پژوهشى در اسراف

سيد مهدى موسوى كاشمرى

- ۲ -


ارتباط سه اصل

نكته اي كه در اين مورد لازم به توضيح است، به هم پيوستگي و ارتباط موجود بين اين سه اصل است؛ زيرا نبود هر يك از آنها كافي است، تا جريان روزي را دچار اختلال سازد؛ حتّي فساد هر كدام ممكن است در ديگري هم تأثير بگذارد و آن را نيز از اثر انداخته، يا كم اثر نمايد؛ به عنوان مثال در جامعه اي كه تقوا و عدالت از آن رخت بر بندد، و اسراف و حق كشي در آن رايج شود، طبيعت نيز از دادن امكانات كامل خويش به فرمان الهي دريغ خواهد كرد.

بر طبق روايات رسيده از حضرات معصومين ه يكي از مهمترين عوامل كمبود بركات زمين، نپرداختن حقّ زكات يعني در واقع همان روزي فقرا و تهيدستان است كه خداوند آن را در اموال صاحبان ثروت قرار داده است.

در حديث معتبري حضرت امام باقر ژ فرمودند: در كتاب علي ژ يافتيم كه رسول اكرم ْ فرموده است:.

هرگاه از دادن زكات خودداري شود، زمين نيز بركات خويش را دريغ مي نمايد.(1).

به گفته سعدى:.

زكات مال به در كن كه فضله رزرا(2) چو باغبان بزند بيشتر دهد انگور.

البته جريان اين قانون درصورتي است كه احكام شرعي ابلاغ شده باشد و مانعي هم براي انجام دادن آن، بر سر راه نباشد و جهاتي نيز از قبيل استدراج و تنعّم تدريجي سبب هلاكت ناگهاني و دادن مهلت براي امتحان بيشتر در ميان نباشد.

از سوي ديگر، در جامعه اي كه در آن عدالت و تقوا و نظامي مبتني بر رعايت حقوق ضعفا حاكم باشد، طبيعت نيز به فرمان خدا سفره نعمتش را مي گسترد و با آن جامعه، همسويي خواهد كرد.در اين باره قرآن مجيد مي فرمايد:.

وَلَوْ أنَّ أهْلَ الْقُري امَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنِا عَلَيْهِمْ بَرَكِاتٍ مِنَ السَّمِاءِ وَاهَرْضِ وَلِكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنِاهُمْ بِمِا كانُوا يَكْسِبُونَ؛(3).

اگر مردم آن قريه ها - كه به هلاكت ابدي دچار گرديدند - اهل ايمان و تقوا بودند، بركات آسمان و زمين را بر آنان مي گشوديم؛ ولي آنها پيام رسولان را تكذيب نمودند و ما نيز آنها را به دليل كردار زشتشان، گرفتار عذاب خويش ساختيم.

در اين خصوص، آيات ديگري هم وجود دارد كه در آنها تقوا و عمل به دستورهاي الهى، وسيله فراگير شدن روزي و افزايش نعمت ها شمرده شده، كه در اين جا مجالي براي ذكر آنها نيست.(4).

بر اين اساس، اسراف از اين جهت كه عملي برخلاف تقوا و ناشي از ستم پيشگي انسان است، گذشته از اين كه موجب نابودي امكانات زندگي و استمرار محروميت نيازمندان است، زمينه غضب خداوند و نيز سلب نعمت از فرد و جامعه را فراهم مي نمايد. امام صادق ژ فرمود:.

إنَّ مَعَ الإسْرافِ قِلَّةُ الْبَرَكَةِ؛(5).

همانا اسراف همراه با كاهش و كمبود بركت - در نعمت هاي الهي - است.

استدراج مسرفين

ممكن است بپرسيد: چگونه اسراف، و سرپيچي از دستورهاي الهي سلب نعمت را در پي دارد، در صورتي كه ما شاهد افراد و جوامعي هستيم كه با وجود اسراف و تبذيرهاي بي شمار، غرق در نعمت و رفاهند و اثري از قحط و كمبود در ميان آنان ديده نمي شود.

پاسخ اين است كه: آن گونه كه قبلاً اشاره شد، اسراف و تجاوز از حدود الهي جزيي از علّت زوال نعمت است، نه تمام آن. در حقيقت اسراف و معصيت زمينه ساز سلب نعمت به حساب مي آيند؛ گرچه ممكن است، حكمت ها و جهات ديگري پيش آيد، تا از تأثير آن در اين خصوص جلوگيري به عمل آورد. در مورد اين مطلب قرآن كريم مي فرمايد:.

