فضائل و سيره امام حسين - عليه السلام - در كلام بزرگان

عباس عزيزى

- ۲۲ -


847 - سخاوت و بزرگوارى امام حسين (ع )  
مردى از مسلمين مدينه به شخصى مقروض شد و نتوانست قرض خود را ادا كند، از طرفى طلبكار اصرار داشت كه او قرضش را بپردازد.
آن مرد براى چاره جويى به حضور امام حسين عليه السلام آمد، هنوز سخنى نگفته بود، امام حسين (ع ) دريافت كه او براى حاجتى آمده است (براى اين كه آبروى او حفظ شود) به او فرمود: آبروى خود را از سوال روياروى نگهدار، نياز خود را در نامه اى بنويس ، كه به خواست خدا آن چه تو را شاد كند به تو خواهم داد.
او در نامه اى نوشت : اى اباعبدالله ! فلان كس پانصد دينار از من طلب دارد و اصرار دارد كه طلبش را بگيرد، لطفا با او صحبت كن كه تا وقتى كه پولدار شوم ، به من مهلت دهد.
امام حسين (ع ) پس از خواندن نامه او به منزل خود رفت و كيسه اى محتوى هزار دينار آورد و به او داد و فرمود؛
با پانصد دينار اين پول ، بدهكارى خود را بپرداز و پانصد دينار ديگر، به زندگى خود سر و سامان بده و جز در نزد سه نفر به هيچ كس حاجت خود را مگو:
1 - دين دار، كه دين نگهبان او است ، 2 - جوانمرد كه به خاطر جوانمردى حيا مى كند، 3 - صاحب اصالت خانوادگى كه مى داند تو به خاطر نيازت دوست ندارى آبروى خود را از دست بدهى . او شخصيت تو را حفظ مى كند و حاجتت را روا مى سازد.
(967)(968)
848 - فلسفه روزه  
روزى از آن حضرت سوال شد: چرا خداوند روزه را بر بندگانش واجب كرده است ؟
امام حسين عليه السلام فرمودند: براى اين كه ثروتمندان طعم گرسنگى را بچشند و نسبت به فقرا و مستمندان بذل و بخشش نمايند. (969)(970)
849 - شفا دادن كور  
در مدينه المعاجز از كتاب ثاقب المناقب از غلام حضرت اميرالمومنين (ع ) نقل كرده كه مى گويد: ديدم حضرت اميرالمومنين تير مى انداخت و ملايكه آن تيرها را دوباره براى آن حضرت مى آوردند، پس كور شدم رفتم خدمت مولايم حسين عليه السلام حكايت خود را نقل كردم فسمح يده على عينى فرجعت كما كنت پس آن حضرت دست مبارك را بر چشم هاى من كشيد، دوباره بينا شدم و هم چنين مرده زنده كردن براى ائمه هداى (ع ) بوده ، به خصوص از براى سيدالشهداء عليه السلام كه هم در حال حيات آن حضرت اين معجزه از آن حضرت ظاهر شده و هم بعد از شهادت به ظهور رسيده . (971)
850 - رفع تب به بركت امام حسين (ع )  
بيمارى از مسلمانان كه سخت در آتش تب مى سوخت بسترى بود، امام حسين عليه السلام به عيادت او رفت ، همين كه از در خانه وارد منزل شد، تب از بدن بيمار خارج گرديد.
امام حسين عليه السلام كنار بستر بيمار نشست و از او احوالپرسى كرد، بيمار عرض كرد: از قدم مبارك شما بسيار خشنودم كه آمديد و به بركت قدم شما، تب از من فرار كرد.
امام حسين عليه السلام فرمود:
والله ما خلق الله شيئا الا و قد امره بالطاعه لنا ؛به خدا سوگند، خداوند چيزى را نيافريده مگر اين كه او را امر به اطاعت ما كرده است .

