الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد دوازدهم
( امام على (ع ) و امور معنوي و عبادي )

مرحوم محمّد دشتى

- ۲ -


6 - غريزه برترى طلبى
اين كه هر موجود زنده اى علاقه دارد از دوستان و هم نوعان خود جلو باشد، و به پيش بتازد، صفت سازنده اى است ، امّا اگر اين غريزه تربيت و تعديل نشود و به خودسرى و خودخواهى ، برترى طلبى و زورگوئى و طرد و محكوم كردن ديگران بيانجامد، فاجعه آميز و ويرانگر خواهد شد، و ريشه هرگونه استبداد و استثمار و استعمار اقتصادى فرهنگى است و بايد با آن مبارزه نمود و در چهارچوب حركت تكاملى نگهداشت تا منشاء مسابقات و سرعت عمل در خوبى ها شود و از حدود خود تجاوز نكند.
در اين رابطه ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام خطاب به مالك اشتر نوشت :
يا مالِكُ، وَايَّاكَ وَالاءِسْتِثَارَ بِمَا النّاسُ فِيهِ اءُسْوَةٌ... فَإِنَّهُ مَاءْخوذٌ مِنْكَ لِغَيْرِكَ
(اى مالك از امتياز خواهى براى خود در آنچه را كه مردم با تو مساوى هستند بپرهيز... چرا كه به زودى محاكمه و بازخواست خواهى شد و همه چيز از تو گرفته مى شود.)(34)
و تفوّق طلبى را در چهره پسنديده اش چنين توصيف مى فرمايد كه :
اللَّهُمَّ إِنِّى اءَوَّلُ مَنْ اءَنَابَ، وَسَمِعَ وَاءَجَابَ، لَمْ يَسْبِقْنى إِلا رَسُولُ اللّهِ - صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ - بِالصَّلاَةِ.
(بار خدايا تو مى دانى كه من نخستين كسى هستم كه به سوى تو بازگشته و نداى تو را شنيده و اجابت كردم ، و هيچ كس جز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در نماز خواندن بر من سبقت نگرفت .)(35)
7 - روح تقليد از ديگران
روح تقليد و پيروى از ديگران اگر در مسير سمبل خواهى و انتخاب الگوهاى كامل بوده و در جهت خوبى ها و ارزشهاى اخلاقى و مسير تكاملى باشد، پسنديده و مطلوب است ، زيرا پيروى جاهل از عالم ، غير متخصّص از متخصّص ، اءساس تكامل فرد و جامعه انسانى است ،
كه امام على عليه السلام مى فرمايد :
انْظُرُوا اءَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ، وَاتَّبِعُوا اءَثَرَهُمْ، فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى ، وَلَنْ يُعِيدُوكُمْ فى رَدًى
(به اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بنگريد و از آن سمت كه آنها گام بر مى دارند برويد و منحرف نشويد و قدم به جاى قدمشان بگذاريد، آنها هرگز شما را از جاده هدايت بيرون نمى برند و به پستى و هلاكت باز نمى گردانند.)(36)
امّا اگر روح تقليد و اطاعت ، تعديل و رهنمون نگردد، ممكن است جاى آن را تقليد كوركورانه گرفته و انحرافات و بدبختى هاى اجتماعى دامنگير جوامع انسانى بشود حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
وَلا تُطِيعُوا الاءَدْعِيَاءَ الَّذِينَ شَرِبْتُمْ بِصَفْوِكُمْ كَدَرَهُمْ، وَخَلَطْتُمْ بِصِحَّتِكُمْ مَرَضَهُمْ، وَاءَدْخَلْتُمْ فى حَقِّكُمْ بَاطِلَهُمْ، وَهُمْ اءَسَاسُ الْفُسُوقِ
(از آن دعوت كنندگانى كه قلب پاكشان را در اختيار آب تيره نفاق و دوروئى قرار داده اند اطاعت نكنيد، آنها كه تندرستى خويش را با بيمارى آنها آميخته ايد و باطلشان را در حق خود راه داده ايد، زيرا آنها اساس و ريشه گناهانند.)(37)
مانند غرب زدگى جوامع عقب مانده و فسادگرائى آنان ، كه مولوى مى گويد :
خلق را تقليد شان بر باد داد
اى دو صد لعنت بر اين تقليد باد
8 - هوس و خواهش ها
در هر موجود زنده اى بر اساس رشد و بارور شدن غرائز گوناگون ، تمايلات وخواهش هاى متفاوتى نيز وجود دارد، و تا حدودى طبيعى و لازم است .
بايد خواسته هاى طبيعى ، شهوت و ميل به آزادى و علاقه به همسردارى و بچّه دارى و مال دوستى را در حدود قوانين دينى و ضوابط و مقرّرات صحيح جوامع بشرى پاسخ مثبت داد، اما اگر تمايلات و خواهش هاى نفسانى كنتزل و تعديل نگردند، و بر انسان غلبه كنند، انواع انحرافات و كج روى ها را به دنبال خواهند داشت ،
كه امام على عليه السلام فرمود:
وَمَا مِنْ مَعْصِيَةِ اللّهِ شَى ء إِلا يَاءْتى فى شَهْوَةٍ. فَرَحِمَ اللّهُ امْرَاءً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ
(هيچ گناه و زشتى يافت نمى شود جز اينكه از تمايلات و خواهش هاى نفس انسان پديد مى آيند، پس خدا رحمت كند كسى را كه از شهوات و خواهش هاى دل دورى كند.)(38)
و در كلام ارزشمند ديگرى فرمود :
إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكَارِهِ، وَإِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ
(به درستى كه بهشت سعادت در تحمّل ناراحتى ها و مشكلات نهفته است و دوزخ و عذاب الهى در لابلاى تمايلات و خواهشهاى نفس قرار دارد.)(39)
و ادامه داد كه :
فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلاَ عَنِ الشَّهَوَاتِ؛ وَمَنْ اءَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الُْمحَرَّمَاتِ
(كسى كه مشتاق بهشت باشد از شهوات و تمايلات سركش دورى مى كند و آنكس كه از آتش جهنّم بيمناك باشد از كارهاى حرام پرهيز مى نمايد.)(40)
9 - دوست يابى و علاقه به ديگران
هر موجود زنده اى با همنوعان و كسانى كه با آنها در ارتباط است ، علاقه و محبت پيدا مى كند و با آنان دوست مى گردد، ماءنوس مى شود و آنها را مورد توجّه قرار مى دهد.
