الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد ششم
( امام على (ع ) و علم و هنر )

مرحوم محمّد دشتى

- ۱۰ -


خداوند وصىّ پيامبر (على عليه السلام ) را يارى كرد تا در وقت مناسب (دهه چهارم از هجرت ) علم نحو را تنظيم و تعليم نمايد و به شاگرد خود (ابوالاسود) بياموزد.
و از آنجا كه نشر اين علم در كشور پهناور اسلام جز با نيروى حكومت ، امكان پذير نبود،
پروردگار عالم چنين پيش آورد كه ((زياد)) از ((ابوالاسود)) بخواهد تا علم نحو را كه او از استادش ، حضرت على عليه السلام فراگرفته بود به ديگران تعليم دهد.
و اين علم به واسطه دستگاه حكومت دشمنِ حضرت على عليه السلام در كشور پهناور اسلام نشر شود و به اين وسيله ، فهم لغت عرب عصر پيامبر، براى همه آسان گردد و امروزه ميليون ها مسلمان قرآن را آنچنانكه بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است ، بخوانند، و نه تنها ساكنين جزيرةُ العرب ، زبان عربى را فراموش نكرده اند، بلكه اين زبان ، زبان ديگر ملل چون آفريقا و اروپا شد.
4 - پرداخت حقوق به قاريان قرآن
در حكومت اميرالمؤ منين على عليه السلام با محاسبه دقيق به آنانكه قرآن خواندن را ياد مى گرفتند و قارى قرآن بودند، حقوق پرداخت مى كردند كه سالى دويست دينار مى شد.(169)
5 - تلاش در جمع آورى قرآن
آنگاه كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ديده از جهان فرو بست .
گروهى براى به دست آوردن حكومت و قدرت تلاش كردند برخى به تقويت قوم و قبيله خود روى آوردند.
و افرادى براى رسيدن به مال و مقام در دولت آينده ، دست و پا مى زدند.
امّا حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام تمام امكانات و قدرتش را بكار گرفت تا قرآن را جمع آورى كرده و در يك جلد بنويسد، كه دستورالعمل زندگى انسانها حفظ شود، و پراكنده نماند.
برخى مى پرسيدند:
چرا على عليه السلام از خانه بيرون نمى آيد ؟
امام على عليه السلام جواب مى داد:
سوگند خورده ام تا تمامى قرآن كريم را ننويسم از خانه بيرون نيايم ، مگر براى نماز يا كارهاى خيلى ضرورى .

# # #

از اين رو اوّل كسى كه تمام قرآن را نيكو نوشت و در يك جلد آن را جمع آورى كرد، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است ،
چنانچه اوّل حافظ كلّ قرآن ، على عليه السلام است .
بعضى از رجال سياسى به حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى گفتند:
چرا از خانه بيرون نمى آيى ؟
مى فرمود:
سوگند ياد كرده ام تا قرآن را جمع آورى نكنم عبا بر دوش نگذارم (يعنى از خانه بيرون نروم ) زيرا مى ترسم دچار كمبود و نقصان شود يا چيزى بر آن بيافزايند و يا آيه اى پس و پيش گردد.

# # #

گرچه قرآن نوشته شده امام على عليه السلام را سران سقيفه نپذيرفتند، امّا با جمع آورى و كتابت قرآن به دست حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام همگان با خاطر آسوده دانستند كه وحى الهى با حفظ و كتابت مصون و محفوظ مانده است .(170)
6 - قرائت قرآن
بسيارى از اصحاب و ياران رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در موارد گوناگونى اعتراف كردند كه :
نديدم كسى را كه در قرائت قرآن همانند على عليه السلام باشد.(171)
7 - دارويى از قرآن
مردى نزد حضرت على عليه السلام آمد و از نوعى بيمارى شكايت كرد.
آن حضرت به او فرمود:
يك درهم از مَهريّه زنت بگير و با آن مقدارى عسل خريدارى نموده و آن را با آب باران بخور.
بيمار به دستور آن حضرت عمل كرده شفايافت .
كسانى راز مطلب را از امام على عليه السلام پرسيدند و گفتند:
آيا در اين خصوص روايتى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيده ايد؟
حضرت فرمود:
نه ، وليكن آن را از آيات قرآن استنباط كردم كه مى فرمايد:
((فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَىْءٍ فَكُلُوهُ هَنيئا مَريئا))
((و اگر آنان مقدارى از مهر خود را به طيب خاطر به شما دادند بخوريد خوش و گوارايتان باد))

