عرشيان

سيد جعفر شهيدي

- ۲ -


مطاف و مقام ابراهيم :

آن مقدار از زمين سنگ فرش که گرداگرد خانه کعبه است و فقها فاصله آن را از ديوار خانه تا بيست و شش ذراع و نيم دانسته اند و طواف بايد در بين اين مساحت انجام گيرد ، مطاف نام دارد . به دور اين سنگ فرش ، سنگ فرش ديگري است اندکي بلندتر از سنگ فرش نخستين . بر روي اين سنگ فرش جايگاهي با ستونهاي باريک ديده مي شود که انتهاي آن باب بني شيبه بوده است . ميان اين جايگاه و خانه کعبه بنايي با قبه اي کوچک ديده مي شود که مقام ابراهيم نام دارد . و آن سنگي است که جاي پايي در آن ديده مي شود . اين جاي پا منسوب به ابراهيم ( عليه السلام ) است .

تاريخ خانه کعبه :

قرآن کريم مي فرمايد : ابراهيم و فرزندش اسماعيل اساس خانه کعبه را نهادند ، ( هنگامي که ابراهيم و اسماعيل پايه هاي خانه را بر مي افراشتند . ) ( 1 )

و چون ساخته شد به ابراهيم دستور رسيد که : خانه را براي طواف کنندگان و اقامت کنندگان و نمازگزاران پاکيزه سازد . ( 2 ) و چون خانه پرداخته شد ، خداوند به ابراهيم فرمود : مردمان را براي زيارت خانه بخواند . ( 3 ) از اين زمان تا صدها سال پس از ابراهيم و اسماعيل تاريخ خانه کعبه در ابهام و تاريکي است .

بعضي جغرافي دانهاي مسلمان نوشته اند : در يکي از دوره ها ، اين خانه به دست عماليق بود ، اما اين عماليق يا عمالقه که جمع است و مفرد آن عملاق مي باشد چه کساني بوده اند ؟

گفته اند گروهي صحراگرد و جنگجو بودند که بااسرائيليان دشمني داشتند . در بعضي داستانها اين قوم از جمله نخستين گويندگان به زبان عرب به شمار مي آيند .

کعبه اندکي پيش از اسلام :

از سده پنجم ميلادي تا عصر ما ، تاريخ خانه کعبه روشن است ؛ چنانکه در تاريخ مکه نوشته شده : نخست قبيله جُرْهُم و پس از آن قبيله خُزاعه توليت حرم را در دست گرفت . تا آنکه قصي بن کلاب نياي پنجم پيامبر خد ( صلّي الله عليه وآله ) که از عرب عدناني ( تيره هايي که در شمال شبه جزيره عربستان مي زيستند ) احتمالاً در آغاز قرن ششم ميلادي در صدد برآمد دست خزاعه را از رياست شهر مکه و توليت حرم کوتاه کند و کسان خود ( قريش ) را بر سر کار آورد . وي اين تيره را که تا آن روزگار در کوهها و دره هاي بيرون مکه مي زيستند در ابطح يا بطحاء ( 4 ) سکونت داد ، توليت خانه را که مرکب از منصب هاي پرده داري و پذيرايي و آب دادن حاجيان ، و پرچم داري بود به دست گرفت .

پس از قصي بر سر منصب ها ، ميان فرزندان او درگيري پديد شد ، سرانجام آن را ميان خود تقسيم کردند .

کليدداري ، علم کعبه و رياست دارالندوه به فرزندان عبدالدار و آب دادن حاجيان و مهمانداري آنان ، به فرزندان عبد مناف رسيد .

نوشته اند عبدالمطلب از فرزندان عبدمناف نخستين کسي است که بر خانه کعبه زيور بست .

تاريخ نويسان آورده اند که چون عبدالمطلب زمزم را کاوش کرد ، دو آهو از زر ناب ديد و آن را زيور خانه ساخت ( 5 ) ليکن چنان که ذيل عنوان پوشش خانه خواهيم نوشت ، گويا فرستادن زيور به خانه کعبه تاريخي درازتر دارد .

پس از اسلام ، ارتفاع خانه کعبه چندان بلند نبوده است ( به اندازه قامت انسان ) و انتهاي در کعبه با سطح زمين مساوي بوده است ، چنانکه اگر سيل به داخل حرم سرازير مي شده به درون خانه مي رفته است . هنگامي که حضرت محمّد سي و پنج ساله بود ( پنج سال پيش از بعثت ) سيلي بزرگ کعبه را ويران ساخت . قريش با مشورت يکديگر در صدد برآمدند خانه را نوسازي کنند . چوبهاي کشتي شکسته اي از بيزانطيان را که در ساحل درياي سرخ افتاده بود خريدند و براي ساختن خانه به کار بردند . براي خانه سقفي ساختند و براي جلوگيري از سيل ، درِ خانه را از سطح بالاتر قرار دادند . و چون ساختمان به موضع رکن و نصب حجرالاسود رسيد بر سر کار گذاشتن آن ، ميان ايشان خصومت در گرفت . مهتر هر قبيله اي مي خواست

اين شرف از آن او باشد . نزديک بود با يکديگر درگير شوند ولي سرانجام به داوري گردن نهادند . مقرر شد هر کس که از در درآيد آنچه گويد بپذيرند . نخست کسي که در آمد محمدامين بود . گفتند او امين است و ما به داوري او راضي هستيم . چون داستان را با حضرتش در ميان نهادند گفت پارچه اي بياوريد و سنگ را در ميان آن بنهيد ، سپس مهتر

هر قبيله را فرمود تا گوشه اي از پارچه را بگيرد و بالابرد و چون سنگ را بدين ترتيب تا موضع نصب بالا بردند ، محمد ( صلّي الله عليه وآله ) آن را برگرفت و بر جاي نهاد و بدين کار از خونريزي بزرگي جلوگيري کرد . ( 6 )

پيش از ظهور دين اسلام ، بعض قبيله ها در داخل خانه کعبه بتي از آنِ خود داشتند که پس از فتح مکه به امر رسول اکرم ( صلّي الله عليه وآله ) آن بت ها و نيز بت هاي ديگر که در نقاط نزديک شهر قرار داشت ، شکسته و نابود شد .

بت هاي داخل خانه کعبه را علي ( عليه السلام ) بر زمين افکند و خرد ساخت .

پس از فتح مکه تا حکومت معاويه ، کعبه تغييري نيافته است . از سال شصتم هجري که عبدالله بن زبير خود را خليفه مسلمانان خواند و مکه را مرکز خلافت خود قرار داد به فکر تغييري در خانه برآمد .

و دري ديگر مقابل در موجود در خانه برآورد و حجراسماعيل را داخل خانه ساخت .

چون حجاج بن يوسف ثقفي از جانب عبدالملک ابن مروان مأمور سرکوبي او گرديد ، پس از کشتن ابن زبير خانه را به حالت اول برگرداند ( سال 74 ) .

به سال 960 هجري سلطان سليمان خليفه عثماني سقف خانه را تغيير داد .