روح دوست يابى و علاقه به ديگران در انسان ، از ديگر انواع موجودات ، بيشتر و داراى ويژگى ها و امتيازات ارزشمندى است و بايد اين غريزه را رشد داد و بارورش كرد،
كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
اءَعْجِزُ النَّاسَ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الاءَخَوانِ وَ اءَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفَرَ بِهِ مِنْهُم
(عاجزترين مردم كسى است كه از به دست آوردن دوست عاجز باشد و از او عاجزتر كسى است كه دوستان به دست آمده را از دست بدهد.)(41)
امّا اگر اين علاقه و غريزه انسانى تعديل نگردد، و بر اساس ضوابط و شرايط عاقلانه اى نباشد، بسيارى از دوست يابى ها، دروغين و شيطانى خواهد شد و همه ارزش هاى فردى و خانوادگى انسان را بر باد خواهند داد، خصوصا دوستى هايى كه بر اساس عشق ها و علاقه هاى كاذب و زودگذر بنيان گردد.
كه امام على عليه السلام هشدار دادند:
وَمَنْ عَشِقَ شَيْئا اءَعْشَى بَصَرَهُ، وَاءَمْرَضَ قَلْبَهُ، فَهُوَ يَنْظُرُ بِعَيْنٍ غَيْرِ صَحِيحَةٍ، وَيَسْمَعُ بِاءُذُنٍ غَيْرِ سَمِيعَةٍ، قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ
(كسى كه به چيزى بيهوده عشق مى ورزد آن عشق و علاقه دروغين نابينايش مى كند، و قلبش را بيمار مى سازد، ديگر او با چشمى معيوب مى نگرد و با گوشى غيرشنوا مى شنود و خواسته هاى دل ، عقل او را نابود مى سازد.)(42)
و آنگاه راه تعديل دوست يابى را معرّفى فرمود كه :
اءَحْبِبْ حَبِيبَكَ هَوْنا ما عَسَى اءَنْ يَكوُنَ بَغِيضَكَ يَومَا ما
(دوست خود را به عقل و درايت در حد اعتدال دوست بدار چرا كه ممكن است روزى دشمن تو گردد ((پس همه اسرارت را به دوستانت منتقل نكن )))(43)
10 - غريزه خوردن و آشاميدن
هرموجود زنده اى براى تداوم حيات وبقاء خود بايد بخورد و بياشامد و طبيعى است كه در خوردن و آشاميدن از انواع خوراكى ها و نوشيدنى ها لذّت مى برد، استراحت مى كند و انسان نيز از اين قانون حياتى جدا نمى تواند باشد،
امّا بايد توجّه داشت ، كه خوردن و آشاميدن هم از نظر بهداشت تن بايد مورد دقّت و توجّه باشد تا به انواع آلودگى ها مبتلا نشد و هم از نظر بهداشت روانى بايد كنتزل و تعديل شود كه هر غذائى را مصرف نكرد و به حريم جان و مال مردم تجاوزى صورت نگيرد، خوردن و آشاميدن نبايد براى انسان اصل باشد و هدف قرار گيرد تا در اين راه همه ارزش هاى انسانى خود را فدا كند،
كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام هشدار داد كه :
وَلا تُدْخِلُوا بُطُونَكُمْ لُعَقَ الْحَرَامِ، فَإِنَّكُمْ بِعَيْنِ مَنْ حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَعْصِيَةَ، وَسَهَّلَ لَكُمْ سُبُلَ الطَّاعَةِ.
(لقمه هاى حرام را وارد شكم خويش نسازيد زيرا شما در پيشگاه خداوندى هستيد كه گناهان را بر شما حرام كرده است و راه هاى اطاعت و سعادت را براى شما آسان ساخته است .)(44)
و آنگاه در يك مقايسه اساسى فرمود :
إِنَّ الْبَهَائِمَ هَمُّهَا بُطُونُهَا؛ وَإِنَّ السِّبَاعَ هَمُّهَا الْعُدْوَانُ عَلَى غَيْرِهَا
(به درستى كه حيوانات تمام همّتشان براى شكم آنهاست و درندگان تمام تلاش و همتشان تجازو و خشم به ديگران است .)(45)
بنابر اين انسان كه اشرف مخلوقات و خليفه خدا در زمين است ، بايد اينگونه تمايلات مادّى را نيز كنترل و تعديل كرده و به ارزش هاى اخلاقى خود بيشتر توجّه كند تا بتواند بر مشكلات غلبه كند و به سعادت واقعى رسيده و چهره زيباى حقيقت را نظاره گر باشد.