سپس فرمود: اى تب !
(رواى گويد!: ما صداى مى شنيديم ولى صاحب صدا را نمى ديديم كه ) گفت : لبيك يا اباعبدالله ؛فرمانبردارم اى اباعبدالله .
امام حسين (ع ) فرمود: آيا امير مومنان على (ع ) به تو امر نكرده نزد كسى نروى مگر آن كس كه از دشمنان ما باشد، يا گنهكارى باشد تا تو كفاره گناهان او باشى . (972)(973)
851 - دست در ظرف آب كن  
بعضى نقل كرده اند، هند در خانواده يهودى بود، بر اثر بيمارى در ايام كودكى فلج شد، مداواى بسيار كردند، نتيجه نبخشيد، سرانجام متوسل به امام على (ع ) شدند، آن حضرت به حسين فرمود: دست در آب ظرفى كن :
حسين عليه السلام چنين كرد، سپس هند از آن آب به بدن خود زد و شفا يافت ، او و پدرش و خاندانش به اسلام گرويدند، او از آن پس كنيز در خانه خاندان نبوت شد تا آن هنگام كه كنيز در خانه امام حسين (ع ) گرديد، سرانجام معاويه وقتى كه به كمال و جمال او پى برد، او را به ازدواج يزيد درآورد. (974)(975)
852 - يادى از مرحوم الهى قمشه اى  
مرحوم استاد بزرگ آيت الله ميرزا مهدى قمشه اى كه داراى تاليف بسيار است ، از جمله ديوانى است مشحون از قصايد و عزليات و اشعار پر مغز در مسايل اسلامى و منقبت چهارده معصوم عليه السلام كه از او به يادگار ماند و از جمله ترجمه قرآن مجيد كه در دسترس عموم است .
نقل شده خداوند پسرى به ايشان داد، نام او را حسين گذاشت (كه اكنون از فضلاى ارجمند است .)
اين حسين ، بيمار شد، ايشان نذر كرد كه اگر حسين عليه السلام ، شفا يابد،
قصيده اى پيرامون امام حسين (ع ) بسرايد، پسرش شفا يافت ، و او قصيده بسيار غرا و پر مغزى سرود و ماجراى كربلاى حسينى را نيز در اشعار خود آورد كه در ديوان مذكور تحت عنوان نغمه حسينى ثبت و چاپ شده است .
استاد حسن زاده آملى مى فرمود: وقتى كه جنازه استاد الهى قمشه اى را به قم آوردند و در ميان لحد قبر گذارند، مرحوم استاد علامه طباطبايى كنار قبرش آمد و گريه سختى كرد و فرمود: امسال دو ضايعه بزرگى رخ داد
1 - رحلت مرحوم آيت الله شيخ محمد تقى آملى ،
2 - رحلت آيت الله الهى قمشه اى

