درنگى در مبانى فقهى حلال بودن آبزيان

سيدعلي جبارگلباغي ماسوله

- ۴ -


4. احتياط

در پاره اى از نوشته هاى فقهى, از اصل عملى احتياط براى اين كه ثابت كنند ماهيان بدون پولك, حرام هستند, سخن گفته شده است.149 استناد جستن به اصل عملى احتياط, نادرست مى نماد, زيرا اگر به ناسازگارى روايات و از كارايى افتادن آنها (كه گويا هيچ يك از كسانى كه به حرام يا حلال بودن ماهيان بدون پولك نظر دارند, اين را قبول ندارند) روى آورده شود, تنها هنگامى مى توان به اصل عملى استناد جست كه دليل لفظى وجود نداشته باشد و حال اين كه نمى توان وجود عموم و اطلاق آيات و نيز وجود رواياتى را كه اصل در چيزها را مباح بودن مى شمارند, ناديده انگاشت. و اگر به نارسايى و كوتاهى روايات (كه هيچ يك از كسانى كه به حرام ويا حلال بودن ماهيان بدون پولك نظر دارند, از آن سخن نرانده اند) روى آورده شود, باز مجالى براى عمل به اصل احتياط وجود ندارد; زيرا شبهه موجود درباره ماهيان بدون پولك, شبهه حكميه تحريميه است و چون اين شك بدوى است, اصل براءت در آن جارى خواهد شد, مگر به اصالت حظر و يا منش اجتهاد اخباريان روى آورده شود.

ب. حلال بودن همه ماهيان

گروهى از فقيهان همه ماهيان دراى پولك و بدون پولك را, حلال مى دانند. اينان براى ثابت كردن سخن خويش, دليلهاى زير را ارائه داده اند:

1. آيات

آيات شريفه: 96 (مائده), 14 (نحل), 12 (فاطر) و 145 (انعام) كه سه آيه نخست, اطلاق دارند و تمام آبزيان را كه ماهيان نيز گروهى از آنها را تشكيل مى دهند در بر مى گيرند.(150) در آيه چهارم نيز, كه در مقام بيان خوردنيهاى حرام است, از ماهيان بدون پولك نام برده نشده است. بنابراين, تنها آن دسته از آبزيان از شمول اين حكم بيرون شمرده مى شوند كه دليلى خاص بر حرام بودن آنها وجود داشته باشد, همچون: حشرات آبزى. تمام روايات صحيحى كه باورمندان به حرام بودن ماهيان بدون پولك, براى به كرسى نشاندن سخن خويش, به آنها تمسك جسته اند, از بيان كراهت اين دسته از ماهيان فراتر نمى روند.

2. روايات

* صحيحه زرارة:

(قال: سألت ابا عبدالله, عليه السلام, عن الجريث, فقال:و ماالجريث؟فنعته له,فقال: (قل: لا اجد فيما اوحي اليّ محرماً على طاعم يطعمه) الى آخر الآيه. ثمّ قال: لم يحرم الله شيئاً من الحيوان في القرآن الا الخنزير بعينه, ويكره كل شيء من البحر ليس له قشر ـ مثل الورق ـ و ليس بحرام, انّما هو مكروه.)151

* صحيحه محمد بن مسلم:

(سألت ابا عبدالله, عليه السلام, عن الجري والمارماهي والزمير و ماليس له قشر من السمك أحرام هو؟ فقال لي: يا محمد! إقرأ هذه الآية التي في الانعام: (قل: لا اجد فيما اوحى اليّ محرماً) قال: فقرأتها حتى فرغت منها, فقال: انّما الحرام ما حرّم الله ورسوله في كتابه ولكنهم قد كانوا يعافون اشياء فنحن نعافها.)152

* صحيحه حلبى:

(قال ابوعبدالله, عليه السلام: لايكره شىء من الحيتان الاّجري.)153

* روايت حكم:

(عن ابي عبدالله, عليه السلام: قال: لايكره شيء من الحيتان الا الجريث.)154

اين چهار روايت, به روشنى بر حلال بودن همه ماهيان و حرام نبودن ماهيان بدون پولك, ظهور دارند.

براستدلال به اين روايات چند اشكال بيان گرديده است:

1. تقيه: شمارى از فقيهان برآنند تا با ارائه احتمال و يا حمل صدور همه يا پاره اى از اين دسته از روايات بر تقيه, اين گروه از روايات را از اعتبار بيندازند.(155) سخن گفتن از تقيه درباره اين روايات كه بيش تر به جهت پرهيز از مخالفت با مشهور ارائه گرديده156, پذيرفته نيست; زيرا حمل روايت بر تقيه نيازمند نشانه ها و شواهدى است كه نه تنها در اين روايات ديده نمى شوند, بلكه آن گونه كه شمارى از فقيهان به روشنى بيان كرده اند157, اين روايات خود نيز از چنين حملى ابا دارند. افزون بر اين, روشن است كه در اين روايات, امام(ع) در مقام بيان حكم الهى است و در چنين مواردى تقيه جايز دانسته نشده است و اطلاقها و عمومهاى دليلهاى تقيه, چنين مواردى را در بر نمى گيرند.158

2. روى گرداندن اصحاب: شمارى گفته اند: اصحاب, از اين دسته از روايات روى گردانده اند; از اين روى, اين روايات اعتبارى ندارند.159 اين سخن درست نيست; زيرا گروهى از فقيهان به اين روايات (دست كم درباره حرام نبودن بخشى از ماهيان نام برده شده در روايات) عمل كرده اند.(160)

افزون بر اين, روى گرداندن اصحاب و نيز مسأله (انكسار و انجبار) خود امرى است اختلافى, ثابت نشده و بى اعتبار.