نماز و تكامل انسان ها
اگر انسان بايد به تكامل برسد و همه ارزش انسان در پيمودن راه كمال است ، پس به نماز نيازمند است ،
زيرا يكى از عوامل پُر جاذبه پيمودن راه تكامل ، نماز است ،
نماز در ميان ديگر جاذبه هاى معنوى و عبادى ، نقش مهمّ و ارزشمندى را دارد.
هم جان را صفا و شادابى مى بخشد و هم زمينه پرواز در ملكوت را فراهم مى كند و انسان را تا سَر منزل مقصود رهنمون مى گردد،
با بال هاى نيرومندِ نماز، هرگز انسان سقوط نخواهد كرد و از راه تكامل باز نخواهد ايستاد، البتّه اگر به شرائط آن توجّه داشته باشد.
شرائط پيمودن راه تكامل
نيازمندى ها و شرائط پيمودن راه تكامل را مى شود در موارد زير به ارزيابى گذاشت ، مانند:
از ديدگاه نهج البلاغه همه در راهند،
همه در حال پيمودن راه تكامل مى باشند،
و همه انسان ها بايد براى پيمودن راه تكامل تلاش كنند،
تا دچار سير ارتجاعى و سقوط در مسيرهاى انحرافى نگردند.
كه امام على عليه السلام فرمود:
وَاءَنْتُمْ بَنُو سَبِيلٍ، عَلَى سَفَرٍ مِنْ دَارٍ لَيْسَتْ بِدَارِكُمْ، وَقَدْ اءُوذِنْتُمْ مِنْهَا بِالاءِرْتِحَالِ، وَاءُمِرْتُمْ فِيهَا بِالزَّادِ.
وَاعْلَمُوا اءَنَّهُ لَيْسَ لِهذَا الْجِلْدِ الرَّقِيقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ، فَارْحَمُوا نُفُوسَكُمْ، فَإِنَّكُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فى مَصَائِبِ الدُّنْيَا.

(مردم ! شما چونان مسافران در راهيد، كه در اين دنيا فرمان كوچ داده شديد، كه دنيا خانه اصلى شما نيست و به جمع آورى زاد و توشه فرمان داده شديد.
آگاه باشيد! اين پوست نازك تن ، طاقت آتش دوزخ را ندارد پس به خود رحم كنيد، شما مصيبت هاى دنيا را آزموديد.)(46)
و همه مى دانيم كه :
پيمودن راه تكامل بدون جهت يابى و هدفدارى مداوم امكان پذير نيست ،
اگر روندگان راه تكامل ، راه مستقيم هدايت را نشناسند، به سرمنزل مقصود نخواهند رسيد،
كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
اءلَْيمِينُ وَالشِّمَالُ مَضَلَّةٌ، وَالطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِى الْجَادَّةُ، عَلَيْهَا بَاقى الْكِتَابِ وَآثَارُ النُّبُوَّةِ، وَمِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ، وَإ لَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ.
هَلَكَ مَنِ ادَّعَى ، وَخَابَ مَنِ افْتَرَى . مَنْ اءَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ. وَكَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلا اءَلا يَعْرِفَ قَدْرَهُ.
لا يَهْلِكُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ اءَصْلٍ، وَلا يَظْمَاءُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ. فَاسْتَتِرُوا فى بُيُوتِكُمْ، وَاءَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ، وَالتَّوْبَةُ مِنْ وَرَائِكُمْ، وَلا يَحْمَدْ حَامِدٌ إِلا رَبَّهُ، وَلا يَلُمْ لائِمٌ إِلا نَفْسَهُ.

((چپ و راست گمراهى ، و راه ميانه ، جادّه مستقيم الهى است كه قرآن و آثار نبّوت ، آن را سفارش مى كند، و گذرگاه سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است ، و سرانجام بازگشت همه بدان سُو است .
ادّعا كننده باطل نابود شد، و دروغگو زيان كرد، هر كس با حق در افتاد هلاك گرديد، نادانىِ انسان همين بس كه قَدر خويش نشناسد.
آن چه بر اءساس تقوى پايه گذارى شود، نابود نگردد، كشتزارى كه با تقوى آبيارى شود، تشنگى ندارد.
مردم ! به خانه هاى خود روى آوريد، مسائل ميان خود را اصلاح كنيد، توبه و بازگشت پس از زشتى ها ميسّر است ، جز پروردگار خود، ديگرى را ستايش نكنيد، و جز خويشتنِ خويش ديگرى را سرزنش ننماييد.))(47)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام با توجّه به ضرورت پيمودن راه تكامل و ويژگى ((عمومى بودن )) آن ، به روندگانى كه با آگاهى و شناخت و اصالت و سلامت راه هدايت و كمال را پيمودند، بشارت گونه فرمود:
فَطُوبَى لِذِي قَلْبٍ سَلِيمٍ، اءَطَاعَ مَنْ يَهْدِيهِ، وَتَجَنَّبَ مَنْ يُرْدِيهِ، وَاءَصَابَ سَبِيلَ السَّلاَمَةِ بِبَصَرِ مَنْ بَصَّرَهُ، وَطَاعَةِ هَادٍ اءَمَرَهُ، وَبَادَرَ الْهُدَى قَبْلَ اءَنْ تُغْلَقَ اءَبْوَابُهُ، وَتُقْطَعَ اءَسْبَابُهُ، وَاسْتَفْتَحَ التَّوْبَةَ، وَاءَمَاطَ الْحَوْبَةَ، فَقَدْ اءُقِيمَ عَلَى الطَّرِيقِ، وَهُدِيَ نَهْجَ السَّبِيلِ.