مرحوم استاد قمشه اى در سن 70 سالگى در گذشت و قبر شريفش در وادى السلام قم در يكى از حجرات ناحيه چپ در ورودى قرار دارد. (976)
853 - روضه امام حسين (ع ) و رفع وبا  
حاج آقا سيد محمد صادق شيرازى فرزند حضرت آيه الله حاج آقا سيد ميرزا مهدى شيرازى رحمه الله مقيم كربلاى معلى براى بنده نقل فرمودند: مادر بزرگم در كربلاى معلى هر روزه در منزل خود مجلس روضه اى برقرار مى نمودند و احيانا فرزندان محترمش ، آقايان آميرزا مهدى ، آميرزا عبدالله براى مادر چند جمله روضه مى خواندند كه تعزيه حضرت سيدالشهداء (ع ) هر روزه در منزلشان برقرار باشد.
اين روش ادامه داشت تا سالى كه وبا در آن شهر مقدس شيوع پيدا كرد - حدودا در سال 1330 هق . - و عده زيادى را از پا در آورده و بعضى از منازل ، همه سكنه اش از بين رفتند.
ولى به لطف حق ، اهل آن خانه كه هر روزه ذكر مصيبت امام حسين در آن مى شد، از اين مرض جانگاه به سلامت رستند و اين موجب شگفتى شده بود، تا اين كه شبى همان بانوى مكرمه ، در عالم خواب مشاهده كرد كه وبا به صورت در وادى كربلا ظاهر شده و مى گويد: ما به اين شهر آمديدم و به همه خانه ها سرزديم . اما منزل اينها (اشاره به همان بانوى مكرمه ) امروز رفتيم روضه ؛ فردا رفتيم روضه . (977)(978)
854 - بوى سيب سرخ  
يكى از دوستان شيخ رجب على خياط نقل مى كند كه : همراه ايشان به كاشان رفتيم . عادت شيخ اين بود كه هر جا وارد مى شد به زيارت اهل قبور مى رفت . هنگامى كه وارد قبرستان كاشان شديدم ، شيخ گفت :
السلام عليك يا اباعبدالله (ع ).
چند قدم جلوتر رفتيم فرمود: بويى به مشامتان نمى رسد؟
گفتيم : نه ! چه بويى ؟
فرمود: بوى سيب سرخ استشمام نمى كنيد؟
گفتيم : نه ! قدرى جلوتر آمديم به مسؤ ول قبرستان رسيديم ، جناب شيخ از او پرسيد: امروز كسى را اين جا دفن كرده اند؟
او پاسخ داد: پيش پاى شما فردى را دفن كرده اند و ما را سر قبر تازه اى برد. در آن جا همه ما بويى سيب سرخ را استشمام كرديم . پرسيديم : اين چه بويى است ؟
شيخ فرمود: وقتى كه اين بنده خدا را در اين جا دفن كردند، وجود مقدس ‍ سيدالشهداء (ع ) تشريف آوردند، اين جا و به واسطه اين شخص عذاب از اهل قبرستان برداشته شد. (979)
855 - اثر عزادارى حسينى ((ع )  
سيد جليل مرحوم دكتر اسماعيل مجاب (دندانساز) عجايبى از ايام مجاورت در هندوستان كه مشاهده كرده بوده نقل مى كرد، از آن جمله مى گفت : عده اى از بازرگانان هند و (بت پرستان ) به حضرت سيدالشهداء معتقد و علاقه مندند و براى بركت مالشان با آن حضرت شركت مى كنند؛يعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مى كنند، بعضى از آنها روز عاشورا به وسيله شيعيان ، شربت و پالوده و بستنى درست كرده و خود به حال عزا ايستاده و به عزاداران مى دهند و بعضى آن مبلغى كه راجع به آن حضرت است به شيعيان مى دهند تا در مراكز عزادارى صوف نمايند.
يكى از آنان را رعايت چنين بود كه همراه سينه زنها حركت مى كرد و با آنها به سينه مى زد چون مرد، بنا به مرسوم مذهبى خودشان بدنش را در آتش ‍ سوزانيدند تا تمام بدنش خاكستر شد، جز دست راست و قطعه اى از سينه اش كه آتش آن دو عضو را نسوزانيده بود.
بستگان آن دو قطعه را آوردند نزد قبرستان شيعيان و گفتند: اين دو عضو مربوط به حسين شماست .
جايى كه آتش دنيا به وسيله حسين عليه السلام خاموش و برد و سلام مى گردد پس نسوزانيدن آتش ضعيف دنيوى به وسيله آن بزرگوار جاى تعجب نيست .
و جماعتى از هنود هر ساله شب هاى عاشورا در آتش مى روند و نمى سوزند و اين مطلب مشهور و مسلم است . (980)(981)
856 - اسلام آوردن طبيب يهودى  