سلطان احمد در سال 1021 خانه را مرمت کرد . پادشاهان عثماني هم زمان با نوسازي مسجدالحرام مي خواستند خانه کعبه را نيز نوسازي کنند ، اما پيشواي شافعيان رخصت چنين کاري را نمي داد . مي گفت خراب کردن خانه در صورتي جايز است که بناي آن ويران شود . در سال 1039 هجري سيلي در بناي خانه رخنه کرد و مجوزي براي تجديد بنا پيش آمد و خانه را نوسازي کردند . در اين تجديد بنا پيشوايان چهار مذهب و گروهي از قاضيان و ديگر مردم در آوردن سنگ شرکت نمودند و تا آنجا کندند که به سنگ سبزي رسيدند و مي گفتند : اين سنگ نهاده اسماعيل پيغمبر است . سپس خانه را با سنگ هاي سبز مايل به خاکستري از نو بالا بردند . ستون هاي قديمي را با محلولي از زعفران و صمغ اندودند و بناي فعلي خانه ، همان بناي آغاز قرن يازدهم هجري است . ( 7 )

پوشش خانه :

بر روي چهار ديوار خانه کعبه پوششي سياه افکنده است که آن را پرده کعبه با پوشش خانه و يا به تعبير دقيق آن ، کسوه نامند . اين پوشش تا پايين ديوار خانه مي رسد و در آنجا با حلقه هايي به شاذروان بسته مي شود .

ولي در موسم ( ايام حج ) به خصوص روزهاي نزديک به تعويض پرده ، اندک اندک آن را بالا مي برند و بر مي چينند و به جاي آن ، پرده سفيدي مي پوشانند و پس از انجام مراسم حج ، پرده نو را بر آن مي پوشانند . پوشش کعبه نيز تاريخي کهن دارد .

نوشته اند نخستين کسي که خانه کعبه را پرده پوشانده تُبَّع ابوبکر اسعد پادشاه حمير بود . وي خانه را با پرده هايي که حاشيه نقره دوزي داشت پوشاند ( 8 ) ليکن گمان نمي رود اين داستان ، اصلي داشته باشد ، چه اولاً تاريخي که براي آن نوشته اند با دوره پادشاهي اين تُبَّع تطبيق نمي کند ، ديگر آنکه در بعض اسناد نوشته اند : تبع مي خواست حجرالاسود را از کعبه به يمن ببرد ولي با مخالفت خُوَيْلِد پدر خديجه ، همسر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) رو به رو گرديد . و نيز نوشته اند : نخستين عربي که در جاهليت خانه را پوشاند نَبيله دختر حباب مادر عباس بن عبدالمطلب بود که پوششي از حرير بر خانه خدا افکند . ( 9 ) گفته اند : سبب آن اين بود که پسري از وي به نام خوارا گم شد و در پي او مي گشت و نذر کرد که اگر وي را بيابد کعبه را پرده بپوشاند . مردي از جذام پسر را يافت و بدو رساند و او هم به نذر خويش وفا کرد .

در علل الشرائع حديثي طولاني از امام صادق ( عليه السلام ) درباره نخستين پوشش خانه کعبه آمده است که خلاصه آن را در اين جا مي آوريم :

زني از حمير پس از مرگ شوي خود ، اسماعيل ( عليه السلام ) را به شوهري گرفت و از وي خواست تا پرده اي بر در خانه بيفکند ، اين پرده را به درازي دوازده زرع بافتند و بر در خانه افکندند ، سپس گفت : چرا براي خانه پرده نبافيم ؟ تا آن را بپوشاند که اين سنگها سخت است و بد نما . اسماعيل ( عليه السلام ) اجازت بافتن داد و او پرده اي بافت و بر خانه افکند . مردم چون به زيارت آمدند و پرده را ديدند گفتند براي سازنده اين خانه هديه بايست آورد و اين هديه ها در خانه گرد آمد . ( 10 )

به هر حال پيش از اسلام ، خانه کعبه را با پرده هايي مي پوشانده اند ، اما همه خانه را و يا قسمتي از آن را ؟ به درستي روشن نيست . سالها اين منصب را فرزندان قصي بن کلاب عهده دار بودند . پس از اسلام و پس از فتح مکه رسول الله خانه را با پارچه هاي يمني پوشاند . سپس عُمَر آن را با پوششي مصري که در تنيس بافته مي شد پوشانيد . اين پوششها همچنين بر روي هم انباشته مي شد . در خلافت عمر زيور خانه بر روي هم انباشته شده بود و مسلمانان از جهت معيشت در مضيقه بودند . به وي گفتند اگر زيورهاي خانه را به فروش رساني و به بهايش سپاه مسلمانان را آماده گرداني ثوابش بيشتر است . کعبه را چه نيازي به زيور است ؟ عمر قصد چنين کار کرد و از امير مؤمنان ( عليه السلام ) نظر خواست امام فرمود : در روزگار رسول خدا کعبه زيور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت و رسول ( صلي الله عليه وآله )

را در اين باره حکمي نفرمود و آن از روي فراموشي نبود . تو نيز آن را همانجا بنه که خدا و پيامبر او مقرر فرمود . ( 11 )

مجلسي از قرب الاسناد ، از امام صادق ( عليه السلام ) حديث کند که امير مؤمنان ( عليه السلام ) هر سال از عراق براي کعبه پوشش مي فرستاد . ( 12 ) چون مهدي عباسي به خلافت رسيد خادمان کعبه از انبوهي پرده ها بر روي خانه شکايت کردند و گفتند بيم آن مي رود که خانه بر اثر سنگيني اين پوشش ها صدمه ببيند . مهدي دستور داد پرده ها را بردارند ، تنها يک پرده بر آن بگذارند و سالي يکبار پرده را عوض کنند . اين سنت همچنان باقي ماند و تا امروز هم ادامه دارد .

در سالهاي قدرت عباسيان ، خلفا پوشش کعبه را از حرير سياه مي دوختند . سپس پادشاهان يمن و مصر اين کار را به عهده گرفتند . نوشته اند در سال 532 هجري قمري يکي از ثروتمندان ايراني کعبه را با هزينه اي به مبلغ هيجده هزار دينار ، پرده پوشاند . ( 13 ) و سرانجام اين منصب ، خاص مصر گرديد و هر سال پرده کعبه را از آنجا با تشريفات خاص به همراه محمل به مکه مي آوردند ، به سال 1218 سعود بن عبدالعزيز آوردن محمل را منع کرد ، نتيجه آنکه از سال 1221 تا سال 1229 پوشش خانه از مصر نيامد و سعود خود خانه را پرده مي پوشانيد . نخست پرده از حرير سرخ بود ، سپس به حرير سياه تبديل گرديد .

در سال 1381 هجري قمري فرستادن پوشش از مصر موقوف شد و حجاز که خود از سالها پيش کارگاهي براي بافتن پوشش درست کرده بود آن را به عهده گرفت و تا امروز اين رسم برقرار است .