((خوشا به حال كسى كه قلبى سالم دارد، خداى هدايتگر را اطاعت مى كند، از شيطان گمراه كننده دورى مى گزيند، با راهنمايى مردان الهى با آگاهى به راه سلامت رسيده ، و به اطاعت هدايتگرش بپردازد، و به راه رستگارى پيش از آن كه درها بسته شود، و وسائلش قطع گردد بشتابد، دَرِ توبه را بگشايد، و گناهان را از بين ببرد.
پس به راه راست ايستاده ، و به راه حق هدايت شده است .))(48)
زيرا سلامت و تداوم حركت تكاملى فرد و جامعه ، و سير از خاك تا هستى جاويدان ، و كسب ارزش هاى الهى ، انسانى ، بدون شرائط و امكانات لازم تحقّق نخواهد يافت ، مانند :
الف - هدفدارى
ب - روح اميدوارى
ج - سيستم رابطه و ارتباط با مبداء هستى و جهت يابى
اوّل - هدفدارى
اگر رهروان راه تكامل بدون اهداف ارزشمند حركت نمايند،
و اهداف صحيح و تكاملى را نشناسند،
نمى توانند در اين حركت فردى ، اجتماعى موفق باشند و با موانع و مشكلات راه ، مبارزه كنند.
هدفدارى ، توان لازم و شايسته اى به انسان مى دهد تا هم ابزار و وسائل پيمودن راه را فراهم كنند و هم در برابر مشكلات فراوان ، دچار ياءس و نا اميدى و اضطراب نگردند،
و مى دانيم كه اصولا هر حركت و تلاشى بدون هدفدارى ارزشمند نبوده و تحقّق خارجى نخواهد يافت .
از نظر اسلام ، انسان ، تنها در پرتو معيارها و ارزش هاى معنوى نماز به هدفدارى صحيحى نائل مى گردد،
زيرا روزى چند بار با ((نيايش )) و ((دعا)) با پروردگار خود به راز و نياز پرداخته و خود را در رابطه با نظام آفرينش و آفريدگار اين نظام هماهنگ مى نگرد،
و باور مى كند كه :
(( تنها نيست ))
و در برابر مشكلات و سختى ها كمك كننده مهربان و آگاهى ، همه جا با اوست ،
و دست او را خواهد گرفت .
اينجاست كه با تفكّر و ارزيابى لازم در عبارات نماز، هدفدارى انسان شكل واقعى مى گيرد.
و هر انسانى در نيايش و نماز و ارتباط با پروردگار جهانيان در مى يابد كه :
1 - تمام موجودات و سراسر نظام احسن الهى تسليم اراده خداوند بزرگ مى باشند و همه از پروردگار هميشه ناظر و آگاه ، اطاعت مى كنند.
پس ما هم فقط بايد خدا را بپرستيم و بنده فرمانبردار او باشيم . (ايّاك نعبد)
2 - چون همه نظام آفرينش با نظارت خداى بزرگ به حركت منظم خود ادامه مى دهند،
ما هم بايد فقط از خدا يارى بخواهيم . (ايّاك نستعين )
3 - اگر همه موجودات جهان هستى با اراده خداى بزرگ به وجود آمدند و همه تسليم فرمان خدا هستند و براى تكامل و سعادت ديگران تلاش ‍ مى كنند،
ما هم بايد به فكر ديگران باشيم و همه كارهاى خود را براى رضاى پروردگار جهانيان انجام دهيم .
كه سعدى فرمود :
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى
از اين رو قبل از هر چيز بايد ((هدفدارى انسان )) مشخّص گردد كه :
به كجا مى رود؟
و چرا حركت مى كند؟
و براى چه چيزى تلاش مى نمايد؟
و مى خواهد بكجا برسد؟
پس از روشن شدن اهداف ارزنده تكاملى ، آنگاه بايد به حركت و تلاش و انجام كارهاى ضرورى همّت گماشت ،
زيرا عمل بدون هدف ، يا اعمال و كردار بدون اهداف ارزشمند، فايده اى ندارد،
و چون نماز و نيايش با پروردگار جهان نقش اساسى در هدفدارى انسان دارد مى تواند در ساير رفتار و كردار انسان اثر بسزائى داشته باشد،
كه امام على عليه السلام فرمود :
صَلِّ الصَّلاَةَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَهَا، وَلا تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغٍ، وَلا تُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لاِشْتِغَالٍ.
وَ اعْلَمْ اءَنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلاَتِكَ.

نماز را در وقت خودش به جاى آر، نه اينكه در بيكارى زودتر از وقتش بخوانى ، و به هنگام درگيرى و كار آن را تاءخير بياندازى ، و بدان كه تمام كردار خوبت در گرو نماز است .(49)
يعنى نماز معيار ارزش گذارى ديگر اعمال انسان است ، كه ((هدفدارى انسان )) را تحقّق مى بخشد،
و چون در جهت يابى و هدفدارى انسان نقش تعيين كننده دارد،
حقيقت ديگر آن است كه تنها خودت نماز بخوانى كافى نيست ،
بايد زن و فرزندان خود را به نماز وادار كنى ،
كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام سرنوشت خطرناك و عبرت آموز انسان هاى از كمال دور مانده را اينگونه بيان مى دارد كه :
تَعَاهَدُوا اءَمْرَ الصَّلاَةِ، وَحَافِظُوا عَلَيْهَا، وَاسْتَكْثِرُوا مِنْهَا، وَتَقَرَّبُوا بِهَا.