يزيد پس از شهادت امام حسين (ع ) پيش از آن كه به عذاب آخرت مبتلا شود، در دنيا به درد بى درمانى معذب گرديد. يكى از اطباى يهودى را براى معالجه طلب كرد، طبيب نگاهى به يزيد كرد و از روى تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد. سپس با تدبير ويژه اى چند عقرب از گلوى او بيرون كشيده و گفت : ما در كتب آسمانى ديده ايم و از علما شنيده ايم كه هيچ كس ‍ به اين بيمارى مبتلا نمى شود، مگر آن كه قاتل پسر پيغمبر باشد، بگو گناهى كرده اى كه به اين مرض گرفتار شده اى ؟!
يزيد از خجالت سر را به زير افكنده و پس از لحظاتى گفت : من حسين بن على را كشته ام ، يهودى انگشت سبابه خود را بلند كرد و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله .
طبيب مسلمان شد. از جاى برخاست و به منزل خود رفت ، برادر خود را به دين اسلام دعوت كرد، قبول نكرد، ولى همسر او و خويشانش پذيرفتند، همسر برادرش نيز اسلام را قبول كرد و اسلامش را از شوهرش مخفى كرد.
در همسايگى او يكى از شيعان خالص بود كه اكثر روزها مجلس تعزيه دارى حضرت سيدالشهداء (ع ) را برپا مى كرد، آن زن تازه مسلمان در آن مجلس ‍ شركت مى نمود و بر مصايب اهل بيت عصمت و طهارت مى گريست . بعضى از يهوديان جريان را به شوهرش اطلاع دادند، يهودى گفت : امروز او را امتحان مى كنم ، لذا به خانه رفت و گفت : امشب هفتاد نفر يهودى مهمان ما خواهند بود، شرايط ميزبانى را آماده و انواع خوردنى ها را جهت پذيرايى مهيا كن !
بانوى تازه به مسلمان خواست مشغول غذا پختن شود، صداى ذكر مصيبت حضرت سيدالشهداء عليه السلام را شنيد، فورا به مجلس عزا رفت و در عزاى آن حضرت گريه زيادى كرد.
وقتى به خود آمد، سخن شوهر به يادش آمد، ولى وقت تنگ شده بود. متوسل به فاطمه زهرا (س ) شد و به سوى خانه آمد، وقتى به خانه رسيد. ديد بانوانى سياه پوش جمع شده و هر يك با چشم گريان مشغول خدمت مى باشند و لحظه اى استراحت ندارند! در ميان بانوان ، خانم بلند بالايى را ديد كه در مطبخ مشغول پختن غذا است و بانوى مجلله اى را ديد كه پيراهن خون آلودى در كنار گذاشته است !
زن تازه مسلمان عرض كرد: اى بانوى گرامى ! شما كيستيد كه با قدوم خود اين كاشانه را مزين فرموده و لوازم مهمانى را مهيا كرده ايد؟!
آن بانوى مجلله فرمود: چون تو عزادارى فرزند غريب و شهيدم را بر كار خانه ات مقدم داشتى ، بر فاطمه لازم شد كه تو را يارى كند تا با نكوهش ‍ شوهر خود رو به رو نگردى و پس از اين بيشتر به عزاخانه فرزندم بروى .
بانوى تازه مسلمان عرض كرد: اى بانو! خانمى را در مطبخ مى بينم كه مشغول غذا پختن و بيش از همه بى قرار است ، او كيست ؟
فرمود: نزد او برو و از خودش بپرس .
بانوى تازه مسلمان رفت و پاى او را بوسه داد و نامش را از او سوال ؟ رد.
فرمود: من زينب ، خواهر امام حسينم .
در همين زمان ، زنان يهودى با هفتاد مهمان وارد شدند، وقتى كه يهودى ها خانه را در كمال آراستگى و نورافشانى ديدند و بوى خوش غذاها به مشامشان رسيد و در جريان واقعه قرار گرفتند، همه مسلمان شدند. (982)(983)
857 - ديدار امام حسين (ع ) هنگام مرگ  
يكى از علماى متدين مى گفت : پيرمردى اهل علم تقريبا 90 سال عمر داشت مريض شد و مدت دو ماه بسترى بود و در اواخر عمرش زبانش بند آمده بود، ابدا قدرت حركت نداشت ؛روزى به ديدن او رفتم و هر چه او را صدا زدم متوجه نشد او را با دست تكان دادم ، بيدار نگرديد. ناگاه ديدم چشم هايش را باز كرد و با عجله گفت : عبا و عمامه من را بياوريد، زود باشيد خبر زود باشيد خبر آوردند كه آقايم امام حسين عليه السلام به ديدن من مى آيد ، اطاق را تميز نماييد.
اين مريض دو ماه بود كه حركت نداشت به عجله از جاى برخاست و نشست و دو دست خود را به سينه گذاشت و گفت السلام عليك يا مولا آقا حسين جان ! خوش آمدى ، چه خوب از ذاكرى ياد كردى اين بگفت و خوابيد، گويا مدت ها بود كه روح از بدنش مفارقت كرده . (984)
 