پرده چنانکه نوشته شد از پارچه اي سياه بافته مي شود ( کژ سطبر ) و در حاشيه فوقاني آن آيه هايي از قرآن کريم که درباره خانه کعبه است قلاب دوزي مي شود .

مسجدها ، جاي هاي مقدس و يا تاريخي در مکه معظمه :

کوه حِـرا ؛ که نام معروفتر آن جبل النور است ، کوهي است داراي قلّه اي نسبتاً بلند و تيز ، مقابل کوه ثبير .

در شمال مکه و به فاصله شش کيلومتر از شهر ، مُشرف بر مِنا بر دامنه جنوبي کوه به فاصله 160 متر از قله آن غاري است بنام حراء ( 14 ) . غار حراء يکي از جاي هاي مقدس در شهر مکه است . هم از آن جهت که حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) پيش ازبعثت از

مردم گوشه مي گرفت و در آنجا با خدا خلوت مي کرد و هم از آن جهت که نخستين آيه هاي قرآن در آن غار بر رسول خدا نازل گشت . و از روايتي که مرحوم مجلسي از کتاب انوار شيخ بکري آورده است معلوم مي شود ابراهيم خليل ( عليه السلام ) در آن غار مي خفته است . ( 15 )

اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) در خطبه قاصعه فرمايد : هر سال در حراء خلوت مي گزيد و من او را مي ديدم و جز من کسي وي را نمي ديد . . . ( 16 )

زادگاه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله )

يکي از جاهاي مقدس در مکه که بايد زيارت کرد ، زادگاه پيغمبر اسلام است . اما اين جاي مقدس کجاست ؟ اين سال ها جايي را نشان مي دهند که محل کتابخانه عمومي شهر مکه است .

در اصول کافي آمده است که رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در شِعْبِ ابي طالب در خانه محمد بن يوسف ثقفي در زاويه اي از جانب چپ ، کسي که به خانه درآيد ، متولد شد . سپس خيزران مادر هارون آن خانه را مسجدي کرد که مردم در آن نماز مي گزاردند . ( 17 ) چون رسول خدا از مکه به مدينه هجرت کرد ، عقيل آن خانه را گرفت . سالي که رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) براي حج به مکه آمد ( حجة الوداع ) از او پرسيدند به کدام خانه فرود

مي آيي فرمود : مگر عقيل سايباني براي ما گذاشته است ؟ اين خانه همچنان در دست عقيل و فرزندان او بود تا آنکه آن را از محمد بن يوسف خريدند .

ليکن بعضي مولد رسول را ( عُسفان ) و بعضي ( ردم ) نوشته اند . به هر حال در گذشته دور ، خليفه هاي عباسي و پادشاهان يمن و پادشاهان عثماني مسجدي را که به مولد آن حضرت شهرت داشت آبادان نگاه مي داشتند ؛ چنانکه در سال 1009هـ . ق . سلطان محمد پسر سلطان مراد آن را از نو عمارت کرد و براي آن قبه و مناره ساخت و مؤذن و خادم و امام جماعت گمارد . ( 18 )

از مجموع روايت ها به نظر مي رسد زادگاه آن حضرت در شعب بوده است . ( رجوع به شعب ابي طالب شود . )

دار ارقم

اين همان منزلي است که پيغمبر و نخستين دسته هاي نومسلمان در آغاز اسلام پنهاني در آنجا گرد مي شدند و خدا را عبادت مي کردند . دار ارقم نزديک کوه صفا بوده است ، بيرون ازمسجد . سپس در آنجا کتابخانه اي ساختند اين کتابخانه به سال 1395هجري قمري ويران شد واکنون جزو ميدان است . ( 19 )

دار الندوه

دارالندوه يا مجلس مشاوره ، مجلسي است که قُصَيّ بن کلاب نياي پيامبر خدا در مکه ساخت و بزرگان قريش در آن مجلس فراهم مي شدند و تصميم هاي مهم در آن مجلس گرفته مي شد . اين همان مجلسي است که سران قريش در آن گرد آمدند و براي کشتن رسول خدا به مشاوره پرداختند ، ليکن پيش از آن که تصميم آنان عملي شود رسول اکرم به مدينه هجرت کرد و علي ( عليه السلام ) را بر جاي خود خواباند . دار الندوه تا پس از فتح مکه برپا بود . از آن پس محلي براي سکونت خلفا و اُمرا گرديد که به هنگام حج در آنجا ساکن مي شدند سپس رو به ويراني نهاد .

معتضد عباسي به سال 281 آن را تبديل به مسجد کرد . به سال 957 امير مکه مجدداً آن را ويران ساخت و عمارتي چهارگوشه و دو طبقه براي امام و نمازگزاران ساخت . ( 20 ) اين بنا نيز به مرور زمان آسيب ديد و اکنون اثري از آن نيست و زمين آن جزو مسجد است .

شِعْب ابي طالب

يا شعب ابو يوسف يا شعب بني هاشم . يا شعب علي ، جايي است که گويند رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در آنجا متولد شده است .

نيز جايي است که مشرکان مکه بني هاشم را در آنجا محصور کردند و مردم را از ديدار و معاملت با آنان منع نمودند و براي محکم ساختن کار ، صحيفه اي نوشتند و آن صحيفه را بر ديوار خانه کعبه آويختند . اين محاصره دو يا سه سال طول کشيد تا به قدرت خدا موريانه اي صحيفه را خورد و جز بِاسْمِکَ الّلهُمَّ که بر بالاي آن نوشته بودند چيزي باقي نگذاشت .

ابوطالب به جمع قريشيان رفت و گفت برادرزاده ام چنين خبري مي دهد اگر راست باشد محاصره را بشکنيد و اگر دروغ باشد او را به شما خواهم سپرد . چون به سر وقت صحيفه رفتند چنان بود که رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) خبر داده بود . قريش محاصره را شکستند . ( 21 )

اين دره چنانکه مؤلف معجم معالم الحجاز نوشته است به سوي کوه ابو قبيس سرازير بوده و به سال 1399 هجري قمري کساني که مي خواستند شارع غزه را وسعت دهند آن را خراب کردند . و همان جاست که هم اکنون کتابخانه مکه مکرّمه در آن قرار دارد . ( 22 )

قبرستان ابوطالب

محوطه وسيعي که در کنار پل حَجون قرار دارد و اکنون گورستان مردم مکه است ، خود تاريخي کهن دارد .

محمد بن عبدالله ازرقي م ـ 223هـ . ق . در کتاب اخبار مکه ذيل عنوان ما جاء في مقبرة مکة وفضائله مي نويسد : مردم جاهليت و صدر اسلام مردهاي خود را در شِعب ابودُبّ از حَجون تا شعب صفي السباب و در شعب چسبيده به ثَنيَّه مدنيين که امروز گورستان مکه است به خاک مي سپردند و نام تني چند از بزرگان مکه را مي برد که در آنجا مدفونند . ( 23 )

ابن حجر روايتي از طريق علي بن محمد بن متيم از علي ( عليه السلام ) آورده است که ابوطالب را در حجون در قبر عبدالمطلب به خاک سپردم و چون گور را گشودم عبدالمطلب را رو به قبله خفته ديدم . ( 24 ) هيچ دور نيست علت شهرت آن مکان به شعب ابوطالب از آن جهت باشد که قبر ابوطالب در آنجاست .

