با قرآن در سرزمين وحى

محسن قرائتي

- ۳ -


به سوي مكّه

قصد خانه خدا

فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ (آل عمران : 97)

در آن (خانه) نشانه هاي روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است و هر كس به آن درآيد، درامان است وبراي خدا بر عهده مردم است كه قصد حج آن خانه را نمايند، (البتّه) هركه توانايي اين راه را دارد. وهركس كفر ورزد (وبا داشتن توانايي به حج نرود، بداند كه) همانا خداوند از همه جهانيان بي نياز است.

نكتـه ها:

* مكّه وكعبه، نمايشگاهي از قدرت ونشانه هاي الهي، وتاريخ آن مملوّ از خاطرات و سرگذشت هايي است كه توجّه به آنها درس آموز و عبرت انگيز مي باشد. در ساختن آن ابراهيم (عليه السلام) بنّايي، واسماعيل (عليه السلام) كارگري مي كرده اند. سپاهيان فيل سوار ابرهه كه به قصد ويراني آن آمده اند، به قدرت الهي توسط پرندگان ابابيل نابود شده اند. ديوار آن به هنگام تولّد علي (عليه السلام) براي مادرش شكافته مي شود تا در داخل آن، نوزادي متولد شود كه در آينده اي نه چندان دور، بت هاي داخل آن را فرو ريزد. بلال، برده سياهپوست حبشي، در برابر چشمان حيرت زده اشراف مكّه بر بالاي آن اذان مي گويد و روزي نيز مي رسد كه آخرين حجّت الهي به ديوار آن تكيه زده و نداي نجات انسان ها را سر مي دهد و عالم را به اسلام دعوت مي كند.

* مكّه، شهر أمن الهي است كه هر كس در آن وارد شود، در امان است. حتّي اگر جنايتكار وارد مسجدالحرام شود، نمي توان متعرّض او شد، تنها مي توان او را در مضيقه قرار داد تا خود مجبور به خارج شدن شود.(83)

* در كنار كعبه، مقام ابراهيم است. مقام ابراهيم سنگي است كه به هنگام ساختن كعبه و بالا بردن ديوارهاي آن، زير پاي ابراهيم (عليه السلام) قرار داشت و اثر پاي آن حضرت بر روي آن مانده است. بقاي اين سنگ و اثر پا روي آن، از قرن ها پيش از عيسي وموسي (عليهما السلام) با آن همه تغيير وتحوّلي كه در كعبه واطراف آن در اثر حمله ها، سيل ها وخرابي ها بوجود آمده، خود نشانه اي از قدرت الهي است.

* «حج» به معناي قصد همراه با حركت است و«مَحجّة» به راه صاف و مستقيم مي گويند كه انسان را به مقصد مي رساند. حج در اسلام به معناي قصد خانه خدا و انجام اعمال مربوط به آن است.

* پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) به علي (عليه السلام) فرمود: «تارك الحج و هو مستطيع كافر» هر توانمندي كه حج را انكار و ترك كند، كافر است. و كسي كه امروز و فردا كند تا بميرد، گويا يهودي و نصراني از دنيا رفته است.(84)

* استطاعت مالي براي حج، لازم نيست از خود انسان باشد، بلكه اگر كسي ديگري را ميهمان كند، يا هزينه حجّ او را بپردازد، او مستطيع شده وحج بر او واجب است.(85)

* امام صادق (عليه السلام) درباره «آيات بيّنات» فرمودند: مقصود مقام ابراهيم، حجرالأسود و حجر اسماعيل است. و از آن حضرت پرسيدند مراد از «مَنْ دَخَلَهُ » كعبه است يا حرم؟ حضرت فرمودند: حرم.(86)

* شخصي از امام صادق (عليه السلام) درباره «مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً » سؤال كرد: حضرت فرمودند: كسي كه اين خانه را قصد كند و بداند كه اين همان خانه اي است كه خداوند رفتن به آنرا فرمان داده، و اهل بيت (عليهم السلام) را نيز آنگونه كه بايد بشناسد، او در دنيا و آخرت درامان خواهد بود.(87)

پيـام ها:

1ـ در خانه خدا، نشانه هاي روشن بسيار است. نشانه هاي قداست و معنويّت، خاطرات انبيا از آدم تا خاتم، مطاف بودن براي انبيا و قبله گاه براي همه نمازگزاران. (فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ)

2 ـ ابراهيم (عليه السلام) مقامي دارد كه جاي پاي او، به مكّه ارزش داده است. (مَقامُ إِبْراهِيمَ)

3 ـ بر خلاف تفكّر وهابيّت، اگر جماد در جوار اولياي خدا قرار گيرد، قداست مي يابد. (مَقامُ إِبْراهِيمَ)