گر طبيانه بيايى به سر بالينم
 
به دو عالم ندهم لذت بيمارى را (985)
 
858 - گريه ولى عصر عج الله فرجهه الشريف  
آقاى حاج آقا جواد رحمى قضيه مرحوم آيه الله قاضى را اين چنين بيان كردند:
مرحوم آيه الله آقاى حاج سيد حسين قاضى فرمودند، شب تولد حضرت فاطمه زهرا(س ) يعنى شب بيستم جمادى الثانى سال 1348 در مسجد جمكران بودم ، ناگهان مشاهده شد كه انوارى از آسمان به زمين و به خصوص روى آسمان مسجد جمكران فرو مى ريزند (در اين جا آقاى رحيمى فرمودند: من هم اتفاقا آن شب در مسجد جمكران بودم و آن انوار را ديدم و بلكه همه مردم آنها را مى ديدند.)
در همان شب شخصى كه مورد وثوق آقاى قاضى بود، براى ايشان نقل كرده بود كه من در مسگر آباد تهران بودم يكى از اولياى خدا من را با طى الارض به مسجد جمكران آورد. با او در مسجد جمكران به مجلس ‍ روضه اى كه در گوشه اى تشكيل شده بود رفتيم . از همان اول مجلس ‍ حضرت بقيه الله ارواحنا فداه در روضه شركت فرمودند. روضه خوان اشعارى از كتاب گلزارى آل طه كه مرحوم آيه الله حاج سيد على رضوى سروده است ، مى خواند و حضرت ولى عصر ارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا گوش مى دادند و گريه مى كردند.
پس از خاتمه مجلس حضرت حجه بن الحسن (ع ) دعا كردند و از مجلس ‍ برخاستند و تشريف بردند. جمعى كه در آن مجلس بودند، به شخصى كه از ديگران به حضرت ولى عصر عليه السلام نزديك تر بود اصرار مى كردند كه شما عم دعايى بكنيد.
او مى گفت : حضرت ولى عصر (ع ) دعا فرمودند. بالاخره با اصرار زياد او را وادار به دعا كردند. او هم چند جمله دعا درباره فرج كرد و مجلس خاتمه يافت . (986)(987)
859 - روضه خوانى در آخر عمر  
مرحوم حاج شيخ رمضان على قوچانى از علماى معروف و ائمه جماعت ، موصوف به زهد و ورع و تقواى مسجد گوهر شاد بودند ايشان بيمار و مشرف به مرگ شدند و اقوام و ارحام و دوستان آمده بودن كه او را تشييع كنند، ناگهان مشاهده كردند كه ايشان حركت كرده و بار ديگر چشم به جهان گشود و با صداى ضعيف همه را دور خود فراخوانده و گفت : بياييد برايتان روضه بخوانم ، همه تعجب كردند چون ايشان منبرى و روضه خوان نبودند.
فرمودند: الان صحراى محشر را ديدم و هاتف به صداى بلند اعلام كرد كه حاج شيخ رمضان على قوچانى اهل بهشت است به سوى بهشت برود. پس من درى ديدم به سوى بهشت باز است و جماعتى بسيار در صف طولانى ايستاده كه به نوبت بروند، گفتند، اين صف اعلما مى باشد. من در اوخر صف بودم تا نوبت به من برسد هلاك مى شوم به عقب نگاه كردم و در ديگرى را ديدم به سوى بهشت باز است ولى اين در خلوت است . با خود گفتم : من كه اهل بهشتم از اين در نشد از آن در مى روم پس به سوى آن در آمدم نزديك شدم ، ديدم دربان جلوى من را گرفت ، و گفت : نمى شود، اين در مخصوص اهل منبر و روضه خوان هاى حضرت حسين (ع ) است تو كه روضه خوان نيستى .