فَإِنَّهَا ((كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابا مَوْقُوتا)).
اءَلا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ اءَهْلِ النَّارِ حِينَ سُئِلُوا:
((مَا سَلَكَكُمْ فى سَقَرَ؟ قالوا: لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ)).
وَإِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ، وَتُطْلِقُهَا إِطْلاَقَ الرِّبَقِ، وَشَبَّهَهَا رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم بِالْحَمَّةِ تَكُونُ عَلَى بَابِ الرَّجُلِ، فَهُوَ يَغْتَسِلُ مِنْهَا فى الْيَوْمِ وَاللَّيْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ، فَمَا عَسَى اءَنْ يَبْقَى عَلَيْهِ مِنَ الدَّرَنِ؟ وَقَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ لا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِينَةُ مَتَاعٍ، وَلا قُرَّةُ عَيْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَلا مَالٍ. يَقُولُ اللّهُ سُبْحَانَهُ:
((رِجَالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ)).
وَكَانَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم نَصِبا بِالصَّلاَةِ بَعْدَ التَّبْشِيرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ، لِقَوْلِ اللّهِ سُبْحَانَهُ:
((وَاءْمُرْ اءَهْلَكَ بِالصَّلاَةُ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا))،
فَكَانَ يَاءْمُرُ بِهَا اَهْلَهُ وَيَصْبِرُ عَلَيْهَا نَفْسَهُ.(50)

(مردم ! نماز را بر عهده گيريد، و آن را حفظ كنيد، زياد نماز بخوانيد، و با نماز خود را به خدا نزديك كنيد.
((نماز فريضه واجبى است كه در وقت هاى خاصّ بر مؤ منان واجب گرديده است ))(51)
آيا به پاسخ دوزخيان گوش فرا نمى دهيد، آن هنگام كه از آنها پرسيدند:
چه چيز شما را بدوزخ كشانده است ؟
گفتند : ((ما از نمازگذاران نبوديم )) (52)
همانا نماز! گناهان را چونان برگهاى پاييزى فرو مى ريزد، و غُل و زنجير گناهان را از گردن ها مى گشايد، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نماز را به چشمه آب گرمى كه بر درِ سراى مردى جريان داشته باشد، تشبيه كرد، اگر روزى پنج بار خود را در آن شستشو دهد، هرگز چرك و آلودگى در بدن او نماند.
همانا كسانى از مؤ منان حق نماز را شناختند كه زيور دنيا از نماز بازشان ندارد، و روشنايى چشمشان يعنى اموال و فرزندان مانع نمازشان نشود.
خداى سبحان مى فرمايد :
((مردانى هستند كه تجارت و خريد و فروش ، آنان را از ياد خدا، و برپاداشتن نماز، و پرداخت زكات باز نمى دارد))(53)
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از بشارت به بهشت ، خود را در نماز خواندن به زحمت مى انداخت ، زيرا خداوند به او فرمود :
((خانواده خويش را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شكيبا باش ))(54)
پس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پى در پى خانواده خود را به نماز فرمان مى داد، و خود نيز در انجام نماز شكيبا بود.)
دوّم - روح اميدوارى
پيمودن يك راه طولانى تكاملى با آنهمه مشكلات و گرفتارى هاى موجود، به ((روح اميدوارى )) و ((آينده نگرى )) صحيحى بستگى دارد زيرا قبل از حركت ، انسان از خود مى پرسد كه :
الف - آيا حركت و رفتن من به نتيجه خواهد رسيد؟
ب - آيا مشكلات فراوان ، حركت مرا متوقف نخواهد كرد؟
ج - آيا انواع مشكلات و خطرات را از راه تكامل مى توان برداشت ؟
د - آيا توان و استعداد پيمودن راه تكامل را خواهيم داشت ؟
و ده ها پرسش و آيا، آياهاى ديگر، در آغاز حركت ، در برابر ديدگان ما سبز خواهند شد كه براى پاسخگوئى درست و پيداكردن روحيه قوى و اراده مستحكم و خلل ناپذير، به ((روح اميدوارى )) نيازمنديم ،
اميدوارى ، همه سياهى هاى دل را مى زدايد،
و اُفق نورانى آينده را به درستى در جان انسان آشكار خواهد ساخت ،
و هر گونه ياءس و شك و دودلى و اضطراب را از روان آدمى خارج مى سازد،
و بديهى است كه بدون ((اميدوارى )) نمى توانيم حتّى يك قدم مثبت و سازنده اى برداريم .
همه مى پرسند :
حال كه روح اميدوارى نقش بسيار مهمّ و سازنده اى در حركت هاى تكاملى دارد،
راستى چگونه بايد آن را به دست آورد؟
و همواره اميدوار و شاداب و مصمّم به زندگى تداوم بخشيد؟
پاسخ سئوال ياد شده را بايد در فلسفه (( نماز )) و ((راز نيايش )) انسان با خداى هستى آفرين ، جستجو نمود،
زيرا در فرهنگ نماز باورهاى گوناگون و سازنده اى مطرح است ، كه حضرت فرمود :
الصَّلاةُ قُربَانُ كُلِّ تَقِي (55)
(نماز عامل تقرّب و نزديك شدن پرهيزكاران با خداست .)