4 ـ از امتيازات اسلام آن است كه يك منطقه از زمين را منطقه امن قرار داده، تا ضعيف و قوي در كنار يكديگر مجتمع شوند. (مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً)

5 ـ واجبات، يك نوع تعهّد الهي برگردن انسان است. (لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ)

6ـ حج، بايد خالصانه و تنها براي خدا باشد. (لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ)

7 ـ تكليف و وظيفه، به مقدار توان است. توان فرد از نظر مالي و بدني، وفراهم بودن شرايط بيروني. (مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً)

8 ـ استطاعت شرط حج است.(88) (مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ)

9 ـ انكار حج و ترك آن، سبب كفر است. (وَ مَنْ كَفَرَ)

10 ـ فايده انجام دستورات الهي، به خود انسان برمي گردد وگرنه خداوند نيازي به اعمال ما ندارد. (فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ)

11ـ خداوند دعوت مي كند، ولي منّت نمي كشد. (عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ... مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ )

قسم به مكّه

لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ (بلد :1ـ2)

به اين شهر سوگند. در حالي كه تو در اين شهر ساكن هستي.

نكتـه ها:

* در معناي آيه (وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ) نيز مي توان چنين گفت: دست تو در اين شهر باز است و هر كار و تصميم كه روز فتح مكه در باره مخالفان بخواهي مي تواني بگيري. يا اينكه: در مكه همه چيز محترم است ولي جان و مقام تو محترم نيست مردم مكه اهانت و قتل تو را حلال مي دانند.

* در قرآن 8 بار جمله (لا اقسم) به كار رفته است و اهل تفسير و ترجمه و نحو به دو دسته تقسيم شده اند، گروهي معنا كرده اند كه، قسم مي خورم (و حرف لا را زايد دانسته اند) و گروهي، سوگند نمي خورم دانسته اند. يعني به شهري كه اهانت به تو را در آن حلال مي دانند سوگند نمي خورم.

* منظور از «بلد» مكه است كه قبل از اسلام مورد احترام بوده است.

پيـام ها:

1ـ مكان ها هم مي توانند داراي قداست باشند. مكه از قديم شهر مورد احترام و سوگند بوده است. (لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ)

2ـ تكرار گاهي نشانه عظمت و عنايت است. (هذَا الْبَلَدِ ...هذَا الْبَلَدِ)

3ـ ارزش زمين و مكان ها به ارزش ساكنان آنهاست. (وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ) گاهي انسان چنان تقدس و ارزشي پيدا مي كند كه مكان را نيز با ارزش مي كند.

4ـ جلوي سوء تفاهم را بگيريد. (سوگند به مكه نه به خاطر اعراب جاهلي يا بت هاي گوناگون، بلكه به خاطر وجود پيامبر). (وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ)

شهر أمن

وَ هذَا الْبَلَدِ اْلأَمِينِ (تين : 3)

و به اين شهر امن (مكه) سوگند.

نكتـه ها:

* در سوره تين خداوند به محل نزول كتاب آسماني كه براي هدايت و پرورش انسان و رساندن او به اوج كمال است، سوگند ياد كرده هم به مكان نزول تورات، (طورسنين) و هم به مكان نزول قرآن. (وَ هذَا الْبَلَدِ اْلأَمِينِ)

* از امتيازات اسلام، داشتن سرزمين امن است، حتي براي گياهان و حيوانات. حضرت ابراهيم در دعاي خود از خداوند درخواست نمود تا مكه را شهر امن قرار دهد، (رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً)(89) ، در اينجا خداوند با سوگند به شهر مكه، دعاي حضرت ابراهيم را مستجاب مي داند.

پيـام ها:

1ـ قدرت و قداست وحي، به سرزمين ها نيز سرايت مي كند. (وَ هذَا الْبَلَدِ اْلأَمِينِ)

2ـ امنيت و آسايش از مهم ترين نيازهاي انسان است. (الْبَلَدِ اْلأَمِينِ)

احترام مكّه

إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْء وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (نمل :91)

(اي پيامبر! بگو:) فقط مأمورم كه پروردگار اين شهري كه خداوند آن را محترم شمرده پرستش كنم، و همه چيز تنها براي اوست و مأمورم كه از اهل تسليم و طاعت باشم.