# # #

و نيز مى فرمايد:
((يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوَانُهُ فيهِ شَفَاءٌ لِلنَّاسِ))

# # #

((از شكم هاى آنان نوشابه اى بيرون آيد كه رنگ هاى آن گوناگون است و درمان است براى مردم .))

# # #

و همچنين مى فرمايد:
((و نزلنا من السماء ماءا مباركا))
((از آسمان ابى با بركت فرود آورديم .))

# # #

پس به حكم آيه هاى مذكور گوارايى و شفا و بركت در آن دستور جمع شده ، اميدوار گرديدم كه با آن بهبودى حاصل شود.(172)
8 - استغفار
حضرت امير عليه السلام براى طلب باران به منبر رفت و جز استغفار چيزى از آن حضرت شنيده نشد،
بعضى سبب آن را پرسيدند.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
مگر اين كلام از خدا نشنيده ايد كه فرمود:
((فَقُلْتُ اَسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ اِنَّهُ كانَ غَفّارا، يُرسِلُ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارا، وَ يُمْدِدْكُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنّاتٌ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ اَنْهارا))(173)

# # #

((پس به ايشان گفتم طلب آمرزش كنيد از پروردگارتان كه او بسيار آمرزنده است ، مى فرستد بر شما (باران ) پى در پى و يارى مى دهد شما را به مالها و پسران و قرار مى دهد براى شما بوستانها و جويهاى آب )).

# # #

آنگاه فرمود:
كدام دعاست كه از استغفار برتر و بركتش بيشتر باشد.
9 - امان از عذاب خدا
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
روى زمين دو امان از عذاب خدا وجود داشت ، يكى از آن دو از ميان شما رفت ، پس كوشش كنيد در نگهدارى و مواظبت از ديگرى .
امانى كه از دستتان رفت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود، امانى كه باقى است استغفار و طلب آمرزش ‍ است ؛ زيرا خداوند مى فرمايد:
((وَ ما كانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ))(174)

# # #

((خداوند عذاب نمى كند ايشان را با آن كه تو (اى محمد) در ميان آنان باشى و خداوند عذاب نمى كند ايشان را با آن كه ايشان (از گناهان ) آمرزش جويند))(175)

# # #

10 - پاداش بيمارى
اميرالمؤ منين عليه السلام به يكى از يارانش كه به مرضى مبتلا شده بود فرمود:
خداوند بيماريت را سبب ريختن گناهانت قرار دهد؛ زيرا مرض ، اجر و پاداشى ندارد ولى گناهان را مانند برگ درختان مى ريزد، و تنها اجر و مزد در برابر گفتار زبانى و كردار بدنى است .
و خداوند هر كه را بخواهد، از بندگان پاك سرشت نيكو كردارش ، به بهشت مى برد.(176)

# # #

11 - تعريف زهد
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
تمام زهد در دو جمله اى از قرآن مجيد قرار گرفته است :
((لكيلا تاءسوا على مافاتكم ولا تفرحوا بما آتاكم ))(177)

# # #

(تا بر آنچه از شما فوت شده عمگين نشويد و بر آنچه به شما داده شده دلشاد نگرديد.)