فَلَمّا نَسُوا مِا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنِا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَىْ ءٍ حَتّي إِذا فَرِحُوا بِمِا أُوتُوا أَخَذْنِاهُمْ بَغتْةً فَاِذا هُمْ مُبْلِسُونَ؛(6).

پس آن گاه كه موعظه و هشدارهاي پيامبران را به فراموشي سپردند، درهاي همه نعمت ها را بر روي آنها گشوديم، تا اين كه آنان به وجود اين نعمت ها شادمان گشتند، ناگهان با دست انتقام خود آنان را برگرفتيم و حسرت همه آن لذّت ها و خوشگذراني ها بر دل آنان باقي ماند.مرحوم امين الاسلام طبرسي - قدس سرّه - در ذيل اين آيه از حضرت علي ژ نقل مي كند:.

يَابْنَ آدَمَ، إذا رَأَيْتَ رَبَّكَ يُتِابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ فَاحْذَرْهُ؛(7).

اي انسان، هرگاه ديدي نعمت هاي الهي به سوي توپياپي فرا مي رسد، از او برحذر باشد.

باز ايشان در ذيل همين آيه از حضرت رسول ْ نقل مي كند:.

إذا رَأَيْتَ اللّهَ يُعْطِى عَلَي الْمَعِاصِى فَإنَّ ذلِكَ اسْتِدْراجُ مِنْهُ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ؛(8).

هرگاه ديدي خداوند با وجود معصيت به تو نعمت مي دهد، اين از ناحيه او، استدراج به شمار مي رود. آن گاه حضرت اين آيه شريفه را تلاوت فرمودند.

استدراج اين است كه خداوند به انسان و يا جامعه معصيت پيشه فرصت و مهلت كافي دهد و نعمت هاي بيكران خويش را از همه سو به جانب آنان گسيل دارد، تا آن گاه كه فساد و بي بندوبارى، تمامي حيات و زواياي زندگي آنان را در خود گرفت، ناگهان عذاب بي امان او، همه وجودشان را احاطه كرده، در كام خويش فرو برد؛ و چه بسيار اقوام و امت ها در طول تاريخ - كه رشته هاي زيادي از فساد و فحشا در ميان آنها رواج داشته - خداوند به جاي انتقام فورى، به آنان مهلت داده و به عوض سلب نعمت، نعمتشان را افزون كرده است و زماني كه آنان در اين راه به نهايت و اوج خود مي رسيدند، حادثه اي مرگبار به فرمان الهي طومار زندگي آنها را درهم پيچيده و نابود مي نموده است.

مقصود از ذكر اين مختصر، يادآوري اين نكته است كه مرفّه بودن يك انسان و يا جامعه مسرف و بي بند وبار، نشانه لطف خداوند به آن فرد و يا جمعيت نيست؛ بلكه در حقيقت اين نعمت ها و تمديد مهلتها خود جزيي از عذاب الهي براي آنان به حساب مي آيد؛ زيرا به فرموده قرآن كريم، آنها در اين مدّت بر گناه و جرم خود مي افزايند و سبب شدّت و افزايش هر چه بيشتر عذاب خداوند، درباره خويش مي گردند:.

وَلا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْر لأَِنْفُسِهِمْ إِنَّمِا نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذاب مُهين؛(9).

كافران نپندارند كه مهلت ما بدان ها برايشان بهتر است. ما به آنها فرصت مي دهيم، تا بر گناهان خويش بيفزايند و براي آنان عذابي خواركننده مقرر گشته است.

سبب تأليف كتاب

مدّت ها بود با توجّه به اهميت اين موضوع در نظام اقتصادي اسلام و از سوي ديگر رواج آن در بين قشر وسيعي از جامعه - كه بعضاً به دليل وجود ابهاماتي در پيرامون آن (به صورتي كه مثلاً شخص نمي داند چه مواردي از مصرف، اسراف است و چه مواردي اسراف نيست) به حدود آن تجاوز مي شود - در پي آن بودم تا به نوشته اي جامع - كه حدود آن را به طور مفصّل و براساس مباني فقهي اسلام بررسي كرده و توضيح داده باشد - دست يابم؛ تا اين كه در كتاب پرارزش عوائد الأيّام مرحوم ملا احمد نراقي - رضوان اللّه تعالي عليه - به اين بحث برخوردم و ايشان سخن خود را در اين باره اين چنين آغاز مي كند:.