پس متحير بودم ، ديدم حاج ميرزا عربى خوان معروف به ناظم ، سوار اسب از بهشت بيرون آمد رفتم جلو سلام كردم گفتم : من را كمك كن و به بهشت ببر.
گفت : نمى توانم چون اين در مخصوص روضه خوان هاست . اصرار كردم گفت : يك راه دارد من از اسب پياده مى شوم و مى نشينم و تو روضه بخوان و من مستمع مى شوم و شايد بتوان به اين وسيله تو را ببرم ، آن گاه پياده شد و نشست و من براى او روضه خواندم پس براى شما هم روضه مى خوانم . سپس بعد از چند كلمه روضه خواندن از دنيا رفت . (988)(989)
860 - كندن گوشت امام حسين (ع )  
شخصى نزد آقا محمد على پسر وحيد بهبهانى آمد و گفت : خواب ديدم گوشت تن امام حسين (ع ) را به نيش و دندان مى كشم .
آن شخص ناشناس بود نزد او و او سر به زير انداخت تا مدتى و سر برداشت و گفت : شايد روضه خوانى ؟
گفت : آرى . فرمود: آن را ترك كن يا اكتفاء كن به همان كه در كتب معتبره است زيرا اين خواب نتيجه دروغ بستن به آن حضرت است . (990)(991)
861 - بهشت بر گريه كننده حسين (ع )  
در عيون اخبار الرضا (ع ) مذكور است كه هر كه واقعه امام حسين (ع ) و آن چه به او رسيده ياد كند و قطره آب از ديده ببارد، حق تعالى گناهان او را بيامرزد و هر كه را در خاطر بگذرد كه كاشكى من آن روز مى بودم تا در پيش ‍ امام حسين عليه السلام جان فدا مى كردم ، ثواب او مثل ثواب كسى باشد كه با آن حضرت شهيد شده باشد. و از آن حضرت مروى است كه فرمود: من دمعت عيناه فينا دمعه او قطت علينا قطره علينا قطره بواه الله الجنه . و معنى اين حديث نزديك به آن است كه در حديث من بكى على الحسين مذكور شد. (992)
862 - چرا دلم شكست ؟  
حضرت آدم بعد از دويست سال كه گريه كرد، سبب قبول شدن توبه اش اين شد كه جبرييل آمد و گفت : اى آدم ! بگو: يا حميد بحق محمد و يا عالى و يا فاطر بحق فاطمه و يا محسن بحق الحسن و يا قديم الاحسان بحق الحسين .
همين كه آدم اسم حسين را بر زبان جارى كرد دلش شكسته شد و اشكش ‍ جارى شد پرسيد: برادر جبرييل ، چرا در اسم پنجم لم شكسته شده و اشكم جارى شد؟
قال ولدك هذا يصاب بمصيبه تصغر عندها المصائب . گفت : اى آدم ! فرزند تو مصيبت زده مى شود به مصيبتى كه همه مصيبت ها پيش آن كوچك است .
قال و ما هذه المصيبه ؛كدام است آن مصيبت ؟
قال يقتل عطشانا غريبا وحيدا فريدا .؛آى آدم ! فرزند تو حسين كشته مى شود در حالى كه تشنه و غريب و بى كس و تنها است . ليس له ناصر و لا معين ناصر و معينى نخواهد داشت . و لو تراه يا آدم و هو - يقول و اعطشاه و اقله ناصراه اى آدم ؟ اگر ببينى فرزند خود حسين را كه صدا مى زند امان از تشنگى امان از بى يارى .
حتى يحول العطش بينه بين السماء كدخان حتى تشنگى آن حضرت به جايى مى رسد كه ميانه آن حضرت و آسمان دودى حايل مى شود؛يعنى ديگر از شدت تشنگى چشمش آسمان را نمى بيند.
كى مصداق فرمايش جبرئيل ظاهر شد؟ ظهر عاشورا آن وقتى كه حسن با بدن پاره پاره روى زمين افتاده بود.
 