نكتـه ها:

* روزي كه مكّه به دست مسلمين فتح شد، رسول خد (صلّي الله عليه وآله) وارد كعبه شدند و بت ها را شكستند و آنگاه در آستانه در كعبه فرمودند: «اِنّ الله قد حرّم مكّة» خداوند از روز اوّل تا قيامت مكّه را محترم شمرده است.(90)

پيـام ها:

1ـ پيامبر، تحت فرمان الهي است. (اُمرت ـ واُمرت)

2ـ مبلّغ بايد صلابت و قاطعيّت خود را به مردم اعلام كند و بگويد: شما ايمان بياوريد يا نياوريد، من راه خود را ادامه خواهم داد. (اُمرتُ ـ واُمرتُ)

3ـ هيچ كس در هيچ شرايطي از عبادت بي نياز نيست، حتّي پيامبر. (أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ)

4ـ عبادت بايد به امر الهي باشد، نه ساخته وبافته انسان. (أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ)

5 ـ كساني حق دارند مردم را به عبادت دعوت كنند كه خود پيشگام باشند. (أُمِرْتُ)

6ـ بندگي بايد با تسليم قلبي همراه باشد. (أَعْبُدَ ـ مِنَ الْمُسْلِمِينَ)

7ـ فلسفه بندگي خدا، ربوبيّت ومالكيّت اوست. (أَعْبُدَ رَبَّ ـ وَ لَهُ كُلُّ شَيْء)

8 ـ هم خود را به كمال برسانيد و هم به كاملين ملحق شويد. (أَعْبُدَ ـ مِنَ الْمُسْلِمِينَ)

9ـ همه چيز تحت تربيت اوست. (رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ)

10ـ مكّه، احترام و جايگاه خاصّي دارد (حرّمها)

دعا بر اهل مكّه

وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ قالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلي عَذابِ النّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ (بقره : 126)

و (بياد آور) هنگامي كه ابراهيم گفت: پروردگارا! اين (سرزمين) را شهري امن قرارده و اهل آن را، آنان كه به خدا و روز آخرت ايمان آورده اند، از ثمرات (گوناگون) روزي ده. (اما خداوند) فرمود: به آنهايي كه كافر شوند (نيز) بهره اندكي خواهم داد. سپس آنها را به قهر به سوي عذاب آتش مي كشانم و چه بد، سرانجامي است.

نكتـه ها:

* در آيات قبل، حضرت ابراهيم براي ذريّه خويش درخواست مقام امامت نمود، امّا خداوند در جواب فرمود: اين مقام و مرتبت به افراد ظالم نمي رسد. در اين آيه حضرت ابراهيم، رزق دنيا را تنها براي مؤمنان درخواست كرد، امّا خداوند اين محدويّت را نمي پذيرد واز اعطاي رزق مادّي به كفّار امتناع نميورزد. يعني رزق مادّي مهم نيست، لذا به اهل و نااهل هر دو داده مي شود، امّا مقامات معنوي و اجتماعي و رهبري، بسيار مهم است وبه هر كس واگذار نمي شود.

پيـام ها:

1ـ انبيا علاوه بر ارشاد وهدايت، به نيازهاي مادّي مردم همانند امنيّت ومعيشت نيز توجّه داشته وبراي آن تلاش ودعا مي كنند. (رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً)

2ـ بهره مندي از نعمت ها، زماني لذيذ و گوارا است كه در فضاي امن، آرام و بي اضطراب باشد. (آمِناً وَ ارْزُقْ)

3ـ در دعا، ديگران را فراموش نكنيم. به جاي «وَ ارْزُقْنا» فرمود: (وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ)

4ـ سنّت الهي آن است كه به همه مردم اعم از مسلمان و كافر، رزق دهد و اين سنّت حتّي با دعاي ابراهيم (عليه السلام) خدشه بردار نيست. (وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ)

5 ـ بهره مندي در دنيا، نشانه لطف خداوند به انسان نيست. (وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ)

6ـ در كمك رساني به همنوع، كاري به مكتب او نداشته باشيد. (وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ)

7ـ كاميابي هاي مادّي هرقدر باشد، نسبت به نعمت هاي آخرت اندك است. (قليلاً)

يك هشدار

وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُري وَ مَنْ حَوْلَها وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلي صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ (انعام : 92)

و اين مبارك كتابي است كه نازل كرده ايم، تصديق كننده آنچه (از كتب آسماني) كه پيش از آن آمده است، (تا مردم را به پاداش هاي الهي مژده دهي) و اهل مكّه و كساني را كه اطراف آن هستند هشدار دهي و(البتّه) آنان كه به آخرت ايمان دارند به آن (قرآن) نيز ايمان خواهند آورد و همانان بر نمازهاي خود محافظت دارند.

نكتـه ها:

* در اين آيه، «لِتُنْذِرَ» همراه با واو آمده است، (وَ لِتُنْذِرَ)شايد اشاره به اين باشد كه قرآن، غير از انذار، هدف هاي ديگري نيز دارد.

* با آنكه انبيا مبشّران هدايت و نجات اند، ولي چون دفع ضرر مقدّم بر جلب منفعت است و نياز روحي انسان به انذار بيشتر است، در قرآن كلمه «نذير» و مشتقّات آن، بيش از «بشير» و مشتقّات آن به كار رفته است.