به طور مكرّر از اسراف، در قرآن و احاديث و كلماتِ علما سخن به ميان مي آيد و آن را از كارهاي حرام مي شمرند؛ ولي در عين حال نيافتم كسي همه موارد آن را با تفصيل بحث كرده باشد، به صورتي كه تمام جوانب اسراف از غير آن جدا و ممتاز شود، بلكه با اجمال از آن گذشته اند با اين كه بيان و تشريح آن از امور مهم و لازم است.(10).

بنده كه ريزه خوار خوان بزرگان اسلام هستم، ابتدا در نظر داشتم اين بحث را، از همان كتاب براي استفاده عموم، ترجمه نمايم؛ ولي سپس به جهت رعايت اختصاري كه در نوشته آن عالم گرانقدر، به كار رفته بود و نيز مسائل تازه اي كه گذشت زمان و وضعيت جديد پيش آورده است، تصميم گرفتم در حدّ توان خود با بضاعت اندك و با استفاده از آيات كريمه قرآن و به ويژه اخبار رسيده از اهل بيت عصمت و طهارت ه - كه تكيه گاه اصلي در اكثر مباحث اين نوشته است - اين موضوع را دنبال كنم. پس از شروع، لطف و هدايت الهي نصيب شد و حاصل آن مجموعه اي است كه در پيش رو داريد.مسأله اسراف، گرچه بلاي جهاني و درد همه جوامع بشري است و توجّه بدان درهر كجا و هر دوره اي لازم است، ولي اكنون كه كشور عزيز ما در راه خودكفايي و استقلال كامل به پيش مي رود، تأكيد بر روي صرفه جويي و پرهيز از اسراف و تبذير در تمامي زمينه ها و سطوح، ضرورت قطعي و اهميت بالاتري دارد: و لذا به نظر مي رسد وجود اين گونه نوشته ها، خالي از نفع نباشد.

اينجا دو نكته را يادآوري مي كنم: اول آن كه در اين كتاب، اسراف در بعد اقتصادي آن مطرح است و موضوعاتي هست كه ممكن است تحت عنوان اسراف قرار گيرد، ولي نه از جهت (اتلاف و تضييع مال) بلكه از آن رو كه از مصاديق اتلاف نعمتند و غالب و يا تمامي آنها جنبه هاي اخلاقي و يا حقوقي و... دارند ولذا از بحث پيرامون آنها در اين كتاب خودداري شده است.

دوم آن كه در اين مجموعه، سعي بر اين بوده است تا آن جا كه به نظر نگارنده رسيده، مسائل و موضوعات اصلي در باب اسراف مطرح شود ولذا از تفصيل و تطويل در ذكر آمار و شواهد تاريخى، اقتصادي و اجتماعي صرف نظر شده و آنچه از اين موارد آمده، تنها به عنوان نمونه و در حدّ ذكر مثال است.

در پايان از باب (مَن لَمْ يَشْكُرِ الْمَخْلُوقَ لَمْ يَشْكُرِ الْخِالِقَ) بر خود لازم مي دانم بدين وسيله از دوست فاضل و بزرگوارم جناب آقاي اسماعيل اسماعيلي - كه پس از مطالعه اين نوشتار با پيشنهادهاي سودمند خود، در برخي موارد راهگشاي اصلاحاتي در اين كتاب شد - صميمانه سپاسگزاري كنم.

از خداوند متعال عاجزانه مي خواهم تا اين عمل ناچيز را به درگاه باعظمت خويش بپذيرد و همواره ما را از لغزش درانديشه و عمل، نگاهبان باشد و ما را از ورود درجرگه (مسرفان) محافظت فرمايد. إنّه قريب مجيب.

پى‏نوشتها:‌


1. وسائل الشيعه، ج 6، باب 3 از ابواب ماتجب فيه الزكاة، حديث 12.

2. رز: درخت انگور.

3. سوره اعراف (7) آيه 96.

4. نك: مائده (5) آيه 67 و هود (11)، آيه 52.

5. وسائل الشيعه، ج 15، ص 261.

6. انعام (6) آيه 44.

7. مجمع البيان، ج 4، ص 302، ذيل همين آيه.

8. مجمع البيان، ج 4، ص 302، ذيل همين آيه.

9. آل عمران (3)، آيه 178.

10. عوائد الأيّام، ص 216.