ولي جايي که به نام شعب ابوطالب معروف بوده است و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در آنجا متولد شد اينجا نيست .

عـرفـات

صحرايي است به درازاي دوازده کيلومتر در شش کيلومتر و نيم ، در فاصله بيست و يک کيلومتري شمال مکّه ، بر سر راه طائف .

عرفات صيغه جمع است و مفرد آن عرفه است . امّا معني آن چيست ؟

گويند از عرفان و به معني شناسايي است . شناسايي چه کسي يا چه کساني ؟ گويند حاجيان در آنجا با يکديگر آشنا مي شوند . پيداست اين وجه تسميه درست نيست ، و گفته اند در آنجا آدم و حوا با هم آشنا شدند و وجه تسميه هاي ديگر هم نوشته اند که به خاطر اختصار از نوشتن آن چشم مي پوشيم .

صحراي عرفه را در اين سالها درختکاري کرده اند و دور نيست که چند سال ديگر آن سرزمين خشک و سوزان به جنگلي مبدل شود . هر حاجي بايد از ظهر روز نهم ذوالحجه تا غروب شرعي آن روز در اين صحرا باشد و اين عمل را وقوف اختياري مي نامند .

در جهت شمالي اين دشت کوهي است که آن را جبل الرحمه يا جبل عرفات نامند .

ازرقي نويسد : مجاهد از ابن عباس روايت کند که حد عرفه از کوه مشرف بر بطن عُرَنَه است تا ملتقاي وَصِق ( 25 ) و

توقفگاه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در شامگاه عرفه ميان کوههاي نَبْعَه و نُبَيْعَه و نابِت بوده است . ( 26 )

مشعرالحرام

مشعر يا مُزْدَلِفَه جايي است که حاجيان پس از بيرون شدن از عرفات بدانجا مي روند و تا سرزدن آفتاب در آن مي مانند . مشعر ميان دو تنگناي عرفه از يک سو و مُحَسِّر از سوي ديگر است .

آن را مزدلفه گويند چون جايي است که در رفتن بدان هجوم مي آورند . و به هم نزديک مي شوند يا آنکه در شب بدانجا مي روند و جز اين ، وجه تسميه هاي ديگر نيز نوشته اند .

مزدلفه از منتهاي عرفه تا وادي محسّر است .

مـنـا

دره اي است به عرض تقريباً هفتصد متر و طول دو کيلومتر و نيم ( از جمره عقبه تا وادي مُحَسِّر ) . حاجيان بايد از سرزدن خورشيد روز دهم تا ظهر روز دوازدهم در اين درّه بمانند .

در ضبط کلمه منا و معني آن نظرهاي گوناگون داده اند . ازرقي نويسد : منا را مِن گويند چون هنگامي که جبرئيل خواست از آدم جدا شود او را گفت آرزو کن ! آدم گفت بهشت را آرزو مي کنم و بدين سبب مني ناميده شد چون آرزوي آدم است . براساس اين وجه تسميه بايد منا را به ضم ميم خواند . و هم او در روايت ديگري آورده است آن را مِني گويند چون خون در آنجا ريخته مي شود و بعضي آن را به فتح ميم خوانده اند که به معني قصد است ، و بعضي به کسر ميم ضبط کرده اند . ( 27 )

جـمـرات

جمعِ جَمره به معني توده اي از سنگ است . جمره هاي سه گانه ، در منا و نزديک به مکه است : جمره اولي ، وسطي و جمره عَقَبَه و فاصله هر يک از اين جمره ها به اندازه يک تير پرتاب است .

جمره اولي ـ يا نخستين ـ نزديک مسجد خيف است و جمره وسطي ـ يا ميانه ـ بين جمره اولي و جمره عقبه قرار دارد . حاجيان مکلفند روز عيد قربان به جمره عقبه هفت سنگ بيندازند ، و در روزهاي يازدهم و دوازدهم نيز به هر يک از سه جمره هفت سنگ بزنند .

نوشته اند در اينجا بود که آدم شيطان را که در پي وي مي رفت ، با افکندن سنگ ريزه از خود راند . نيز گفته اند چون ابراهيم ( عليه السلام ) آماده قرباني کردن اسماعيل شد ، شيطان کوشيد تا آن دو و هاجر را وسوسه کند و از اين کار باز دارد و آنان در سه جا با افکندن سنگ ريزه شيطان را راندند .

گفته هاي ديگر نيز هست که به خاطر اختصار نمي آوريم .

مسجدها :

در داخل شهر مکه و اطراف آن مسجدهاست که قدمت تاريخي و شهرت اسلامي دارد ؛ چون مسجد خيف ، مسجد نَمِرَه ، مسجد جِن و مسجد تَنْعيم .

مسجد خَيف

خيف در لغت سراشيبي در کوه است تا بستر رودخانه و گويند آن سراشيبي را که هم اکنون مسجد خيف در آنجاست خيف نامند . چون اين کلمه به معني اختلاف است و آن قسمت که خيف نام دارد نه در بلندي است و نه پستي و مخالف اين هر دو است آن را خيف گفته اند . اين خيف که در منا است بنام خيف بني کنانه موسوم است و جز اين مکان جايهاي ديگري نيز به نام خيف معروف است . نام مسجد خيف در دعاي مشهور سمات که در عصر جمعه خوانده مي شود آمده است . مسجد خيف در سمت جنوبي و بر جانب چپِ کسي که از سوي عرفات آيد واقع است . تا چندي پيش مسجد خيف جايگاه حاجيان مغرب اسلامي بود . و به سنت ديرين در آنجا سکونت مي کردند ، و گذشته از کار پخت و پز ، حرمت مسجد رانيز با ملوث ساختن آن در هم مي شکستند . اين مسجد در تاريخ اسلام شهرتي بسزا دارد . و گويند رسول اکرم در حجة الوداع خيمه خود را در اين مکان زده است . ودر جايي که محراب مسجد است پنج نماز را از نماز ظهر تا نماز صبح ادا کرده است .

معتمد عباسي به سال 256 آن را تعمير کرد و وزير ، محمد ابن علي اصفهاني به سال 559 و احمد بن عمر معروف به ابن مرجاني به سال 720 و قايتباي به سال 874 و سلطان محمد قزلويه سال 1072 و سليمان آغا از جانب سلطان محمد به سال 1092 هر يک تعميراتي در آن انجام دادند در چند سال اخير بناي قديمي را ويران کرده و بجاي آن مسجدي زيبا با گنجايشي وسيع ساخته اند ( 28 ) .