پيـام ها:

1ـ قرآن، در بردارنده همه بركات است. (همچون: هدايت، عبرت، شفا، رشد، عزّت) (مبارك)

2ـ قرآن، هماهنگ با كتب آسماني ديگر و تصديق كننده آنهاست و اين نشانه وحدت هدف و الهي بودن آنهاست. (مصدّق)

3ـ در تبليغ بايد از اُمّ القري و مراكز مهم شروع كرد و سپس به اطراف پرداخت. (لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُري وَ مَنْ حَوْلَها)

4ـ عقيده به قرآن و قيامت، در كنار هم است. (يؤمنون بالآخرة يؤمنون به)

5 ـ روشن ترين مظهر ايمان، نماز است. (علي صلاتهم يحافظون)

6ـ ايمان به آخرت، از عوامل مراقبت بر نماز است. (يؤمنون بالآخرة... علي صلاتهم يحافظون)

سكونت براي عبادت

رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِواد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (ابراهيم : 37)

پروردگارا! من (يكي) از ذرّيّه ام را در وادي (و درّه اي بي آب و) بي گياه، در كنار خانه گرامي و با حرمت تو ساكن ساختم. پروردگارا! (چنين كردم) تا نماز برپا دارند، پس دل هاي گروهي از مردم را به سوي آنان مايل گردان و آنان را از ثمرات، روزي ده تا شايد سپاس گزارند.

نكتـه ها:

* وقتي خداوند در زمان پيري ابراهيم، اسماعيل را به او عطا كرد، او را فرمان داد كه اين كودك و مادرش را در مكّه اسكان دهد. ابراهيم فرمان الهي را اطاعت نمود و سپس براي آنان دعا كرد.

* در روايات مي خوانيم كه امام باقر (عليه السلام) فرمود: ما اهل بيت رسول اللَّه (صلّي الله عليه وآله) ، بقيه ذرّيّه ابراهيم هستيم كه دل هاي مردم به سوي ما گرايش دارد، سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: (رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ ...فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ)

* كعبه در منطقه اي بي آب و علف قرار گرفت تا مردم به واسطه آن آزمايش شوند. چنانكه حضرت علي (عليه السلام) در خطبه قاصعه چنين بيان فرمود: اگر كعبه در جاي خوش آب و هوايي بود، مردم براي خدا به زيارت آن نمي رفتند.

* دعاي انبيا مستجاب است. (وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ)، (حَرَماً آمِناً يُجْبي إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْء)(91) حرمي امن كه همه گونه ثمرات در آن فراهم مي شود. امام باقر (عليه السلام) فرمود: هر ميوه اي كه در شرق و غرب عالم هست در مكّه يافت مي شود.

پيـام ها:

1 ـ انتخاب مسكن انبيا بر اساس نماز وعبادت بود. (أَسْكَنْتُ ـ لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ)

2 ـ دينداري، گاهي با آوارگي، هجرت، دوري از خانواده و محروميّت از امكانات رفاهي همراه است. (أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِواد غَيْرِ ذِي زَرْع)

3 ـ كعبه واطراف آن در زمان حضرت ابراهيم نيز محترم و داراي محدوديّت و ممنوعيّت بوده است. (بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ)

4 ـ محور و مقصد حركت ابراهيم نماز است. (رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ)

5 ـ اهل نماز، بايد محبوب باشد. (لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ)

6 ـ نماز در اديان قبل نيز بوده است. (لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ)

7 ـ محبوبيّت و گرايش دل ها به دست خداست. (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً...)

8 ـ همه مردم لياقت دوست داشتن اولياي خدا را ندارند. (مِنَ النّاسِ)

9 ـ مردان خدا، دنيا را براي هدفي عالي مي خواهند. (مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ)

كعبه و نشانه هاي الهي

نخستن خانه

إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُديً لِلْعالَمِينَ (آل عمران : 96)

همانا اوّلين خانه اي كه براي (عبادت) مردم مقرّر شد، همان است كه در سرزمين مكّه است، كه مايه بركت و هدايت جهانيان است.

نكتـه ها:

* «بَكّة» به معناي محلّ ازدحام و اجتماع مردم است.

* يكي از ايرادهاي بني اسرائيل اين بود كه چرا مسلمانان با توجّه به قدمت بيت المقدّس كه هزار سال قبل از ميلاد توسط حضرت سليمان ساخته شده است، آن را كنار گذاشته و كعبه را قبله خود قرار داده اند. اين آيه در پاسخ آنان مي فرمايد: كعبه از روز نخستين، اوّلين خانه عبادت بوده و قدمت آن بيشتر از هر جاي ديگر است.