كه چگونگى پيدايش ((روح اميدوارى )) با توجّه به فلسفه نماز به شرح زير امكان پذير است :
الف - جهان و انسان آفريده خداى بزرگند و با نظارت دائمى پروردگار نظام آفرينش به حركت منظم خود تداوم مى بخشند. (الحمد للّه ربّ العالمين )
ب - امدادهاى الهى و نظارت دائمى و عمومى خدا همواره در جهان آفرينش تحقق مى پذيرد و هر گاه كه انسان دعا كند و كمك بخواهد دست او را خواهند گرفت ، كه مى گويد : (و ايّاك نستعين ).
ج - انسان در نظام آفرينش و در برابر مشكلات و خطرات فراوان تنها نيست كه با نماز و نيايش به قدرت مطلقه و بى نظير پروردگار جهان متّصل است و با او در ارتباط خواهد بود.
در نتيجه با خواندن نماز در اوقات مشخّص شبانه روز، و تكرار كلمه ((ايّاك نعبد)) و (( ايّاك نستعين )) (فقط تو را عبادت مى كنم و فقط از تو يارى مى طلبم ) روح اميدوارى ، سراسر وجود ما را در بر مى گيرد و همه زواياى جان آدمى را روشن مى كند و انسان سراسر حركت و تلاش ‍ مى گردد كه :
برخيز،
حركت كن ،
تلاش و كوشش نما،
و پيروزى از آن تو است كه امدادهاى الهى همواره دست گير تو در مشكلات خواهد بود.
از اين رو در ((فرهنگ نماز)) انسان تنها نيست كه در رابطه با خدا و نظام هستى تفسير مى گردد.
امام على عليه السلام با توجّه به نقش نماز در ايجاد ((روح اميدوارى )) رهنمود مى دهد كه :
اللَّهُمَّ إِنِّى اءَوَّلُ مَنْ اءَنَابَ، وَسَمِعَ وَاءَجَابَ، لَمْ يَسْبِقْنى إِلا رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم بِالصَّلاَةِ.
(خدايا من نخستين كسى هستم كه به تو روى آورد، و دعوت تو را شنيد و اجابت كرد، در نماز، كسى از من جز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پيشى نگرفت .)(56)
ابن سينا، آن دانشمند بزرگ اسلامى نيز با استفاده از فرهنگ نماز و در خط حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى گويد:
هرگاه در يكى از مسائل مشكل علمى كسى نبود مرا يارى كند وضوء گرفته و به مسجد مى رفتم و پس از خواندن دو ركعت نماز حل آن مشكل علمى را از خداوند بزرگ مى طلبيدم در نتيجه مشكل علمى من بر طرف مى گرديد.
سوّم - سيستم رابطه و جهت يابى
مى دانيم كه پيمودن يك راه طولانى و حركت مداوم تكاملى ، به ((سيستم رابطه )) و ((جهت يابى )) دقيقى نيازمند است كه بدون آن ، انحراف و گمراهى دامنگير انسان خواهد شد،
يك اتومبيل بدون شناختن مسير به مقصد نمى رسد،
يك هواپيما بدون ((جهت يابى )) نمى تواند به راه خود ادامه دهد.
انسان نيز بدون جهت يابى صحيح گمراه مى شود، منحرف مى گردد.
نماز از آن جهت اهميّت پيدا مى كند و مورد توجّه دقيق رهروان راه تكامل قرار مى گيرد كه :
سيستم رابطه را تاءمين نموده و رونده راه تكاملى را از هر گونه تزلزل و انحراف و اضطرابى باز مى دارد، كه :
ره آورد جهت يابى (ايّاك نعبد)
و شناخت مسير اصلى حركت (اهدنا الصّراط المستقيم )
انسان را به اهداف عالى انسانى ، اسلامى ، خواهد رساند،
تا سعادتمند گردد،
و شاهد پيروزى را در آغوش گيرد،
و حركت تكاملى را تداوم بخشد.
امام على عليه السلام نسبت به نقش تعيين كننده نماز مى فرمايد:
وَاللّهَ اللّهَ فى الصَّلاَةِ، فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ.
(خدا را! خدا را! درباره نماز، چرا كه ستون دين شماست .)(57)
امام على عليه السلام با توجّه به نقش اساسى نماز در تداوم حركت هاى تكاملى و تاءمين ((سيستم رابطه )) با خداى جهانيان مى فرمايد:
تَعَاهَدُوا اءَمْرَ الصَّلاَةِ، وَحَافِظُوا عَلَيْهَا، وَاسْتَكْثِرُوا مِنْهَا، وَتَقَرَّبُوا بِهَا.
فَإِنَّهَا ((كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابا مَوْقُوتا)).(58)

مردم ! نماز را بر عهده گيريد، و آن را حفظ كنيد، زياد نماز بخوانيد، و با نماز خود را به خدا نزديك كنيد. ((نماز فريضه واجبى است كه در وقت هاى خاص بر مؤ منان واجب گرديده است .))(59)
و آنگاه با توجّه به ((حركت تكاملى )) و ويژگى ((عمومى بودن )) حركت انسان ها به سوى كمال و تكامل ، و نقش نماز در تداوم حركت هاى فردى و اجتماعى مسلمين ، نماز را نشانه ((ملّيّت اسلامى )) معرّفى مى كند،
كه در ديگر مكتب ها و حركت هاى اجتماعى انسان ها، اين ويژگى ارزشمند با اين شرائط و آثار ارزنده ، كمتر به چشم مى خورد،
كه نماز مى تواند حركت هاى عمومى را سامان بخشيده به سر منزل كمال برساند،
هم عامل وحدت جامعه اسلامى باشد،
و هم حركت هاى دسته جمعى را هدايت كند،
كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود :
وَإِقَامُ الصَّلاَةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ
(بر پاداشتن نماز آيين ملّت اسلام است .)