مسجد نَمره :

مسجدي است بزرگ در ابتداي عرفات ، نزديک جبلُ الرَّحْمَه که آن را مسجد عُرَنَه و مسجد عرفه و جامع ابراهيم نيز نامند . مسجدي بزرگ است و بر گرداگرد آن رواق هاست . اين مسجد نيز از مسجدهاي تاريخي است که آثار بناي اميران و پادشاهان ترک و مصر در آن ديده مي شود . مشهور است که رسول الله نماز ظهر و عصر را به جمع ، در اين مسجد خوانده است .

مسجد جن :

اين مسجد نزديک مِعْلاة است . گويند سبب نام يافتن اين مسجد به مسجد جن از آنجاست که سوره مبارک جن در اين مکان بر پيغمبر نازل شد .

مسجد تنعيم :

اين مسجد نزديک ترين مسجدها به حدود حرم است . غالباً براي عمره مفرده در اين مسجد مُحرِم مي شوند . جزاين مسجدها مکانهاي مقدس ديگر نيز در داخل و خارج مکه وجود دارد .

مدينه منوره

مدينه منوّره :

مدينه . مدينة الرَّسول ، طَيِّبَه ، هجرتگاه پيغمبر . مرکز تأسيس حکومت اسلامي و نامبردارترين شهرهاي اسلامي پس از مکه معظمه ، در عربستان است که در پانصد کيلومتري شمال شرقي مکه قرار دارد . ارتفاع آن از سطح دريا 916 متر . طول جغرافيايي آن 39 درجه و پنجاه و پنج دقيقه و عرض آن 24 درجه و 15 دقيقه است . اين شهر در دشتي وسيع و ريگ زار ساخته شده است و به خاطر داشتن قنات ها و کاريزها و خرمابنان فراوان ، هوايي گرم و مرطوب دارد . تابستان ها از نزديک ظهر تا پسين ، هوا به شدت گرم مي شود ، چنانکه در تابستان درجه گرما به 48 تا 50 درجه سانتي گراد بالاي صفر مي رسد . ولي در زمستانها روز 10 درجه بالاي صفر و شب ها تا به صفر و گاهي به زير صفر مي رسد . ( 29 )

با افزايش جمعيت و تأسيس ساختمان هاي چند طبقه ، بتدريج درختان خرما از ميان مي رود و امروز جز نخلستانهايي اندک در آن بر جاي نمانده .

تاريخ مدينه :

شهرت اين شهر به خاطر هجرت پيغمبر اکرم ( صلي الله عليه وآله ) بدانجاست ، اما شهر خود تاريخي طولاني دارد . چنانکه نوشتيم ، نام پيشين آن يثرب است و بعضي تاريخ نويسان احتمال داده اند حدود قرن دوم پيش ازميلاد مسيح مردمي از نژاد مصر قديم اين شهر را در دست داشته اند و بدين جهت واژه يثرب را لغتي قبطي گرفته اند . ( 30 )

آنچه از نتيجه پژوهشهاي دانشمندان اخير بدست آمده است اين که : در سده چهارم ميلادي پس از بهم خوردن وضع سياسي و اقتصادي جنوب عربستان ، گروهي از مهاجران آن منطقه به يثرب آمدند و چون وضع طبيعي زمين را مناسب ديدند در آنجا سکونت کردند ، اينان از نژاد قحطاني بودند که بعدها نام يماني و نامهاي ديگر بخود گرفتند .

چنانکه دسته اي هم از مهاجران يهودي در داخل شهر و دهکده هاي مجاور آن سکونت کردند . احتمال مي دهند هجرت کوچ کنندگان يهودي پس از ويراني اورشليم به دست بخت نصر بوده است .

بهر حال آنچه مدينه را در تاريخ اسلام و جهان مشهور ساخت هجرت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) بدانجا بود . پيغمبر در ماه سپتامبر سال ششصد و بيست و دو ميلادي که مصادف با ربيع الاول بود بدين شهر درآمد . و اين هجرت مبدأ تاريخ مسلمانان گشت ، ليکن آغاز سال را از محرم گرفتند .

گروهي از مسلمانان شهر مکه پيش از پيغمبر و پس از هجرت او ، شهر خود را ترک گفتند و بتدريج به مدينه آمدند . در قرآن و سنت پيغمبر و عرف مسلمانان مردم شهر مدينه انصار و مسلمانان مکه مهاجران لقب گرفتند .

رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) در ماههاي نخستينِ هجرت ، ميان دو گروه عقد برادري بست و هر يک تن از عرب هاي قحطاني با تني از عرب هاي عدناني برادر گشت و بدين ترتيب آن هم چشمي و يا برتري جويي که از صدها سال پيش ، ميان دو دسته شمالي و جنوبي پديد آمده بود برطرف گرديد .

قرآن کريم فرمايد : و به ياد آوريد نعمت هاي خدا را بر خويش که دشمن بوديد و خدا ميان دلهاي شما سازگاري داد و به نعمت او برادر يکديگر گشتيد . ( 31 )

پيمان نامه مدينه که بايد آن را کاملترين و جامع ترين اعلاميه حقوق انساني خواند در اين شهر و به فاصله کمتر از يک سال از هجرت نوشته شد . پس از آن مدينه مرکز حکومت اسلامي گرديد . پس از رحلت پيغمبر تا سال سي و پنجم هجري سه خليفه اين شهر را مقر حکومت خود قرار دادند .

هر چند ازآن پس مرکز خلافت به کوفه و سپس به دمشق و بغداد منتقل شد اما مدينه موقعيت معنوي خود را تا سده چهارم هجري همچنان نگاهداشت و جايگاه علم و ادب و موطن بسياري از علما ، فقها و صالحان بود .

وضع شهر مدينه در عهد پيامبر خدا و ابوبکر و عمر از جهت عمران و آباداني تغييري چندان نيافت . نخستين بار عثمان بود که براي خود خانه اي از سنگ و گچ ساخت که درهاي آن از چوب کاج بود .

در سال چهل و يکم هجرت که معاويه خود را خليفه مسلمانان خواند ، براي اين که بزرگان مهاجر را همراه داشته باشد و نيز از آن جهت که گروهي از خاندان او در اين شهر بسر مي بردند از بذل مال به آنان دريغ نکرد . اين روش در تمام دوران حکومت اموي ادامه داشت و در نتيجه مدينه از جهت عمران و آبادي پيشرفتي بزرگ کرد . اما به موازات برخورداري اين بزرگان از مال و آسايش ، فساد اخلاق نيز در ميان آنان رواج يافت ؛ چنان که هنوز سده نخستين هجرت پايان نيافته بود که مدينه مرکز مهم تربيت موسيقي دانان ـ زن يا مرد ـ و صدور آنان به ديگر شهرها گرديد و خانه هايي در اين شهر برپا شد که جايگاه عياشان و خوشگذرانان بود . ( 32 )

کشتار دسته جمعي مردم به سال شصت و سوم هجري که به امر يزيد بن معاويه به دست مسلم بن عُقْبه صورت گرفت و به نام وقعه حَرّه ( 33 ) معروف شده ، يکي از برگ هاي سياه تاريخ حکومت امويان است و مي توان قسمتي از تباهي عمومي و فساد اخلاق مردم مدينه را در سالهاي بعد معلول اين فاجعه دانست . پس از انتقال مقر خلافت از دمشق به بغداد ( دوره عباسيان ) خلفاي اين خاندان توجه چنداني به اين شهر نکردند .