# # #

و كسى كه بر گذشته تاءسف نخورد و بر آينده شادمان نگردد هر دو طرف زهد را دارا گشته است .(178)
12 - تفسير خوف و رجاء
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
بر بهترين افراد اين امت از عذاب خدا ايمن مباش ؛ زيرا خداوند مى فرمايد:
((فلا ياءمن مكر اللّه الاّ القوم الخاسرون ))(179)
(از مكر و كيفر خدا ايمن نمى باشند مگر مردم زيانكار)

# # #

و بر بدترين افراد اين امت از رحمت و لطف خدا نوميد مشو؛ زيرا خداوند مى فرمايد:
((انّه لا يياءس من روح اللّه الاّ القوم الكافرون ))(180)

# # #

(از رحمت خدا نوميد نمى باشند مگر كافران )(181)

# # #

(الگوهاى رفتارى اميرالمؤ منين على عليه السلام )
5- ا ما م و ا قسا م علو م
1 - پرهيز از برخى اقسام علوم
در روزگاران گذشته يكى از اقسام علم نجوم وستاره شناسى بود كه در غيب گوئى كاربُرد داشت .
كه زندگى و مرگ و تولّدِ اشخاص و حوادث و تحوّلات اجتماعى و به قدرت رسيدن و شكست قدرت ها و حكومت ها را تا حدودى بازگو مى كردند.
البته بسيارى هم دكّان باز كرده از اين راه روزى مى خوردند كه غالبا پيشگوئى هاى آنان دروغ بود.
عبداللّه بن عوف نقل كرد:
امام على عليه السلام عازم جنگ نهروان بود كه منجّمى آمد و فرمود:
اگر در اين ساعت حركت كنيد شكست مى خوريد.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
تو از حوادث غيب چه مى دانى ؟ تو چه مى دانى در شكم اين حيوان چيست ؟ نر يا ماده ؟
هر كس تو را تصديق كند قرآن را انكار كرده است .

# # #

سپس امام على عليه السلام به اصحابش فرمود:
با نام خدا حركت كنيد.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام و لشگريانش به نبرد خوارج رفتند و با پيروزى بازگشتند.
آنگاه امام على عليه السلام مردم را نصيحت فرمود:
اءَتَزْعَمُ اءَنَّكَ تَهْدِى إِلَى السَّاعَةِ الَّتِى مَنْ سَارَ فِيهَا صُرِفَ عَنْهُ السُّوءُ؟ وَتُخَوِّفُ مِنَ السَّاعَةِ الَّتِى مَنْ سَارَ فِيهَا حَاقَ بِهِ الضُّرُّ؟ فَمَنْ صَدَّقَكَ بِه -ذَا فَقَدْ كَذَّبَ الْقُرْآنَ، وَاسْتَغْنى عَنِ الاِْسْتِعَانَةِ بِاللّهِ فِى نَيْلِ الَْمحْبُوبِ وَدَفْعِ الْمَكْرُوهِ.
وَتَبْتَغِى فِى قَوْلِكَ لِلْعَامِلِ بِاءَمْرِكَ اءَنْ يُولِيَكَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ، لاَِنَّكَ - بِزَعْمِكَ - اءَنْتَ هَدَيْتَهُ إِلَى السَّاعَةِ الَّتِى نَالَ فِيهَا النَّفْعَ، وَاءَمِنَ الضُّرَّ!!
اءَيُّهَا النَّاسُ، إِيَّاكُمْ وَتَعَلُّمَ النُّجُومِ، إِلا مَا يُهْتَدَى بِهِ فِى بَرٍّ اءَوْ بَحْرٍ، فَإِنَّهَا تَدْعُو إِلَى الْكَهَانَةِ، وَالْمُنَجِّمُ كَالْكَاهِنِ، وَالْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ، وَالسَّاحِرُ كَالْكافِرِ! وَالْكافِرُ فِى النَّارِ! سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللّهِ.