* امام صادق (عليه السلام) با توجّه به جمله (اوّل بيت)فرمودند: چون مردم مكّه بعد از كعبه گرد آن جمع شده اند، پس حقّ اولويّت با كعبه است و لذا براي توسعه مسجدالحرام مي توان خانه هاي اطراف كعبه را به نفع حرم خراب كرد. (92)

* به گفته علامه طباطبايي، روايات «دَحوُ الارض» (93) بسيار است و هيچ دليل علمي كه مغاير آن باشد، پيدا نشده و با قرآن نيز مخالفتي ندارد.

* حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد: خداوند تمام مردم را از آدم (عليه السلام) تا آخرين نفر با همين سنگ هاي كعبه آزمايش مي كند. (94) امام باقر (عليه السلام) فرمود: حضرت آدم و سليمان و نوح (عليهم السلام) نيز دور همين كعبه، حج انجام داده اند. (95)

* در قرآن، از كعبه تعابير متعدّدي شده است كه برخي از آنها را بازگو مي كنيم:

1 ـ كعبه، اوّلين خانه است. (اوّل بيت)

2 ـ مركز پايداري و قيام مردم است. (قِياماً لِلنّاسِ) (96)

3 ـ خانه آزاد بدون مالك است. (الْبَيْتِ الْعَتِيقِ) (97)

4 ـ محل تجمّع و خانه امن مردم است. (مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْناً) (98)

پيـام ها:

1ـ كعبه، اوّلين خانه اي است كه براي عبادت ونيايش مردم بنا نهاده شده است. (أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ)

2ـ سابقه تاريخي معابد، يكي از ملاك هاي ارزشي آن است. (أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ...)

3ـ خير و بركت كعبه، تنها براي مؤمنان يا نژاد خاصّي نيست، بلكه براي همگان است. (وُضِعَ لِلنّاسِ)

4ـ مردمي بودن كعبه، يك ارزش است. (وُضِعَ لِلنّاسِ)

5 ـ كعبه، مايه هدايت مردم است. (هُديً لِلْعالَمِينَ)

ميعادگاه مردم

وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّي وَ عَهِدْنا إِلي إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ (بقره : 125)

و (به يادآور) هنگامي كه خانه (كعبه) را محل رجوع و اجتماع و مركز امن براي مردم قرار داديم (وگفتيم:) از مقام ابراهيم، جايگاهي براي نماز انتخاب كنيد و به ابراهيم واسماعيل تكليف كرديم كه خانه مرا براي طواف كنندگان و معتكفان وراكعان و ساجدان، پاك و پاكيزه كنيد.

نكتـه ها:

* كلمه «مثابة» از ريشه «ثوب» به معناي بازگشت به حالت اوّل است. كعبه محلّ بازگشت و ميعادگاه همه مردم است، ميعادگاهي امن و مقدّس.

* مقام ابراهيم جايگاهي است با فاصله تقريبي 13 متري كعبه كه بر حاجيان لازم است پس از طواف خانه خدا، پشت آن دو ركعت نماز بگزارند و در آنجا سنگي قرار دارد كه ابراهيم (عليه السلام) براي بالا بردن ديوارهاي كعبه، بر آن ايستاده است و آن سنگ فعلاً در محفظه اي نگهداري مي شود.

* مراد از «عهد» در اين آيه دستور الهي است. «عهدنا» يعني دستور داديم.

* خداوند جسم نيست تا نيازمند خانه باشد. كلمه (بيتي)در اين آيه همانند (شهراللّه) درباره ماه رمضان است كه به منظور كرامت بخشيدن به مكان يا زماني خاص، خداوند آنرا به خود منسوب مي كند. ودر عظمت كعبه همين بس كه گاهي مي فرمايد: (بيتي)خانه من. گاهي مي فرمايد:(رَبَّ هذَا الْبَيْتِ) خداي اين خانه.

پيـام ها:

1ـ شخصيّت حضرت ابراهيم، شخصيّتي جهاني است.

در آيه قبل، ابراهيم را امام براي همه مردم قرار داد و در اين آيه كعبه را ميعادگاه همه مردم قرار داده است. (جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ)

2ـ جامعه نيازمند امام و امنيّت است. در آيه قبل فرمود: (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً) و در اين آيه مي فرمايد: (وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْناً)

3ـ كسي كه در راه خداوند حاضر شود خود و همسر و فرزندش را تسليم نمايد، بايد تمام سرها در جاي پاي او براي خداوند به خاك برسد. (مصلّي) (99)

4ـ چون خانه از خداست; (بيتي) خادم آن نيز بايد از اولياي او باشد. (طَهِّرا بَيْتِيَ)

5 ـ زائران بيت اللّه را همين كرامت بس كه ابراهيم و اسماعيل، مسئول طهارت و پاكي آن بيت براي آنها بوده اند. (طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ...)