حاکمان مدينه :

هنگامي که اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) ، به دنبال شورشيان ( طلحه و زبير ) که بصره را مرکز مقاومت ساخته بودند به عراق رفت و سرانجام کوفه را مقر خود ساخت ، در سالهاي 37 ـ 40 هجري از جانب آن حضرت سهل بن حنيف و ابو ايوب انصاري به ترتيب به حکومت مدينه معين شدند .

پس از شهادت علي ( عليه السلام ) در سالهاي چهلم تا شصتم هجري ، معاويه به ترتيب ابوهريره ، سعيد بن عاص ، وليد بن عتبه و عمر و بن سعيد را به حکومت مدينه معين کرد و پس از اينان ، درمانده دوره امويان 22 تن از جانب واليان دمشق به حکومت مدينه رسيدند و دو تن از جانب عبدالله بن زبير که مکه را مرکز خلافت خود ساخته بود براي حکومت به مدينه فرستاده شد ( در سالهاي 65 ـ 72 ) . سپس از سال 132 تا 248 بيش از چهل تن پي در پي براي اداره اين شهر آمدند تا آنکه نوبت به حکومت علويان رسيد و تا حدود يک هزار و يکصد هجري مدينه را در دست داشتند . ( 34 )

مدينه به خاطر ضعف حکومت ها و نداشتن برج و باروي استوار ، بارها مورد هجوم عرب هاي بيابان نشين واقع مي شد . نخستين باروي مدينه به امر محمد بن اسحاق جعدي به سال 236 هجري ساخته شد و چهار در براي شهر قرار دادند .

عضدالدوله ديلمي به سال 372 بارويي استوار براي آن ساخت .

سپس محمد بن ابي منصور مشهور به جواد اصفهاني به سال 540 هجري بارويي گرد مسجد نبوي کشيد و جمال الدين وزير صاحب موصل ديوار شهر را که ويران شده بود تجديد بنا کرد . نورالدين زنگي به سال 558 و ملک صالح بن قلاوون به

سال 755 و سلطان قايتباي به سال 881 و سلطان سليم عثماني به سال 939 ، هر يک در ترميم و تجديد باروي شهر کوشيدند . ( 35 ) و چون در جنگ وهابيان باروي شهر آسيب ديد محمد علي پاشا آن را مرمت نمود .

در سال 1285 عبدالعزيز ديوار بلندي به ارتفاع 25 متر گرد شهر کشيد . ( 36 ) در اين عصر به خاطر توسعه روز افزون شهر ، ديوارهاي قديمي در بسياري از مناطق از ميان رفته است .

حرم مدني :

خدايا ! من محمد بنده و فرستاده تو ، تو را مي خوانم که به مردم مدينه برکت دهي در پيمانه ها و وزن ها و ميوه هاي آنان . خدايا ! مدينه را محبوب ما گردان . وبايي را که در آن است به خم ( 37 ) بازگردان . خدايا ! من ميان دو لابه ( 38 ) مدينه را حرم قرار دادم چنانکه ابراهيم ( عليه السلام ) مکه ر . ( 39 )

نيز فرمود : مدينه ميانه عَيْر ( 40 ) تا ثَوْر ( 41 ) حرم است هر کس در آن فتنه اي پديد آرد لعنت خدا و فرشتگان و همه مردمان بر او باد . ( 42 )

مسجدالنَّبي :

مسجد پيغمبر که در قسمت شرقي مدينه بنا شده ، پس از مسجدالحرام مشهورترين مسجد در تاريخ اسلام است و يکي از مسجدها است که به فرموده رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بايد به سوي آن کوچ کرد . اين مسجد مربعي است مستطيل که جز قسمت وسط از چهار سو ، مسقف است و داراي پنج در مي باشد :

باب السلام و باب الرحمه در جهت مغرب . باب توسل يا باب مجيدي در جهت شمال و باب النساء و باب جبرئيل در جهت شرق . در نوسازي اخير آن چنان که بر مساحت آن افزوده اند ، شمار درها نيز بيشتر شده .

مسجد مدينه تاريخي دراز دارد . هنگامي که پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از مکه به مدينه رسيد و در خانه ابو ايوب انصاري منزل کرد ، جايي را که شتر وي بر آن خفت ـ و درآن خرما مي خشکاندند ، ـ از آنِ دو يتيم بود ، پيغمبر آن زمين را از وليِّ آن دو طفل به ده دينار خريد و مسجد را در آن ساختند .

مساحت زمين در آن روز حدود هفتصد و پنجاه متر بوده است ( 30 * 25 ) صحن مسجد را با ريگ سياه فرش کردند . ديوارها را با خشت و گل بالا بردند .

پيغمبر شخصاً در ساختمان اين مسجد کمک مي کرد .

قسمتي از مسجد را با شاخ و برگ درخت خرما مسقف ساختند و اين سقف را بر روي پايه هايي از تنه درخت خرما نهادند . سه در از جانب شرق و غرب و جنوب براي آن قرار دادند .

جهت شمال متوجه قبله نخستين مسلمانان ( مسجدالاقصي ) بود سپس جهت قبله به خانه کعبه تغيير يافت . در داخل مسجد ، صفّه اي ( ايوانچه مانند ) آماده کردند که مستمندان در آنجا بسر مي بردند . اينان همان دسته از مسلمانانند که به اصحاب صُفَّه معروف گشتند .

خانه هاي زنان پيغمبر نيز که حجره هايي بود در اطراف مسجد قرار داده شد . چون رسول خدا از جنگ خيبر بازگشت مسجد راازسه سوي شرقوغربوشمال وسعت دادو به صورت مربعي درآمد که هر ضلع آن يکصد ذراع بود . ( 43 ) چون پيغمبر به جوار پروردگار رفت او را در حجره عايشه که در کنارمسجد بودبه خاک سپردند . پس از رحلت رسول خدا ، مدتي در مسجد تغييري صورت نگرفت . چه ، مي گفتندچون پيغمبر خود در ساختمان اين مسجد شريک بود ، تصرف در آن روانيست ، سرانجام ضرورت ، آنان را بدين تغيير واداشت . کساني که در کنار مسجد سکونت داشتند خانه هاي خود را بخشيدند و بر وسعت مسجد افزوده شد .

نخستين تغيير در عهد عمر به سال هفدهم از هجرت صورت گرفت . عمر ديوار مسجد را نوسازي کرد . بعض ستونها را تغيير داد و اندکي از سه سمت غرب ، شمال و جنوب به مساحت مسجد افزود . ( سال هفدهم هجري ) در خلافت عثمان در سال بيست و نهم هجري مسجد را از چهار جهت وسعت دادند . و رواق ها از جانب شرق و شمال و سمت قبله براي آن ساختند .