# # #

(به هنگام حركت براى نبرد با خوارج ، شخصى با پيشگويى از راه شناخت ستارگان گفت : اگر در اين ساعت حركت كنيد، پيروز نمى شويد و من از راه علم ستاره شناسى اين محاسبه را كردم .
امام على عليه السلام فرمود:)
((گمان مى كنى تو از آن ساعتى آگاهى كه اگر كسى حركت كند زيان نخواهد ديد؟ و مى ترسانى از ساعتى كه اگر كسى حركت كند ضررى دامنگير او خواهد شد؟ كسى كه گفتار تو را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده است ، و از يارى طلبيدن خدا در رسيدن به هدفهاى دوست داشتنى ، و محفوظ ماندن از ناگواريها، بى نياز شده است .
گويا مى خواهى به جاى خداوند، تو را ستايش كنند! چون به گمان خود مردم را به ساعتى آشنا كردى كه منافعشان را به دست مى آورند و از ضرر و زيان در امان مى مانند.
اى مردم ، از فرا گرفتن علم ستاره شناسى براى پيشگويى هاى دروغين ، بپرهيزيد، جز آن مقدار از علم نجوم كه در دريانوردى و صحرانوردى به آن نياز داريد، چه اينكه ستاره شناسى شما را به غيب گويى و غيب گويى به جادوگرى مى كشاند، و ستاره شناس چون غيب گو، و غيب گو چون جاودگر و جادوگر چون كافر و كافر(182) در آتش ‍ جهنم است . با نام خدا حركت كنيد.))(183)

# # #

إ يّاكُمْ وَ تَعْلُّمِ النُّجُومِ إ لاّ ما يَهْتَدى فى بَرٍّ اءوْ بَحْر(184)
((از علم نجوم بپرهيزيد مگر آن مقدار كه در صحرا نوردى و دريانوردى لازم است ))

# # #

2 - اشاره هائى به علم روانشناسى
الف - رفتار شناسى
در قرن اخير كه روانشناسى به صورت كلاسيك در دانشگاه هاى دنيا به بحث وبررسى گذاشته شد، ومباحث مربوط به آن بيشتر و بهتر شناسائى گرديد.
جوانب ديگرى از اين علم ارزشمند كشف ومورد ارزيابى قرار گرفت كه يكى از آنها ((رفتار شناسى )) است ،
از علم رفتار شناسى كه واكنش طبيعى بدن نسبت به افكار و احساسات درونى است
از آن در رشته قضائى و كيفرى
و جرم شناسى
استفاده هاى فراوانى مى كنند، چون به اين حقيقت رسيده اند كه آنچه در جان و دل و فكر و قلب آدمى است بگونه اى خود را در دست وزبان ورفتار ظاهرى نشان خواهد داد و نيكو گفت :
((از كوزه همان برون تراود كه در اوست ))
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در چهارده قرن قبل ، اين حقيقت روشن ((رفتار شناسى )) را توضيح داده اند:
ما اَضْمَرَ اَحَدٌ شَيْئَا إِلاّ ظَهَرَ فِى فَلَتَاتِ لِسانِهِ وَ صَفَحاتِ وَجْهِهِ

# # #

((كسى چيزى را در درونش پنهان نمى كند مگر آنكه آن چيز خود را زبان و حالات چهره اش آشكار مى سازد))(185)

# # #

ب - روان شناسى بالينى (درمانى )
امام على عليه السلام در چهارده قرن پيش ، هم به بيمارى روانى اشاره فرمود و هم راه درمان را معرّفى كرد كه :
اِنَّ هذِهِ الْقُُلوب تَمَلُّ كَما تَمَلُّ الاءَْبْدانُ فابْتَغوُا لها طَرائِفُ الحِكَم

# # #

((همانا اين قلب ها افسرده مى شوند چنان كه بدن ها خسته و افسرده مى شوند، پس براى درمان افسردگى روح ازسخنان حكمت آميز و زيبا استفاده كنيد))(186)

# # #

كه امروزه با گوش دادن سخنان اخلاقى ، عرفانى ، پند واندرزهاى حكيمانه ، تلقين با عبارات حساب شده ،درمان افسردگى روح ، تحقّق مى يابد كه فرمود:
انَّ كلامُ الحُكماء اذا كان صوابا كان دواءً(187)

# # #

((همانا سخنان دانشمندان اگر درست باشد داروى شفا بخش است .))