گاه از سوز عطش مى كرد غش
 
گاه مى فرمود اى قوم العطش
 
كشتم را طعن اين لشكر بس است
 
بلكه داغ يك على اكبر بس است .
 
تشنه مى بريد از پيكر سرم
 
نا مسلمانان مگر من كافرم .
 
لم يجبه احد الا بالسيوف و شرب الحطوف . اى آدم ! كسى جوابش را نمى دهد مگر از دم شمشيرها با نيزه ها و تيرها فيذبح كذبح الشاه من القفا اى آدم ! بعد از آن حسين را مثل گوسفند قربانى سر از بدنش جدا مى كنند.
(993)(994)
863 - نور چشم  
سيد نعمت الله جزائرى صاحب كتاب انوار نعمانيه ، چون در اوايل تحصيل قادر بر تهيه چراغ براى مطالعه نبود، از نور مهتاب استفاده مى كرد و در اثر كثرت مطالعه و نوشتن چشمش ضعيف و كم نور شد، از اين رو، تربت سيدالشهداء (ع ) و ساير ائمه - عليها السلام - را بر چشم خود مى كشيد، و از بركت آن تربت ها روشنى ديده است افزون مى گشت . محقق قمى اضافه مى كند: به اين كه اين موضوع ابدا جاى شگفتى نيست ؛زيرا كمال الدين دميرى در حيواه الحيوان و زمخشرى و ديگران نقل كرده اند، كه افعى وقتى كور مى شود، چشمانش را به گياهه مخصوصى مى مالد و در اثر آن دوباره بينا مى شود.
پس در صورتى كه خداوند قادر و توانا در آن گياه اين خاصيت را قرار داده است . چه جاى شگفتى است كه در تربت فرزند پيغمبر((ص
چنين اثرى و جود داشته باشد. ايشان مى افزايد، اين بنده حقير نيز هرگاه به سبب زياد نوشتن چشمم ضعف پيدا مى كند، تبرك مى جويم به تراب مراقد ائمه عليهم السلام و گاه گاهى به مس كتاب احاديث و اخبار، و بحمدالله چشمم در نهايت روشنى است و اميدوارم كه انشاء الله در دنيا و آخرت چشمم به بركات ايشان روشن باشد. (995)
864 - خاك كربلا، سرمه چشم  
مرحوم محدث نورى در درالسلام از مرحوم سيد محمد باقر سلطان آبادى نقل مى كند كه در بروجرد به چشم درد مبتلا شدم ، به نحوى كه همه اطباى شهر از معالجه آن عاجز شدند. لذا مرا به سلطان آباد (اراك ) آوردند، ولى اطباى آن جا هم نتوانستند من را معالجه كنند و درد چشم آرامش در روز و استراحت در شب را از من گرفته بود، يكى از رفقا كه عازم كربلا بود، پيشنهاد كرد كه همراه او به كربلا جهت استشفاء بروم ؛ولى اطباء مى گفتند و اگر راه بروى به كلى بينايى خود را از دست مى دهى .
باز يكى ديگر از دوستان كه عازم كربلا بود گفت : شفاى تو در اين است كه خاك كربلا را سرمه چشم كنى .
لذا همراه او حركت كردم اما به منزل دوم كه رسيدم درد چشم شدت كرد و همه مرا ملامت كردند و گفتند. بهتر است كه برگردى .
شب در اثر چشم درد نخوابيدم تا موقع سحر، لحظه اى خوابم برد، در عالم رويا حضرت زينب (س ) را ديدم ، گوشه مقنعه او را گرفته و بر چشمم ماليدم و از خواب كه بيدار شدم ، ديگر آثارى از ناراحتى در من نبود. (996)(997)
865 - شفاى تربت حسينى  
امام باقر و امام صادق عليه السلام ، مى فرمايند،: ان الله عوض الحسين عليه السلام من قتله ان الامامه من ذريته و الشفاء فى تربته ، و اجابه الدعاء و عند قبره و لا تعد ايام زائريه جائيا و راجعا من عمره . (998)
خداوند عوض شهادت امام حسين (ع ) امامت را در نسل او مقرر فرموده و شفا را در تربت پاكش قرار داده ، دعا در نزد قبر مباركش مستجاب شده ، ايام زيارت كنندگان او در رفت و برگشت از عمرشان محسوب نمى شود.
و اما در باب فضيلت و فوايد و آثار تربت پاك سيدالشهداء (ع ) روايت بسيارى در كتب معتبر و منابع متعدد، نقل شده است كه متبركا به طور اختصار جهت بهره گيرى شيعيان و محبان حسينى از اين تربت پاك به چند روايت اشاره مى شود.
امام صادق (ع ) مى فرمايد: ان طين قبر الحسين (ع ) شفاء من كل داء،
و ان اخذ على راس ميل
خاك قبر امام حسين (ع ) داروى هر بيمارى و شفابخش هر دردى است ، اگر چه به قدر سر يك ميل باشد.
امام رضا (ع ) مى فرمايد: طين قبر ابى عبدالله الحسين (ع ) شفاء من كل داء و امان من كل خوف . (999)تربت پاك قبر ابى عبدالله الحسين موجب شفاى همه امراض و ايمنى از هر بيم و ترسى است . (1000)
866 - شفا بودن تربت امام حسين  
سعد بن سعد اشعرى روايت مى كند كه از امام رضا (ع ) در باره خاك پرسيدم . فرمود: همه خاك ها حرام هستند - مثل گوشت مرده و خون (و گوشت خوك ) و هر چيزى كه نام غير از خدا در آن برده شده باشد - به جز خاك مزار حسين (ع ) كه شفاى هر دردى است . (1001)(1002)
867 - شفا گرفتن از تربت امام حسين (ع )  
در تربت امام حسين (ع ) شفاى تمام دردهاست مگر مرگ حتمى با چند شراط:
