هفتاد تن از بانوان با اين عنوان مطرح گـرديده اند و نام صريح آنان ذكر نشده است ست به معناى دختر است , اما علت اينكه اسم صريح ايـن دخـتران در كتابها بيان نگرديده , شايد به خاطر حجب و حيا و رعايت شئون خانوادگى افراد بوده , چنانكه اين جهت امروزهم رعايت مى شود, وعموم افراد از اينكه نام زن و دختر خود را براى ديگران افشا نمايند, كراهت دارند.

عـلامه سيد محسن امين , در باره نام راوى حديث از اين بانو هم , اختلاف رسمى را مطرح نموده , اما به هرحال بانوى ست طبق اعتراف مورخين ,بانوى فاضل و راوى حديث است .

22 ـ ست الفقهاء :

سـت الـفـقـهـا, دخـتر ابراهيم بن على بن احمد واسطى صالحى , متولد سال 632 و متوفاى 766 هـجـرى بـه دمشق , يعنى بانويى كه براساس تاريخهايى كه ارائه شده يكصد و ده سال عمر كرده , راوى حديث بوده , جعفربن على همدانى , عبداللطيف بن قبيطى و احمدبن عزحرانى و ديگران , به اواجازه روايت حديث داده اند, احاديثى از او روايت شده , و كتابى هم نوشته است .