# # #

O توجّه به مسائل روانى كودكان يتيم
بسيارى ، نيازها ونيازمنديهاى يتيمان را از ديدگاه امور مادّى مى نگرند، كه بايد داراى مسكن و همسر و لباس و تغذيه مناسب شوند.
امّا حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به همان اندازه اى كه به احتياجات مادّى و جسمى يتيمان فكر مى كرد،
به رفع نيازها و كمبودهاى روانى آنها نيز مى انديشد.
تا دچار عقده هاى روانى ، يا كمبودهاى عاطفى نگردند.
امام على عليه السلام يتيمان را دور خود جمع مى كرد، و با انواع بازى ها، و صداى تقليدى از گوسفند آنها را مى خنداند،
روزى يتيمان رابه منزل آورد، و خواست به آنها عسل بخوراند، انگشتان خود را مى شست ، و با انگشتان خود عسل دردهان يتيمان مى گذارد كه دو نوع شيرينى را بچشند؛
شيرينى عسل
و شيرينى از دست پدر گرفتن (188)
گرچه افراد ناآگاه به حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام اعتراض مى كردند، كه اين كارها در شاءن شما نيست .
امّا امام على عليه السلام به نكات ظريفى توجه مى كرد كه امروز در
علم روانشناسى
روانشناسى كودك
و روانشناسى تربيتى
بسيار مورد توجّه است .
زيرا روانشناسان مى گويند:
((علل بزهكارى فرزندانى كه پدر يامادر را از دست دادند كمبودهاى عاطفى است .))

# # #

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آنقدر به يتيمان توجه داشت ، و با آنها مهربانى مى كرد كه برخى از ياران امام مى گفتند:
لَوَددْتُ اِنّى كنْتُ يَتيما
((اى كاش منهم يك يتيم بودم ))(189)

# # #

ج - آمادگى روانى ((شناخت حالات روح ))
از نظر روانشناسى ، روح آدمى حالات گوناگونى دارد.
گاهى حالت پذيرش و شادابى
و گاهى حالت افسردگى .
اگر انسان ، ويژگى هاى روانى خود و ديگران را بشناسد و متناسب با حالت پذيرش و شادابى روان آدمى ، دست به كارى بزند حتما موفق خواهد شد كه امام على عليه السلام اين نكته روانى را در چهارده قرن قبل تذكّر داد:
انَّ لِلقُلوُبِ شَهْوَةً وَاقبالا و اِدْبارا فاءتُوها مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِها وَ اِقْبالُها فَاِنَّ الْقَلْب اَذا اَكْرَهَ عَمْى

# # #

(( همانا روح آدمى حالت شادابى وپذيرش ، وافسردگى وامتناعى دارد، پس در حالت شادابى وپذيرش اقدام به كارهاى مورد علاقه كنيد، زيرا اگر قلب به كارى مجبور گردد، دچار كورى ونا آگاهى مى گردد))(190)

# # #

از كلام وحى گونه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى توان ، ((روانشناسى عبادت )) را نيز مطرح كرد، كه عبادت و دعا بايد متناسب با روان و شادابى روح انسان صورت پذيرد، تا همواره با نشاط و حالت پذيرش عبادت كنيم كه لذّت ببريم .
د - تفاوت روانشناسى زن ومرد
امروزه با گسترش علم روانشناسى ، و كشف جوانب گوناگون آن ، رشته هاى روانشناسى بسيار گسترش پيدا كرده است ،
روانشناسى انسانى ، نوجوانى ، كودك وحتى روانشناسى حيوانى ، يكى از واقعيت هائى مى باشد كه در علم روانشناسى مورد بررسى است ،
كه يكى ديگر از جوانب گسترده آن تفاوت روانشناسى زنان و مردان است .
گرچه هر دو انسان بوده و داراى ارزش هاى اخلاقى مشترك مى باشند، امّا چون درنظام آفرينش هركدام وظائف متفاوتى به عهده دارند و در بيولوژى ، فيزيولوژى ، و ديگر خصوصيّات جسمى داراى تفاوتهاى گوناگونى هستند.
و در مسائل روانى نيز تفاوت هاى فراوانى خواهند داشت كه امام على عليه السلام به برخى از تفاوت هاى روانى هردو اشاره مى كند:
خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ: الزَّهْوُ، وَالْجُبْنُ، وَالْبُخْلُ؛ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْاءَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَإِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَمَالَ بَعْلِهَا، وَإِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا.