در خلافت وليد بن عبدالملک ، عمر بن عبدالعزيز از جانب وي حاکم مدينه بود ، مسجد را از سوي شمال و غرب و شرق وسعت داد . خانه هاي زنان پيغمبر را داخل مسجد کرد . براي مسجد چهار مئذَنه ساخت و صحن آن را با سنگ مرمر فرش کرد . اين نوسازي از سال هشاد و هشت تا سال نود و يک هجري ادامه داشت . به سال 160 تا 165 هجري مهدي عباسي ديگر بار در نوسازي آن کوشيد .

شب جمعه اول رمضان سال 654 بر اثر شعله يکي از چراغها ، مسجد آتش گرفت و سراسر آن جز قبه اي در صحن مسجد سوخت ( 44 ) عبدالله بن منتصر در اين باره به مستعصم نامه نوشت و او در سال 665 مسجد را نوسازي کرد .

به سال 678 قلاوون براي مسجد گنبد ساخت . به سال 813 الملک الاشراف برساباي و به سال 853 ملک ظاهر برقون در آن تعميرات ديگري کردند .

در سال 866 بر اثر صاعقه اي جانب بيروني روضه مطهر آسيب ديد ، اما خود روضه مصون ماند . ( 45 ) از آن روزگار شعرهايي از شاعران مذاهب اسلامي در دست است که هر دسته به گمان خود مي خواسته است شومي اين حادثه را در نتيجه بدعتِ دسته ديگر بداند . باري چون خبر آتش سوزي به قايتباي پادشاه مصر رسيد بنايان و معماران مخصوص را به مدينه فرستاد و آنان مسجد را نوسازي کردند . بر بالاي گنبد پيشين گنبدي بلندتر برآوردند .

در سال 980 سلطان سليم تعميراتي ديگر انجام داد و در سال 1223 سلطان محمود گنبد را نوسازي کرد . در سال 1255 آن را به رنگ سبز نمود و بدين جهت به قبة الخضر موسوم شده است . ( 46 )

نوشته اند سلطان عبدالمجيد مبلغ يک ميليون ليره عثماني صرف اين تعميرات کرد . ( 47 ) در سلطنت سلطان عبدالمجيد به سال 1326 هجري مسجد را برق کشي کردند . ( 48 ) اثر تعميراتي که در دوره اخير پادشاهان عثماني در مسجد نبوي صورت گرفت چنان بود که تا عصر ما نيز باقي مانده است .

در سالهاي 1370 ـ 1375 دولت عربستان سعودي با صرف هزينه اي در حدود پنجاه ميليون ريال سعودي تعميراتي در مسجد پديد آورد .

در طرحي که اکنون در دست اجراست مساحت مسجد به شصت و هفت هزار متر مي رسد و داراي شصت و پنج در خواهد بود و گنجايش دويست و پنجاه هزار نمازگزار را خواهد داشت .

روضه نبوي :

ميان منبر و خانه من باغي است از باغهاي بهشت . ( 49 ) روضه نبوي مسافت ميان قبر پيغمبر و منبر آن حضرت است . طول آن بيست و دو متر و عرض آن پانزده متر . در سمت غربي محراب مسجد ، منبري است از سنگ مرمر در نهايت زيبايي . که سلطان مراد سوم آن را در محرم سال 998 هجري هديه مسجد کرد و آن را به جاي منبر قايتباي قرار دادند .

ستون هاي مسجد نبوي

در مسجد نبوي ستون هايي است که هر يک نامي خاص دارد و نشانه واقعه اي است . اما آيا اين ستون ها همان است که در روزگاران پيشين ؛ يعني دوره رسول ( صلّي الله عليه وآله ) ، صحابه و تابعين بوده يا در نوسازي هاي مکرر جاي آنها تغيير يافته است ؟ با اهتمامي که در گذشته به حفظ آثار متبرک مي کرده اند ، مي توان گفت عثمانيان در تعميرهايي که کردند ، جاي ستون ها را محفوظ نگاهداشتند .

بهرحال ستونهايي که سمهودي در پايان دهه نهم و آغاز دهه دهم در کتاب خود ( وفاءالوفا ) نام مي برد و در آن تاريخ مشهور بود ، چنين است :

ستون مُخلَّق ؛ اين ستون بر جايي نهاده شده است که نمازگاه پيغمبر بوده است .

ستون توبه ؛ که آن را ستون ابولبابه نامند .

ستون قرعه ؛ اين ستون به نام عايشه نيز معروف است و در باره فضيلت نماز نزديک آن روايت ها نقل شده است .

ابولبابه کيست ؟ چه وقت مرتکب گناه شد ؟ و گناه او چه بود ؟ گفته اند : پس از شکست بنوقريظه ، يهوديان از او پرسيدند : آيا به حکم محمد ( صلّي الله عليه وآله ) گردن بنهيم ؟ وي با دست اشاره به گلوي خود کرد ؛ يعني کشته خواهيد شد و گفته اند گناه او تخلف از غزوه تبوک بود . بهرحال ابولبابه چون دانست گناهي بزرگ کرده است ، نزد رسول ( صلّي الله عليه وآله ) نرفت و به مسجد شد و خود را به ستون بست تا آنکه آيه در پذيرفته شدن توبه او به رسول ( صلّي الله عليه وآله ) نازل گرديد . ( 50 )

ستونهاي ديگري نيز به نام سرير ، مَحْرَس ، وُفُود و تهجد وجود دارد .

مسجدهاي مدينه :

بجز مسجد نبوي ، مسجدهاي معروف ديگري در خارج و داخل شهر مدينه موجود است که چند مسجد را که اهميت بيشتري دارد نام مي بريم :

مسجد قُبا :

قب دهکده اي بوده است که مقارن هجرت پيغمبر به مدينه ، طائفه بني عَمْرو بن عَوف در آن سکونت داشتند . ميان آن دهکده و مدينه دو ميل مسافت بود . مسجدي که به نام قُبا معروف است در اين دهکده ساخته شده و بارها تجديد بنا گرديده است . در حال حاضر آن را نوسازي کرده اند . و مرافق بسياري بدان پيوسته اند و مساحت آن به 13500 متر مربع رسيده است . گويند اين نخستين مسجد در اسلام است و آن را صحابه رسول خدا که از مکه به مدينه هجرت کردند و در اين دهکده ساکن شدند ساختند ، و گويند مقصود از مسجدي که بنياد آن بر پرهيزکاري است اين مسجد است . و دسته اي ديگر گفته اند : آن آيات ، درباره مسجد نبوي در مدينه است .

مسجد ذوقبلتين :

مسجدي است در شمال غربي مدينه که بنام بني سَلَمه معروف بوده است و در اين مسجد در ماه شعبان سال دوم از هجرت هنگامي که پيغمبر نماز ظهر رامي خواند آيه تغيير قبله ( 51 ) بر وي نازل گشت و پيغمبر در بين نماز روي خود را از بيت المقدس به کعبه برگرداند . در اين مسجد ، به يادبود اين تغيير ، دو محراب به سوي قبله نخستين و قبله دوم ساخته بودند ، ليکن در نوسازي اخير آن قبله را برداشته اند .