3. تفسير واژه كراهت به حرمت: واژه كراهت در اين روايات و نيز در پاره اى از رواياتى كه در بخش پيشين بيان گرديد, به حرمت تفسير گرديده.161 و گفته شده است: كاربرد اين واژه در اين دسته از روايات, براى بيان مراتب و شدّت تحريم است.162 اين تفسير, واژه كراهت به حرمت, در برابر سخن كسانى كه ماهيان بدون پولك را حرام نمى دانند ارائه گرديده است; چه اين كه آنان ظهور واژه هاى نهى (صيغه, ماده) و حرمت را (به كار رفته در بخش پيشين) در كراهت مى دانند.

اين كه واژه كراهتِ به كاررفته در اين دسته از روايات, به هيچ روى ظهور در حرمت ندارند, جاى هيچ ترديدى نيست, به ويژه كه در پاره اى از اين روايات, همچون صحيحه زراره, به روشنى به حرام نبودن اشاره شده است.163. همچنين گروهى از فقيهان كه گاه خود گرايش به حرام بودن ماهيان بدون پولك دارند به ظاهر نبودن اين روايات در حرام بودن, به گونه روشن اشاره كرده اند.164 اين در حالى است كه ارائه دهندگان تفسير كراهت به معناى حرمت, هيچ گونه دليل, سخن, قرينه و مؤيدى براى اين تفسير خود ارائه نداده اند.

4. تعارض: گروهى از فقيهان به ناسازگارى بين روايات بخش پيشين با اين دسته از روايات, نظر داده اند. اين ناسازگارى به دوگونه مستقر و غير مستقر بيان گرديده است:

الف. تعارض غير مستقر: رواياتى كه باورمندان به حرام نبودن ماهيان بدون پولك به آن استناد مى جويند, رواياتى است فراگير كه همه ماهيان, داراى پولك و بدون پولك را در بر مى گيرند. ولى رواياتى را كه باورمندان به حرام بودن ماهيان بدون پولك به آن استناد مى جويند, رواياتى است ناگسترده, كم دامنه و تنها ماهيان پولك دار را در بر مى گيرند. جمع بين اين دو دسته از روايات, چيزى جز تخصيص و ويژه سازى روايات فراگير به وسيله اين دسته از روايات خاص نيست. بنابراين, براى حرام نبودن ماهيان بدون پولك نمى توان به اين دسته از روايات تمسك جست.(165)

اين سخن, هنگامى پذيرفتنى خواهد بود كه افزون بر پذيرش عموم براى اين دسته از روايات از سوى كسانى كه ماهيان بدون پولك را حرام مى دانند, رواياتى را كه باورمندان به حرام بودن ماهيان بدون پولك, به آنها استناد جسته اند, در حرمت و نه دركراهت, ظهور داشته باشند; چه اين كه در غير اين صورت, تعارض غير مستقرى وجود نخواهد داشت, تا به تخصيص روى آورده شود. پيش از اين روشن گرديد كه آن دسته از روايات, جز در كراهت ظهورى ندارند.

ب. تعارض مستقر: روايات بخش پيشين بر حرام بودن ماهيان دراى پولك, و روايات كنونى بر حرام نبودن ماهيان داراى پولك, دلالت دارند; جز اين كه روايات دسته نخست برتريهايى دارند كه آنها را از دسته ديگر از روايات برترى مى دهند. اين برترى دهنده ها عبارتند از: ناسازگارى با عامه, هماهنگى با شهرت, آمدن در كتابهاى چهارگانه, گوناگونى دلالت; و در آن سو, روايات دسته ديگر, موافق با عامه اند و احتمال دارد از روى تقيه صادر شده باشند.166

اگر برابرى بين اين دو دسته از روايات و نيز ممكن نبودن جمع بين روايات, به وسيله حمل روايات حرمت بر كراهت مفروض گردد, باز سخن ارائه شده درباره برترى روايات دسته نخست را نمى توان پذيرفت; زيرا روشن است كه آمدن اينها در كتابهاى چهارگانه و گوناگونى دلالت, شايستگى آن را ندارند كه اين دسته از روايات را برترى بدهند. شهرت نيز, چون اجماع, نه حجت است, نه اعتبار لازم را دارد و به عنوان برترى دهنده, نمى توان به آن تمسك جست و موافقت با عامه نيز ثابت نيست; چه اين كه مجموع روايات دسته دوم, به مكروه بودن ماهيان بدون پولك حكم مى كنند و حال اين كه عامه, بيش تر بر حلال بودن و نه مكروه بودن همه ماهيان باوردارند. درباره تقيه نيز پيش از اين سخن گفته شد.