# # #

(برخى از نيكوترين خلق و خوى زنان ، زشت ترين اخلاق مردان است ، مانند، تكبّر و به خود باليدن ، ترس ، بخل ، هرگاه زنى متكبّر باشد، بيگانه را به حريم خود راه ندهد، و اگر بخيل باشد اموال خود و شوهرش را نگهبان است ، و چون ترسان باشد از هر چيزى كه به آبروى او زيان رساند فاصله مى گيرد.)(191)

# # #

روانشناسان عصرما امروزه با حقائق ياد شده آشنا شدند كه روانشناسى زنان را جداى از مردان به ارزيابى مى گذارند،
در حالى كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در چهارده قرن قبل به آن اشاره فرمود.
ه‍ - ارتباط روح و جسم
امروزه با تكامل و گسترش روان شناسى بالينى ((درمانى )) يكى از حقائقى كه كشف شد، ((ارتباط روح و جسم )) و تاءثير بيمارى هاى روح درجسم ، و بيمارى هاى جسم در روح است .
انسان غصّه مى خورد كه يك امر روانى است ،
امّا زخم معده و اثنى عشر پديد مى آيد كه يك امر جسمانى است .
ورزش يك امر جسمى و مادّى است ، امّا روح را تقويت مى كند.
امام على عليه السلام اين حقيقت را چهارده قرن قبل بيان فرمود كه :
صِحّةُ الْجَسَدِ، مِنْ قِلّةِ الْحَسَدِ (192)
((سلامت جسم از اندك بودن حسد است .))

# # #

و در غريب كلام شماره 3 فرمود:
اِنَّ لِلْخُصُومَةِ قُحْما
((خصومت و دشمنى مهلكه هائى دارد))

# # #

و - ارتباط نيايش و روانشناسى
(به عنوان ج - آمادگى روانى در همين فصل مراجعه شود.)
ز - استفاده از روانشناسى در قضاوت
قضائى دوم - علم روانشناسى و قضاوت
3 - مردم شناسى
الف - صفات مردان ستمگر
مردانى كه ظلم و ستم مى كنند از نظر روانشناسى صفاتى دارند كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آنها را به روشنى مى شناساند.
كه فرمود:
سه خصلت عمومى دارند:
1 - يَظلِمُ مَنْ فَوْقُهُ بِالْمَعْصِيَةِ
(با نافرمانى نسبت به مافوقش ستم مى كنند.)

# # #

2 - وَ مِنْ دوُنَهُ بِالْغَلَبَةِ
(به زير دستان بازور و فشار برخورد مى كند.)

# # #

3 - وَ يُظاهِرُ القَوْمَ الظَّلَمَةِ
(و پشتيبان ستمگران مى باشد.)(193)
ب - شناخت قدرت تحمّل زنان
در شناخت روحيّات زن فراوان گفته و نوشته اند، امّا امام على عليه السلام كه عالم به غيب است ، و واقعيّت ها را آنگونه كه هستند مى نماياند، نكات ارزشمندى نسبت به روانشناسى بانوان دارند كه قابل توجّه است مى فرمايد:
اَلْمَرْاَةُ تَكْتُمُ الْحُبَّ اَرْبَعينَ سَنَةً، وَلاتَكْتُمُ الْبُغْضَ سَاعَةً واحِدَةً

# # #

((زن چون كانون حياء است عشق ومحبّت را ممكن است چهل سال در دل پنهان نگهدارد، امّا ناراحتى و كينه را يكساعت هم تحمّل نمى كند ((چون كانون عاطفه است ))(194)

# # #

ج - روانشناسى زن
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نسبت به زن ، اظهار نظر زيبائى دارد كه هيچكس در گذشته و آينده نتوانست و نمى تواند به زيبائى آن سخن براند،
امام على عليه السلام با توجّه به ظرافت ها، و عواطف حسّاس روحى زن ، و از اينكه از نظر اندام و جسم هم خداوند او را مظهر جمال و زيبائى فوق العاده اى قرار داد،
زن را به گُل تشبيه مى كند و مى فرمايد:
اِنَّ الْمَراءَةَ رَيْحانَة وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمانَة

# # #

((همانا زن گل است ، و چونان قهرمانان خشن و سخت نيست ))(195)

# # #

د - توجّه به مسائل روانى يتيمان
روزى مقدارى عسل و انجير از هَمْدان و حُلْوان براى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آوردند.
امام دستور داد يتيمان كوفه را گرد آوردند، ضمن نوازش و محبّت ، با دست خود عسل و انجير را بدهان آنان مى گذاشت .
اصحاب گفتند:
يا اميرالمؤ منين عليه السلام ، خودشان مى خورند، چرا شما با دستان مبارك به آنان غذا مى دهيد؟
امام على عليه السلام فرمود:
((امام پدر يتيمان است ، اين عمل را انجام مى دهم تا يتيمان احساس بى پدرى نكنند.))(196)

# # #

4 - علم وراثت (نقش روحيّات مادر در روان كودك )
در جنگ بصره يك روز حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام پرچم حمله را به دست فرزندش محمّد حنفيّه داد، و فرمود:
پيشروى كن تا قلب سپاه دشمن را درهم بريزى .
محمد حنفيّه حمله كرد، امّا نتوانست پيشروى كند و برگشت .
امام على عليه السلام به صورت نكوهش به او فرمود:
اَدْرَكَكَ عِرْقُ اُمِّك
((يكى از خصلت هاى مادرت را به ارث بردى ))

# # #

چون پدر على عليه السلام است چرا نبايد محمد بن حنفيّه خط شكن باشد؟
و ادامه داد كه :
چه كنم ؟ كه مادرت فاطمه زهراسلام الله عليها نيست .
سپس حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام پرچم را به دست امام مجتبى عليه السلام داد كه رفت و پيروزمندانه بازگشت .(197)
6- ر و ش ها ى تحقيق
1 - ارزش و جايگاه تجربه
امررزه مِتُد تحقيق وشيوه هاى استنباط واجتهاد وكشف حقائق در محافل دانشگاهى ، روش پراگماتيسمى است ((اصالت تجربه و آزمايش )).
طرفداران اين روش مى گويند:
تنها راه كشف حقيقت ها، تجربه و آزمايش است ، واگر چيزى با تجربه مادّى كشف نشود، وجود ندارد.

# # #

در حالى كه بسيارى از واقعيّت ها را نمى شود با تجربه مادّى كشف نمود، پس اصالت تجربه ، و پراگماتيسم بگونه مطلق درست نيست ، بلكه تنها به عنوان يكى از روش هاى تحقيق پذيرفته شده است كه امام على عليه السلام فرمود:
لَيْسَتِ الرَّوِيَّةُ كَالْمُعَايَنَةِ مَعَ الاِْبْصَارِ؛ فَقَدْ تَكْذِبُ الْعُيُونُ اءَهْلَهَا، وَلاَ يَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ.

# # #

(انديشيدن همانند ديدن نيست ، زيرا گاهى چشم ها دروغ مى نماياند، امّا آن كس كه از عقل نصيحت خواهد به او خيانت نمى كند.)(198)

# # #

پس بايد از روش هاى مختلف استفاده كرد:
اوّل - مشاهده و تجربه
دوّم - تفكّر و انديشه
2 - يك تجربه عملى
در آن روزگاران كه روش تجربى در بسيارى از محافل مطرح نبود، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام گاهى كه ضرورت داشت با روش تجربى مشكلات را پاسخ مى داد.
چون هنوز روح جاهليّت در مردم زنده بود، و دختر داشتن را خوش نداشتند، دو زن كه در همسايگى يكديگر بوده ، و شگفت آن كه در يك شب زائيدند، با پول دادن به قابله پسر و دختر را جابجا كردند.
امّا زنى كه پسر زائيده بود، توجّه داشت و راضى نشد.
هر كدام ادّعا مى كردند پسر از آن اوست ، و دختر بيچاره بى طرفدار ماند.
براى حلّ اختلاف شكايت به امام بردند،
امام على عليه السلام ادّعاى هردو را شنيد و قضاوت كرد كه حل آن در قرآن است :