فلسفه حج از ديدگاه نهج البلاغه
آنان كه پيرامون انسان به بحث و برّرسى هاى حساب شده پرداختند مى دانند كه :
انسان موجودى مطلق گرا، خداگرا و خداجوست .
در روانشناسى امروز نيز به اين حقيقت رسيده اند كه :
انسان داراى ((فطرت مذهبى )) و ((روح خداجوئى )) است .
و نتيجه مى گيرند كه :
انسان از مذهب و گرايشات معنوى و متافيزيكى جدا نيست و پيوند ميان انسان و خدا ناگسستنى است .
و اعلام داشته اند كه :
((روح مذهبى و خداگرائى بُعد چهارم روح آدمى است .))(60)
پس انسان موجودى مطلق گرا ، خداگرا و مذهبى است كه اگر آفات معرفتى نباشد، و موانع اجتماعى و سياسى و تربيتى ، راه حقيقت جويى را بر انسان مسدود نكند، انسان بگونه اى طبيعى خداگرا و مطلق جو است ،
كه يكى از ضرورت هاى روح خداجو، راز و نياز كردن است ،
نيايش داشتن است ،
دعا كردن و با خدا حرف زدن است ،
كه اين روح تشنه را چيزى جز رابطه با خدا داشتن و دعا خواندن ، سيراب نخواهد كرد،
كه خداى انسان آفرين فرمود:
اَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب (61)
(همانا تنها با ياد خدا دل ها آرام خواهند گرفت .)
1 - قبله گاه نيايش
اگر انسان داراى فطرت خداجوست ،
و اگر انسان ها ((خداگرا)) و ((مطلق گرا)) مى باشند،
و نيايش و راز و نياز كردن ، از نيازمندى هاى طبيعى روح آدمى است ،
و همه انسان ها بايد به ((دعا)) و ((نيايش )) و ((راز و نياز)) روى بياورند،
همه دعا بخوانند،
همه خدا را عبادت كنند ، اوّلين سئوالى كه مطرح مى شود آن است كه :
نيايش ها به كدام سمت و سو ، سامان گيرند؟
و همه نيايش ها ، راز و نيازها چگونه هماهنگ و يكسان شكل گيرند ؟
و آيا نيايش و پرستش ، عبادت و راز و نياز بدون محور وحدت ، بدون قبله گاه مشخّص ، امكان پذير است ؟
در پاسخ به اينگونه از سئوالات است كه خداوند هستى ، كعبه را مطرح فرمود،
تا همه راز و نيازها، عبادت ها، پرستش و نيايش ها به سوى كعبه انجام پذيرد، و نيايش بر محور قبله ، كعبه سامان يابد،
چونان كه هركارى ، محورى ، مركزى ، جايگاه خاصّى مى طلبد،
از اين رو بايد همه انسان ها به سوى يك جايگاه ، يك قبله گاه ، خدا را عبادت كنند،
تا قبله گاه نيايش دل ها را به وحدت و هماهنگى سوق داده و نيايش را هدفدار سازد كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
وَفَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ، الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاءَنَامِ، يَرِدُونَهُ وُرُودَ الاءَنْعَامِ، وَيَاءْلَهُونَ إ لَيْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ، وَجَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ، وَإ ذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ، وَاخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعا اءَجَابُوا إ لَيْهِ دَعْوَتَهُ، وَصَدَّقُوا كَلِمَتَهُ، وَوَقَفُوا مَوَاقِفَ اءَنْبِيَائِهِ، وَتَشَبَّهُوا بِمَلاَئِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ.
يُحْرِزُونَ الاءَرْبَاحَ فى مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ، وَيَتَبادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ.
جَعَلَهُ سُبْحَانَهُوَتَعَالَى لِلاِسْلاَمِ عَلَما، وَلِلْعَائِذِينَ حَرَما، فَرَضَ حَقَّهُ، وَاءَوْجَبَ حَجَّهُ، وَكَتَبَ عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ:
((وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا، وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِىُّ عَنِ الْعَالَمين )).(62)

((خدا حجِّ خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانه اى كه آن را قبله گاه انسان ها قرار داده كه چونان تشنگان به سوى آن روى مى آورند، و همانند كبوتران به آن پناه مى برند.
خداى سبحان ، كعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خويش ، و نشانه اعتراف آنان به بزرگى و قدرت خود قرار داد، و در ميان انسان ها، شنوندگانى را برگزيد، كه دعوت او را براى حج ، اجابت كنند، و سخن او را تصديق نمايند، و پاى بر جايگاه پيامبران الهى نهند، همانند فرشتگانى كه بر گِرد عرش الهى طواف مى كنند، و سودهاى فراوان ، در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران ، به دست آورند، و به سوى وعده گاه آمرزش ‍ الهى بشتابند.