6ـ عبادت با طهارت، پيوند دارد.(طَهِّرا...الرُّكَّعِ السُّجُودِ)

7ـ عبادت و نماز به قدري مهم است كه حتّي ابراهيم و اسماعيل براي انجام مراسم آن مأمور پاكسازي مي شوند. (طَهِّرا بَيْتِيَ لِـ ... الرُّكَّعِ السُّجُودِ)

8 ـ مسجدِ مسلمانان بايد پاكيزه و رغبت انگيز باشد. (طَهِّرا... الرُّكَّعِ السُّجُودِ)

خانه عتيق

ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ (حج : 29)

(زائران خانه خدا در روز عيد قربان كه قرباني كردند) سپس بايد آلودگي خود را بر طرف سازند وبه نذرهاي خود وفا كنند و بر گرد خانه كهن و آزاد (كعبه) طواف نمايند.

نكته:

* امام باقر (عليه السلام) فرمود: كعبه نه ساكني دارد و نه مالكي، بلكه خانه اي حُر و آزاد است. (100)

پيـام ها:

1ـ سابقه، مي تواند يك ارزش باشد. (العَتيق) (كلمه «عَتيق» به معناي قديمي است و عتيقه به اشياي قديمي گويند).

2ـ خانه خدا ملك هيچ كس نيست. (العَتيق)

ساخت بنا

وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (بقره : 127)

و (به ياد آور) هنگامي كه ابراهيم، پايه هاي خانه (كعبه) را با اسماعيل بالا مي برد (ومي گفتند:) پروردگارا از ما بپذير، همانا تو شنوا و دانايي.

نكتـه ها:

* از آيات و روايات متعدّد استفاده مي شود كه خانه كعبه، از زمان حضرت آدم بوده و حضرت ابراهيم (عليه السلام) آنرا تجديد بنا نموده است. چنانكه آن حضرت در موقع اسكان همسر و فرزندش در سرزمين مكّه مي گويد: (رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِواد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ) (101) خداوندا بعضي از خاندانم را در اين سرزمين خشك و بدون زراعت، در كنار خانه تو سكونت دادم. بنابراين در زمان شير خوارگي حضرت اسماعيل (عليه السلام) نيز اثري از كعبه وجود داشته است. و در سوره آل عمران (102) نيز از كعبه به عنوان اوّلين خانه مردم ياد شده است. در آيه مورد بحث نيز سخن از بالا بردن پايه هاي خانه بدست ابراهيم (عليه السلام) است و اين تعبير مي رساند كه اساس خانه كعبه، قبلاً وجود داشته و ابراهيم و اسماعيل (عليهما السلام) آنرا بالا برده اند. حضرت علي (عليه السلام) نيز در خطبه قاصعه (103) مي فرمايد: خداوند تمام مردم را از زمان حضرت آدم تا ابد، با همين كعبه و سنگ هاي آن آزمايش مي نمايد.

* ابراهيم واسماعيل (عليهما السلام) در كار مساوي نبودند. در حديث مي خوانيم: ابراهيم بنّايي مي كرد واسماعيل سنگ به دست پدر مي داد. شايد به همين سبب، ميان نام آن دو فاصله قرار گرفته است.(يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ)

پيـام ها:

1ـ بانيان كارهاي نيك را فراموش نكنيم. (اذيرفع)«اذ» يعني گذشته را ياد كن.

2ـ در مسير اهداف الهي، كار بنّايي و كارگري نيز عبادت است. لذا از خداوند قبولي آنرا مي خواهند. (يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ...رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا)

3ـ كار مهم نيست، قبول شدن آن اهميّت دارد. حتّي اگر كعبه بسازيم، ولي مورد قبول خدا قرار نگيرد، ارزش ندارد. (رَبَّنا تَقَبَّلْ)

4ـ كارهاي خود را در برابر عظمت خداوند، قابل ذكر ندانيم. حضرت ابراهيم نامي از كار و بنايي خود نبرد و فقط گفت: (رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا)

5 ـ در روايات آمده است: از شرايط استجابت و آداب دعا، ستايش خداوند است. ابراهيم (عليه السلام) دعاي خود را با ستايش پروردگار همراه ساخته است. (إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)

بهره هاي فراوان

وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدي مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبي إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْء رِزْقاً مِنْ لَدُنّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (قصص : 57)

و (كفّار مكّه) گفتند: اگر ما با (قبول برنامه هاي) تو، هدايت را بپذيريم، (بزودي) از سرزمينمان آواره خواهيم شد. (بگو:) آيا ما آنان را در حرم أمني قرار نداديم كه بهره هاي هر چيزي به عنوان روزي از جانب ما به سوي آن سرازير مي شود؟ ولي بيشتر آنان نمي دانند!