از راهنما پرسيدم : چرا اين اثر تاريخي را برداشته اند ؟

گفت : از آن رو که مردم نادانسته بدان قبله نماز مي خواندند !

مساحت مسجد ذوقبلتين در بازسازي اخير به سه هزار و نهصد و بيست متر مربع رسيده است . ( 52 )

مسجد جمعه :

پس از مسجد قبااين مسجداز جهت تاريخي دوّمين مسجد است و آن را مسجد وادي و مسجد عاتکه نيز نامند . اين مسجد در باغي است که بستان شربتلي نام دارد . چون رسول ( صلّي الله عليه وآله ) از قبا روانه مدينه شد ، عتبان بن مالک رئيس خاندان بني عمرو بن عوف نزد آن حضرت آمد و گفت اي فرستاده خدا ! شما چند روزدرمحل پسرعموهاي مابه سربرديد ؟ واين براي آنان موجب فخر هميشگي است . رسول خدا نزد آنان فرود آمد و آن روز جمعه بود . نماز را در آنجا خواند و جاي نماز را مسجد ساختند .

مسجد فضيخ :

اين مسجد در انتهاي شارع العوالي ، طرف راست راهي است که به سوي مستشفي الوطني مي رود . اين مسجد نيز از مسجدهاي تاريخي و معروف است . فضيخ شرابي است که ازخرما گيرند . در نامگذاري آن نوشته اند که جمعي از مسلمانان در خانه اي به باده گساري مشغول بودند بر اثر مستي بجان هم افتادند ، در اين هنگام بود که آيه حرمت خمر نازل شد . و چون خبر به آنان رسيد توبه کردند و کوزه هاي خمر را شکستند ، سپس آن خانه به مسجد تبديل گرديد . ( 53 )

پى‏نوشتها:‌


1 . بقره : 127
2 . حج : 26
3 . حج : 27
4 . ابطح در لغت به معني ، رفتگاه آب و سيل است که در آن سنگريزه بسيار باشد و به معني خاص کلمه ، جائي است ميان مکه و مني .
5 . مرآة الحرمين ، ج1 ، ص277 . تاريخ طبري ، ص1134 چاپ بريل .
6 . تاريخ طبري . همان مجلد ، ص1136
7 . مرآة الحرمين ، صص74 ـ 268 ، ج1 و نيز رجوع شود به مکه مکرمه ترجمه آقاي آرام ، صص80 ـ 179
8 . دائرة المعارف فريد وجدي ، ج8 ، ص148
9 . مرآة الحرمين ، ج1 ، ص282
10 . ص587 : منشورات مکتبة الحيدري .
11 . نهج البلاغه ، ترجمه نگارنده ، ص411 ، و رجوع به الغدير ، ج6 ، ص177
12 . بحار ، ص60 ، ج96 . قرب الاسناد ، ص65
13 . الکعبه والکسوه . احمد عبدالغفور ، ص148
14 . در تاريخ سياسي اسلام تأليف حسن ابراهيم حسن در پاورقي کتاب آمده است : حـرا در کـوه ثـور اسـت که رسول ( صلي الله عليه وآله ) و ابوبکر در آن پنهان شدند . ( ج 1 ، ص78 ) و اين اشتباه است .
15 . سفينة البحار ، ج1 ، صص7 ـ 246
16 . نهج البلاغه . خطبه قاصعه ، ص222
17 . ج1 ، ص439
18 . مرآة الحرمين ، ج1 ، صص9 ـ 187
19 . معجم معالم الحجاز ، ج3 ، ص194
20 . فريد وجدي ، دائرة المعارف ، ج9 ، ص367
21 .  براي آگاهي از تفصيل بيشتر رجوع به تاريخ تحـلـيلي اسـلام از نگــارنده ، ص 53 شود .
22 . ج5 ، ص57 ـ 56
23 . ج2 ، صص10 ـ 109
24 . الاصابة في تمييز الصحابه ، ج4 ، ص118
25 . و آن را با ضاد هم نوشته اند بالاي آن از کنانه و پايين آن ، از هذيل بوده است . ( از معجم البلدان )
26 . اخبار مکه ، ج2 ، ص194
27 . اخبار مکه ، ج2 ، ص180
28 . مرآة الحرمين ، ج1 ، صص324 ـ 322
29 . مرآة الحرمين ، ج1 ، ص445 . در راهنماي مدينه که در سالهاي اخير به چاپ رسيده است درجه گرما را در اوت 37 درجه نوشته است که مسلماً درست نيست و يا در سالي خاص که اين راهنما منتشر شده به آن اندازه رسيده است امسال در يکي از شبهاي ماه ژوئن تلويزيون درجه حرارت را 42 اعلام کرد که مسلماً باز دو سه درجه کمتر گزارش شده .
30 . فريد وجدي . ذيل مدينه ، ص529 ، ج8 . ليکن اين گفته نبايد درست باشد چه واژه يثرب در کتيبه هاي سبائيان و در جغرافياي بطلميوس ديده مي شود ( تاريخ العرب ، ج1 ، ص146 . دائرة المعارف بريتانيا ذيل مدينه ) .
31 . آل عمران : 103
32 . نگاه کنيد به زندگاني علي بن الحسين ( عليهما السلام ) از نگارنده ، ص104 ـ 103
33 . حَرَّه به معني سنگلاخ است و اين گونه سنگلاخ ها پيرامون مدينه فراوان بوده است . ليکن با گسترش شهر امروز بيشتر آنها را ساختمان هاي نو اشغال کرده است . حرّه اي که اين جنگ در آن رخ داد واقِمْ نام داشت .
34 . معجم الانساب ، ج1 ، صص37 ـ 35 و صص178 ـ 177
35 . مرآة الحرمين ، ج1 ، صص411 ـ 410
36 . همان مأخذ ، ص413
37 . خم به فاصله دو ميل از جُحْفَه است .
38 . لابه : سنگستان پيرامون مدينه .
39 . مغازي واقدي ، ج1 ، ص22 . بحار ، ج19 ، ص329
40 . نام کوهي نزديک مدينه .
41 . غار معروف .
42 . سفينه ، ج2 ، ص529
43 . مرآة الحرمين ، ج1 ، ص462
44 . مرآة الحرمين ، ص463
45 . همان مأخذ ، ص464
46 . همان مأخذ ، ص464
47 . فريد وجدي دائرة المعارف ، ج8 ، ص548
48 . همان مأخذ . همان صفحه .
49 . سفينة البحار ، ج2 ، ص567 . المعجم المفهرس ذيل روض .
50 . براي تفصيل بيشتر رجوع به وفاءالوفا باخبار دارالمصطفي ج2 ، صص53 ـ 439 شود .
51 . بقره : 144
52 . تاريخ معالم المدينه ، ص287
53 . تاريخ معالم المدينه ، ص123 ؛ معجم معالم الحجاز ، ج8 ، ص148 . و رجوع شود به الغدير ج6 ، ص261 ـ 251 و وفاء الوفا باخبار دار المصطفي ، ج3 ، ص821