افزون بر اين, اگر روايات حرام بودن ماهيان بدون پولك با شهرت يارى مى شوند, روايات حرام نبودن ماهيان بدون پولك نيز با كتاب و سنت (رواياتى كه از اصل مباح بودن چيزها سخن مى گويند) يارى مى شوند.

بنابراين, روايات دسته نخست نمى توانند با رواياتى كه از حرام نبودن ماهيان بدون پولك سخن مى گويند, به تعارض برخيزند; چه اين كه در صورت تعارض, يا به جمع 167 و يا به برترى روايات دسته دوم به جهت يارى شدن با كتاب و سنت168 و يا به از كار افتادن هر دو دسته از روايات مى انجامد كه در صورت اخير, گريزى از رجوع به كتاب و سنت, كه حكم به حرام نبودن ماهيان بدون پولك مى دهند, نخواهد بود.

3. اصل اباحه در چيزها:

روشن است كه اصل, در چيزها حلال بودن است;مگر اين كه دليلى بر ناحلالى پديدار گردد. آن چه از بررسى در متون روايى به دست مى آيد, نبود دليل بر حرام بودن ماهيان بدون پولك است. بنابراين, اطلاق دليلهايى كه از مباح بودن چيزها سخن مى رانند, ماهيان بدون پولك را نيز در بر مى گيرند.169

سخن پايانى

الف. از بررسى نوشته هاى فقهى, اين نكته به دست مى آيد: شمارى از فقيهان همچون: محقق حلّى, شهيد ثانى, مقدس اردبيلى و… درباره همه و يا بخشى از ماهيان بدون پولك به گمان افتاده اند و يا توقف كرده اند.(170) شايد بدين جهت است كه بحث درباره ماهيان بدون پولك را از مسايل پيچيده و مشكل فقه دانسته اند.171

ب. آنان كه ماهيان پولك دار را حلال و ماهيان بدون پولك را حرام دانسته اند, بيش تر, پس از بيان استدلالهاى خويش درباره حرام بودن ماهيان بدون پولك, به بحث درباره ماهيانى كه از آنها در روايات نام برده شده, از جمله: جرى, المارماهى, زمار و زهو مى پردازند كه اينان خود, به دو گروه تقسيم مى شوند و دو ديدگاه را دنبال مى كنند:

1. ماهيانى چون: جرى, المارماهى, زمار, و زهو را حرام مى دانند و براى ثابت كردن سخن خويش, بيش تر, به همان دليلهاى ارائه شده براى حرام بودن ماهيان بدون پولك, استناد جسته اند.172

2. به تفصيل گراييده اند, بدين گونه كه به استناد پاره اى از روايات, (جرى) را حرام دانسته اند و به استناد روايات و دليلهايى كه بر حرام نبودن ماهيان بدون پولك, اقامه شده, المارماهى, زمار و زهو را مكروه دانسته اند.173

اين ماهيان در نزد آنان كه ماهيان بدون پولك را حرام نمى دانند, به استناد همان دليلهايى كه بر حرام نبودن ماهيان بدون پولك استدلال كرده اند, حرام نمى دانند.174; جز اين كه اينان گاه كراهت موجود در (جرى) را شديدتر و بحث درباره اين ماهيان را به جهت ناشناخته بودن آنها, بى حاصل مى شمارند.

ج. درهيچ يك از نوشته هاى فقهى به اين سخن كه چه مرجع و منبعى عهده دارد شناسايى پولك است, اشاره اى نشده است. اگر سخن مشهور درباره معيار قرار دادن پولك (فلس) براى حلال بودن ماهيان مورد پذيرش است, طبيعى خواهد بود, پرسيده شود: چه منبع و مرجعى عهده دار شناسايى پولك در ماهيان و شناساندن ماهيان پولك دار و ماهيان بدون پولك است؟

آيا اين مرجع عرف عام است و يا خاص (كارشناسى)؟

نظر فقيهان و مجتهدان درباره موضوعاتى كه شناخت آنها به عهده عرف (خاص و عام) است, اگر فقيه يا مجتهد, خود از كارشناسان موضوع مورد سخن نباشد, هر چند كه از عرف شمرده مى شود, غير درخور اعتماد, ناپذيرفتنى و متهم است. اين سخنى است كه از دير باز فقيهان به روشنى آن را بيان كرده اند.(175)

نظر عرف عام در شناسايى و تأييد ماهيان پولك دار, نه ماهيان بدون پولك, بى گمان مورد پذيرش است; اما سخن, بيش تر درباره مواردى است كه عرف ناتوان از بازشناسى است و يا نظر او به خاطر نداشتن دانش درست و كافى و يا به خاطر تسامح عرفى, با نظر كارشناسان, بويژه در تعيين ماهيان بدون پولك, اختلاف دارد, آيا در چنين مواردى, بايد به عرف عام رجوع شود و نظر آن همچنان معيار قرار گيرد؟