نكتـه ها:

* گروهي از مشركان مكّه به پيامبراسلام (صلّي الله عليه وآله) اظهار داشتند كه اگر ما هدايت را به همراه تو پذيرا شويم، به سرعت از خانه و كاشانه خود رانده و آواره، و از زندگي و هستي خويش ساقط و درمانده مي گرديم.

خداوند با سه پاسخ بهانه آنان را رد مي فرمايد:

پاسخ اوّل كه در همين آيه مورد اشاره قرار گرفته است اين كه; همان خدايي كه مكّه را پايگاه أمن ومحلّ جلب و سرازير شدن روزي فراوان براي شما قرار داد، باز مي تواند آن را تداوم بخشد. (در اين جواب دلگرمي و بشارت است)

پاسخ دوّم كه در آيه بعد آمده است اينكه; بر فرض بخاطر حفظ رفاه و منافع خود، ايمان نياوريد، قهر خدا را چه خواهيد كرد؟ (در اين جواب انذار و هشدار است)

پاسخ سوّم كه در آيه 60 همين سوره مطرح شده است اين كه; مگر مال و متاع دنيا چقدر ارزش دارد كه به واسطه آن ايمان نمي آوريد بدانيد آنچه در نزد خداست، بهتر و پايدارتر است. پس عدم ايمان شما هيچ وجه و توجيهي ندارد.

پيـام ها:

1ـ دين، تنها عقيده نيست، بلكه برنامه هاي عملي نيز دارد. (نَتَّبِعِ الْهُدي مَعَكَ)

2ـ حساسيّت دشمنان تنها نسبت به راه حق و مسير الهي نيست كه آنها، هم به راه حق و هم به رهبري حق، اعتراض دارند. (إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدي مَعَكَ)

3ـ ايمان آوردن، تنها به آگاهي داشتن نيست، بلكه به جرأت هم نياز دارد. (إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدي مَعَكَ نُتَخَطَّفْ)(آري، گروهي حقّانيّت اسلام را مي فهمند، ولي بخاطر حفظ منافع شخصي از آن سرباز مي زنند.)

4ـ انسان، وطن دوست است. (من ارضنا)

5 ـ ترس از دست دادن نعمت ها را با ياد الطاف الهي دفع كنيم. (أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً) (آري ياد نعمت ها، عامل توكّل و رفع نگراني هاست.)

6ـ بهبود، رونق و رشد اقتصادي در گرو امنيّت و آرامش اجتماعي است. (آمِناً يُجْبي إِلَيْهِ ثَمَراتُ)

7ـ امنيّت و رزق، دو نعمت تضمين شده حرم الهي (مكّه) است. (آمِناً يُجْبي إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْء)

8 ـ برتري ايمان بر رفاه و آسايش، براي اكثر مردم پنهان است. (وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ)

صفا و مروه

إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ (بقره : 158)

همانا صفا ومروه، از شعائر خداست. پس هر كه حج خانه خدا ويا عمره به جاي آورد، مانعي ندارد كه بين صفا ومروه طواف كند. و (علاوه بر واجبات،) هر كس داوطلبانه كار خيري انجام دهد، همانا خداوند سپاسگزار داناست.

نكتـه ها:

* «شعائر» جمع «شعيرة» به نشانه هايي كه براي اعمال خاصّي قرار مي دهند، گفته مي شود و «شَعائِرِ اللهِ» علامت هايي است كه خدا براي عبادت قرار داده است. (104)

* صفا و مروه نام دو كوه در كنار مسجدالحرام است كه با فاصله تقريبي 400 متر، روبروي يكديگر قرار دارند و امروزه به صورت خياباني سرپوشيده در آمده است. زائران خانه خدا، وظيفه دارند هفت مرتبه فاصله ميان اين دو كوه را طي كنند. اين كار يادآور خاطره هاجر، همسر فداكار حضرت ابراهيم است كه براي پيدا كردن جرعه آبي براي كودك خود اسماعيل، هفت بار فاصله اين دو كوه را با اضطراب و نگراني و بدون داشتن هيچ گونه ياور و همدمي طي كرد.

امام صادق (عليه السلام) فرمود: در روي زمين، مكاني بهتر از ميان اين دو كوه وجود ندارد، زيرا هر متكبّري در آنجا سر برهنه و پابرهنه و كفن پوشيده بدون هيچ امتياز و نشانه اي بايد مسافت بين دو كوه را طي كند، گاهي با دويدن و گاهي با راه رفتن.