الف : اعتقاد به شفاء بودن تربت داشته باشد، و به قصد شفا بخورد و من اكله لشهوه لم يكن فيه شفاء در رواتى فرمودند: والله هركس اعتقاد داشته باشد كه به او نفع مى بخشد البته منتفع مى شود.
ب : بيمار در آستانه اجل حتمى نباشد چون اجل حتمى علاج پذير نيست .
ج : تربت را با وضو بردارد.
د: با دو انگشت بردارد.
ه : به اندازه نخود، بلكه احتياط آن است كه به قدر عدس مصرف كند، نه بيشتر.
و: آن را ببوسد و بر ديدگانش بگذرد.
ز: در وقت خوردن يا خورانيدن بگويد: بسم الله و بالله اللهم اجعله رزقا واسعا و علما نافعا و شفاء من كل داء انك على كل شى ء قدير .
ح : آن را سبك نشمارد، در ظروف يا مكان هاى نامناسب نگذارد، خيلى دست بر آن نمالد يا جايى كه زياد دست مالى مى شود نگذارد.
ط: فاصله تربتى كه براى شفا استفاده مى كنند از قبر مطهر تا چهار ميل باشد نه بيشتر و هر چه به قبر شريف نزديك باشد بهتر است .
ى : خوب است تربت را در دهان بگذارد و بعد جرعه اى آب بخورد و بگويد: اللهم اجعله رزقا واسعا و علما نافعا و شفاء من كل داء و سقم (1003)
868 - آثار ذكر با تسبيح تربت .  
در حديث ديگر از حضرت صادق (ع ) در مصباح كفعمى و مقياس ‍ المصابيح روايت شده كه مى فرمايد، كسى كه يك سبحان الله از تربت حسين (ع ) بگويد چهار صد حسنه برايش نوشته مى شود و چهار صد گناهش محو مى شود و چهار صد درجه از برايش نوشته مى شود (و قضى له من الحاجات مثلها) يعنى چهار صد حاجتش هم روا مى شود و اگر تسبيحات اربعه را يك مرتبه بگويد يا تسبيح تربت ، هزار حسنه برايش ‍ نوشته و شش هزار سيئه از او محو و شش هزار درجه برايش نوشته مى شود (واثبت له من الشفاعات مثلها) يعنى شش هزار نفر را هم شفاعت مى كند.(1004)
869 - تسبيح از تربت  
تسبيح فاطمه الزهرا(س ) هديه اى از طرف پدر بزرگوارش بود كه مستحب است بعد از نماز يا در وقت خواب خوانده شود. دختر رسول خدا (ص ) كنار قبر عموى بزرگوارش جناب حمزه بن عبدالمطلب و از تربت شهيد براى خود تسبيح درست كرد؛اين ها معنى مى خواهم اذكار خود را بشمارم نياز به سبحه ام (تسبيح )، چه فرقى مى كند دانه هاى تسبيح از سنگ باشد يا چوب يا خاك ، و از هر خاكى آدم بردارد، برداشته است ولى من اين را از خاك تربت شهيد بر مى دارم و اين نوعى احترام به شهيد و شهادت است ، نوعى به رسميت شناختن قداست شهادت است ، تا آن كه بعد از شهادت وجود مقدس امام حسين (ع )، خود به خود لقب سيدالشهداء از جناب حمزه گرفته شد و به نوه بردار بزرگوارش حسين بن على داده شده و بعد از آن ديگر اگر كسى بخواهد به خاك شهيد تبرك بجويد از خاك حسين بن على عليه السلام تهيه مى كند. (1005)(1006)
870 - ذكر با تربت امام حسين (ع )  
از امام رضا عليه السلام روايت شده كه هر كس با تربت امام حسين عليه السلام بگويد. سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اكبر . با هر ذكر، خداوند شش هزار حسنه براى او ثبت مى كند و شش هزار گناه او را محو نموده شش هزار درجه بالا برده و شش هزار شفاعت براى او مى نويسد.
و از امام صادق (ع ) نقل شده هر كس سنگ هايى را كه از تربت امام حسين (ع ) درست استغفار براى او ثبت مى شود و اگر تسبيح در دستش باشد و ذكر نگويد به عدد هر دانه هفت مرتبه استغفار براى او نوشته مى شود.
در روايت ديگر فرمودند: كسى كه با تسبيح تربت يك مرتبه سبحان الله بگويد، چهار صد حسنه براى او نوشته مى شود، چهارصد گناهش ‍ برطرف ، چهارصد درجه اش بالا، چهار صد حاجتش برآورده مى گردد.(1007)(1008)
871 - زيارت عاشورا به نيابت امام زمان  
مرحوم آيه الله شيخ على اكبر نهاوندى نقل مى كند: سيد جليل سيد احمد اصفهانى معروف به خوشنويس ، برايم نوشت كه در روز جمعه در مسجد سهله در حجره اى نشسته بودم ، ناگاه سيد بزرگوار و معممى بر من داخل شد، به آن چه در زاويه حجره -يك فرش و تعدادى كتاب و ظرف - بود نظر كرد و فرمود: براى حاجت دنيا تو را كفايت مى كند، تو هر روز صبح به نيابت امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - زيارت عاشورا مى خوانى ، به قدر كفايت معيشت هر ماهت را از من بگير كه اصلا محتاج به احدى نباشى
قدرى پول به من داد و گفت : اين كفايت يك ماه تو را مى نمايد. و رو به در مسجد رفت .
من به زمين چسبيده بودم و زبانم بند آمده بود و هر چه خواستم سخن بگويم و يا برخيزم نتوانستم ، تا آن سيد خارج شد، همين كه بيرون رفت گويا قيودى از آهن كه بر من بود باز شد، پس برخاستم از مسجد خارج شدم ، هر چه جستجو كردم اثرى از آن آقا نديدم .
هماره پيروز و خدا يارتان باد