خداى سبحان ، كعبه را براى اسلام ، نشانه گويا، و براى پناهندگان خانه امن و اَمان قرار داد، اَداى حق آن را واجب كرد، و حج بيت اللّه را واجب شمرد، و بر همه شما انسان ها مقررّ داشت ، كه به زيارت آن برويد، و فرمود:
(آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند از همه جهانيان بى نياز است )(63)
كه عناوين كلّى فلسفه و ره آورد حجّ در خطبه 1 نهج البلاغه به شرح زير مى باشد، مانند:
الف - ره آورد حج
1 - تحقّق قبله گاه انسان --- الذى جعله قبلة للانام خ 1 / 50
2 - جايگاه روابط اجتماعى --- يردونه ورود الانعام خ 1 / 51
3 - جايگاه عشق --- و ياءلهون اليه ولوه الحمام خ 1 / 51
4 - علامت تواضع انسان ها --- علامة لتواضعهم خ 1 / 51
5 - اعتراف به عزّت خداوند--- و اذعانهم لعزته خ 1 / 51
6 - آزمايش در لبيك گفتن --- و اختار من خلقه سماعا خ 1 / 51
الف - در جواب دادن به دعوت --- اجابوا اليه دعوته خ 1 / 52
ب - در تصديق سخنان خدا--- و صدقوا كلمته خ 1 / 52
7 - قرار گرفتن در جايگاه انبياء---وقفوا مواقف انبيائه خ 1 / 52
8 - همانند فرشتگان شدن --- تشبهوا بملائكته المطيفين خ 1/52
9 - تحصيل سودهاى فراوان --- يحرزون الارباح خ 1 / 52
10 - بدست آوردن مغفرت ---يتبادرون عنده موعد مغفرته خ 1/53
11 - بلندى پرچم اسلام --- جَعله سبحانه و تعالى للاسلام عَلما خ 1/53
12 - رسيدن به حَرَم امن الهى --- و للعائذين حرما خ 1 / 53
ب - اهميّت حج
1 - وجوب اداء حقّ خداوند--- فرض حقه خ 1 / 53
2 - حج واجب الهى --- و اوجب حجه خ 1 / 53
3 - واجب همگانى --- كتب عليكم وفادته خ 1 / 53
4 - جايگاه انجام فرمان خدا--- ولله على الناس حِج ... خ 1 / 54
5 - وعده عذاب براى ترك كنندگان حج --- وَمَن كَفر خ 1/ 54
با توجّه به ضرورت ((قبله گاه )) كه متناسب با روح خداجوى انسان است كه به هنگام هبوط، حضرت آدم عليه السلام همراه با 70 هزار فرشته ، اوّلين خانه اى ، جايگاهى كه در زمين مى سازد، خانه خداست ،
كه خداوند بزرگ فرمود:
إِنَّ اءَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكا وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ
فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنا وَللّهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِىُّ عَنِ الْعَالَمِينَ

نخستين خانه اى كه براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكّه است ؛ كه پر بركت ، و مايه هدايت جهانيان است .
در آن ، نشانه هاى روشن ، (از جمله ) مقام ابراهيم است ؛ و هر كس داخل آن [ خانه خدا] شود، در امان خواهد بود؛ و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده )، خداوند از همه جهانيان ، بى نياز است .
زيرا انسان بدون ((رابطه با خدا)) به كمال نخواهد رسيد و سرگردان و مضطرب خواهد بود،
و رابطه با خدا، بدون ((نماز)) و ((نيايش )) و عبادت و پرستش ، امكان نخواهد داشت ،
و پرستش و عبادت نيز بدون جايگاه روشن ، قبله گاه مقدّس ، تحقّق نخواهد يافت .
پس پيش از ساخته شدن هر خانه اى ، كعبه بايد ساخته شود،
تا محور و مركز و جايگاه مطمئن براى عبادت و نيايش عموم انسان ها باشد،
كه اوّلين ساخت و ساز در زمين ، ساختن و پرداختن به خانه خدا و معمارى ((كعبه )) است .
بنا نهادن پايه ها و بنيان هاى اءساسى ((قبله گاه )) عمومى موحّدان است ،
وقتى كعبه ساخته شد،
و محور اصلى وحدت دل ها سامان يافت ،
و مركز اصلى تجمّع خداگرايان شكل گرفت ،
آنگاه آدم و حوّا به سازندگى پرداخته و ديگر نيازمندى ها را پاسخ دادند.
2 - تجلّى گاه وحدت
مى پرسند :
درست است كه انسان خداجوست ،
و نيايش و عبادت يكى از ضرورت هاى روح آدمى است ،
امّا انسان ها آزاد و داراى انديشه هاى گوناگون مى باشند،
و افكار و عقائد و آراء متفاوتى دارند،
چگونه مى توان همه انسان ها را به وحدت ، به همدلى ، به هماهنگى فراخواند؟
آيا راهى براى وحدت دل ها يافت مى شود؟ تا همه انسان ها از تفرقه ها، جدائى ها، تضادّها، رهايى يابند و به وحدت برسند؟
به راه روشن الهى باز گردند،
و حركت عمومى نورانى را تداوم بخشند؟
پاسخ قرآن و نهج البلاغه روشن است كه :
رمز و راز وحدت دل ها، به هم پيوستن ها، هماهنگ شدن ها، در تجلّى گاه نور و سرور، خانه خدا نهفته است .
اين قبله گاه مسلمين است كه دل ها را به هم پيوند مى دهد،
همه را به يك جايگاه ، به يك پايگاه ، به يك مركز تجمّع فرا مى خواند،
تا انسان ها با تمام اختلافاتى كه دارند در همه رنگ ها، در همه شكل ها، با همه انسان ها، اختلاف نژادها، زبان ها، فرهنگ ها،
همه در يك مراسم هماهنگ خدا را بخوانند،
و همه به گِرد يك پايگاه طواف كنند، خدا را بجويند،
و بين دو كوه به سَعى و تلاش بپردازند،
و شور و نشور را در عرفات ،
و شعار و شعور را در مشعر،
و عشق و ايثار و شور را در مِنى ،
و رمز و راز با هم بودن را،
به وحدت رسيدن را در كوچ كردن ها،
در طواف كردن ها،