* كوه صفا علاوه بر اينها خاطره هايي از دعوت پيامبر اسلام دارد كه چگونه كفّار مكّه را به توحيد فرامي خواند و آنها گوش نمي دادند. (105)

* در عصر جاهليّت، مشركان در بالاي كوه صفا، بتي به نام «اُساف» و بر كوه مروه، بت ديگري به نام «نائله» نصب كرده بودند و به هنگام سعي، آن دو بت را به عنوان تبرّك، با دست مسح مي كردند. مسلمانان به همين جهت از سعي ميان صفا و مروه كراهت داشته وفكر مي كردند با توجّه به سابقه قرار داشتن بت بر بالاي آن دو كوه، نبايد سعي كنند. آيه فوق نازل شد كه صفا و مروه از شعائر الهي است و اگر مردم نادان آنها را آلوده كرده اند، دليل بر اين نيست كه مسلمانان آن را رها كنند. (106)

* حج وعمره، گاهي در كنار هم، مانند اذان واقامه بجا آورده مي شوند، و گاهي اعمال عمره، جداگانه وبه تنهايي انجام مي شود. در عمره پنج عمل واجب است: 1ـ احرام. 2ـ طواف. 3ـ نماز طواف. 4ـ سعي بين صفا ومروه. 5 ـ كوتاه كردن مو يا ناخن. حج علاوه بر اينها، چند عمل ديگر دارد كه در جاي خود بدان اشاره شده است. به هر حال سعي بين صفا و مروه، هم در عمره مطرح است و هم در حج.

* ديدن صفا ومروه، حضور در صحنه تاريخ است تا اينكه تصديق به جاي تصور، و عينيّت به جاي ذهنيّت قرار گيرد. در صفا ومروه، كلاس خداشناسي است كه چگونه اراده او اين همه انسان را با آن همه اختلاف، در يك لباس و يك جهت جمع مي كند. كلاس پيامبر شناسي است كه چگونه ابراهيم، آن پيامبر الهي، براي انجام فرمان خداوند، زن و فرزند خويش را در آن بيابان تنها گذاشت. و هم كلاس انسان شناسي است كه مي آموزد چگونه انسان مي تواند در لحظاتي اعمالي را انجام دهد كه تا ابد آثار آن باقي بماند. سعي صفا ومروه، ياد مي دهد اگر همه با هم حركت كنيم، روح الهي را در جامعه خود مي بينيم. سعي صفا ومروه، ياد مي دهد كه بايد تكبّر را به دور انداخته وهمراه ديگران حركت كنيم. سعي صفا و مروه، به ما مي آموزد كه در راه احياي نام خداوند، زن و كودك هم سهم دارند.

* در آيات قبل، سخن از بلا و آزمايش بود، در اين آيه نمونه اي از آزمايش هاجر، كودك، پدر او و ساير مسلمانان مطرح است. اثر كار خدايي و اخلاص تا آنجا پيش مي رود كه همه انبيا و اوليا، موظّف مي شوند به تقليد از هاجر همسر ابراهيم و با قيافه اي مضطرب و هروله كنان همچون او، اين مسافت را هفت بار طي كنند. و اين فرمان، تشكر خداوند از رنج هاي حضرت هاجر است. (فَإِنَّ اللهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ)

* با اينكه سعي صفا ومروه واجب است، لكن مي فرمايد: (فَلا جُناحَ عَلَيْهِ)، اين لحن به خاطر همان نگراني از وضع پيشين است كه جايگاه بت ومحلّ عبور مشركان بود.

* طواف، به معناي گردش دائره اي نيست، بلكه به هر حركتي كه انسان دوباره به جايگاه اوّليّه برگردد، خواه به صورت دوري باشد يا طولي، طواف گفته مي شود. لذا كلمه طواف، هم در مورد طوافِ دور كعبه كه حركت دايره اي است گفته شده; (وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ) (107) و هم درباره حركت طولي بين صفا ومروه آمده است.

پيـام ها:

1ـ توجّه خاصّ خداوند به برخي مكان ها يا زمان ها يا اشخاص، موجب مي شود كه آنها از شعائر الهي گردند. (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ)

2ـ نيّت، به كارها ارزش مي دهد. مشركان براي لمس بت ها، سعي مي كردند، ولي اسلام رضاي خدا را شرط آن مي داند. (108) (فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما)

3ـ اگر مراكز حقّ، توسط گروهي با خرافات آلوده شد، نبايداز آن دست كشيد، بلكه بايد با حضور در آن مراكز، آنجا را پاك سازي نموده ودست گروه منحرف را از آن كوتاه كرد. (فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما)

4ـ عبادت بايد عاشقانه و داوطلبانه باشد. (فَمَنْ تَطَوَّعَ)

5 ـ خداوند در برابر عبادات بندگان، شاكر است. (فَإِنَّ اللهَ شاكِرٌ) اين تعبير، بزرگترين لطف از جانب او نسبت به بندگان است.